خشونت کلامی سازمان مجاهدین و وابستگان آن، چرا؟
حنیف حیدرنژاد
منبع:پژواک ایران
حنیف حیدرنژاد
سالهاست که سازمان
مجاهدین خلق ایران و افراد وابسته به آن در پاسخ به منتقدین و پرسشگران یا
جدا شدگان از این سازمان از فرهنگی به غایت مذموم و ناپسند پیروی می کنند.
در ماه های اخیر موج این حملات بالا گرفته است. مشخصه اصلی این نوشته ها را
می توان در چند چیز خلاصه کرد: فحاشی، استفاده از کلمات رکیک، زشت و توهین
آمیز، اتهام زنی و تهدیدهای مستقیم یا غیر مستقیم.
سوال این است که آیا استفاده از چنین روشی در پاسخ دادن و
مقابله با دیگران اتفاقی است یا روشی است حساب شده و هدفمند؟ چرا کلام با
کلام و سوال با جواب، پاسخ داده نمی شود؟ پرخاشگری و خشونت کلامی چه اهدافی
را دنبال کرده، چگونه عمل می کند و مکانیزم های آن چیست؟
آقای حمید اشتری در مقاله خود با عنوان" سقوط گفتار"
نمونه هائی از این الفاظ و واژه ها را جمع آوری کرده که من نیز به همان
استناد کرده و به همین مقدار بسنده می کنم. نمونه هائی همچون: "بریده خائن -
ننگین نامه – بریده مزدور - روانی – عفونت رنگین و همهمه ننگین– استقراغ
آخوندها را قرقره کردن – بلندگوی سایتهای رژیم و مخالفان– جماعت دهن گشاد –
کُر هماهنگ وزارت اطلاعات – ردای بنی صدری تن کردن – دم تکان دادن برای
آخوندها – قدیس اعظم – معتاد و تریاکی – سورچران – کلاغ بی شرم – خدمتگذار
جایر – دژخیم – یاوه سرای ماهر - عقده ای ها – ننگ ما فامیل الدنگ ما – چرت
و پرت و گنده «گو...» ها – تخلیه اطلاعاتی بریده مزدورهای جدید – ذلت
سیاسی و اخلاقی – اولتیماتوم احمقانه – مزدوران بی نام و نشان – سگ زنجیره
ای رژیم – کوبیدن آب در هاون رژیم – عارضه لاجوردی – خالی تر از پوچ –
خمیرگیر جلاد – واداده ها – حقیر خودپرست – گزارش نویس – دغل کار – دگردیسی
ذلت پذیر – تواب تمام عیار – انتقام وادادگی – در دیگ وزارت پایین و بالا
میشوید – میوه های نطنز وزارت اطلاعات – جیره خوار رژیم - ماماچه پلیدک –
تفاله بریدگان معلوم الحال – هم آخور و هم آغل – مزدوران بد نام و گمنام
گشتاپوی آخوندی – زشت سیرت – حرفهای صد من یک غاز رژیم را تکرار کردن –
دکتر فقیه - خیلی سوزش داشت - حقه باز – شیوه رزیلانه – شغل کثیف کشف
انحرافات – جاده پر ننگ و فصیحت - جاده صاف کن رژیم – کارد جلاد تیز کن –
اشعه دادن و گرانفروشی به گشتاپوی اخوندی – زاغ...دریده - جنون گاوی - دهان
گشادت گور تهمت – هوادار نادم- خبیث[1]".
این فرهنگ کلامی، نوعی رفتار را منعکس می کند؛ رفتاری
تهاجمی و پرخاشگر. اما قبل از آنکه به پرخاشگری کلامی بپردازیم ابتدا
ببینیم در مفهوم کلی تر، خودِ پرخشاگری چه تعریفی دارد:
پرخاشگری چیست؟
پرخاشگری[2]
: "گونه ای از رفتار است [...] که به گرایش انسان به اعمال خشونت آمیز یا
بر گرایش او به استفاده از هر فرصتی برای اظهار وجود، یا بر تعصب شدید او
به اصول و عقایدی که به آنها معتقد است، یا بر گرایش وی به خودآزاری و
دیگرآزاری، یا آزار چیزهائی است که جای آنها را می گیرد، اطلاق می شود.
پرخاشگری، بلندپروازی و سیطره طلبی و گرایش به استفاده از
هر چیزی در راه رسیدن به هدف را به همراه دارد. رفتار پرخاشگرانه، جبران
محرومیتی است که فرد پرخاشگر احساس می کند."[3]
تعریف دیگری از پرخاشگری: "پرخشاگری نوعی رفتاری تهاجمی
است که به سبب آن، دیگرافراد یا دیگراشیاء دچار آسیب و خسارت می شوند. در
پرخشاگری هیجانات درونی سر باز کرده و به بیرون سرریز می شوند.
پرخشاگری نمود و بروزهای گوناگونی دارد، از جمله:
- پرخشاگری روانی که با زور و خشونت همراه می باشد، برای مثال: سوء استفاده جنسی، خشونت در مناسبات زن و مرد
- پرخشاگری روانی بر علیه اشیائی که دوست داشتنی نیستند، برای مثال: ایجاد خسارت یا درب و داغان کردن برخی اشیاء یا اماکن
- پرخشاگری رُکِ کلامی یا غیر کلامی، برای مثال: تهدید، تحقیر کردن، اتهام زدن، شکلک در آوردن، به انزوا راندن و بی محلی کردن
- پرخاشگری پنهان، که به شکل فانتزی هائی هستند که آسیب رسانی و ایجاد خسارت به دیگران یا دیگر اشیاء را در سر می پروراند.
- پرخاشگری و خودآزاری بر علیه خویش، از جمله از طریق خودزنی و زخمی کردن خود.
در پشت رفتار خصمانه ی پرخاشگرانه اغلب ناامیدی، خشم،
دفاع از خود و یا انتقام و مقابله با پرخاشگری دیگران قرار گرفته است.
زمانی که فرد نتواند یاس و سرخوردگی اش را از طریق کلامی بیان کند، به
رفتار و اعمال پرخاشگرانه متوسل می شود. در مفهوم مثبت، پرخاشگری می تواند
راهی برای اظهار وجود باشد که از طریق اثبات خود، مثلا برای پیروزی در یک
مسابقه یا رقابت، بروز پیدا می کند.
پرخاشگری امری اکتسابی بوده و محصول یک پروسه ی یادگیری
می باشد. از طریق مشاهده و زیر نظر گرفتن دیگران می توان یاد گرفت گه چگونه
پرخاشگری کرد. در صورتی که بتوان با استفاده از چنین شیوه ای با موفقیت به
هدف رسید، آن را نوعی رفتار موثر تلقی کرده که تقلید و بازتولید می شود.
اگر پرخاشگری با تشویق و جایزه تائید شود موجب آن می گردد تا در آینده نیز
تکرار شود."[4]
ملاحظه می شود که پرخاشگری و خشونت کلامی "رفتاری اکتسابی
است". آن دسته از اعضاء و وابستگان به سازمان مجاهدین خلق که از چنین روشی
استفاده می کنند از چه کسانی این رفتار زشت و غیر اخلاقی را یاد گرفته یا
چه کسانی این رفتار را به اینان یاد داده و آن را تکثیر می کنند؟ آیا تکرار
این رفتار ناشی از آن است که رفتار های قبلی با "تشویق و جایزه" تائید شده
است؟ آیا سازمان مجاهدین خلق که همیشه "انظباط آهنین" در تشکیلات خود را
مثال می زند، از سبک نگارش و فرهنگ حاکم بر نوشته های اعضاء و وابستگان به
خود بی اطلاع است؟ مسلما اطلاع دارد! زیرا برخی از این نوشته ها در سایت
های رسمی این سازمان منتشر می شوند. زیرا آنانی که از روابط درون تشکیلات
در سازمان مجاهدین مطلع هستند به خوبی می دانند که نه تنها هیچ فردی نمی
تواند با خواست و اراده خود مطلبی نوشته و در یکی از ارگان های سازمانی
منتشر نماید، بلکه اگر نوشته ی منتشر شده، واقعا نوشته همان فردی باشد که
نوشته به اسم او است، روح حاکم بر نوشته او نیز از "بالا" دیکته می شود.
بنابر این سوال این نیست که آیا سازمان مجاهدین از این
رفتار با اطلاع هست یا نه، بلکه سوال این است که چرا رهبری سازمان مجاهدین
به چنین روشی متوسل شده و این رفتار را تشویق کرده و آن را گسترش می دهد؟
پرخاشگری و خشونت کلامی، چرا؟
همانگونه که در بالا آمد، پرخاشگری کلامی گونه ای از
رفتار است که فرد از طریق آن به دنبال خالی کردن فشارهای درونی اش بر روی
فرد یا چیز دیگری است. دلیل یا دلایل آن عوامل مختلفی را شامل می شود، از
جمله: ناکامی و سرخوردگی، ناامیدی، عجز و ناتوانی، ترس، مقابله به مثل و
...
اَشکال بروز آن نیز می تواند متنوع باشد، از جمله:فحاشی، تهدید، تحقیر کردن، اتهام زدن، شکلک در آوردن، به انزوا راندن و بی محلی کردن و ...
انگیزه های متفاوت در پرخاشگری یا خشونت کلامی
انگیزه پرخاشگری یا خشونت کلامی را می توان در اساس به
دو دسته تقسیم کرد؛ اول: انگیزه شخصی و خصوصی؛ در این حالت هدفِ فردِ
پرخاشگر، تنها یک فرد یا چند فرد در دایره دوستی و روابط خانوادگی و خصوصی
او می باشد. این رفتار معمولا در جامعه و در روابط روزانه به وفور دیده می
شود[5].
اغلب بدون برنامه ریزی قبلی بوده و بطور آنی پیش می آید، کوتاه مدت است،
عمق زیادی نمی گیرد و حتی اگر عمیق شده و به روابطی آسیب رسانده و آن را به
هم بریزد، می تواند مجددا ترمیم شود.
دوم: انگیزه گروهی (مذهبی، ملی، سیاسی، تشکیلاتی و ...)؛
در این حالت پرخاشگر می تواند یک فرد یا یک نهاد یا یک سازمان و تشکیلات یا
وابستگانِ به آن باشد. هدف پرخاشگر می تواند یک فرد باشد، اما مهم تر از
آن فردِ سوژه شده، هدف وسیع تر و بزرگ تری مورد نظر می باشد. اگر هم یک فرد
نشانه گرفته می شود، برای تحت تاثیر قرار دادن آن مجموعه بزرگتر می باشد.
این نوع خشونت کلامی، تهاجمی- سیستماتیک، برنامه ریزی شده و هدفمند است.
این نوع رفتار معمولا اهدافی دراز مدت را دنبال کرده و در شرایطی نابرابر
جریان پیدا می کند.
نمونه بارز در تائید حالت فوق، تهاجم وسیع اینترنتی برای
مثال به خانم عاطفه اقبال و آقایان اسماعیل وفا یغمائی و ایرج مصداقی می
باشد. (از طریق انتشار مقالات برعلیه آنها یا از طریق نوشتن نظر در زیر
مقالات مرتبط با آنها و یا نوشتن نظر در فیسبوک)
هدف سازمان مجاهدین خلق از مورد هدف قرار دادن این افراد
آن است که این افراد را مرعوب کرده تا سکوت کنند. هدف دیگر، خفه کردن هر
صدای اعتراضی می باشد که ممکن است از دیگر جداشدگان از سازمان مجاهدین بلند
شود. یک هدف دیگر نیز آن است که با اتهام زنی به این افراد، نیروهای درون
تشکیلات پیشاپیش با عینک و پیشداوری القاء شده از سوی سازمان به آنان نگاه
کنند. به این ترتیب پیشاپیش صدای اعتراض منتقدین و پرسشگران وارونه می شود
تا در درون تشکیلات کسی نسبت به این صداهای اعتراضی دچار سوال نشده و
"مسئله دار" نگردد.
رهبری سازمان مجاهدین خلق با این روش نشان می دهد که
آزادی بیان و آزادی اندیشه، حتی در خارج از تشکیلات را تحمل نکرده، بلکه با
آن مخالف بوده و بجای پاسخگوئی، سوال و انتقاد و نقد دیگران را با خشونت
کلامی سرکوب می کند تا دیگران "حساب دستشان باشد" و به این راه وارد نشوند.
این نوع از خشونت کلامی بر پایه ی ترور شخصیت و حذف افراد استوار شده و
منطق حاکم بر آن این می باشد: همه باید مثل من فکر کنند و مثل من باشند.
اصل، اطاعت بی چون و چرا از رهبری می باشد. هرکس با من نباشد با رژیم و
وزارت اطلاعات است.
در این منطق، رهبری سازمان مجاهدین خلق محور و مرکز همه
چیز محسوب شده و مشروعیتِ مبارز بودن هر کس نیز با میزان دوری یا نزدیکی به
این رهبری سنجش می شود.
پرخاشگری و خشونت کلامی در مناسبات نابرابر
پرخاشگری در مناسبات قدرت، آنجا که یک طرف موضع بالاتر و
قوی تری داشته یا خود را "بر حق" بداند، در استفاده و بکارگیری خشونت
کلامی، اهداف دراز مدت تری را دنبال می کند. در این جا منظور از طرف "قوی
تر" یا طرف "ضعیف تر"، تاکید بر یک رابطه ی نابرابر و نامتوازن بین این دو
می باشد. مثلا: برتری قدرت جسمی (در رابطه مرد با زن یا بزرگسال با کودک)،
برتری قدرت مالی، برتری قدرت تبلیغاتی، یا برتری قدرت تشکیلاتی و
سازماندهی (مثلا برتری قدرت یک حکومت نسبت به شهروندان، برتری قدرت یک رئیس
نسبت به کارمندان، برتری قدرت یک فرمانده نظامی به سربازان زیر دست، برتری
قدرت یک رهبر مذهبی یا ایدئولوژیک بر پیروان، برتری قدرت یک تشکیلات سیاسی
نسبت به اعضاء یا هوادارن) و...
در مناسبات غیر دمکراتیکی که چنین مناسبات نابرابری در آن
حاکم است، طرف قوی تر (در اینجا، رهبری سازمان مجاهدین) به خواست و احساس
طرف ضعیف تر (اعضاء و هواداران و وابستگان) توجهی ندارد. طرف قوی تر از طرف
ضعیف تر انتظار اطاعت و پیروی و فرمانبرداری دارد. به عبارت دیگر، رابطه،
یک رابطه یک طرفه و سلطه جویانه است. طرف قوی تر از هر فرصتی استفاده می
کند تا توانمندی های طرف ضعیف تر را کوچک جلوه داده یا حتی آن را به مسخره
می گیرد. با هدفِ تحقیر و سلب اعتماد به نفس، طرف قوی تر یک جنگ روانی را
پیش برده و الفاظ و صفاتی را به طرف ضعیف تر نسبت می دهد تا از آن طریق او
را در هم بشکند. لحن بیان و الفاظ و لغات و فرهنگ به کار گرفته شده طوری
انتخاب می شود تا توانِ مقاومت را در طرفِ ضعیف تر از او سلب کرده و او را
به اطاعت یا سکوت بکشاند.
در چنین مناسباتی لحن پرخاشگرانه و خشونت کلامی و اتهامات
و الفاظ تحقیر کننده و زشت با هم درآمیخته می شوند. هدف آن است تا طرفِ
ضعیف تر، خود را در جهت خواست و میل طرف قوی تر تغییر داده و برای او و در
اختیار او باشد. طرف قوی تر برای حفظ زنجیر وابستگیِ طرف ضعیفتر به خود، او
را ناتوان و مقصر ناکامی ها جلوه می دهد و هر گاه که لازم باشد تهاجم
روانی و پرخاشگری و خشونت لفظی را همزمان و با هم به کار می گیرد. (برای
مثال علت شکست عملیات نظامی به دوش رزمندگان انداخته می شود).
در چنین مناسباتی هر زمان که لازم باشد طرف قوی تر برای
درهم کوبیدن طرف ضعیف تر خشونت کلامی و پرخاشگری را در جمع و در حضور
دیگران به کار می گیرد تا تاثیرات روانی آن مخرب تر، عمیق تر و ماندگار تر
باشد. (برای مثال حمله به فرد در انواع نشست های دسته جمعی کوچک و بزرگ).
هدف آن است که در چنین حالتی طرف ضعیف تر در هراس از آنکه مجددا در جمع با
چنین وضعیت درهم شکننده ای مواجه نشود، سریعتر فرمانبردار و مطیع شده و
جرعت و توان اعتراض و مقابله را به تدریج از دست بدهد. به دلیل تاثیرات
روانی عمیق تر این روش، بازسازی اعتماد به نفس طرفِ ضعیف نیز بسیار سخت و
طولانی تر خواهد شد.
به طور خلاصه، اهدافی که طرف قوی تر (در اینجا، رهبری
سازمان مجاهدین خلق) از اشاعه و به کار گیری پرخاشگری و خشونت کلامی بر
علیه طرف ضعیف تر (جداشدگان، منتقدین و پرسشگران) دنبال می کند، عبارتند
از:
- طرف ضعیف را مرعوب کند.
- طرف ضعیف را رام و مطیع و فرمانبردار کند.
- بر طرف ضعیف مسلط شده و بر او حاکم شود.
- در طرف ضعیف به لحاظ روانی نفوذ کرده و او را در جهت خواست خود سمت و سو بدهد.
- به طرف ضعیف بقبولاند که مستحق رفتار پرخاشگرانه و خشن
بوده و اینکه این خود اوست که مقصر است. تا جرعت و توان مقابله و اعتراض را
از او سلب کند.
- طرف ضعیف را برای مدت بسیار طولانی مطیع و وابسته به خود ساخته و جرعت یا توان اعتراض و خروج از این رابطه را از او سلب نماید.
- با نشانه گرفتن و مرعوب کردن افراد خاصی، جمع بزرگتری را نیز مرعوب کرده تا مانع از گسترش دایره اعتراض به دیگران گردد.
چگونه می توان با پرخاشگری مقابله کرد؟
برای مقابله با خشونت کلامی و اهداف روانی نهفته در پشت آن باید به ترتیب زیر عمل کرد:
- باید به سرعت از چنین مناسبات نابرابری فاصله گرفت و از آن خارج شد.
- باید (در صورت امکان) برای مقابله با طرف قوی تر از ابزار و راه کارهای حقوقی و قانونی موجود کمک گرفت.
باید از هر امکانی کمک گرفت تا چنین تهاجم و خشونت کلامی
هرچه سریعتر متوقف شود. باید از دیگران کمک خواست و عرصه دادخواهی و کمک را
به افکار عمومی کشانده و مقابله با آن را هرچه دسته جمعی تر کرد. به هیچ
وجه نباید مرعوب جو سازی های طرف قوی تر شد و نباید اجازه داد تا او به
لحاظ روانی، عاطفی یا احساسی بازی را به هر جهت که می خواهد بچرخاند[6].
حنیف حیدرنژاد
30.05.2013
[2] Aggression
[3] وازه نامه فلسفه و علوم اجتماعی، دکتر جمیل صلیبا، ترجمه کاظم برگ نیسی و صادق سجادی، ص 113، چاپ اول 1370
[5]
متاسفانه خشونت کلامی، بوِژه به شکل استفاده از الفاظ رکیک و فحاشی یا
توهین به افراد و ملیت ها در سطح بسیار گسترده ای در بین ایرانیان، بویژه
در دنیای مجازی و اینترت مشاهده می شود، به نحوی که این پدیده به یک بیماری
اجتماعی تبدیل شده است. بدون تردید رفتار و فرهنگ کلامی حاکمان جمهوری
اسلامی در اشاعه این پدیده تاثیر داشته است. از همین روست که نظر به نقش
آموزاننده چنین رفتاری، تاکید بر نقش سازمانهای سیاسی، از جمله در این
مقاله مسئولیت سازمان مجاهدین خلق، اهمیت بیشتری پیدا می کند.
[6] اقتباس تطبیقی بر اساس مقاله زیر
Abwehr verbaler Aggressivität - besonders von Männern
http://www.lakotaoyateinfo.keepfree.de/AbwehrvA.htm
Abwehr verbaler Aggressivität - besonders von Männern
http://www.lakotaoyateinfo.keepfree.de/AbwehrvA.htm
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر