۱۳۹۴ بهمن ۱۴, چهارشنبه

پایان دموکراسی هدایت شده؟ 
درویش رنجبر
در جهان امروز دموکراسی تنها شکل شناخته شده حکومت به شمار میرود که طی آن حق حاکمیت ملی و آنچه حق تعیین سرنوشت خوانده میشود به نحو عادلانهای توزیع میگردد.
با آنکه بسیاری از اندیشمندان سیاسی (از افلاطون گرفته تا تامس هابز) ایرادهای متعددی به اصل دموکراسی وارد ساخته و گاه آن را هم وزن حاکمیت تودههای نادان تلقی نموده ولی دموکراسی همچنان فضیلت خود را حفظ نموده زیرا ذات انسان بر پایه عدالت است که به آرامش دست مییابد. حتا در ساختار فیزیکی و بیولوژیک انسان نیز سلامتی تا زمانی بر قرار است که تعادل بین اجزا و ترکیباتی که ممد حیات هستند بر قرار باشد. پس از منظر عدالت، دموکراسی شایستهترین است.
با آنکه از فردای پیروزی انقلاب اسلامی قرار بود گرانیگاه نظام نوین بر محور دموکراسی استوار گردد و شخص خمینی بسیار هم به پشتیبانی تودهها دلگرم بود ولی همواره ترس از آرا مردم و بر آیش نتایجی که ممکن بود با خواست و اراده فردی او در تضاد قرار گیرد وی را نگران میساخت. خمینی که همچون افعی در کمین قدرت نشسته و سالها مشق ولایت کرده، صد البته زرنگتر از آن بود که اجازه دهد با همان اولین صندوق رای خوابهایی که برای ایران دیده بود آشفته شود. به همین دلیل هنگامیکه مهندس بازرگان پیشنهاد کرد دست کم دو شکل از حکومت (جمهوری اسلامی - جمهوری دموکراتیک اسلامی) به رای گذاشته شود همو پای در یک کفش کرد که "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد." بنأً بر این هر چند اصطلاح "مهندسی انتخابات" سالها پس از مرگ او سکه زده شد، ولی اگر نیک بنگریم او خود مهندس مهندسان انتخابات بود.
با برگزاری رفراندوم ۱۲ فروردین ۵۸ که طی آن مردم مخیّر شدند به آنچه پیشاپیش از سوی خمینی برای آنها گزینش شده بود آری یا خیر بگویند اصل دموکراسی هدایت شده و بدلی در مقابل دموکراسی حقیقی وارد قاموس سیاسی نظام نو بنیاد گردید. پر واضح است اگر خمینی در دوران پیشا مدرن به قدرت میرسید قطعاً بساط خلیفه گری به راه میانداخت و خود را در گیر صندوق رای، انتخابات و دیگر ملزومات نظامات سیاسی مدرن نمی ساخت، ولی در اواخر قرن بیستم و آنهم در کشوری که تجربه یک انقلاب مدرن تحت عنوان انقلاب مشروطه را پشت سر داشت پهن کردن بساط خلیفه گری ممکن و میسر نبود، به همین خاطر سهل الوصولترین راه دستکاری در مکانیزم انتخابات بود که تا امروز به عنوان میراث شوم او بر ایران سایه افکنده است.
اگر جمهوری اسلامی کارنامه موفقی از خود بجای میگذاشت - مثلا در آمد سرانه به دو برابر درآمد سرانه پیش از انقلاب میرسید، شکاف طبقاتی عمیق تر نمی شد، اعتبار پاسپورت ایران در جهان افزایش مییافت، به ارزش پول ملی افزوده میشد، آزادی بیان و اندیشه محترم شمرده میشد، بیکاری، فقر، اعتیاد، دزدی از اموال عمومی و تخریب محیط زیست اینگونه فراگیر نمی شد - به احتمال بسیار قوی تضاد موجود بین دموکراسی حقیقی و دموکراسی بدلی به شکل کنونی نمایان نمی شد.
دموکراسی بدلی که خمینی وارد بازار سیاست ایران نمود مانند اسکناس تقلبی که مانع رشد اقتصادی میگردد زایش دموکراسی حقیقی را موکول به محال نمود و در نتیجه هر قدر به سالهای طول عمر حکومت اسلامی افزوده شد به همان میزان اوراق دفتر ناکامیها و پسرفتهای ایران قطور تر گشت.
همانطورکه گردش اسکناس تقلبی سر انجام شیره یک اقتصاد را تا آخرین قطره میمکد، دموکراسی تقلبی نیز در بازار سیاست ایران، ایرانی پیش رو قرار داده که حاصل آن در کارنامه سیاه حکومت سی و هفت ساله فقهای شیعه نمایان است.
اگر خمینی توانست در فروردین ۵۸ این جنس تقلبی را به راحتی به مردم بفروشد، با گذر زمان و بویژه ارتقا سطح تشخیص مردم به واسطه لمس واقعیت حکومت فاسد فقها با پوست، گوشت و مغز استخوان خود فروش جنس تقلبی برای جانشینان او سخت و سخت تر شده به گونهای که خامنهای ملتمسانه از مردم میخواهد تا آنانی هم که نظام را قبول ندارند در انتخابات شرکت کنند.
اکنون مساله این نیست که مردم انتخابات را تحریم کنند یا نه، بلکه بحث اصلی در آنجا نهفته که دموکراسی هدایت شده یا به عبارت دقیق تر فروش جنس تقلبی به بن بست خورده و به بیانی دیگر مبنای تئوریک دموکراسی هدایت شده به دلیل سیاهی کارنامه حکومت سی و هفت ساله موسوم به جمهوری اسلامی فرو ریخته است. از دوم خرداد ۷۶ تا کنون این جنس تقلبی با انواع و اقسام رنگ و لعابهای مختلف فروخته شده و هر بار بدلی بودن آن بیشتر و بیشتر بر مردم اثبات شده است.
اگر امروز شورای نگهبان حتا تمامی صدر تا ذیل جناحهای موجود به شمول اصلاح طلبان را تایید صلاحیت میکرد باز هیچ تغییر ماهوی و معنا داری در زندگی مردم اتفاق نمی افتد. بنظر میرسد انتخاب روحانی آخرین برگ بازی در میدان دموکراسی هدایت شده بود. آنچه که به انتخابات هفتم اسفند اهمیت میبخشد نه تحریم است و نه مشارکت بلکه پایان تئوریک دموکراسی هدایت شده است. به عبارتی دیگر فروش چندین و چند باره این جنس تقلبی که حاصل عملی آن را در عمق فقر و فلاکت تودههای مردم میتوان دید به بن بست رسیده است. هیچ نظام سیاسی نمی تواند برای همیشه در بن بست تداوم یابد، بنا بر این بن بست موجود سرانجام به خشونت کشیده خواهد شد.
درویش رنجبر

هیچ نظری موجود نیست: