۱۳۸۸ آبان ۱۵, جمعه

به کجا میرویم؟

داریوش افشار

ازهمان اولّین روز پس از تحکیم دیکتاتوری آشکار و عنان گسیختۀ جمهوری اسلامی، با حفظ دوبارۀ احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری توسط حاکمان جمهوری اسلامی وبا انحصاری کردن تمامی اهرمهای حکومتی در خدمت “اصولگرایان”، که خود شاخصی در خور توجّه در تکامل فاشیسم و آن هم از مخوف ترین اشکال آن، یعنی فاشیسم مذهبی میباشد، جنبش آزادیخواهی مردم ایران وارد دورۀ جدیدی از حیات خود شد. دوره ای که با گذشت 31 سال حاکمیّت واپسگرایانه و ضدّ بشری جمهوری اسلامی و فراز و نشیبهای متعدد در جنبشهای کارگری، دانشجوئی، جنبش زنان و….، بالأخره شعار “مرگ بر دیکتاتور”،یعنی همان “مرگ بر دیکتاتوری” توسط توده های ملیونی در اعتراض به این انحصار حکومتی، به شعار محوری جنبش آزادیخواهی ایران تبدیل گشت.

با حفظ احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری توسط “رهبر”، تصور اولیّۀ حاکمان جمهوری اسلامی این بود که اگر چه نه به آسانی، امّا بدون هیچگونه مشکل جدّی برسر راه تکاملی خود در رسیدن به مقام تام فاشیسم، قادر به تثبیت نهائی خود و اعمال حکومت دلخواه فاشیستی-مذهبی خود بر مردم ایران و تحکیم هژمونی خود بمثابه نیروی برتر خاورمیانه خواهند بود.

پاسخ مردم به این حرکت از پیش طرح ریزی شدۀ جمهوری اسلامی امّا، چیز دیگری بود. همۀ ما شاهد عکس العمل توده ها در مقیاس بی سابقۀ چند ملیونی مردم و به نمایش گذاشته شدن خشم ونفرت خود از حاکمان پس مانده در تاریخ وبغایت ضد بشری نظام جمهوری اسلامی بودیم. جنبش آزادیخواهانۀ اکثریّت قاطع مردم ایران در مقابل نظام جهل و جنایت و غارت میداند که چه میخواهد، امّا برای رسیدن به خواسته های خود مانند هر خواستۀ دیگری نیاز به ابزار خود را دارد.

13 آبان نقطۀ عطف دیگری در پروسۀ مبارزاتی مردم آزادیخواه ایران بود که بیانگر پختگی بیشتر توده ها در امر دستیابی به ابزار بّرندۀ مبارزاتی که بر پایۀ تجربیّات 4-5 ماه اخیربنا نهاده شده است میباشد.

شعارها پخته تر و تیزتر و حرکات رادیکالتر شده اند. توده های جان به لب رسیده، با شهامت و شجاع، چه زن و چه مرد، تمامی اخطاریه ها از سوی حاکمان مبنی بر “عدم اغتشاش” در روز 13 آبان را کاملأ نادیده گرفتند و نه تنها در ابعاد وسیع اعتراضات خود را بیان کردند، بلکه سیاست داخلی و خارجی خود را نیز به “رهبران” داخلی و رهبران جهانی ابراز کردند!

عکسهای خامنه ای برای اوّلین بار در مقابل دید سگهای هار رژیم از روی تابلوهای خیابانی به پائین کشیده شدند!

این حرکت دقیقأ معادل به پائین کشیدن مجسمه های دیکتاتورها در میادین شهرهاست که همواره در تاریخ، تمامی جنبشهای سرنگونی شاهد آن بوده اند. حرکتی بسیار پر معنا که نشان از حرکتهای رادیکالتر آینده را در بر دارد.

این حرکت و شعارهای مرم مانند “خامنه ای قاتله، ولایتش باطله”، و شعار “اونکه میگه عادله، دروغ میگه قاتله”، و نقش بستن هرچه بیشتر شعار “مرگ بر خامنه ای” بر دیوارهای خیابانها، و دیگر شعارهای نفی رژیم، بیان صریح سیاست داخلی توده ها وخواستۀ آنها یعنی سرنگونی رژیم ولایت فقیه است. جمهوری اسلامی بدون “ولی فقیه” دیگر جمهوری اسلامی نیست. خواست مردم، سرنگونی جمهوری اسلامی است و دیگر تعارف را به کناری زده اند.

از سوی دیگر، مردم سیاست خارجی مبارزاتی خود را نیز با قاطعیّت هر چه بیشتر اعلام کردند.

“سفارت روسیه، لانۀ جاسوسیه”، بیانگر انزجار ملّت ایران از دولت روسیه و سیاستهای آن در حمایتهای بی دریغش از جمهوری اسلامی با هدف به چپاول بردن ثروتهای ملّی مردم ایران است. 30 سال پیش در این روز، سفارت آمریکا لانۀ جاسوسی خوانده شد و امروز دولت روسیه بدرستی از طرف مردم بعنوان یغماگر خارجی ثروتهای ملّی مردم ایران شناسائی شده است و از خشم توده های آگاه لرزه براندامش افتاده است. بیان این شعار در سالگرد اشغال سفارت آمریکا و لانۀ جاسوسی خواندن سفارت روسیه بر خلاف میل حاکمان، وشعار “مرگ بر روسیه” بجای شعار مطلوب رژیم، یعنی “مرگ بر آمریکا”، تقابل 180 درجه ای مردم با حکومت را بیان میکند.

این شعار، همچنین زنگهای “خطر” برای روسیه را بصدا در آورده است!

مردم بسیار هوشمندانه خواهان تعیّن تکلیف سیاستمداران آمریکا هم شدند! “اوباما، اوباما، یا با اونا، یا با ما”!

در یک کلام، مردم در خیابانهای تهران و شهرستانها، سیاستهای مماشاتگرانه و چاپلوسانۀ دولت اوباما را به چالش کشیدند. شکست مفتضحانۀ نشست ژنو با جمهوری اسلامی و درس نگرفتن غربی ها و بخصوص آمریکائی ها از حیله ها و نیرنگهای چندین سالۀ عمّامه بسرها، مردم را بر این داشت تا با آقای اوباما هم اتمام حجّت کنند!
به جرأت میتوان اظهار کرد که پس از 13 آبان “موتور بزرگ” به حرکت درآمده است!

از هم اکنون توده ها در پی تدارک اعتراضات وسیع خیابانی در روز 5 آذر، روز تأسیس “بسیج”، 16 آذر، روز دانشجو و دهۀ “فجر” و 22 بهمن میباشند. روزهای سرنوشت سازی را پیش رو خواهیم داشت!

امروز دیگر بیش از هر زمان دیگری، نیروهای سرنگونی طلب میبایستی با همسوئی با مبارزات افتخار آفرین مردم آزادیخواه ایران همسوئی (با حفظ مبانی فکری خود) در میان خود را هر چه بیشتر تقویّت کرده و با در اختیار گرفتن تجربیّات حداقل 31 سالۀ مبارزاتی خود سهم خود را در یک همسوئی سازماندهی شده در تقویّت مبارزات درون کشور و براندازی رژیم ارتجاعی و جنایتکار جمهوری اسلامی ادا کنند. در خلال 31 سال گذشته هریک از نیروهای سرنگونی طلب بطور مستقّل و جدا از هم درامر پیشبرد مبارزه سهیم بوده اند، امّا تقابل نهائی برای به شکست کشاندن فاشیسم، نیاز به نیروی جدّی و توانمند را دارد. این نیرو میبایستی نه تنها در خدمت جنبش سرنگونی باشد، بلکه میبایستی بموازات این جنبش، در ارائۀ یک آلترناتیو سیاسی نیز تأثیرگذار باشد. بدون معرفی یک آلترناتیو انقلابی سیاسی بمثابه سیستم حکومتی که پاسخگوی نیازهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنان باشد ، جنبش کنونی میتواند به کجراه رفته و از اهداف واقعی خود دور شود.

آنان که تا به امروز سعی در سوار شدن بر این ارادۀ مردمی را داشتند، و تلاش کردند تا خود را بعنوان سکاندار این جنبش جا بزنند و خود را “اصلاح طلب” معرفی میکنند، هم در عمل و هم در برنامۀ خود، نه تنها نشان دادند که خواهان دگرگونی ریشه ای این رژیم نیستند، بلکه خواستار حفظ آن “نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر” هستند. اینان بعنوان “ترمز” این جنبش تا زمانی که تاریخ مصرفشان به اتمام نرسیده، آزادانه در این نظام تردد میکنند و خواهند کرد و در نهایت، سعی در گرفتن چند “آوانس” مردم فریبانه و تعدیل برخی خشونتها و سیاستهای ارتجاعی رژیم را خواهند کرد. بگفتۀ خود رهبران “جنبش اصلاح طلبی”، افق نهائی آنان همانا “بازگشت به دوران طلائی امام خمینی” است! پنداری که در دوران امام خمینی ایران بهشت برین بود و همه در کمال خوشبختی و رفاه در آن دوران زندگی میکردند. پنداری که جنگ خانمانسوز با عراق وتداوم آن بخواست خمینی تا “رسیدن به قدس از راه کربلا” تحت نخست وزیری آقای موسوی در همان دوران، همانطور که شخص خمینی اظهار کرده بود یک “نعمت” بود! فرمان مستقیم خمینی در قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 را “دوران طلائی” قلمداد کردن، تنها از پس کسانی بر میاید که خود شریک این جنایات بوده اند. در واقع اگر یک مقایسه سر انگشتی هم کرده باشیم، جنایاتی که در دوران حیات خمینی رخ دادند ویا شخص خمینی فرمان آنها را صادر کرد، بمراتب بیشتر از جنایاتی هستند که شخص خامنه ای و یا احمدی نژاد ویا تمام جنایتکاران حکومتی فعلی جملگی پس از مرگ خمینی فتوای آنها را دادند! کدام “دوران طلائی” منظور اینان است؟ دوران حاظر نتیجه و ادامۀ نکتبار و ننگین همان دوران جنایتبار است و بس! اگر خمینی امروز زنده بود، توده های جان به لب رسیده عکس او را هم پائین میکشیدند!

“دوران طلائی امام خمینی” هیچ چیز بجز عوام فریبی و حفظ این سیستم فاسد و منفور نیست و خواسته ها و ارادۀ بپا خواستۀ توده ها هرگز در یک چنین چارچوبی نمیگنجد و نخواهد گنجید. مردم آزادیخواه ایران این مهم را بوضوح در 13 آبان نشان دادند. سفارت آمریکا در “دوران طلائی خمینی” اشغال شد و با تأئید شخص خمینی “دانشجویان پیرو خط امام” 444 روز آنجا را در اشغال خود داشتند. امّا جنبش کنونی در مقابل شعار “مرگ بر آمریکا”ی رژیم، شعار “مرگ بر روسیه” را سر میدهد و بجای سفارت آمریکا، سفارت روسیه را لانۀ جاسوسی خطاب میکند. آیا اگر خمینی زنده بود، مانند وارثان امروزی خود فرمان سرکوب و کشتار این مردم را نمیداد؟

این درست است که رسیدن به آزادی نیاز به هزینه دارد. امّا این هزینه میبایستی افق رسیدن به هدف را نیز در دورنمای خود دربر بگیرد. چنانچه این افق مشهود نباشد، تنها نمیتوان تکیه بر اراده و خواست و جانفشانی و فداکاری مردم بستوه آمده برای تمام کردن کار را کرد. جانفشانی ها و هزینه هائی که امروز توده ها حاظر به پرداخت آن جهت رسیدن به آزادی شده اند بدون ارائۀ یک آلترناتیو سیاسی آزادیخواهانه و مردمی، میتواند این جنبش را به کجراه ببرد و در نهایت، جنبش آزادیخواهی را طولانی و هزینه ها را سنگین تر کند.

جای هیچگونه شکّی نیست که نیروهای سرنگونی طلب از طیف وسیعی تشکیل میشوند. پس از گذشت 31 سال از حکومت ضد بشری جمهوری اسلامی، دیگر امروز پر واضح است که خواسته های حدّاقل نیروهای سرنگونی طلب در یک راستا قرار دارند. این خواسته های حداقل شامل سرنگونی رژیم در کلیّت آن، و برپا کردن نظامی مبتنی بر یک نظم انسانی و متمدن است. همسوئی نیروهای سیاسی سرنگونی طلب در این راستا میبایستی از قوّه به فعل تبدیل گردد تا بمثابه یکی از ابزار لازم برای رسیدن به اهداف حداقل این جنبش به آن سمت و سوی لازم جهت معرفی آلترناتیو حکومتی را بدهد و ارادۀ توده های بپا خاسته در جهت سرنگونی این نظام حکومتی و تحقق خواسته های حداقل این جنبش را تکمیل کند.

منبع: سايت ديدگاه

هیچ نظری موجود نیست: