۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

نامه جمعي ازدانشجويان محروم از تحصيل بهايي


خبرگزاری هرانا
این نامه با موضوع دانشجویان بهائی ایران و دیوان عدالت اداری توسط دانشجویان محروم از تحصیل "فدا محمودی، افروز میرزایی، مسعود محمودی، رزیتا تشکر، ژیلا کشاورز رهبری" نوشته و توسط کمیته حق تحصیل مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران منتشر می شود.

در سالهای گذشته، ده ها دانشجو یا دانش آموز بهائی محروم از تحصیلات عالیه به دیوان عدالت اداری مراجعه و از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری شکایت نموده اند. البته این شکایت پس از مراجعات مکرر به خود وزارت علوم انجام شده است. در حقیقت هرگاه جوانان بهائی با مشکلی در راه ادامه تحصیل خود برخورده اند، به سازمانهای مربوطه از جمله سازمان سنجش، وزارت علوم و وزارت کشور، مراجعه و احقاق حق نموده اند. امّا علیرغم همکاری و همدردی خصوصی بسیاری از مسئولان، هر بار به بهانه ای و در مرحله ای تقاضای مشروع ایشان را مبنی بر ادامه تحصیل در وطن خود نپذیرفته اند.

متأسفانه دیوان عدالت نیز از این نوع برخورد مستثنی نیست. قضات دیوان طبق تبصره ای صلاحیت صدور رأی در مورد آراء شورای عالی انقلاب فرهنگی را ندارند و از آنجایی که بهائیان به حکم شورا از ورود به دانشگاه و ادامهء تحصیل محرومند، از قضات دیوان عدالت نیز کاری بر نمی آید. متن این تبصره را یکی از قضات شعبهء 5 دیوان، قبل از صدور رأی به یکی از دانشجویان بهائی نشان داده بود و پیشاپیش از اینکه کاری از دستش بر نمی آید عذرخواهی نموده بود. بدین ترتیب حتی در مواردی که شکایت دانشجویان بهائی در دیوان پذیرفته و وارد چرخهء اداری می شود، کاری از پیش نمی رود و در جوابِ درخواستِ «لغوِ دستور وزارت علوم مبنی بر محرومیت از تحصیل»، دیوان «قرار رد درخواست مطروحه» را اعلام می نماید و رأی زیر را صادر می کند:
«مستندا به مصوبه شماره د.م/1327 مورخ 6/12/69 شورای انقلاب فرهنگی که به تایید و تنفیذ مقام عظمای ولایت نیز رسیده است حکم برَدِ شکایت مطروحه را صادر و اعلام می نمایند.»

بدین ترتیب دانشجوی بهائی همچون والدین خود که در دههء 50 از تکمیل تحصیلات خود محروم شده اند -و چه بسا حتی دو واحد به فارغ التحصیلی شان باقی مانده بوده- از تحصیل در دانشگاه های رسمی کشورش محروم می-گردد. او مجبور می شود باور کند که سخن از آزادی دین و مذهب در کشورش شعاری بیش نیست چرا که اعتقاد قلبی و تنها اعتقاد قلبی اش را اتهامی می دانند که با توجه به آن حق ادامه تحصیل را از او می گیرند. به راستی یک جوان 18 ساله را که هیچ خلافی انجام نداده است به چه دلیلی می توان از ورود به دانشگاه محروم ساخت، وقتی در دوران تحصیلش در مدرسه به عنوان الگوی اخلاقی هم مدرسه ای هایش معرفی می شده، وقتی به نص صریح پیامبرش به اطاعت از حکومت مأمور است و با تمام وجود این حکم را پذیرفته و اجرا می نماید؟ اگر دلیل قابل قبولی برای این محرومیت وجود دارد، چرا کارمند دلسوز سازمان سنجش کشور با تعجب پرونده ها را بررسی می کند تا دلیلی برای پذیرفته نشدن رتبهء دورقمی کنکور در دانشگاه بیابد، و سرانجام پس از ساعتی تلاش، روی کارنامهء کنکورت می نویسد «بهائی» و می گوید "این مشکلی است که ما بیست سال است با بهائی ها داریم"؟ اگر دلیلی برای این محرومیت هست، چرا وزارت علوم پاسخ موجهی برای علت محرومیت جوانان بیگناه بهائی از تحصیلات عالیه ارائه نمی دهد؟ چرا پس از ساعتها که در سالن انتظار وزارت کشور برای ملاقات با مسئول امور اقلیتها منتظرت می دارند، سرانجام با عذرخواهی مأمور سالن مواجه می شوی که می گوید 20 روز دیگر بیایید چون مسئول مربوطه در مرخصی به سر می برد؟
از همه دردناکتر اتهاماتی است که برای توجیه این ستم آشکار به جوانان بهائی – و اگر دقیقتر بگوییم، به طفل صغیر تا پیر زمین گیر بهائی¹- می زنند، که جاسوس و عامل بیگانه اند!. این همان تهمتی است که به خاطرش هفت نفر مدیران جامعهء بهائی را ماههاست در بازداشت نگه داشته اند، مدیرانی که با پشتکار سالهاست کوشیده اند حقوق دانشجویان بهائی را بازپس گیرند، مدیرانی که همچون دیگر بهائیان ایران عاشق وطنشان هستند و از جان مایل بوده و هستند تا خدمتی به ایران عزیز که مهد آئین آسمانی شان است بکنند.


فدا محمودی، افروز میرزایی، مسعود محمودی، رزیتا تشکر، ژیلا کشاورز رهبری


پی نوشت :
1- صدا و سیما - اسرار تاریکی، شبکه 3،

محمدرضا خاتمی: کار به اینجا رسیده
موسوی و کروبی هم کوتاه بیاید
مردم حاضر نیستند کوتاه بیآیند!





سایت اعتماد، در مقدمه مصاحبه ای که با محمدرضا خاتمی انجام داده اعلام داشت که در غیاب رهبران جبهه مشارکت که از شب کودتای 22 خرداد بازداشت و زندانی شده اند، رهبری این حزب و سیاستگذاری های آن عملا برعهده علی شکوری راد، محمدرضا خاتمی، الهه کولایی، فخرالسادات محتشمی پور و چند تن دیگر قرار گرفته است. در همین مصاحبه محمد رضا خاتمی گفته است:

نه تنها حزب مشارکت، بلکه همه شخصیت های اصلاح طلب تحت فشارهای طاقت فرسایی هستند و هدف اصلی جریان مقابل این است که بساط اصلاح طلبی را جمع کند و یک حاکمیت انحصاری و اقتدارگرای یکدست را حاکم کنند. جبهه مشارکت در طول حیات خود زیر فشارهای مختلف زندگی کرده است اگرچه فشار این بار خیلی فشار شدیدتری است.

دفتر حزب را پلمپ کرده اند اما تاکنون هیچ حکمی به ما نشان نداده اند؛ نه حکم دادستانی و نه غیردادستانی. ما هرقدر پیگیری کردیم معلوم نشد چه کسی و با چه حکمی این کار را کرده که ما براساس آن بخواهیم اقدامی بکنیم.

من می توانم بگویم این فشارها نه تنها نتوانست باعث تضعیف حزب و بر هم ریختن ارکان حزب بشود، بلکه باعث انسجام بیشتر، همبستگی بیشتر و اراده قوی تر برای ادامه راه شد. این حزب در حقیقت یک نماد اصلاح طلبی در ایران است که قابل ریشه کن کردن نیست. در هر حال مرامی که جبهه مشارکت داشته و بر اهدافی که دنبال می کرده خواهد ماند و به نتیجه هم خواهد رسید. دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. روندی که آنها برای انحلال حزب طی کرده اند روند بسیار ناشیانه یی است. اولاً تلاش کردند با اعمال فشار طاقت فرسایی روی برخی افراد حزب که در زندان هستند آنها را وادار به استعفا کنند و از زبان آنها بگویند که «حزب منحرف شده بنابراین ما استعفا می کنیم» و به این ترتیب یک مقدار مقبولیت و مشروعیت حزب را زیر سوال ببرند اما هیچ کس این را باور کرد؟، و اصولاً هم هیچ کس حرف های کسی را که در زندان است باور نمی کند.
روش هایی نظیر بگیر و ببند، انحلال، بستن روزنامه ها، ضرب و شتم فیزیکی، زندان و مسائلی که نظیرش را دیدید، نتیجه اش چه شد؟ نتیجه‌اش این شد که درست است که به خاطر مسائل امنیتی و نظامی ممکن است عامه مردم جرات نکنند وارد میدان شوند و هزینه های سنگین را بپردازند اما شما ببینید به محض اینکه کوچک ترین ظرفیتی برای مردم ایجاد می شود چگونه خود را نشان می دهند. شما روز قدس را ببینید، 25 خرداد را ببینید. خیلی از آقایان فکر می کردند روز قدس هیچ اتفاقی نمی افتد ولی به رغم مشکلاتی که پیش آمده بود، به رغم کهریزک و مسائلی که در آن اتفاق افتاد و مردم دیده بودند و اعتراف گیری هایی که مردم دیده بودند، شکوه سبز روز قدس به هیچ وجه کمتر از 25 خرداد نبود. این نشان می دهد این تفکر زنده است و با بگیر و ببند از بین نخواهد رفت.
- شعارهایی که در روز قدس مطرح شد برخی از اصولگرایان را عصبانی کرد. برای مثال آقای توکلی .

ببینید همه ساختار حقیقی قدرت را می شناسیم که روابط درون این ساختار چگونه است و امثال آقای توکلی چقدر قدرت مانور دارند. من معتقدم قدرت مانور اینها دست خودشان نیست و دیگران برایشان تعیین می کنند که شما می توانید در این محدوده جنب وجوش داشته باشید و اگر پایتان را خارج از این محدوده بگذارید پایتان را قطع می کنیم. این امر برای هر کسی که در جامعه ایران کمی با الفبای سیاسی آشنا باشد کاملاً مشخص است. این گونه نیست که اگر مثلاً اصلاح طلبان سکوت کنند آقایان میدان عمل پیدا می کنند. اصلاً این از منطق اسلامی هم پذیرفته نیست. وقتی می بینید جنایتی به اسم اسلام انجام می شود چه کار دارید که دیگری سکوت می کند یا خیر. تو وظیفه خودت را انجام بده. این عذر بدتر از گناه است که چون شما سکوت نمی کنید ما مجبوریم در مقابل جنایت سکوت کنیم. نه، این پذیرفته نیست.

مگر در طول چهار سال گذشته که اصلاح طلبان یک امکانات خیلی محدودی داشتند و سر و صدای چندانی نکردند آقایان که در مجلس هفتم و هشتم بودند، شق القمر کردند. چه شق القمری کردند؟ مطیع محض بودند. دولت هر کار خواست کرد. آقایان هم گاهی اوقات یک ناله کوچکی کردند. این ادعا، ادعای قابل قبولی نیست. اما در مورد اینکه درباره روز قدس اظهارنظر کردند بله، روز قدس برای آقایان خیلی باید دردناک باشد.

در مورد شعارهایی هم که می گویند این شعارها شعارهایی بودند که آقایان موسوی و خاتمی موضع خود را اعلام کرده و گفته بودند این شعارها شعارهای خوبی نیست. اما از اینجا به بعد خطاب من با آقایان است، اینکه تلاش می کنید برخی افراد را از میدان به در کنید باید بدانید این جنبش بدون سر نخواهد ماند. شما با بیان آشکار چه می گویید؟ می گویید مردم شما به طرف کسانی بروید که با انقلاب میانه خوبی ندارند؟،

از طرف دیگر کسانی را که می توانند این حرکت های مردمی را در روندی معقول و در چارچوب قانون هدایت و رهبری کنند از میدان به در می کنید. شما فکر می کنید که مردم این گونه در میدان می مانند. خب معلوم است که بیرون نمی روند و در جای دیگر اردو می زنند. شاید بعضی از آنها به طور نابخردانه یی بخواهند این اتفاق بیفتد و بتوانند با مردم برخورد کنند. اما من معتقدم مردم ما هوشیاری کافی دارند و خیلی زود متوجه می شوند که بعضی از شعارها ممکن است برای برخورد مردم بهانه به دست آقایان بدهد. خودشان را از این شعارها کنار می کشند. به تحلیل بنده حرکت مردم، یک حرکت خودجوش داخلی و درون زاد است و نه تنها ارتباطی با آن سوی مرزها ندارد بلکه برعکس بیرون از کشور را هم تحت تاثیر قرار داده است. می بینیم حرکت مردم در ایران سلطنت طلبان را هم خلع سلاح کرده است، منافقین را هم خلع سلاح می‌کند و آنها هم مجبورند برای اینکه محو نشوند پشت سر ملت قرار بگیرند. امروز رهبری این حرکت توسط خود مردم در درون ایران انجام می شود.

عقلای جناح راست دقیقاً این احساس را دارند که این دولت یک وزنه سنگینی به پای آنها شده است که آنها را نیز همراه خود به قعر اقیانوس فروخواهد برد. بنابراین این طور می توان تفسیر کرد که دارند تقلا می‌کنند که این وزنه را از خود جدا کنند. من این را بیشتر نجات خودشان می بینم تا نجات کشور و انقلاب. البته بد هم نیست، اشکالی هم ندارد.

- آیا ممکن است روزی شتر در خانه آقایان باهنر و توکلی که امروز انتقاد می کنند، بخوابد؟

به نظر من حوادثی که در انتخابات و بعد از انتخابات اتفاق افتاد روند انتخابات کشور را به طور کلی تغییر داد. همان طور که 11 سپتامبر روابط بین الملل را کاملاً دگرگون کرد من تردید ندارم که 22 خرداد هم روابط اجتماعی و سیاسی داخل کشور را کاملاً دگرگون کرد. بنابراین تفسیر حوادث آینده بر اساس مدل های قبلی چندان درست نیست.

با این حوادث و هوشیاری هایی که با انتخابات ریاست جمهوری دهم در ایران زاده شد، دیگر نمی شود گفت این روابط فقط درون هسته قدرت تنظیم می شود چرا که یک عامل بسیار بزرگ به نام حضور فعال مردم در صحنه اجتماعات مطرح شده است که فقط منحصر به روز انتخابات نیست که بیایند رای بدهند و بروند و به نظر من این حضور همه معادلات را برهم خواهد زد. به عقیده من از جمله معادلاتی که بر هم خواهد خورد این بازی های سیاسی است که به نام اپوزیسیون یک عده در جناح راست بخواهند خودشان را اپوزیسیون بخشی از دولت کنند و مثلاً مجلس خود را اپوزیسیون دولت کند. این بازی به هم خورده است. خواسته ها و مطالبات امروز خیلی روشن و شفاف است. کسانی که الان در هسته داخلی قدرت می خواهند اپوزیسیون بازی دربیاورند و سیاست بازی کنند باید متوجه این تغییرات عظیم سیاسی و اجتماعی باشند و اگر نباشند قطعاً خود آنها یا از طرف خود مردم طرد خواهند شد و به انزوا خواهند رفت یا توسط ارکان قدرت نابود می شوند. حاکمان فعلی به این حالت، دوقطبی جامعه را اجازه نخواهند داد یعنی این حاکمیت دوگانه تجربه یی است که قبلاً صورت گرفت که اگرچه نشان داد می تواند مدل خوبی باشد اما اصحاب قدرت نشان دادند به هیچ وجه قدرت پذیرش این دوگانگی قدرت را ندارند. حالا این دوگانگی قدرت چه از طرف اصلاح طلبان باشد چه از طرف محافظه کاران. به نظر من این اجازه را نخواهند داد.

- آیت الله مهدوی کنی پیشنهاد صلح حسنی را مطرح کرد. چند شخصیت از آن طرف هم به شدت پیگیر مساله شده و هستند افرادی نظیر آقای مطهری، افروغ و چند نفر دیگر؛ آیا اصلاح طلبان آمادگی پذیرش این پیشنهاد را دارند؟

ببینید اولین پیشنهاد در این زمینه را خود اصلاح طلبان دادند. شما بیانیه های اولیه مهندس میرحسین موسوی را نگاه کنید. بیانیه آقای خاتمی را ببینید چه پیشنهادی دادند؟ پیشنهاد دادند فضای امنیتی را به فضای سیاسی تبدیل کنید، بحث و گفت وگو راه بیندازید، فشاری که بر فعالان سیاسی است بردارید، زندانیان سیاسی را آزاد کنید، بنشینید دور هم گفت وگو کنید، هیات های حل اختلاف تشکیل دهید این پیشنهادهایی بود که اصلاح طلبان دادند اما هیچ کس نپذیرفت. پیشنهاد آقای مهدوی و سایر دوستان بسیار پیشنهاد خوبی است اما بپذیریم که الان خیلی شرایط سخت تر شده یعنی ممکن است مردم ما از این حد که روزگاری یک حکمیت درباره نتیجه انتخابات را می پذیرفتند گذشته باشد. یعنی فقط مساله انتخابات برای مردم مطرح نیست مسائل دیگری هست که دنبال حل و فصل آنها هستند اما در عین حال ما معتقدیم دو چیز می تواند کشور ما را از این وضعیت بحرانی خارج کند؛ یک؛ گفت وگو براساس حقوق تساوی نه گفت وگویی که در تلویزیون پخش شد. آمده اند افراد را زندان کرده اند بعد بحث آزاد می گذارند. مسخره است، من نمی دانم آیا خودشان از خودشان خنده شان نمی گیرد؟ بیرون همه می خندند، دنیا می خندد، جامعه ایران می خندد، خودشان هم در دلشان می خندند. این گفت وگو نه؛ گفت وگوی آزاد و پرنشاط در چارچوب های قانونی. این می تواند اندکی مساله ما را تسکین بدهد. دومین مساله یی که باید رعایت شود حرکت در مسیر قانون است. خیلی از قوانین، قوانین عادلانه یی نیست. مثلاً فرض کنید نظارت استصوابی؛ عادلانه نیست اما قانون است و اصلاح طلبان هم پذیرفته اند با لحاظ این قانون در انتخابات شرکت کنند. اما شما می بینید وقتی نظارت به شورای نگهبانی داده شده که باید بی طرف باشد اما هفت تن از اعضای این شورا از کاندیدایی خاص حمایت می کنند به لحاظ قانونی این نظارت باطل است. من یادم است مرحوم آقای زواره یی در انتخابات دوم خرداد عضو شورای نگهبان بود و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری هم شده بود. در آن زمان به آقای زواره یی گفتند نباید در رای گیری و تایید صلاحیت افراد شرکت کنی. آن عادلانه بود. حالا چطور هفت تن از آقایان به صراحت یک کاندیدا انتخاب کردند، آیا این نظارتشان باطل نیست؟ با تمام معیارهای قانونی و حقوقی این نظارت باطل است. شما می گویید اگر قاضی در دادگاه پیش از دادگاه در مورد پرونده اظهارنظری کرده یا از یکی از طرفین دفاع کرده یا تبری جسته، او دیگر صلاحیت قضاوت ندارد چطور اینها را می گویید؟ قانون یعنی اینکه آقایانی که از حیطه های حق و عدالت و قانونی خودشان تخطی کردند تکلیفشان روشن شود. این طرف هم حرفی نیست. شما می گویید آقای میرحسین و بهزاد نبوی تخلف کرده اند، آنها را به دادگاه بیاورید و به تخلفاتشان رسیدگی کنید. حرفی نداریم. مشارکت تخلف کرده، به تخلفش رسیدگی کنید. اما در دادگاه به جای کیفرخواست بیانیه سیاسی قرائت نکنید. آن موقع ما حتی اگر احساس کنیم حکم عادلانه نیست آن را می پذیریم. قانون یعنی اینکه زندانیان ما که بیش از 45 روز یا دوماه است که نه بازجویی دارند، نه کسی سراغ شان می رود، نه پرونده یی دارند، دسترسی به اطلاعات ندارند، در زندان انفرادی هستند، به طور قطره چکانی اجازه صحبت با خانواده شان را دارند، پرونده شان به دادگاه فرستاده نمی شود؛ این بی قانونی هست یا نه؟ حتماً خلاف قانون است. قانون یعنی اینکه اجازه دهید یک گروه قانونی و مستقل به حادثه کهریزک رسیدگی کند، از بالا تا پایین را بررسی کند و به اتهام هرکس در این میان رسیدگی کند. قانون یعنی اینکه شما اجازه بدهید مجلس طبق روال، کار خود را انجام دهد. به مجلس دستور داده نشود. به قاضی دستور داده نشود. مطابق قانون تجمع و راهپیمایی برگزار شود. برگزارکننده حتماً هم مسوولیتش را می پذیرد. بنابراین من فکر می کنم یک مساله بازگشت به قانون است و خارج شدن از فضای امنیتی و نظامی و ایجاد فضا برای بحث و مناظره های عمومی و خصوصی و دوم بازگشت به قانون است. اگر این دو اتفاق بیفتد به اعتقاد من همه مشکلات کشور حل می شود. کاری است که در گذشته هم پیشنهاد می شد و به آن عمل نمی کردند. به عقیده من اصلاً هم لازم نیست بگویند اشتباه کردیم همین که روند را اصلاح کنند خوب است و اصلاح طلبان به رویشان نمی آورند و برمی‌گردند کارهای عادی و طبیعی را که قبلاً انجام می دادند ادامه می دهند.اصلاح طلبان کینه جو نیستند، انتقام گیر نیستند. فراموش کردن به معنای این است که ببخش و درس بگیر، ببخش و عبرت بگیر. سعید حجاریان که انشاءالله خدا سلامتش بدارد و هرچه زودتر از زندان آزادش کند بعد از قتل های زنجیره یی گفت، قتل های زنجیره یی حادثه یی است که رخ داده. نمی توانیم تاریخ را برگردانیم و جلوی وقوعش را بگیریم اما می توانیم یک کار را بکنیم و عین واکسنی که از میکروب های مرده و ضعیف شده تهیه کرده و به بدن انسان سالم تزریق می کنیم تا دیگر آن بیماری را نگیرد باید این تجربه تلخ قتل های زنجیره یی را عبرتی کرده و به جامعه منتقل کنیم تا دیگر تکرار نشود. این کار را باید بکنیم. بنابراین وقتی گفت وگو آغاز شد، بدون شرط است، اما حتماً بازگشت نظامیان به پادگان ها و ممنوعیت ورودشان به سیاست باید بحث شود. اما حتماً باید بازگشت نظامیان به پادگان ها و عدم ورودشان به اقتصاد که امروز بزرگترین کارتل های اقتصادی را در دست دارند مورد بررسی و گفت وگو قرار بگیرد. در آن زمان حتماً باید مشخص شود انتخابات ما چه ایراداتی دارد. حقشان کجاست، راه های نفوذ و دخالت شان کجاست. همه اینها باید بررسی شود. باید بررسی شود چرا حادثه کهریزک اتفاق افتاد. حالا اینها فقط اشتباه یک قاضی است یا اشتباه یک مامور است. سیستم جایی دچار انحراف شده که این حوادث اتفاق افتاده است.

ما از هر راه حلی استقبال می کنیم. اما نه تحمیل، که بگویند این است و جز این نیست و تنها راه حل همین است. حالا ما هم بپذیریم، آقای خاتمی هم بپذیرد، آقای موسوی هم بپذیرد. خب با این جامعه، با این جوانان چه می خواهید بکنید. آنها باید بپذیرند. من تردید ندارم اگر آقای موسوی امروز بگویند ما اشتباه کردیم همه چیز درست بود ملت می گوید برو دنبال کارت. ملت این را قبول ندارد. آن چیزی که باعث شده همه ما احساس کنیم راهمان درست است این است که ملت این را پذیرفته و حمایت می کند. در این حرکت، ملت پیشتازی می کند. اشتباه آقایان این است که فکر می کنند دو حزب نیمه جان باعث شدند حرکت های سیاسی در داخل جامعه شکل بگیرد. برعکس است. ما داریم دنبال مردم می رویم. راه حل آن است که بتواند افکار عمومی را قانع کند نه بنده رضا خاتمی را، نه سیدمحمد خاتمی و نه میرحسین موسوی یا مهدی کروبی فرزند احمد را. سران اصلاح طلب هم که قانع شوند این ملت قانع نمی‌شود.

برخی اشخاص، برخی در حوزه علمیه قم، برخی در جناح راست از وضع موجود ناراضی اند و می خواهند کاری انجام بشود که امیدواریم به نتیجه برسند. هرچه بشود برای دو طرف گفت وگو بهتر از برخورد فیزیکی و بگیر و ببند است. بگیر و ببند برای طرف مقابل هم دستاوردی نداشته بلکه باعث از بین رفتن حیثیت و آبرویشان هم شده است. پیشنهاد ما این است که به جای اینکه میزگرد تلویزیونی در زندان بگذارید، در دانشگاه میزگرد بگذارید و اجازه دهید هر کس خواست بیاید و شرکت کند.





واردات انواع شمش طلا و نقره هم از پرداخت گمرگی معاف شد


ايلنا
نمایندگان به معافیت واردات انواع شمش طلا و نقره از پرداخت حقوق ورودی رای مثبت دادند و تصویب کردند که این معافیت پس از اتمام برنامه چهارم نیز ادامه یابد.
به گزارش خبرنگار پارلمانی ایلنا در جلسه علنی امروز نمایندگان به بررسی گزارش کمیسیون اقتصادی در رابطه با لایحه معافیت واردات انواع شمش طلا و نقره از پرداخت حقوق ورودی پرداختند و کلیات این لایحه را با 172 رای موافق و 29 رای مخالف به تصویب رسانیدند.
از آنجایی که ماده واحده این لایحه تغییر در برنامه چهارم را ایجاد می‌کرد نیازمند دو سوم آرا بود اما نمایندگان با 141 رای موافق و 17 رای مخالف این ماده را تصویب نکردند.
گفتنی است در ادامه پیشنهاد حذف این ماده واحده مطرح شد که به تصویب نرسید.
همچنین پیشنهادی توسط جهانبخش محمدنیا عنوان شد که براساس آن واردات انواع شمش طلا و نقره توسط بخش دولتی و خصوصی از پرداخت حقوق ورودی معاف می‌شوند که علی لاریجانی با رد این پيشنهاد اظهار داشت كه مجلس با فرض اعم از دولتي و خصوصي به كليات لايحه مذبور راي دادند و اين پيشنهاد مورد تازه‌اي غير از ماده واحده لايحه ندارد.
محمد حسين فرهنگي نيز پيشنهاد داد تا واردات انواع شمش طلا و نقره توسط بانك مركزي از پرداخت حقوق ورودي معاف شوند كه اين پيشنهاد نيز با مخالفت مجلس مواجه شد.
سپس كاظم دلخوش پيشنهاد داد تا در پايان ماده واحده تصريح شود كه قانون مزبور پس از اتمام برنامه چهارم نيز لازم‌الاجرا باشد كه اين پيشنهاد با 160 راي موافق و 13 راي مخالف به تصويب رسيد.
لذا براساس مصوبه مجلس، با الحاق يك تبصره به ماده (4) قانون برنامه چهارم توسط اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، واردات انواع شمش طلا و نقره از پرداخت حقوق ورودي معاف مي‌باشند و اين قانون پس از اتمام برنامه چهارم نيز لازم‌الاجرا خواهد بود.

در ماموریت سیا

یونگه ولت, بیست وهشتم سپتامبر

سرویس مخفی آمریکا ایرانیها را استخدام میکند تا علیه دولت تهران فعال شوند

از یورگ کاین کوبل, ترجمه ف. م با همکاری ن. هدایت

ایرانیهایی که در پایتخت امارات متحده عربی یعنی دوبی در کنسولگری آمریکا برای ویزا مصاحبه میشوند «توسط کارشناسان ایران شناس که به زبان فارسی مسلط میباشند وبرای سیا کار میکنند, نظارت شده و مورد بازجویی قرار میگیرند ودر بعضی موارد نیز برای جاسوسی علیه دولت خودی بکار گرفته میشوند ». این را لوس آنجلس تایمز با تکیه بر کتابی که بتازگی بنام

»City of Gold: Dubaï et le rêve de« capitalisme.

در آمریکا منتشر شده است گزارش میدهد

جیم نویسنده کتاب و گزارشگر سابق خبرگزاری, کرانه آسوشیتد پرس که همچنین مشاور سابق معاون ریاست جمهوری و نخست وزیر امارا ت, شیخ محمد بین رشید المختوم بوده است گزارش میدهد که مقامات بلند مرتبه سیا بطور مکرر که این کنسولگری بدلیل «کمبود بودجه» بایستی تعطیل میگردید با موفقیت دخالت کرده واز تعطیلی آن جلوگیری بعمل آورده اند. چرا که سیا معتقد است بهر شکلی این کنسولگری در فاصله دویست کیلومتر هوایی از ایران دور نمیباشد, «یک معدن طلا برای

Renseignement humain

اطلاعات از منابع انسانی از کشور فارسها میباشد.

هیومن اینتلجنس در کنسولگری دوبی دهها سال است که بطور موفقیت آمیزی اجرا میشود «بوسیله ایرانیهایی داغ متقاضی ویزا». کارنه به لوس آنجلس تایمز میگوید «ایرانیها با سوابق نظامی و دولتی فرا خوانده شدند که بارها به کنسولگری بیایند, ماموران آنها را تحت فشار قرا ر میدهند تا اطلاعات عمیقی را بدست آورند. ». نتیجه این است که آمریکا در موقعیتی است که میتواند اطلاعات مهمی را جمع آوری کند بدون آنکه سفارتی در آنجا - منطور ایران است - داشته باشد واین کار را براحتی از دوبی انجام میدهد.

در اوایل اکتبر سال دوهزار وشش مامورسیاخانم جیلیان برنز یک دفتر ویژه بنا به گزارش روزنامه محافظه کار ترکی ینی سلف بنام

»Iran Présence régionale de bureau «

گشود.

که با یک مشت کامل کارمند همکار تا بتواند بهتر ایران را «زیر نظر» داشته باشد. این روزنامه تیم برنز را یکی ازمسئولین اعتراضات خیابانی توده ای خونین میداند که بعد ا زانتخابات روز دوازدهم ژوئن ریاست جمهوری در ایران اتفاق افتاده است: «این ادعا میشود که« آماده »کردن چنین ضد انقلابی به سال دوهزار وشش سابقه اش بر میگردد. ما فراموش نکرده ایم که رئیس جمهور سابق آمریکا جورج بوش چهارصد میلیون دلار برای سرنگونی رژیم ایران رزرو کرده بود. جیلیانی برنز به دوبی فرستاده شده بود برای ایران, شاید کسی بود که در پشت این کار قرار داشت.

برنز از سال هزار ونهصدونود سه در وزارت خارجه آمریکا, یک خانم کارشناس در تغییر رژیم در تهران میباشد, او حد اقل از زمان دوهزار وسه سخنرانی هایی را ایراد میکند با مضمون

»Que peut acteurs internationaux pour promouvoir un changement démocratique en Iran«

ودر این رابطه نیز از جمله ازحمایت عملی از طرف ضیا آتابایی ایرانی تبعیدی برخوردار است. این خواننده باهوش سابق که زمانی به عنوان تام جونز ایران دیده میشد, از موسسین تلویزیون ملی ایرانیها میباشدکه در لوس آنجلس در آمریکا بطور موفقیت آمیزی سالهاست که کار میکند که گروههای رقیب مخالف ایرانی را از جناحهای سلطنت طلب تا مجاهدین خلق, سازمانهای دانشجویی تا کمونیستهای توده ای را در یک جبهه علیه ملاها برای «دمکراتیزه» کردن ایران گرد هم آورد. برنز از زمان اکتبر دوهزار وشش بطور آشکار کار خود را برروی انتخابات ریاست جمهوری در روز دوازدهم ژوئن دوهزار ونه متمرکز کرد.

یک سال قبل از ورود برنز نفر ارتباطی تبعیدی ایرانی بنام دکتر رامین احمدی از جمله موسسینی میباشد که موسسه

Iran Human Rights Documentation Centre

را ایجاد کرد. در این جا کلاسهای آموزشی برای هزاران ایرانی تاسیس شد که بطور مخفیانه از «آنطرف آب» آمده بودند که در کلاسهای هنر تغییر رژیم, منطق جنگ خیابانی, و ایجاد آتش موقعیت انقلابی «آموزش» ببینند. ایالات متحده اوت پور «جنگجویان خیابانی» که در صربستان در اعتراضات خیابانی توده ای علیه میلزویچ دارای «تجربه کارشناسی» بودند را با پروازویژه به آنجا میآوردند تا به خبرچینهای ایرانی این تجربیات را انتقال دهند و اینرا آمریکا از نظر مالی تامین, اکتیو میکرد, همچنین کسی که شغلش سرنگونی بوده است واز صربستان میباشد, ایوان مارو ویچ یک کارشناس ویژه, که در همه جا در مقابل سکه های که جرینگ, جرینگ شده هر جایی که دنیای غرب میخواهد دمکراسی خود را ایجاد نماید او بکار گرفته شده است و دارای علم بالایی در اثر تجربه هایی در اکرائین, لبنان, ازبکستان, کورسوم داشته است به ایرانیان مخالف نشان میداده است که چه چیزی را سیا و دوائر خارجی در تابستان سال دوهزار ونه در خیابانهای تهران انتظا ردارند.

مامور سیا جیلیان برنز د روز چهارم اوت سال دوهزار ونه پایگاه کار خود را در دوبی ترک کرد. ظاهرا تغییر رژیم در این نقطه زمانی شکست خورده باید اعلام شده باشد. در ادعای دعوی علیه مسئولان ایرانی این نا آرامی ها که در دادگاههایی که بعد ها از طر ف غرب به عنوان «دادگاههای نمایشی» بی اعتبار میشد, ارتباط با سیا و برنز آشکار شد. رضا رفیعی یکی از دوازده نفر ا زمتهمین توضیح میدهد که «من از دوسا ل پیش برای سرویس مخفی در امارات کار میکرده ام و ماهیانه پنج هزار درهم دریافت میکرده ام, فروشانی». جیلیان برنز که به دفتر او نیز این شخص اطلاعات ارسال میکرده است متهم بعنوان یکی از «اشخاص رهبری» کننده خود نام میبرد.


تصاویر: آتش سوزی در بازار طلا فروشان تهران

رژيم خونخوار خامنه ای، درمانده از جنبش ،برای زهره چشم گرفتن و جلوگيری از اعتصاب بازار ،
دست به اتش کشيدن بازار زدند!



نام:

۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

پاسخ‌ھای در خور تامل به پرسش‌ھای حائز اھميت

image

یونس پارسا بناب – واشنگتن

در آمد

در عرض يکسال گذشته بعضی از خوانندگان اين نشريه و ھمچنين تعدادی از شرکت‌کنندگان در اطاق‌ھای پالتاکی و سمينارھا، يک سری پرسش‌ھای مناسب و مھمی درباره مطالبی که نگارنده در اين نشريه و يا در سمينارھا ارائه داده‌ام، مطرح ساخته‌اند که فوق‌العاده حائز اھميت می‌باشند. تعدادی از اين سئوالات عبارتند از:

الف – منبع و يا عامل اصلی رشد جنبش‌ھای بنيادگرايی دينی و مذھبی، منجمله اسلام‌گرايی (اسلام سياسی) چيست؟

ب – تفاوت‌ھای اساسی بين جنبش‌ھای مترقی و دمکراتيک، و جنبش‌ھای ارتجاعی و غيردمکراتيک کدامند؟

پ – آيا نگارنده با تجزيه و تحليل پست‌مدرنيست‌ھا درباره علل بروز اسلام سياسی در دوره بعد از پايان «جنگ سرد» موافق است يا خير؟

ت – آيا نگارند در مقالات و سمينارھای خود به پديده «اسلاموفوبيا» (ترس از اسلام) توجه و اشاره دارد؟

ث – آيا بنظز نگارنده تلاقی بين نظام جھانی سرمايه (امپرياليسم) و بنيادگرايی‌ھای متنوع، بويژه اسلام سياسی، کاذب است و يا واقعی؟ و بالاخره ج – وظيفه اصلی نيروھای چپ (در راس آنھا مارکسيست‌ھا) در مقابل اين تلاقی‌ھا چيست؟

در اين نوشتار تلاش می کنم تا پاسخ‌ھايی در خور تامل به اين پرسش‌ھای حائز اھميت ارائه بدھم.

منبع و عامل رشد بنيادگرايی

الف– عروج و گسترش انديشه‌ھا و عملکردھای «التراناسيوناليستی» (پان‌ايسم، شووئنيزم ملی، خاک‌پرستی، الحاق‌طلبی، جدايی‌خواھی و محلی‌گرايی) از يک سو و بنيادگرايی‌ھای دينی (مانند سلفيسم، اسلام‌گرايی، صھيونيزم، ھندوتوا و ايونجليکائی راستگرا) و امت‌گرايی‌ھای مذھبی (مانند وھابيگری، لامائيسم و تئوکراسی ولايت فقيه) از سوی ديگر ھمگی منبعث از فعل و انفالات حرکت سرمايه (جھانی شدن) در فاز کنونی نظام جھانی سرمايه‌داری بويژه در سی سال گذسته است.

بر اساس اين جمع بندی من ازاستراتژی سياسی نيرو ھای چپ ايران ( در راس آنھا مارکسيست ھا) که مبارزه عليه " کلان" پروژه آمريکا ( کنترل نظامی بر کره خاکی) را جدا از مبارزه عليه " خرده" پروژه ھای التراناسيوناليستی و بنيادگرايی ھای دينی و مذھبی ( منجمله اسلام سياسی) نمی بينند, حمايت ميکنم.

ب - پديده اسلام سياسی ( اسلامگرايی) اردرون متون کلاسيک و سنتی اسلامی و يا از درون جوامع سنتی پيشا استعماری و "پيشا مدرنيته" مسلمانان در نيامده و تحقيقا پديده ای نو ظھور در "عصر جديد" است. در واقع تمام جنبش ھای ايدئولوژيکی, سياسی و اجتماعی در عصر جديد ( يعنی عصر واقعا موجود سرمايه داری که امروز ھم جھانی تر و ھم شکاف براندازتر گشته است), پديده ھای نوظھور و "مدرن " بوده و جزء لاينفک نظام جھانی سرمايه ھستند.

جنبش ھای مترقی و جنبش ھای ارتجاعی

پ – اما به صرف پذيرش اين امرکه اين جنبش ھا پديده ھايی "مدرن" ھستند, کافی برای شناسائی آنھا نيست. ضرروری است که ما بعد از بررسی ديدگاه ھا و عملکرد ھای اين جنبش ھا, درک کنيم که کداميک از اين جنبش ھا خواھان انتقال جامعه به پيش در جھت نقد و رد "مدرنيته سرمايه داری" و شرکت در "تعبير و تنظيم جھانی نو" بر اساس چشم انداز ھای "مدرنيته سوسياليستی" ھستند.

ت – بخش قابل توجھی از جنبش ھای متعلق به اردوگاه چپ ( و مشخصا مارکسيست ھا) بر آن ھستند که بھترين وسيله برای شناخت چالش ھای جدی که بشريت زحمتکش بويژه کارگران و ديگر قربانيان نظام با آنھا روبرو ھستند, ھمانا ابزار و و آزمون ھای ماترياليسم تاريخی است. اما در مقابل اين جنبش ھا, ما شاھد جنبش ھايی ھستيم که از وضع موجود دفاع کرده و بقای آن را خواھانند. اين جنبش ھا فقط محدود به جنبش ھای ليبرال و يا سوسيال دمکراسی نيستند. مدافعين ديگر وضع واقعا موجود که

بصورت انواع و اقسام دينی و مذھبی( و يا شبه دينی و مذھبی) و يا تبار گرايی و شبه پانيستی و التراناسيوناليستی در سراسر جھان بويژه در کشور ھای پيرامونی (حدودا در سی سال گذشته) عروج و گسترش يافته اند, نه تنھا در دفاع از وضع موجود, مبارزات و استراتژی ھای متعلق به جنبش ھای ملی ١٩٩١ را رد می- – گرايی پوپوليستی عمدتا باندونگ و " مبارزات جھانی طبقه کارگر دھه ھای ١٩١٧ کنند, بلکه به انگاشت و پراتيک " حق مالکيت" برمنابع طبيعی و انسانی" را به عنوان "قانون مقدس و ابدی" احترام گذاشته و از پروسه ھای فلاکت بار "خصوصی سازی" و "کالا سازی" دفاع می کنند.

ث – روشن است که اين جنبش ھا مترقی نبوده و بطور نمايان ارتجاعی ھستند. بصرف اينکه اين جنبش ھا در زمان ھا و مکان ھای گوناگونی موفق شده اند که توده ھای قابل توجھی از تھی دستان, دھقانان و حتی کارگران را بعد از جلب بسوی شعارھای خود بسيج سازند, بھيچ وجه و نوعی ويژه گیھای ١٩١٨), نازيسم در – يوتوپيکی و ارتجاعی اين جنبش ھا را تغيير نمی دھد. فاشيسم در ايتاليا (١٩٢٢- ١٩٣٣), صھيونيسم در اروپا و فلسطين ( در سالھای بين دو جنگ حھانی) و فالانژيسم – آلمان ( ١٩۴۵-١٩۴٢ ) بھترين نمونه ھای جدی اين نوع جنبش ھا در نيمه اول قرن بيستم بودند. – ١٩ در اسپانيا ( ۵٠

ج – از نيمه دوم قرن بيستم به اين سو و بويژه در سی سال گذشته, اسلامگرايی و امت گرايی, ھندوگرايی سياسی (ھندوتوا), لامائيسم و بنيادگرايی مسيحی نمونه ھای جديدی از اين نوع جنبش ھا ھستند که موفق شده اند در کشورھای مختلف جھان (به غير از کشور ھای آمريکای لاتين) بخشی از توده ھای مردم (فرودستان و تھيدستان و ديگر قربانيان نظام جھانی سرمايه) را در داخل "خانواده بزرگ توھمات" بسيج سازند.

چ – موفقيت اين جنبش ھا مثل گذشته از عدم توانايی و ناکامی چپ اصيل و جدی در مقابله با تھاجم سرمايه که از فرصت تاريخی ناشی از سقوط و فروپاشی نيروھای چالشگر ضذ نظام سرمايه ( شوروی, جنبش ھای بخش سه قاره, و جنبش ھای کارگری اروپای غربی) حداکثر استفاده را برای تھاجم جديد سرتاسری عليه جھان, در دھه ھای بويژه پس از پايان دوره "جنگ سرد" به پيش برد, سر چشمه می گيرد.

پست مدرنيست ھا و فرھنگ گرايی

ح – نگارنده با تجزيه و تحليل بخش بزرگی از "پست-مدرنيست ھا" که عروج و گسترش اسلام گرايی را "فرھنگی" می بينند, مخالف بوده و آن را مانند ديگر بنيادگرايی ھا از عوارض تعميق و تنوع شکاف عظيمی که جھانی تر شدن سرمايه در جھان, بويژه درکشور ھای آسيا و آفريقا بوجود آورده, محسوب میدارد. ھنوز ھم اعتقاد دارم که انگاشت "فرھنگ گرايی" تعداد بزرگی از پست مدرنيست ھا, بويژه در زمينه ھای سر چشمه و علل رشد اسلام گرايی, خصوصا در خاورميانه و آسيای جنوبی, از ديدگاه فراتاريخی "يوروسنتريسم" (اروپا محوری – اروپا مرکز انگاری) آنھا سرچسمه ميگيرد. شايان توجه است که انگاشت فرھنگ گرايی و ديدگاه يوروسنتريسم محدود به نخبه گان و روشنفکران ساکن کشور ھای مرکز نمی شود. بلکه بخش قابل توجھی از نخبگان و محققان "اسلاميست" در کشور ھای مسلمان نيز بر آن ھستند که عامل اصلی عقب افتاده گی ھا و وجود مسائل موجود اجتماعی در جوامع مسلمان نشين را بايد در ساختار و ناھنجاری ھای فرھنگی آن جوامع جستجو کرد. "خالداعظم" وجود اين انگاشت در بين روشنفکران اسلاميست را ناشی از گرايش فکری آنان بنوعی از اروپا محوری می داند.

خ – فرھنگ گرايان پست مدرنيست, چه از نوع سکولار و چه از نوع اسلاميست در نوشته ھای خود تاکيد می ورزند که علت اصلی عقب ماندگی جوامع پيرامونی آسيای جنوب غربی (خاورميانه) و آسيای جنوبی, عمدتا ناشی از خصوصيات فرھنگی آن جوامع می باشد. اين ويژه گی ھا از نظر اينان نقش بزرگی در عدم رشد ريشه ھای سرمايه داری و نبود علائم اوليه پروسه تاريخی تجدد طلبی (مدرنيته) در آن کشور ھا داشته اند. اگر اين گفتمان تا اواخر جنگ جھانی دوم و حتی حداقل تا دو دھه بعد از پايان جنگ يک گفتمان بلامنازع و غير قابل چالش بود, امروز پژوھش ھای جامع, مستند و تاريخی از طرف محققين و جامعه شناسان سياسی چين, ژاپن, مصرو ....... نشان می دھند که ريشه ھا و علائم ھم, سرمايه داری, و ھم تجدد طلبی ھمراه با روند سکولاريسم نه فقط در اروپا بلکه در بخش بزرگی از جھان غير اروپايی نيز در قرون پيش از عروج سرمايه داری بوجود آمده بودند.

د – پژوھش در باره ريشه ھای پيدايش علائم و اشکال "سرمايه داری ابتدايی", تعداد قابل توجھی از مارکسيست ھا را در دھه ھای ١٩۵٠ و ١٩٧٠ به اين جمع بندی رسانيد که علائم اوليه ظھور تجدد طلبی در چين به قرون حداقل سيزده ھم و چھاردھم و در کشور ھای عربی و مسلمان نشين به قرون نھم و دھم ميلادی می رسند. البته نا گفته نماند که اين نوع نگاه به تاريخ باعث گشت که اين مارکسيست ھا شديدا مورد حمله از سوی يوروسنتريست ھا, ھم در کشور ھای مرکز و ھم در کشور ھای پيرامونی, منجمله حاميان اسلام سياسی (مانند برھان قليوئی) قرار گيرند.

ذ - ولی پيروزی سرمايه داری تاريخی در اروپای آتلانتيک, بويژه در آغاز قرن شانزده ام, و آغاز استعمار جھان غير اروپايی, نه تنھا رشد ريشه ھای آغازين سرمايه داری و پروسه ای تجدد طلبی را در آن کشور ھا در نطفه خفه کرد, بلکه با تقسيم جھان به خطه ھای پيرامونی و مرکز, نسخه مدرنيته خود را با توسل به زور اسلحه و تاراج منابع, اعمال ساخته و امکان راه ھای ديگر رسيدن به تجددطلبی را بروی بشريت مسدود ساخت.

ر – من ھميشه به پديده "اسلاموفوبيا" (ترس از اسلام) در نوشته ھا و در کنفرانس ھا و جلسات پالتاکی توجه کرده و حساسيت نشان داده ام. اما بايد دوباره تاکيد کنم که "ترس از اسلام" تنھا ترفند و لولو خرخره ای نيست که حاکمين مسلط در کاخ سفيد و ديگر کاخ ھا به آنھا در جھت تحميق افکار عمومی بين المللی, بويژه در آمريکا, متوسل می شوند. آيا توسل حاکمين نظام جھانی به ترفند ھا و لولوخرخره ھايی چون "خطرسرخ", "خطر زرد", "ترس از کرملين", " خطر ترس از فساد بيطرفی" در دوره پنجاه و شش ساله جنگ سرد فراموش شده اند؟ امروز روز شعار لولوخرخره ای "ساينوفوبيا" (ترس از چين) و نتيجتا حمايت از تئوکراسی مذھبی – برده داری لامائيسم (تحت رھبری دالايی لاما) را چگونه ارزيابی می کنيد؟

ز – در تھيه جواب ھای مناسب به اين سئوالات من توضيح مارکسيست ھای طرفدار تئوری ھای "وابستگی" و " نظام جھانی سرمايه" را بيشتر از توضيحات ديگران نزديک به نظرگاه خود يافته ام:

سرمايه داری / امپرياليسم "پير" که به مرحله "فرتوتی" و "بی ربطی" خود رسيده است, محتاج است که وجود امپرياليستی دسته جمعی خود را متعھد به "جنگھای بی پايان" عليه کشور ھای جنوب سازد.

ميليتاريزه ساختن پروسه جھانی شدن تنھا وسيله ای است که توسط آن نظام می تواند دسترسی خود را به منابع سياره زمين در خدمت منافع ھيئت ھای حاکمه کشور ھای شمال, تامين سازد. در رسيدن به اين ھدف, اين نظام فرتوت حاضر استکه با توسل به تلاقی ھا و جنگھای کاذب "تمدن ھا" و فرھنگ ھای در "در دام مذاھب افتاده" اسلامی, مسيحی, يھودی, ھندوی و .......... به ايجاد آپارتايدی در سطح جھانی" تحت قيموت سرمايه دست بزند.

ژ- بعضی از چپ ھای مارکسيست مثل طارق امين خان, معتقدند که اسلام سياسی در تلاقی جدی با نظام جھانی سرمايه و در راس آن آمريکا است. در صورتی که تحليل ھا و بررسی ويژگی ھای نيرو ھای اساسی در جوامع خاورميانه و آسيای جنوبی عکس اين نظرگاه را ترسيم می کنند. پيش از معرفی ويژگی- ھای نيرو ھای اساسی در آن جوامع, در اينجا بطور مختصر به بررسی گفتمان مسلط در کشور ھای مرکز بويژه آمريکا, در رابطه نظام جھانی با پديده بنيادگرايی متنوع, بويژه اسلام سياسی می پردازم.

رابطه نظام جھانی و اسلام سياسی

س – حاکمين بر کاخ سفيد ادعا می کنند که دشمن اصلی آمريکا, بويژه در خاورميانه و آسيای جنو بی اسلام سياسی است که در جنگ با آمريکا است. اين حاکمان مجبور و محتاجند که اين گفتمان را تبليغ کنند تا در انظار و افکار عمومی, بويژه در آمريکا و کشور ھای عضو "ناتو" فجايع ناشی از جنگ ھای ساخت آمريکا را در پيشبرد پروژه ای جھانی نظام, مبنی بر تسلط نظامی بر کره خاکی تحت نام "جنگ عليه ترروريسم" توجيه سازند. نگاھی اجمالی به اين جنگھا دقيقا نشان می دھد که تلاقی ھای آمريکا با نيروھای طالبان, القاعده و ديگر "تروريست ھا" در کشور ھای افعانستان, عراق, پاکستان و .... تلاقی ھای کاذب و مرموز بوده و ماموريتشان انحراف اذھان عمومی از توجه به تلاقی ھای واقعی است.

ش - با اينکه در افغانستان, نيرو ھای طالبان و القاعده در فرصت ھايی نيرو ھای اشغالگر را مورد حمله قرار می دھند, ولی در عين حال حاضرند که تحت عنايت و دوستی کامل آمريکا دوباره به حاکميت در افغانستان دست يابند. (البته مبنی بر اين امر که آمريکا نيروھای نظامی خود را از خاک آن کشور بيرون بکشد). اما آمريکا در باتلاقی فرو رفته که نمی تواند به تخليه نيرو ھای نظامی دست بزند, زيرا در آن صورت ھئيت حاکمه آمريکا قدرت تبليغی "حرف نھايی" خود ( جنگ عليه تروريسم) را با دست خود

تضعيف خواھد ساخت. در تحت چنين شرايطی وجود طالبان و القاعده و ديگر "تروريست ھا" سودمند و ضروری برای پيسبرد پروژه آمريکا در آن منطقه از جھان است, و نبايد نابود گردند.

ص – ھمانطور که ديده می شود در عراق تھاجمات و حملات نيروھای اسلاميست صرفا و فقط بر عليه نيروھای اشغالگر نيست. آيا نبايد موفقيت "سيا" را در ايجاد جنگ داخلی بين شيعيان و سنی ھای اسلاميست در ارتباط با اين امر جدی بگيريم؟ بدون ترديد آمريکا از نظر سياسی در عراق با نا کامی روبرو گرديده است. زيرا رژيم تحت الحمايه آمريکا ( دولت نوری المالکی) ھيچ نوع اعتبار و مشروعيتی در عراق ندارد. ولی از سوی ديگر جنبش ھای مقاومت عراق نتوانسته اند ضربه ھای جدی و مھمی را بر نيروھای نظامی اشغالگران وارد سازند. در يک چشم انداز تاريخی و در مقام مقايسه, چھل سال پيش, ويتنامی ھا بدون توسل به مشروعيت ھای مذھبی و دينی از يک سو و عملکردھای چريکی (تروريستی) از سوی ديگر موفق به اخراج کامل و جدی نيروھای اشغالگر از ميھن خود گشتند. آيا ايدولوژی اسلام سياسی مسئوليتی در مقابل عدم موفقيت مردم عراق ندارد؟

ض – در لبنان حزب لله موفق شد تا يک ضربه شديد نظامی بر پيکره ارتش مھاجم اسرائيل در جنگ تابستان ٢٠٠۶ وارد سازد. بھمان اندازه, پيش از حزب لله کمونيست ھای لبنان توانايی ھای خود را در مناطق جنوبی لبنان در رويارويی با نيروھای اشغالگر بنحو بارز و جدی نشان داده بودند.

واقعيت اين است که حزب لله با حمايت مشترک ايران, سوريه و قدرت ھای غربی ( که عليرغم اختلافاتشن, از عروج کمونيست ھا در جنوب لبنان بيشتر از اسلاميست ھا ھراس داشتند), ايجاد و تقويت گشت. امروز از سويی حزب لله يک "بن بست سياسی" برای لبنانی ھای غير شيعه محسوب می شود, زيرا که پروژه ھای اجتماعی, فرھنگی و سياسی آن مورد قبول آنھا نيست. از سوی ديگر آنطور که مبلغين جمھوری اسلامی ايران و حاميان کاخ سفيد می خواھند بما حقنه کرده و بقبولانند, حزب لله احتمالا آنطور که بايد و شايد, حتی مورد حمايت شيعه ھای سکولار لبنان ھم نيست.

ط – در فلسطين, حماس نيز مانند "سکولاريست" ھای درون سازمان "ساف" موفق به ايجاد يک "مقاومت موثرتر" عليه اشغال و تجاوز دولت اسرائيل نگشته است. در اينجا اشاره به دو نقطه تاريخی حائز اھميت است. اول اينکه "اخته شدن" و تضعيف سازمان ھا و گروه ھای متشکل درون "ساف" بويزه "الفتح" بوسيله سياست ھای سيستماتيکی که توسط اسرائيل, امريکا و اتحاديه اروپا در فلسطين در دوره ای پس از انغقاد قرار داد "اسلو" بويژه در دوره بيماری طولانی و مرموز ياسر عرفات, تعبيه گشت به پيش برده شد. دوم اينکه تجزيه فلسطين به دو بخش ضعيف کرانه غربی و نوار غزه بخواست مردم فلسطين و بر اساس اصل تعيين حق سرنوشت ملی بوقوع نپيوست, پيشبرد اين تجزيه در پروژه نظام جھانی سرمايه ماه ھا پيش از مرگ عرفات به عھده اسرائيل گذاشته شده بود.

ظ – در تحليل نھايی بايد توجه کرد که اسلام گرايی (اسلام سياسی) جنبشی در جھت يک نوع نوگرايی دينی نيست, بلکه مانند ديگر بنياد گرايی و امت گرايی ھا فقط يک جنبش سياسی است که با توسل به عادات نکوھيده و انديشه ھای تاريک و ارتجاعی موفق شده است که در سی سال گذشته بويژه بعد از پايان دوره "جنگ سرد" توده ھای وسيعی را زير شعارھايی از اين گونه بسيج سازد.

اما صرف موفقيت اين جنبش ھا در نبود چپ متحد و متشکل بھيچ وجه ويژگی ھای ارتجاعی آن منجمله اشتعال جنگھای محلی خانمانسوز ميان شيعيان و سنی ھا را نمی تواند از نظر نيروھای مترقی پنھان نگاه دارد.پس در اين شرايط نيرو ھای چپ, دمکراتيک و برابری طلب ھمراه با نيروھای طرفدار حاکميت ملی که بطور نمايان بعنوان حلقه ھای متنوع و مترقی سکولار با نظام جھانی سرمايه خط کشی کرده اند, چگونه می توانند به تعبيه و تنظيم يک بديل پيشرو و جدی در مقابل نظام جھانی از يک سو و اسلام سياسی از سوی ديگر نايل آيند؟

پاسخ مناسب به اين پرسش جدی از ما می خواھد که ابتدا به بررسی ويژگی ھای نيرو ھای اساسی و چند و چون صف بندی آنھا در کشور ھای خاورميانه و آسيای جنوبی (افغانستان, پاکستان و ....) بپردازيم و سپس در بخش جمع بندی و نتيجه گيری, چند وچون, وظيفه و ابعاد "چه بايد کرد؟" نيرو ھای چپ ضد نظام جھانی سرمايه را شرح دھيم.

ويژگی ھای نيرو ھای اساسی

در حال حاضر عملکرد آمريکا در پياده کردن پروژه جھانی خود درمنطقه خاورميانه و آسيای جنوبی و بررسی تلاقی ھای سياسی و عکس العمل نيرو ھای سياسی درون آن کشور ھا نسبت به تھاجم و سياست‌ھای عملکردی آمريکا, نشان می دھد که در اين کشور ھای استراتژيک , چھار نيروی اساسی در مقابل ھم و در رابطه با چالش آمريکا صف آرايی کرده اند.

الف – نيروھايی که به گذشته ناسيوناليستی خود می بالند. بخش بزرگی از اين نيروھا در واقع چيزی به غير از وارثين اخته شده و اخلاف دژنره و فاسد شده بوروکراسی و بطور عمده بقايای جنبش ھای ضد استعماری و آزادی بخش ملی ( که زمانی در دھه ھای ١٩۵٠ و ١٩۶٠ ميلادی به حق نظام جھانی سرمايه را به چالش جدی طلبيده بودند), نيستند.آنھا امروز در اسرع وقت و سر بزنگاه به "تعامل" و مماشات و کرنش در مقابل تجاوزگران و اشغالگران متوسل می شوند.مردمان اين کشور ھا بويژه کارگران و زحمتکشان ديگر به اين نيروھا و برنامه ھاشان اميدوار نيستند.

ب – نيروھايی که به جنبش ھای بنيادگرايی, از جمله اسلامی تعلق دارند. اين نيرو ھا در تقويت شرايط پر از آشوب, آشفته گی و بحرانی که راس نظام جھانی سرمايه (آمريکا) در منطقه به ويژه در کشور ھای افغانستان و پاکستان تعبيه کرده است, نقش مھمی ايفا کرده و در پروسه "بالکانيزه" کردن بعضی از اين کشورھا نقشی کليدی بنفع پروژه جھانی آمريکا دارند.

پ – نيروھايی که دور محور "دمکراسی خواھی" و خواسته ھای "حقوق بشری" متشکل شده اند. اين نيروھا به حمايت کشور ھای مرکز, بخصوص آمريکا تکيه کرده و خواھان "تغيير رژيم" در اين کشورھا از طريق انقلاب ھای مخملی, نارنجی و ..... ھستند.

بدون ترديد تسخير قدرت توسط ھر يک از اين نيرو ھای سياسی نمی تواند به رھايی کارگران و ديگر زحمتکشان اين کشور ھا از يوغ ستم ملی و استثمار طبقاتی نظام جھانی و ھمدستان بومی آن منجر شود.

واقعيت اين است که منافع طبقات کمپرادور بومی که طبيعتا و ضرورتا با منافع کنونی محور ھای اصلی نظام جھانی ( آمريکا, اتحاديه اروپا و ژاپن) در منطقه معرفی و تعريف می شوند, از طريق سه نيروی فوق اذکر بيان می گردند. شايان توجه است که ديپلماسی, فعاليت ھای سياسی و و کمک ھای نظامی دولت آمريکا, پيوسته اين سه نيرو را بجان ھم می اندازد, تا از عواقب تلاقی ھا و جنگھای آنھا با يکديگر بنفع پيشبرد پروژه خود در خاورميانه "بزرگ" استفاده شايان و ممتازی ببرد.

ت – و بلاخره نيرو ھای چپ مارکسيست و ديگر نيروھای برابری طلب و آزادی خواه که خواھان براندازی نظام استثماری سرمايه داری و رھايی از يوغ امپرياليسم و ارتجاع ھستند. وظيفه اين نيرو ھا چيست و چه بايد بکنند؟

جمع بندی و نتيجه گيری

درگيری اين نيروھای انقلابی در اين تلاقی ھا و جنگھا بوسيله ايجاد ائتلاف و اتحاد با ھر يک از سه نيروی فوق ( مثل انتخاب بد و بدتر, يعنی حمايت از رژيم برای جلوگيری از پيروزی بنيادگرايان در پاکستان, مصر و غيره و يا بر عکس حمايت از نيرو ھای "دمکراسی خواه" در مبارزه عليه جمھوری اسلامی حاکم بر ايران, سودان و .....) محکوم به شکست است. کمونيست ھا و ديگر نيرو ھای مترقی و آزاديخواه بايد در گستره ھای طبيعی خود نظير دفاع از منافع اقتضادی و اجتماعی طبقه کارگر و ديگر زحمتکشان, دفاع از دمکراسی, حاکميت و امنيت ملی مستقل از امپرياليسم – که ھر سه از نظر تکامل تاريخی جدا ناپذير بوده و در ھم تنيده اند – به مبارزه خود ادامه دھند.

امروز مناطق وسيع و ژئوپولتيکی خاورميانه – اقيانوس ھند به ميدان اصلی تلاقی و مبارزه کليدی بين راس نظام جھانی سرمايه (امپرياليسم آمريکا) و موتلفين و ھمدستان کمپرادور بومی اش از يک سو و ملت ھا و خلق ھای جھان از سوی ديگر تبديل شده است. شکست پروژه آمريکا در اين مناطق شرطی لازم برای پيشبرد مبارزه و ايجاد موفقيت و شرايط مناسب در جھت ترقی, رفاه و استقرار عدالت اجتماعی در ھرمنطقه از جھان ماست. شکست نيروھای مقاومت در اين مناطق و مشخصا در عراق, پيروزی ھا و پيشرفت ھای مردمان ديگر مناطق جھان ( آسيا, آمريکای لاتين و ...) را شکننده و آسيب پذير می سازد. اين نکته بھيچ وجه به اين معنی نيست که ما به اھميت مبارزاتی که امروز مردم مناطق مختلف جھان ( از نپال در آسيای جنوبی گرفته تا ونزوئلا و.... در آمريکای لاتين) به جلو می- برند, کم بھا بدھيم. بلکه به اين معنی است که مردم جھان نبايد اجازه بدھند که آمريکا درراس نظام جھانی سرمايه, در منطقه خاورميانه و آسيای جنوبی که برای وارد کردن "ضربه اول" جنايتبارش در قرن بيست و يکم انتخاب کرده پيروز گردد.

منابع و ماخذ

١ - محمد تقی آيت اللھی, ولايت فقيه زير بنای فکری مشروطه مشروعه: سيری در افکار و مبارزات سيد عبدالحسين لاریء. تھران ١٣۶٣

٢ - سمير امين. "يوروسنتريسم". نيويورک . ١٩٨٨

٣ - سمير امين. "وسوسه ھای تئوکراتيک: يھوديت, مسيحيت و اسلام": در نشريه "ديالکتيک, جھان ھستی و جامعه" .( شماره دوارده ( ١٩٩٩

۴ – يونس پارسا بناب. "تاملی دوباره در مورد رابطه نظام جھانی سرمايه و بنيادگرايی". نشريه "ايرانيان" ٢٣ فروردين ١٣٨٧

۵ - يونس پارسا بناب. " رابطه نظام جھانی سرمايه و بنيادگرايی, يک بررسی موردی درباره رابطه بين مرکز و حاشيه". نشريه "شھرگان" ھشت آوريل ٢٠٠٨

حمايت فعالان سياسی، اجتماعی، فرهنگی و جامعه مدنی از اقدام آيت‌الله منتظری و فراخوان مراجع و علما

ملت شريف ايران،
همگان به ياد دارند که مراجع و عالمان دينی متعهد در سال‌های پيش از انقلاب همواره مرجع و پناهگاه مردم در برابر دولت‌ها و عملکرد نادرست دولتمردان بودند و به لحاظ مالی به حکومت وابستگی نداشتند. اما در سالهای پس از انقلاب، جمعی از آنان خبرنامه گويا خواسته يا ناخواسته، منصب حکومتی يافته و يا به حکومت وابسته شده‌اند. بدين ترتيب، افزون بر اين که تمامی کارهای دولت به نام همه روحانيون تمام شده و می‌شود، دولتمردان و حاکمان از اين اهرم برای فشارآوردن به روحانيان در راستای پيشبرد مقاصدشان، بهره می‌گيرند.
امروزه اما، وقايع و فجايعی در حق آحاد ملت رخ داده است که در صورت سکوت بزرگان دينی، اين رخدادهای تکان دهنده نه تنها در پيشگاه مردم، بلکه در پيشگاه حق نيز به نام آنان نوشته می‌شود و همچنين باعث بدنامی دين مبين اسلام ـ که اين اعمال با استناد و اتکاء به آن يا شبيه سازی‌های نادرست و ناچسب به بخش‌هايی از تاريخ صدر اسلام صورت می‌گيرد ـ خواهد شد و همچنين حق آزادی بيان و استقلال آنان را که از ويژگيهای روحانيت شيعه است از آنان سلب خواهد کرد.
برهمين اساس بوده است که آيت‌الله العظمی منتظری، به خاطر احساس وظيفه دينی و ملی، در پيام اخيرشان به مراجع تقليد، عالمان دين و حوزه‌های علميه، ضمن بدعت خواندن رفتارهای حاکمان پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوری و ابراز تأسف از ستم‌هايی که بر شهروندان به نام دين می‌رود، از آنان خواسته‌اند که در برابر ظلم‌ها، بدعت‌ها و کارهای خلافی که به نام دين صورت می‌گيرد، سکوت نکنند و در راستای فريضه بسيار مهم امر به معروف و نهی از منکر برای جلوگيری از انحرافات و اصلاح امور جامعه، که مورد انتظار مردم است، اقدامات شايسته و فوری انجام دهند.
ما، امضاء کنندگان اين بيانيه، ضمن حمايت از اقدامات مسئولانه و شجاعانه آيت‌الله منتظری
و آيت‌الله صانعی، در شرايط خطير کنونی، از ساير مراجع عظام و علمای دين انتظار داريم آنان نيز
به اين فريضه دينی مجدانه عمل کنند، با اين اميد که به خواست خداوند مؤثر افتد و نام نيکی از آنان در دفتر الهی و خاطره ملت ايران ثبت شود.
۶/۷/۱۳۸۸

حميد آصفی، محمد آزادی، سامر آقايی، احمد آدينه‌وند، محمد ابرهيم زاده، عباس ابوذری، هادی احتظاظی، حميد احراری، طاهر احمدزاده، حسن احمدی، محسن احمدی، امين احمديان، عبدالمجيد الهامی، مصطفی اخلاقی،‌ ميلاد اسدی، حسن اسدی زيدآبادی، بهرام اسماعيل بيگی، رشيد اسماعيلی، سيد کوزاد اسماعيلی، مرتضی اشفاق، حسن افتخاراردبيلی، جلال اقتداری، امير اقتنايی، اعظم اکبرزاده، زهرا اکبرزاده، علی‌رضا اکبرزادگان، علی اکرمی، پروين امامی، محمود امير احمدی، مهدی امينی‌زاده، حجت انصاری، حسين انصاری‌راد، علی انجم روز،
حامد ايرانشاهی، کمال‌الدين بازرگانی، پروين بختيارنژاد، اکبر بديع‌زادگان، رحمت‌الله برهانی، ابوالفضل بازرگان، عبدالعلی بازرگان، فرشته بازرگان، محمدنويد بازرگان، مختار باطولی، ايرج باقرزاده، ناصر بهبهانی، پوريا براتيان، محمد بذرپور، محمد بسته‌نگار، مهدی بسته‌نگار، محمدحسين بنی‌اسدی، عماد بهاور، حميد بهشتی، بهزادی،
محمد بهفروزی، مهرداد بزرگ، نجات بهرامی، آرش بهمنی، صفا بيطرف، مسعود پدرام، محمد پوررضايی، عباس پوراظهری، رضا پويان، حبيب‌الله پيمان، مجيد پيمان، عبدالرضا تاجيک، عباس تاج‌الدينی، مصطفی تنها، غلامعباس توسلی، محمد توسلی، محمدرضا توسلی، مجيد تولائی، مجيد جابری، علی جمالی، رضا حاجی،
بهمن حافظی، طه حجازی، جلال‌الدين حجتی، حميد حديثی، علی حديثی، حسين حريری، آيدين حسنلو، مهدی حسين‌نژاد، بهزاد حق‌پناه، جمشيد حقگو، ابوالفضل حکيمی، عبدالکريم حکيمی، مجيد حکيمی، محمدرضا حمسی، محمد حيدری، فخرالدين حيدريان، مقدم حيدری زاده، جعفر خائف، رضا خجسته رحيمی، ابراهيم خدادادی، امير خرم، مصطفی خسروی، حسين خطيبی، محمد خطيبی، ابراهيم خوش سيرت سليمی، اسماعيل خوش محمدی، هوشنگ خيرانديش، محمدعلی دادخواه، رسول دادمهر، محمد داديزاده، محمد مهدی دانشيان، محمود دل آسايی، عباس دهقان نژاد، مصيب دوانی، ابراهيم دينوی، امير خسرو دليرنانی، محمد صادق ربانی، تقی رحمانی، محمدجواد رجائيان، عليرضا رجايی، محمد صادق رسولی، احد رضائی، اصغر رضائی، بهمن رضاخانی، سعيد رضوی فقيه، حسين رفيعی، مهدی رهنما، فرزانه روستائی، محمد جواد روح، رضا رئيس طوسی، جمال زره ساز، علی زرين، محمدابراهيم زمانی، پرويز زندی نيا، عليرضا ساريخانی، نسرين ستوده، عزت الله سحابی، فريدون سحابی، هاله سحابی، محمد سرچمی، محمود سعيدزاده، بيوک سعيدی، عبدالفتاح سلطانی، مرتضی سلطانيه، علی سياسی راد، محمدعلی سيدنژاد، سيد محمد علی سيف‌زاده، سلمان سيما، مرتضی سيمياری، محمود بصير شاددل، ابراهيم شاکری، علی شاملومحمودی، حسين شاه حسينی، الله وردی شمبوری، احمد شهامت دار، صابرشيخلو، آمنه شيرافکن، عطاء اله شيرازی، هدی صابر، محمد صاحب محمدی، محمد صادقی، هاشم صباغيان، احمد صدر حاج سيدجوادی، رضا صدر، سميرا صدری، مهدی صراف، فضل الله صلواتی، حميدرضا صمدی، مظفر صفری، سعيد صاحب محمدی، جليل ضرابی، علی اشرف ضرغامی، فريدون ضرغامی، اعظم طالقانی، حسام طالقانی، طاهره طالقانی، نرگس طالقانی، اکبر طاهری، رئوف طاهری، محمد طاهری،
امير طيرانی، مهدی عربشاهی، روئين عطوفت، باقر علائی، علی علوی، محمدباقر علوی، محمدحسن عليپور، رضا عليجانی، علی عليزاده نائينی، محمد جعفر عمادی، محمود عمرانی، سيد جعفر عباس زادگان ، هما عابدی، شيرين عبادی، محمد حسين غفارزاده، علی اصغر غروی، عليرضا غروی، ماجد غروی، مسيح غروی،
سعيد غفارزاده، علی غفرانی، فريده غيرت، مصطفی فاضلی، رضا فانی ، باقر فتحعلی بيگی، ارسلان فلاح، مقصود فراستخواه، مهدی فخر پويان فخرآيی، غفار فرزدی، حسن فرح آبادی، فاطمه فرهنگ خواه، حسن فريد اعلم، فرزاد قاسمی، سعيد قاسمی ‌نژاد، عباس قائم الصباحی، محمد قائم مقامی، خسرو قشقايی، ماهرو قشقايی،
مهدی قلی‌زاده اقدم، عبدالمجيد قندی زاده، نظام الدين قهاری، مصطفی قهرمانی، حجت الله قياسی، رحمان کارگشا، اسداله کارشناس، امير حسين کاظمی، مرتضی کاظميان، هادی کحال‌زاده، محسن کديور، خسرو کردپور،
مسعود کردپور، کاوه قاسمی کرمانشاهی، علی کرمی، فريدون کشکولی، پروين کهزادی، بهناز کيانی، بيژن گل افرا، فاطمه گوارايی، مسعود لدنی، حسين لقمانيان، احسان مالکی پور، محمد تقی متقی، حسين مجاهد، محسن محققی، نرگس محمدی، نوشين محمدی، محمد محمدی اردهالی، سيد علی محمودی، حسين مدنی، سعيد مدنی، ماشاءالله مديحی، فريد مرجائی، احمد مدادی، مصطفی مسکين، رضا مسموعی، ليلا مصطفوی، عباس مصلحی، محمد جواد مظفر، مهدی معتمدی مهر، احمد معصومی، ضياء مصباح، ياسر معصومی، بدرالسادات مفيدی،
مرتضی مقدم، علی مقيمی، کاظم ملکی، علی مليحی، مهدی ممکن، قدرت منصوری، حسام منصوری، خسرو منصوريان، کيوان مهرگان، کامران مولايی، عليرضا موسوی، سيدرضا موسوی سعادتلو، علی اکبر موسوی خوئينی، اتابک موسوی نسب، علی مومنی، محمود مومنی، بيژن موميوند، امير ميرخانی،
علی مينايی، احمد ميرزايی، وحيد ميرزاده، مرضيه مرتاضی لنگروی، حسن نراقی، مجتبی نجفی، جعفر نقمی، محمود نکوروح، امير نکوفر، محمد تقی نکوفر، مهدی نور بخش، فخرالسادات نوربخش، منوچهر نوربخش، حسين نوری زاده، سعيد نعيمی، امين نظری، احمد هادوی، هادی هادی زاده يزدی، محمد هاشمی، ناصر هاشمی، فريد هاشمی، بهاره هدايت، خليل هراتی، مراد همتی، عليرضا هندی، احسان هوشمند، رسول ورپايی، صديقه وسمقی، رحيم ياوری، علی فريد يحيايی، ابراهيم يزدی، حسن يوسفی اشکوری، حسن يوسفيان آرانی، مير محمود يگانلی .

پنهانکاری مرکزآمار درارائه آماربیسوادان/ وجود 503هزار بازمانده ازتحصیل


در گفتگو با مهر عنوان شد:
پنهانکاری مرکزآمار درارائه آماربیسوادان/ وجود 503هزار بازمانده ازتحصیل
معاون آموزشی سازمان نهضت سواد آموزی درباره آمار بیسوادان کشور گفت: مرکز آمار کل کشور اطلاعات مربوط به تعداد بیسوادان را در اختیار ما قرار نمی دهد و حتی تعداد واقعی آنها را مخفی می کند.

علی ابراهیمیان در گفتگو با خبرنگار مهر با اعلام این مطلب افزود: در جامعه ما سرشماری کاربردی اتفاق نمی افتد. هم اکنون در بخش اقتصادی و صنوف و عشایر این سرشماری انجام می گیرد که به اطلاعات دقیقی دست پیدا می کنند اما در سواد آموزی این گونه نیست و حتی مرکز آمار با فرض اینکه آمار و اطلاعات محرمانه است این اطلاعات را در اختیار هیچ دستگاهی قرار نمی دهد.

مرکز آمار طبق سرشماری سال 1385 تعداد بی سوادان و سطح تحصیلی افراد بازمانده از تحصیل را در اختیار دارد و طبق قانون برنامه چهارم توسعه باید آن را در اختیار نهادهای مربوط قرار دهد.

معاون آموزشی سازمان نهضت سواد آموزی تصریح کرد: این در حالی است که آئین نامه اجرایی ماده 52 قانون برنامه چهارم توسعه صراحت دارد که مرکز آمار باید این اطلاعات را در اختیار سواد آموزی قرار دهد اما آنها از این کار امتناع می کند و ما برای دسترسی به سواد آموزان باید خانه به خانه مراجعه کرده تا گروه هدفمان را شناسایی کنیم.

ابراهیمیان ادامه داد: اما اگر ما اطلاعات سواد آموزان را به اسم و آدرس داشته باشیم می توانیم هم در برنامه ریزی و هم اختصاص بودجه درست و دقیق عمل کنیم.

بیش از این نیز سازمان نهضت سواد آموزی آمار بی سوادان را 10 میلیون و کم سوادان را 20 میلیون نفر عنوان کرده بود.

معاون آموزشی سازمان نهضت سواد آموزی با بیان اینکه سه منشا عدم پوشش تحصیلی کودکان در سن تحصیل، مردودی و ترک تحصیل و بازگشت بیسوادی با قطع برنامه ها در تولید بیسوادی نقش دارند، گفت: تنها آماری که سرشماری در اختیار ما قرار می دهد این است که 503 هزار کودک بازمانده از تحصیل در سال سرشماری یعنی 1385 وجود داشته است که ما معتقدیم به دلیل سه منشاء ذکر شده که ریشه در بازماندگی از تحصیل دارد، بیش از این است.


سگ‌های ریاست جمهوری!


روی عکس کلیک کنید

سایت جهان تصویری از نامه علی کردان درباره سگ‌های نهاد ریاست جمهوری را منتشر کرد.
متن نامه اداری مالی ریاست جمهوری که برای امضای کردان فرستاده شده:

اداره کل امور مالی
باسلام

بدینوسیله یک فقره چک به شماره … مورخ ۸۸٫۴٫۳۰… به مبلغ … ریال بابت … به اینجانب علی کردان تحویل گردید.

نوشته کردان ذیل نامه:

تعجب می کنم چک صادره ۸۸٫۴٫۳۰ چرا امروز آنهم با کنکاش دفتر و با استفاده از سگ های پول مزاج کشف می شود که بنظرم باید سگ های جدید را بجای یافتن در امور مالی تربیت کرد
خبرها و شواهد رسیده از برخی مسئولان دولتی که برخلاف اعتماد زایدالوصف رئیس جمهور به آنها، شباهت های ظاهری و فکری با دولت اصولگرا ندارد، حاکی از آنست که رفتار فردی این اشخاص نیز بر خلاف شعارهای رئیس جمهور محترم می باشد.

به گزارش جهان، اهتمام دکتر احمدی نژاد به رسیدگی به حال محرومان و حمایت از زیر دستان که روایت ها و مطالب بسیاری در این باره نقل شده است در رفتار روزمره برخی از نزدیکان به دولت مانند علی کردان انعکاسی وارونه پیدا کرده است.

در همین راستا سندی که منتشر شد پی نوشتی است که علی کردان بر نامه معاونت اداری مالی ریاست جمهوری زده و در آن متاسفانه کارمندان این بخش را سگ خطاب کرده است.
این سند در زمانی منتشر می شود که شایعات مربوط به تصدی پست حساس معاونت نظارت راهبردی رئیس جمهور برای کردان قوت گرفته و بایستی چنین موردی برای تنویر بیشتر مقامات ارشد دولت منتشر و رسانه ای می شد.

احمد منتظری: لاریجانی دچار توهم شده است

روز
یک روز پس از آنکه اعلام شد شعبه ای در دادسرای کارکنان دولت برای ثبت شکایات علیه میرحسین موسوی وطرفدارانش تعیین شده است، ستاد حقوق بشر قوه قضائیه مدعی شد که جناح اصلاح طلب با حمايت از مير حسين موسوي او را به حركت در راه معارضه با نظام هدايت كرد. "روز" در ارتباط با سخنان محمدجواد لاریجانی، با احمد منتظری فرزند آیت الله منتظری و محمد سیف زاده حقوقدان گفت و گو کرده است.

روز شنبه سایت رجا نیوز، از رسانه های حامی محمود احمدی نژاد اعلام کرده بود که شعبه 13 دادسرای کارکنان دولت برای ثبت شکایات شهرونداني كه در جريان حوادث ( بعد از انتخابات) دچار "خسارات جاني، مالي و آبرويي" شده‌اند، تعیین شده و آنها می توانند با مراجعه به اين شعبه از دادسرا شكايات خود را ثبت كنند.

او گفته است که مير حسين موسوي آينده بسيار خوب سياسي را از دست داد و ادبيات بيانيه ‌هاي وي با ادبيات مسعود رجوي هيچ فرقي ندارد و اين افراد در بيت آيت الله منتظري به وحدت تاكتيكي رسيدند و اين مسئله يكي از اشتباهات بسيار بزرگ جبهه اصلاحات بود.


لاریجانی دچار توهم است
این سخنان محمد جواد لاریجانی واکنش احمد منتظری، فرزند آیت الله منتظری را در پی داشت. احمد منتظری با ابراز تاسف از سخنان محمد جواد لاریجانی به "روز" گفت: ما در کشوری مسلمان زندگی می کنیم و آزادی بیان و عقیده جزو افتخارات اسلام است و 1400 سال قبل اسلام تاکید کرده که مردم در بیان عقیده آزاد هستند اما گویا در کشور ما کسی مثل آقای موسوی حق ندارد به آیت الله منتظری نامه بنویسد و چنین نامه ای جرم محسوب می شود.

فرزند آیت الله منتظری با ابراز تاسف از اینکه در قرن 21 در ایران دو شهروند حق نامه نوشتن به یکدیگر را ندارند و به خاطر یک نامه متهم به وحدت تاکتیکی می شوند افزود: این آقایان بر اساس توهمات خود مسائل را تحلیل می کنند و حتی طرفداران خودشان را نیز به اشتباه می اندازند.

به گفته احمد منتظری، غیر از نامه نگاری که به صورت علنی و شفاف انجام گرفته هیچ مساله دیگری نبوده که گفته شود در بیت آیت الله منتظری به وحدت تاکتیکی رسیده اند.

او گفت: آقای موسوی راهکارهایی برای برون رفت از بجران فعلی ارائه دادند و همین مساله نشان میدهد که ایشان معتقد به نظام هستند برانداز نیستند بلکه میخواهند نظام اصلاح شود.

فرزند آیت الله منتظری با شاره به اینکه نامه میرحسین موسوی به تمام مراجع نوشته شده بود تصریح کرد: اینکه آقایی ادعا می کند در بیت آیت الله منتظری به وحدت تاکتیکی رسیده اند ناشی از توهمات شدیدی است که چشم ها را بر روی واقعیات جامعه بسته اند و بر اساس توهمات خود برای جامعه نسخه می پیچند.

وی افزود: هیچ جلسه مشترکی در بیت آیت الله منتظری نبوده که بنشینند و به وحدت تاکتیکی برسند و حاج آقا صرفا بر اساس وظیفه و احساس مسولیت به نامه آقای موسوی پاسخ دادند و جای تاسف است که تحمل آقایان اینقدر کم است و امیدوارم کمی سعه صدر پیدا کنند.

احمد منتظری سپس با اشاره به رفتار امام اول شیعیان در برخورد با منتقدان اشاره کرده و گفت: در حضور خود امام علی انتقادهای خیلی شدید مطرح می شد و حتی برخی به این حضرت فحاشی میکردند اما امام همیشه با سعه صدر با مخالفان و منتقدان برخورد میکردند نه با چوب و چماق و زندان و... اما متاسفانه اکنون کسانی که مدعی هستند پیرو این دین و مذهب هستند اینقدر کم تحمل هستند که اتهاماتی واهی را علنا مطرح می کنند بدون اینکه با آنان برخورد شود.

معون امور بین الملل و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه دیروز در جمع خبرنگاران با بیان اینکه مير حسين موسوي يكي از خطاهاي بسيار بزرگ را در تاريخ انقلاب مرتكب شد گفت: مير حسين موسوي بايد فكر كند كه به راستي چه كرده كه منافقان، آمريكا، اسرائيل و برخي از كشورهاي غربي از او حمايت مي‌كنند و براي وي كف مي‌زنند. او افزود که آقاین باید سرعقل بیایند و دست از معارضه با نظام بردارند.

به گفته لاریجانی مير حسين موسوي در جريان انتخابات به خود نظام، و جوانان كشور همان ظلمي را كرد كه مسعود رجوي به آنان كرد. محمد جواد لاريجاني با بيان اينكه مير حسين موسوي خبط بزرگي مرتكب شد، اظهار داشت خبط بزرگ موسوي مقابل نظام ايستادن بود و به اين شكل مير حسين موسوي خيانت بزرگي به نظام كرد و خيانت وي در حد رهبري اين جريان بود.



حتی انقلاب مخملی هم جرم نیست
این سخنان محمد جواد لاریجانی، دبیری ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، این سوال را ایجاد می کند که در اصل این ستاد وظیفه و برنامه کاری اش چیست و در چه راستایی ایجاد شده است. آیا این ستاد در راستای حفظ حقوق شهروندی آحاد جامعه ایجاد شده یا کارکردی سیاسی دارد.

دکتر محمد سیف زاده، حقوقدان سرشناس و عضو کانون مدافعان حقوق بشر در این زمینه به "روز" می گوید: متاسفانه در مملکت ما افراد بدون حساب و کتاب به یکدیگر اتهام میزنند و هیچ کسی هم پاسخگوی این اتهاماتی که زده می شود نیست. در حالیکه این مساله هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ قانونی، اشکال اساسی دارد.

این وکیل دادگستری افزود: اگر از نظر آقایان، آقای موسوی جرمی مرتکب شده است که احتیاجی به مصاحبه و سخنرانی نیست بروند شکایت کنند اما اگر جرم هایی که نسبت می دهند همین مواردی است که آقای لاریجانی برشمرده اند و حتی برخی می گویند انقلاب مخملی که باید گفت هیچ یک از این موارد جرم نیست و نه انقلاب مخملی جرم است و نه نامه پراکنی و انتقاد بلکه تمام اینها از حقوق مردم است که از حکومت انتقاد کنند.

دکتر سیف زاده با اشاره به مقایسه ادبیات موسوی با رجوی و آیت الله منتظری گفت: این گونه مشابه سازیها هیچ مشکلی را از آقایان حل نمی کند و از سوی دیگر بر اساس اصل قانونی بودن جرم و مجازات که در اصل 36 قانون اساسی و ماده 2 قانون مجازات اسلامی ذکر شده کسی که این ادعاهای بی حساب و کتاب را مطرح می کند مصداق افترا و نشر اکاذیب بوده و باید تحت تعقیب قرار بگیرد.

این حقوقدان همچنین با اشاره به تعیین شعبه ای برای ثبت شکایت از میرحسین موسوی و طرفدارانش گفت: برای تمام مامورانی که در راهپیمایی مسالمت آمیز مردم به سوی مردم تیراندازی مستقیم کردند و به اموال مردم آسیب زدند هم کاش شعبه ای تشکیل دهند تا مردم بتوانند شکایت کنند و به شکایات انها همرسیدگی شود.

يحيي‌زاده: براي حفظ نام خليج فارس از بازي‌هاي كشورهاي اسلامي مي‌گذريم حذف نام خليج فارس در كتاب‌هاي درسي


خبرگزاري فارس
رئيس كميته تربيت بدني مجلس گفت: براي حفظ نام خليج فارس هزينه‌هاي سنگيني پرداخته‌ايم كه بازي‌هاي كشورهاي اسلامي نيز مي‌تواند جزو آن باشد.

سيدجلال يحيي زاده در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاري فارس، اظهار داشت: مصوبات اجلاس رياض را به صورت رسمي مشاهده نكرده‌ و نمي‌دانم حذف نام خليج فارس و نقشه ايران از روي مدال ها و پوسترها تا چه حد شايعه و چه حد درست است.
وي تاكيد كرد: اصولاً براي يك مسابقه حاضر نيستيم از اصول خود دست برداريم. سال ها مقابل افرادي كه با نام خليج فارس مشكل داشته اند، ايستاده و هزينه هاي سنگيني را پرداخته ايم.
نماينده تفت و ميبد افزود: اگر كشورهايي بخواهند شيطنت كنند، مجلس به كمك دولت و به امر ملت، مقابل آنها مقاومت مي كند و اجازه نمي دهد واقعيت هاي حقوقي، تاريخي و ملي ما زير سوال برود.
يحيي زاده ادامه داد: به هيچ كس باج نمي دهيم. برايمان آمار و ارقام هم زياد مهم نيست؛ بنابراين، اگر كشوري بخواهد به دليل نام خليج فارس به اين بازي هاي نيايد، اهميت ندارد.
وي با اشاره به اينكه بايد قضيه امضا تفاهم نامه حذف نام خليج فارس از سوي آقابيك را به دقت بررسي كند، تصريح كرد: از وقتي او به عنوان دبير ستاد مشغول به كار شد و افشارزاده قائم مقامي بازي ها را برعهده گرفت، معلوم بود اختلافاتي وجود دارد؛ اما به نوعي توجيه مي شد.
رئيس كميته تربيت بدني و جوانان افزود: اختلافات بيشتر از آنچه عيان شد، بود. به هر حال اين مسابقات به دليل آنفولانزاي خوكي به تعويق افتاد. براي برگزاري مراسم افتتاحيه به عنوان ويترين مسابقات، محل اسكان، اياب و ذهاب و تشريفات هنوز با مشكلاتي مواجه هستيم.
وي خاطر نشان ساخت: با كناره گيري آقابيك و جايگزيني هاي صورت گرفته، اگر كار با سرعت لازم پيش نرود، با مشكل مواجه خواهيم شد. به هر حال، بايد همه اقدامات را براي برگزاري آبرومندانه اين بازي ها انجام دهيم؛ چراكه بهانه اي براي لغو دوباره آن وجود ندارد.
انتهاي پيام/
-----------------------------------------------------------------------------------------
خبرگزاري فارس
دفتربرنامه ريزي و تاليف كتب درسي، نام خليج فارس را از نقشه ايران در كتاب‌هاي درسي حذف كرده است.

به گزارش خبرنگار "سرويس فضاي مجازي " خبرگزاري فارس، فردا نوشت؛ عكس پشت جلد كتاب فارسي سال اول دبستان، به نقشه ايران اختصاص يافته است.
در اين نقشه كه تصوير سازي از ايران بر اساس اقليم و طبيعت مناطق مختلف كشور است، نشاني از آب هاي خليج فارس نيست.
انتهاي پيام/

گزارشی از تجمع اعتراضی خانواده ها در مقابل زندان اوین و دادگاه انقلاب


فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
امروز دوشنبه 6 مهرماه بيش از 150 نفر از خانواده بازداشت شده ها ازساعت 8 صبح در سالن ملاقات زندان اوين تجمع كردند و خواستار ملاقات با عزيزان خود و آگاهي از وضعيت سلامتي آنها بودند.چرا كه عده اي از بازداشت شده هاي روز جمعه 27 شهريور با وجود تاييد نام آنها در دادگاه انقلاب هنوز با خانواده خود تماس نگرفته اند و از طرفي نام عده اي ديگر نه تنها در دادگاه انقلاب تاييد نشده بلكه مكان نگهداري آنها نامشخص است و نگراني خانواده ها از وضعيت سلامتي و به خصوص زنده بودن آنها روز به روز بيشتر مي شود.

اكثر خانواده ها امروز به اميد ملاقات با عزيزان خود برگه ملاقات را پرمي كردند و در صف طولاني مي ايستادند و زماني كه نوبت به آنها مي رسيد با جمله ملاقات نداريد مواجه مي شدند .طبق معمول تنها جوابي كه به خانواده ها داده مي شد اين بود كه هنوز بازجويي تمام نشده ،‌هنوز پرونده آنها تكميل نشده ،‌كه صداي اعتراض خانواده ها در سالن بالا مي رفت كه اين بچه ها بدون دليل در خيابان بازداشت شده اند هيچ كاري نكرده اند شما چه بازجويي و تكميل پرونده اي مي خواهيد انجام بدهيد .بچه هايي كه غيراز لباس تنشان هيچ چيز ديگري نداشتند چكار مي خواستند بكنند كه حالا بايد بازجويي شوند.

تعداد خانواده ها آنقدر زياد بود كه مامورین دائم در سالن رفت و آمد مي كردند و خانواده هايي كه ملاقات نداشتند را به بيرون مي فرستادند و مانع ايستادن آنها مي شدند و در مواردي حتي به تندي و با لحن بسيار توهين آميزي به خصوص با مادران برخورد مي كردند.

عده اي از خانواده ها براي عزيزان خود لباس آورده بودند كه كاركنان تمام لباس ها را بازرسي مي كردند و بعد از گرفتن هزار جور ايراد از لباس ها كه اين يكي مارك دارد اين يكي رنگش به درد زندان نمي خوره لباس ها را به خانواده ها پس مي دادند و مي گفتند اين لباس ها به درد نمي خورد ما خودمان به آنها لباس مي دهيم .بنابراين تنها كاري كه بيشتر خانواده ها می توانستند انجام دهند مبالغي پول مي دادند تا به دست عزيزانشان برسد تا بتوانند مايحتاج خود را تهيه كنند.از طرفي تنها هفته اي يكبار مسئول خريد مي آيد و بازداشتي ها پول و ليست مايحتاج خود را به او مي دهند تا برايشان خريداري كند كه آنهم چند روز بعد به دستشان مي رسد..

عده اي از خانواده ها بعد از رفتن به سالن ملاقات و شنيدن جمله ملاقات نداريد به پايين زندان ( بخش اداري) در جلوي درب دژباني مي آمدند تا از آنجا پيگير وضعيت عزيزان خود باشند كه ماموران حتي مانع ورود آنها به بخش اداري مي شدند و به آنها مي گفتند اينجا كاري نداريد و كار شما به ما مربوط نيست اينجا نايستيد والا شما هم بازداشت مي شويد و مي رويد داخل و آب خنك مي خوريد .تعدادي از مادران جلو مي آمدند و مي گفتند شما جاي بچه هاي ما هستيد بهتر از اين هم مي توانيد برخورد كنيد اما ماموران آنها را هل مي دادند و مي گفتند برويد اينجا نايستيد.

تعدادي ديگر از خانواده ها به دادگاه انقلاب رفته بودند تا با پیگیریهای مستمرخود باعث تسریع در آزادي عزيزانشان شوند .البته براي عده كمي كفالت اعلام شده بود. خانواده ها به دنبال فيش حقوقي و سند براي گذاشتن كفالت بودند.تعدادي از پدران و مادران بازنشسته بودند و زماني كه فيش حقوقي را مي آوردند به آنها گفته مي شد كه فيش حقوقي شما اعتباري ندارد بايد برويد اداره بازنشستگي و كسري حقوق بگيريد .اين پدران و مادران كه اكثرا مسن بودند با عصبانيت مي گفتند آخر نامسلمانها مي گوييد فيش حقوق اين هم فيش حقوقي ديگر كسري حقوق چه صيغه ايست براي گرفتن همين كسري حقوق يك روز بايد معطل شويم با اين وضعيت جسمي از اين اداره به آن اداره ،‌از اين اتاق به آن اتاق برويم آنها هم تنها جوابي كه مي شنيدند اين بود همين كه هست.

لیست اسامی تعدادی از بازداشت شدگان 27 شهریورماه جهت ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم انتشار می یابد."

1- سعيد فريدوني 28 ساله شغل آزاد در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده
2- امير عبدالهي 24 ساله دانشجوي برنامه ريزي جغرافيايي شهري در انقلاب بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
3- مجيد محموديان فر 27 ساله فوق ديپلم حسابداري در وليعصر بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
4- سجاد قنبري فارساني 21 ساله دانشجوي رياضي در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده
5- كريم صمدي 30 ساله در ونك بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
6- محمد حسيني 18 ساله محصل در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده


فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،از خواست خانواده های دستگیر شدگان برای آزادی فوری و بی قید و شرط عزیزانشان حمایت می کند و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار اقدامات عملی برای آزادی زنداینان سیاسی در ایران است.



گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:

دفتر دبیرکل سازمان ملل

کمیساریای عالی حقوق بشر

کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا

سازمان عفو بین الملل

سازمان دیدبان حقوق بشر

.2هزارنفر از کارکنان تايد واتر در آستانه اخراج

7مهر

ايلنا: چمعی از کارکنان شرکت تايدواتر در نامه ای به آقايان طاهری مطلق مديرعامل سازمان بنادر و دريانوردی وکردزنگنه مديرعامل سازمان خصوصي‌سازی از به خطر افتن امنيت شغلی2 هزار نفرازکارکنان اين شرکت ابراز نگرانی کردند.
به گزارش ايلنا در اين نامه با بيان اين که آيا می دانيد با واگذاری شرکت تايدواتر به بخش ظاهرا خصوصی آينده اين شرکت را نابود کرديد، آمده است: آيا می دانيد در طول يک سال که اصل 44 قانون اساسی را ظاهرا اجرا کرديد باعث اخراج و يا ترک کار شايسته‌ترين پرسنل متخصص تايدواترکه در واقع به نوعی سرمايه ملی بودند، شديد؟ زيرا بعد از مدت کوتاهی آنها دريافتند مالک جديد دنبال کار اقتصادی نيست؟ آيا می دانيد اين مشکلات ازکجا ناشی شدند؟
در ادامه نامه فوق با اشاره به دخالت‌های بسيار زياد موسسه مهر اقتصاد ايرانيان دراداره تايدواترخاطرنشان شده است: ورود نيروهای غيرمتخصص با توصيه مديرعامل مهراقتصاد و با حقوق‌های چند ميليونى از آن جمله است. به طور مثال حقوق ماهيانه دفتر مرکزی از 50 ميليون تومان به140 ميليون تومان بعد از واگذاری رسيد، اخراج مديران ارشد شرکت و پرسنل جوان و جايگزين آنها با نيروهای بازنشسته برخى ارگان‌هاى نظامي، کاهش شديد سودآوری شرکت به دليل عدم تجربه کاری مديران ارشد جديدشرکت، نارضايتی شديد شرکت‌های کشتيرانی داخلی و خارجي، نابودی صنعت ترانشيب به دليل اعتصاب‌های گسترده پرسنل در بندر شهيد رجايي، عدم تمايل لانيرهای خارجی برای ورود به بنادر ايران به دليل تاخير زياد در تخليه و بارگيری کشتي‌ها و عدم دريافت خدمات بندر و دريايی از آن جمله است.
در اين نامه تصريح شده است: در حال حاضر متوسط ساعت انتظار برای تخليه يک کشتی دربند شهيد رجايی 35 ساعت است (البته در مواردی تا 70 ساعت ) در حالی که قبل از واگذاری شرکت به ندرت تاخيرگزارش مي‌شده است و همين امر باعث رونق بنادر دبی وعراق شده و در نهايت پرداخت جريمه 80 ميليارد ريالی به آن سازمان که شما نيز قطعا در جريان آن هستيد به علت کاهش شديد سرعت تخليه کشتی های کانتينری در بندر شهيد رجايی تنها نمونه‌های کوچکی از مشکلات عديده‌ای است که شرکت تايدواتردر طول يک سال گذشته با آن دست به گريبان است.
همچنين دراين نامه با بيان اين که برخلاف تعهدات اين شرکت به سازمان خصوصي‌سازی مبنی بر عدم تعديل نيرو تا 2 سال اين مهم انجام نشده، آمده است: برخلاف شما که با خاطری آسوده بستر می رويد، دستور تعديل نيرو در اين شرکت در حال اجرا است و در مرحله اول حکم تسويه حساب تعدادی از پرسنل قديمی شرکت صادر و آسايش و آرامش از2 هزار پرسنل تايدواتر سلب شده است.
در پايان آمده است: با از دست رفتن اعتماد و روحيه پرسنل و عدم اطمينان از آينده کاري، نويد روزهای بحران و سياهی در آينده صنعت دريايی و حمل ونقل کشورخواهد بود