اعدام منوچهر مسعودی،مشاور حقوقی بنی صدر-پاداش خمینی بکسی که علیه اطلاعات اعلام جرم کرده بود
۷۱۳۹۱/۰۷/۲ -در سالروز اعدام منوچهر مسعودی، متن وصیتنامه این شهید افتخار، زندگی نامه او، که در اولین شماره انقلاب اسلامی در 5 آبان 1360 بچاپ رسید، و اعلام جرم او بر عليه دادستان تهران به خاطر عدم تعقيب كيفري نويسنده و مدير روزنامه اطلاعات به اتهام ايراد تهمت به آقای خميني، را منتشر می کنیم.
وصیتنامه شهید منوچهر مصعودی
به نام خدای مهربان
همسر عزیزم زینت مهربان و از جان بهترم
همسر عزیزم زینت مهربان و از جان بهترم
نور چشمان و امیدهای زندگی 42 ساله ام مرجان و مریم ای همة تار و پود وجودم
بنام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
اینک که این نامه را برای شما می نویسم ساعت 7 و ده دقیقه بعد از ظهر روز چهارشنبه در زندان اوین هستم که اطلاع داده اند وصیت خود را بنویسم و مفهوم این مطلب هم اینستکه متعاقباً اعدام خواهم شد.
البته خبر اعدام من برای شما حتماً ناگوار خواهد بود ولی از آنجا که بازگشت همه ما بسوی خدای بزرگ و رحمن است نباید ناراحت شد. البته این را می دانم که ادامه زندگی و نگهداری و حضانت دو طفل معصوم و بی گناهم مرجان و مریم با توجه به عدم امکانات مالی و فقدان هرگونه پس انداز و موجودی و دارائی چقدر برای تو مشکل و طاقت فرساست. من از تو درخواست می کنم همانطوریکه در تمام این سال های زندگی با صبر و حوصله و با تحمل و متانت با فقر و فاقه ساختی و تمام آن روزهای سیاه شاه را که غیر قابل تحمل بود با درک و شناختی که از زندگی سخت ملت زیر ستم داشتی با بردباری سپری کردی، اینک این زندگی دور از من را با حضور امید و آرزوهای زندگی مان مرجان و مریم در کمال راحتی و آسانی بگذرانید. من همیشه در زندگی خود، کوشش داشته ام که در راه خدا و در راه ملت ایران و برای آزادی و استقلال و جمهوری خدمت کنم. در دفتر {ریاست} جمهوری هم قصد و هدف و اعتقادم کوشش در جهت تقویت بنیاد جمهوری اسلامی بوده است. همیشه آرزو داشتم که از زیر سلطه جابرانه شاه خارج شویم و ملت بتواند با اعتقاد اسلامی خود به آزادی و استقلال مورد خواسته خود برسد. خوشحال هستم تا جائیکه مقدور بوده است در راه اعتقادات خود در جهت پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی از هیچ گونه کوششی فروگذار نکردم. در محاکمه حضرت آیت الله طالقانی مفتخرم که بعنوان وکیل مدافع ایشان را بعهده داشته ام و باز هم در جریان حرکت بنیان کن ملت ایران در جریان به ثمر رسیدن انقلاب زمانی که روزنامه اطلاعات مقاله توهین آمیزی علیه حضرت امام نوشته بود، یعنی زمانی که نان و حلوا قسمت نمی کردند، به منظور دفاع از قدرت و عظمت نیروی لایزال ملت و حمایت از رهبری آن اعلام جرمی علیه روزنامه اطلاعات و نویسنده مقاله آن به دادگستری دادم که در واقع اعلام جرم علیه شاه و نظام دیکتاتوری بود. و باز هم خوشحالم که در جریان درگیری آقایان دانشجویان و روحانیون و بازاریان در جریان انقلاب که وسیله پلیس شاه دستگیر می شدند، با تمام وجود از حقوق آنان دفاع کردم و وظیفه و دین خود را به انقلاب و ملت در حدّ وسع و توانائی انجام دادم. اگر چه از مال دنیا و امتیازهای آن برخوردار نبودم اما از دوست داشتن مردم و با مردم بودن و با غم و اندوه آنان دمساز بودن که همانا مفهوم واقعی آیات کریمه الهی است یک لحظه غافل نبوده ام. امیدوارم مردم ما با یاری و استعانت خداوند برزگ به مشگلات خود فائق و به اهداف خود برسند.
بنام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
اینک که این نامه را برای شما می نویسم ساعت 7 و ده دقیقه بعد از ظهر روز چهارشنبه در زندان اوین هستم که اطلاع داده اند وصیت خود را بنویسم و مفهوم این مطلب هم اینستکه متعاقباً اعدام خواهم شد.
البته خبر اعدام من برای شما حتماً ناگوار خواهد بود ولی از آنجا که بازگشت همه ما بسوی خدای بزرگ و رحمن است نباید ناراحت شد. البته این را می دانم که ادامه زندگی و نگهداری و حضانت دو طفل معصوم و بی گناهم مرجان و مریم با توجه به عدم امکانات مالی و فقدان هرگونه پس انداز و موجودی و دارائی چقدر برای تو مشکل و طاقت فرساست. من از تو درخواست می کنم همانطوریکه در تمام این سال های زندگی با صبر و حوصله و با تحمل و متانت با فقر و فاقه ساختی و تمام آن روزهای سیاه شاه را که غیر قابل تحمل بود با درک و شناختی که از زندگی سخت ملت زیر ستم داشتی با بردباری سپری کردی، اینک این زندگی دور از من را با حضور امید و آرزوهای زندگی مان مرجان و مریم در کمال راحتی و آسانی بگذرانید. من همیشه در زندگی خود، کوشش داشته ام که در راه خدا و در راه ملت ایران و برای آزادی و استقلال و جمهوری خدمت کنم. در دفتر {ریاست} جمهوری هم قصد و هدف و اعتقادم کوشش در جهت تقویت بنیاد جمهوری اسلامی بوده است. همیشه آرزو داشتم که از زیر سلطه جابرانه شاه خارج شویم و ملت بتواند با اعتقاد اسلامی خود به آزادی و استقلال مورد خواسته خود برسد. خوشحال هستم تا جائیکه مقدور بوده است در راه اعتقادات خود در جهت پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی از هیچ گونه کوششی فروگذار نکردم. در محاکمه حضرت آیت الله طالقانی مفتخرم که بعنوان وکیل مدافع ایشان را بعهده داشته ام و باز هم در جریان حرکت بنیان کن ملت ایران در جریان به ثمر رسیدن انقلاب زمانی که روزنامه اطلاعات مقاله توهین آمیزی علیه حضرت امام نوشته بود، یعنی زمانی که نان و حلوا قسمت نمی کردند، به منظور دفاع از قدرت و عظمت نیروی لایزال ملت و حمایت از رهبری آن اعلام جرمی علیه روزنامه اطلاعات و نویسنده مقاله آن به دادگستری دادم که در واقع اعلام جرم علیه شاه و نظام دیکتاتوری بود. و باز هم خوشحالم که در جریان درگیری آقایان دانشجویان و روحانیون و بازاریان در جریان انقلاب که وسیله پلیس شاه دستگیر می شدند، با تمام وجود از حقوق آنان دفاع کردم و وظیفه و دین خود را به انقلاب و ملت در حدّ وسع و توانائی انجام دادم. اگر چه از مال دنیا و امتیازهای آن برخوردار نبودم اما از دوست داشتن مردم و با مردم بودن و با غم و اندوه آنان دمساز بودن که همانا مفهوم واقعی آیات کریمه الهی است یک لحظه غافل نبوده ام. امیدوارم مردم ما با یاری و استعانت خداوند برزگ به مشگلات خود فائق و به اهداف خود برسند.
همسر عزیزم،
از
اینکه در این زندگی جز رنج و زحمت و ناراحتی ندیدی عذر می خواهم. اگر چه
در زندگی از شرایط مادی حتی متوسط هم برخوردار نبودی عذر می خواهم و از
اینکه باز هم مجبور هستی با متانت و صبر و تحمل و با وجود عدم درآمد و
دارائی و با فقر و فاقه زندگی خود و دو طفل معصوم و بی گناه را بهر صورت
تأمین کنی از تو سپاسگزارم. خداوند بزرگ و رحمن انشاءالله ترا در این مهم و
سرپرستی و تأمین زندگی فرزندانم یاری و کمک نماید.
حضور کل حسین و کبری خانم، عذرا، اصغر و حاج اکبر و غلامرضا جان و عباس آقا و منیژه خانم و منیر و دلبر خانم سلام فراوان برسان و اگر نسبت به آنان بدی رفته است عذرخواهی کن.
زینت عزیزم، دو دفتر حساب پس انداز صندوق بانک ملی مربوط به مرجان و مریم که تنها موجودی این دنیای فانی بود در پرونده دادگاه اوین است. این پول را تو دریافت کن و فقط تو صلاحیت و نگهداری فرزندانم را داری. همه دوستان و عزیزانی را که همیشه آنان را دوست می داشتم و در تمام لحظات زندگی به یاد آنان بوده ام سلام برسان. مادرم را در این غم و اندوهی که برایش حاصل می شود با تمام توانائی و قدرت روحی خودت یاری و تسلی بده.
در پایان سلامت تو غمخوار زندگی ام و امیدهای مشترکمان مرجان و مریم را آرزومندم و شما را برای همیشه و آخرین بار می بوسم. تا می توانی کوشش کن که افسردگی و غم زدگی تو در روان و سلامت فرزندان تأثیری نداشته باشد. جلوی آنان به گریه و زاری نپردازید و همیشه کوشش کن با روحیه قوی با بچه ها روبرو شوید. از گریه و زاری و عزاداری که روح و روان بچه ها را دچار تزلزل و تردید کند بشدت خودداری کنید. خواهران عزیزم فرنگیس و مهری و فخری و آقایان قربان خان و خباز خان و داود خان را سلام برسانید و بچه های آنان را ببوسید.
چون موجودی و دارائی و در آمد ندارم، هرکس طلبی دارد عندالله ببخشد.
برادران حشمت و جمشید و هوشنگ و اهل بیت آنان را سلام برسان. هرکس از قلم افتاده است را حتما˝ سلام و دعا برسان. و برای همه در خواست توفیق و پیروزی و سلامت از خدا می کنم.
حضور کل حسین و کبری خانم، عذرا، اصغر و حاج اکبر و غلامرضا جان و عباس آقا و منیژه خانم و منیر و دلبر خانم سلام فراوان برسان و اگر نسبت به آنان بدی رفته است عذرخواهی کن.
زینت عزیزم، دو دفتر حساب پس انداز صندوق بانک ملی مربوط به مرجان و مریم که تنها موجودی این دنیای فانی بود در پرونده دادگاه اوین است. این پول را تو دریافت کن و فقط تو صلاحیت و نگهداری فرزندانم را داری. همه دوستان و عزیزانی را که همیشه آنان را دوست می داشتم و در تمام لحظات زندگی به یاد آنان بوده ام سلام برسان. مادرم را در این غم و اندوهی که برایش حاصل می شود با تمام توانائی و قدرت روحی خودت یاری و تسلی بده.
در پایان سلامت تو غمخوار زندگی ام و امیدهای مشترکمان مرجان و مریم را آرزومندم و شما را برای همیشه و آخرین بار می بوسم. تا می توانی کوشش کن که افسردگی و غم زدگی تو در روان و سلامت فرزندان تأثیری نداشته باشد. جلوی آنان به گریه و زاری نپردازید و همیشه کوشش کن با روحیه قوی با بچه ها روبرو شوید. از گریه و زاری و عزاداری که روح و روان بچه ها را دچار تزلزل و تردید کند بشدت خودداری کنید. خواهران عزیزم فرنگیس و مهری و فخری و آقایان قربان خان و خباز خان و داود خان را سلام برسانید و بچه های آنان را ببوسید.
چون موجودی و دارائی و در آمد ندارم، هرکس طلبی دارد عندالله ببخشد.
برادران حشمت و جمشید و هوشنگ و اهل بیت آنان را سلام برسان. هرکس از قلم افتاده است را حتما˝ سلام و دعا برسان. و برای همه در خواست توفیق و پیروزی و سلامت از خدا می کنم.
ای ایران ای مرز پر گهر ای خاکت سرچشمه هنر.
با احترام منوچهر مسعودی
23/7/ 1360
با احترام منوچهر مسعودی
23/7/ 1360
زینت و مرجان و مریم باتمام وجود شما را می بوسم
زندیگنامه شهید مسعودی
روز
دوشنبه 27 مهرماه 1360 دادستانی انقلاب که در طریق سرکوب و کشتار
انقلابیون حقیقی دست دادستان رژیم گذشته را از پشت بسته بود خبر اعدام
منوچهر مسعودی مشاور حقوقی رئیس جمهور بنی صدر همراه با 33 نفر دیگر از
مبارزین راه استقلال و آزادی ایران اعلام نمود. اتهامات منوچهر مسعودی
بنابر اطلاعیه روابط عمومی آقای لاجوردی عبارتند از " شرکت در کودتا،
همکاری با گروهکهای ضد انقلاب، مانور برای تضعیف رهبری انقلاب، اظهارات کذب
غرض آلود، اخاذی از خانواده های متهمین، دخالت در امور قضائی و بالاخره
زنای محصنه مکرر!"
منوچهر
مسعودی چه کسی بود؟ چه گناهی کرده بود؟ در چه شرایطی بازداشت شد؟ چگونه
محاکمه گردید؟ شاید مختصر دقتی در یافتن پاسخ این سئوالات بتواند بهتر از
هر شهادت و تحلیل و استدلال دیگری ماهیت واقعی دستگاه شوم قضائی آقای خمینی
و میزان وفاداری ایشان به پیروان باقی مانده اش را به اسلام و اصول عالیه
آن مشخص نماید. و معلوم کند که آیا ایشان با لایحه قصاصش واقعا درد اسلام و
احکام و حدود الهی را دارد و یا اینکه ابوسفیان وار پس از بحکومت رسیدن آل
امیه او نیز در خلوت می گوید خدا و قرآن و اسلام و پیغمبر همه اوهامی بیش
نبودند و برای آن ابداع شده اند که وی به حکومت برسد.
منوچهر
مسعودی در سال 1319 در اصفهان در خانواده ای مسلمان و مستضعف دیده به جهان
گشود. دوران ابتدایی و متوسطه را در اصفهان گذارانید و در سال 1340 پس از
گرفتن دیپلم از دبیرستان ادب، در دانشکده حقوق دانشگاه تهران مشغول به
تحصیل گردید. در این سالها در سازمان دانشجویان دانشگاه تهران وابسته به
جبهه ملی ایران و در حزب ملت ایران فعالیت می نمود. در 16 آذر سال 1341
برای اولین بار گرفتار ساواک و زندان شاهنشاهی شد. پس از 15 خرداد 1342 در
عید نوروز سال 1343، در آن شرایط سنگین برای اولین بار، کارت تبریکی در
اصفهان و تهران منتشر گردید که در آن عکس خمینی و مصدق به عنوان رهبر مذهبی
و رهبر سیاسی مبارز چاپ شده بود. در اینکار مسعودی ذی سهم بود. پس از
پایان تحصیلات در دانشکده حقوق و خدمت سربازی، مسعودی به وکالت مشغول شد.
وکالتی که بر خلاف بسیاری دیگر عبارت از جمع آوری پول و دلالی و کارچاق کنی
نبود بلکه دفاع پیگیر از محرومین و مبارزین بود. در طول عمر شغلی خویش، وی
شجاعانه دفاع از زندانیان سیاسی را بعهده گرفت. یکبار
به عنوان وکیل آقای طالقانی، آقای منتظری و دهها نفر دیگر از کسانی که در
آن سالها شکار دستگاه سرکوب رژیم پهلوی می شدند به مبارزه خستگی ناپذیر
سیاسی خود ادامه داد. در تمام این دوران که بسیاری از
مدعیان کنونی مبارزه و انقلاب گری مانند دادستان کنونی کل انقلاب، عافیت و
سلامت را در سکوت و یا وصول حق السکوتی از رژیم شاه یافته بوده، سر در آخور
رژیم پهلوی مشغول نشخوار بودند، و به کسانی از آنها نیز اگر بنابر مختصر
فعالیتی که می کردند، گرفتار زندان و تعقیب می شدند، مسعودی با تمام توان
خود، در اختیار قربانیان استبداد بود و بدون توجه به موضع سیاسی و فکری
آنان از لحظه ای که مسلم می شد قربانی دستگاه سرکوب شاه هستند، به دفاع از
آنها بر می خاست. در زمانی که شخصی به امضای
رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات علیه آقای خمینی مقاله نوشت، این مسعودی
بود که جرات و شهامت بخرج داد و رسما و علنا علیه روزنامه اطلاعات اعلام
جرم نمود. در زمانی که دانشجویان مبارز دانشگاههای ایران را به جلوی
دادگاههای رژیم شاه می بردند، هر گاه امکان حضور وکلای غیر نظامی وجود
داشت، مسعودی بود که با شهامت کامل به دفاع بر می خاست و بهترین و سیاسی
ترین لوایح دفاعی را تنظیم می نمود. در تمام این مدت، رسیدن به وضع خانواده
های زندانیان سیاسی و کمک کردن به آنها، تهیه مخفیگاه و پناه برای مبارزین
تحت تعقیب، تهیه پول و تدرکات تکثیر و پخش اعلامیه گروههای مبارز از کار و
تلاشهای روزمره او بود.
در
جریان انقلاب، سازماندهی راهپیمائی ها، کمیته استقبال آقای خمینی، هفته
همبستگی دانشگاهها، فعالیتهای جامعه حقوق دانان ایرانی و کمیته حقوق بشر و
فعالیت سیاسی دیگر، نقش بسزایی داشت و از فردای پیروزی انقلاب نیز با همه
وجود در اختیار آن قرار گرفت.
به
این ترتیب، مسعودی تا پیروزی انقلاب ایران همه زندگی خود را وقف مبارزه با
رژیم ضد آزادی و وابسته پهلوی کرد و از همه مبارزین علیه این رژیم، صرف
نظر از عقیده و موضع خاص سیاسی آنها دفاع نمود. در واقع مسعودی در همه این
دوران از اشخاص دفاع نمی کرد، از اصول و اعتقادات خود دفاع می نمود. برای
رسیدن به نان و نوا و مقام و سمتی مبارزه نکرده بود. برای تحقق بخشیدن به
آرمانی و متعین ساختن جامعه کوشش و تلاش نموده بود که در آن انسان آزاد و
مسئول، مقام و منزلت واقعی انسانی خویش را باز یابد. و
بهمین لحاظ نیز با اولین انحرافات انقلاب، با اولین بازداشتهای غیر
قانونی، با اولین اعدامهای من غیر الحق، با اولین مصادره های ظالمانه،
فریاد اعتراض و اقدام و کوشش دفاعی، او مجددا شروع شد. و در این زمینه نیز
با همان صراحت و صداقت و پیگیری دوران قبل اقدام می نمود. دفاع
از اصول مجامله و تعارف بر نمی داشت. و بهمین لحاظ ناگزیر در کوشش خود
برای دفاع از حق و عدالت به مقابله با بهشتی ها، قدوسی ها، خلخالی ها،
موسوی تبریزی ها و لاجوردی ها و محمدی گیلانی ها و همه همپالگی هایشان
برخاست. و مسلما این امر منجر به کینه و غضب آنها نیز می گردید. خوب به یاد دارم روزی در محوطه دفتر ریاست جمهوری، عبای آقای موسوی اردبیلی که عنوان دادستانی کل کشور را بدوش میکشد، گرفته بود و
به او اسناد و مدارک و عکسهای کسانی را نشان میداد که در زندان اوین در
جمهوری اسلامی که مدعی استقرار عدل اسلامی بود، شکنجه شده بودند. و وقتی
اردبیلی با حیله گری معمول خود، بهانه آورد که این امور در هر انقلاب قابل
اجتناب نیستند، باید حوصله کرد و "صبر انقلابی" بخرج داد تا کارها درست شود
و به عبارت دیگر وعده بهار و خربزه و خیار میداد، مسعودی شجاعانه به موسوی
اردبیلی یادآور شد شما در دوره شاه، نیز همین حرفها را می زدید و سازشکار و
اهل مجامله بودید و به او یادآور شد که چگونه زمانی که پسر موسوی اردبیلی
را در دانشگاه بازداشت کرده بودند و مسعودی وکالت او را بعهده گرفته بوده
است و ساواک فشار می آورده که وی باید ندامت نامه بنویسد تا آزاد شود،
موسوی اردبیلی نیز همزمان با مامورین ساواک به پسرش فشار می آورده است که
نامه را بنویسد و خود و خانواده اش را راحت کند. جناب دادستان در برابر این
یادآوری ساکت شد. اما غرق بغض و کینه در چشم او دیده میشد.
مسعودی
به این ترتیب با تدارک پرونده های منظم و رسیدگی به امور زندانیان و تدوین
مراتب تجاوز دادگاههای با اصطلاح انقلاب و سپاه و کمیته و سایر نهادها و
ارگانها به مبارزه سخت و پیگیری بر علیه کسانی که دست به منحرف کردن انقلاب
زده بودند، پرداخت و بعنوان مشاور حقوقی رئیس جمهوری بنی صدر، همچون خاری
به چشم تجاوازکاران به اسلام و انقلاب فرو می رفت و به همین لحاظ قبل از 15
خرداد 1360 یعنی دو هفته قبل از آخرین مرحله کودتای خزنده بازداشت شد. در
همان زمان، بنابر اطلاعات موثق از زندان اوین، بنا بود او و 7 نفر دیگر از
دستیاران رئیس جمهوری را بلافاصله اعدام کنند که البته این توطئه با توجه
به ناتوانی دستگاه سرکوب در بازداشت بقیه افراد، عملی نشد.
پس
از بازداشت، او را شدیدا شکنجه کردند و به جلوی دوربین تلویزیون آوردند.
یکبار او را به ده سال زندان مجکوم کردند و بالاخره خبر اعدام او را منتشر
ساختند. گناه مسعودی و امثال او چیزی جز وفاداری به اصول و اعتقادات و
آرمانهایشان و صمیمیت در طریق خدمت به مردم نیست.
و مسلم است رژیمی که مشروعیت مردمی، اخلاقی، دینی و سیاسی خود را بکلی از
دست داده است برای از بین بردن این اسوه های حقیقت طلبی و آزادیخواهی دست
بهر حیله و جعل و دروغی خواهد زد و آنچه را شایسته خود اوست بعنوان اتهام
به آنها نسبت خواهد داد. صرفنظر از غم از دست دادن امثال مسعودی ها، آنچه
که دردناک است این است که این امور همه بنام اسلام و عدالت آن انجام می شود
و بدینترتیب این مدعیان دروغین اسلام، سختترین ضربه را به پیکار اسلام
راستین وارد میکنند.
منبع: نشریه انقلاب اسلامی در هجرت شماره یک، سه شنبه 5 آبان 1360.
متن اعلام جرم منوچهر مسعودي وكيل دادگستري بر عليه دادستان تهران به خاطر عدم تعقيب كيفري نويسنده و مدير روزنامه اطلاعات به اتهام ايراد تهمت به آقای خميني، ارجاع تخلف مخاطب به دادسراي انتظامي قضات
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر