اطلاعات، سواد نیست / سواد، خرد نیست / خرد، حقیقت نیست
/ حقیقت، زیبایی نیست / زیبایی، عشق نیست / عشق، موسیقی نیست/ موسیقی
بهترین است.
اگر بخواهیم به عمق این گفته فرانک زاپا، موسیقی دان آمریکایی، پی ببریم
شاید بهترین راه گوش سپردن به ساز و آواز صفدر خیرعلی باشد که زیر درخت
باغی نشسته و می خواند: «عجب چشمی سیایی باز داری/ عجب مژگانی تیرانداز
داری » و چنان دمبوره (نوعی تنبور افغانی) می زند که خیال می کنی از سیاره
ای دیگر آمده و همه چیز این موسیقی زمینی را از بالا دیده است.متاسفانه صفدر خیرعلی سال پیش درگذشت بی آنکه از او چیز زیادی به جا بماند. سرنوشتی که بر پیشانی دیگر نوازندگان محلی افغانستان هم نوشته شده است، معدود نوازندگان باقی مانده که از سالهای جنگ و ویرانی و افراطی گری در افغانستان جان به در برده اند و هنوز ساز کهن شان را دو دستی چسبیده اند.
صفدر مالستانی
صفدر مالستانی هم مانند صفدر خیرعلی از نوازندگان دمبوره و قیچک بود که یکی دو سال پیش درگذشت.
صفدرعلی مالستانی نقش مهمی در رشد موسیقی هزارگی افغانستان دارد و قصه های جالبی پیرامون او هست که مهمترین آنها ماجرای آبی میرزا است.
آبی میرزا یا دختر مالستانی نام خواننده ای است که در میان هزاره های افغانستان بسیار مشهور است. صفدر مالستانی
سالها ساز می زد و آبی میرزا می خواند و ترانه ها کاست می شد و به بازار
می آمد. این دو از همه فراز و نشیب های سیاسی و اجتماعی افغانستان گذر
کردند و از حمله روس ها و ویرانگری فرهنگی طالبان جان سالم به در بردند.
ترانه های شیرین آبی میرزا را جوان های افغان همه جا
زمزمه می کردند و عاشقش بودند تا اینکه صفدر در سال ۱۳۹۱ شمسی درگذشت و عده
زیادی گفتند که آبی میرزا خود صفدر بوده است که با صدای زنانه می خوانده
است.
او صدای زیر و زیبا داشت و چون صدایش زیر و
باریک و زنانه بود، آبی میرزا را خلق کرد و هنوز هم اکثر مردم آهنگ هایش
را به نام آهنگ آبی میرزا می شنوند.
با اینکه بسیاری معتقدند که خواننده زن خوش صدای آثار مالستانی خود اوست
اما هنوز هم کسانی هستند که تصور می کنند آبی میرزا زنده است و حتی می
گویند که این زن زیبا که صفدر همه عمر عاشقش بوده هم اکنون در قریه نوده
زندگی می کند.به نقل از سایت زیر و بم که به موسیقی افغانستان می پردازد آبی میرزا اینگونه توصیف شده است:
دل آرام آغی معروف به مادر میرزا در سال ۱۹۲۹ در مالستان غزنی به دنیا آمد.
او در اوایل فقط آواز می خواند ولی آرام آرام به نواختن دمبوره و غیچک هم پرداخت. با این که از طرف خانواده و مردم مذهبی آن دیار تحت فشار بود، ولی سرودن و نواختن را دنبال کرد و نامش بر سر زبانها افتاد.
آواز دلکش و آفریده های زیبایش توجه بیشتر
هنرمندان هزاره را به خود جلب نمود تا جایی که عده زیادی از هنرمندان به
اجرای آهنگهایش پرداختند و از وی پیروی کردند. در نتیجه این آهنگها به سبک
مادر میرزا شهرت پیدا کرد. با گذشت ایام شهرت دل آرام بیشتر شد و مردم از
جاهای دور به دیدن او به مالستان آمدند. این باعث شد تا او از منطقه رانده
شود.
و بد اندیشان در جامعه با اتهام بستن به او
راهی زندانش کردند. او در زندان آواز می خواند تا اینکه رئیس زندان متوجه
هنر آوازخوانی او شد وگفت: «این صدا نباید در زندان بماند» و او را آزاد
کرد که به مالستان باز گردد.
آبی میرزا به زادگاهش برگشت و هنوز به زندگی کردن در مالستان وفادار است و در کنار دوستان و اقارب خود در قریه » نودِه»
تهی دست و دل شکسته به سر می برد. او اکنون هشتاد و دو سال عمر دارد و به
نظر می رسد که امروز توان آواز خوانی و نواختن دمبوره را ندارد. کسانی که
با هنر آبی میرزا آشنایی ندارند برخی از آهنگ های او را به صفدر مالستانی
نسبت می دهند. با نبود امکانات در آن روزگار و آن دیار آواز و موسیقی زیادی
از وی به یادگار نیست تنها آوازهای پراگنده از وی در دست اند که با صدای
صفدر مالستانی باز خوانی شده اند.
به هر حال چه آبی میرزا باشد و چه نه، آنچه در دست ماست آثاری به جا مانده از صفدر مالستانی، استاد دوتار و دمبوره شمال افغانستان است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر