۱۳۹۲ دی ۵, پنجشنبه

'بدون تحقیق حق حرف زدن ندارید'؛ صد و بیست سالگی مائوتسه دونگ

'بدون تحقیق حق حرف زدن ندارید'؛ صد و بیست سالگی مائوتسه دونگ



مجسمه طلای ۱۶ میلیون دلاری مائو در نمایشگاهی در استان گوانگدونگ
مثل هر چیز دیگر در چین، نقش مائو در این کشور مجموعه‌ای از تناقض‌هاست. او هم بزرگتر و هم کوچکتر از تصویر عظیمش در میدان معروف تیان آن من پکن است، تصویری که به نظر نمی رسد به این زودی ها پایین بیاید.
شاید علت این است که مائو بنیانگذار جمهوری خلق چین است و مردم چند پارچه و پراکنده این کشور باستانی را متحد کرده است.

درباره نویسنده

سیدنی ریتنبرگ آمریکایی در بحرانی‌ترین سال‌های چین ۳۵ سال در این کشور زندگی کرد، عضو حزب کمونیست بود و با مائو و بسیاری از رهبران ارشد حزب کمونیست دوست بود.
اما جوانان امروزی چین از جمله اعضای جوان حزب کمونیست چین چندان چیز زیادی درباره افکار، نوشته‌ها و موفقیت‌های چشمگیر و اشتباهات دهشتناک او نمی‌دانند.
ژی جین‌پنگ رئیس جمهور چین و تیم تازه‌ای که با خود به سر کار آورده هشدار داده‌اند که "مائوزدایی" به سبک روسیه باعث سردرگمی و تضعیف رژیم حاکم می‌شود، حال آنکه آنها ثبات رژیم را برای عبور از راه ناهموار اصلاحات ضروری می‌دانند.
با این حال رهبری چین ماجراجویی‌های فاجعه بار مائو از جمله "گام بزرگ به جلو" در دهه ۱۹۵۰ و "انقلاب فرهنگی" بین سال‌های ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۶ را انکار نمی‌کند.
چنین آزمایش‌های خودبزرگ‌بینانه اجتماعی، به قیمت جان ده‌ها میلیون نفر تمام شد.
البه مائو بر خلاف استالین کسی را محکوم نکرد و قصد نداشت قحطی وحشتناک چین را ایجاد کند.
اما او بخوبی آگاه بود که آزمایش اجتماعی عظیمی را به عهده گرفته که زندگی جمعیت کثیری را مختل کرده بود، و البته مطمئن هم نبود که نتیجه آن چه خواهد بود.
او در واقع در سال ۱۹۵۸ که نویسنده چپ آمریکایی، آنا لوئیز استرانگ، قصد داشت کتابی در ستایش گام بزرگ به جلو بنویسد به نوعی به این موضوع اعتراف کرد: "پنج سال دیگر برای نوشتن کتاب صبر کن"، و این توضیح را اضافه کرد که خود او نمی‌داند نتیجه چه خواهد بود.
حال سوال این است که آیا ژی در صدد احیای مائوئیسم است؟ یا بو شیلای، وزیر سابق بازرگانی و دبیرکل سابق و بدنام شده حزب کمونیست چونگ‌کینگ (یکی از مهمترین شهرهای جنوب چین از نظر تقسیمات حزب کمونیست) چنین قصدی داشت؟
"سیدنی ریتنبرگ می‌گوید حزب کمونیست تنها گروه سازمان‌دهی شده و بزرگ بود که می‌خواست چین را از فقر نجات دهد"
پاسخ منفی است.
بو صرفا می‌خواست با شعار تساوی جمعیتی نظر فقرا را جلب کند.
اما در مورد ژی، سیاست‌های اقتصادی او کاملا در جهت عکس اقتصاد مائوئیستی است اما او زیرکانه منطق دیالکتیکی مائو را برای تجزیه و تحلیل مشکلات چین و راه حل‌های فرضی آن به کار می‌گیرد و البته درباره دستاوردهای مثبت رهبری مائو هم بحث می‌کند.
و این ما را به نکته بسیار جالبی می ‌رساند، نکته ای که محققان غربی تقریبا همگی از آن غفلت کرده اند، جز چند استثنا مثل پیتر نولان استاد دانشگاه کمبریج.
نولان معتقد است فلسفه هم‌نهادی-تحلیلی (analytic/synthetic ) مائو اصیل‌ترین سلاح مخفی چین است اگرچه امروزه حتی در چین هم نادیده گرفته می شود.

مائوتسه دونگ

متولد ۲۶ دسامبر ۱۸۹۳ در استان هونان در مرکز چین
یکی از اولین اعضای حزب کمونیست چین در سال ۱۹۲۱
مائو و ده هزار نفر از کمونیست‌ها برای یافتن پایگاهی مطمئن در شمال غربی ده هزار کیلومتر راه‌پیمایی کردند که "راهپیمایی بزرگ" مشهور شد.
در پایان جنگ جهانی دوم کمونیست‌ها حمله خود به کومینتانگ به رهبری چیانگ کای شک را آغاز کردند.
مائو در سال ۱۹۴۹ تاسیس جمهوری خلق چین را اعلام کرد.
در سال ۱۹۵۸ مائو گام بزرگ به جلو، مجموعه‌ای از اصلاحات ارضی و صنعتی و جابجایی نیروی کار را به اجرا در آورد. این سیاست‌ها به همراه خشکسالی و تحریم غرب به قحطی بزرگ چین در سال‌های ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۱ منجر شد که آن را بزرگترین قحطی تاریخ می‌دانند و شمار قربانیان را تا چهل میلیون نفر تحمین می‌زنند.
مائو برای اینکه گسترش سلطه خود بر کشور، در سال ۱۹۶۶ انقلاب فرهنگی را آغاز کرد تا کشور را از "عناصر آلوده" پاک و "روحیه انقلابی" را احیا کند. نتیجه آن مرگ یک و نیم میلیون نفر و نابودی بسیاری از میراث فرهنگی چین بود.
در سال ۱۹۶۷ بسیاری از شهرهای چین در آستانه شورش بودند و مائو ارتش را برای سرکوب آنها به کار گرفت.
او ناآرامی‌ها را با موفقیت سرکوب کرد اما وضعیت سلامتی‌اش رو به وخامت می‌رفت.
مائو سال‌های بعد را صرف بهبود روابط با ژاپن، اروپا و آمریکا کرد. سفر ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا به چین در سال ۱۹۷۲ که به دیپلماسی پینگ‌پنگ معروف شد نقطه اوج این دوران بود.
مائو در سپتامبر ۱۹۷۶ درگذشت.
چین را در سپتامبر سال ۱۹۴۵ تصور کنید، زمانی که من وارد این کشور شدم.
دو حزب رقیب، حزب ملی‌گرای کومینتانگ و حزب کمونیست چین به روی هم اسلحه کشیده بودند تا در جنگ داخلی خونینی قدرت را قبضه کنند.
نیروهای ملی‌گرا تغذیه خوب داشتند و نیروهای آموزش دیده‌شان از پشتیبانی هوایی برخوردار بود، واحد تانک، توپخانه سنگین و حمل و نقل موتوری داشت و نیروهایش بسیار بیشتر از کمونیست ها بود.
کومینتانگ تمام راههای ارتباطی عمده و تمام شهرهای مهم بیرون منچوری (شمال شرقی چین) را در کنترل داشتند. آنها از حمایت عظیم آمریکا از نظر مالی و تسلیحاتی بهره‌مند بودند و برتری‌شان بی چون و چرا به نظر می رسید.
اما در طرف کمونیست‌ها چه خبر بود؟ من در نوامبر ۱۹۴۶ از یانان چهل کیلومتر پیاده طی کردم تا به بریگاد ۳۵۹ کمونیست برسم که با فرمانده‌اش وانگ ژن دوست بودم.
بریگاد ۳۵۹ در "راه‌پیمایی بزرگ" (Long March) شرکت داشت و راهی را ساخته بود که تا استان گواندونگ امتداد داشت و به ساخت پایگاه هوایی آمریکا در آنجا در جنگ جهانی دوم کمک کرده بود.
من آنها را زمانی که پای پیاده به سمت یانان راه افتاده بودند ملاقات کردم و از آنچه دیدم منقلب شدم.
جماعتی ژنده پوش و متفرق که بیشترشان نوجوان به نظر می رسیدند.
زندگی خصوصی رئییس مائو به قلم لی ژی سوی، پزشکی شخصی مائو در سال ۱۹۹۴ چاپ شد و برخی در صحت آن تردید کرده‌اند. او در این کتاب از تنبلی، بی‌توجهی مائو به بهداشت فردی، سیگارکشیدن دائم، اعتیاد به قرص خواب و روابط بسیار متعدد با زنان بویژه دختران نوجوان اشاره کرده است
در هر جوخه فقط چند نفر کفشی به پا داشتند و بقیه با علف برای خود صندل ساخته بودند.
از هر دهنفر در جوخه، پنج یا شش نفر تفنگ‌های غنیمت گرفته شده از ژاپنی ها را داشتند و بقیه چماق یا گرز به دست داشتند.
با دیدن آنها قلبم ریخت، چطور ممکن است آنها در جنگ پیروز شوند؟
اما آنها پیروز شدند، بدون دردسر چندانی. چرا؟ برای اینکه آنها تفکری برتر و علمی‌تر داشتند که به سیاستهایی مبتکرانه و بی اندازه محبوب مثل اصلاحات ارضی انجامیده بود؛ و برای اینکه تاکتیک‌هایی چند منظوره داشتند که افسران کهنه‌اندیش کومینانگ را منکوب کرد.
مورخان در چین و خارج از چین تا قرن‌ها به مطالعه نقش مائو ادامه خواهند داد اما بعید است مردم چین این چهره پراستعداد را که هم

هیچ نظری موجود نیست: