۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

16 آذر

هسته اقليت

16 آذر
جنبش دانشجويی در ايران عمدتا بمثابه شاخک های حسی جنبش توده ای در مقابل استبداد سرمايه عمل کرده و آزاديخواهی و بر افروختن شعله ی مبارزه در تاريک ترين روز های تاريخ ايران به مشخصه اين جنبش تبديل شده است. 16 آذربا کشتار شاهانه اش تنها نمادی از اين تاريخ مقاومت و مبارزه است . روزيکه نشان داد چگونه استبداد شاهنشاهی همچون جمهوری اسلامی زرادخانه اسلحه اش را بروی مردم بی سلاح ميگشايد.سال 1332 پس از کودتای 28 مرداد دانشجويان هنوز مقاومت ميکردند .شاه درآستانه سفر نيکسون با تمام قوا به دانشگاه حمله کرد و دانشگاه را به خون کشيد . تداوم اين عملکرد های جنايتکارانه تا قيام 57و 13 آبان ودر ادامه توسط جمهوری اسلامی در ارديبهشت 59 و دهه شصت تا 18 تيرو.... دستگيری و کشتارهای اخير، بيان اين واقعيت است که خشونت از سوی دولت امری اتفاقی نيست بلکه در ذات و ماهيت آنست ، چيزی که در ايران بالاخص همواره سبعانه و عريان عاملی برای بقای حکومت بوده است. کسانی که دفاع از خويش وديگری را در مقابل اين دولت ها تحت عنوان خشونت طرد می کنند ، مستقيم و غير مستقيم دفاع را علت خشونت معرفی ميکنند نه ماهيت خشونت متمرکز در دولت را. اين تفکر به جلب رافت دولت اميدوار است نه به ابتکار ومقاومت توده ای در مقابل زور دولتی .آنهابه جنس دولت که سلطه و زور وتامين منفعت سرمايه ومالکيت خصوصی بمثابه يک رابطه اجتماعی است سرپوش ميگذارند .
جنبش دانشجويی که به لحاظ طبقاتی جنبشی مستقل از طبقات جامعه نيست اما عمدتا در برهه های حساس ودر وجه غالب تمايل به سوی منفعت مردم کارگر و زحمتکش جامعه از خود نشان داده است. صرف نظر از وقفه ها وزيانهايی که متوهمين و مدعيان ليبراليسم و اصلاحات در اين جنبش پراکنده وبه آن تحميل کرده اند پتانسيل رهايی خودرا از عرصه توهمات همواره عيان کرده است و اميد آن می رود تا تمايل خودرا به کارگران و زحمتکشان سازمان دهد. بخش راديکال و آگاه دانشجويان ميدانند که اين حکومت اصلاح پذير نيست علت اين اصلاح ناپذيری نه در خوی جناحهای سرمايه در ايران بلکه در ساختارهای سرمايه داری ايران نهفته است. , دولت متعارف? برای سرمايه در ايران خواب و خيالی بيش نيست . اين جناحها نيستند که بخش های مختلف سرمايه را ميسازند تا بشود بطور ريشه ای آنها را کنار گذاشت بلکه اين بخش های مختلف سرمايه است که اين جناحها را می سازد وباز توليد ميکند . از اين رو تنش های تکاندهنده در حاکميت سرمايه مداوما بازسازی خواهد شد و ملزومات اين سرمايه کنترل يک بخش بر بخش های ديگر سرمايه را به شکلی ديکتاتوری باز سازی ميکند. چيزی که نه با ,منشور برادری? خمينی ونه با تشکيل حزب جمهوری اسلامی ونه با ائتلاف ميانه و نه با مجمع تشخيص مصلحت آرام نگرفت . اين واقعيت عريان است که هر آزاديخواهی را به سوی طبقه کارگر و مقابله با سرمايه دعوت می کند. سرمايه و سرمايه داران هيچ رسالتی در تحولات اجتماعی در ايران ندارندو خود جز ضديت با آزادی ورفاه اجتماعی کار ديگری نمی توانند بکنند.
,سبز ها? نمايش کامل اين بی رسالتی و ممانعت اند. ليبراليسم اقتصادی و حکومت مذهبی و ولايت فقيه و قانون اساسی فعلی وبسيج وسپاه خط امامی و.. تمام آرزوهايشان را برای آينده تشکيل ميدهد. کم نيستند کسانی که با نام استفاده از شکاف درون حکومت به کام شکاف افتاده اند حتی اگر روزگاری به اصطلاح چپ بوده باشند. شکاف درون حکومت زمانی در خدمت جنبش انقلابی قرار ميگيرد که توده های مردم آزاديخواه همديگر را می يابند ، از هر فرصتی استفاده می کنند تا متشکل تر شوند تا دردهای واقعی خودرا فرياد کنند . اين خصوصيت دارد در اعتراصات کنونی بالاخص بعد از 13 آبان خودرا به آرامی نمايان ميسازد.تمايزی که از رهبری سبزمشخص ميشود ، شعارهايی که راديکال تر ميشوند، سرکوبی که کم اثر ميشود و.... همه اينها می توانند جاده تمايل به سوی آلترناتيو کارگری را هموار کنند اما بخودی خود منشا هيچ تحول عميق اجتماعی نخواهند شد حتی اگر قائم به ذات حکومت را سرنگون کنند. زيرا هنوز نشانه رفع خطر سبز و بخش های ديگر سرمايه از سر جنبش های توده ای محسوب نمی شود. آزاديخواهی امروز از مختصات اعتراضات توده ايست. نمی توان, مدرنيسم? را الگوی جنبش قراردادو گفت , جامعه امروز تشنه مدرنيسم و فرهنگ و روش زندگى غربى است.? اين ذوق زدگی روستايی در مقابل چراغانی شهر است .کسی که حتی يکساعت با کارگر اروپايی نشسته باشد می داند جهان تشنه عدالت و آزادی است وآن, روش زندگی? که برای کارگر اروپايی ديگر قابل تحمل نيست را نمی توان آينده تابناک خويش تلقی کرد . بايد چکامه خود را از متن آينده گرفت. بايد خود را با استراتژی سوسياليسم که مدرنيسم عصر حاضر است تعريف نمود.
تحول اجتماعی در گرو حضور متشکل طبقه کارگر است . همه شواهد نشان ميدهد که طبقه کارگرـ به شکل طبقه ـ از اين راههای مالوف مثل روز قدس يا 13 آبان و 16 آذر و.... وارد اين معرکه نمی شود واصولا به اين عرصه در هيئتی متشکل نمی تواند وارد شود . اين به معنای عدم حضورکارگران وکمک آنان به راديکاليسم اعتراضات نيست .همانطور که به معنای عدم حمايت و پشتيبانی کارگران از خواسته های دانشجويان يا جنبش های راديکال زنان و جوانان نيست. اما صرف نظر از مبارزات جاری کارگری که سالهاست برای ايجاد تشکل جريان دارد ، محتمل ترين شکل حضور طبقه کارگر در فضايی مستقل ودر هيئت اعتصابی عمومی سياسی و اشغال کارخانه هاست واين مطلوب ترين اعلام بيرونی حضور سراسری در بحران کنونی وتبديل اين دوره به دوره ای انقلابی و رسيدن به موقعيت انقلابی است. تا آنوقت بسط فضای اعتراضی و آگاهی انقلابي، شفافيت وراديکاليسم هرچه بيشتر شعارها ( چيزی که همه جناحهای بورژوازی و ازجمله سبز از آن وحشت دارد) ، آتش محافظی است که طبقه در حال تدارک را ياری ميدهد. بلوغ اين دوره را می توان در شعارهای مرگ بر دولت سرمايه دار و تقاضای دخالت مستقيم در سرنوشت خويش جستجو نمود.
در چنين متنی 16 آذر فرا ميرسد .شرايطی که ازيکسو فعالين جنبش دانشجويی بطور وسيع دستگير شده اندو از سوی ديگر برپا کنندگان و دست اندرکاران انقلاب فرهنگی و اعدام های بيشمار،تحت عنوان اصلاح گر رژيم به ميدان آمده اند و خواب , جمهوری اسلامی نه يک کلمه کم و نه يک کلمه بيش? را دوباره می بينند. جنبش کنونی به عينه مرکب از دو بخش است . بخشی به سکوت و به مدارا و به اميد به کرامات حکومتی فرمان ميدهد و بخش ديگری که مدام سر پيچی ميکند شعار های راديکال ميدهد و بقول جناح سبز حکومتی از چهارچوب نظام خارج ميشود. اين بخش نافرمان عرصه حضور مردم فرودست است . بخشی که هرروز تعين بيشتر می يابد و آماده پذيرش آلترناتيو کارگری است. در چنين فضايی است که جنبش دانشجويی ضمن مبارزه با استبداد حاکم بايد مانع استبداد آينده شود. با تمام توان به اين روند درجريان اعتراضات کنونی بايد کمک نمود.

زنده باد اتحاد جنبش دانشجويی با طبقه کارگر
کار ـ رفاه ـ آزادی جمهوری شورايی
سرنگون باد رژيم جمهوری اسلامی
هسته اقليت 26112009

هیچ نظری موجود نیست: