شباهنگ راد:
چند دههایست که رژیم جمهوری اسلامی دارد با تمام قوا و با تمامی امکانات پلیسی جنبشهای اعتراضی را سرکوب مینماید و تاکنون جان هزاران تن از مخالفین و معترضین را گرفته است. پروندهی رژیم جمهوری اسلامی در این زمینه بسیار کلان است و هر روزه دارد کلانتر هم میشود. مگر انتظاری در خلاف این از جانب سران حکومت وجود دارد و مگر حمهوری اسلامی میتواند صرفاً و صرفاً با اتخاذ سیاستها و روشهای نرم حکومتداری کند؟ جمهوری اسلامی با سرکوب زاده شده است و با قهر انقلابی هم ساقط خواهد شد. راهی خلاف آن ممکنپذیر نیست و راهِ انتخابی مدافعین و مبلغین سرمایه که کم هم نیستند و دارند از عدم کار بست "خشونت" از جانب نیروهای انقلاب سخن میگویند، نمیتواند چاره ساز باشد و در خدمت به رهائی و در خدمت به تحقق منافعی میلیونها انسان محروم نیست. به تجربهی دیگر جنبشها و اعتراضات و مهمتر از همهی اینها به تجربهی اعتراضی جوانان و تودههای محروم طی سه دههی اخیر نگاهی بیاندازیم و نشان دهیم که کدامین سیاستها و کدامین اسلوبهای مبارزاتی میتواند بساط ظالمان را بر چنید و پرچم جامعهای عاری از استثمار و ستم را برافزازد.
سی سال تلاش و مبارزه، سی سال دربدری و سی سال پرداخت هزینه، سی سال بدون دستآوردهای کلان و هدفمند، نمایانگر آن حقایق و بی ثمری مبارزهایست که در مقابلمان قرار دارد. به غیر از این استکه عنصر مستبد و دیکتاتور بمنظور تأمین منافعی خود نیاز به سرکوب و خفه نمودن مخالفین خود دارد؟ مگر این طبیعت مبارزهی طبقاتی نیست؟ مگر این طبیعت منافعی دو طبقهی متضاد از هم نیست و مگر نفس سیاست حاکم بر طبقات و نیروهای ضد انقلاب، راهاندازی جنگ و بکارگیری خشونت و خون و خونریزی علیهی محرومان نیست؟ خلاف اینها را نمیتوان در دنیای سرمایهداری یافت و بدون کمترین تردیدی این نظامهای سرمایهداری و دیکتاتوراند که مدافع و مبلغ آنند.
رژیم جمهوری اسلامی هم بعنوان بانی و حامی خشونت و مدافعی سرمایههای امپریالیستی، همهی راههای آرام و مسالمتآمیز را بلوکه نموده است. سلاح جمهوری اسلامی هم تاکنون از چنین کارکردی پیروی نموده است و در مقابل، راهی به غیر از پاسخگوئی عملی و تعرض به جان و مال حکومتمداران از جانب مدافعین منافعی مردمی باقی نگذاشته است. به این دلیل روشن که نظامهای سرمایهداری تا خرخره مسلحاند و دارند به یمُن آن جامعهی انسانی را به مسیر قهقرائی کامل سوق میدهند و دارند شیرهی جان کارگران و زحمتکشان را میمکند و دارند به یاری ارگانهای مسلح و سرکوبگر خود بر حیات بناحق خویش تداوم میبخشند. به غیر از این استکه تاکنون رژیم جمهوری اسلامی هرگونه اعتراضات آرام و مسالمتآمیز را به خاک و خون کشاند؟ به غیر از این استکه اجازهی هرگونه تشکل و تشکیل نهادهای مردمی را از آنان سلب نموده است و تشکلات دستساز و نهادهای دلبخواهی خود را به میلیونها انسان محروم تحمیل نموده است؟ به غیر از این استکه سران حکومت در عمل به اثبات رساندهاند که حتی تحمل "خودی"ها را هم ندارند و زبان و منطقشان در مقابل هرگونه مخالفتی کار بست سلاح، زور و شکنجه است؟ آیا باز هم نیازیست تا به نتایج مبارزهی "آرام" و "مسالمتآمیز" اشاره نمود و نشان داد که نه تنها راه انقلاب ایران، از راهِ انتخابی تاکنونی عبور نخواهد کرد بلکه بر انبان هزینهها هم خواهد افزود؟
در این سی ساله دشمنان کارگران و زحمتکشان، ایران را به میدان تعرض خویش تبدیل نمودهاند و دارند با اندک نیروی خودی ولی سراپا مسلح، جامعه و زندگی تودههای ستمدیده را به نابودی کامل میکشانند. دارند بزور و با اتخاذ سیاستهای ارتجاعی بر سرمایههای خود میافزایند و دنیای انسانی را به سخره میگیرند. بساط اینان باید بر چیده شود. چرا که سرمایه و مدافعین آن، صلاحیت انتخاب چگونه زیستن برای سازندگان اصلی جامعه را ندارند. به دلیل اینکه ماهیت و رسالتشان با دنیای انسانی و عدالتخواه در تضاد قرار دارد. تاریخ و تجارب مبارزاتی در این زمینه بسیار فراواناند و نیازی به نگاهِ دورادور نیست تا به درستی و یا به نادرستی سیاستها و تاکتیکها پی بُرد. همین چند روز قبل بود که در گوشهای از جهان سرمایهداری یعنی در قرقیزستان، مردمی خشمگین و عصیانزده بدلیل زندگی محنتبار به خیابانها سرازیر شدند و با سلاح بساط کاخنشینان را بر چیدند. آنان در عمل نشان دادهاند که مبارزهی انتخابی و تحمیلی مدافعین سرمایه ره بجائی نخواهد بُرد و بر فلاکت و بدبختیهایشان خواهد افزود؛ نشان دادهاند که وعده وعیدهای سران نظامهای جابرانه پوچ است و به کارشان نخواهد آمد. به همین دلیل سلاح را بر هر گونه روشهای نافرجام تقدم شماردند و اینبار و بدون انتخاب سیاستهای سازشکاران و خودفروشان سیاسی راه مقابلهای را بر گزیدند و سینهی دشمنان کارگران و زحمتکشان را نشانه گرفتند؛ نشان دادند که بدون اتخاذ سیاستهای تعیین کننده و بدون کار بست سلاح در مقابل دشمن مسلح نمیتوان به آزادی و به خواستهای اولیهی خود دست یافت؛ نشان دادهاند که قهر ضد انقلابی را میتوان با قهر انقلابی در هم شکست. اینها از زمره طبیعت و بدیهیات مبارزه در جهان سرمایهداریست و بی تردید در جوامع بسته و خشنی همچون جامعهی ایران، نمیتوان خلاف آنچه را که – جدا از تفاوتهای سیاسی، اقتصادی و سیاستهای حاکم بر آن - در قرقیزستان اتفاق افتاده است را پیشهی خود ساخت. واضح استکه این نوع روش و مبارزه در مقابل نظامهای سرکوبگر و خشن امتحان خود را پس داده است و باید اذعان نمود که بدون انتخاب آن، امر انقلاب به پیش نخواهد رفت و دشمنان کارگران و زحمتکشان همچنان میداندار خواهند بود.
جبر تاریخ و علیرغم خواستههای باطنی ناپیگیران منافعی مردمی، انقلاب، دوستداران واقعی آنرا به چنین مسیر تعیین کنندهای سوق خواهد داد. چرا که به اثبات رسیده استکه این مستبداناند که بانی و مدافعی خشونتاند و بر خلاف مشاطهگران و سازشکاران خشونت با منفعت سرمایهداران عجین شده است و بی دلیل هم نیست که حکومتگران دارند به کُشت و کُشتار تودهها میپردازند. بنابراین عکسالعمل مثبت در برابر چنین سیاستی یعنی کار بست زور انقلابی در مقابل زور ضد انقلابی نه تنها امری طبیعی و بجاست بلکه باعث خواهد گردید تا بساط مستبدان و حاکمان زورگو بر چیده شود. به اثبات رسیده استکه پائین آوردن هرگونه هزینهی خسرانساز با انتخاب مبارزهی ثمربخش مربوط میباشد.
بنابراین لازم و ضروریست تا مروری تازه به تجارب مبارزاتی برجای مانده و سودمند انداخت و از آنها آموخت و به عنوان سازمان و عناصر مدافعی منافعی تودههای محروم، زمینههای فعالیت تمام کننده را فراهم نمود و جنبشهای اعتراضی را از دوران بی ثمری به دوران ثمربخشی رهنمون ساخت. مضافاً اینکه دیده شده است تبلیغ و انتخاب هرگونه سیاست و تاکیتکهای نافرجام تاکنونی در ایران بر عمر مستبدان و حاکمان زورگو افزوده و زندگی کارگران و زحمتکشان را به تباهی هر چه بیشتری سوق داده است. به عبارتی واقعی باید گفت که جواب هر حکومت مستبد و زورگو سلاح است و طبعاً بدون مسلح شدن به آن، جامعهی ایران طعم آزادی و رهائی را نخواهد چشید. براستی که سئوال این است آیا میتوان قدرت اهریمنان را بدون استفاده از چنین ابزاری درب و داغان نمود و حاکمیت کارگران و زحمتکشان را برقرار نمود؟
21 فروردین 1389
10 آپریل 2010
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر