۱۳۹۳ مرداد ۲۱, سه‌شنبه

مترو غزه حماس و پارانویای اسرائیلی یوری او نری – برگردان: هاتف رحمانی




تل آویو مترو ندارد. مترو دهه ها مورد بحث بوده است. شهردارهای موفق قول ایجاد آن را داده اند. افسوس، تل آویو هنوز مترو ندارد.
وقتی که ارتش اسرائیل وارد نوار غزه شد و سامانه حیرت آور تونل های زیر زمینی را کشف کرد، فکری به ذهن من خطور کرد: چرا حماس را برای ساختن مترو تل آویو دعوت نکنیم؟ آن ها تجربه، فن آوری، طراح و نیروی انسانی آن را دارند.

اما این جنگ شوخی نیست. یک تراژدی هولناک است.
پس از ۲۹ روز جنگ (تا الان) چه کسی برنده شده است؟
البته، هنوز برای نتیجه گیری نهایی خیلی زود است. آتش بس شکسته شده است. ماه ها وسال ها برای محاسبه نتیجه نهایی طول خواهد کشید. اما عقلانیت مردمی اسرائیل از پیش نتیجه های خود را گرفته اند: جنگ یک تساوی است.

نتیجه گیری، از پیش خود، نوعی معجزه است. یک ماه تمام، شهروند های اسرائیلی با رگباری از تبلیغات بمباران شده بودند. آن ها هر روز، هر ساعت، هدف جریان بی پایان شستشوی مغزی قرار داشتند.
رهبرهای سیاسی و نظامی تصویری از پیروزی دیکته می کردند. به خودروهای حامل تانک ها و سربازهای خارج شونده از نوار غزه دستور داده شده بود پرچم های بزرگی بر افرازند. تمام عکس های سربازهای ترک کننده نوار سربازهای خوشحال خندانی را نشان می دادند. (من در تصور خود سربازها را در حال آموزش برای خروج با فریاد گروهبان یکم می دیدم: "تو آن جا، سرجوخه کوهن، لبخندت را اصلاح کن!")

طبق گفته خط رسمی، ارتش عظیم ما به تمام هدف هایش دست یافته است. ماموریت کامل شد. حماس مغلوب شده است. "خبرنگار های جنگی" آن را بعنوان یکی از بیمزگی ها مطرح کردند: "حماس در حال سینه خیز با چهار دست وپا برای آتش بس است."
از این رو شگفتی بزرگی وجود داشت که در اولین نظرسنجی پس از اولین دور جنگ، ۵۱ درصد از افکار عمومی یهودی اسرائیل پاسخ داد که جنگ به طور مساوی پایان یافت. تنها ٣۶ درصد پاسخ دادند که ما برنده شدیم، در حالی که ۶ درصد اعتقاددارند که جنگ با پیروزی حماس تمام شد.

زمانی که یک سازمان چریکی با حدود ۱۰.۰۰۰ رزمنده به یک تساوی با یکی از قوی ترین ارتش های جهان، مسلح به سلاح های فوق مدرن دست می یابد، خود آن نوعی پیروزی است.
حماس نه تنها شجاعت زیادی در طی جنگ، بلکه ابتکار حیرت آوری در آمادگی برای این کارزار نشان داده است. حماس هنوز استوار ایستاده است.
از سوی دیگر، ارتش اسرائیل، تخیل بسیار اندکی نشان داده است. ارتش کاملا برای پیچ و خم های تونل ها ناآماده بود. "سپر آهنین" بسیار موفق، دفاع ضد موشکی توسط غیرنظامی ها آماده و هشت سال قبل توسط وزیر غیرنظامی دفاع در برابر اظهار آرزوی ارتش نصب شد. بدون این دفاع، جنگ می توانست بسیار متفاوت به نظر برسد.
در حقیقت، بعنوان یک مفسر با جرات می نویسم، ارتش به یک ماشین سنگین، طاقت فرسای محافظه کار تبدیل شده است. ارتش روال مستقر شده خود را، بدون به کار گرفتن نیروهای ویژه دنبال کرد. دکترین ارتش، در صحنه، کوبیدن مردم غیرنظامی برای مطیع کردن، تا حد ممکن موجب کشتار و ویرانی بیشتر شدن، ترساندن بیشتر و طولانی تر "مقاومت" تا جایی که امکان داشت بود. در اسرائیل، تصویر دهشتناک مرگ و ویرانی احساس ترحم بر نمی انگیخت. بر عکس، مردم به آن افتخار می کردند.

در پایان، هر دو طرف کاملا خسته بودند. با این حال حماس در گفتگوی آتش بس قاهره تسلیم نشد.
برای رهبری اسرائیل، تنها بدیل برای عقب نشینی فتح کامل نوار غزه بود. این می توانست آن را به نابودی فیزیکی حماس قادر سازد و زیر ساخت های آن را نابود نماید. اما ارتش مصرانه مخالفت کرد و رهبری سیاسی را هم متقاعد کرد. حدودا یک هزار سرباز اسرائیلی می توانستند کشته شوند و تمام نوار هم می توانست با خاک یک سان شود.
٣۲ سال قبل، دوتایی بگین – شارون با مسئله غامض مشابهی رو در رو شدند. فتح بیروت غربی می توانست به قیمت جان حدودا ٨۰۰ سرباز اسرائیلی تمام شود. مانند دوتایی ناتانیاهو – یئلون اکنون، آن ها بر علیه آن تصمیم گرفتند.

جامعه اسرائیلی معده ای برای هضم این همه تلفات ندارد. و فریاد جهانی علیه قتل عام غیر نظامی ها در غزه هم می تواند خیلی زیاد باشد.
تاکنون ناتانیاهو همه آن چه را قسم خورده بود هرگز- هرگز انجام ندهد انجام داده است: او به گفتگو با "سازمان تروریست مطرود" – حماس – تن داده است.
یک بیماری روانی وجود دارد که پارانویا (جنون ایجاد سوء ظن شدید) خوانده می شود. نشانه اصلی آن عبارت است: مریض یک فرض دیوانه ای را می گیرد (زمین مسطح است، کندی توسط ماورا زمینی ها کشته شد، یهودی ها بر دنیا حکومت می کنند) و یک سامانه کامل منطقی در اطراف آن می سازد. سیستم بسیار منطقی است، سالم بیمار است. پارانویای کنونی اسرائیل به حماس مربوط است. فرض ان است که حماس یک سازمان شیطانی جهادی تروریست است، که بر نابودی اسرائیل تاق زده است. همان گونه که یک روزنامه نگار این هفته مطرح کرد: "دسته ای از جنایتکارها".
تمام سیاست اسرائیل بر این فرض استوار است. پس جنگ این بود.
شما نمی توانید با حماس گفتگو کنید. شما نمی توانید با آن صلح کنید. باید آن را نابود کنید.
این تصویر دیو آسا هیچ ربطی به جهان واقعی ندارد.

من حماس را دوست ندارم. من کلا حزب های مذهبی را دوست ندارم – نه در اسرائیل، نه در جهان عرب، نه هر جای دیگر. من هرگز تمایلی به دادن رای به یک حزب مذهبی ندارم.
اما حماس جزء جدایی ناپذیر جامعه فلسطینی است. در آخرین انتخابات تحت نظارت بین المللی اکثریت را به دست آورد. در حقیقت، حماس در نوار غزه با زور قدرت را گرفت، اما پس از به دست آوردن اکثریت واضح آرا در نوار غزه.
حماس به مصداق ال قاعده یا حکومت اسلامی (داعش) "جهادی" نیست. او برای خلافت جهانی مبارزه نمی کند. یک حزب فلسطینی، کاملا علاقمند به نهضت فلسطین است. حماس خود را "مقاومت" می نامد. حماس قانون مذهبی (شریعت) را بر مردم تحمیل نمی کند.

آه، اما درباره منشور حماس، که خواستار نابودی کشور اسرائیل است و در بردارنده اظهارات زهرآگین ضد سامی است چه؟
برای من، این به صورت فاسدی آشنا پنداری است. سازمان آزادی بخش فلسطین هم منشوری داشت که خواستار نابودی اسرائیل بود. آن (منشور) در تبلیغات اسرائیلی به صورت بی وقفه ای رژه می رفت. یوهوشافا هرکابی دانشمند محترم و رئیس اطلاعات ارتش، چند سال پیش در باره چیز دیگری سخن نمی گفت. تنها پس از امضا توافق نامه اسلو بین اسرائیل و سازمان آزادی بخش فلسطین بندهای مربوطه این سند رسما در حضور رئیس جمهور بیل کلینتون حذف شد.
به خاطر محدودیت های مذهبی، خود حماس نمی تواند موافقت نامه صلح امضا کند. اما، مانند افراد مذهبی همه جا، (به ویژه یهودی ها ومسیحی ها) حماس راهی در اطراف فرمان های خدایی یافته است. بنیان گذار حماس، شیخ احمد یاسین فلج (که منشور را نوشت و از سوی اسرائیل ترور شد) هودنه ای (آشتی، صلح – فرهنگ معین) ٣۰ ساله را پیشنهاد کرد. هدنه متارکه ای مقدس از سوی الله است، که می تواند تا داوری نهایی (قیامت - مترجم) تمدید شود.

گوش شالوم، سازمان صلح اسرائیلی که من به آن تعلق دارم، برای اولین بار ٨ سال پیش درخواست کرد که دولت ما گفتگو با حماس را آغاز کند. خود ما رشته ای از گفتگو های دوستانه با رهبرهای متعدد حماس داشته ایم. خط رسمی کنونی حماس آن است که اگر محمود عباس در دست یابی به توافق صلح با اسرائیل موفق شود، حماس آن را خواهد پذیرفت – آماده است آن را با رفراندوم به تصویب برساند.
بدبختانه امید اندکی وجود دارند که اسرائیل به زودی از این پارانویا شفا یابد.
با تصور آن که این جنگ به زودی تمام خواهد شد، چه چیزی باقی خواهد ماند؟

هیستری جنگ که اسرائیل را غرق کرده است در طی این جنگ موج نفرت انگیز فاشیسم را همراه آورده است. اوباش های لینچ عرب ها را در اورشلیم شکار کرده اند، روزنامه نگار هایی مانند گیدئون لوی به محافظ نیاز دارند، استادهای دانشگاه که جرات کردند از صلح طرف داری کنند سانسور شدند (توجیه بایکوت آکادمیک جهانی) هنرمندهایی که اختلاف عقیده ملایمی ابراز کردند بر کنار گشتند.   
برخی افراد عقیده دارند که این مرحله برجسته ای در پوسیدگی دموکراسی اسرائیلی است. من هنوز امید وارم که موج شیطانی فرو خواهد کاست. اما برخی چیز ها قطعا باقی خواهند ماند. فاشیسم در گفتمان جریان اصلی به رسمیت شناخته شده است.

یک نشانه فاشیسم افسانه "چاقو در پشت" است. آدولف هیتلر در تمام مسیر قدرت از آن استفاده کرد. ارتش با شکوه ما در شرف پیروزی بود، تا این که دوز و کلکی از سیاست مدارهای (یهودی) چاقویی در پشت آن فرو کرد. آدم می تواند اکنون این (استدلال) را در اسرائیل بشنود. سربازهای شجاع می توانستند تمام نوار غزه را ویران کنند، اگر ناتانیاهو و دلقک های او – وزیر دفاع و رئیس ستاد مشترک – دستور یک عقب نشینی رسوا را صادر نکرده بودند.
در لحظه، ناتانیاهو در اوج محبوبیت خود است. در یک نظر سنجی ۷۷ درصد خردکننده شهروندهای یهودی اقدام به جنگ اورا تایید می کنند. اما این می تواند در طول شب تغییر کند. صدای انتقاد اکنون در نجواهاست، حتی در دولت خود او، ممکن است آشکار شود.

در پایان، ممکن است ناتانیاهو توسط شعله های سوپر وطن پرستانه ای که خود او روشن کرده است بلعیده شود.
تصویر وحشتناک ویرانی و مرگی که از غزه می آید احساس عمیقی در خارج ایجاد کرده است. این تصویرها به سادگی نمی توانند پاک شوند. احساس ضداسرائیلی، مقداری از آن همرنگ با سامی ستیزی آشکار باقی خواهد ماند. ادعای (دروغ) "ملت – دولت مردم یهود" بودن اسرائیل و تقریبا هویت کامل یهودی های پراکنده همراه با اسرائیل به ناگزیر به شرمندگی تمام یهودی ها به خاطر بدکرداری های اسرائیل منجر خواهد شد.

تاثیر روی عرب ها بسیار بدتر است. برای هر کودک کشته شده، برای هر خانه ویران شده، قطعا "تروریست های" جدیدی رشد خواهند کرد.

ممکن است (در این جنگ) برخی نتیجه های مثبت هم وجود داشته باشد.
این جنگ موقتا ائتلافی از اسرائیل، مصر، عربستان سعودی و مقام های فلسطینی ایجاد کرد.
دو ماه پیش، عباس کیسه بوکس ناتانیاهو بود. اکنون او سوگلی ناتانیاهو و افکار عمومی اسرائیل است. هم زمان، به صورت تناقض نمایی، عباس و حماس نیز به هم نزدیک تر شده اند.
این می تواند فرصت یگانه ای برای آغاز یک روند صلح جدی، در سایه حل مشکل های نوار غزه باشد.
اگر...

هیچ نظری موجود نیست: