وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد
اسماعيل نوریعلا
اگر «گفتگو» های پيرامون سکولار دموکراسی ادامه یابد می توان اميدوار بود که شاهد ايجاد جبههء متحدی باشيم که در آن دموکراسی خواهان سکولار رنگارنگ به فردای رنگارنگ ايران می انديشند و در عمل ثابت می کنند که نه تنها «رنگارنگی» صفت واقعی هويت واقعی ايران است بلکه لازم است، با توسل به بی طرفی و رواداری بنيادين سکولار دموکراسی، از دل رنگارنگی های قومی و مذهبی و فرهنگی مردم ايران به «وحدتی رنگين کمانی» رسيد.
esmail@nooriala.com
در آستانهء برگزاری سومین «کنگرهء ساليانهء سکولار دموکرات های ايران» قرار گرفته ايم و من، بعنوان يکی از شرکت کنندگان در پايه گزاری اين کنگره، و نيز عضوی از کميتهء برگزاری اش، وظيفهء خود می بينم که نکاتی چند را در مورد آن به اطلاع مخاطبان گرامی ام برسانم تا بدانند که چرا و چگونه اين راه را پيموده ايم و می خواهيم تا کجا برويم.
اين کنگره خود حاصل تجربه ای سه ساله نيز بوده است. سرگذشت اش با پايان يافتن شورها و هيجانات «جنبش سبز»، و حاصل شدن دست آوردهای تلخ و شيرين آن، آغاز شده و با اين «تحليل» زندگی آغاز کرده است که:
1. جنبش سبز، و حرکت اش، از «الله اکبر» گفتن های شبانه و «رأی من چه شد» های روزانه، به سوی محوريت يافتن «ايران» بجای «اسلام» در شعارهائی همچون «آزادی، استقلال، جمهوری ايرانی»، و «جانم فدای ايران» نشان از کم رنگ شدن ايدئولوژی های منسوب به اسلام شيعی و پر رنگ شدن تمايلاتی عرفی و دموکراسی سکولار در ميان جوانان ايران بوده است. در طول تنها يک سال 1388 اين جوانان توانستند اثر شعارهای مذهبی بازمانده از ايام انقلاب را از روح خود زدوده و به ريشه های سکولار ايرانيت خود برسند.
2. نمايش وسيع وجود اين تمايلات راه را برای انديشيدن به يک «آلترناتيو سکولار دموکرات» نيز گشوده است. اگر ملت جوان سال ايران از حکومت اسلامی به جان آمده است و جانشينی را برایش می جويد که در جميع جهات با آن متفاوت باشد، بايد به ايجاد اين جانشين انديشيد و راه های رسيدن به آن را سبک - سنگين کرد.
3. ايجاد آلترناتيوی برای حکومت مذهبی ـ ايدئولوژيک کنونی نيازمند دو مؤلفه است: يکی هويت يافتن و مشخص شدن مختصات يک «جنبش سکولار دموکرات« و سپس کوشش برای ايجاد اتحادی وسيع مابين کسان و نيروهائی که هويت خود را به مدد آن «مختصات» تعريف می کنند.
آنان که شش سال پيش با اين تحليل قدم در راه نهاده بودند نخست ناگزير بودند تا راه های مختلفی را بپيمايند تا دريابند که چگونه می توان به اهداف بالا رسيد. آيا «نظر» بر «عمل» چيرگی دارد يا عمل است که نظر را به پختگی و صلابت می رساند؟ تجربه نشان داد که هيچ يک از دو روی چنين سکه ای را نمی توان بر ديگری اولويت داد. نظر و عمل اول و آخر ندارند بلکه در هر چرخش سکه يکی روی آمده و ديگری از نظر غايب می شود اما مهم چرخيدن مدام سکه و رفت و آمد دائم بين نظر و عمل است که می تواند راه گشا باشد.
بدين سان سفری سه ساله عاقبت در فروردين 1392 رهروان داوطلب سکولار دموکراسی را به اين نتيجه رساند که «هويت يابی نيروهای سکولار دمکرات» و «تبديل شدن شان به يک واحد نيرومند سياسی» تنها در دامن زدن به «گفتگو» است که می تواند متحقق شود؛ گفتگوئی که خود مشکلات عمده ای را پيش رو دارد؛ چرا که فضای سياسی اپوزيسيون حکومت اسلامی از بيماری هائی مزمن در رنج است؛ بيماری هائی همچون برتری طلبی، خودمحور بينی، ناسازگاری با ديگری، نارواداری، آويختن به مشکلاتی که حل شان در خارج کشور و پيش از فروپاشی حکومت اسلامی ممکن نيست، و... به عبارت ديگر، بايد کوشش می شد تا، بر فراز اين «فضای ناممکن سازِ گفتگو»، گفتگوئی سازنده را در بين نيروهای بالقوهء سکولار دموکراسی تمشيت داد، بشرط آنکه «تمشيت دهندگان» خود از آن مشکلات فاصله گرفته باشند و همچنين برای خود از اين نمد کلاهی نخواهند.
«رسيدن به تعريف ماهوی سکولار دمکرات بودن» نخستين قدم در اين راه پر پيچ و خم بود؛ چرا که تا تو ندانی که کيستی چگونه می توانی دوست و دشمن، همراه تا مقصد و رفيق نيمه راه را از هم تشخيص دهی؟ کوششی چند ماهه توانست حدود 250 تن از شخصيت ها و کوشندگان سياسی و روشنفکری ايرانی را به ارائهء سندی رهنمون شود که اکنون با نام «پيمان نامهء عصر نو» شناخته می شود؛ پيمان نامه ای که مآلاً می تواند حتی کمکی به نويسندگان «مقدمهء قانون اساسی سکولار دموکرات ايران آينده» باشد.
قدم بعدی اما يافتن راه حلی برای ايجاد گفتگو بود؛ گفتگوئی که می بايد مابين کسانی برقرار باشد که به آن «پيمان نامه» پايبند بوده و بکوشند، عليرغم انبوهی از سوء تفاهم ها، کجروی ها و دشمنی های موضعی، به سوی تبديل جمع سکولار دموکرات های ايرانی به يک نيروی سياسی منسجم و کارآمد حرکت کنند. روشن بود که چنين گفتگوئی نمی توانست خود در زير سقف يک حزب يا تشکل، و يا بر حول محور يک شخصيت خاص سياسی، انجام گيرد. هر تشکل و هر شخصيتی که بخواهد در فضای آشفتهء اپوزيسيون خود را به محور گردهمآئی تبديل کند بيشتر دافعه ايجاد می کند تا جاذبه. اين واقعيت بديهی تنها به يک راه حل عملی اشاره می کرد: ايجاد زمينی «بی طرف» برای انجام گفتگوهائی که هيچگونه فشار و ايجابی نخواهد آنها را به نتيجه ای از پيش تعيين شده بکشاند.
راه حل حصول به «بی طرفی» نيز اينگونه يافت شد که چند تنی داوطلب شوند تا، فارغ از مواضع سياسی و گروهی خود، همت خويش را بر ايجاد يک «کميته ای اجرائی» متمرکز کنند که اعضائش، عليرغم مأموريت شان در راستای ايجاد کنگره ای برای گفتگوی سياسی، درگير بحث های سياسی نشوند و فقط راه های ايجاد «زمين بی طرف برای انجام گفتگو» را در مد نظر داشته باشند. در اين مورد نيز چند تنی داوطلب شدند؛ کسانی آمدند و از نيمه راه برگشتند و کسانی هم وفادارانه بر اين مقاصد پای فشردند. نام «زمين بی طرف گفتگو» شد «کنگرهء ساليانهء سکولار دموکرات های ايران» و، مطابق مفاد «پيمان نامهء عصر نو»، هر کس که خود را «سکولار دموکرات» می ديد صاحب اين کنگره نيز می شد و می توانست به گفتگو در اين زمين «بی طرف» بنشيند. حتی می شد از مخالفان سکولار دموکراسی نيز دعوت کرد که در گفتگو شرکت کنند. زيرا فکر و نظری که در ميدان چالش های سخت آزموده نشود نه تنومند می شود و نه کارائی عملی می يابد.
اولين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران در واشنگتن، پايتخت ايالات متحدهء امريکا برگزار شد و علت انتخاب اين شهر نيز تنها به «امکانات محلی» ايرانيان ساکن آن می شد که برخی شان اعلام داشته بود که می توانند در اين راه کمک رسان علاقمندان باشند. بخصوص آقای تقی مختار، مدير و سردبير نشريهء «ايرانيان» که در اين شهر منتشر می شود، و نويسنده ای است که هم از آغاز حرکت سکولار دموکرات ها همراه و ياورشان شده، داوطلبانه به مدد کميتهء برگزاری آمد.
برای خيلی ها تصور اينکه عده ای که خود را سکولار دمکرات می دانند تنها برای انجام «گفتگو» به واشنگتن آمده باشند مشکل بود. اما کنگره ثابت کرد که جز انجام آن گفتگو، و البته در راستای تقويت مبانی هويتی سکولار دموکراسی، هدفی نداشته است. نه دستور کاری در ميان بود و نه قرار بود قطعنامه ای صادر شود. تنها آشنائی با يکديگر، هم انديشی و و صول به همدلی، و يافتن مقاصد مشترک و سپس، اگر شد، انديشيدن به راه حل های سکولار دموکرات برای آيندهء وطنی که اشغال کنندگان اش سکولار دموکرات ها را به تبعيدی طولانی فرستاده بودند مطرح بود.
در طول همين روياروئی ها بود که سه تشکل سکولار دموکرات بوجود آمدند، بی آنکه هيچ يک ربطی به خود «کنگره» داشته باشند. نخستين آنها تشکلی شد که اکنون با نام «نهاد هماهنگی جنبش سکولار دموکراسی ايران» شناخته می شود و دارای سايت و صفحهء فيس بووک اختصاصی خويش است و می خواهد هر آن امکانی را که دارد در اختيار شاخه ها و شقوق آن جنبش سکولار دموکرات فراگيری قرار دهد که تعلق به همه دارد.
دومين نهادی که از دل گفتگوهای سال 92 بيرون آمد و در دومين کنگرهء سکولار دموکرات های ايرانی، که در شهر بوخم آلمان برگزار شد، اعلام موجوديت کرد «پيوندسرای هنرمندان و نويسندگان سکولار دموکرات ايران» نام گرفت و نشان داد که سکولار دموکراسی صرفاً امری سياسی نيست و ايرانيان سکولار دموکرات می توانند بنا بر حرفه و کار و علاقهء خود نير دست به ايجاد تشکلات سکولار دموکرات خاص خود بزنند.
سومين نهاد نيز «مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران» نام گرفت که بجای گرد آوردن شخصيت های سکولار دموکرات همت خويش را در راستای گرد هم آوردن اينگونه سازمان ها متمرکز کرد.
سال گذشته، دومين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران در شهر بوخوم شاهد استقبال شخصيت های مختلفی بود که اگرچه در گروه ها و سازمان ها و احزاب گوناگون متمرکز بودند اما می پذيرفتند که سکولار دموکراسی می تواند مؤلفه ای فراجناحی و فراحزبی باشد که قابليت ايجاد همکاری های وسيع تر سياسی ـ اجتماعی را دارد و اگر «گفتگو» های پيرامون سکولار دموکراسی ادامه یابد می توان اميدوار بود که شاهد ايجاد جبههء متحدی باشيم که در آن دموکراسی خواهان سکولار رنگارنگ به فردای رنگارنگ ايران می انديشند و در عمل ثابت می کنند که نه تنها «رنگارنگی» صفت هويت واقعی ايران است بلکه لازم است، با توسل به بی طرفی و رواداری بنيادين سکولار دموکراسی، از دل رنگارنگی های قومی و مذهبی و فرهنگی مردم ايران به «وحدتی رنگين کمانی» رسيد.
در بوخوم، و در حاشيهء کنگرهء دوم، دوست قديم و هنرمند چيره دست و توليد کنندهء خوش سليقهء برنامه های تلويزيونی، آقای سيروس ملکوتی، سلسله گفتگوهائی تلويزيونی را با شرکت کنندگان در کنگره برقرار کرد و از جمله ديدگاه شان را دربارهء نفس برگزاری اين کنگره ها به پرسش کشيد. يکی از پاسخ دهندگان به او نيز من بودم. گوهر پاسخ من به او، اين بود که کنگرهء سکولارهای ايران، که اکنون اميدوارانه می رود تا به صورت يک حادثهء ساليانه و يک سنت سياسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی درآيد، محل برخوردها و ارائهء نظرات مختلفی در کم و کاست يا ضرورت و گريزناپذيری استقرار يک حکومت سکولار دموکرات در ايران است. کميتهء برگزاری کنگره با پخش مستقيم آنچه در جريان کنگره می گذرد (و اين مهم در کنگرهء نخست بکوشش و همت دوست خوش فکرم، آقای سعيد بهبهانی انجام شد) و قرار دادن ويدئوهای سخنرانی ها و پرسش و پاسخ ها بر روی اينترنت همهء امکانات شخصيت ها و سازمان های سياسی را در برابر ديد کنجکاو علاقمندان به آيندهء ايران قرار می دهد و، در عين حال، ميدانی را فراهم می سازد تا هر گروه و شخصيت کوشنده بتواند توانائی ها، تمايلات و مخالفت هايش را در راستای رسيدن به جبهه ای از سکولار دموکرات های ايران، و تبديل آن به يک نيروی جانشين سياسی، در معرض ديد ايرانيان قرار دهد.
امسال دوستداران سکولار دموکراسی در شهر فرانکفورت داوطلب برگزاری سومين کنگره شده اند. کميتهء برگزاری، که ادارهء امور و تهيهء امکانات مالی و اجرائی انجام کنگره را بر عهده دارد، چند ماهی است که تلاش خود را برای هرچه بهتر برگزار شدن کنگرهء امسال آغاز کرده است. روند عنايت مالی به کميته نيز از سال پيش کارآمدتر شده و دوستدارن سکولار دموکراسی با رغبت بيشتری به کمک کميته آمده اند.
اما آنچه کنگرهء امسال را از دو کنگرهء قبلی متفاوت می کند، تصميم کميتهء برگزاری برای «سامان دادن ِ» هرچه بيشتر به گفتگوها است. در اين راستا، کميته يک «مضمون کلی» را برای کنگرهء امسال پيشنهاد کرده که به نظر می رسد اگر بر روی آن تمرکز شود کنگره با دست آورد عمده ای به کار جاری خود پايان خواهد داد. مضمون مزبور چنين است: «چرا سکولار دموکرات ها هنوز متحد نشده اند؟» از نظر اعضاء کميته اين پرسشی کليدی است که پاسخ به آن می تواند راهگشای اقدامات گستردهء بعدی باشد. کنگره دارای چهار نشست سه تا چهار ساعته خواهد بود و در هر نشست يک سخنران مدعو و تا حد هشت سخنران داوطلب به ايراد سخنان کوتاه پرداخته و سپس مجلس مشورت و پرسش و پاسخ برقرار خواهد بود. هر نشست، در ارتباط با مضمون کلی کنگره، دارای يک عنوان خاص نيز هست، بدين شرح:
موضوع نشست اول: «موانع و ضرورت اتحاد نيروهای سکولار دموکرات در راستای ايجاد آلترناتيو». برای ايراد سخنرانی در اين مورد از آقای دکتر حسن ماسالی دعوت شده است؛ مردی که پس از يک عمر شراکت در مبارزات دمکراسی خواهانه، اکنون به بازبينی گذشته و جمع بندی تجربيات خود نشسته و دست به انتشار مجموعه ای از خاطرات و اسنادی زده است که همگی نمايانگر راه پر پيچ و خم طی شده هستند. اين نشست را دکتر سياوش عبقری اداره می کند که کولباری از تجربهء سياسی را در رهگذر متحد ساختن نيروهای سکولار دموکرات ايران با خود دارد. تا کنون چندين نفر از شرکت کنندگان برای ايراد سخنرانی در اين نشست داوطلب شده اند.
موضوع نشست دوم، «فعاليت ها و قراردادهای خارجی حکومت اسلامی و وظيفهء متحد اپوزيسيون سکولار دموکرات» است. برای ايراد سخنرانی در اين مورد از آقای فرهنگ قاسمی دعوت شده و، از آنجا که کنگرهء امسال سکولار دموکرات ها يک هفته پس از سر رسيد انجام توافقات حکومت اسلامی با کشورهای پنج بعلاوهء يک تشکيل می شود، نشست دوم کنگره می تواند حائز اهميت خاصی باشد و آقای فرهنگ قاسمی، که از شخصيت های بارز سياسی جمهوريخواه و سکولار دموکرات ايران هستند می توانند به مسئلهء حضور حکومت اسلامی بعنوان نمايندهء کشورمان در محافل بين المللی پرداخته و اهميت وجود يک تشکل وسيع سکولار دموکرات را برای مقابله با ناکارآمدی های آن بررسی نمايند. ادارهء اين نشست با آقای احمد تاج الدينی است که از حقوقدانان سکولار دموکرات ايران محسوب می شوند.
موضوع نشست سوم عبارت است از «مشکل عدم توجه به تفاوت های مسائل اکنونی و اينجائی (خارج کشور) با مسائل فردائی و آنجائی (داخل کشور)» که فعلاً من داوطلب انجام سخنرانی در آن شده ام اما اگر در يک ماهی که تا برگزاری کنگره راه هست شخص ديگری برای انجام اين سخنرانی اعلام آمادگی کند ترجيح ام آن است که جای خود را به او بدهم. اداره اين جلسه با آقای محسن ذاکری است که در تمام شش سال گذشته در راستای شناخت و توضيح و تبيين سکولار دموکراسی کوشا بوده و از چهره های معتمد اين راه محسوب می شود.
و بالاخره موضوع نشست چهارم چنين است: «حفظ تماميت ارضی ايران همچون پيش شرط استقرار سکولار دموکراسی در ايران». انجام سخنران اصلی اين نشست را آقای کورش اعتمادی بر عهده گرفته است. به اعتقاد من، با توجه به وضعيت پر آشوب منطقه و نقش ويرانگری که حکومت اسلامی مسلط بر ايران در ايجاد نارضايتی ميان اقوام ايرانی بازی کرده است و می کند، شنيدن سخنان يک متفکر و نويسندهء جوان و تازه نفس ايرانی که در زمينهء ادارهء کشورهای واجد جمعيت های گوناگون مطالعاتی دارد بسيار جالب است. ادارهء جلسه نيز با نويسندهء خوش فکر ايرانی، آقای اقبال اقبالی است که سال گذشته در کنگرهء بوخوم شرکت کرد و سپس به قافلهء رهروان راه سکولار دموکراسی پيوست.
اما مهمتر از همهء اين نکات، از نظر من، هدف اصلی نمی تواند جز نشان دادن حضور منسجم نيروهای سکولار دموکرات ايرانی، که نهاد آلترناتيو نيز عاقبت از دل آنها زاده خواهد شد، باشد. از اين نظر، من به شخصه و تا توان اش را دارم، حضور در کنگره های ساليانهء سکولار دموکرات ها را برای خود يک «فريضهء ملی» تلقی می کنم و، عليرغم مشکلات مختلفی که وجود دارد، می کوشم همچون سربازی در اردوگاه سکولار دموکراسی ايران آماده خدمت باشم. يکی از عللی که در سال گذشته و امسال محل برگزاری کنگره از امريکا به اروپا منتقل شد نيز چنين بوده است. سکولار دموکرات های مقيم اروپا می توانند با راحتی بيشتری، با آمدن به کنگرهء امسال، دلبستگی خود را به اين جريان نشان داده، و اعتقاد خود را به اينکه تنها راه رسيدن به يک آلترناتيو سکولار دموکرات در برابر حکومت اسلامی شراکت در يک چنين نمايش منسجمی است ثابت نمايند.
ما، در سومين کنگره سکولار دموکرات های ايران، که در چهارم و پنجم ماه جولای پيش رو در شهر فرانکفورت برگذار می شود، تنها برای شنيدن چند سخنرانی و شرکت در چند پرسش و پاسخ شرکت نمی کنيم. هدف ما آن است که قطعه ای تکميل کننده در پازلی دلگشا باشيم که می تواند تصويری از ايران سکولار دموکرات آينده را در پيش چشم مردم ايران و جهان به نمايش بگذارد.
کسی ما را به شرکت در اين «تظاهر دل گرم کننده» دعوت نمی کند؛ کسی خرج سفر و اقامت ما را نمی دهد؛ ما به خرج جيب های کوچک خود و به شوق برساختن نيروئی که هدفی جز ساختن ايران آزاد و آباد آينده ندارد، رنج سفر را بر خود هموار می کنيم و می رويم تا، دست در دست هم، به وطن رنج کشيده مان بگوئيم که فرزندان اش، با همهء سختی های ناشی از تبعيد و غربت، نه او را و نه دلاوران زندانی و تبعيدی اش و نه جوانان در رنج روزانه اش را فراموش نکرده اند. در واقع، در برابر عظمت سختی هائی که بر وطن مان روا می شود، شرکت در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران انجام وظيفهء کوچکی است که خوشبختانه می تواند ثمرات بزرگ داشته باشد.
اسماعيل نوریعلا
اگر «گفتگو» های پيرامون سکولار دموکراسی ادامه یابد می توان اميدوار بود که شاهد ايجاد جبههء متحدی باشيم که در آن دموکراسی خواهان سکولار رنگارنگ به فردای رنگارنگ ايران می انديشند و در عمل ثابت می کنند که نه تنها «رنگارنگی» صفت واقعی هويت واقعی ايران است بلکه لازم است، با توسل به بی طرفی و رواداری بنيادين سکولار دموکراسی، از دل رنگارنگی های قومی و مذهبی و فرهنگی مردم ايران به «وحدتی رنگين کمانی» رسيد.
esmail@nooriala.com
در آستانهء برگزاری سومین «کنگرهء ساليانهء سکولار دموکرات های ايران» قرار گرفته ايم و من، بعنوان يکی از شرکت کنندگان در پايه گزاری اين کنگره، و نيز عضوی از کميتهء برگزاری اش، وظيفهء خود می بينم که نکاتی چند را در مورد آن به اطلاع مخاطبان گرامی ام برسانم تا بدانند که چرا و چگونه اين راه را پيموده ايم و می خواهيم تا کجا برويم.
اين کنگره خود حاصل تجربه ای سه ساله نيز بوده است. سرگذشت اش با پايان يافتن شورها و هيجانات «جنبش سبز»، و حاصل شدن دست آوردهای تلخ و شيرين آن، آغاز شده و با اين «تحليل» زندگی آغاز کرده است که:
1. جنبش سبز، و حرکت اش، از «الله اکبر» گفتن های شبانه و «رأی من چه شد» های روزانه، به سوی محوريت يافتن «ايران» بجای «اسلام» در شعارهائی همچون «آزادی، استقلال، جمهوری ايرانی»، و «جانم فدای ايران» نشان از کم رنگ شدن ايدئولوژی های منسوب به اسلام شيعی و پر رنگ شدن تمايلاتی عرفی و دموکراسی سکولار در ميان جوانان ايران بوده است. در طول تنها يک سال 1388 اين جوانان توانستند اثر شعارهای مذهبی بازمانده از ايام انقلاب را از روح خود زدوده و به ريشه های سکولار ايرانيت خود برسند.
2. نمايش وسيع وجود اين تمايلات راه را برای انديشيدن به يک «آلترناتيو سکولار دموکرات» نيز گشوده است. اگر ملت جوان سال ايران از حکومت اسلامی به جان آمده است و جانشينی را برایش می جويد که در جميع جهات با آن متفاوت باشد، بايد به ايجاد اين جانشين انديشيد و راه های رسيدن به آن را سبک - سنگين کرد.
3. ايجاد آلترناتيوی برای حکومت مذهبی ـ ايدئولوژيک کنونی نيازمند دو مؤلفه است: يکی هويت يافتن و مشخص شدن مختصات يک «جنبش سکولار دموکرات« و سپس کوشش برای ايجاد اتحادی وسيع مابين کسان و نيروهائی که هويت خود را به مدد آن «مختصات» تعريف می کنند.
آنان که شش سال پيش با اين تحليل قدم در راه نهاده بودند نخست ناگزير بودند تا راه های مختلفی را بپيمايند تا دريابند که چگونه می توان به اهداف بالا رسيد. آيا «نظر» بر «عمل» چيرگی دارد يا عمل است که نظر را به پختگی و صلابت می رساند؟ تجربه نشان داد که هيچ يک از دو روی چنين سکه ای را نمی توان بر ديگری اولويت داد. نظر و عمل اول و آخر ندارند بلکه در هر چرخش سکه يکی روی آمده و ديگری از نظر غايب می شود اما مهم چرخيدن مدام سکه و رفت و آمد دائم بين نظر و عمل است که می تواند راه گشا باشد.
بدين سان سفری سه ساله عاقبت در فروردين 1392 رهروان داوطلب سکولار دموکراسی را به اين نتيجه رساند که «هويت يابی نيروهای سکولار دمکرات» و «تبديل شدن شان به يک واحد نيرومند سياسی» تنها در دامن زدن به «گفتگو» است که می تواند متحقق شود؛ گفتگوئی که خود مشکلات عمده ای را پيش رو دارد؛ چرا که فضای سياسی اپوزيسيون حکومت اسلامی از بيماری هائی مزمن در رنج است؛ بيماری هائی همچون برتری طلبی، خودمحور بينی، ناسازگاری با ديگری، نارواداری، آويختن به مشکلاتی که حل شان در خارج کشور و پيش از فروپاشی حکومت اسلامی ممکن نيست، و... به عبارت ديگر، بايد کوشش می شد تا، بر فراز اين «فضای ناممکن سازِ گفتگو»، گفتگوئی سازنده را در بين نيروهای بالقوهء سکولار دموکراسی تمشيت داد، بشرط آنکه «تمشيت دهندگان» خود از آن مشکلات فاصله گرفته باشند و همچنين برای خود از اين نمد کلاهی نخواهند.
«رسيدن به تعريف ماهوی سکولار دمکرات بودن» نخستين قدم در اين راه پر پيچ و خم بود؛ چرا که تا تو ندانی که کيستی چگونه می توانی دوست و دشمن، همراه تا مقصد و رفيق نيمه راه را از هم تشخيص دهی؟ کوششی چند ماهه توانست حدود 250 تن از شخصيت ها و کوشندگان سياسی و روشنفکری ايرانی را به ارائهء سندی رهنمون شود که اکنون با نام «پيمان نامهء عصر نو» شناخته می شود؛ پيمان نامه ای که مآلاً می تواند حتی کمکی به نويسندگان «مقدمهء قانون اساسی سکولار دموکرات ايران آينده» باشد.
قدم بعدی اما يافتن راه حلی برای ايجاد گفتگو بود؛ گفتگوئی که می بايد مابين کسانی برقرار باشد که به آن «پيمان نامه» پايبند بوده و بکوشند، عليرغم انبوهی از سوء تفاهم ها، کجروی ها و دشمنی های موضعی، به سوی تبديل جمع سکولار دموکرات های ايرانی به يک نيروی سياسی منسجم و کارآمد حرکت کنند. روشن بود که چنين گفتگوئی نمی توانست خود در زير سقف يک حزب يا تشکل، و يا بر حول محور يک شخصيت خاص سياسی، انجام گيرد. هر تشکل و هر شخصيتی که بخواهد در فضای آشفتهء اپوزيسيون خود را به محور گردهمآئی تبديل کند بيشتر دافعه ايجاد می کند تا جاذبه. اين واقعيت بديهی تنها به يک راه حل عملی اشاره می کرد: ايجاد زمينی «بی طرف» برای انجام گفتگوهائی که هيچگونه فشار و ايجابی نخواهد آنها را به نتيجه ای از پيش تعيين شده بکشاند.
راه حل حصول به «بی طرفی» نيز اينگونه يافت شد که چند تنی داوطلب شوند تا، فارغ از مواضع سياسی و گروهی خود، همت خويش را بر ايجاد يک «کميته ای اجرائی» متمرکز کنند که اعضائش، عليرغم مأموريت شان در راستای ايجاد کنگره ای برای گفتگوی سياسی، درگير بحث های سياسی نشوند و فقط راه های ايجاد «زمين بی طرف برای انجام گفتگو» را در مد نظر داشته باشند. در اين مورد نيز چند تنی داوطلب شدند؛ کسانی آمدند و از نيمه راه برگشتند و کسانی هم وفادارانه بر اين مقاصد پای فشردند. نام «زمين بی طرف گفتگو» شد «کنگرهء ساليانهء سکولار دموکرات های ايران» و، مطابق مفاد «پيمان نامهء عصر نو»، هر کس که خود را «سکولار دموکرات» می ديد صاحب اين کنگره نيز می شد و می توانست به گفتگو در اين زمين «بی طرف» بنشيند. حتی می شد از مخالفان سکولار دموکراسی نيز دعوت کرد که در گفتگو شرکت کنند. زيرا فکر و نظری که در ميدان چالش های سخت آزموده نشود نه تنومند می شود و نه کارائی عملی می يابد.
اولين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران در واشنگتن، پايتخت ايالات متحدهء امريکا برگزار شد و علت انتخاب اين شهر نيز تنها به «امکانات محلی» ايرانيان ساکن آن می شد که برخی شان اعلام داشته بود که می توانند در اين راه کمک رسان علاقمندان باشند. بخصوص آقای تقی مختار، مدير و سردبير نشريهء «ايرانيان» که در اين شهر منتشر می شود، و نويسنده ای است که هم از آغاز حرکت سکولار دموکرات ها همراه و ياورشان شده، داوطلبانه به مدد کميتهء برگزاری آمد.
برای خيلی ها تصور اينکه عده ای که خود را سکولار دمکرات می دانند تنها برای انجام «گفتگو» به واشنگتن آمده باشند مشکل بود. اما کنگره ثابت کرد که جز انجام آن گفتگو، و البته در راستای تقويت مبانی هويتی سکولار دموکراسی، هدفی نداشته است. نه دستور کاری در ميان بود و نه قرار بود قطعنامه ای صادر شود. تنها آشنائی با يکديگر، هم انديشی و و صول به همدلی، و يافتن مقاصد مشترک و سپس، اگر شد، انديشيدن به راه حل های سکولار دموکرات برای آيندهء وطنی که اشغال کنندگان اش سکولار دموکرات ها را به تبعيدی طولانی فرستاده بودند مطرح بود.
در طول همين روياروئی ها بود که سه تشکل سکولار دموکرات بوجود آمدند، بی آنکه هيچ يک ربطی به خود «کنگره» داشته باشند. نخستين آنها تشکلی شد که اکنون با نام «نهاد هماهنگی جنبش سکولار دموکراسی ايران» شناخته می شود و دارای سايت و صفحهء فيس بووک اختصاصی خويش است و می خواهد هر آن امکانی را که دارد در اختيار شاخه ها و شقوق آن جنبش سکولار دموکرات فراگيری قرار دهد که تعلق به همه دارد.
دومين نهادی که از دل گفتگوهای سال 92 بيرون آمد و در دومين کنگرهء سکولار دموکرات های ايرانی، که در شهر بوخم آلمان برگزار شد، اعلام موجوديت کرد «پيوندسرای هنرمندان و نويسندگان سکولار دموکرات ايران» نام گرفت و نشان داد که سکولار دموکراسی صرفاً امری سياسی نيست و ايرانيان سکولار دموکرات می توانند بنا بر حرفه و کار و علاقهء خود نير دست به ايجاد تشکلات سکولار دموکرات خاص خود بزنند.
سومين نهاد نيز «مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران» نام گرفت که بجای گرد آوردن شخصيت های سکولار دموکرات همت خويش را در راستای گرد هم آوردن اينگونه سازمان ها متمرکز کرد.
سال گذشته، دومين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران در شهر بوخوم شاهد استقبال شخصيت های مختلفی بود که اگرچه در گروه ها و سازمان ها و احزاب گوناگون متمرکز بودند اما می پذيرفتند که سکولار دموکراسی می تواند مؤلفه ای فراجناحی و فراحزبی باشد که قابليت ايجاد همکاری های وسيع تر سياسی ـ اجتماعی را دارد و اگر «گفتگو» های پيرامون سکولار دموکراسی ادامه یابد می توان اميدوار بود که شاهد ايجاد جبههء متحدی باشيم که در آن دموکراسی خواهان سکولار رنگارنگ به فردای رنگارنگ ايران می انديشند و در عمل ثابت می کنند که نه تنها «رنگارنگی» صفت هويت واقعی ايران است بلکه لازم است، با توسل به بی طرفی و رواداری بنيادين سکولار دموکراسی، از دل رنگارنگی های قومی و مذهبی و فرهنگی مردم ايران به «وحدتی رنگين کمانی» رسيد.
در بوخوم، و در حاشيهء کنگرهء دوم، دوست قديم و هنرمند چيره دست و توليد کنندهء خوش سليقهء برنامه های تلويزيونی، آقای سيروس ملکوتی، سلسله گفتگوهائی تلويزيونی را با شرکت کنندگان در کنگره برقرار کرد و از جمله ديدگاه شان را دربارهء نفس برگزاری اين کنگره ها به پرسش کشيد. يکی از پاسخ دهندگان به او نيز من بودم. گوهر پاسخ من به او، اين بود که کنگرهء سکولارهای ايران، که اکنون اميدوارانه می رود تا به صورت يک حادثهء ساليانه و يک سنت سياسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی درآيد، محل برخوردها و ارائهء نظرات مختلفی در کم و کاست يا ضرورت و گريزناپذيری استقرار يک حکومت سکولار دموکرات در ايران است. کميتهء برگزاری کنگره با پخش مستقيم آنچه در جريان کنگره می گذرد (و اين مهم در کنگرهء نخست بکوشش و همت دوست خوش فکرم، آقای سعيد بهبهانی انجام شد) و قرار دادن ويدئوهای سخنرانی ها و پرسش و پاسخ ها بر روی اينترنت همهء امکانات شخصيت ها و سازمان های سياسی را در برابر ديد کنجکاو علاقمندان به آيندهء ايران قرار می دهد و، در عين حال، ميدانی را فراهم می سازد تا هر گروه و شخصيت کوشنده بتواند توانائی ها، تمايلات و مخالفت هايش را در راستای رسيدن به جبهه ای از سکولار دموکرات های ايران، و تبديل آن به يک نيروی جانشين سياسی، در معرض ديد ايرانيان قرار دهد.
امسال دوستداران سکولار دموکراسی در شهر فرانکفورت داوطلب برگزاری سومين کنگره شده اند. کميتهء برگزاری، که ادارهء امور و تهيهء امکانات مالی و اجرائی انجام کنگره را بر عهده دارد، چند ماهی است که تلاش خود را برای هرچه بهتر برگزار شدن کنگرهء امسال آغاز کرده است. روند عنايت مالی به کميته نيز از سال پيش کارآمدتر شده و دوستدارن سکولار دموکراسی با رغبت بيشتری به کمک کميته آمده اند.
اما آنچه کنگرهء امسال را از دو کنگرهء قبلی متفاوت می کند، تصميم کميتهء برگزاری برای «سامان دادن ِ» هرچه بيشتر به گفتگوها است. در اين راستا، کميته يک «مضمون کلی» را برای کنگرهء امسال پيشنهاد کرده که به نظر می رسد اگر بر روی آن تمرکز شود کنگره با دست آورد عمده ای به کار جاری خود پايان خواهد داد. مضمون مزبور چنين است: «چرا سکولار دموکرات ها هنوز متحد نشده اند؟» از نظر اعضاء کميته اين پرسشی کليدی است که پاسخ به آن می تواند راهگشای اقدامات گستردهء بعدی باشد. کنگره دارای چهار نشست سه تا چهار ساعته خواهد بود و در هر نشست يک سخنران مدعو و تا حد هشت سخنران داوطلب به ايراد سخنان کوتاه پرداخته و سپس مجلس مشورت و پرسش و پاسخ برقرار خواهد بود. هر نشست، در ارتباط با مضمون کلی کنگره، دارای يک عنوان خاص نيز هست، بدين شرح:
موضوع نشست اول: «موانع و ضرورت اتحاد نيروهای سکولار دموکرات در راستای ايجاد آلترناتيو». برای ايراد سخنرانی در اين مورد از آقای دکتر حسن ماسالی دعوت شده است؛ مردی که پس از يک عمر شراکت در مبارزات دمکراسی خواهانه، اکنون به بازبينی گذشته و جمع بندی تجربيات خود نشسته و دست به انتشار مجموعه ای از خاطرات و اسنادی زده است که همگی نمايانگر راه پر پيچ و خم طی شده هستند. اين نشست را دکتر سياوش عبقری اداره می کند که کولباری از تجربهء سياسی را در رهگذر متحد ساختن نيروهای سکولار دموکرات ايران با خود دارد. تا کنون چندين نفر از شرکت کنندگان برای ايراد سخنرانی در اين نشست داوطلب شده اند.
موضوع نشست دوم، «فعاليت ها و قراردادهای خارجی حکومت اسلامی و وظيفهء متحد اپوزيسيون سکولار دموکرات» است. برای ايراد سخنرانی در اين مورد از آقای فرهنگ قاسمی دعوت شده و، از آنجا که کنگرهء امسال سکولار دموکرات ها يک هفته پس از سر رسيد انجام توافقات حکومت اسلامی با کشورهای پنج بعلاوهء يک تشکيل می شود، نشست دوم کنگره می تواند حائز اهميت خاصی باشد و آقای فرهنگ قاسمی، که از شخصيت های بارز سياسی جمهوريخواه و سکولار دموکرات ايران هستند می توانند به مسئلهء حضور حکومت اسلامی بعنوان نمايندهء کشورمان در محافل بين المللی پرداخته و اهميت وجود يک تشکل وسيع سکولار دموکرات را برای مقابله با ناکارآمدی های آن بررسی نمايند. ادارهء اين نشست با آقای احمد تاج الدينی است که از حقوقدانان سکولار دموکرات ايران محسوب می شوند.
موضوع نشست سوم عبارت است از «مشکل عدم توجه به تفاوت های مسائل اکنونی و اينجائی (خارج کشور) با مسائل فردائی و آنجائی (داخل کشور)» که فعلاً من داوطلب انجام سخنرانی در آن شده ام اما اگر در يک ماهی که تا برگزاری کنگره راه هست شخص ديگری برای انجام اين سخنرانی اعلام آمادگی کند ترجيح ام آن است که جای خود را به او بدهم. اداره اين جلسه با آقای محسن ذاکری است که در تمام شش سال گذشته در راستای شناخت و توضيح و تبيين سکولار دموکراسی کوشا بوده و از چهره های معتمد اين راه محسوب می شود.
و بالاخره موضوع نشست چهارم چنين است: «حفظ تماميت ارضی ايران همچون پيش شرط استقرار سکولار دموکراسی در ايران». انجام سخنران اصلی اين نشست را آقای کورش اعتمادی بر عهده گرفته است. به اعتقاد من، با توجه به وضعيت پر آشوب منطقه و نقش ويرانگری که حکومت اسلامی مسلط بر ايران در ايجاد نارضايتی ميان اقوام ايرانی بازی کرده است و می کند، شنيدن سخنان يک متفکر و نويسندهء جوان و تازه نفس ايرانی که در زمينهء ادارهء کشورهای واجد جمعيت های گوناگون مطالعاتی دارد بسيار جالب است. ادارهء جلسه نيز با نويسندهء خوش فکر ايرانی، آقای اقبال اقبالی است که سال گذشته در کنگرهء بوخوم شرکت کرد و سپس به قافلهء رهروان راه سکولار دموکراسی پيوست.
اما مهمتر از همهء اين نکات، از نظر من، هدف اصلی نمی تواند جز نشان دادن حضور منسجم نيروهای سکولار دموکرات ايرانی، که نهاد آلترناتيو نيز عاقبت از دل آنها زاده خواهد شد، باشد. از اين نظر، من به شخصه و تا توان اش را دارم، حضور در کنگره های ساليانهء سکولار دموکرات ها را برای خود يک «فريضهء ملی» تلقی می کنم و، عليرغم مشکلات مختلفی که وجود دارد، می کوشم همچون سربازی در اردوگاه سکولار دموکراسی ايران آماده خدمت باشم. يکی از عللی که در سال گذشته و امسال محل برگزاری کنگره از امريکا به اروپا منتقل شد نيز چنين بوده است. سکولار دموکرات های مقيم اروپا می توانند با راحتی بيشتری، با آمدن به کنگرهء امسال، دلبستگی خود را به اين جريان نشان داده، و اعتقاد خود را به اينکه تنها راه رسيدن به يک آلترناتيو سکولار دموکرات در برابر حکومت اسلامی شراکت در يک چنين نمايش منسجمی است ثابت نمايند.
ما، در سومين کنگره سکولار دموکرات های ايران، که در چهارم و پنجم ماه جولای پيش رو در شهر فرانکفورت برگذار می شود، تنها برای شنيدن چند سخنرانی و شرکت در چند پرسش و پاسخ شرکت نمی کنيم. هدف ما آن است که قطعه ای تکميل کننده در پازلی دلگشا باشيم که می تواند تصويری از ايران سکولار دموکرات آينده را در پيش چشم مردم ايران و جهان به نمايش بگذارد.
کسی ما را به شرکت در اين «تظاهر دل گرم کننده» دعوت نمی کند؛ کسی خرج سفر و اقامت ما را نمی دهد؛ ما به خرج جيب های کوچک خود و به شوق برساختن نيروئی که هدفی جز ساختن ايران آزاد و آباد آينده ندارد، رنج سفر را بر خود هموار می کنيم و می رويم تا، دست در دست هم، به وطن رنج کشيده مان بگوئيم که فرزندان اش، با همهء سختی های ناشی از تبعيد و غربت، نه او را و نه دلاوران زندانی و تبعيدی اش و نه جوانان در رنج روزانه اش را فراموش نکرده اند. در واقع، در برابر عظمت سختی هائی که بر وطن مان روا می شود، شرکت در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران انجام وظيفهء کوچکی است که خوشبختانه می تواند ثمرات بزرگ داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر