چگونه مخالفت آمریکا با دخالت ارتش ایران در سال ۱۳۵۷، منجر به انتقال قدرت به روحانیون شد
احسان منوچهری
اسناد و مدارک دیپلماتیک ایالات متحد آمریکا که اخیراً مهر محرمانه بودن آن برداشته شده و در دسترس عموم قرار گرفته است، بر گوشههای تاریکی از تاریخ انقلاب اسلامی ایران نور اندکی می افکند. بخش ارزشمند این اسناد را تلگرامهای ژنرال "رابرت هایزر" Robert Huyser فرستادۀ ویژۀ "جیمی کارتر" رئیس جمهوری آمریکا، به ایران در هفتههای پایانی دوران پهلوی و نیز برخی نامههای وزیر دفاع این کشور "هارولد براون" Harold Brown ، تشکیل می دهد.
"اندرو اسکات کوپر" Andrew Scott Cooper مورخ آمریکائی و کارشناس مسائل راهبردی، که این اسناد را مورد بررسی قرار داده، در مقالهای که اخیراً منتشر ساخته، نشان می دهد که چگونه سر در گمی دولت "جیمی کارتر" و ارزیابیهای نادرست آن از موقعیت آنزمان ایران و بویژه تلاش برای جلوگیری از روی کار آمدن نظامیان در این کشور، به پیروزی روحانیون منجر شد.
ژنرال "رابرت هایزر" Robert Huyser معاون سرفرماندۀ نیروهای ناتو، در روز ۱۶ دیماه ۱۳۵۷، بدون اطلاع مقامات ایرانی با هواپیمای مستشاران آمریکائی وارد تهران شد و پس از یک ماه توقف در این شهر در ۱۷ بهمن، ایران را ترک کرد. مأموریت پنهانی وی در ایران این بود که اجتناب ناپذیر بودن خروج شاه را از کشور به فرماندهان ارتش بقبولاند و بویژه آنان را از هرگونه توسل به زور پس از ترک قدرت توسط شاه برحذر دارد. ژنرال رابرت هایزر پیش از این در خاطرات خود با عنوان "مأموریت در تهران" اهداف سفر خود را تشریح کرده و نوشته بود که از نظر جیمی کارتر تا هنگامی که یک دولت غیرنظامی در ایران وجود داشت، نظامیان وظیفه داشتند از دولت حمایت کنند و از همین رو رئیس جمهوری آمریکا وی را به تهران فرستاده بود تا فرماندهان ارتش را به پشتیبانی از دولت شاپور بختیار وادار سازد.
با این حال خاطرات و اظهارات مسئولین بلندپایۀ وقت آمریکا و از جملۀ رئیس جمهوری "جیمی کارتر"، مشاور امنیتی وی "زیبیگنیو برژینسکی" Zbigniew Brzezinski وزیر امور خارجه، "سایروس ونس" Cyrus Vance و وزیر دفاع "هارولد براون" Harold Brown ، همه نشان میدهد که دولت آمریکا در این دوران دچار بی تصمیمی، سر در گمی و بویژه دو دستگی شده بود.
ژنرال "رابرت هایزر"، بر اساس اسنادی که اینک از رده بندی محرمانه خارج شده است و "اندرو اسکات کوپر" آنرا آورده است، در روز ۱۲ژانویۀ ۱۹۷۹/ ۲۱دی ۱۳۵۷، در یک تلگرام دیپلماتیک به وزیر دفاع "هارولد براون"، و رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا "ژنرال دیوید جونس" David Jones، با اشاره به ملاقات خود با فرماندهان عالیرتبه ارتش ایران می نویسد، خواستههای رئیس جمهوری را در شش نکته به آنان ابلاغ کردم: «نخست اینکه، داشتن روابط با ثبات و قوی میان دو کشور آمریکا و ایران برای هردوی آنها حیاتی است. دوم اینکه، جیمی کارتر عمیقا تحت تأثیر رفتار نیروهای مسلح شاهنشاهی ایران قرار گرفته است». سوم اینکه، رئیس جمهوری معتقد است که «منافع همگان تنها با وجود یک دولت غیرنظامی با ثبات و قوی تأمین می شود». نکته چهارم اینست که، دولت غیرنظامی بختیار اینک باید از پشتیبانی کامل نظامیان بر خوردار شود. پنجم اینکه، این حمایت هنگامی صورت واقعی می یابد که فرماندهان ارتش تنها به وظیفۀ خود بپردازند و در پایان اینکه مقامات آمریکا، از رئیس جمهوری گرفته تا زیردستان او، ارتش ایران را از حمایت خود محروم نخواهند کرد.
بنوشتۀ "اسکات کوپر"، "هایزر" با این حال می دانست که تصمیم کارتر و مشاوران وی در حمایت از یک کودتای نظامی و یا مخالفت با آن روشن نبود. در این زمینه، "زیبیگنیو برژینسکی" طرفدار یک اقدام فوری از سوی نظامیان بود در حالیکه "سایروس ونس" با کودتا در هر حال مخالف بود. بر اساس همین مطالعات، در همان ایام سفیر ایالات متحد آمریکا در ایران، "ویلیام سولیوان"، بطور مخفیانه با نمایندگان خمینی در تهران در ارتباط بود و برای بازگشت آیتالله به ایران با آنان گفتگو می کرد. وی ظاهراً کاخ سفید را از اقدامات خود آگاه نکرده بود. این رفتارها موجب شده بود شاه و دیگر مقامات ایرانی در بارۀ اهداف واشینگتن در این دوران نا روشن و پرتلاطم دچار سر در گمی شوند.
ژنرال "هایزر" در همان تلگرام می نویسد که وی به امیران ارتش ایران بروشنی گفته است که «از نظراو بدست گرفتن قدرت توسط نظامیان تنها در آخرین مرحله و در صورت ضرورت مبرم قابل تصور است و پیش از آن حداقل دو مرحلۀ دیگر وجود دارد: نخست اینکه، بختیار در عمل از حمایت و فرصت لازم برای اعمال اختیارات خود بر خوردار گردد. دوم، در صورتی که موقعیت داخلی ایجاب نماید و نخست وزیر ناگزیر ازاعلان حالت اضطراری گردد، نظامیان وی را در برقراری و ادارۀ خدمات ضروری و باز گرداندن حالت عادی درکشور یاری نمایند. تنها در صورتی که این دومرحله به شکست بیانجامد، ایالات متحد آمریکا می تواند تصاحب قدرت را توسط نظامیان بپذیرد». ژنرال "هایزر"، چنانکه در تلگرام او آمده به فرماندهان ارتش ایران گفته است : «بهترین راه از نظر او حمایت کامل از بختیار است تا نیازی به انجام کودتای نظامی نباشد».
اما آیا فرماندهان ارتش ایران به چنین اقدامی می اندیشیده اند؟ بر اساس یادداشتی که "هارولد براون" وزیر دفاع آمریکا، به "جیمی کارتر" ارسال داشته و در آن گزارش "ژنرال هایزر" را آورده است، سپهبد امیر حسین ربیعی، فرماندۀ نیروی هوائی ایران، در روز ۱۳ ژانویه ۱۹۷۹/ ۲۲ دی ۱۳۵۷ در دیدار با "هایزر" می گوید که پس از مشاوره با فرماندهان نیروهای زمینی، دریائی و ژاندارمری به این نتیجه رسیده است که نظامیان باید بلافاصله پس از خروج شاه از کشور، حکومت را در دست گیرند زیرا «در غیر اینصورت ارتش ممکن است بسرعت از هم بپاشد». آنان، و اینک میتوان گفت بحق، نگران سرنوشت خود و سایر نظامیان عالیرتبه در صورت تصاحب قدرت توسط خمینی بودند.
بر اساس همان نوشته (یادداشت براون به کارتر)، "ژنرال هایزر"، سپهبد ربیعی را از پی گیری طرح خود بشدت برحذر می دارد و «نظامیان را به پشتیبانی قاطع از بختیار برای تشکیل یک دولت واقعی و تلاش در باز گرداندن نظم به کشور فرا می خواند. ربیعی با اکراه این طرح را می پذیرد».
بنوشتۀ "اسکات کوپر"، "هارولد براون" به جیمی کارتر اطمینان می دهد که این چنین امیران ارتش ایران طرح خود را به کنار گذاشته اند. با خروج شاه از ایران و عدم پشتیبانی ایالات متحد آمریکا از بقدرت رسیدن نظامیان، آنان احساس کردند که برای جلوگیری از فروریختن نظم کشور چاره ای جز سازش با گروههای مخالف ندارند. "هارولد براون"، در یادداشت خود به جیمی کارتر توضیح می دهد که «با اصرار و فشار هایزر مذاکرات گسترده ای برای اینکه نظامیان همکاری نزدیکی با برخی رهبران مذهبی داشته باشند، صورت گرفت. ربیعی، با این حال، همچنان علاقه ای به این کار نشان نمی داد.»
روز۱۰ فوریۀ ۱۹۷۹/ ۲۱بهمن ۱۳۵۷، درگیریهای مسلحانهای در پایگاۀ هوائی دوشان تپه میان همافران و نیروهای حکومت نظامی در گرفت و خطر فروپاشی همبستگی ارتش را آشکار ساخت. فرماندهان نظامی بدنبال تشکیل اجلاسی، اعلام بیطرفی کردند و سرباران را از خیابانها فراخواندند.
در ساعت ١٣و ١٠دقیقۀ روز ١١فوریه، سلول بحران کاخ سفید در واشنگتن خبری به این مضمون دریافت داشت که تهران به اشغال ائتلافی از بنیادگرایان مسلمان و گروههای چریکی چپ گرا که از سوی لیبی، سازمان آزادیبخش فلسطین و کشورهای اردوگاۀ شرق، مسلح شده اند، در آمده است. آخرین تلگرام سفارت آمریکا در تهران خبر داد که «ارتش تسلیم شد، خمینی پیروز گردید، کلیۀ اسناد طبقه بندی شده را از میان میبریم.»
اسناد تازه انتشاریافته هر چند دانش تاریخی ما را در بارۀ رویدادهای روزهای پایانی نظام پهلوی دگرگون نمی سازد و پرده از رازهای پنهان برنمیدارد، اما برخی جزئیات ناشناخته را آشکار می کند و بویژه از آن نظر اهمیّت دارد که بازتاب نگرش ها و آگاهیهایِ رد و بدل شده میان بازیگران اصلی و پر نفوذِ این دورۀ تاریخی، همزمان با وقوعِ رخدادهاست. درست است که ژنرال "رابرت هایزر" پیش از این در خاطرات خود "مأموریت در تهران" در این باره به تفصیل سخن گفته بود، اما از نظر دانش تاریخ، میان خاطراتی که سالها پس از رویدادها بصورت یکجانبه نوشته می شود و اسناد و مدارکی که همراه و همپا با روند رویدادها و برای ارائۀ گزارش و کسب دستور به منظور دخالت در آنها تدارک می یابد، تفاوت فراوان وجود دارد.
انتشار این اسناد اینک در برههای که آمریکا در تلاش نزدیکی به جمهوری اسلامی ایران است، ناگزیر این اندیشه را به ذهن می آورد که شاید دولتمردان این کشور قصد دارند این چنین نقشی را که ٣٦ سال پیش واشنگتن، خواسته یا نا آگاه، در بقدرت رسیدن روحانیون در ایران بازی کرد، به مقامات ایران یادآوری کنند.
این اسناد همچنین پرسشهای بسیاری را پیش رو می گذارد که از آن جمله چگونگی پا گرفتن شورش همافران درپایگاۀ هوائی دوشان تپه برای فلج کردن همان نیروئی بود که زیر فرمان سپهبد ربیعی قرار داشت. وی در ٩ آوریل ١٩٧٩ توسط حکومت اسلامی تازه برآمده اعدام شد.
منبع: رادیو بینالمللی فرانسه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر