۱۳۹۶ آبان ۱۲, جمعه

لطیف تلخستانی: علی اشرف درویشیان شریف زیست و شریف در گذشت!

لطیف تلخستانی: علی اشرف درویشیان شریف زیست و شریف در گذشت!



او هرگز بر سر سفره­ های آلوده به خون ننشست و در سخت­ترین شرایط تن به سازش نداد. همین چند ماه پیش در یک تماس تلفنی گفته بود: "به سمینار کودک دعوتم کرده و گفته­اند ناراحت هم نشو اگر بعضی کسان هستند. می­خواهیم از تو تجلیل کنیم. و من پاسخ دادم به دنبال تجلیل نیستم و با آن بعضی کسان هم هرگز زیر یک سقف قرار نخوام گرفت."
بزرگی علی اشرف درویشیان تنها به دلیل نویسند­ه­ی بزرگ بودن، سالیان سال فعال و کارگر صدیق فرهنگی بودن، ذوق و قریحه­ی سرشار داشتن، و توانایی سخنوریش نیست؛ بزرگی او در ایستاده­گی­اش  بر سر پرنسیپ­های انسانی و فراموش نکردن بچه­های سال­های ابری، هم هست! پا برهنه­هایی که تازه درهشت ساله­گی برای­شان جشن تنبان می­گرفتند و دارای شلواری می­شدند؛ بزرگی او در احترام عمیق­اش به نفس و مقوله­ی کودکی، و دفاع از حق کودکان، هم هست.
بیست و دو سال پیش، نیمه شبی از صدای زنگ تلفن از خواب پریدم. صدایی از آن طرف گوشی گفت: "من و آقای درویشیان الان در خیابان­های جنوب شهر تهرانیم، هوا بسیار سرد است و کودکان پرسه و کودکان کار خیابانی در معرض خطرند. ما شب­ها برای حمایت از آن­ها به گشت می­پردازیم. دو تا از این بچه­ ها در کیوسک تلفن یخ زده ­اند و مرده ­اند، بنویس از این­ها بنویس!"
علی اشرف درویشیان، دوست صمیمی بچه­ها، نویسنده­ای بزرگ بود. او برای­شان نوشت، از آن­ها گفت و در سمینارهای­ داروگ، که به همین منظور برگزار می­شد، نیز افتخار حضورش را به­ ما داد. در مصاحبه­ی  بعد از سمینار سوم ادبیات کودکان، در سال 2013، در پاسخ من، و دوستانی دیگر، برای نقش آموزگاریش و این که همه­ی ما با خواندن آثار او آدم شدیم، فروتنانه گفت:
"من هم با خوانده شدن آثارم توسط این عزیزان بزرگ شدم، تنها آن­ها نبودند. من در سایه­ ی ­آن­ها  رشد کردم... در مورد جایگاه کودک در جامعه و فعالیت­های سیاسی اجتماعی باید بگویم که این مساله  کار دارد هنوز. امیدوارم روزی کودکان ما به کسانی که زیر بالشان را بگیرند نیاز نداشته باشند. خودشان بارورشوند و بالا بروند. امیدوارم در جامعه­ای زندگی کنیم که کودک استثمار نشود، که لازم باشد کسی بلند شود و بخواهد از حق کودکی دفاع کند... همه­ی آرزویم این است که کودکان واقعا بارور شوند. بالنده شوند، شجاع باشند. همه­ی آرزویم این است که کودکان استثمار نشوند و روز بروز پیشرفت کنند..."
او که بیماری از نوشتن بازش می­داشت، ذهن خلاق و روشن و حس قوی انسانی­اش اما هم چنان زنده، شاد و جستجوگر بود. حضور گرمش در این­جا و نزد ما، شوخی­­هایش، اظهار نظر­های کوتاه و عمیق­اش، تصمیم­گیری­­هایش، همه و همه نشان از وجودی سرشار، مغزی پویا و شرافتی عمیق بود. علی اشرف زلال بود، مثل چشمه­ های پاکی که از دل کوه­های زادگاهش می­جوشند! دوست داشتنی بود، یار و یاور بچه ­ها و مردم کارگر و زحمت­کش بود! در یک کلام معلم بود، با تمام آتوریته­ی معنوی و شریفی که یک معلم بزرگ می­تواند داشته باش! جایش در سمینار­های ادبیات کودک داروگ خالی خواهد  ماند، اما صدایش، کلامش و تفکرش همیشه با ما و در ما زنده می­ماند!
غم از دست دادنش را از طرف خود و «مرکز ادبیات کودک داروگ» و «جمعیت الغای کار کودکان» به شهناز عزیز، همسر او، سمبل عشق و فداکاری و چشمه­ی جوشان عاطفه، از صمیم قلب تسلیت عرض می­کنم و نیز به فرزندان عزیزش بهرنگ و گلبرگ و گلرنگ، و همه­ی کسانی که دوستدار او و خواننده­ی علاقمند آثارش بودند.

بیست و ششم اکتبر 2017
سوسن بهار

هیچ نظری موجود نیست: