«تضعیف مقاومت» یا تقویت افکار ارتجاعی و جریانهای ضد دموکراتیک؟
ناصر اسدی
ناصر اسدی
من یکی از
همان جوانان خواهان آزادی و عدالت بودم که در انقلاب ۵۷ شرکت فعالانه
داشتیم، و از روی ناآگاهی و ناخواسته، موجب تقویت افکار ارتجاعی و
جریانهای نه تنها ضد دموکراتیک بلکه ضد تجدد و ضد نهادهای اجتماعی مدرن
شدیم و به سادگی فریب خورده و هرگونه بحث و گفتوگو را به بهانهی «حفظ
وحدت نیروهای انقلابی»، با شعارهای «همه با هم» و «بحث پس از مرگ شاه»،
راه میبستیم. و پیش از آنکه به خودآییم، همان نیروی واپسگرایی که اعتبارش
را از ما گرفته بود و ما بیهوشانه تقویتاش کرده و به مقام رهبری و
امامتاش رسانده بودیم، کمیتههای انقلاب، سپاه پاسداران و بسیج را تشکیل
داده و ماشین سرکوب و زندان و شکنجه و کشتار را به راه انداخت و پیش از همه
نیز از روشنفکران، منتقدان، دانشجویان، دانشگاهیان، دانشآموزان و نیروهای
پیشرو و پیشگام شروع کرد. جریان ارتجاعیای که تا دیروز به چماق و زنجیر و
قمه و پنجبوکس مجهز بود، ژ-۳ بدست هم شد و زندگی را نه تنها بر نسل من،
بلکه بر نسلهای بعدی هم، تباه کرد. ما همهی سرنوشت خود و نسلهای بعدی را
به آنها سپردیم و آنگاه که بخود آمدیم، بسیار دیر بود؛ بسیار دیر. برای
نیروهای ارتجاعی که به کمک ما قدرت گرفته بودند، فقط چند ماه پس از پیروزی
کافی بود تا خود را به اسلحه مجهز کرده و نیروهای نظامیشان را گسترش داده و
دمار از روزگار ملتی درآورند و سرزمینی را به بند و اسارت خود کشند.
در تمام این سالها همیشه به
این اندیشیدهام که ناآگاهی و ناپرسشگری و خوشخیالیهای ما در آن سالها،
به چه بهای گزاف و فاجعههایی تمام شد و این حکایت همچنان باقی است...
متأسفانه خیلیها گویی هنوز
از این فجایعی که بر نسلها رفته است، درسی نیاموختهاند و همچنان
خامخیالانه راه بر هرگونه نقد و پرسش و حقیقتجویی که سرچشمهی اندیشیدن و
گسترشدهندهی آگاهی است، میبندند و هر پاسخی را به فردایی نامعلوم حواله
میدهند و بهانهشان هم این توجیههای سادهانگارانه است:
«نباید موجب تضعیف نیروی مقاومت شد»!
«بحثهای درون خانواده را نباید به بیرون برد»!
«اشکالات هست و بخشی از این پرسشها هم درست است، اما حالا وقت مطرح کردن این حرفها نیست»!
«از این حرفها و نقدها فقط دشمنان و رژیم سود خواهند برد»!
«طرح اینگونه مسائل خیانت به خون شهدا است»
«آنچه که مهم است براندازی این رژيم خمینی و آخوندی است. بعد همه چیز درست خواهد شد و میتوان از همه درخواست پاسخگویی کرد»!
این توجیههای پیشپا افتاده و نابخردانه برای من یادآور همان شعار تحمیقکننده، ضد ارزش و مردمفریبانهی «بحث پس از مرگ شاه» است.
(در همین رابطه، شما را به
پاسخ دقیق و روشنگرانهی حنیف حیدرنژاد بازگشت میدهم که در آدرس زیر و با
عنوان «نگاهی به نوشته محمد هادی: "مصداقی، مُبصر کلاس اپوزیسیون"» منتشر
شده است:
متأسفانه، پس از انتشار
«گزارش ۹۲...»، بجز لشگرکشی «تنها آلترناتیو دموکراتیک ایران»! که با به
راه انداختن سیل تهمت و دشنام و پروندهسازی، قصد ترساندن دیگران را
داشتند تا مبادا به این نقدها و پرسشها پرداخته و درخواست پاسخگویی کنند،
کسانی هم بعنوان «مخالف» و یا «منتقد» مجاهدین و «شورای ملی مقاومت»اش،
سادهانگارانه و یا محافظهکارانه، در نقش «ریش سفید» دوره افتادند و با
این و آن تماس میگرفتند و از روی «خیرخواهی و دلسوزی»، آنان را به سکوت
دعوت کرده و سفارش میکردند مبادا در این بحثها شرکت کنند و یا جانب کسی
را بگیرند! و توجیهشان هم، کم و بیش، یکی از همین توجیههایی بود که در
بالا به آن اشاره کردم.
چه باید گفت با کسانی که از
بخشی از موضوعهای مطرح شده در «گزارش ۹۲...» باخبر بوده و نقد و پرسشهای
نهفته در آن را در خلوتِ خود و یا در «حلقهی خودیها » تأیید کرده اما به
هر بهانهای، زبان در کام گرفته و سکوت کرده و موجب تقویت افکار ارتجاعی و
جریانهای ضددموکراتیک شده و میشوند؟ یکی از ایشان حتا به من میگفت: «ما
بیشتر و بدتر از اینها را میدانیم و خبر داریم!» و لابد هنوز هم وقت
گفتناش نیست! متأسفانه رفتار ایشان یادآور همان کسانی است که پیش از
انقلاب ۵۷ و در دوران اوج گیری آن، از دیدگاهها و نظرات خمینی و رفتار
طرفدارانش آگاه بودند اما این آگاهی را از مردم دریغ داشته و موجب پشتیبانی
و تقویت و به قدرت رسیدن نیروهای ارتجاع شدند؛ ای کاش فقط سکوت میکردند و
دوره نمیافتادند و از اعتبار خود خرج نمیکردند که آنها را حتا در سطح
بینالمللی، بعنوان جریانی «دموکرات» و «دموکراسیخواه» و «طرفدار حقوق
بشر» قالب کنند!
راستی چه کسانی خواهان در
ابهام نگهداشتن مسائل و سدکنندهی گفتمانهای ضروری جنبش
آزادیخواهانهاند؟ این کدام نیروهای آزادیخواهی اند که از شفافسازی و
روشنگری گریزان بوده و دوست نمیدارند اعتماد و انتخاب مردم بر پایه آگاهی و
روشنی بوده و در تعیین نیروی جایگزین، با تکیه بر آگاهی و درک درست از
دموکراسی، عمل کنند؟ این نیروها و اشخاص مگر چه چیزهایی را میخواهند از
مردم پنهان بدارند که از آگاه شدن آنها هراسانند و هر گفتوگوگر، خبرنگار
و پرسشگر و منتقد مستقل و نیکخواهی را دشمن خود دانسته و از روبرو شدن با
ایشان گریزانند؟
آیا نقد و پرسشگری و آگاهی و
شناخت و درک درستتر از اصول و ارکان دموکراسی، موجب «تضعیف نیروی مقاومت»
میشود یا ناآگاهی و بیخبر نگاهداشتن مردم و پوشاندن واقعیتها و
ماستمالیکردنها و دامن زدن به فرهنگ «انشاءالله گربه است»؟
یکی از ابزار کنترلکنندهی
قدرت (در هر جمع و گروهی و با هر سطح و کمیتی) وادار ساختن رهبران و
دستاندرکاران آن به پاسخگویی است. همهچیز از همین پرسشها شروع میشود که
میتواند به آگاهی جمعی و خرد جمعی بیانجامد؛ یعنی آنچه که برای یک جنبش
دموکراتیک، ضرورت است و میتواند تضمینکنندهی آیندهی آن باشد.
تنها نیروهای تمامیتخواه و
قدرتطلب هستند که پایگاه اجتماعی و تودهای خود را در میان پایینترین و
ناآگاهترین و بیخبرترین اقشار جامعه میجویند و با فریب و سوءاستفاده از
آنان قدرت خویش را بنا میکنند.
تنها نیروهای تمامیتخواه و
قدرتطلب هستند که هواداران و اعضای خود را از نقد و پرسش بازداشته و آنان
را به عملگرایی صرف، تشویق میکنند. تنها نیروهای تمامیتخواه و قدرتطلب
هستند که از اعضا و هوادارن خود میخواهند که از هرگونه فردیتی تهی شده و
در رهبری حل و مسخ شوند؛ تنها ایشاناند که از اعضا و هوادارن خویش، اطاعت و
پیروی بیچونوچرا را درخواست کرده و پیوسته میان ایشان و دیگر گروههای
اجتماعی دشمنی و کینه را پرورش داده و گسترش میدهند. وگرنه، برای نیروهای
دموکراتیک، هرگونه پرسشی، حتا «پرسشهای انحرافی» نیز یک فرصت است تا با
پاسخهای منطقی و روشنگرانه، بتوانند در انتشار و گسترش آگاهی بکوشند و
جنبش را به سوی یک جنبش آگاهانه و خردمندانه و نه کور و انتقامجویانه،
هدایت و رهبری کنند.
مطمئن باشید هیچ جریان و رهبر
تمامیتخواه و قدرتطلبی، تا زمانی که در میان همگان به پرسش گرفته نشود و
وادار به پاسخگویی نشود، حاضر نیست دست از نظر و رفتار و شیوههایاش
بردارد و تا آخر خط یکهتازی کرده و همواره در پی گسترش دایرهی قدرت
ویرانگر و تباهکنندهاش خواهد کوشید.
تمامی کسانی که در «شورای ملی
مقاومت» جاخوش کرده و همچنان ادعای استقلال اندیشه و رأی دارند اما با
سکوت خویش بر این همه برخوردهای خشن و کینتوزانه؛ و بر این همه
دشنامگویی و تهمتزنی و تخریب شخصیت دیگران صحه گذاشته و آن را تأیید
کردهاند، در تقویت افکار ارتجاعی و رفتار ضددموکراتیک رهبری مجاهدین و
مسیری را که تا کنون پیمودهاند، مقصر و سهیماند. و بهتر است بدانند که
ایشان در برابر مردم ایران و جنبش آزادیخواهانهی آنها، بایستی پاسخگو
باشند.
ناصر اسدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر