۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

آريکا در تله بحران چنگ و دندان برای جھان تيز می کند

اکتبر 21, 2009 با ھفته نامه اشپيگل (شماره ١٧
آمريکا در تله بحران
چنگ و دندان برای جھان تيز می کند!
برگردان فارسی : رضا نافعی (وبلاگ کوھستان)
حدود ۵٠ ميليون نفر فاقد بيمه درمانی ھستند. ٣٢ ميليون نفر با جيره غذائی زندگی می کنند. ١٣ ميليون نفر
بيکارند. تعداد خانه بدوشان رو به افزايش است، زيرا شمار حراج ھای اجباری خانه ھا رو به فزونی است. تنھا در
ماه مارس ۴۵ در صد بر ميزان حراج ھا، نسبت به مارس سال پيش افزوده شده است. در جورج تاون، کسی که
فراموش کند شب در اتوموبيل خود را قفل کند، بايد بداند که فردا صبح بايد چند مھمان ناخوانده را که شب در
ماشين او خوابيده اند از خواب بيدار کند. موسسات با سرعتی ديوانه وار حتی کارگران باسابقه خود را اخراج می
کنند. در ماه مارس ۶٩٠ ھزار نفر بر بيکاران افزوده شد، در ماه فوريه ٨۵٠ ھزار نفر و در ماه ژانويه ۵١٠ ھزار
نفر بيکار شده بودند. از آغاز بحران مالی در تابستان ٢٠٠٧ تاکنون تقريبا ۶ ميليون نفر بيکار شده ا ند. از يازده
سپتامبر ٢٠٠١ تاکنون ١٢٠ ھزار آمريکائی بدست خود آمريکائی ھا بقتل رسيده اند. اين رقم ٢۵ برابر بيشتر از
سربازان کشته شده آمريکائی در عراق و افغانستان است. اکثر کارشناسان بر اين عقيده اند که دليل افزايش
تبھکاری ھا، بويژه در ماه ھای اخير وضع تيره و تار اقتصاد است.
پس از بحران مالی، اينک آمريکا با يک بحران اجتماعی
در ابعاد تاريخی روبروست. لشگری از خانه بدوشان
شھرھا را در می نوردند. در کنار ساختمان ھای پر زرق
و برقِ اداری، آشپزخانه ھای بينوايان رونق گرفته و”
چادرآباد” ھا، شھرھا را فرا می گيرند. با افزايش فقر بی
صبری نسبت دولت اوباما نيز فزونی می گيرد.
انسان ھائی که سرخورده اند و آنھا که پس رانده شده اند،
چون تخته پاره ھای به ساحل افتاده از کشتی ھای در ھم
شکسته، در نوانخانه ھای کليساھا نشسته و ھر شب در
انتظار جای خوابی، زير اندازی يا يک نيمکتی چوبی
ھستند که پدر روحانی برای خواب در اختيارشان بگذارد.
ولی درست در ھمين زمان بحرانی، ١۶ در صد ھم از
ميزان کمک بلاعوض به بينوايان کاسته شده است .
بحران اقتصادی آمريکا تبديل به آنچنان بحران اجتماعی
شده که از زمان بحران بزرگ قرن پيش تا کنون مانند
نداشته است. نه تنھا بھای سھام بورس ھا و سود موسسات
سقوط کرده، بلکه ميليون ھا امريکائی نيز ھمراه آن غرق
شده اند.
فقر بعنوان يک پديده فراگير اجتماعی باز گشته است.
حدود ۵٠ ميليون نفر فاقد بيمه درمانی ھستند که روزبروز
ھم بيشتر می شوند. ٣٢ ميليون نفر با جيره غذائی زندگی
می کنند. ١٣ ميليون نفر بيکارند. تعداد خانه بدوشان رو
به افزايش است زيرا شمار حراج ھای اجباری خانه ھا رو
به فزونی است. تنھا در ماه مارس ۴۵ در صد بر ميزان
حراج ھا، نسبت به مارس سال پيش افزوده شده است .
حتی در نواحی اعيان نشين نيز اين تکانه ھا مشھود است.
خيابان ھای منطقه اعيان نشين ” وی نايس بيچ” در حومه
لوس آنجلس، در نزديکی دريا، که روزی عريض بودند،
ديگر آن عرض را ندارند، زيرا تبديل به پارکينگ ثابت
اتوموبيل ھای کاروان شده اند که از جای خود تکان نمی
خورند. اين اتوموبيل ھا مسکن انسان ھايی ھستند که
بسياری از آنھا پنجره ھا را با مقوا پوشانده اند تا ته مانده
زندگی خصوصيشان از انظار پوشيده بماند. و ھمه در
انتظار.
در جورج تاون ، يک منطقه قديمی و مسکونی در پايتخت
آمريکا “واشنگتن”، که ساکنان آن اکثرا سياستمداران، لابی
کار ھا و وکلای دعاوی ھستند نيز بحران آثار خود را
نشان می دھد. کسی که فراموش کند شب در اتوموبيل خود
را قفل کند بايد بداند که فردا صبح بايد چند مھمان
ناخوانده را که شب در ماشين او خوابيده اند از خواب
بيدار کند.
موسسات با سرعتی ديوانه وار حتی کارگران باسابقه خود
را اخراج می کنند. در ماه مارس ۶٩٠ ھزار نفر بر
بيکاران افزوده شد، در ماه فوريه ٨۵٠ ھزار نفر و در ماه
ژانويه ۵١٠ ھزار نفر بيکار شده بودند. از آغاز بحران
مالی در تابستان ٢٠٠٧ تاکنون تقريبا ۶ ميليون نفر بيکار
شده ا ند.
کمک ھای دولتی به بيکاران آنقدر کم است که مردم نمی
توانند زندگی سابق را ادامه دھند. حساب ھای بانکی مردم
خالی است، حتی طبقه متوسط که با پول خود اوراق سھام
خريده بودند ۴٠ در صد از سرمايه خود را از دست داده
اند. گام بعد از بيکاری سقوط به دره فقر است.
کار طبقه زيرين جامعه که شامل سی درصد از افراد
جامعه است بجای باريک کشيده است. بسياری از
آشپزخانه ھای مخصوص بينوايان، به گرسنگان جواب رد
می دھند، حتی خوابگاه ھائی که با سرعت برای خانه
بدوشان بر پا شده اند نيز ديگر کافی نيست. ھمه جا
موسسات خصوصی که مخارج امور اجتماعی را تامين
می کردند شانه از زير بار خالی می کنند. بذل و بخشش
آنھا درست زمانی ته می کشيد که فقر عمومی به آمريکا
باز می گردد.
آشپزخانه ھای بينوايان بايد با پول کمتری بسازند، گرچه
تقاضا چند برابر افزايش يافته است. در سال ٢٠٠٧ به
يک ميليون و سيصد ھزار نفر غذای رايگان داده می شد.
فقط در ماه ھای اکتبر و نوامبر ٢٠٠٨ ، ظرف دو ماه،
تعداد نيازمندان ناگھان به سه ميليون نفر افزايش يافت.
در اين اواخرمردم گرسنه ، به آشپزخانه ھای بينوايان،
بمعنی واقعی کلمه، ھجوم می برند. ولی گرسنگی تنھا
بسراغ تھی دستان نمی آيد، بسياری از اين منتظران
سرپناه ھم ندارند. در ميان ھزاران بی خانمان خانواده
ھای بسياری ھستند که ديگر از عھده پرداخت اجاره خانه
خود ھم بر نمی آيند و در متل ھای ارزان قيمت بسر می
برند، اينھا کسانی ھستند که در گذشته به طبقه متوسط
تعلق داشتند. آنچه ھمه جا رو به گسترش است “چادر
آباد” است، از فلوريدا در ساحل شرقی آمريکا گرفته تا سه
آتل در ساحل غربی آن. بقول پرفسور “جيمز الن فوکس”،
پژوھشگر در عرصه تبھکاری، امروز از نظر بسياری
جمله معروف “آمريکا سرزمين امکانات بی مرز” يک
شوخی خنک است. طبق پژوھش ھای او امريکا ميرود که
دوباره سرزمين قساوت گردد. فقط در ماه آوريل يک
جوان ٢٢ ساله سه پليس را در پيتسبورگ از پای در
آورد. در ھمان روز در ايالت واشنگتن يک مرد ٣۴ ساله
قبل از آن که خود را بکشد پنج بچه خود را کشت يک
روزقبل از آن مردی در ايالت نيويورک در يک موسسه
امور اجتماعی نخست ١٣ نفر را از پای درآورد و بعد
خود را کشت. درھمين ماه ، مردی در آلاباما نخست
ھمسر خود را بضرب گلوله از پای در آورد، سپس
خواھرش را، سپس پسر يازده ساله خواھر و دختر ١۶
ساله خود و دست آخر ھم خودش را .
مفسر روزنامه نيورک تايمز در تفسيری به طعنه نوشت
“اين شيوه امريکائی است” و يادآوری می کند که از
يازده سپتامبر ٢٠٠١ تاکنون ١٢٠ ھزار آمريکائی
بدست خود آمريکائی ھا بقتل رسيده اند. اين رقم ٢۵ برابر
بيشتر از سربازان کشته شده آمريکائی در عراق و
افغانستان است.
اکثر کارشناسان بر اين عقيده اند که دليل افزايش تبھکاری
ھا، بويژه در ماه ھای اخير وضع تيره و تار اقتصاد است.
“جک لوين” کارشناس تبه کاری از دانشگاه نورث ايسترن
در بوستون می گويد: “من تا کنون نديده بودم در مدتی
چنين کوتاه اين ھمه قتل انجام شود”.
در آمريکا بار ديگر نسلی در حال رشد است که زندگی
روز مره اش عبارتست از خشونت و نوميدی.
اکثر بينوايان نسل نو از فقر فرھنگی نيز در رنجند. دانش
آموزی که خانه بدوش است يا در مُتل زندگی می کند
بندرت می تواند تکاليف مدرسه را انجام دھد، يا اصلا سر
کلاس حاضر شود. زنی به روزنامه محلی می نويسد،
نقشی که اين بحران در زندگی او بازی کرده چون نقش
توفان ” کاتارينا” در نيو اورلئان بوده است.
روزانه کارھا – که اغلب مھاجرين امريکای لاتين اند-
فريب تخيلات را نمی خورند. تا ساعت يازده صبح صدھا
نفر روی ديواره کوتاه پارکينگ ھا نشسته اند و بمحض
آنکه اتوموبيلی وارد اين محوطه شود که بنظر برسد راننده
آن احتمالا کارگر می خواھد، دسته جمعی بسوی اتومبيلش
ھجوم می برند. با چند کلام انگليسی شکسته بسته ای که
از اينور و آنور ياد گرفته اند: ” نقاشی” ” نظافتکاری”
“ھمه کار می کنم” ” ارزان “.
ولی کو بخت که ياری کند….؟

هیچ نظری موجود نیست: