اگرچه سپاه براي مقابله با انواع تهديدهاي موجود، هويتي نظامي يافت ولي نظاميگري، در واقع يکي از جنبههاي وجودي اين نهاد مقدس را تشکيل ميداد. پاسداري از دستاوردهاي انقلاب اسلامي در همه شئون کشور، اصليترين مأموريتي بود که از روزهاي نخست از سوي حضرت امام خميني (ره) و ديگر مسوولان کشور بر عهده سپاه گذاشته شد.
ايسنا، براي تبيين بيشتر اهداف و چرايي تشكيل اين نهاد مقدس انقلابي با عباس دوزدوزاني، از پايه گذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به گفتوگو پرداخته است.
وي كه پس از جواد منصوري فرمانده موقت سپاه، اولين فرمانده رسمي اين نهاد انقلابي بوده در رابطه با چرايي تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران در ارديبهشت 57 به خبرنگار تاريخ ايسنا گفت: انقلاب اسلامي براي تمام جامعه ايراني داراي يك موقعيت و شان ويژهاي بود و همه براي حفظ آن تلاش ميكردند؛ كساني كه در سالهاي قبل و بعد از 15 خردادماه در جريان مسايل سياسي، اجتماعي و مبارزاتي قرار داشتند و در دو دهه پس از سال 42 فعاليت ميكردند به خوبي حركتها و مقابلههاي رژيم طاغوت را به ياد ميآورند.
دوزدوزاني كه هماكنون مديريت يك دبيرستان را به عهده دارد، ادامه داد: در سالهاي 40 و پس از رحلت آيتالله بروجردي كه حركت امام خميني (ره) به عنوان يك روحاني ويژه و استثنايي كه تفاوتهاي اساسي با روحانيهاي زمان خود در حوزه عليمه داشتند، عميقتر شد، شاهد مقابلههاي رژيم طاغوت با اين حركتها بوديم ولي ايشان با زعامت خود در برابر رژيم پهلوي ايستادند.
دوزدوزاني خاطر نشان كرد: كساني كه از آن زمان در جريان مبارزات قرار داشتند، پس از گذشت دو دهه شاهد به ثمر رسيدن انقلاب و تحقق آرمانهايشان به رهبري امام خميني (ره) بودند و مشاهده كردند سلسله آرزوهايشان محقق شده است، در اين دوره به فكر حفظ و حراست از اين انقلاب افتادند؛ اين مساله از اساسيترين مسايلي بود كه در ذهن كساني قرار داشت كه در جريان مبارزات شاهد تحقق آرمان خود بودند.
بايد يك بازوي نظامي محرم انقلاب به وجود ميآمد
وي تصريح كرد: طبيعي بود كه اين سوال در ابتداي كار مطرح بود كه چگونه ميتوان از انقلاب حفاظت كرد؟ با توجه به شرايط و اوضاع موجود به نظر ميرسيد كه بايد يك بازوي نظامي محرم انقلاب به وجود آيد چون نيروهايي كه از گذشته باقي مانده بودند كفايت حفاظت از انقلاب را نميكردند و شايد در بخشي از آنها اطمينان لازم وجود نداشت.
دوزدوزاني ادامه داد: بنده كه از زندانيان قبل از انقلاب بودم و تني چند از زندانيان آن دوره به دنبال آن بوديم كه اين بازوي نظامي - كه بايد اعتقادي و فكري باشد - شكل بگيرد. اين بازوي نظامي بايد در كنار نظاميگري ضرورتهاي جهان و زمان و آيندهنگري لازم را ميداشت.
وي با بيان اينكه مشابه همين ديدگاه در سه جريان ديگر پس از انقلاب نيز وجود داشت اظهار كرد: جريان دولت موقت نيز با وجود تفكر خاصي كه داشت معتقد بود كه انقلاب نيازمند يك جريان نظامي و بومي براي حفاظت از خود است؛ در آن مقطع جريانهاي نظامي و انتظامي موجود نميتوانستند به تنهايي موفق باشند.
دوزدوزاني تصريح كرد: در آن مقطع جرياني تازه از مجموع مبارزان قبل از انقلاب تشكيل شده بود كه به دلايل متعدد با يكديگر هماهنگ شده بودند و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي آن روزها را تشكيل دادند؛ اين جريان، جرياني ديگر بود كه به دنبال شكلگيري چنين بازوي نظامي بود.
وي افزود: در آن مقطع نيز جريان ديگري تحت رهبري شهيد محمد منتظري و دو افسر شايسته و نخبه يعني شهيد نامجو و كلاهدوز شكل گرفت كه آنها با دوستانشان به شهيد منتظري متصل شده بودند و ايشان سادجا را تشكيل داده بود و فعاليت اين گروه را سازماندهي كرده بود.
دوزدوزاني با تاكيد براينكه ارتباط تنگاتنگ عناصر اين چهار جريان توانست سپاه را تشكيل دهد گفت: در آن مقطع يك شوراي 12 نفره از اين چهار جريان تشكيل شده بود كه از طرف سادجا شهيدان منتظري، نامجو و كلاهدوز از طرف سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي شهيد بروجردي، آقاي محسن رضايي، محسن سازگارا و گاهي الويري از طرف دولت موقت آقاي رفيق دوست، آقاي دانشجعفري و دكتر افروز و از طرف زندانيان سياسي قبل از انقلاب آقاي جواد منصوري، ابوشريف، بنده و برخي مواقع ابراهيم محمدزاده و همچنين از طرف شوراي انقلاب آقاي موسوي اردبيلي و گاهي آقاي هاشمي رفسنجاني در جلسات شركت ميكردند كه در اين جلسات درباره تشكيل اين بازوي نظامي بحث و گفتوگوي بسياري صورت گرفت.
وي تصريح كرد: حضور نمايندگاني از سوي شوراي انقلاب در جلسات اين هستهي 12 نفره نشاندهنده اين بود كه هم اين جريانها جا افتادهاند و هم با توجه به ارتباطشان با شوراي انقلاب حمايت اين شورا را كسب كردهاند؛ البته در ابتداي كار طبيعي بود كه هر جرياني نظرات خود را اهميت ميداد ولي آرام آرام پس از چندين جلسه ديدگاهها به يكديگر نزديكتر شد و اين شوراي 12 نفره به وحدت رسيدند؛ شايد در بدنه هر تشكيلاتي ديدگاهي مطرح ميشد ولي در اصل مشكلي وجود نداشت.
دوزدوزاني ادامه داد: در آخرين روز فروردين سال 58 كه امام خميني (ره) در قم به سر ميبردند، اعضاي اين شوراي 12 نفره به اين نتيجه رسيدند تا براي كسب تكليف از امام (ره) خدمت ايشان برسند و نتيجه تصميمات خود را به ايشان برسانند به همين جهت اين شورا تصميم گرفت تا بنده و آقايان محسن رضايي و رفيقدوست خدمت امام (ره) برسيم.
وي افزود: ما امام خميني (ره) را در اتاقي كه ايشان تفسير سوره حمد ميفرمودند ملاقات كرديم؛ در آن ديدار امام (ره) رو به ما فرمودند "مسالهاي كه دنبال ميكرديد چه شد؟" من گفتم "تقريبا به نتيجه رسيدهايم ولي هنوز دولت موقت به ويژه آقاي يزدي معتقدند كه بايد سپاه را دولت تشكيل دهد". امام (ره) هم اين مساله را نفي كردند و فرمودند برويد سپاه را تشكيل دهيد و ما اين فرموده امام (ره) را فرمان دانستيم.
دوزدوزاني خاطر نشان كرد: ما با شور و شعف به تهران بازگشتيم و در جلسه شوراي 12 نفره، سخنان امام (ره) را به دوستان اعلام كرديم؛ در آن جلسه نيز دوستان به بنده ماموريت دادند تا بيانيه تشكيل سپاه پاسداران انقلابي را بنويسم و در روز دوم ارديبهشت 58 اين بيانيه در روزنامه اطلاعات به چاپ رسيد؛ ما در آن بيانيه ضرورت، اهداف و وظايف سپاه را شرح داده بوديم.
تشكيل سپاه موجب تقويت ساير نيروهاي نظامي شد
وي با تاكيد بر اينكه تشكيل سپاه موجب تقويت ساير نيروهاي نظامي شد اظهار كرد: در آن مقطع پس از تشكيل سپاه برخي از جريانها كه قابل اعتماد نبودند و ضعفهايي هم داشتند تقويت ميشدند؛ در آن روز به فراخور حال "سپاه" تشكيل شد تا رفع نگراني كند و در پي آن ارتش نيز تقويت شد؛ با وجود آنكه جنگ مساله خوبي نيست ولي ضرورت تشكيل سپاه در مقطع جنگ به خوبي مشاهده شد.
از همان ابتدا ارتش و سپاه مانند دو بردار بودند
دوزدوزاني با اشاره به اينكه نسبت به تشكيل سپاه هيچ مخالفت كلي و عمومي وجود نداشت خاطر نشان كرد: از همان ابتدا ارتش و سپاه مانند دو بردار بودند و برخي مخالفتها مانع تشكيل سپاه نميشد؛ از سوي ديگر اين مساله كه تلاش ميشد تا مديريت در سپاه مديريتي معنوي، اخلاقي و داراي جنبههاي سياسي و نظامي باشد، موجب ميشد تا مخالفتي با تشكيل اين بازوي نظامي وجود نداشته باشد.
وي با بيان اينكه از اولين اولويتهاي تشكيل سپاه، تعيين فرمانده آن بود تصريح كرد: در ابتدا دوستان تصميم گرفتند آقاي جواد منصوري را به طور موقت و به مدت 6 ماه فرمانده سپاه كنند ولي پس از گذشت چندي، اشاره دوستان به بنده شد تا من فرماندهي سپاه را بپذيرم. من نيز در ابتدا فكر ميكردم پذيرش اين مسووليت كار درستي نباشد لذا مدتي آن را نپذيرفتم؛ تا اينكه گفته شد امام (ره) فرمودهاند كه فلاني تكليف شرعي دارد و بايد بپذيرد و بنده هم اين مسووليت را پذيرفتم.
دوزدوزاني تصريح كرد: با وجود آنكه دوران مسووليت بنده طولاني نبود ولي از حساسيت بالايي برخوردار بود؛ در آن مقطع كودتاي نوژه، تسخير سفارت آمريكا، مساله طبس و همچنين حضور برخي جريانها در كشور و تحركات آنها حساسيت شرايط را بالا برده بود ولي در دوران مسووليت بنده اين مسايل به بهترين نحو و با كمترين خسارات حل شد. وجود چنين اتفاقاتي مستلزم اين بود كه بنده و رييس ستاد كه شهيد كلاهدوز بودند در تمام صحنهها حضور داشته باشيم كه اين گونه بود.
بنيصدر مخالف سرسخت سپاه در آن مقطع بود
وي با اشاره به اينكه بنيصدر مخالف سرسخت سپاه در آن مقطع بود به ايسنا گفت: بنيصدر تصور ميكرد اگر با سپاه مخالفت كند ميتواند در ميان ارتشيان موقعيت كسب كند و تكيه به ارتش موقعيت بيشتري را براي او فراهم ميكند تا شايد در آينده به اهداف خود به ويژه مخالفت با اساس انقلاب بپردازد؛ البته در آن مقطع ما وضعيت ذهني او را شناخته بوديم و در شوراي امنيت ملي كه رياست آن بر عهده بني صدر بود حضور داشتيم؛ بنده در آن جلسات موضع انقلاب را به عنوان فرمانده سپاه مطرح ميكردم كه اين موضعگيريها به مرور زمان مخالف سرسختانه بنيصدر را با بنده برانگيخت.
دوزدوزاني گفت: از طرف ديگر بنيصدر فكر ميكرد ميتواند با نزديك شدن به ابوشريف به هدف خود برسد و من را كنار بگذارد و وي را فرمانده سپاه كند ولي من از سالهاي قبل ابوشريف را ميشناختم و ميدانستم قدرت ايمان، صفا و معنويت وي به او اجازه نخواهد داد كه بگذارد تا بنيصدر از او سوءاستفاده كند.
وي خاطر نشان كرد: بنيصدر براي آنكه فرماندهي مرا زير سوال ببرد در پادگان خليج، جلسهاي تشكيل داد و تمام فرماندهان سپاه در سراسر كشور را فراخواند كه حدود 130 فرمانده در اين جلسه شركت كردند. بنيصدر ميخواست در اين جلسه با يك رفراندوم، مرا كنار بگذارد ولي پس از رايگيري از اين 130 نفر، 100 نفر به من راي دادند كه باقي بمانم، 20 نفر راي ممتنع دادند و 10 نفر با من مخالفت كردند كه اين مساله باعث شد تا وي با بدنه سپاه هم كينهورزي كند.
دوزدوزاني ادامه داد: تمام اين مسايل به حضرت امام خميني (ره) گزارش ميشد، به همين جهت بنيصدر با ما مخالفت سرسختانهاي ميكرد؛ در آن مقطع در جلسهاي كه با حضور اينجانب، شهيد كلاهدوز، ابوشريف و بنيصدر تشكيل شده بود، بحث و گفتوگوي فراواني انجام داديم؛ در آن جلسه ابوشريف گفت "بر اساس آيهاي از قرآن كريم كساني كه توان جسمي و علمي بيشتري دارند بايد در راس قرار بگيرند" و گفتن اين مطلب باعث شد تا بنيصدر نيز نسبت به ما جبههگيري كند اما آنها ميدانستند كه مساله فرماندهي ضرورتهاي ديگري دارد. پس از اين مطلب من به ابوشريف گفتم "اگر من مسووليت را بپذيرم و كنار بروم، فرمانده شما بنيصدر ميشود. آيا بنيصدر اين دو ويژگي كه گفتيد را دارد؟" پس از اين مطلب بنده در دو خط استعفاي خود را نوشتم و شهيد كلاهدوز نيز زير همان استعفاي خود را نوشت.
دوزدوزاني گفت: در دوره فرماندهي من يك فرماندهي كاريزماتيك حاكم بود، هيچ كس به دنبال دنيا به سپاه نيامده بود. در سال 59 كه تصميم گرفتيم به نيروهاي خود حقوق بدهيم آنها حقوقشان را نميپذيرفتند و كسر شان ميدانستند و ميگفتند ما براي دنيا به سپاه نيامديم.
وي با بيان اينكه در آن مقطع توجه به مسايل نظامي به دليل شرايط حساس امري ضروري بود اظهار كرد: در تهران هنوز گروهكهاي ضد انقلاب فعال بودند و در شب ما شاهد تيراندازيهاي هوايي بوديم. گروههاي چماقدار نيز ناامني ايجاد ميكردند. اطراف كشور هم گروههايي تشكيل ميشدند كه مذاكره با آنها گاهي به نتيجه نميرسيد و نيازمند قوه قهريه بود. بههمين جهت تشكيل سپاه با رويكردي نظامي امري ضروري به نظر ميرسيد.
انقلاب ما انقلابي زودرس بود
دوزدوزاني با تاكيد بر اين كه هدف ما حفظ انقلاب به عنوان دستاوردي بزرگ بود تصريح كرد: به نظر من انقلاب ما انقلابي زودرس بود. چون جامعه در بهمن 57 هنوز براي انقلابي به اين بزرگي تربيت نشده بود. رهبر انقلاب يك رهبري مذهبي و جامع الشرايط بود. ايشان شخصيتي ويژه داشتند و اسم و سخنانشان حركت دهنده بود ولي به نظر ميرسيد جامعه براي چنين انقلاب بزرگي تربيت نشده و آمادگي از بين بردن يك جريان دو هزار و پانصد ساله را نداشت.
وي ادامه داد: امروز هم نواقصي كه ديده ميشود به اين دليل است كه هنوز جامعه ما كه داعيه اسلاميگري دارد، آب و رنگ اسلاميت نگرفته است. شريعتي در يكي از سخنرانيهاي خود در حسينيه ارشاد گفت "هر پنجرهاي را كه باز ميكنيد صداي حسين حسين ميآيد، وقتي ميپرسيم اين حسين كيست؟ هيچ كس پاسخي به ما نميگويد. اسلاميت، تشيع و حسيني بودن به اين شيوه هيچ مشكلي را حل نخواهد كرد".
دوزدوزاني با تاكيد بر اينكه جواناني كه در آن مقطع وارد سپاه ميشدند روحيهاي نظامي - معنوي داشتند و اطلاعات سياسي قوي و بالايي پيدا ميكردند به خبرنگار تاريخ ايسنا گفت: در آن مقطع جواناني متخصص تربيت ميشدند و ما در آن مقطع به درستي وارد مسايل شديم.
بعد مذهبي، فكري، اعتقادي و سياسي در شكلگيري سپاه مدنظر بود
وي با اشاره به اينكه بعد مذهبي، فكري و اعتقادي و سياسي در شكلگيري سپاه مدنظر بود خاطرنشان كرد: در دورههاي دو هفتهاي آموزش سپاه در آن مقطع آنقدر خوب عمل ميشد كه شهيد نامجو كه مسوول دانشگاه افسري ارتش بود از ما خواست تا نيروهايي كه ميخواهند وارد اين دانشگاه شوند، در ابتدا دو هفته در اين كلاسها دوره ببينند و پس از آن وارد پادگان شوند. اين نشاندهنده كار فكري، اعتقادي و نظامي بود كه در آن مقطع مدنظر ما قرار داشت.
۰۲ ارديبهشت ۱۳۸۷ هدف از تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، نگهباني از انقلاب و دستاوردهاي آن و کوشش در راه تحقق آرمانهاي الهي است. تقويت توان دفاعي جمهوري اسلامي از راه همکاري با ديگر نيروهاي مسلح و آموزش نظامي، از ديگر اهداف تشکيل اين نهاد شمرده ميشود و در اساسنامه سپاه پاسداران که به تصويب شوراي انقلاب رسيده، مبارزه قانوني با عوامل و جريانهايي که درصدد خرابکاري و براندازي نظام جمهوري اسلامي هستند يا با توسل به زور، ميخواهند حاکميت قوانين جمهوري اسلامي را از بين ببرند، از مأموريتهاي اين نهاد شمرده شده است. از ديگر وظايف اين ارگان، ميتوان به خلع سلاح کساني که بدون مجوز قانوني، اسلحه دارند و همکاري با نيروهاي انتظامي در مواقع لزوم براي برقراري نظم و امنيت و حاکميت قانون در کشور اشاره کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر