وقتی اسراییل و غزه در بیزمان ِ فیسبوک با هم کشتی میگیرند
آرش کمانگیر
ا
۲۰/تير/۱۳۹۳ گیک آباد
Rushkoff به این وضعیت میگوید از بین رفتن خط روایی. ما در شوک لحظه هستیم و نه گذشتهای داریم و نه آیندهای. و همین نبودن گذشته و آینده، بر گفتگو دربارهی حملهی اسراییل به غزه هم، سایه انداخته.
شبکههای اجتماعی، این روزها، اول در حال و هوای جام جهانی هستند و بعد حملات اسراییل به نوار غزه. نکتهی جالب هم این است که کفهی این دو علاقهی ساکنان ِ فیسبوک و توییتر، در طول زمان جابهجا میشود. وقت بازی که نزدیک میشود، غزه عقب میرود و فوتبال دیوار فیسبوک را پر میکند. با پایان بازی و تمام شدن ِ خوشحالیها و بدحالیهای ناشی از نتیجه، همیشه کسی یادش میآید که در مدتی که دنیا چشمهایش را به مستطیل سبز دوخته بوده است، چند نفر دیگر در غزه کشته شدهاند و در برزیل آدمهایی از خانههایش راندهشدهاند تا منظره را خراب نکنند و پس #FuckFIFA. از این لحظه تا بازی بعد، در فیسبوک دو تیم تشکیل میشود. عدهی بیشتری عکس بچههای خونآلود فلسطینی را روی دیوارشان آویزان میکنند و عدهی کمتری به موشکهای حماس استناد میکنند که «دفاع مشروع» حق اسراییل است. این الاکلنگ تا بازی بعد ادامه دارد.
از بین تمام خاصیتهای شبکههای اجتماعی، این هم نکتهی قابل توجهی است که در این فضاها زمان کمرنگ است و یا حتی میایستد. فیسبوک، دیوار بلندی است که روی آن نوشته و عکس و ویدیو سر میخورد و پایین میرود و این درست است که همیشه میشود به عقب برگشت و احوال دیروز و تخیلات پارسال را دوباره دید، اما در شبکههای اجتماعی کسی برای این کار فرصت ندارد. حجم تولید مطلب در لحظه چنان زیاد است و برآمدن از پس ِ آن آنقدر زمان و انرژی میخواهد که محتوای گذشته زیر بار خودش له میشود. از این دید، فیسبوک تجسم لحظهی موجود است: با رفتن به facebook.com یا اپلیکیشن ِ فیسبوک، لحظهی جاری جلوی چشم ما باز میشود. کسی از استرالیا چیزی نوشته و دوستی در یزد دلش باقلوا خواسته. من و تو با این لحظه درگیر میشویم و به آن واکنش نشان میدهیم و لحظهی بعد، این لحظه را به فراموشی میبرد. Rushkoff به این وضعیت میگوید از بین رفتن خط روایی. ما در شوک لحظه هستیم و نه گذشتهای داریم و نه آیندهای. و همین نبودن گذشته و آینده، بر گفتگو دربارهی حملهی اسراییل به غزه هم، سایه انداخته.
عکس بچهای که از زیر باند خونین دور سرش به دوربین نگاه میکند، لایک و کامنت و همدلی به ارمغان میآورد. در مقایسه، صد سال عقب رفتن در تاریخ و دربارهی وضعیت اروپای در حین جنگ جهانی دوم حرف زدن سخت است و حوصلهها را سرمیبرد. جمعیت ِ شتابزدهی فیسبوک فرصت ندارد دربارهی این فکر کند که چه شد که جمعیتی از یهودیان تصمیم به تاسیس کشوری در ساحل مدیترانه گرفتند. امواج سهمگین یهودستیزی در اروپای مدرن و قتل عام یهودیان به گذشته تعلق دارد و گذشته و تاریخ در فیسبوک جایی ندارند. جنگ شش روزه، یاسر عرفات، و جرج حبش به حساب فیسبوک ماقبل تاریخ هستند و محلی از اعراب ندارند. در طوفان عکسهای خونین و استتوسهای عصبانی، جایی برای ریشهیابی نیست. سوال این نیست که چرا حماس به اسراییل موشک میزند؟ چرا اسراییل دودستی به خاکی که صد سال پیش خانهی کس دیگری بود چسبیده؟ اسراییل چه تفاوتی با کانادا و آمریکا دارد، که وضعیت اشغالگری را در آن ویژه میکند؟ حریر فیسبوک، طاقت سوالات مهم را ندارد و بیشتر از لایک را برنمیتابد. اما وضعیت از این هم دردناکتر است.
فرض میکنم که اعتراض به خشونت دولتی، منتهی به هزینه میشود. تصورم این است که تظاهراتی که در نقاط مختلف جهان در اعتراض به حملهی اسراییل به غزه و موشکپرانی حماس به اسراییل اتفاق میافتد، دو طرف را به سمت پیدا کردن راهحلی برای پایان دادن به خشونت هل میدهد. از این دید، فیسبوک سوپاپی است که فشار افکار عمومی را به باد و بخار تبدیل میکند. گذاشتن عکسی در فیسبوک و با دیگری بحث کردن، که اسراییل حق دارد یا ندارد که به غزه حمله کند، نقطهی مقابل ایجاد هرنوع فشاری بر اسراییل یا حماس است. چیزی که در فیسبوک زیاد است عکس و متن و احساس و اظهار نظر است و حتی اگر جمع بزرگی از کاربران موفق شوند #gaza را به بالای فهرست هشتگهای توییتر ببرند، این تلاش بزرگ منتهی به رقابت با چیزی به بیربطی #throwbackthursday شده است. اما حتی این هم عمق دردناکی وضعیت نیست.
حقیقت این است که نوار غزه و یک میلیون و ششصد هزار ساکن آن، در دنیای وحشی امروز، فارغ از علایق رمانتیک من و تو در فاصلهی بازیهای جامجهانی، اهمیتی ندارند. در همین لحظه که من این مطلب را مینویسم و در همان لحظهای که تو این مطلب را میخوانی، اگر بخوانی، هر دوی ما داریم از تکنولوژیهای استفاده میکنیم که در استارتآپهایی در اسراییل توسعه داده شدهاند. بار بعدی که روبروی یک Kinect ایستادی و Xbox بازی کردی، یادت بیاور که این ابزار را شرکت PrimeSense ساخت که در اسراییل واقع است. حقیقت مهم این است که در مقایسه، غزه نتوانستهاست نقشی در بازار بزرگ تکنولوژی و گجت و همهی ابزارهای خوشساختی که من و تو برایشان پول میدهیم داشته باشد، و بنابراین در جهانی که در آن «حضور در بازار جهانی» معیار وجود داشتن است، اهمیتی ندارد. اینجا نکته این نیست که من و تو در لحظه ممکن است دربارهی تعداد کشتهشدگان آخرین حمله به غزه پستی هم بنویسیم. نکتهی اساسی این است که اتفاقا PrimeSense را اخیرا اپل خرید. اگر داری این مطلب را روی آیفون میخوانی، پول یکی از بمبهایی که امروز روی سر بچهای در غزه خورد را تو دادهای. و درد مهم اتفاق همین است.
برداشت شخصی من این است که بدلیل دست ِ بالا داشتن، شماتت ِ طرف اسراییلی در فاجعهای که دارد میافتد کار سادهای است. حتی میشود کمی دست بالا گرفت و نه فقط دولت اسراییل، که هر شهروند اسراییلی و یا حتی یهودی را مسوول جانهای گرفته شده و خونهای ریخته شده دانست. در بیزمانی ِ رومانتیک ِ فیسبوک، اتفاقا این کار سهلی است که لایک و همدلی به ارمغان میآورد. کار سختتر، برگشتن به تاریخچهای غائله و خودداری آگاهانه از دلخوش کردن به قضاوتهای یک طرفه، آتشین و دلخنککن است. تصور نمیکنم حریر فیسبوک طاقت چنین باری را داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر