۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

پاریس دروغین و شرافت دروغین ! چشمان بیدار - مهستی شاهرخی

خیلی تصادفی مطلبی دیدم از شیخ بی عبای روضه خوان ساکن بلاد انگلستان با عنوان "ای آزادی!" و با دیدن کماتی چون "پاریس منطقه پانزدهم" و بازار میوه و خیابان "گذرعلی" و خیابان شارنتون و بالاخره طلوع صبح در میدان باستیل و مجسمه الهه آزادی بر فراز باستیل و غیره توجه ام جلب شد... و حالا با خوانندگان چند کلمه حرف دارم.

یک - نقشه پاریس را بگذارید جلوی روی تان تا ببینید مسافت از کجا به کجاست و مسیر چگونه است. ببینید خیابان شارنتون تا پاریس پانزدهم چقدر فاصله دارد و شیخ موقر و سحرخیزمان با ژشتی موقرانه و عرفانی ما از کجا به کجا را می دوزد تا به میدان و اپرای باستیل که پیش از انقلاب زندان بوده است برسد؟
لازم به یادآوری است که بزرگترین بازار روز و تره بار پاریس ، یا در محله عربهای باربس است و یا در گار دولیون که هیچکدام از این دو، در پاریس پانزدهم و یا حتی در نزدیکی اش هم نیست. "گذر مرتضی علی" یا "گذر علی اصغر" را هم نمی دانم ولی "پاساژ علی بابا" را بلدم!
آخه انقلاب کبیر فرانسه کجا و انقلاب اسلامیزه شده ایرونی کجا؟ سطح تفکر نویسندگان و روشنفکرانی مانند ویکتور هوگو یا بومارشه کجا و تو شیخ چندزنه خونین دست کجا؟ - توجه داشته باشید که تا حالا مسیرها و نقشه ی دروغین پاریس دروغ بود و از حالا به بعد مطلب در محتوا هم دروغین خواهد بود حالا ببین!
فقط توجه داشته باشید که شیخ ما ازبازار میوه ی عربها (لابد چون مسلمانند بایست به بازار رفت) در پایان باز به بازار میوه و عربها و خوردن میوه های رنگارنگ رسید.
بنازم به این کرامت!
دو - در مطلب نوشته شده که "شریف ترین فرزندان ملت ایران" که منظور، دوستانش هستند اکنون در زندان اوین زندانی اند، انگار خارج از دایره دوستی و باند و دسته بندی؛ "آزادی زندانی سیاسی" برای این شیخ انگوردوست معنایی ندارد.
یعنی مثلاً شخصی چون امیر انتظام شریف نیست حاج آقا؟

لازم به یادآوری است که حاج آقا قبل از این که دوستان شما به زندان بیفتند تا ناگهان شما هم آزادیخواه بشوید و به انقلاب فرانسه فکر کنید؛ قریب سی سالیست که شریف ترین و برومندترین فرزندان ملت ایران طعمه زندانهای مخوف یا کشتارگاه های ایران بوده اند و در همان سالها شما بر مسند قدرت بودید و سالها بر روی فرشی که از خون فروهرها و مختاری ها و پوینده ها سرخ و رنگین بود موقرانه راه می رفتید و در فصل قتل عام نویسنده ها و کتابها، مردم را به کارناوال جوایز کتاب دعوت می نمودید.
شیخ ما به خوبی می داند که هر از گاهی هم اگر حرفی بزند از نوک دماغ خود، و از سواد قرانی و مکتبی اش
آن طرف تر و فراتر نمی رود.

سر کار عالی با آن سواد اندک قرانی حتی وقتی دو خط در مورد محمود درویش نوشتید به روال تفکر آن خلیفه عهد دقیانوس، محمود درویش کمونیست را با زور چسب دوقلو به قران بخیه زدید در حالی درویش از اساطیر مردم بین النهرین و دیرین و باستانی یاد می کند و مثالش در تورات هم هست ولی شما دو دستی باز به آن کتاب دعای معجزه آسای تان چسبیدید و وقتی پس از انتخابات، مردم در اعتراض به خیابانها ریختند باز شما که صابون وزیر شدن یکی از زنان حرمتان را به شکم خوش اشتهایتان زده بودید، باز به آن مردم معترض فتوا دادید که قران به سر به خیابان بیایند انگار مردم ایران همان طلبه های قم باشند و حالا در بازار میوه و سبزی فروشان باز هم دم ازآزادی می زنید.

سئوال روز از سبزی فروشان بازار: "آزادی برای کی و برای چی؟"

رسوا باد هر چه دروغ و دروغگوست!

زنده باد آزادی!
پیش به سوی اعتصاب همگانی!


هیچ نظری موجود نیست: