۱۳۹۵ تیر ۱۸, جمعه

چندسال پیش (44) محمدمنتظری، وفات7 تیر 1360(قسمت چهارم)
محمد شوری


معمای امیرانتظام!
مجله آسیای جوان،20مرداد1358
محمدمنتظری:امیرانتظام یک یهودی صهیونیست است!
حجت الاسلام محمدمنتظری،فرزندحضرت آیت الله منتظری،یکی ازنام آورترین مردان روحانیت مبارزایران،تاپیش ازبروزماجرای فرودگاه مهرآباد،چندان سرشناس نبود.اماباوقوع این ماجرابسیاری آنراموجب نزول حیثیت دولت موقت قلمدادکردند، ناگهان مردروزانقلاب شد.
بسیاری اورامردی متمaرد،ضدانقلاب وسرکش دانستند.گفتندکه اوموجب شده است دولت ایران درمقابل دولت های بزرگ وکوچک اروپایی بی اعتبارشود.تقاضای دستگیری ومجازاتش کردند.وبسیاری سخنان دیگر؛که همه وهمه درضدیّت بااووکردار به اصطلاح ضدانقلابیش بود.
محمدمنتظری سرانجام پس از24ساعت درگیری درفرودگاه،که به مسدودشدن تمام پروازها(بقولی تنهایکی دوپرواز)انجامید،به خارج ازکشوررفت وتاهنگام بازگشت اوبه ایران کمترنشریه ای بودکه درضدیت بااومطلبی ننوشته باشد.
این یک روی سکّه است.درروی دیگر،بسیاری اوراتنهاجوان انقلابی که باحرکت خود توانست ندای وجودقدرت بی زوال ملت ایران رادرمقابل دولتی که سکوتی دلخراش داردوتوقعی فراترازآنچه که براستی برای ملت ماانجام داده است،سردهد.
آنهامی گویند«محمدمنتظری»نه تنهاضدانقلاب یاسوءاستفاده کننده نیست،که بعکس،اودرحادثه ناخوشایندفرودگاه که درواقع نشانگربی تصمیمی ورکود دولت موقت بود،توانست قدرت انقلابی توده های رهاشده اززنجیراستبدادرادرمناسب ترین نقطه برغم کارشکنی های آشکاروپنهان مسئولان دولت به ثبوت برساند.
حجت الاسلام محمدمنتظری،این آیت الله زاده انقلابی چگونه آدمی است؟
مردی مهربان،انسان دوست،انقلابی ومعتقدبه اصالت توده های انقلابی جهان است.
«محمدمنتظری»یکی ازدشمنان سرسخت صهیونیسم بین الملل است.ودراین دشمنی وکینه خواهی چنان پیشرفته است که گمان به نظرمی رسدکه دروابسته کردن تمامی مخالفان ملت وانقلاب به صهیونیزم راه افراط می پوید؟
واقعیت چیست؟«منتظری»جوان وپرشورکه به نظرمی رسدسنت انقلابی جوانانی راکه به اوسخت دل بسته انددرفرهنگ دوران پس ازپیروزی انقلاب تاچه اندازه محق است؟
برای دریافت این واقعیت وپویش دراندیشه های اوبه دیدارش می شتابیم وبااوگفت وگویی طولانی ترتیب می دهیم که درآن ازهمه سوسخن می رودوازجمله واقعیت حادثه فرودگاه ماهیت دولت وعملکردآن مطرح می شود.
آسیای جوان:
آقای«منتظری»می دانیدکه پس ازحادثه فرودگاه مهرآبادوسفرشمابه لیبی دو نظرگاه متضاددرباره شمابوجودآمده است:گروهی می گویندبااستفاده ازقدرتی که انقلاب ملت ایران به شمااعطاکرده بود،دولت انقلاب رابی اعتبارکردیدوموجب شدیدکه ملت مادرمیان جوامع بین المللی بی اعتبارشود.ومی گویند شمابرخلاف نظم برخاسته ایدوباقوانینی که بهرروی ازسوی جامعه انقلابی ماپذیرفته شده است مخالفت آشکارکرده اید.
گروه دیگرمی گویندشمایکی ازکسان انگشت شماری هستیدکه به مثابه یک انقلابی راستین عمل کرده ایدوباستودن کردارشما،ازابرازگرایش عاطفی خودبه مردی که نشانه های بارزی اززنده بودن وتحرک سرشارازهستی انقلاب رادروجود خوددارد،اباندارند.
تصورنمی کنم بانگرشی به وجوداین دونظرمتضادکسی جزخودشمابتواندواقعیت حادثه فرودگاه رابرای ملت ایران آشکار کند.حادثه فرودگاه چرااتفاق افتادوچگونه؟این حادثه راست که به علت نادیده گرفتن قوانین جاری مملکت ازسوی شمابروزکرد؟
محمدمنتظری:
اولایک اصل کلی رابرای شمابگویم که قاعده ای است عنوان شده ازسوی امام علی (ع)که فرمورده است:
«من علامات المنافق ان یکون محبوب بین الجمیع»(ازجمله علامت هاونشانه های منافق این است که بین همه محبوب باشد).نشانه ای که ما می توانیم دربسیاری ازآدم های خطرناک ایران وجهان جستجووسراغ کنیم.بنابراین اگر آمدندومخالفت کردندخب هرکسی یک موضوع رابشکلی درک ودریافت میکندمهم این است دریابیم مخالفت هاازچه انگیزه هایی سرچشمه می گیرد.
واقع این است که ماپس از مدت هامبارزه به این نتیجه رسیده ایم که صهیونیسم بین المللی بوسیله تبلیغات وبرنامه های خود دنیایی رابه بادمسخره گرفته است.ازهمه ادیان وقومیت ها،قاره ها،کشورهاوخلاصه کل دنیا...ویک روش هایی درتبلیغات دارندکه درمجموع بنام«جنگ روانی»شناخته شده است.جنگی خطرناک که درتمام دنیاجریان دارد؛ازجمه خصوصیات آنهادرانجام«جنگ روانی»این است که ازخودشان هم مایه نمی گذارند.ازدیگران مایه می گیرند.وخودباخیال راحت دریک گوشه می نشینندونظاره می کنند.به این معنی که ازوجودآدم های ناواردوجاهل و کسانی که هوای نفس دارنداستفاده می کنند.البته این هوای نفس درمردم ضعیف به صورمختلف جلوه گرمی شود.یکی ازراه مسائل جنسی می غلتد،یکی ازراه پول ودیگری ازطریق قدرت...آنهاازضعف افرادسودجویی می کنندوبه درون پوست وخون آنهارسوخ می کنندوازآنهادرراه منافع خودبرخوردارمی شوند.
حقیقت ماجرای فرودگاه مهرآباداین بودکه من و5تن ازیارانم مجبوربودیم درپی دعوتی که ازماشده بودازایران خارج شویم.شناسنامه من را8سال پیش ساواک ضبط کرده بودومجبورشده بودم ازیک پاسپورت بحرینی استفاده کنم.اما من باپدرم بدون زدن مهرورودی واردکشورشده بودیم وگذرنامه من اصولامهرورودبه ایران رانداشت.و گذشته ازآن اگر من این گذرنامه رامی بردم جایی ارائه می کردم خیلی زوددرمی یافتندکه جعلی است.واعتبارسندی ندارد.به هرصورت درفرودگاه گفتندکه این پاسپورت قابل استفاده نیست.اتفاقایک برادردیگری بنام آقای«اصغرجمالی فرد»مدت تمدیدش درماه گذشته بودونمی دانست وبه علت شلوغی های کشورقبلا اصلا بفکر کذرنامه نیفتاده بودوهمانجامتوجه شدیم که ازمدت اعتبارگذرنامه اش گذشته است. سفرماهم خیلی ضروری وفوری بود.ماقبلاگروهی بودیم قریب550نفرکه ازسوی دولت انقلابی لیبی برای شرکت درجشن های آزادسازی پایگاه«زیرو»که پایگاهی آمریکایی وانگلیسی بوددرطرابلس لیبی دعوت شده بودیم.این همان پایگاهی است که درجنگ1967هواپیماهای آمریکایی برای بمباران اعراب درآن سوخت گیری می کردندوانقلاب لیبی آنرابهم زده بود.گروهی ازحزب جمهوری اسلامی بودندوبقیه افرادی غیرحزبی وجدابودندکه من آنهاراگردآورده بودم تابه اتفاق به عنوان نمایندگان ایران به این سفربرویم وهدفمان این بودکه اولاازجانبداران انقلابی کل دنیابخاطرکمک هایی که به انقلاب ماکرده بودندتشکرکنیم.علت جمع آوری دیگران این بودکه من فکر می کردم تنهابک حزب نمی تواندنماینده کل یک کشورباشدوقصدمادرواقع این بودکه درآنجاانقلاب ایران رابرای مردم دنیاوبویژه توده های انقلابی تشریح کنیم.زیراویژگی انقلاب ایران،درواقع تنهامربوط به مردم ایران نمی شود.ویک ویژگی انسانی-الهی است که بایدبرای تمام مردم انقلابی ودرگیرانقلاب توجیه شود.مردم ایران اسلحه نداشتند.امکانات مادی نداشتند.اینکه شرح دهیم چگونه این انقلاب پیروز شده است می تواندبرای مردم سراسرجهان الهام بخش باشدتاآنهاهم شایدبتوانندازتجربیات انقلاب مردم ما استفاده کنندودیگرمجبورنشوندبرای انقلاب به این قدرت هاپناه ببرندو ازآنهااسلحه بخواهندوپول بخواهندتاآنهابه ازای دادن اسلحه وپول انقلاب رادرخدمت خودبگیرند!شایدبگویندتعداد550نفربرای سفربه لیبی زیادبوده است.ولی چنین نیست.مامی خواستیم ازتمامی طبقات وگروه های مخالف اجتماعی اززن ومرد تا کارگرودهقان وروحانی وبازاری،تانمایندگان ملیّت های مختلف مثل تُرک وکُردوبلوچ در این جشن شرکت داشته باشندوچنین نیزبود.اما وقتی که می خواستیم به لیبی برویم درفرودگاه مانع حرکت ماشدندوگفتندکه حق رفتن نداریم.طبیعی است که مامی توانستیم بااستفاده اززورهمانروزازایران خارج شویم وبرویم به لیبی؛ولی ما هرگزقصداستفاده اززوررانداشتیم وهرگزهم معتقدنیستیم که درجامعه انقلابی ما بتوان باقوه قهریه کاری ازپیش برد.اگرزورکارسازمی توانست باشد،رژیم گذشته خود متخصص زوروزورگویی بودودیدیم که کاری ازپیش نبرد.حالابایدمسائل راباحرف حق حل کرد.چون ما550نفرنمی خواستیم بزوربرویم آنهانیزمانع سفرماشدند.چه کسانی مانع سفرمابه لیبی شد؟درظاهرمهندس بازرگان ودکتریزدی وهیات دولت،ولی کسی که درواقع ازپشت پرده این ممانعت راهدایت می کردند؟(وهمین است که خطرناک است)صهیونیست هاوامپریالیست ها بودند.منتهاآنهاحاضرنبودندآشکارابیایندومانع حرکت ماشوند.آنهاخودشان رادرپشت صحنه پنهان کرده اندوبگونه ای بازرگان ویزدی ودیگران رامحاصره کردندکه درظاهراینان روی درروی مابایستند.بنابراین اولاما نتوانستیم برویم،درثانی آبروی اینهارفت ودردرجه سوم صهیونیست هاهم پیروز شدندوبه هدف خودرسیدند!
حرف مااین است که چگونه درکشوری که چهل میلیون جمعیت داردوبرای پیروزی انقلاب خودآن همه شهیدداده است،آدم هایی چنان نالایق بایدروی کاربیاید؟ ومصدرامورشوندکه به این سادگی ازسوی صهیونیستهامحاصره شوندوبه نفع آنها فعالیت کنند؟چرااصلاچنین کسانی بایدحکومت کنند؟
بعدازممانعت ازسفر550نفری ما،پنج نفربودیم که به دعوت دولت لیبی قصدداشتیم به لیبی برویم وضمن تشکرازملت لیبی ازاین کشورانقلابی هم دیدارکنیم.چون هدف واقعی مااین است که«ایران-لیبی-فلسطین»اتحاد.اماصهیونیسم بوسیله افرادنالایق که مصدرکارندمانع اجرای برنامه ماشد.ماکه قصدکارشخصی نداشتیم وکارمان مربوط به تمام کشورمی شد.مادرفرودگاه یکساعت تمام باوزارت خارجه تماس گرفتیم.ولی دختری پاسخ می داد-که بایدبگویم گروهی ازاین دختران جوان دربعضی ازوزارتخانه هارخنه کرده اندکه بسادگی می توان آنهارا(ویالااقل عده ای ازآنهارا)بسویی متمایل کرد-مانتوانستیم باآقای وزیرخارجه تماس بگیریم ودرمدت دوروزی که فرودگاه بودیم ازنخست وزیز هیچ یک ازافرادمسئول خبری نبود.وبه هیچ شکلی نمی شدآقایان را پیداکرد!البته درباراول،«عباس امیرانتظام»خیلی کوشش می کردکه درکارماایجادخلل وخدشه کند؛که این مردمی دانیم که صهیونیست است ودروغ می گویدکه مسلمان شده است!
درفرودگاه یک بلبشویی درست کردندکه باورنکردنی بود.گفتیم شماکه دارید این همه قراردادباآمریکا راابقامی کنیدوازخون شهدایی که شمارابه قدرت رساندندنیزخجالت نمی کشید،چراپاسپورت ماراخروجی نمی زنیدکه برویم دنبال کارمان؟
گفتند:نمی شودکه نمی شود.ونشد!
ماناچارشدیم24ساعت تمام درفرودگاه بمانیم.نکته جالبی که بوجودآمدوبه درگیری انجامیداین بودکه که یک هواپیمای جمبوجت پاکستانی درحال حرکت بسوی لندن بودومامی خواستیم برای اینکه زودتربه لیبی برویم بااین هواپیمابه لندن برویم واز طریق فرودگاه بین المللی لندن خودمان رابرسانیم به لیبی.یک سری چمدان داشتیم محتوی اسنادمبارزاتی ومحرمانه ووسایلی که بیشترومهم ترین آنهاهمین اسنادبود. چمدان راگذاشتندتوی جمبوجت ومانع سفرخودماشدند!؟ماگفتیم حالا که اجازه سفر نمی دهیدلااقل دستوربدهیدچمدان های ماراازهواپیمای پاکستانی بیرون بیاورند؟
گفتند:این هم نمی شودووسایل شمامی رودلندن وبرمی گرددوماخودمان بعداآنهارا به شماتحویل می دهیم!
گفتیم:این که نمی شود.ممکن است پس ازرسیدن هواپیمابه لندن،مقداری ازلوازم آن گم شود!واتفاقالوازم گمشده،همان چمدان های ماباشد!!واین چمدان ها واسناد درون آنهااتفاقاممکن است ازسازمان جاسوسی انگلیس«انتلیجت سرویس»سردر بیاورد؟!بنابراین اگرقراراست مانرویم چمدان ها ولوازم مانیزنبایدبرود.
گفتند:نمی شود.
گفتیم:لوازم ماازهواپیمایی که هنوز توی فرودگاه است ومااجازه پروازباآنرانداریم بیرون آورده شود.پس هواپیمانمی شودحرکت کندبرودلندن!
گفتند:یعنی چی؟
گفتیم یعنی همین!یالوازم ماراپس بدهیدیاهواپیما حرکت نکند!
گفتند:هواپیمارفته است(دروغ می گفتند).
گفتیم:خیر!هواپیمانرفته است.ونبایدبرود.
گفتن:درحال حرکت است.
گفتیم:جلوآنرامی گیریم.البته نه بازور.مانه اسلحه داشتیم ونه هیچ چیزدیگری شبیه آن.مادونفرازبرادران رابنام«آقای مسلمان»و«اصغرجمالی فرد»رافرستادیم که مانع حرکت هواپیما وبردن اسنادومدارک ولوازم ماشوند.برادران رفتندوبه هواپیماکه شروع به حرکت کرده بودایست دادندتالوازم مارابیرون آورندوماهم نرفتیم.
این درحقیقت می رساندکه ایستادن هواپیمازوربنده نیست.منطق حق است وقدرت توده...
این یک حقیقت است که ازتوده40میلیونی انقلابی درفرودگاه هم نمایندگانی هست واین قدرت توده انقلابی است که مانع حرکت هواپیماوبردن اسنادملت مابه لندن می شود...
مااسلحه بکارنبردیم.من طبیعی است که همیشه محافظ دارم.ولی حتی محافظان من نیزاسلحه خودرادرمقابل دروردی تحویل داده بودندوفاقداسلحه بودند.پس زوری درکارنبود.
وقتی مارفتیم آنجا،تهدیدهاوزورگویی ها موجب شدکه دونفرمسلح آمدندوبعدتعداد آنهازیادشد.چراکه جمع دوستان مااضافه شده بودوجمع تهدیدکنندگان نیز...ولازم بودکه ازحوادث ورخ داده های ناگهانی،رفع خطربشود.
بگذریم...ما24ساعت درفرودگاه ماندیم وسرانجام آقای مهندس بازرگان اجازه دادکه ماازایران خارج شویم.
قرارشدمابایک هواپیمای سوری عازم سوریه شویم.بلیط گرفتیم وپس ازانجام تشریفات رفتیم نشستیم توی هواپیما.مسافران نیزدرجای خودقرارگرفتندوهواپیما آماده پروازشدکه دیدیم به هواپیماایست دادندوبماگفتندبایداین5نفرپیاده شوند!
گفتیم:آخرچرا؟
گفتند:همین که هست!
گفتیم:آخرعزیزان بما گفته اندبرویداشکالی ندارد!چرامانع حرکت ما می شوید؟
گفتند:به هیچ صورتی اجازه سفربه شمانخواهیم دادوبایدپیاده شوید!
ماهم گفتیم حالاکه چنین است وآشکار،که توطئه ای درکاراست،ماازهواپیما پیاده نخواهیم شد.وبه مسافران نیزکه تلکیف به پیاده شدن شده بودند،گفتیم که پیاده نشوندوآسوده باشیدکه ماهم ازهواپیما پیاده نخواهیم شد.این یک توطئه آشکارصهیونیستی است.ولی آنهابالاخره مسافران بیچاره راباخانواده وهمسرو فرندانشان پیاده کردند.
گفتیم:شمامساله مارافورابه حافظ اسدخبردهید؛خبردادندوباردیگراین بازی صهیونیستی مدتی بطول انجامیدوسرانجام پذیرفتندکه مابرویم.برادران سوری ماازما پوزش خواستندوبه کابین خوددعوت کردندوتاسوریه ازماپذیرایی کردند.
دراین جریان نه زوری درکاربودونه تهدیدی(البته ازسوی ما)،منتهایک جریانات صهیونیستی است که امروزه کشف شده است وتصورنمی کنم نیازبه توضیح داشته باشدوهمین جریانات است که حادثه آفرین می شوند.به اسم ملیّت،زبان وشرق و غرب میان تمام مردم اختلاف ودعوامی اندازندوقال چاق می کنند،درحالی که براستی دوران این بازی هاسپری شده است وملت ایران بخشی ازانقلاب شکوهمندخودرادرخدمت ازمیان بردن همین جریانات نفاق افکنانه قرارداده است. شعارمااین است«امروزایران وفردافلسطین».این تنهایک شعارنیست وجنبه اعتقادی دارد.بگذارصهیونیست هاهربازی که می خواهندبکنند...
آسیای جوان:
درمیان سخنان خودگفتید«عباس امیرانتظام»یک یهودی«صهیونیست»است واگراین گفته حقیقت داشته باشد،براستی هولناک وتاحدودی مایوس کننده که چگونه یک صهیونیست توانسته است چنین درسطح بالای رهبری انقلاب ملت مبارزما،رخنه و نفوذکرده باشد؟این می تواندازیک سونشانگرضعف مانیزباشدکه دردولت قدرت گرفته ازانقلاب ماکه بلافاصله پس ازسرنگونی رژیم سفاک پیشین روی کارآمده است،یک صهیونیست نفوذ کرده باشدویکی ازپُست های حساس وشایدحساس ترین پُست رادرمقام توضیح دهنده انگیزه هاوبرنامه های دولت اشغال کرده باشد؟ آیاشما توضیحی هم درباره صهیونیست بودن این مرددارید؟
منتظری:
عرض کردم که متاسفانه دراثرعدم رعایت مسایل امنیتی دراین کشوروکل دنیادر اکثر احزاب کشف شده عوامل پلیس،صهیونیزم وخلاصه عناصرجاسوسی نقش مستقیم یاغیرمستقیم دارند.مثلادرسازمان های چریکی چه مارکسیست یاناسیونالیست واسلامی(که همه ازافراداین کشوربوده اندوهریک به سهم خودقهرمانانه مبارزه کرده اند)آنچه که مساله است وخیلی هم خطرناک است.روی آن کمتراندیشه شده است این است که ازاوایل کاروبیشترازهنگام کشف شدن عناصر،عناصرصهیونیست و جاسوس رخنه کرده اندیانه؟
پاسخ این است که چنین بوده است وهنوزهم هست؛چرا؟چون ماروی مسائل ایدئولوژیکی،فکری،انقلابی،سیاسی،اقتصادی وتشکیلاتی زیادکارمی کنیم،ولی کمتربه ضرورت های امنیتی اندیشیده ایم؟وبه همین علت نیزعوامل بیگانه ودشمن قادرشده انددرتشکیلات مارخنه کنند.نمونه بارزاین نقیصه وجود«اسلامی شهریاری» مردهزارچهره است که سال49دستگیرشد.(البته دستگیری او یعنی کشک).این مرد درعراق کنارتیموربختیاربود.بختیارعامل انگلیس بودوظاهراانقلابی...«شهریاری»در واقع صهیونیست بودووابسته به سیا،ولی ظاهراعضوحزب توده می نمود.این دونفر دربغداازمتخصصین ایران شناسی معرفی شده بودند!چه دست هایی موجب شده بودکه اینهابه عنوان ایران شناس معرفی شوند؟ظاهرااین دوروسیه رافریب داده بودند،یمن جنوبی رافریب داده بودند،سازمان های چریکی ایرانی،احزاب یاسازمان چریکی عرب راگول زده بود.«بادرماینهوف»آلمانی ،«توپاماروس»آمریکای لاتین وارتش سرخ ژاپن وبسیاری ازسارمان های دنیاکه دریمن جنوبی پایگاه داشتند،اگرازطریق دیگرلونرفته باشندازطریق«اسلامی شهریاری»لورفته اندومادرباره این گفته هاسند داریم.18سال است این آدم چنین عمل می کردواین هاراچه کسی دربغدادامکان عمل بخشیده بود؟آقای«صدام حسین»که خودیک عامل صهونیست–سیا است. وما دراین موردنیزسندداریم.
اصولابگذاریدسوالی ازشمابکنم؟صدام حسین  کیست؟یک نابغه  سیاسی؟یک ابرمتفکرتشکیلاتی؟یک ژنرال،استادداشگاه؟انقلابی کبیر؟هیچیک...پس چراوچگونه چنین آدمی که هیچ نقطه روشن ومتمایزکننده ای درشخصیت خودندارد،درسرزمین ومنطقه ای که ازنظرداشتن مردان انقلابی شناخته شده ومتمایزوغنی است توانسته است درمسندمهم ترین پُست های سیاسی وانقلابی بنشیندوسرانجام رهبری انقلاب عراق رابه عهده بگیرد؟وچه خصوصیاتی داردکه چنین درعراق درمنطقه مهم وبزرگ شده است؟دریک کشورعربی که ژنرال هابسختی می توانند،یاافسران وارتش زیرنظرووابسته خودزمام اموررابدست بگیرند،آدمی مثل«صدام حسین»که بواقع یک آدم معمولی است،بیاری چه عواملی توانسته برمسندقدرت تکیه بزندودوام هم بیاورد!اوکه درمدتی کوتاه«سعیدحمامی»درلندن،«عزالدین قلاه»درپاریس،«علی ناصریاسین»درکویت،ازرهبران جبهه آزادیبخش فلسطینی،بوسیله تیپ صدام حسین ترورشدند.ازرهبران بعث،کمونیست،حزب الدعوه،ناصریست ها،وکُردهاکُشت وآنهارا آواره وگروهی ازکُردها رابدامان شاه وآمریکا انداخت.درجنگ اعراب با اسرائیل شیخ نشین ها نفت مجانی به کشورهای عرب دادندوعراق نه تنهانفت نداد،که ازنفت مجانی شیخ هاحق ترانزیت هم گرفت!این هم کمک صدام به جنگ اعراب و اسرائیل و...
مردی که زیاد می دانست!
مجله آسیای جوان،27مرداد1358
باشیخ محمدمنتظری هستیم.مردی که آگاهی تاریخی وسیاسی اش براستی باآنچه که ازاودرحاثه فرودگاه ساخته بودند درتضاداست.اوتاریخ راخوب می داند.مطالعه اش  دراین زمینه بسیاراست.وبه هنگام پیدایش هم سخنی، چه حرفهاوچه سخن هاکه ازاومی شنوی وباب اندیشه برروی ذهنیت خودبازمی بینی.سخنانش گاه تعجب آوراست.گاه برانگیزنده ی تفکر...هرچه هست،مردی است آگاه وصاحب اندیشه که باتمام هستی ووجودخویش به انقلاب وبه آرمان های ایران معتقداست.مابرای رسیدن به"آزادی" ودست یافتن به آرمانهایی که درشور وخروش انقلابی خودفریادمی زدیم به مردان معتقدنیازبسیارداریم.مردانی که هنوزهیچیک ازشعارهای آزادیخواهانه ی انقلاب رافراموش نکرده باشند.شعارهایی که ازمهم ترینشان می توان به《آزادی بیان》،《آزادی قلم》و《آزادی عقیده ورای》اشاره کرد.قسمت دوم گفت وگوی مارابااومی خوانید:
بازی دعوای مرزی که عراق با شاه راه انداخت ویادمان هست که برای پرچم زدن یک کشتی تجاری ایران وعبورآن ازشط العرب چنان هیاهویی برپاشدکه ارتش ایران درسراسرمرزایران وعراق سنگربست وصدهاتانک،زره پوش وتوپ های《هویتزر》وعراق نیزبجای شرکت درجنگ اعراب واسرائیل به بهانه درگیری مرزی باایران به این سوآمدوآنقدراین بازی راادامه دادندتاجنگ تمام شدوهردوآسوده شدندوصلح کردند.
بله همینطوراست.این ازصدام. حال بپردازیم به《اسلامی شهریاری》وبازی های سیاسی اوورفقایش...
«اسلامی شهرساری»توی نجف،کربلا،کرکوک،موصل،وبغدادکسانی رامی کارد.چرا؟چون اولین وظیفه یک جاسوس خطرناک این است که درنقاط ومحل های ماموریت خود کسانی رابجای خودبگماردکه اگرروزی اتفاق ناگواری برای خوداوافتادویالورفت دیگران بتوانندبسادگی وظایف اورا دنبال کنند.
آقایی بوده است کردایرانی بنام«دلفانی»ایشان درظاهرمارکسیست بوده است که دستگیرمی شودودرزندان به اسلامی وافراطی تبدیل می شود.اوبا«ناصرصادق» یکی ازبرادران  مجاهدونخستین اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران که گرچه ازموسسان سازمان  مجاهدین خلق نیست،ولی یکی ازرهبران صاحب صلاحیت ومهم سازمان بوده است ودرمسائل انقلابی،جوانی ارزنده،شجاع وقابل توجه درزندان آشنامی شودودرظاهربه مجاهدین خلق گرایش پیدامی کند.
اینهاهردواززندان آزاد می شوندومدتی بعد،مجاهدین برای برادران مجاهدبه اسلحه نیازپیدامی کنند.ودلفانی به ناصرصادق ویاران دیگری که بااوآشناشده بودندمی گویدگه اوقادراست برای آنهابسادگی اسلحه پیداکند.وازاین طریق به سرخانه امن مجاهدین راه پیدامی کند.بعدازاین کشف است که مجاهدین لومی روند.ودرشهریور۵۰ویک ماه پس ازآن،هفتادنفرازفعالان مجاهدین خلق ایران دستگیرمی شوند.رابط«دلفانی»،«اسلامی شهرساری»بوده است.که این مردخودازیک سورابط حزب توده ومسکورادیوپیک بوده است ومسئول تشکیلات حزب توده درخوزستان هم بوده است!سوالی که مطرح می شوداین است که چگونه ناگهان درسال۵۰،هفنادنفرازسازمان مجاهدین خلق دستگیرمی شوند؟جزاینکه ازطریق همین آقای دلفانی؟جاسوس آمریکایی صهیونیستی برای رسوخ درسازمانهای انقلابی یاخودرااسلامی افراطی جلوه می دهندیامارکسیست افراطی.البته مارکسیست افراطی آنهم یاوابسته به پکن است،یاکرملین یاآلبانی.ولی منظورغایی همان نفوذ است.درسازمان های ارزنده انقلابی ونابودکردن آنها... این آقای«عباس امیرانتظام»اسمش«عباس روافیان»است وفرزندیعقوب روافیان.ایشان هنگامی که نهضت آزادی ایران تاسیس شدبعضی هامی گویندیک ماه عضوآن بوده است وگروهی می گویندیک هفته!اومدتهاپیش درتهرلن به یکی ازمراکزثبت اسنادمی رودوشناسنامه خودراتغییرمی دهدویک عده صهیونیست هم می آیند وبرای تغییرشناسنامه اوشهادت می دهندکه اوبله،ایشان مسلمان شده است واسمش رانیزتغییرداده است.البته غرض من ازذکراین واقعیت هااشاره کردن به یهودی بودن اوبعنوان یک نقطه ضعف نیست،چون ملت یهودومسلمان ومسیحی وزرتشتی وهمه انسانهای مستضعف دیگرباهم کوچکترین تفاوتی ندارند.وهمه انسان هستند.منظورمن صهیونیست است واینکه صهیونیست هابوسیله جاسوسانشان درگروه هاواحزاب سیاسی نفوذمی کنند.اینهانفوذمی کننددراحزاب،آبروی احزاب رامی برندکه هیچ،بین تمام گروه های سیاسی هم اختلاف می اندازندوکاری می کنندکه هیچ برنامه ای به سامان نرسد.وهرگزاختلاف میان گروه هاحل نشد.
عباس امیرانتظام۱۸سال پیش رفته عضونهضت آزادی شده است.یکی می رودمی شودمجاهدخلق،دیگری می رودمی شودچریک فدایی وبنگریدکه چه شیرین!وچه هوشمندانه؟!
فی المثل یکبارکه میلیون هاتومان پول  بنام مجاهدین خلق به چریک های فدایی خلق کمک شده بود،این پول درحقیقت پول انقلابی نبودوازجانب سه برادران《حاجی طرحانی》پرداخت شده بود.این سه برادریکی پشت پرده است،یکی طرفدارشاه بود، ودیگری جانبدارانقلاب.یکی ازآنهاراکشتندودلیل آن این بودکه گویاچیزی نمانده بودماهیت کوشش هایش کشف شود.رسم جاسوسان این است که وقتی کسی نزدیک است لوبروداوراخودشان می کشندوازاین کشتن سودبسیارمی برند.نخست آنکه کشته خودرابنام رفیق شهیدجلوه می دهند،بعدجاسوسانی که رفیقان اوبوده اندبنام رفیق شهیددرگروه های مبارزرسوخ می کنندوسرانجام ومهم ترازهمه اینکه رازشان فاش نمی شود.
یکی از جالب ترین نشانه های اینگونه کسان این است که هیچکس آنهارابدنمی داند.شماهم اکنون به فضای سیاسی کشورنگاه کنیدتمام گروه هاباهم مناقشه دارند.هیچکسی نیست که علیرغم تمام حیثیت ودرستی موردقبول تمام دسته هاباشد.هرآدمی راگروهی خوب می داند،دسته ای بدوعده ای بنوع دیگر.اماکسانی هستندکه تمام این گروه های مخالف درباره آنهاخوب می گویند:آخرفکرش رابکنیداگرآمارگیری کنیدمردی مثل《دانش منفرد》که هم اکنون استاندارفارس شده است،همه می گویندخوب است!عجبا،گروه هایی که ده ها اختلاف میان خوددارند،این آدم رامتفق القول می گویند:خوب است:آخر چه رازی در این میان هست؟اینهابه تمام مراجع تقلیدپول میدوهند! به نجف،قم،مشهد،تهران...
درمسایل بین المللی هم چنین است.
مابرای شناختن جاسوسان ازمتداسلامی استفاده می کنیم،نه ازروش های غربی وشرقی.چون درروش های آنهاچنان کمی هایی هست که هرگزنمی توان روی جاسوس اصلی دست گذاشت.مثلاآنهابرای تقویت روحی یک مامور یاگرایش دادن اوبسویی که خودمی خواهندازپول وسکس استفاده می کنند.درحالی که من این دورابه هیچ وجه قبول ندارم.چون کسی که روی پول ضعف داشته باشد،طبیعی است که روی پول بیشترمی غلتدوآنکه به سکس حساسیت داردوبازهم بوسیله سکس می توان عقیده ونیروی اوراخرید.درصورتی که امام علی می فرمایندبهترین ومتقی ترین افرادرابرای کشف عناصرجاسوسی انتخاب کنید.چون افرادمتقی وخوب هرگزنمی غلتند..یک مردی درعراق هست بنام《باقریاسین عزیزبصری》که ازرهبران حزب بعث عربی می شود.ازرهبران حزب بعث عراقی هم می شود!حدوددوسال پیش ناگهان کشف می کنندکه این آدم خطرناکی است واوراازحزب بعث عراق وخود عراق طردوبیرون می کنند.این آقامی رودبه سوریه ومی شودیکی ازرهبران حزب بعث سوریه!!اودرعراق که موفق می شودماموریتش راانجام دهدوشبکه های جاسوسی خودرادرآنجا تشکیل دهد.خب،کارش درآن کشور تمام شده است وبایدبروددنبال یک ماموریت دیگر!...وچنین می شودکه به سوریه می رود.حال من سوال می کنم این سوریه است که بابرادران فلسطینی می جنگد؟خیر.اینگونه آدمهاهستندکه این جنگ هارابوجودمی آورند. اختلافات ودرگیری هایی که درکل دنیای سوم وجودداردبه عقیده من بدون هیچ تردیدی دست پخت همین ماموران معذوراست!
اصولاچرابایددرمیان کشورهای جهان سوم این همه درگیری واختلاف وجنگ وزدوخوردباشد؟افرادبشرکه همه خوب ومهربانندوپروردگارهم بشررابگونه ای آفریده است که عاطفه ومهربانی دارد.پس چرا وچگونه  آن همه اختلاف بوجود میآید؟شماازهمین طریق نتیجه بگیریدکه این حزب بعث عراق دولت عراق ومردم عراق هستندکه می آیندوایران رادرست درشرایط پیروزی انقلاب بمباران می کنند! مابه چه کسانی دشنام می دهیم؟به هما نهاکه نام بردم.ولی چه کسی دست به ارتکاب این اعمال می زنند؟ طبیعی است که صهیونیست هاباانجام این کارهامیان مردم وکشورهای جهان سوم جنگ وزدوخوردایجادمی کنند.خودشان هم پشت پرده پنهان می شوند.یکی ازاعمال صهیونیست هااین است که آدم های خوب وموثررامی کشندوازبین می برندونزدیکان خودرادرشرایط استثنایی به شهرت می رسانند.مثلا فکرکنیدچطورمی شودکه همه آدم های خوب زودمی می میرند؟چرالنین زودمرد؟نهروزودمی  میرد،گاندی راترورمی کنند.آیت الله سعیدی درزندان می میرد،.آیت الله سیدمصطفی خمینی،دکترشریعتی آخرچطورمی شود؟می گویندآیت الله سعیدی ضعف اعصاب داشت،آیت الله سیدمصطفی خمینی چاق بود،دکترشریعتی سیگارزیادمی کشیدو...و!
من مساله لنین رادرکنفرانس خلق های عرب درپاریس که ۱۵۰سازمان مترقی وظاهرامترقی عرب درآن شرکت کرده بودند مطرح کردم.
لنین خیلی زود مردواستالین جانشین اوشد.امروزه تمام مردم دنیااستالین را نفرین می کننددرحالی که شخصیت اصلی دوران استالین ومهره ای که کشنده ی اصلی کمونیست های انقلابی شوروی بودشخصی بودبنام《بریا》اماشگفت اینکه امروزه هیچکس نامی از《بریا》بزبان نمی آورد.وهرچه هست درباره استالین است.البته ماقبول داریم که استالین خودخواه بودومغرورودردوران فرمانروایی او بودکه بیش از۱۰میلیون کمونیست کشته شدندولی برکناربودبریاکه عامل اصلی جنایت های دوره استالین است.نشاندهنده ظریف کاری کسانی است که  آدم هایی چون بریاراروی کارمیآورند.
این روزهانام«محمدرضاسعادتی»بیشترازهرکسی درکشورماشنیده می شود.سعادتی صهیونیست است.وازرفقای 《وحیدافراخته》...وازتیپ آدم هایی چون دلفانی.وحیدافراخته درداخل سازمان مارکسیت نشده بود،بلکه صهیونیست بودومارکسیست افراطی َشده بود.این آقای سعادتی درمیان کسانی که مارکسیست نشده بودندجاگرفته بود.اودراصل صهیونیست است وآمریکایی وازاعضاسیا.بعدالبته باروس ها هم درتماس بوده است.وجزوکادرهای بارزمجاهدین خلق  هم شده است
اودراین ماجراببینیدچقدربزرگ شده است؟اوراتاپیش ازجنجالی که برپاداشته شدچه کسی می شناخت؟اکنون سازمان های گوناگون ازاودفاع می کنندواین نام سعادتی است که مرتب درگوشه وکنارمملکت شنیده می شود.اوآنقدربزرگ خواهدشدتاوقتی برسدیک عده ازکادرهای بالاکنارگذاشته شوندواوبشود《رهبر》! البته درشرایطی که صهیونیستها وآمریکایی هاو《سیا》می خواهندچنین تبلیغ کنندکه مادرایران هیچ نقشی  نداریم واین روزها تنهاروسیه است که درداخل ایران تحریک می کندودست به فعالیت زده است.به او می گویندباکادرروس تماس بگیرتابیایندتورابگیرندوهمه نگاه هامتوجه روسیه شودودادهمه دربیایدکه روسیه ازجان این مملکت چه می خواهد؟
من خودم یک اعلامیه دیدم به اسم《نهضت آزادی ایران》که البته خودشان درآورده اند.منتهاخودنمی دانندچه می کنند؟ وچه می گویند؟دراین اعلامیه به شوروی دوبارحمله شده است ولی حتی اسمی هم ازآمریکا برده نشده است.
حتی سازمان مجاهدین خلق هم بطوردرست ازسعادتی دفاع می کندبدون آنگه اعضای آن حقیقت ماجرارابدانند!
سعادتی پس ازمطرح شدن وطرح قضیه دخالت شوروی درایران و بی گناهی وبرکنار بودن آمریکاوصهیونیسم چیزی نمانده بودآزادبشودوبرودپی کارشولی ازقم جلوی آزادی اوگرفته شدودستوررسیدکه حتمابایدتحقیق شودتامعلوم شوداصل ماجرتچه بوده است وچراوچگونه ناگهان مردی بنام 《سعادتی》مردروزایران می شود.
این آدم نه مارکسیست است،نه مسلمان،نه ملی،اوصهیونیست است وبایدحقیقت اودانسته شودوافشا شود.
کارصهیونیستهادزتمام جهان به همین ترتیب است
مثلادرآمریکاازسرشناس ترین مردان سیاسی آمریکا«کیسینجر»و«برژینسکی» هستندکه هردوصهیونیست هستند.کسینجرآلمانی بوده است وبرژینسکس لهستانی بوده است.این ها بعدازجنگ جهانی دوم هل داده می شوند بسوی آمریکا.بعدمی شوندآمریکایی وسرانجام«مشاور امنیتی»رئیس جمهوری آمریکا.آخرچطور یک لهستانی  ویک آلمانی می آیندمی روندآمریکاومهم ترین شغل رادراین کشور که درسراسرجهان نیزمهم ترین وتعیین کننده ترین شغل است بدستت می آورند؟ شمابروآمریکاوکوشش کن تا به منصب های دولتی  دست پیداکنی.تامتوجه بشوی که برای یک خارجی  مهاجرگرفتن پست مشاورامنیتی رئیس جمهوری  آمریکل وبست گرفتن زمام سرنوشت تمام دنیاچگونه کاری است!کسینجروزیرامورخارجه هم شده است نیکسون رئیس جمهورآمریکا می گفت آمریکاواسزائیل درکنارهم.
کسینجرمی گفت:اسرائیل وآمریکادرخدمت اسرائیل!
حالا کارتر هم می گوید:«آمریکاواسرائیل...»وبرژینسکی می گوید:«اسرائیل وآمریکادرخدمت اسرائیل».«نیکسون»چون نمی تواند خواسته صهیونیسم  رابرآورده کندناگهان ماجرای«واترگیت»درست می شود.شمااگرواترگیت رادرست بررسی کنیدمی فهمیدکه هیچ فاجعه ای رخ نداده است وهمه چیز درواقع نوعی بازی صهیونیستی است وبرای ساقط کردن نیکسون درست شده بود.
صهیونیستهادرایران معنقدبه کشتاربودندو《سولیوان》سفیرآمریکاهم درواقع مجری دستورات آنها بودوخلیلی هل رلهم کشت اماآنها به شدت عمل بیشتری معتقد بودندو می گفتند حتی اگرشده به قیمت ویرانی ایران بایدازنفوذ این انقلاب به دیگر نقاط جهان جلوگرفت.امادراین زمینه مجریان دستوردیرجنبیدن ودیدیم که بعدازایران نوبت نیکازاگوئه  رسید. بعدازپیروزی انقلابیون نیکاراگوئه صهیونیست هابرکازتر خشم گرفتندوموجب شدندکه کارترناگهان ۱۲وزیرخودراتفییربرهد.البته فراموش نشووکه اگر همه کناربروندآقای  برژینسکی سرجای خود باقی می ماند.
مساله دیگری که خیلی خطرناک است وقبلا هم گفتم همان وجودآدم هایی است که محبوب همگان هستند.نمونهاین جورآدم ها دردنیا《چائوشسکو》و《رومانی》است که درمیان جنگ وجدل  تمام کشورهابهم که هرکسی براهی به دیگری می تازدوچنگ ودندان نشان می دهدچائوشسکو ورومانی برکنارازاین یهووقیل وقال دراوج محبوبیت ومقبولیت بسرمی برند.شماهرگونه که این برکناری اطنفرت وخشم وبدگویی ربررسی کنیدبه هیج جانمی رسیدجزازطریق روایتی که ازحضرت علی《ع》هست. درایران هم باتوجه به شرایط اختناق شدیددقابل درک است که خصوصا بانگرش به پیروزی انقلاب برق آسای انقلاب عده ای خودشان رادر میان انقلابیون جاداده باشند.کسی هم که علم غیب نداردآنهارابتواندپیش ازبروزماهیت شان بشاراسد.درجریان انقلاب مشروطیت هم دیدیم که چگونه دست هایی برای خدشه دارکردن انقلاب ازپشت پرده  بیرون  آمد.شیخ فضل الله نوری اعدام شد.آیت الله بهبهانی برای کشف نشدن مسائل کشته شد.ستارخان که بزرگترین  قهرمان انقلابی سرزمین مابودوبایدوزیردفاع می شدیک ماه ونیم پس ازفتح تهران پایش تیرخوردوازهمین مرض مرد.آخومدخراسانی  که دید جریان انقلاب درچارواگشت شده است تصمیم گرفت به ایران بازگرددشب نشستندمشورت کردندوخادمی هم که آنجا بودچای آورد.صبح که قراربرحرکت بسوی تهران بودند،دردادندکه آخوندخراسانی  مُرد.اینهامسائلی است که باید بدانیم.علی رغم بازی های صهیونیستی  که برای ابقای آنهامی شودبیاری خداوند متعال ازبین خواهندرفت واین دولت موقت هم بزودی کنارخواهدرفت.چیزی که هست اینکه ما۴۰میلیون جمعیت داریم.پیروزهم شده ایم وواقع امر《امروزایران،فردافلسطین》 است وچون این رامی گوییم ولیبی راهم درکنارایران وفلسطین قبول داریم.یک سری تبلیغات صهیونیستی برعلیه ما می شود. درلیبی کنفرانس های خلقی من دیدم که فی المثل  دریکی ازآنها بیش از۵۰۰معلم شرکت کرده بود.وبااخلاصی که براستی توجه انگیز بود.
حال چرا نباید لیبی اینجاسفارت داشته یاشدخدامی داند.یعنی لیبی ازآمریکاهم بدتراست.
سوال:موضوع امام موسی َصدر واینکه می گویندلیبی عامل اسارت یاترور اواست چگونه می بینید؟ فکر نمی کنیدکه براستی لیبی در این قضیه نقشی داشته باشد؟
محمدمنتظری:
این قضیه مثل این است که آدم به کسی بگویدتومثلا عرق می خوری بیاثابت بکن که نمی خوری ونخورده ای!من این مساله را درلیبی حل کردم.منتهاآنقدر تبلیغات صهیونیستهاقوی است که هنوز هم موضوع امام موسی صدر به لیبی بسته می شود.ما فرض می کنیم که لیبیایی ها خائن هستندآیا اینهااحمق هم هستند؟
که بیایندشخصیت مذهبی مهمی چون امام موسی صدر رارسمادعوت کنند به لیبی وبعددرآنجاایشان را بربایندکه آبرویشان برودوشیعیان لبنان رابرعلیه خودبشورانند.آخرآنهاچه مرضی دارند؟ درلبنان این خیلی  آشکاراست که امام موسی که میان شیعه وسنی راآشتی داد،کمال جنبلاط را که بعضی ازاسرائیلی ها رازمیان ارتش آوردوکنارقلسطینی هاو«ریموم عده»راکه ازشخصیت های مسیحی بودومی توانست رییس جمهورشودهریک را طریقی ازمیدان سیاست لینان خارج کرده اند جنبلاط راکشتند.امام موسی صدر سرنوشتی نامعلوم داردو«ریمون عده»درپاریس باطل وسرگردان مانده است جای اینها«کامیل شمعون»،«سلیمان فرنجیه»،«پیرجمایل»خطرناکترین صهیونیستهای منطقه راآوردنداین معلوم است که یک نقشه امپریالیستی - صهیونیستی است.
مامعتقدیم که درمیان ۳میلیاردانسان، ۲میلیون مجرم ونادرست وجوددارد که بایداتحادتوده هابیاری خداونداین۲میلیون راکناربگذارند.
راجع به این حرف که میخواستندفلسطینی هارابیاورند درخوزستان اسکان دهندورهبری انقلاب  بااین نقشه مبارزه کرد ومانع اجرای این نقشه  شد.
امام خمینی رهبرانقلاب در۱۷هفده سال  مبارزه خودهمواره  ضد امپریالیست ضد صهیونیست  وضددیکتاتوری بوده اند.وشعارشان آزادی،استقلال،حکومتاسلامی بوده است.من درپاریس به هنگام توجیه حکومت  اسلامی گفتم:جکومت اسلامی یعنی حکومت ضوابط نهروابط..یعنی حکومت عدالت ولیاقت.
گفتم همه می توانند حکومت اسلامی داشته باشند ایران بایدبااین شعارهاپایگاه انقلاب فلسطین شودوبرادرانی چون«هانی الحسن»که به تهران آمده است کاملا پشتیبانی وحمایت شوند.اما اینجاباآنهاچگونه رفتارکره اند؟اینجابکوشش ما بودکه یکی ازبرادران خانه خودش رابه آنهادادوبرای دوتاشماره  تلفن مادوهفته پیاپی  باآقای دکتریزدی که معاون نخست وزیردرامورانقلاب بودتماس گرفتیم.وآخرهم تلفن را به آنهاندادندکه ندادندومن ناچارشدم شخصابروم پیش آقای دکترسنجابی وزیرامورخارجه وقت ودکترسلامتیان معاون ایشان وآنهادرمدت یک ساعت تلفن راوصل کردندبعدخودشان اتومبیل ازکویت خریدندوآوردندبه ایران.اتومبیل آنهاهنوزپس ازگذشت مدتهادرگمرک است.آنهابدون اتومبیل  مانده اندچرا؟چوندولت کنونی برای سازمان آزادیبخش فلسطین حقوق دیپلماتیک قائل نیست.کل کشورهای عربی چنین حقوقی رابرای آنهاقائلنبود.وایران که بایدپایگاه مبارزات مردم فلسطین باشدچنین حقوقی رابرای آنهاقائل نیست چون صهیونیسم دولت مارامحاصره کرده است دکتریزدی وبازگان  خودشان عامل صهیونیسم نیستندولی به علت عدم بینش سیاسی وعدم لیاقت وجهالت وقدری هوای نفس که درآقای یزدی وجودداردازسوی صهیونیسم محاصره شده اند وبه همین سبب بایدگفت:زنده بادلیاقت. اینهابایدبروندکناروجارابرای عناصرلایق وآپاه بازکنند.پس این حرفهاتبلیغات صهیوتیستی است وچنین گفته هایی اصلاحقیقت ندارد.دلیل بسته شدن دفترسازمان آزادیبخش فلسطین دراهوازاین است که درست روزعقدقراردادسادات.بگین آقای دکتریزدی به آقای«حلیم»منشی«هانی الحسن»می گویدکه بایددفتزشان رادراهوازتعطیل کنندوچندروزبعدهم آقای مهندس بازرگان ودکتریزدی«هانی الحسن»رااحضارمی کنمدومی گویندکه بایددفترشان دراهوازبسته شود.متوجه شدیدکه اصل قضیه چه بوده است؟پس اصلا مساله ای بنام اسکان مردم فلسطین دزخوزستان وجودخارجی نداشته است ومن هم اعلام می کنم که اگرکسی خواست به ترکیب ایران دست بزندخائن محض است وایران بایدباتمامی داشته هایش بماندوایران باشدهمین. این شایعات چنانکه گفتم به اضافه شایعات دیگرهمه منشاءصهیونیستی دارد.
حالا که این همه خطر هست؟
مجله امت اسلامی،۲۵تیر۱۳۵۸،ش۳۰
شهیدمحمد منتظری اززبان همرزم دیرینه اش،«سیدمحمدتقی مدرسی»
س: ازچه زمانی با آقای محمد منتظری آشنا شدید؟
ج:درسال۱۹۷۵باایشان درشهربیروت ملاقات کردم.البته نمی دانستم که او کیست؟ فقط ایشان را در رابطه باروحانیت خط امام می شناختم. درآن وقت به دلایل امنیتی به آقای ابواحمدمعروف بودند.
پیش ازپیروزی انقلاب درخارج از کشورکمتر روزی بود که بیش از سه ساعت استراحت کند.ودرکنارکارسخت نوشتن بیانیه ها،نامه ها،کتاب وگذاشتن قراردرشرایط سخت امنیتی به عبادات نیزمشغول بود.ایشان همچنین درمسایل بسیارپویا بودندبطوری که درطول چند روز به چند کشور مسافرت می کردوبه عبارتی دیگر دنیارا میدان مبارزه خودمی دید.وهرکاری درهرجایی که بود بی دریغ به  سوی آن می شتافت.ازخصلت های مهم دیگر ایشان شجاعت بود.کارهایی را که دیگران سرباززده وازآن می ترسیدندخود برگردن می گرفت.لذا ایشان در زندان های اغلب کسورهای منطق بازداشت شده بود.
روزی کویت بودیم که با ما خداحافظی کرده وبه قصددیدارامام راهی عراق شد ۱۴روزدرعراق بودپس ازاین مدت که اورا دیدم گفتم که کجابودی؟ اظهارداشت:درطول این مدت درزندان عراق بسرمی بردم.روزها وشب های بسیاری رادرفرودگاه هابه سر می برد.زیرااغلب یاویزانداشت یاگذرنامه اش اشکال داشت.لذاراهش نمی دادندوایشان درقسمت ترانزیت فرودگاه با تلفن های مختلف کارهاراراه می انداخت....ایشان درمسائل اقتصادی خیلی صرفه جویی می کردند.یادم می آیدیک وقت باایشان می خواستیم ازدمشق به نزدآقای موسی صدربرویم.ایشان مارا۷تا۸کیلومترپیاده راه بردتاازپول انقلاب صرف نشود.
هم چنین ایشان هیچگاه پولی بابت هتل نمی داد.ودرسفرحج شان درمنا، عرفات،مکه، ومدینه هیج جایی را اجاره نمی کردوهمه اش در مسجدالحرام یاخیابان وغیره می خوابید وحتی حاضر نشد یک زیرپله ای که پیدا شده بوداجاره نماید....بارهاآیت الله منتظری به ماامرکردندکه به ایشان بگویم یک مقداراستراحت کند. او بااینگونه فعالیت خود را تلف می کند.من می رفتم به آقای محمد منتظری  می گفتم او می گفت من کی در زندگی استراحت کرده ام که حالا اینکاررابکنم؟ حالا که این همه خطر هست؟کاروزندگی ام اینگونه شکل گرفته واقعاهم همینطور بود واین قابل ستایش است که کسی حقیقتی رادریابدوهیچ چیزی را مانع این نداندکه حقیقت را بگویدوتاریختن خون خود درراه  گفتن حقیقت ایستاده باشد.

**توجه
همانطورکه نگاه«دایی جان ناپلئوتی»(تئوری توهّم توطئه)به تاریخ ورجل آن،ماراازدرک صحیح حقایق وواقعیت هابازمی دارد،ولنگاری ونگاه فرالیبرالیستی به آن نیز،سبب سواری دادن به عَمله ظلمه وقدرت،وتضییع منافع ملی می شود.
«محمدمنتظری»بدلیل حضورفیزیکی هم درزندان وهم درمیان«رجل سیاسی،ازهمان دوران جوانی ودرخارج ازایران درکشورهای مختلف وحضورمیان نیروی ضدامپریالیستی وضدصهیونیستی،ازمعدودروحانیونی بودکه در کوره ی سیاست فولادآبدیده شد؛واین خصیصه راماکمتردرجمع کثیری ازروحانیتی که یک شبه قدرت وثروت کشور رابعدازانقلاب57تصاحب کردواین درحالی بودکه تادیروزجزوقاعدین بودند،می دیدیم.شناخت نسبتاخوب وکامل وجامعی ازاطلاعات وآگاهی های سیاسی ویژگی اوبود.هرچندگاه افراط واغراق بیش ازحدازبرخی موضوعات وافراد،می تواندنقطه ضعف اوباشد،ولی بی تردیداگرزنده می ماندباطبع وروحیه ی جستجوگروآزادمنشی که داشت صددرصدآنرا تصحیح می کرد.
برای شناخت وقضاوت درست ایشان بایدفقط سال نخست انقلاب راآنالیزکردوالبته نه باتفکر امروزی!
ولنگاری سیاسی بیش ازحد،بازبودن مرزهای کشور به نحوی که هرکس براحتی می توانست   وارد وخارج شود،وفراآزادی مطبوعات،مطبوعاتی که یکهویک شبه ازرودی باریک وگندیده ی مردار متعفن دوره ی پهلوی سرازاقیانوس درآوردوالبته باطعم  روبروشدن کمین کوسه هایی که خوراکشان بلعیدن وخشونت است.
تخم نفاق ودودوزه بازی فضای سیاسی آن دوره می توانست توده ها،همان اکثریت  مردم راکه آگاهی سیاسی اندک و ناچیزی داشت و فقط بواسطه کاریزمایی افراد،چون یک ظرف خالی توسط آنهاپرمی شدند،ازآنچه می خواستندلبریزکنندوباواکنشی کردن مردم به حوادثی که اتفاق می افتاد،این چنین پایه وخشت کژرا ازهمان سال نخست بالا ببرند...
دوره نخست انقلاب بقول یکی ازمدیران امنیتی آن زمان(سعیدحجاریان)امرکز گَل وگُشادحضورونفوذجاسوسان بودوبقول محمدمنتظری برای اینکه رهبران انقلاب را محاصره کنندوبه آنها مشاوره بدهند!
مگس هایی که آرام آرام «خرمگس»شدندوهمچنان درگرداگرد شکم های گُنده  ی  چربی دارچرب وشیرین با فریب وحقه بازی،ریاکاری وتملق،پاچه خواری ونفاق،فعال مایشاء شدند.
یکی ازکارهای بسیار مهم برای تغییرسرنوشت ناهنجاروعقیم دمکراسی درایران رجل شناسی کارگردانان های بازی سیاست توسط افرادشجاع ومستقل وغیروابسته است.
«محمد منتظری» علی رغم عمر کوتاهش درپس ازانقلاب،قصد داشت دراین مسیر پرونده های سیاسی زیادی  رابازکند.پرونده هایی که(به حق ویاناحق)عقیم ماند وبرخی همچنان چون یک راز پنهان است!

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)تیرماه1395


هیچ نظری موجود نیست: