۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

سرکوب جزء ذاتی نظام جمهوری اسلامی



شباهنگ راد

بنای نظام جمهوری اسلامی با سرکوب آزادی‏های اولیه و با زیر پا گذاشتن حقوق مردمی ریخته شده است. سه دهه‏ی کامل است‏که همه دارند این را به‏عینه می‏بینند. سه دهه است‏که مردم دارند جنگ سازمانیافته‏ی بالائی‏ها را با خود می‏بینند و به‏واقع که رژیم جمهوری اسلامی در این‏مدت نه تنها کارگران و زحمت‏کشان را استثمار و مورد حملات وحشیانه‏ی خود قرار داده، بلکه در خصوصی‏تر زندگی آنان هم دست‏اندازی نموده است.
این شگرد جمهوری اسلامی، به بعد از انتخابات - 88 - بر نمی‏گردد؛ مختص همه‏ی دوره‏هاست و هرگز فراموش نه‏خواهد شد که چگونه سردمداران نظام جابرانه از همان اوان، چه بر سر مردم و محرومان آورده‏اند؛ فراموش نه‏خواهد شد که چگونه بی‏قوله‏های توده‏های محروم را بر سرشان خراب نموده‏اند تا برای خود کاخ‏ها به‏سازند؛ فراموش نه‏خواهد شد که چگونه به‏نام اسلام به‏حقوق دیگران تجاوز نموده‏اند و دارند هم‏چنان عرصه‏ی زندگی را بر میلیون‏ها انسان رنج‏دیده تنگ و تنگ‏تر می‏نمایند. رژیم جمهوری اسلامی در این مدت امتحان خود را پس داده است و بر خلاف کروبی که می‏گوید: " اسلامی كه امام و ما به آن اعتقاد داریم به آزادی حقوق و حرمت مردم پایبند است و تجسس و تفحص در زندگی شخصی مردم را منع كرده است و با كسی سر جنگ و نزاع ندارد"، را نمی‏توان به‏عنوان حکایتی حقیقی به‏حساب آورد. و اضح است‏که این‏گونه حرف‏ها هیچ‏گونه هم‏خوانی‏ای با ماهیت رژیم جمهوی اسلامی نه‏دارد. چرا که رژیم جمهوری اسلامی از دل سرمایه سر در آورده است و نمی‏تواند پای‏بند به حقوق و حرمت مردمی باشد. بی دلیل نیست که با مردم سر جنگ و نزاع دارد. این قاعده‏ی هر حکومت ضد مردمی و ارتجاعی‏ست و سران رژیم جمهوری اسلامی هم در این میان، در خلاف آن به پیش نه‏رفته‏اند و هم‏چنان در همان جهت و راستا در حرکت‏اند.

اسلام "امامی" و اسلام دهه‏ی اوّل، اسلام جنگ و غارت و تفتیش عقایدِ توأم با خون و خون‏ریزی کارگران و زحمت‏کشان بوده است. رژیمی که خمینی پایه‏ی آنرا در ایران چیده است، چیزی جز تعرض به منافع‏ی شحصی - سیاسی مردمی نیست. بعد از این‏همه جنایت و وحشی‏گری‏ها در حق انسان‏های بی‏دفاع و محروم و بعد از این‏همه تخریب زندگی و خانه و کاشانه‏ی توده‏های ستم‏دیده و بعد از قتل عام هزاران زندانی سیاسی در دهه‏ی شصت، باز هم «کروبی» دارد به مردم، وعده‏ی بازگشت به همان دوران و فضایی را می‏دهد که مملو از تعرض به پایه‏ای‏ترین حقوق آنان بوده است.
واقعیت این است‏که از جانب کارگران و زحمت‏کشان و همه‏ی استثمار شوندگان، چه "جامعه"‏ی آن‏زمانی و چه "جامعه"‏ی امروزی، جامعه‏ی آیده‏ال مردم نبوده و نیست. هم آن "جامعه" با مردم و کارگران و زحمت‏کشان سر جنگ و نزاع داشت و هم این "جامعه"، با همه‏ی مردم سر ناسازگاری دارد. انگیزه‏ی مخالفت و جنگ مردم با مدافعین نظام کاملاً روشن است و بی‏جهت این جانیان دارند خود را به مردم وصل می‏نمایند؛ روشن است‏که اختلافاتِ درون حکومتی‏یان، بر سر برسمیت شناختن حقوق و حرمت مردمی نیست و هدف تسلط یابی هر بیش‏تر "خودی"ها، بر اهرم‏های دولتی‏ست. اختلاف اینان بر سر چگونگی سرکوب توده‏ها نیست، بل بر سر دخالت‏گری و سهم‏بری هر چه گسترده‏تر از سرمایه‏های مملکتی‏ست. همه‏ی اختلاف و نزاع‏شان بر سر این است و طبعاً در این میان جنگ و دعوای بالائی‏ها نمی‏تواند سودی برای پائینی‏ها داشته باشد.

مردم، جنگ و نزاع «کروبی» و دیگر رهبران "سبز" را در زمام حکومت‏مداری‏شان با خود دیده‏اند؛ زنان و دختران با پوست و گوشت خود لمس نموده‏اند که این جانیان، چه بر سر آنان آورده‏اند. جامعه در دهه‏ی اوّل حیات حکومت جمهوری اسلامی شاهد سیاست سرکوب‏گرایانه‏ی "یا روسری، یا توسری" نسبت به زنان و دختران بوده است. بنابراین تعرض به جان و مال توده‏ها و زنان از جانب سران رژیم جمهوری اسلامی، به بعد از 13 آبان مربوط نمی‏شود. بند ناف سران نظام را با توهین، تحقیر و تبعیض و سرکوب بریده‏اند. بر خلاف «کروبی» که تاکید دارد: " در روز 13 آبان متأسفانه برخوردهای بسیار خشنی با مردم، به خصوص زنان صورت گرفت كه من و هر علاقمند به نظام و انقلاب را غمگین و متأثر كرد"، باید گفت که برخوردهای این‏گونه‏ی سران نظام با مخالفین و به‏خصوص با زنان، به این دوره خلاصه نمی‏گردد و زنان و دختران از همان آغاز با چنین رویه‏های غیر انسانی و خشنی آشنائی دارند. یادشان نرفته است که آنانرا از دروس انتخابی‏شان‏ باز داشته‏اند و بزور بر تن‏شان قواره‏های بی‏قواره‏ کردند و به بهانه‏ی حراست از حرمت "اسلام" عزیزشان، بر سر و صورت‏شان اسید پاشیدند. خشونت نظام جمهوری اسلامی نسبت به زنان حد و حصری نه‏دارد و هم‏چنان سران حکومت دارند، حقوق اولیه‏ی آنانرا پایمال می‏نمایند. این‏ها حقایق تلخ آن دور‏انی‏ست که در ذهن‏ کارگران، زحمت‏کشان، زنان، جوانان و همه و همه سنگینی می‏کند و فقط و فقط این جانیان مولد آنند. باید گفت که پیشاپیش توده‏های محروم، زنان آزاده و علاقمندان انقلاب و آزادی، تأثر و تنفر خود را نسبت به اعمال همه‏ی مدافعین نظام و امثالی هم‏چون «کروبی» اعلان نموده‏اند و بر آنند تا روزی تأوان همه‏ی جنایت‏کاری‏های‏شانرا باز پس گیرند.

این خواست بنیادی محرومان و همه‏ی زنان آزادی‏خواه و انسان‏دوست است. این بدیهی‏ترین و پایه‏ای‏ترین مطالبات انسانی از جامعه‏ی سراسر ظلم و تباهی‏ست. جامعه‏ی ساخته شده‏ی حاکمان باید زیر و رو و دگرگون شود. در حقیقت جامعه‏ای که سران حکومت با خشونت و سرکوب پای ریخته‏اند، جامعه‏ی خودی‏های‏شان است و بدرد مردم نمی‏خورد. چرا که جامعه‏ی آنان نوید سرکوب و نوید در بدری هر چه بیش‏تر توده‏ها را می‏دهد؛ جامعه‏ی آنان از کُشتار انسان‏های رنج‏دیده پیروی می‏نماید و طبعاً بدون مقابله به مثل جدی و عملی با آنان، ثمره‏ای برای میلیون‏ها انسان محروم نه‏خواهد داشت. این قانون هر جنگ طبقاتی‏ست. این نزاع, آشتی ناپذیر فیمابین طبقات استثمار کننده و استثمار شونده است و در این میان قواعد مبارزه‏ی انسانی حکم می‏کند که برای دستیابی به خواسته‏های بنیادی توده‏ها راهی به‏غیر از بر پائی جنگ انقلابی علیه‏ی ضد انقلاب حاکم نیست؛ راهی که هیچ نیروئی قادر به بازدارندگی آن نه‏خواهد بود و هیچ "پند" و "اندرز"ی توان تغییر این روند دگرگونه‏ساز را نه‏دارد. این طبیعت مبارزه‏ی پائینی‏ها با بالائی‏هاست. مگر می‏شود تا ابد در مقابل زور و خشونت، دفاع غیر فعال و روش‏های "مدنی" هرینه‏پرداز را تبلیغ نمود و هم‏چنان به آن بالید؟ مگر می‏شود تا ابد شاهد ضربات سهمگین و کُشنده‏ی سرکوب‏گران رژیم جمهوری اسلامی بود و انتظار تحقق منافع‏ی مردمی را داشت؟
سئوال این است‏که تا چه زمان باید از این جانیان و حکومت‏مداران، طلب حق و اجرای عدالت را نمود؟ تا چه زمان باید شاهد طناب‏های دار و سوراخ و سوراخ شدن سینه‏ی توده‏های محروم و فرزندان‏شان توسط جانیان بشریت بود؟ تا چه زمان باید سیاست "مدارا" را با سرکوب‏گران در پیش گرفت و تلاش ورزید تا آنانرا به راه "راست" هدایت نمود؟
در عمل به اثبات رسیده است‏که سران حکومت، هدف‏شان برسمیت شناختن حقوق انسانی نیست. اینان با ابزار متناسب با منفعت سرمایه‏داران به‏میدان آمده‏اند و واضح است‏که می‏بایست در مقابل چنین ابزارهای سرکوب کننده‏ای، مبلغ ابزارهای متناسب با آن بود و با روش‏های کوبنده به جان آنان افتاد. جامعه‏ی سراسر خشن و بی‏رحم نشان داده است‏که زبان و قلم - و حتی به‏راه‏اندازی تظاهرات هزاران نفری مردمی –، پاسخ‏گوی اسلحه و گلوله‏ی سرکوب‏گران نیست. آیا تجربه‏ی سی ساله، خلاف این حقیقت را دارد نشان می‏دهد؟ آیا به‏غیر از این است‏که این روش را زورمداران در برابر سازندگان تاریخ قرار داده‏اند و در مقابل چاره‏ و راهی به‏غیر از راه تعرضی سازمانیافته‏ی مردمی نیست؟ به‏گذاربد «کروبی» و همه‏ی دار و دسته‏های‏شان اندر باب نفی "خشونت" سخن گویند؛ به‏گذارید همه‏ی مدافعین نظام سرمایه‏داری و همه‏ی به اصطلاح مدعیان منافع‏ی توده‏های محروم، در وصف "پرهیز" جوانان و محرومان از کار بست "خشونت"، قلم‏فرسائی نمایند؛ امّا حقایق، قوانین و مناسبات حاکم بر جامعه‏ی‏مان سیاست دیگری را به همه‏ی مدافعین جامعه‏ی انسانی دیکته خواهد نمود و به اثبات خواهد رساند که تحقق منافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان، زنان و جوانان و همه‏ی محرومان منوط به کار بست روش‏های تمام کننده است.

در حقیقت این جنگ را سرمایه‏داران شروع نموده‏اند و بانی آن کسانی جز سران نظام جمهوری اسلامی نیستند و تنها با جنگ و زور سازمانیافته‏ی مردمی‏ست که سلطه‏ی‏شان فرو خواهد ریخت و همه‏ی دوره‏ها و رنگ‏های انتخابی آنانرا، یک‏جا به زباله‏دانی تاریخ پرتاب خواهد نمود. بنابراین جدا از این‏که لازم است تا نزاع و دعواهای سران حکومتی را به‏عنوان جنگ واقعی بالائی‏ها به حساب آورد؛ به‏همان میزان هم لازم است تا بر این ایده‏ی اساسی پای فشرد که وصل و سازماندهی نیرو و انرژی مردمی به ارابه‏ی جناح‏های دولتی ناصحیح و خسران سازست. هم‏چنین لازم است تا یک‏بار دیگر بر این نکته تاکید شود که خواست جناح, "مغلوب" دولتی، همان خواست توده‏های محروم و رنج‏دیده نیست؛ لازم است تا یک‏بار دیگر بر این نکته تاکید شود که سیاست‏های رژیم جمهوری اسلامی بر خلاف "رهبران سبز" در هیچ دوره‏ای هم‏طراز با منافع‏ی توده‏های ستم‏دیده نبوده است.
با این اوصاف رژیم جمهوری اسلامی با همه‏ی مدافعین‏اش، چه مدافعین برگشت به دهه‏ی اوّل و چه مدافعین حال و آینده‏اش باید بروند و حکومتی بر سر کار آید تا حقوق اولیه‏ی مردمی را برسمیت به شناسد، زنان را به‏دلیل جنسیت‏شان مورد توهین، تحقیر و اذیت و آزار قرار نه‏دهد، بر استثمار توده‏های محروم پایان بخشد و به تبع از آن‏ها پرچم جامعه‏ای را بر افرازد که در آن، نه از زور و سرکوب، جنگ و خون و خون‏ریزی خبری باشد و نه از بی‏عدالتی‏های جوامع‏ی سرمایه‏داری. این‏ها خواسته‏های واقعی و باطنی میلیون‏ها انسان رنج‏دیده و محروم است و بدون شک در این میان تنها حاکمیت کارگران و زحمت‏کشان است‏که تضمین کننده‏ی مطالبات اساسی و پایه‏ای جامعه‏ی انسانی‏ست.

22 نوامبر 2009
30 آذر 1388


هیچ نظری موجود نیست: