۱۳۹۸ شهریور ۱۱, دوشنبه

«شیطان بزرگ» در راه «آدم کردن» رژیم سیّد روح الله الموسو‌ی‌الخمینی
ایرج شكری
بعد از اقدام به اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکا و گذاشتن اسم «لانه جاسوسی» بر سفارت آمریکا در 13 آبان 58 که 5 ماه بعد از آن با تصمیم رئیس جمهور وقت آمریکا، روابط سیاسی بین آمریکا با ایران قطع شد، خمینی در مورد آینده رابطه رژیمش با آمریکا که «عنوان شیطان بزرگ» را به اسم آن اضافه کرده بود، شرط برقراری رابطه دوباره با آمریکا را «آدم شدن آمریکا» قرار داده بود.
برای این آدم شدن هم تعریف هایی داشت، از جمله«دست برداشتن از ظلم» دست برداشتن از حمایت از اسرائیل که حضرت روح الله! خواهان «محو» آن بود و … حالا در آمریکا رئیس جمهوری روی کار است که برخلاف روسای جمهوری قبل که تهدید «همه گزینه ها روی میز است» را به کار می بردند که منظور از آن احتمال بکار گرفتن نیروی نظامی به عنوان یکی از روشهای رویارویی با رژیم بود، دونالد ترامپ و دستیاران نزدیکش از قبیل وزیر خارجه و وزیر دفاع و معاون رئیس جمهور بارها تاکید کرده اند که 1- آمریکا قصد حمله نظامی به رژیم را ندارد 2- آمریکا قصد سرنگونی و تغییر رژیم در ایران را ندارد – آمریکا خواهان تغییر رفتار رژیم است و برای رسیدن به این منظور خواهان گفتگو و مذاکره برای حل مسائل و انتظاراتی که از «تغییر رفتار» رژیم دارد است و برای گفتگو هیچ پیش شرطی هم ندارد. این رویکرد، سیاست درستی است که به گمان نگارنده دونالد ترامپ که به قول بسیاری از تحلیگران «در سیاست مثل اهل کسب و کار عمل می کند» و در انتقاد ازعملکرد دولتهای قبل در اقدام و عمل در روابط خارجی، بیشتر به هزینه مالی و میلیارد ها دلار هزینه شده – به ویژه در مساله عراق - اشاره دارد تا جان سربازان از دست رفته، و در ارزیابی اقدامات خودش به مبلغ قرار دادها و اثر آن در ایجاد«جاب»(ایجاد کار و اشتغال)، با همین روش و با محاسبه دخل و خرج اتخاذ کرده است. آن سه اصل یا عنصری که به آن اشاره شد، راهی است که می تواند آمریکا را بدون درگیر در جنگی خونین و پرهزینه، بدون وارد کردن زیان های سنگین به مردم ایران - که خود از سیاستها و جنایتهای رژیم40 سال است که در رنج اند بوده اند- و بدون ایجاد آشفتگی در منطقه، به هدف «تغییر رفتار» یا «آدم کردن» رژیم برساند. این مساله را آمریکایی ها به نحو روشنی بیان کرده اند و مساله مبهمی نیستی. اخیرا نیز بریان هوک مسئول امور ایران در وزارت خارجه آمریکا در مطلبی در نیویورتایمز که در رسانه های فارسی زبان انعکاس گسترده داشت، به صراحت تاکید کرده است رژیم باید با آمریکا کنار بیاید.
 آمریکا می خواهد رژیم را به رژیمی «قابل معاشرت» و بده بستان و با امکان برقراری رابطه عادی تبدیل کند و جلوی دست اندازی های آن در کشورهای منطقه و بپا کردن آشوب در آنها را بگیرد.  فرماندهان سپاه و البته شخص رهبری رژیم، دچار همان مالیخولیای خمینی برای گسترش اسلام در جهان هستند و این اگرچه مسخره به نظر می رسد ولی نقش بیشعوری در تصمیماتی که آثار عملی و اغلب ویرانگر و مصیبت بار دارد و در چهل سال گذشته از عملکرد رژیم به مردم ایران تحمیل شده است را نباید نادیده گرفت، امری که به نظر می رسد که در تحلیل و ارزیابیهای سیاسی اکثر نادیده گرفته می شود و به آن توجه نمی شود. اینها برای خود آرمانهای مهملی دارند که بعضی در ظاهر «عقیدتی» و ایدئولوژیک است ولی از خود بزرگ بینی های این بی سروپاها سرچشمه می گیرد. اینها از به کشتن دادن میلونها نفر دراه آنچه خودشان« آرمان‌هایی مانند دین، مذهب، ‌پیامبر و راه امام حسین» می نامند، رویگردان نیستند و آن را چنانکه قاسم سلیمانی در یک سخنرانی در برابر بسیجیان در اوائل آذر 90 بیان کرد، شهادت و افتخار می دانند، طبعا در روزگار ما چنین جنگی بدون ویرانی گسترده و تلفاتی از غیر نظامیان و کشتن «دشمنان کافر» و ویرانگر در طرف مقابل نمی تواند باشد. این را ما در جنگ پر تلفات هشت ساله با عراق هم تجربه کرده ایم. اینان چهل سال است قدرت را به طور انحصاری در کشوری سرشار از ذخائر نفت و گاز که هزاران نفر متخصص صاحب تجربه در زمینه های مختلف در زمان انقلاب داشت (که خیلی از آنها به مرور ناچار به ترک کشور شدند) در دست دارند و این است وضع اداره کشور و آن فساد عظیم و گسترده در دستگاههای رژیم ولایت فقیه، حالا اینها مدعی دادن الگوی اسلامی برای اصلاح امور جهان و چنان که رهبر خودبزرگ بین و متکبّرشان مدعی است، پی ریزی «تمدن بزرگ اسلامی هستند». در سخنان پاسدار جعفری* فرمانده سپاه و سلامی جانشین فرمانده سپاه که در ورّاجی و ادعاهای ابلهانه گوی سبقت را از سایر برادرانش برده است، موارد متعدی از فرمایشات بلاهتبار را می توان دید.
سپاه پاسداران بخشی از رژیم تروریستی اسلامی است
فشردن گلوی رژیم و بستن راه درآمدش که رژیم آن را بدون حساب کتاب و از طریق سپاه پاسداران و بنیادهای متعدد برای صدور«انقلاب اسلامی» و ایجاد آشوب و خونریزی بکار می برد و با تولید موشکهای دوربرد و عربده کشی و نعره زدن های تهدید به تهاجم موشکی، به ویژه تهدید نیروهای آمریکا در کشورهای منطقه توسط سپاه پاسداران نمایش قدرت بزرگ منطقه بودن می دهد، مهم ترین اهرم فشار آمریکا برای تحقق تغییر رفتار است. در لیست نیروها و سازمانهای تروریستی قرار دادن سپاه پاسداران رژیم آخوندی، آغاز فشاری بیسابقه و تازه بر گلوی  رژیم آخوند - پاسدارهای پتیاره  ضد ایرانی است. عربده های تهدید آمیز برای کشتار نیروهای آمریکا از نوع آنچه حسین شریعتمداری «خارج می شود» که بیشتر ناشی از سراسیمگی است و کارهای نمایشی بلاهت بار و رجزخوانی های ابلهانه از آثار اولیه این تصمیم آمریکاست که از سوی رژیم ظاهر شده است.
 این تصمیم آمریکا  که بخشی از نیروی رسمی نظامی کشوری را در لیست ترویستی قرار داده است، در اخبار و گزارشهای مربوط به این ر ویداد از سوی برخی از خارجیان که دستی در سیاست داشته یا دارند، امری بی سابقه و خلاف قوانین بین المللی دانسته شده، حال آن که در عمل این رژیم در کلیت اش یک رژیم ترویستی است و این امر متاسفانه سالهاست نادیده گرفته شده است. این رژیم؛ رژیمی است که دست به کشتار بزرگ دگراندیشان و کشتار زندانیان سیاسی زده است و سزاوار آن است که به اتهام جنایت علیه بشریت به محاکمه کشیده شود، اما این امر به کلی نادیده گرفته شده است. این رژیم تروریسم اش را به بیرون از مرزهای حیطه حکمرانی اش گسترش داده و فرستادگانش در اینجا و آنجا دست به قتل و خونریزی زده اند. فتوا و حکم قتل صادر کردن و عملی کردن آن حتی شامل کسانی می شده که اصلا کاری با رژیم نداشته اند؛ تنها به خاطر آن که از نظر آیت الله های پلید تکیه زده بر قدرت در ایران، حرف یا نوشته ها یا اقدامشان اهانت به اسلام ارزیابی شده- مثل مورد کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی و کسانی که به ترجمه و انتشار آن اقدام کردند.
در رسیدگی به اقدام تروریستی کشتار در رستوران میکونوس در برلن، روشن شد که همین سیدعلی خامنه ای در مقام رهبر، رفسنجانی رئیس جمهور وقت علی اکبر ولایتی وزیرخارجه و آخوند جنایتکار علی فلاحیان وزیر اطلاعات در طرح و دستور اجرای آن نقش شرکت داشته اند و این روشنترین سند و دلیل ترویستی بودن کل رژیم است. اتفاقا اولین ترور خارج کشوری رژیم؛ در آمریکا و ترور علی اکبر طباطبایی وابسته مطبوعاتی سابق سفارت رژیم شاه بود که در 31 تیر 59 در مریلند صورت گرفت. قاتل یک سیاهپوست مسلمان شده به نام دیوید بلفیلد بود که بعد از مسلمان شدن اسم داود صلاح الدین را برگزیده بود. وی بعد از انجام ترور به ایران گریخت. چند سال پیش محسن مخملباف به این شخص در فیلم سفر قندهار نقشی داده بود. در اخبار مربوط به ناپدید شدن رابرت لوینسون مامور باز نشسته اف بی آی بعد از سفرش به جزیره کیش، آمده است که همین داود صلاح الدین مدعی شده که با او دیداری در هتلی در جزیره کیش داشته و لوینسون قصد داشته او را به عنوان خبرچین استخدام کند. سرنوشت لوینسون همچنان مبهم است و تلاشهای خانواده او هم برای به دست آوردن اطلاع سرنوشت و محل نگهداری او تا کنون به جایی نرسیده است.
نقش سپاه قدس واحد برون مرزی سپاه بی وطن «پاسداران انقلاب اسلامی»، در ترورهای خارج از ایران نیز مساله پوشیده ای نیست و عناصری از آن با اشتغال در وزارت خارجه و در سفارتخانه های رژیم به عملی کردن طرحهای ترور مبادرت می کنند.
اطلاعیه پر تهدید سپاه پاسداران در واکنش به اعدام شیخ نمر در عربستان که به دنبال برقراری ولایت فقیه در آن کشور بود(و فانوس راهی شد برای به آتش کشیده شدن شبانه سفارت سعودی در تهران و کنسولگری آن در مشهد در یک اقدام دیگر خلاف قوانین بین المللی و زیرپا گذاشته شدن مصونیت سفارتخانه و امکان نمایندگی های سیاسی کشورها در محل ماموریتشان) و اطلاعیه قاسم سلیمانی در مساله فشار و مجازات شیخ عیسی قاسم در بحرین که آن هم تهدیدها تندی در خود داشت، به خوبی روشنگر افسار گسیختگی این تشکیلات نظامی در امور مربوط به سیاست خارجی و تلاش آن برای «صدور انقلاب اسلامی» به رهبری خامنه ای است. آمریکا قاسم سلیمانی را مسول بیش از 600 سرباز کشته شده در عراق می داند. قاسم سلیمانی بعد از کشتار مجاهدین در شهریور 92 در اردوگاه اشرف توسط کماندو هایی که با مسلسل های مجهز به صدا خفه کن به کشتار نفرات بی سلاح مجاهدین رفته بودند و 52 تن از آنها را کشته و 7 نفر را هم دستگیر کرده و با خود بردند، در یک سخنرانی در «مجلس خبرگان» آن را رویدادی مهمتر «مرصاد» (عملیاتی رویارویی با حمله مجاهدین در مرداد 1367 که در آن ضربه سنگینی به مجاهدین وارد شد. مجاهدین 1300 کشته را خودشان پذیرفته اند و آمار رژیم خیلی بیشتر از اینهاست) نامیده بود. چه ارگانی جز سپاه قدس و چه کسی به جز خود او می توانست سازماندهنده چنین اقدامی در عراق باشد؟    
مفهوم انتخاب سالروزها از سوی دونالد ترامپ برای اعلام تصمیم هایش
انتخاب روز سالگرد اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران (امسال همزمان شد با روز پاسدار که روز تولد امام حسین برای آن انتخاب شده است، رویدادی که با تقویم قمری مشخص می شود و روی تقویم ایرانی خورشیدی جای ثابتی ندارد) از سوی رئیس جمهوری آمریکا برای اعلام قرار دادن سپاه پاسداران در لیست سازمانهای تروریستی، به گمان من تصادفی نیست. قبل از این هم رئیس جمهوری آمریکا روز سالروز اشغال سفارت آمریکا را برای اعلام تحریم ها علیه رژیم، انتخاب کرد. اقدام جدید دونالد ترامپ می تواند هم برای یاد آوری یکی از خلافهای بزرگ رژیم در زیر پا گذاشتن قوانین بین المللی و کنوانسیون وین(1961) مبنی بر مصونیّت سفارتخانه ها از هر نوع حمله و هجوم و ورود بدون اجازه مقامات سفارت به آن و مصونیت اعضای نمایندگیهای کشورهای خارجی در محل ماموریت خود از بازداشت و تعرّض، باشد( آن رویداد که 444 روز طول کشید زخمی با اثری ماندگار بر افکار عمومی آمریکا بود) و هم یاد آور قاطعیت رئیس جمهور وقت آمریکا در برابر آن اقدام باشد که رژیم را که شرایطی مثل بازگرداندن شاه و اموالی که در آمریکا داشت به ایران برای آزادی گروگانها قرار داده بود و نیز تهدید به محاکمه گروگانها که آنها را «جواسیس» هم می نامیدند می کرد، وادار کرد تن به مذاکره با آمریکا و رفتن به دادگاه لاهه و پرداخت غرامتهای مورد ادعای آمریکا از دارایی های ایران که به دستور کارتر بلوکه شده بود، بدهد. کارتر چند روز بعد از اعلام قطع رابطه با رژیم، دستور عملیات کماندویی برای آزادی گروگانها را هم در 5 اردیبهشت همانسال داد که به خاطر حادثه برخورد هیلی کوپتر و هواپیمای گروه اعزامی بایکدیگر در محل فرود در طبس که بر اثر آن چند کماندو از گروه اعزامی کشته شدند، با شکست روبه رو شد.
در لیست تروریستی قرار دادن سپاه پاسداران حتما سبب پر تنش شدن رابطه رژیم با آمریکا خواهد شد و به ویژه از این به بعد برخوردها بین نیروی دریایی آمریکا با نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس، مثل سابق نخواهد بود. حالا رژیم نیز به پیشنهاد ظریف وزیرخارجه نیروهای فرماندهی مرکزی آمریکا (United States Central Command) که  به اختصار سنتکام (CENTCOM) نامیده می شود و در افغانستان و عراق حضور و در بعضی از کشورهای اطراف ایران پایگاه دارند، تروریست می نامد. این شرایط احتمال برخورد نظامی بین نیروهای آمریکا و سپاه پاسداران در خلیج فارس را بالا می برد. اکنون برای پاسدار سلیمانی که چند ماه پیش عربده می کشید که «ترامپ قمار باز تو با من طرفی با سپاه قدس طرفی»، فرصتی باید باشد که خودی نشان بدهد و مدل و نشان دیگری از رهبر بگیرد و نیز برای فرماندهان نیروی دریایی سپاه که با دستگیری و اقدام بلاهت بار و به زشتی «اعترافات» تلویزیونی نشان دادن، با نمایش چند تفنگدار دو قایق نیروی دریایی آمریکا که در اثر اشکال در سیستم ناوبری راه گم کرده و وارد آبهای ایران شده بودند و بدون درگیری خود را تسلیم نیروهای سپاه کردند، در حالت زانو زده و دستها در پس سر به نشانه تسلیم و برای تحقیر آنان، مورد تشویق رهبر مستبد متکبّرخود قرار گرفتند. اما اکنون دیگر مثل سابق نیست و هر اقدامی می تواند هزینه سنگین برای پاسداران رژیم ضد ایرانی آزادی کش و مردم ستیز ولایت فقیه داشته باشد.
 اعلام کنار گذاشتن گزینه نظامی در برخورد با رژیم از سوی آمریکا، نمی تواند به معنی اجتناب از واکنش نظامی به  طور کلی و مُطلق باشد. در گیری های موضعی و ضربتی از سوی آمریکا به نیرویی که آن را تروریستی می داند و بریان هوک نماینده ویژه امور ایران در وزارت خارجه آمریکا کشته شدن شماری از سربازان آمریکا در عراق توسط «ایران» را از سال 2003 تا 608 نفر و این رقم برابر 17 درصد سربازان کشته شده آمریکا در عراق از سال 2003 تا 2011 دانسته است، در صورت مزاحمت و عرض اندام هایی از سوی سپاه در خلیج فارس یا در هر جای دیگر که تهدیدی برای نیروهای نظامی آمریکا باشد، منتفی نیست و اگر چنین اتفاقی رخ بدهد می تواند به وخامت هرچه بیشتر اوضاع بیانجامد که دامنه آن را اکنون نمی توان پیش بینی کرد.
آمریکائی ها در ماجرای انفجار مقر تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت در سال 1983 نیز رژیم را آمر آن عملیات ذکر کردند و 4 سال بعد محسن رفیق دوست در مقام وزیر سپاه در یک سخنرانی در یکی از کارخانه های تسلیحاتی رژیم، تصریح کرد که انفجار مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت کار رژیم بوده است. رفیق دوست که سخنانش در روزنامه رسالت 29 تیر سال 66 درج شد، در آن سخنرانی گفت:« در پیروزی انقلاب در لبنان و در خیلی جاهای دنیا آمریکا ضرب شست ما را بر پیکر منحوس خودش احساس می کند و می داند آن مواد منفجره ای که با آن ایدئولوژی ترکیب شد و در مقرّ تفنگداران دریایی چهارصد افسر ودرجه دار و سرباز را یک مرتبه به جهنم فرستاد، هم تی ان تی آن مال ایران بود، و هم ایدئولوژیش از ایران رفته بود...».
 انتخاب مناسبتها و سالروزهای اتفاقات تلخ در رابطه آمریکا با رژیم برای اعلام تصمیمات مربوطه به ضربه های اقتصادی و سیاسی به رژیم، شاید نشانه نوعی انتقام جویی از رویدادهای تلخ گذشته هم باشد. خامنه ای دو روز قبل از اعلام تصمیم دونالد ترامپ در مورد سپاه، در دیدار با نخست وزیر عراق از او خواسته بود که تلاش کند که نیروهای آمریکا زودتر عراق را ترک کنند! حال اگر اوضاع از طرف پاسداران و رژیم با تعرض هایی فراتر از شعار و عربده همراه شود، احتمال این که دونالد ترامپ هم به نوع دیگری از اقدامات روی بیاورد هست. نباید فراموش کرد که در ماجرای حمله ارتش آمریکا به عراق در سال 2003 و سرنگون کردن صدام حسین، بااین که مجاهدین نه تنها جنگی با آمریکا و غرب نداشتند بلکه بسیار هم برای جلب حمایت آنان تلاش می کردند و در ضمن مختصات جغرافیایی پایگاههای خود را هم به امریکائیها داده بودند، اردوگاه اشرف و بعضی محل استقرار نفرات مجاهدین خلق، سازمانی که در لیست سازمانهای ترویستی آمریکا بود هدف بمباران قرار گرفت و تعدادی از نفرات مجاهدین کشته شدند و گویا پناهگاه خود مسعود رجوی هم طی همین بمبارانها هدف قرار گرفت. این کار نه از روی اشتباه بلکه عمدی بود و آمریکا نگفت که آن بمبارانها اشتباهی صورت گرفته است.
رجز خوانی های ابلهانه دست اندرکاران رژیم ضد ایرانی جنایتکار
رجز خوانی های مقامات رده اول رژیم، شباهت زیادی به رجزخوانی های پوچ مسعود رجوی دارد که زاییده خود بزرگ بینی و خود محور بینی اش بود اما آنها را در پرت و پلاهای عقیدتی و «آرمانی» می پیچید. چه آن آیت الله خرفت که لباس پاسداری پوشیده در نماز جمعه گذشته می گفت «اگر رهبر اجازه بدهد حیفا با خاک یکسان خواهد شد»، چه رئیس جمهور ذلیل و بزدل در برابر سپاه که تهدید به راه انداختن دوباره غنی سازی 20 درصدی یا بستن تنگه هرمز می کند و چه آن فرمانده کل سابق سپاه که نادانی اش در ارزیابی های نظامی و طرح دادن های نظامی کار را به جام زهر خوردن خمینی ختم کرد و حال به آمریکا هشدار می دهد که کشتی های جنگی اش موقع رد شدن از نزدیکی قایق های سپاه مراقب خود باشند، به معنی حرفهایی که می زنند و عواقبی که در صورت عملی شدن در پی آن است، فکر نمی کنند و مسخرگی خود را نمی بینند. آن آخوند خرفتِ «خطیب» نماز جمعه اصلا مسخرگی خودش را وقتی تهدید می کند رژیم حیفا با خاک یکسان می کند، نمی بیند. خوب گیریم که حیفا را با خاک یکسان کردید بعدش چی؟ مسلمین جهان برای شما تکبیر بلندی سرخواهند داد؟ یا این که اجماع بین المللی برای جارو کردن وجود نحستان از ایران شکل خواهد گرفت و یا حتی شاید پاسخ فوری آن را با بمب اتمی از سوی اسرائیل دریافت خواهید کرد که طبعا مردم ستم دیده از آخوند و پاسدارِ ایران هم بهای خرفتی و قدرت پرستی شما را خواهند داد. دو سال پیش در یک مستند تلویزیونی در مورد هوش مصنوعی و کاربرد ها و خطرات احتمالی آن، گفتگویی هم بود از بکار گرفتن هوش مصنوعی در کشتی های جنگی آمریکا که در این زمینه گفته شد که کشتیهای جنگی آمریکا اکنون دارای یک سیستم دفاعی 360 درجه متشکل از سه آتش بار 30 میلمتری با قدرت نواخت 70 گلوله در ثانیه هستند که می تواند هر هدفی را در یک کیلومتری منهدم کند. این سیستم هوشمند است و وقتی روشن شد، تشخیص دوست و دشمن و شلیک کردن یا نکردن به آن با خود سیستم است. قایقهای جنگی تند رو سپاه در برابر چهار هزار و دویست گلوله 30 میلمتری در دقیقه که بسویشان شلیک می شود و تازه این تنها سلاح کشتی های جنگی آمریکا نیست، چه ضربه ای به کشتی های جنگی آمریکا می توانند بزنند؟
مردم سرنوشت غیر قابل گریز رژیم را رقم خواهند زد
در هرحال این مردم ایران هستندکه این رژیم مردم سیتز شعور کش شرور پرور را از قدرت به زیر خواهند کشید؛ در این امر تردیدی نیست. برای اینها وطن معنی ندارد. اینها «کربلا» دارند. کربلایی که محل یک رویداد خونین مربوط به اختلافات قوم و مردمی در سرزمین دیگری مربوط به 1400 سال پیش است و جنازه به خاک افتاده تنی چند کشته شده در یک نبرد نابرابر که پیوسته اینها آنها را بدوش می کشند. اینان عزادار تمام عمر آن هستند و تمام روزهای سال را برای گریه کردن و سیاه پوشیدن به خاطر آن را مناسب و دارای «ثواب» عظیم از جمله بخشوده شدن گناهان و رفتن به بهشت می دانند. در کشوری که هر منطقه اش موسیقی خود را داشته و در مواردی سازهای موسیقی خودش را دارد، 40 سال نمایش سازهای موسیقی از تلویزیون را ممنوع کردن، جز بیگانگی با مردم این سرزمین نیست. ضد ایرانی و مردم سیتزی و آزادی کش بودن آخوندها و پاسدارانش، یک برچسب زدن بی ربط و از روی خشم نیست. عملکرد 40 ساله اینان بر همگان روشن است. اینها نزدیک به 40 سال است که تجمع و بزگداشت بر سر مزار دکتر مصدق را که مورد احترام اکثریت غریب به اتفاق گرایشهای مختلف سیاسی ایران است را ممنوع کرده اند و امام پلیدشان تجمع بزرگی را که به مناسبت صدمین زادروز مصدق در آخرین روز اردیبهشت 58 برگزار شد را « برای هر استخوانی میتینگ راه انداختن و [به ] دنبال آن با اسلام مخالفت کردن» نامید و تاکید کرد که این امر« قابل تحمل نیست». اینها از نویسندگان و شاعران و سینماگران مردم دوستی چون جعفر پناهی متنفرند و از هر بهانه یی برای سانسور یا ممنوعیت انتشار کار آنها و نیز محکومیتهای جبّارانه در مورد آنها استفاده می کنند. تردید نباید کرد که 99 در صد فرماندهان سپاه در شخصیت و سابقه شان از اوباشان سازمان یافته توسط آخوند بهشتی در اوائل انقلاب مثل قالیباف هستند که خودش در آن سخنرانی در سال 88 برای گروهی بسیجی دانشجو که نوارش به بیرون درز کرد، با اشاره  به حضور خود با چماقی در دست در خیابان برای مقابله با تظاهرات 18 تیر78 دانشجویان، تاکید کرد که از 20 سالگی برای انقلاب«چوب » میزده و توضیح داده که اوائل انقلاب او در «دار و دسته شهید بهشتی» بوده و افزود که «دار و دسته رجوی را چوب میزدیم» و گفت به این سابقه خود افتخار می کند. حرفهای قالیباف در این زمینه را 15 دقیقه بعد از شروع نوار می توان شنید.
 البته اوباش چماق کش که قالیباف جزو آنها بود، فقط تجمع و هوادران مجاهدین را مورد حمله قرار نمی دادند، بلکه سایر نیروهای سیاسی را هم مورد حمله با چوب و چماق یا با پرتاب سنگ و پاره آجر قرار می دادند. وقتی به مجاهدین حمله می کردند؛ شعار می دادند «مرگ بر منافق» و «داس چکش ستاره ، رجوی برات میاره» و شعارهای مهمل دیگر. به تجمع چریکهای فدایی خلق و گروههای چپ که حمله می کردند شعار می دادند «مرگ بر کمونیست، حزبتون حزب مچل، رهبرتون لنین کچل» و در همه جا شعار«حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله» در حمله ها و درنده خوئی هاشان مثل شیپور حمله طنین انداز بود. در آن زمان همه گردانندگان رژیم، سازمان یافته بودن آنها را حاشا می کردند و از جمله رفسنجانی  آنها را مردم ناراضی از رفتار سازمان ها و گروهها می نامید. صد درصد فرماندهان سپاه نیز در طرز فکر و احساس به تاریخ و قهرمانان این سرزمین، همان نظر سرتیپ پاسدار«حاج شهابی فر» و پاسدار همدانی را دارند. اولی قرار دادن مجسمه یی از آریوبرزن در میدان شهر یاسوج را به بهانه این که دم اسب مجسمه به طرف تصاویر شهدا در کنار میدان است، غیر قابل تحمل یافته و حکم به از تخریب داده بود(که مقامات شهر تخریب مجسمه را به خاطر خشم مردم دارای اثرات منفی «برای امنیت ملی» دانسته انتقال آن به بجای دیگری راه حل دانستند) شهابی فر اصلا وجود کسی به اسم آریو برزن  با نقشی که از او در تاریخ مردم این سرزمین مانده را «دروغ» و بی ارزش می داند. و آن یکی پاسدار همدانی که فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران بود و در سوریه کشته شد و از سازماندهندگان اراذل و اوباش برای رویارویی با اعتراضات و تظاهرات مردم علیه تقلّب و کودتای انتخاباتی سال 88 بود، در یکی از اظهار نظرهایش گفته بود« ما با منشور کوروش به شدت مخالفیم و این را مخالف سیره امام و آقا می‌دانیم».  
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این تشکّل فاشیستی اسلامی ضد ایرانی بنیادش بر قتل و ترور فرزندان انقلابی و آزاده ایران نهاده شده است و از زمان تولدش با ریختن خون آنان رشد کرده است.
 یک گواه بر ماهیت پلید و جنایتکار سپاه پاسداران در اظهارات منصوری اولین فرمانده سپاه در نقل خاطره یی از خلخالی که به نظر می رسد برای او «خاطره شیرینی» است می توان دید که بعد از نزدیک به چهل سال بازگو می کند.او می گوید در مراسم اولین سالگرد انقلاب در 22 بهمن 58 خلخالی که کنار او نشسته بوده و بنی صد رئیس جمهوری وقت(6 بهمن همانسال انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد). او باید آوری این  که در آن زمان «قضیه گنبد ترکمن و اینها بود»، نقل می کند که خلخالی به او گفت که پاسداران به گنبد رفته و اعتراضات را سرکوب کرده اند و 4 تن از رهبران خلق ترکمن را گرفته اند و او«خلخالی» قصد اعدام آنها را دارد ولی چون با بنی صدر دوست است و بنی صدر مخالف اعدام است، او (منصوری) بگوید که من دستور دادم و اگر اعتراضی شد، چیزی نگوید و اضافه می کند که «منهم گفتم باشه» و بعد همه گروهها در آن زمان از فدایی و مجاهد و فحش نثار او می کردند و دنبالش بودند. https://www.youtube.com/watch?v=md0JwpvjMQI
 دروغ بزرگ این پاسدار فرومایه(که از سال 60 تا 72 از مسئولان و سفیران وزرات خاجه رژیم بود) در نقل این «خاطره شیرین» این است که در آن زمان چهار چهره برجسته رهبران خلق ترکمن، دستگیریشان توسط پاسداران روشن بود، اما سپاه به کلی مساله را حاشا می کرد. بعد از پیدا شدن اجساد سران خلق ترکمن و برای رسیدگی به قتلهای مرموز فعالان شوراهای خلق ترکمن ( قربانیان «قتلهای مرموز» در آن به بیش از بیست نفر رسیده بود) و تروری که پاسداران در آنجا راه انداخت بودند باعث فرار مردم به ویژه جوانان ترکمن از شهر و دیارشان شده بود، زیر فشار گروههای سیاسی و فضای سیاسی آن روز جامعه که هنوز در کنترل رژیم نبود و مخالف آخوندی و اسلامی کردن ایران توسط خمینی بود، مناظره یی تلویزیونی برگزارشد. در آن مناظره تلویزیونی که بین مسئولان سازمان چریکهای فدایی خلق از یک سو و رئیس جمهوری وقت بنی صدر و استاندار مازندران و محسن رضایی جنایتکار و پاسدار دیگری از سپاه در آن حضور داشتند، «عبدالعلی مصحف» استاندار مازنداران تایید کرد که سران خلق ترکمن (شیرمحمد درخشنده توماج، عبدالحکیم مختوم، طواق محمد واحدی و حسین جرجانی) دستگیر شده و در اختیار پاسداران بوده اند و گفت چون «نمی دانستیم با آنها چه کار باید کرد» آنها را برای رسیدگی به مساله به تهران اعزام کردند. اما آنها بدون هیچ اطلاعیه یا اطلاع رسانی به خانوداده هاشان اعدام یا در واقع ترور شدند و هیچ کس هیچ خبری از آنها نداشت و «مفقود الاثر» بودند تا این که جنازه آنان که از ناحیه سینه به گلوله بسته شده بودند چند روز بعد از این جنایت بزرگ، در 125 کیلومتری جاده بحنورد پیدا شد. مصحف که در برنامه تلویزیونی گفته بود سران ترکمن در اختیار پاسداران بوده اند، بعدا اطلاع از در اختیار سپاه بودن سران ترکمن را تکذیب کرد و چندی بعد هم در خبر کوتاهی مرگ او در اثر سکته قلبی در حالی که 50 یا 55 سال داشت، اعلام شد. با تما اینها سپاه در اختیار داشتن سران خلق ترکمن را تکذیب می کرد و حتی تلاشی هم کردند که با انتشار اطلاعیه یی از سوی گروه موهومی به اسم «فدائیان خلق ترکمن» که قتل سران خلق ترکمن را بعهده گرفته بود، مساله را ناشی از اختلافات درون گروهی بنمایانند، اما کسی فریب این شگرد ابلهانه را نخورد.
اکنون علاوه بر جنایت، و فساد، ماهیت ضد ایرانی و بی وطنی این رژیم و بیگانه با مردم بودنش به بیانهای مختلفی از سوی گروههای مختلف مردم شنیده می شود؛ حتی از سوی گروههایی که  برای اجتناب از برانگیختن خشم رژیم، کمتر تمایل داشتند انتقادی از عملکرد راس هرم قدرت و کل عملکرد نظام بکنند. به طور مثال اخیرا یک بازیگر ایرانی با اشاره به بعضی کج رفتاریها و تقلبها در جامعه، علت آن را دور کردن مردم از هویت ملی و دوست نداشتن وطن و مردم دانست. اگرچه ضمیر «ما» را به کار می برد ولی این «ما» دست اندرکاران نظام بودند.. https://www.youtube.com/watch?v=oIgjIqQqhmM
 تازه ترین نمونه های انزجار مردم از رژیم و از خط و سیاستهایی برون مرزی اش که بشدت بیگانه با منافع و خواستهای مردم است، در ماجرای سیل اخیر دیده شد، یکی اعتراض آن مرد عرب خوزستانی بود که به استاندار خوزستان گفت به عربهای سوریه کمک می کنید، ما هم عرب هستیم به ما هم کمک کنید(که با واکنش تند و توهین آمیز استاندار بیشعور رو به رو شد. استاندار در شبکه های اجتماعی بشدت مورد حمله قرار گرفت و ناچار به معذرت خواهی شد) مورد دیگر باز هم یک عرب خوزستانی در یکی از روستاهای سیل زده بود که از ورود «حشد الشعبی» که ظاهرا برای کمک رسانی به سیل زده ها وارد ایران شده اند، خشمگین بود.(بنا به گفته حسین شریعتمداری آنها به دعوت قاسم سلیمانی به ایران آمده اند. این اقدام قدرت نمایی قاسم سلیمانی در برابر آمریکاست تا آمریکا بداند او در عراق نیروی مسلح زیر نفوذ خود را دارد). او می گفت ما نیازی نداشتیم که اینها از عراق به اینجا بیایند. درود به این هموطن عرب
در ویدئوهای که در شبکه های اجتماعی منتشر شده، دیده می شود که کاروان حشد الشعبی با خود نمایی و شادمانی بی ربط و خرکی، با بوق زدنهای ممتد و کر کننده در حال حرکتند.
عجالتا بخش بزرگی از کشور دچار سیل است و مردم این بخشها در حال جابه جایی و گرفتار شرایط اضطرای هستند و این امر فعلا همه امور را تحت شعاع قرار داده است. بعد از فروکش کردن سیل و زمان رسیدگی به زیانها و صدمات سیل و مطالبات مردم، سیل اعتراضات علیه این رژیم مردم ستیز به راه خواهد افتاد. همچنان که اخیرا پاسدار جنایتکار نقدی فرمانده اسبق نیروی انتظامی و فرمانده سابق بسیج با فریادهای «بروگموشو» در خوزستان رو به رو شد. کشمکشهای رژیم جنایتکار ضد ایرانی و پاسدارانش با آمریکا هم نمی تواند مستمسکی برای سرکوب کردن مردم درمانده و ستم دیده شود و مثل جنگ با عراق از آن به عنوان «مشروعیت دادن» به سرکوب کردن اعتراضات استفاده کند. چون اولا جنگ آمریکا با رژیم زمینی و در مرزهای کشور نخواهد بود که بتواند با حقه بازی و پخش سرود ای ایران بخشهایی از مردم را تحت تاثیر قرار بدهد، ثانیا آمریکا نه تنها راه مذاکره با رژیم را باز گذاشته بلکه به تاکید خواهان آن است و این خامنه ای است که مذاکره با آمریکا را شکننده «هیمنه» خود در برابر مسلمین جهان می داند که او نه تنها نقش هدایتگر آنان برای خود قائل است، حتی به جوانان اروپا هم پیام می فرستد. او این را به زبان آورده که اگر ما با آمریکا مذاکره کنیم خواهند گفت که اینها هم بالاخره مذاکره کردند. اگر هم رژیم شرایط تنش یا درگیری های احتمالی با آمریکا را به خواهد مستمسکی برای سرکوب اعتراض مردم قرار بدهد، از پس خاموش کردن آن برنخواهد آمد و چنان اقدامی می تواند ریختن نفت باشد بر شعله خشم آخوند سیتز و حوزه علمیه ویران کن مردم. بعضی ها دنبال کم هزینه ترین راه برای برچیدن رژیم هستند. من بر این باورم و این را قبلا هم یاد آور شده ام که راه مسالمت آمیزی برای پایان دادن به حیات این رژیم پلید وجود ندارد. اسلام قابل «تعامل» و کوتاه آمدن در برابر دیگر باورها نیست. اسلام «عبد الله»، بنده و پیشانی برخاک برای خدا و تعظیم کننده در برابر رسول الله می خواهد که نمایندگانش در روی زمین در ایران حی و حاظرند و قدرت را در دست دارند و از ماموریت اللهی خود برای صدور انقلاب اسلامی و «بیداری اسلامی» و برپا کردن «تمدن بزرگ اسلامی» کوتاه نخواهند آمد. کم هزینه ترین راه برای پایان دادن به حیات این رژیم پلید، حمله گسترده و ویرانگر به آن است. هرچقدر حمله به صورت گسترده و در زمینه های مخلتف، با شعار و خواست متلاشی کردن آن و «مرگ بر» همرا باشد، هزینه یی که مردم تحمل خواهند کرد کمتر خواهد بود. مردم رنجیده از ستم و سرکوب این بی وطنانِ متشرّع، باید دیگر به یقین دریافته باشند که کمترین احتمال برای تغییر وضع از راه انتخابات و یا مثلا رفراندم وجود ندارد. قانون اساسی رژیم رفراندم در مورد «اسلامی بودن نظام و ولایت فقیه را» ممنوع کرده است. این قانون اساسی را باید پاره کرد ودر آتش افکند، همچنان که پرچم «جمهوری» آخوندی- اسلامی را. آلترنایتو و جایگزین رژیم همراه با مبارز برای ویران کردن و متلاشی کردن آن ساخته خواهد شد. در داخل کشور شخصیت های توانمند جمهوریخواه و مردم دوست و شریفی که هرگز با این رژیم کنار نیامدند هستند که چیزی مانع پیوستن و همراهی عناصر خوشنام و مردم دوست کنشگر سیاسی خارج کشور به آنان برای برپا کردن تشکّلی برای اداره امور در دوران گذار، نمی شود. علاوه بر این تجربه تشکیل شوراهایی که در انقلاب سال 1357 برپا شد و خمینی پلید با تشکیل «انجمن های اسلامی» متشکل از عناصر فرصت طلب و متملق و فرومایه به مقابله با آنها و متلاشی کردن آنها پرداخت هم هست و علاه بر اینها تجربه تشکیل تشکلهای صنفی غیر مجاز از سوی رژیم مثل «سندیکا» ها به رغم تحمل سرکوب و دستگیری و زندان دست اندرکاران آن هم هست. برای برقراری عدالت و دموکراسی و آزادی و برای پیشرفت کشور و رفاه ایرانیان راهی جز متلاشی کردن رژیم این جنایتکاران اجنبی پرست مردم ستیز نیست. 
---------------------------   
ازسخنان پاسدار جعفری فرمانده سپاه  سردار جعفری در مجمع سراسری فرماندهان و مسئولین سپاه * خبرگزاری مهر؛ 25 شهریور 92
  «وی  با اشاره به تدبیر رهبری نسبت به ایجاد تمدن اسلامی گفت: انقلاب اسلامی در متن خود تمدن بزرگ اسلامی را پایه گذاری کرده و در آینده به ابعاد بیشتر آن پی خواهیم برد…
سردار جعفری گفت: انقلاب اسلامی فقط به فکر نان و مسکن ایرانیان نیست بلکه به فکر همه مستضعفین جهان است. این حرکت انقلاب اسلامی یک حرکت تاریخی ملت است» 
 ---------------------------------------- 
دوشنبه  ۲۶ فروردين ۱٣۹٨ -  ۱۵ آوريل ۲۰۱۹ 

هیچ نظری موجود نیست: