۱۳۹۵ دی ۱۰, جمعه



< ژانویه ٢٠١٧

ریاض، پکن، برلین به پایکوبان می پیوندند

چشم و همچشمی برای اعمال نفوذ در آفریقا

Anne-Cécile ROBERT

چهارمین نشست سران کشورهای آفریقایی و عرب بی آنکه توجه چندانی برانگیزد، در روزهای ۲۳ و ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶ در ”مالابو“ در گینه استوایی، برگزار گردید. دیدار سران آفریقایی ـ عرب، از یک سو گویای علاقه فزاینده کشورهای خلیج [فارس] به افریقا و، از سوی دیگر، نمایانگر تمایل کشورهای این قاره به متنوع ساختن شرکای خود است. کشورهای جنوب ”صحرا“ نقش نوی از جایگاه خویش در ژئوپولیتیک جهان می نگارند، که تا پیش از این دیگران برای آنها ترسیم می کردند.

 
نويسنده

Anne-Cécile ROBERT
عضو هيئت تحريريه لوموند ديپلماتيک



آخرين مقالات اين نويسنده:

اتحاد اروپا و مشروعيت دموکراتيک

هنرِ ناديده گرفتن مردم

پشت پرده شورای امنیت

یورش به دستآوردهای عصر روشنگری

در ماه مه ۲۰۱۵، کشور سنگال به درخواست دولت ”ریاض“ تصمیم گرفت تا هنگی از ۲ هزار و صد تن سرباز را به منظور « مشارکت در برقراری ثبات در منطقه» و «تضمین امنیت اماکن مقدس اسلام، به خاک مقدس عربستان اعزام دارد» (۱). اعلام این مطلب در ”داکار“ چون انفجاز بمبی در گوش مردمی صدا کرد که از فرو لغزیدن به منجلاب جنگ یمن بیمناک اند (۲). یک سال بعد، شمار سربازانی که این کشور کوچک افریقای باختری به واقع به آن سرزمین اعزام کرده گنگ و مبهم مانده، و با اینحال اقدام وی همچون نمادی از ترکیب مجدد گسترده ای در روابط بین الملل در قاره سیاه به چشم می آید
تغییر عمده در افریقای معاصر در راستای متنوع ساختن بی سابقه شرکا روی می نماید، که با میزان رشد بالایی همزمان گردیده است. از سال های دهه ۲۰۰۰، شش کشور جنوب صحرا به طور منظم در میان ده کشوری جای داشته اند که از قوی ترین رشد اقتصادی در جهان برخوردار بوده اند. میان سال های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۵، تعداد آنها حتی به هفت کشور رسید: اتیوپی، موزامبیک، تازانیا، جمهوری دموکراتیک کنگو، عنا، زامبیا و نیجریه. هرچند امروز این چشم انداز تیره و تار گردیده ــ در سال ۲۰۱۷ به برآورد صندوق بین المللی پول، میانگین رشد از ۲ ٪ در نخواهد گذشت ــ، باز این دوران افزایش انباشت ثروت، سیمای قاره را دیگرگون ساخته است. شرکت های چند ملیتی و قدرت های بیگانه ای که سنت بهره برداری ازمواد اولیه آنها را به سوی خود می کشد، اینک فریفته فزایندگی طرح های گیرای سرمایه گذاری شده اند: در سال ۲۰۱۵، سیصد پروژه زیر بنایی بزرگ به ارزش ۳۷۵ میلیارد دلار در دست اجرا بود. به لطف افزایش بهای فرآورده های معدنی و مواد اولیه در آغاز هزاره سوم، آفریقا در واقع از مائده ای بهره گرفته که برای آغاز رهایی از زیر بار قروضش کافی است و راه انداختن چشم گیر پروژه هایی را میسر ساخته که منابع تأمین آن بازارهای جهانی معاملات مالی بوده اند. بدینسان در ماه اکتبر ۲۰۱۶، خط آهن آدیس آبابا – جیبوتی گشایش یافت که دیری چشم به راه آن بودند؛ اینک شاهد رقابت فزاینده بنادری مشرف به آب های عمیق در خلیج گینه و شاخ افریقا هستیم (۳). ”صندوق بین المللی پول“ بیم دارد که مبادا نیاز به تأمین سرمایه گذاری ها به بدهکاری مهار گسیخته ای راه بگشاید (۴).
این ازدحام جدید در افریقا و هجوم به سوی آن قاره رفته رفته ترکیب ژئوپولیتیکی آن خطه را دگرگون می سازد. قدرت های استعماری پیشین، و نیز اتحادیه اروپا، سیطره تاریخی خویش بر آن قاره را از دست می نهند. ”فیلیپ هوگون“ اقتصاد دان و پژوهشگر ”مؤسسه روابط بین الملل و راهبردی“ نشان داده که میان سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۱، سهم فرانسه از بازار آفریقا از ۱۰ به ۷ /۴ ٪ کاهش یافته بود. این سیر رو به کاهش به نفع کشور های آسیايي جریان یافته؛ اینک چین و هند و ژاپن نخستین شرکای بازرگانی قاره شده اند. ”آشیل مبامبه“ استاد علوم سیاسی اهل کامرون یادآور شده است که «امروز خلاقانه ترین مسیر، آفریقا را به آسیا می پیوندد (…) پویایی، دیگر منحصرا به شیوه ای عمودی از شمال به جنوب سر نمی رسد. آینده قاره افریقا در این جابجایی جغرافیایی مطرح است: اکنون آفریقا بسیار بیش از آنکه مسئله ای اروپایی باشد، دغدغه ای آسیایی گردیده (۵).» بازیگران تکرویی مانند ترکیه هم در ورطه تردید در باره همپیمانی های جهانی، داو خود را در قمار آفریقا می گذارند (۶). در حینی که این کشور سرمایه های خود را در تأسیسات زیربنایی و ساخت و ساز به کار می اندازد، از سال ۲۰۰۹ تعداد سفارتخانه های خود را سه برابر کرده است. ”فیلیپ تورل“ روزنامه نگار یادآور شده است که [آنکارا] « پس از شاخ آفریقا، اینک سرنوشت خود را به آفریقای باختری گره زده، در روز در باره کسب و کار گفتگو می کند، و سوداگران اسلامگرایش شب ها به جنب و جوش می افتند (۷).»
فعالیت های اقتصادی و مالی جهان عرب که تفاسیری کمتر از تهاجم آسیایی برانگیخته، تشدید شده است: طی سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹، داد و ستد میان آفریقا و کشورهای عرب خلیج [فارس]، در بر گیرنده تمام بخش های اقتصادی (تأسیسات زیر بنایی، مخابرات راه دور، بهره برداری از معادن، ساخت و ساز، بانکداری، کشاورزی)، ۲۷۰ ٪ جهش یافت. هرچند پیوند اینها با شمال آفریقا از دیرباز گره خورده، باز کشور های عرب با وابستگی بسیار به صنایع نفت و گاز، مایل اند با بهره گیری از امکانات فراهم آمده در جنوب صحرا، اقتصاد خود را متنوع سازند. در سال های دهه ۲۰۰۰، کشورهای خلیج [فارس]، و به طور مشخص عربستان سعودی، به قصد تأمین امنیت غذایی با جای دادن خویش در جنبش تخصیص و تسخیر خاک، در تولید سوخت از منشاء گیاهی مشارکت جسته بودند (۸). در سال ۲۰۱۲، سودان گستره زمین هایی را به مساحت دو میلیون هکتار به سرمایه گذاران ”ریاض“ وا سپرده بود. شورای همکاری خلیج [فارس] هم راهبرد متنوع ساختن اقتصادهای شبه جزیره عرب را بر می انگیزاند و هماهنگ می سازد (۹).»
همکاری میان کشورهای آفریقایی و عرب، که از هنگام نشست سران در قاهره در سال ۱۹۷۷ دچار کرختی شده بود، اینک به اراده تصمیم گیران خیزشی برداشته است: ”جامعة الدول العربیة“ و “اتحادیه آفریقا“ میان سال های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۶ سه دیدار با یکدیگر ترتیب داده بودند که آخرین آنها در ماه نوامبر در “گینه استوایی“ برگزار شد. پس ار نخستین تکانه قیمت نفت در سال ۱۹۷۵ مناسبات میان این دو مجمع به اوج گیری آغازیدند. کشور های خلیج [فارس] در آن روزگار دنبال جایی می گشتند تا مائده بادآورده خود را به کار اندازند و به پشتیانی از رژیم های افریقایی بر می آمدند که به دنبال جنگ شش روزه، روابط دیپلوماتیک خود را با اسرائیل قطع کرده بودند. کمک به توسعه ای که آن روزها انگاره ذهن آنها بود، با ایجاد ”بانک عرب برای توسعه اقتصادی آفریقا“ تحقق پذیرفت، و آن وقت با رضایت خاطر علایق اقتصادی و بازرگانی برخوردار از ادارک درست در باره قاره ای در آمیخت که در جستجوی سرمایه گذاران بود. ”تئودورو اوبیانگ نوگوئما موباسوگو“ رئیس جمهور گینه استوایی روز ۲۸ نوامبر از شبکه تلویزیونی ”آفریقا ۲۴“ اعلام کرد که: «کشورهای عرب ثروتمندند. آنها می توانند فارغ از هر مداخله ای، سهمی در توسعه کشورهای افریقایی بر عهده گیرند، بی آنکه سلوکی همانند کشورهای توسعه یافتهٔ استعمارگر پیشین ما پیش گیرند.»
گویا امروزه دستکم ده در صد سرمایه گذاری ها در تأسیسات زیربنایی آفریقا از خلیج [فارس] آمده است. بدینسان در سال ۲۰۱۴، ”بنگاه سرمایه گذاری دوبی“ قراردادی به مبلغ ۳۰۰ میلیون دلار با ”الیکو دانگوته“ میلیاردر نیجریایی برای مشارکت در سرمایه ”کرزنر اینترنشنال“ امضا کرده بود. هفتمین برنامه پنج ساله ” المصرف العربي للتنمية الاقتصادية في أفريقيا“ [بانک عرب برای توسعه اقتصادی آفریقا] (۲۰۱۹ ــ ۲۰۱۵) از یک هزار و ۶۰۰ میلیون دلار، یعنی افزایشی برابر ۶۰۰ میلیون دلار نسبت به دور پیشین (۲۰۱۴ ــ ۲۰۱۰) برخوردار گردیده است.
مالیه اسلامی، بازیگر این جنبش افریقایی ـ عرب از طریق نهاد راهگشای خود ”البنك الإسلامي للتنمية“ [بانک توسعه اسلامی] اوج می گیرد (۱۰). این بانک، تأمین منابع مالی یک طرح ۷ میلیارد دلاری، نزدیک به یک سوم کل بودجه خود را بر عهده گرفته است که به تأسیسات زیربنایی طی سال های ۲۰۲۱ ــ ۲۰۱۵ اختصاص یافته. این تعهد مشخصا با امضای قراردادی با ”اتحادیه اقتصادی و مالی غرب آفریقا“ عینیت یافته که تأمین مالی از منابع اسلامی را برتر می انگارد. در ماه ژانویه ۲۰۱۶ نوبت به ”بانک مرکزی کشورهای غرب آفریقا“ رسید تا به قصد توسعه بخش خصوصی، و به نفع بنگاه های کوچک و متوسط مناطق زیر مجموعه آن خطه، وجوهی برابر ۳۰ میلیون دلار را از ”شرکت اسلامی“ بپذیرد ــ که بالقوه می تواند تا ۱۰۰ میلیون دلار افزایش یابد.

داکار و «کشورهای برادر»

عربستان سعودی توجه ویژه ای به سنگال، دارد. ”ریاض“ در انجام مأموریت خود، دسترسی به این کشور کوچک آفریقای باختری را که سنت گشایش به خارج در آن پایدار بوده است، آسان تر از اروپایی می بیند که گرایشی به طرد اسلام آنرا در می نوردد. سنگال همچنین دروازه ای به سوی قاره آمریکا به شمار می رود. ”داکار“ یگانه پایتخت جنوب صحراست که در سال های ۱۹۹۱ و ۲۰۰۸ پذیرای نشست سران ”منظمة التعاون الاسلامی“ [سازمان همکاری اسلامی؛ سازمان کنفرانس اسلامی پیشین] گردیده بود. این کشوری که رسما عرفی مسلک است اما ۸۰ ٪ جمعیت آن مسلمان اند، خود را بسیار همبسته پیوند با «کشورهای برادر» و «ارزش های اسلام» می نمایاند، عباراتی که پرزیدنت ”مکی سال“ پیاپی به کار می برد. این کشور در تقرب به ”سازمان همکاری اسلامی“ فرصتی مغتنم در فراهم آوردن منابع مالی برای نوسازی تأسیسات زیربنایی خود می بیند. در واقع هر اجلاس ”سازمان همکاری اسلامی“ با تحقق چشمگیر پروژه های حمل و نقل و مخابرات همراه است.‎‎
قصد ”داکار“ در نزدیک شدن به کشورهای اسلامی شاید متعادل کردن سنت اعمال وزنه سنگین فرقه های مذهبی بر حیات سیاسی و اجتماعی کشور باشد. ”فیلیپ هوگون“ اقتصاد دان یاد آور گردیده که: «رویاروی اسلام قاره سیاه، با آمیزه مرسوم باورها (مانند اعتقادات حلقه های صوفیگری یا مُریدان در سنگال)، شاهد نبردهایی برای نفوذیابی هستیم که میان جنبش های وهابی، سلفی و شیعی درگرفته است. عربستان سعودی کمک مالی خود را به میان نهاده و وهابی گری را در کشورها یا مناطقی می گستراند که عمدتا مسلمانان در آنها به سر می برند (۱۱).» پس از شاخ آفریقا، که به لحاظ جغرافیایی به شبه جزیره عربستان نزدیک است، حالا آفریقای باختری است که این پادشاهی را به سوی خویش می کشد: در سال ۲۰۱۴ ”ریاض“ مبلغ ۲۴ میلیون دلاری برای نبرد با ویروس ”ابولا“، اهدا و سپس در سنگال، موریتانی و نیجر از برنامه جهانی غذا پشتیبانی کرده بود (۱۲).
قاره افریقا، برخوردار از ۳۰ ٪ مواد معدنی کره زمین و چشم انداز های متعدد سرمایه گذاری، آوردگاه جنگی اقتصادی گردیده که حریفان بخش خصوصی و قدرت های بیگانه را به هماوردی با یکدیگر کشانده است؛ معادن، کشتزارها، بنادر، مخابرات تلفنی، بانک ها، و مانند اینها، بحش هایی هستند که بنگاه های بزرگ هندی، اماراتی، چینی، فرانسوی، بریتانیایی، آمریکایی را به زور آزمایی یا یکدیگر وا داشته است، که گاه حکومت ها هم از آنها حمایت می کنند (فرانسه، چین، عربستان سعودی …).
اما گرچه جغرافیای اقتصادی تازه حاشیه های مانوری به پایتخت های آفریقایی ارزانی می دارد، و گزینه هایی برای انتخاب شرکا و منابع مالی برای آنها فراهم می آورد، باز این صورت بندی همچنان ثمره جایگیری منفعلانه ای در چیدمان جهانی است. این قاره همچنانکه همواره از قرن ها پیش عمل کرده است، خود را با گزینه هایی سازگار می سازد که در جاهای دیگر، پیشتر در اروپا، و امروز در آسیا و خلیج [فارس]، اعمال می شود. چنین اقتصادی بیشتر پاسخی است به تقاضاهای دیگران تا جولانگاه تمایلات و نیازهای خاص خود. چنین است که کنش قدرت های خارجی به تبع منافع خاص آنها تحول می یابد، بی آنکه همواره برآوردن نیازهای مردم محل را هم به حساب آورند. هرروز بیش از چین، به دلیل رقابتی خرده می گیرند که فرآورده های ارزان قیمت این کشور به پیشه وران و تولید کنندگان آفریقایی گزند می رساند. بدینسان منافع امپراتوری میانه، مرتبا آماج حملات تظاهر کنندگان معترض اند، چنانکه در روز ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۶ در ”کینشازا“ پیش آمد.
”پکن“ خود را ناگزیر می بیند که بر قاعده عدم مداخله در امور داخلی کشورهای میزبان چشم بر بندد. چین خودداری از مداخله را که با پدرسالاری استعمارگران پیشین در تناقض بود کمابیش خوش می داشت. چیزی که هست وی هم مانند تمام قدرت ها، ناچار باید منافع خود و اتباع خارج از کشورش را صیانت کند. در ماه فوریه ۲۰۱۶، این قدرت مسلط آسیا گشایش پایگاه نظامی خود را در جیبوتی اعلام داشت. مشارکت در مأموریت های سازمان ملل متحد به وی رخصت داده است تا ضمن مراعات مقررات بین المللی حضور بیشتری داشته باشد. طی ده سال تعدا نظامیان کلاهخود آبی این کشور از ۱۰۰ به بیش از ۳ هزار تن رسیده است که عمدتا در سودان جنوبی که با آن کشور قرارداد های نفتی بسته استقرار یافته اند. پس از سقوط معمر قذافی در سال ۲۰۱۱، از دست رفتن همپیمان لیبیایی و لزوم تأمین منابع نفت، چین را به جایی راند که از رژيم ”عمر البشیر“ در سودان فاصله گیرد، که از ده سال پیش به رغم تعدی های مجرمانه بسیارش در ”دارفور“، با چنگ و دندان از او حمایت می کرد. حتی در میانجیگری آمریکایی ها میان ”خارطوم“ و ”جوبا“، پایتخت سودان جنوبی، که هنگام تقسیم کشور در سال ۲۰۱۳ اغلب چاه های نفت کشور را به ارث برده، شرکت کرده بود. به تصریح ”مارتینا بسان“ استاد علوم سیاسی، در چین «آموزه عدم مداخله را اینک به پرسش کشیده اند، اما این اصل همچنان ستون دیپلوماسی باقی مانده است. ”پکن“ فقط می خواهد مورد به مورد دست به عمل زند» (فیگارو، ۴ ژوئیه ۲۰۱۶).
بنگاه های اقتصادی چین قوانین محلی را به بهترین وجهی رعایت می کنند، و هزینه کارزارهای محلی علیه فساد را به برخی از رؤسای بنگاه ها وا می نهند. ”پکن“ به نمود خویش در چشم مردم و شهرت شبکه های بانفوذ خود می رسد، و از تدارک جای پایی برای استقرار مؤسسات مروج آئین”کنفسیوس“ در قاره افریقا پشتیبانی می کند: این کشور طی ده سال در برابر ۱۲۴ شبکه سالخورده ”آلیانس فرانس“، چهل مؤسسه از این نوع را برپا داشته است. در نشست سران کشورهای آفریقا و آسیا در ”جاکارتا“، پرزیدنت ”شی جین پینگ“ وعده داده بود که یکصد هزار تن مددکار آفریقایی را به چین دعوت کند و در عرض پنج سال ۱۸ هزار بورس تحصیلی اهدا کند. آیا ”پکن“ در پی آن است که، مانند فرانسه در گذشته، آرای همساز کشورهای آفریقایی را در سازمان های بین المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل متحد برای خود تضمین کند؟
در آغاز این هزاره سوم، آفریقا همچنان فضای گشوده آسیب پذیری از تکانه های خارجی باقی مانده. چنین است که اقتصاد دانان ”بانک توسعه آفریقا“ از تأثیری بیمناک اند که «خروج بریتانیا» از اتحادیه اروپا بر دسترسی فراورده های آفریقا به بازارهای بریتانیا تواند داشت؛ نگران اند که مبادا موقعیت ”بانک سرمایه گذاری اروپا“ که ۱ /۱۶ ٪ سرمایه آنرا تأمین کرده اند تضعیف گردد. در قلمرو سیاست و دیپلوماسی، جهش های ژئوپولیتیکی جهانی راه را بر مداخلات فزاینده، حتی دخالت بین المللی در امور داخلی کشورها می گشایند. بدینگونه گسترش جنبش های جهادی، به ویژه در ”ساحل“، و اوج گیری تروریسم، عملیات نظامی، مشخصا فرانسه، را بر می انگیزد که این کشور برای حفظ یا تسخیر مزایایی برای خود از آن بهره می گیرد. ”پاریس“ در سال ۲۰۱۳، با عملیات «سروال» در مالی، نقش ژاندرم قاره خود را تقویت کرده بود. این قدرت استعماری پیشین منافع بنگاه هایی چون گروه آقای ”ونسان بولوره“ را فراموش نمی کند که غالبا وی را برای تأمین لجستیکی عملیات خود فرا می خواند. ”بوبکر بوریس دیوپ“ نویسنده سنگالی و ”امیناتا درامان ترائوره“ وزیر پیشین کشور مالی این شکل از استعمار مجدد را نکوهیده اند (۱۳).

منافع فزاینده آلمان

گرچه فرانسه با پایگاه ها و عملیات نظامی و سه هزار سربازی که در ”ساحل“ مستقر ساخته، همچنان کنشگر غربی عمده منطقه به شمار می آید، اما ایالات متحده از هنگام حمله به کنسولگریش در شهر ”بنغازی“ لیبی، در سال ۲۰۱۲ بر حضور خود افزوده است. این کشور رسما جز یک پایگاه نظامی در ”جیبوتی“ که در اردوگاه پیشین ”لومونیه“ ارتش فرانسه مستقر گردیده از تأسیسات دیگری برخوردار نیست؛ با اینحال به تازگی اعلام کرده است که یک پایگاه هوایی در نیجر خواهد ساخت. اما ”واشنگتن“ به ویژه صدها مشاور و واحد های سبک کوچکی را در آنجا مستقر ساخته که گاه به اتفاق ”پاریس“ به آموزش و کمک به واحدهای نظامی و دستگاه های پلیس محلی بر می آیند. مجموع سپاهیان و مأموران ایالات متحده به چندین هزار تن می رسد. تحویل وسایل و نصب تأسیسات زیربنایی، (شبکه ها مخابرات، هواپیماهای بدون سرنشین) مراقبت و جمع آوری اطلاعات را تسهیل و انجام عملیات دقیقی را با اهداف مشخص در ”ساحل“ یا ”شاخ آفریقا“ علیه جنگجویان ”شباب“ میسر می سازند. اینک حضور آمریکایی ها در چاد، کامرون، اتیوپی، غنا، کنیا، مالی، نیجر، سنگال، یا اوگاندا به چشم می آید. ”واشنگتن“ از هنگام تأسیس ستاد فرماندهی نظامی خود برای افریقا در سال ۲۰۰۸، در جستجوی کشوری است که مایل باشد این فرماندهی را در خاک خود بپذیرد. پس از امتناع مجدد مراکش در ماه اکتبر ۲۰۱۶، این فرماندهی پایگاهی در ”اشتوتکارت“ آلمان برگزیده است. غالبا جای دادن اینگونه تأسیسات و تسهیلات را شیوه ای می انگارند که کشور پذیرنده را آماج حملات تروریست ها می سازد.
جهش های ژئوپولیتیکی جهان، آلمان را هم به تقویت حضور خویش در افریقا وا داشته است. در سال ۲۰۱۱، ”انجلا مرکل“ صدر اعظم آلمان، در دور بازدیدی که زیاد به چشم آمد به نیجریه، آنگلا، کنیا و غنا، چهار کشوری سفر کرد که در آنها بخش های بازرگانی و سوخت وجه غالب اقتصاد آنها به شمار می آید. در نیمه ماه اکتبر ۲۰۱۶، یک سال به برگزاری انتخابات مجلس قانونگذاری در کشور مانده، خانم ”مرکل“ برای نشان دادن عزم خود به بستن سرچشمه مهاجرت ها از هرکجا که سرگیرد به مالی، نیجریه و اتیوپی سفر کرد و آقایان ”محمدو بوهاری“ و ”ادریس دبی“ را نیز در ”برلین“ به حضور پذیرفت. در پایان سال ۲۰۱۵، دولت آلمان در حینی که پایگاهی برای استقرار نظامیان ”ارتش آلمان“ (بوندس وهر) در ”نیامبی“ در دست ساختمان داشت، مجوز افزایش تعداد سربازان آلمان، از ۱۵۰ به ۶۵۰ تن ، را برای شرکت در ”مأموریت سازمان ملل متحد برای ثبات مالی“، از تصویب ”بوندستاگ“ گذراند. در یکی از کنفرانس های مطبوعاتی که در ”باماکو“ برگزار شد، خانم ”مرکل“ به تصریح نیت خود پرداخت: «برای ما برقراری انسجام میان همکاری در زمینه توسعه و پشتیبانی نطامی مهم است. (…) همکاری نظامی به تنهایی نمی تواند امنیت و صلح را به ارمغان آورد.»
آلمان همانند چین، نفوذ فرهنگی خود را از طریق”انستیتو گوته“ و هنر پروری بنیاد های خود توسعه می بخشد. علاقه فزایندهٔ ”برلین“ به آفریقا می تواند به تدریج محتوای گفتمان ها را در باره این قاره در صحن ”شورای اروپا“ دگرگون سازد. ”برلین“ در عین نمایاندن اعتقادات صلح جویانه، سومین صادر کننده اسلحه به این قاره است؛ در تمام عملیات اروپایی در افریقا مشارکت می جوید و در برابر مداخله جویی فرانسه حساسیت نشان می دهد که به وی بد گمان است که در هم آمیزی سود آور مقاصد خود را پنهان می دارد. در سال ۲۰۰۶، ”برلین“ فرماندهی مأموریت اروپایی در جمهوری دموکراتیک کنگو را به دست آورده بود که به رغم آنکه فرانسه بخش عمده لجیستیک را در محل تأمین می کرد، مقر آن در ”پسدام“ قرار داشت، (۱۴). در سال ۲۰۱۱، مخالفت آلمان ، راه اندازی مداخله مشترک فرانسه و بریتانیا را در لیبی کند کرده بود.
در بازی سترک نفوذ، آفریقا از دو ضعف در رنج است: از سویی فقدان رهبری استوار که در سرتاسر قاره اقتدار بی منازع وی را پذیرا باشند؛ و از دیگر سو ادغامی که بر بستر بازرگانی تندتر پیش می رود تا در زمینه های سیاسی و دیپلوماتیک. در سال ۲۰۱۲ آفریقای جنوبی، عضو گروه ۲۰ و یکی از پنج کشور گروه موسوم به ”بریکس“ (برزیل، روسیه، هند، چین و افریقای جنوبی) خانم ”نکوسازانا دلامینی زوما“ را به ریاست ”کمیسیون اتحادیه افریقا“ رساند. ویژگی های آفریقای جنوبی، که نمودار خصائل قدرتی واقعی است، موجب گردیده تا مرتبا افترای امپریالیسم قاره را بر وی بندند. با اینهمه این کشور چونان قدرتی مردد برجای مانده که کشاکش های خشن اجتماعی بر آن سایه افکنده، در چنبره رسوایی های سیاسی پیاپی گرفتار آمده، و بر لبه پرتگاه رکود اقتصادی قرار گرفته، اینک می بیند که نیجریه، غول نفتی و میانجی سرشناس در بسیاری از بحران ها و یکی از شرکای ممتاز ”واشنگتن“در قاره در نقش نیروی محرک اقتصادی به رقابت با وی برخاسته است؛ اما در عوض نیحریه از تروریسم دامن گستر ”بوکو حرام“ و تشنج های جدایی طلب در شمال کشور رنج می برد.
با این حال کشتن قذافی در سال ۲۰۱۱، فضایی را به روی صحنه قاره گشود. مراکش ناشیانه می کوشد تا خود را به این صحنه در اندازد. این کشور که دومین سرمایه گذار آفریقایی در جنوب صحراست، بر ابتکارات دیپلوماتیک خود افزوده؛ ۸۰ ٪ مقامات خود را در افریقا تغییر داده و پنج سفارتخانه جدید در تانرانیا، رواندا، موزامبیک، جزیره موریش و بنین گشوده. اما ستیز صحرای باختری مانعی بر سر راه بلند پروازی های وی در قاره آفریقا گردیده. هرچند رژیم سلطنتی رسما درخواست کرده بود تا در سال ۲۰۱۶ باز به اتحادیه افریقا بپیوندد، اما نبود موافقت در باره جایگاه ”جمهوری دموکراتیک عرب صحرا“، عضو سازمان ”پان آفریقا“، شکست مذاکرات را رقم زد. در پایان ماه نوامبر، ”رباط“ حتی از حضور در نشست سران آفریقایی و عرب به دلیل شرکت ”جمهوری دموکراتیک عرب صحرا“ روی برتافت.
سازمان های محلی (”جامعه اقتصادی کشورهای آفریقای باختری“، ”مجمع اقتصادی آفریقای مرکزی“، و غیره) بر پایه مشاوره های خیرخواهانه نهادهای مالی بین المللی مناطق داد و ستد آزاد پدید می آورند، اما نشان از آن دارند که قادر نیستند سیاست های هماهنگی را برای توسعه تعریف کنند و چشم اندازی در باره منافعی ارائه دهند که سرتاسر قاره را در بر گیرد. در حالی که، چنانچه آقای ”کارلوس لوپز“ معاون دبیرکل سازمان ملل متحد و دبیر اجرایی ”کمیسون اقتصادی برای افریقا“ یادآور شده است، راهی کردن یک بارگُنج [کانتینر] از کنیا به بروندی هنوز و همچنان از ارسال همان محموله از بلژیک یا پادشاهی متحده بریتانیا به سمت ”نایروبی“ گرانتر از آب در می آید، بازارهای داخلی همچنان از توسعه بازمانده اند (۱۵). ”ژرژ کوراد“ جعرافیدان خاطرنشان ساخته که «به دلیل ادغام کشورهایی متشکل از چندین گروه [ناهمسو]، برجای داشتن موانع گمرکی، و همچنین عدم کفایت تأسیسات زیر بنایی و ناهماهنگی سیاست های اقتصادی، نتایج [یکپارچگی منطقه ای] هنوز از آنچه انتظار می توانستی داشت دورند. (۱۶).»

اهمیت سرنوشت ساز خارج نشینان

فرصت های زرین در آفریقا، موضوع ستون های صفحه اول مجلات غربی، که سوداگران مشتاق یافتن بازارهای جدید را شیفته خود ساخته، صحنه تئاتری شکننده است. وابستگی قاره به صادرات مواد اولیه که از سال های دهه ۱۹۶۰ آنرا تحلیل کرده بودند همچنان بر جاست. صادرات این قاره بیش از ۸ /۱ ٪ ارزش افزوده کالاهای صنعتی نیست (اشتغالی سه بار کمتر از بخش صنعت، فقط در کره جنوبی). در سال ۲۰۱۳، کشورهایی مانند نیجریه، آفریقای جنوبی یا انگولا، که چرخ اقتصاد آنها را نفت می گرداند، از سقوط قیمت مواد اولیه آسیب سختی دیدند. ”سیلوی برونل“ جغرافی دادن، یادآور شده که «خوب که از نزدیک بنگریم، نخست می بینیم که اقتصاد آنها به تعبیر [پی یر ولتس] ”مجمع الجزایری“ است [یعنی، چشم انداز تعامل و مناسبات آنها بیشتر با اقتصاد جهانی شده است تا گستره خود کشورها ناگزیر]، هرچند کشورهای قاره، از مناطق رشد یافته ای برخوردارند، اما شکوفایی اقتصادی آنها به مناطق ساحلی و کلان شهرها محدود گشته است» (لوموند، ۱۴ ـ ۱۳مارس ۲۰۱۶). درست مانند روزگار امپراتوری های بزرگ اروپایی …
خارج نشینان آفریقایی که در کشورهای غربی آنان را غالبا تهدید یا مشکلی می انگارند، با اینحال، خود را همچون کنشگران کانونی توسعه و دگرگونی های سیاسی می نمایانند. اینها همه رویدادهای آفریقا را موشکافانه بررسی و تفسیر می کنند، و مثلا هنگام انتخابات مشکوک، همچون در گابون یا کنگوی برازاویل در سال ۲۰۱۶، به سازمان های بین المللی فشار می آورند. بدینگونه ”آلن مابانکو“ نویسنده اهل کنگو و همچنین استاد دانشگاه ”کالیفرنیا“ در ”لس آنجلس“ چکیده مطلب را چنین بیان داشته که «طول حیات یک دیکتاتوری به بلندای دامنه سکوت ما بستگی دارد». از اهمیت «پول مهاجران» به خوبی آگاهیم ــ گویا میزان سرمایه های انها را می توان بین ۷۰۰ میلیارد تا ۸۰۰ میلیارد دلار ارزیابی کرد، یعنی نزدیک به نیمی از تولید ناخالص داخلی آفریقا (۱۷). خصوصا درباره مهاجران لبنانی (۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تن در آفریقای خاوری)، چینی، هندی، هندی ــ پاکستانی (بیش از ۲ میلبون در آفریقای خاوری و استوایی) می توان گفت که نقش سرنوشت سازی در ادغام آفریقا در جهانی شدن ایفا می کنند. به زعم ”هوگون“ این مهاجران «در فضایی مشارکت می جویند که از مرزهای ملی در می گذرد؛ اینان در عین نگسستن پیوندها با سرزمین نیاکان خویش (همان نظام اطلاعاتی، شرکت در همان جشن ها و مناسک مذهبی، حواله نقدینگی، حتی تأمین هزینه های نیروهای سیاسی) از وزنه اقتصادی مهمی در قاره آفریقا برخوردارند. آنها گاه جذب برخی مدارهای موازی می شوند (قاچاق های گوناگون)».
آیا توسعه تهدید تروریستی می تواند قاره را به تصریح بیشتر هویت خود برانگیزاند؟ در سال ۲۰۱۳، عدم توانایی مالی به مقابله با یورش جهادیون به ”باماکو“ و مداخله فرانسه یک تکانه الکتریکی سیاسی در پایتخت های آفریقایی برانگیخت. ”اتحادیه افریقا“ دستی به سر و روی ابزار های دیپلوماتیک و نظامی خود می کشد. هر چند استقرار ”نیروی“ معوق مانده ”آفریقا“، برای جدا سازی متخاصمان بی وقفه عقب افتاده، این سازمان از ساز و کاری برای مدیریت بحران ها برخوردار گردیده، و از ”توانایی آفریقا به مقابله بی درنگ با بحران ها“؛ ساز و کاری که از نوامبر ۲۰۱۶ آماده گام نهادن به صحنه عملیات است. ”شورای صلح و امنیت اتحادیه افریقا“ اکنون هماهنگی منظمی را با شورای امنیت سازمان ملل متحد پیشه کرده.
اما قدرت های بزرگ از گوش سپردن به نظرات قاره ای اکراه دارند که منظما تفرقه های خود را می نمایاند، مانند هنگام مداخله پیمان اتلانتیک در لیبی در سال ۲۰۱۱ (۱۸). گذشته از آن، وسائل و امکانات نظامی و مالی سازمان ”پان افریقا“ محدود باقی مانده. با اینحال، یک دیپلومات افریقایی شاغل در سازمان ملل متحد که می خواست ناشناس بماند، با ما در میان گذاشت که اگر به افریقایی ها گوش سپرده بودند، مداخله فرانسه در مالی، دیدگاه های ”توارق“ را بهتر به حساب آورده بود. به حاشیه راندن آنها صلح را در دراز مدت شکننده ساخته است.
پی نوشت
۱ ـ «پیام رئیس کشور به نمایندگان مجلس در باره اعزام ۲ هزار و ۱۰۰ سرباز به عربستان سعودی»، داکار، ۵ مه ۲۰۱۵ : www.gouv.sn
۲ ـ مقاله Laurent BONNEFOY، «در یمن ، یک سال جنگ برای هیچ» را در شماره ماه مارس ۲۰۱۶ لوموند دیپلوماتیک بخوانید: (http://ir.mondediplo.com/article249...).
۳ ـ مقاله Gérard Prunier، « جنگ برادران در اتیوپی» را در شماره ماه سپتامبر ۲۰۱۶ لوموند دیپلوماتیک بخوانید: (http://ir.mondediplo.com/article260...).
۴ ـ بخوانید : Antoinette M. Sayeh, « Un changement de cap s’impose », Finances & développement, Washington, DC, juin 2016.
۵ ـ Télérama, Paris, 18 mai 2016.
۶ ـ مقاله Alain Vicky، «هجوم ترکیه به آفریقا» را در شماره ماه مه ۲۰۱۱ لوموند دیپلوماتیک بخوانید.
۷ ـ Philippe Tourel, « Business le jour, prosélytisme la nuit », Afrique-Asie, Paris, mai 2016.
۸ ـ مقاله Joan Baxter ، «هجوم به خاک های آفریقایی» را در شماره ماه ژانویه ۲۰۱۰ لوموند دیپلوماتیک بخوانید.
۹ ـ بخوانید : Frédéric Paquay, « Stratégie de diversification des États du Golfe : la France face à un nouvel adversaire », Les Échos, Paris, 18 décembre 2013.
۱۰ ـ بخوانید : Philippe Hugon, « Les nouveaux acteurs de la coopération en Afrique », Revue internationale de politique de développement, Genève, mars 2010, http://poldev.revues.org
۱۱ ـ مرجع پیش گفته.
۱۲ ـ Philippe Hugon, Afriques. Entre puissance et vulnérabilité, Armand Colin, Paris, 2016.
۱۳ ـ Boubacar Boris Diop et Aminata Traoré, La Gloire des imposteurs. Lettres sur le Mali et l’Afrique, Philippe Rey, Paris, 2014.
۱۴ ـ مقاله Raf Custers ، «ذهنیت پیش ساخته اروپایی» را در شماره ماه ژوئیه ۲۰۰۶ لوموند دیپلوماتیک بخوانید.
۱۵ـ بخوانید : Carlos Lopes, « L’intégration pas à pas », Finances et développement, Washington, juin 2016.
۱۶ ـ Georges Courade, Les Afriques au défi du XXIe siècle, Belin, Paris, 2014.
۱۷ ـ نگاه کنید به : « Les transferts d’argent de la diaspora : une source de développement ? », Afrique renouveau, New York, 12 janvier 2014.
۱۸ ـ نگاه کنید به : Jean Ping, Éclipse sur l’Afrique. Fallait-il tuer Kadhafi ?, Michalon, Paris, 2014.

هیچ نظری موجود نیست: