۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

13آبان ويک بستروسه رؤيا!

تقی روزبه


از23 خردادتاقدس وازقدس تا 13 آبان
درشرايطی به 13 آبان نزديک می شويم که خامنه ای همانند روزقدس هفته ای پيش ازآن برصحنه ظاهرشد و بزيرسؤال بردن انتخابات را جرمی بزرگ خواند.بنابراين نقدا ورسما درکشورما بنا به حکم ولی فقيه ميليونها مجرم وجود دارد که درخيابان ها ول اند و بايد تکليف اشان روشن گردد!. گرچه او با علم به بی خاصيت شدن نقش "فصل الخطابی" خود-همانگونه که آن را درمورد تظاهرات قدس آزمود- اين بارسعی کرد که هشدارها وتهديدات خويش را بدون اشاره مستقيم به مراسم 13 آبان بيان کند وتهديدات مستقيم را به عهده کارگزارانش بگذارد.عسگراولادی هشدارداده است که جناح افراطی خواهان محاکمه واعدام موسوی وکروبی است. درهمان حال پرونده شکايت نمايندگان ازموسوی وکروبی و... مبنی بردرخواست محاکمه آن ها را دوباره علم کرده اند. بخشی ازنيروهای افراطی حاکميت نظير جنتی درنمازجمعه ورسانه هائی چون کيهان ورسالت و جوان... و يا نهادهائی هم چون سپاه وفرماندهان آن وعناصری چون رادان ونقدي، عدم قاطعيت لازم درسرکوب و مدارا وترديد دربين سردمداران نظام را علت اصلی تداوم"فتنه" وگستاخی کروبی وموسوی ...دانسته اند.جنتی گفته است براستی درگيريک جنگ واقعی هستيم، ولابد بزعم وی درشرايط جنگی بايد قوانين جنگی را به اجراگذاشت، وبهمين دليل اوازقوه قضائيه خواستار برخورد قاطع ترشده است.فرمانده سپاه هم ازفتنه ای که هم چنان شعله وراست وازخطری که کيان نظام راتهديد می کند سخن به ميان می آورده است،ازخطری بی سابقه درطی تمامی سی سال عمرنظام.وهمه اين ها درحالی است که خاصيت بازدارندگی بگيروبندها، وپروژه اعتراف گيري،توليد فضای رعب وانفعال،اگرهم اثری برايشان متصوربود، به سرعت خاصيت خود را ازدست داده و به آماجی برای تشديد فشارمتقابل به رژيم وآشفتن صفوف درونی وتداوم شعله های مقاومت تبديل می شود.امروزه درپی اخذ اعتراف اوليه ازسوی برخی بازداشت شدگان متعلق به جناح رقيب،شاهد مقاومت،اعتصاب وارسال پيام ازدرون زندان مبنی برپايداری ويا درخواست مناظره با کسانی مثل حسين شريعتمداری و مجادله با بازجويان ... هستيم.گوئی که طلسم نفس مسيحائی ومنقلب کننده بازجويان شکسته شده وديگربردچندانی ندارند!. واقعيت آن است که کسی ازخيل قدرت مداران ديگر جرئت نمی کند ازخاموش شدن فتنه وتسلط براوضاع سخن به ميان آورد واگرچنين کند جزرجزخوانی برای فريب و تقويت روحيه خود وهمراهان کاری صورت نمی دهد.همه متوجه خطيربودن اوضاع شده اند. وقتی بانک اعتراض حتی دربيت خامنه ای واز ميان دانشجويان گلچين شده ومراسمی به دقت سازمان يافته به گوش جهان می رسد،همانطورکه چندی پيش درمراسمی با حضورهنرمندان نيزچنين شد،چگونه می توان منکروخامت بحران گرديد.البته درمقابله با بحران روزافزون درميان صاحبان قدرت شاهد دورويکردهستيم: بخشی خواهان برخورد قاطع(ازنوع سخت افزاری) با ريشه های فتنه وخشکاندن آن هستند وبرخی ديگر برخورد مداراگرانه وهوشمندانه ای (ازنوع نرم افزاری)راعامل مؤثر برای کنترل اوضاع می دانند.شيوه ای مؤثرترکه می تواند موجب تحکيم صفوف هم اکنون آشفته خودی ها و ايجاد تشتت درصفوف حريف گردد.شعارآن ها جذب حداکثری ودفع حداقلی درميان طيف طبقه حاکم سياسيِ دوشقه شده است. البته آزمون کاربردقاطعيت درچندماهه اخيرو درروز23 خرداد و18 تير و....بادادن دستورتيروشکنجه وتجاوزبه بازداشت شدگان ويا يورش وحشيانه به مراکزدانشجوئی و... به کارگرفته شدو هم اکنون نيزبا تشديد اعدام(وازجمله جوانان زيرهژده سال ) وتداوم سرکوب به درجاتی پيگيری می شود.ولی حاصلی درکنترل اوضاع نداشته وهم چنان که تظاهرات کوبنده قدس نشان داد منجربه برافروخته شدن دامنه شعله اعتراضات مردم ازيکسو و استيصال رژيم ازسوی ديگرگرديد. بااين وجود جدال حول اين دورويکرد هم چنان ادامه دارد ودرقالب خط ونشان کشيدن ها و تلاش برای باصطلاح وحدت ملی ويافتن راه های ميانه مطرح است.
بی شک تعلل دراجرای حکم دستگيری "سران فتنه"،نه فقط ريشه درنگرانی خارج شدن بيش ازپيش اواضاع ازکنترل آن ها وترس ازغليان خشم عمومی دارد، بلکه هم چنين بدان دليل است که آن ها ("عقلاء قوم") درعين حال درچهره کسانی مثل موسوی و کروبی امکان کنترل شعارها و مطالبات و کنترل هيجانات رامشاهده می کنند که درغياب آنها معلوم نيست پتانسيل عظيم نهفته درجنبش سرازکجا دربياورد.
اکنون برای 13 آبان،رژيم مدعی شده که سه ميليون دانش آموزودانشجوی بسيجی را وارد ميدان خواهد کرد. اما مانور اخيرسپاه دراصفهان وصحنه های مضحک آن نشان می دهد که جزسياست ارعاب و بذرترس ورعب وبرخ کشيدن قدرت سرکوب خود ابزارديگری برای مقابله ندارد.ابزاری که ناکارآئی خود را درتجربه تاکنونی و نيزدرجهان موجود به نمايش گذاشته است. اهرم سرکوب علی القاعده بايد درترکيب باديگراهرم های اقتدار وباسنگرگرفتن درپشت آن ها عمل کند وگرنه درجهان امروزکاربردمستقيم وبرهنه قدرت تبديل به پاشنه آشيل می شود. *1
تاکتيک ازآن خود کردن وتسخيرحوزه های گوناگون
رژيم با مسدودکردن مجاری ومنافذ شکل گيری تظاهرات مستقل خيابانی وبستن مجاری اطلاعاتي،درکنارسرکوب و شکنحه و تجاوز .. به خيال خود گمان می کرد که روزنه های خروج مواد متراکم ومذاب در زيرپوست جامعه را درمقياس سراسری بسته است وتوانسته اوضاع را تحت کتنرل خود درآورد. با اين وجود ازجائی که شايد به تصورکسی نمی گنجيد روزنه هائی نوين گشوده شدند.بی شک بررسی روند به ميدان آمدن جنبش با تکيه صرف به اشکال کلاسيک وشناخته شده ره بجائی نمی بردوچنين است که جنبش با بکارگيری اشکال بدعت آور وناشناخته راه پيشروی خود را گشوده ومی گشايد.البته دراين ميان رجزخوانی خامنه ای مبنی براين که حکومت ضدضربه شده است جزبلوف وادعای توخالی برای تقويت روحيه نيروهايش هدف ديگری ندارد واونمی تواند استيصال مشهود خود را دربرابرتسخيرمناسبت ها وروزهائی که همواره تجسم افتخارواقتدارنظام اسلامی محسوب می شده، پوشيده نگهدارد . ولی همانطورکه موارد متعدد نشان داده اند مردم وجوانان با توسل به اين گونه مناسبت ها و ازآن خود کردن ها توانسته اند بربسترچنين روزهائی حرکت های بزرگی را سازمان دهند.البته اين تاکتيک يک شبه ازآسمان نيامده وکاربردآن قدمت وريشه های عميق تری درجمهوری اسلامی دارد.نحوه مقابله باحجاب تحميلی ازطريق جنبش زلف ويا تاکتيک متقابل باصطلاح بدحجابی ،وپيشروی ازبرخی مجاری قانون رسمی رژيم،تبديل تجمعات مذهبی چون تاسوعا و عاشورا و... به شبه کارناوال ها ويا نحوه پيشروی درعرصه موسيقی وفيلم و.... ويا نحوه تسخيرو تغييرماهيت تشکل های اسلامی درمحيط های دانشگاهی ويا برخی مراکزکارو...همه وهمه بخشی ازپيشينه اين تاکتيک به شمارمی روند.حتی می توان چاپای آن را درعرصه سياسی هم چون دوم خرداد 76 و يا انتخابات اخيرمشاهده کرد، که البته اکنون با جهشی کمی وکيفی به سوی جاری کردن اهدافی فراتررفته است .طرح شعارهائی هم چون جمهوری ايرانی و ويا مرگ برديکتاتورو.زيرسؤال بردن رابطه مورد نظر رژيم با مساله فلسطين و ... گويای آن است.
فروپاشی گام به گامِ پايه های اقتدار
يکی ازمشخصه های مهم روند کنونی را می توان وبايد فروريزی ودرهم شکستن گام به گام اتوريته واقتداررژيم دانست. اين مساله بويژه پس از تظاهرات قدس وپس ازآن که عليرغم تهديدها وخط ونشان کشيدن های دستگاه های سرکوب وشخص خامنه ای صورت گرفت، ابعاد مشخص تر وآگاهانه تری يافته است.با به چالش گرفته شدن اقتدار رژيم پوکی تنه برپادارنده حاکميت بيش ازپيش نمايان شده است. درچنين شرايطی نمايش قدرت معمولا به نمايش ضعف قدرت تبديل می شود وخود بيش ازهرعاملی موجب افت روحيه وتشتت در صفوف خودی ها و تقويت صفوف مردم می گردد. تنه موريانه خورده ای که عليرغم هارت وپورت ها و ابهت ظاهري، بی مايگی اش هرچه بيشترنمايان می گردد.درواقع رويدادهای مهمی درطی ماه های گذشته پوکی وپوک شدن اقتدار حاکميت را به نمايش گذاشته است:
پس ازچهارماه واندی وقتی رژيمی نتواند عليرغم خط ونشان کشيدن ها، بقول خودشان ياغيان و يا سران فتنه را دستگيرومحاکمه کند، دارد ناتواني،شکاف ژرف وترميم ناپذير درونی وترديد در بالاترين رده های هرم قدرت را به نمايش می گذارد. بی گمان وقتی نمايش قدرت به نمايش ضعف قدرت تبديل شود وازچشم مردم دورنمانده وتوسط توده های هرچه وسيع تری درميدان مبارزه درک وثبت گردد، وبالاترازآن به رخ حاکميت کشيده شود،آن را بايد شروعی برروند فروپاشی اقتداروآغازپايان اتوريته دانست.ازتجليات برجسته چنين فرايندی شعار63"% کو" می باشد که مبين درک توده های مبارزازاين روند وبرخ کشيدن آن درپايکوبی های اعتراضی خوداست. درواقع ديری است که اين اهرم اقتدارهميشگی وبرپادارنده نظام جمهوری اسلامی ازکارافتاده است.اما به نمايش درآمدن انفعال وفقدان حضورملموس اين پايگان، پديده تازه ومهمی است. درواقع يکی ازبزرگترين دست آوردهای ميتينگ های اعتراضی روزقدس به نمايش درآمدن ازکارافتادگی همين حربه بود:وقتی که ازرهبرتا سپاه وبسيج و نيروهای انتظامی ولباس شخصی و..عظمت وحيثيت واقتدارخويش را درگروممانعت ازبرگزاری مارش اعتراضی مردم گذاشتند- وعليرغم آن بسيج همگانی اشان- ولی درعمل مردم بارژه خود آن ها را به محاصره خود درآورده و شعارها وپای کوبی های خود را دربرابرصفوف آنان برخشان کشيدند.براستی هيچ چيزديگری نمی توانست مانند آن روز وتااين حدآشکارو تکان دهنده، تقابل دوصف، واندک ونزاربودن حاميان رژيم را دربرابر تظاهرات موازی موج های بزرگ مردمی به نمايش بگذارد. آن روز وروزهای پس ازآن رژيم ونيروهای سرکوبگر سخت برخود لرزيدند وگيج تر وآشفته ترشدند.معلوم شد رژيمی که ازبسيج بيست ميليونی سخن می گفت وبسيج را به مثابه بازوی توده ای سرکوب خود با سپاه ادغام کرد، دراساس جزهمان مزدوران لباسی شخصی ومأموران اجيرشده چيزی درچنته اش نمانده واين البته جيزی جزخوردن کفکيربه ته ديگ نبود.
تاکتيک انقلابی
دربسترچنين فرايندی است که گسترش تاکتيک نافرمانی اجتماعی به تدريج وجه اثباتی يافته و تبديل به تاکتيک فراگيروپيش رونده درحوزه های خردوکلان ودرعرصه های گوناگون می شود.هم اکنون دانشجويان دارند محيط های دانشگاهی را حکومت ناپذير می کنند.فراری دادن صفارهرندی وقبلا حدادعادل وبرخی ديگر ازعوامل شاخص دولتمردان نمونه گويائی ازکابرداين تاکتيک است. تبديل نمايشگاه مطبوعات به محلی عليه رژيم به حدی که حتی احمدی نژاد جرئت نکند مانند سالهای گذشته درافتتاح واختتام آن حضوربهم رساند نمونه ديگری است. درعرصه هنرنيزهمين رويداد به وقوع می پيوندد وزيرپای رژيم يکی پس ازديگری ازتکيه برسرودها و هنرمندان مطرح وغيرمطرح خارج می شود.درعرصه اطلاع رسانی و رسانه ها،رسانه های کوچک ومردمی و...با هماوردی دربرابرانحصارواختناق رسانه ای رژيم اقتداريک جانبه آن را به چالش کشيده واخبارخود را به گوش يکديگر وجهانيان می رسانندودرعرصه محيط های ورزشی نيزبهمين ترتيب. به موازات فروريزی پوشالی قدرت و خلأبوجود آمده به تدريج درعرصه های گوناگون اين حضورفعال وهدفمند،راهی مؤثروگشاينده برای پيشروی مردم محسوب می شود.گذرازاشکال غيرمستقيم وبا وساطت پيشروی به اشکال مستقيم وبدون وساطت ودرخدمت اقدام توده ای و بيرون کشيدن يک به يک فضاهای کوچک وبزرگِ بی شمارموجود درسطح دانشگاه ها ومدارس وکوچه ها ومحلات وکارخانه ها ودروديوارها وباجه ها وميادين ورزش و.... ودرهمه عرصه های گوناگون اجتماعی اززچنگ رژيم وازآن خود کردن اين فضاها وجايگزين کردنشان با سازمان ها و سازمان يابی شبکه ای خود، به مثابه تاکتيک انقلابی شرايط کنونی اهميت روزافزونی پيدامی کند.
خلاصه کنيم:
باين ترتيب سالروز13 آبان برخلاف روال وتوازن تاکنوني،وبه موازات تغيير توازن قوا، اکنون بازتاب دهنده نيروها ورويکردهای گوناگون ومحل کشاکش و زورآزمائی مابين آن ها شده است:رويکرد قدرت حاکم هم چنان برآن است که 13 آبان را به مناسبتی عليه دشمن خارجی و قدرت های استکباری وتصفيه رقبای داخلی سوق دهد واين درحالی است که خود بيش ازهرزمانی مشغول ساخت وپاخت با قدرت هاست وچهره مزورانه اش بيش ازهرزمانی برای مردم شناخته شده ترونفرت انگيزتراست. رويکرد دوم متعلق به جناح مخالف باندهای حاکم است که بويژه ،تلاش های خود را برای مرزبندی با شعارهای فرارونده تظاهرات قدس و کنترل هرچه بيشترمطالبات واعتراضات مردم و جنبش بکارگرفته است وبرآن است که وزنه جنبش را به عنوان اهرمی برای چانه زنی دربالا و برای امتيازگيری ازرقيب انحصارطلب خودبکارگيرد.بيانيه 14 ميرحسين موسوی دراساس بازتاب دهنده اين رويکرد و برای راضی کردن منتقدين خودی و هم چنين رفع نگرانی ازجناح حاکم است*2.رؤيای سوم والبته مهمترين آن ها به مطالبات فرارونده ورهائی بخش ميليون ها زن و مرد وپيروجوانی گره است که که منافع و مطالبات آن ها درگرو تغييرات ساختاری وعمقی دروضعيت حاکم است وتلاش می ورزند که ازدل تضادهای پرپيچ وخم کنونی راهی به آنسو،بسوی آينده و نه بازگشت به گذشته ويا حفظ نظام موجود، بگشايند . برای آن ها شعاربی تنازل قانون اساسی نمی تواند هيچ آبی را گرم کند،مگرتبديل جنبش به ابزارچانه زنی با قدرت حاکم برای تقسيم متوازن ترقدرت، و تنها گره خوردگی تنگاتنگ آزادی وبرابری است که به گفتمان ومطالبات آن ها هويت و معنا می دهد.
2009-11-03-12.08.08 تقی روزبه
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com



*1-نبايد فراموش کنيم که ازکارافتادن اهرم های قدرت و فرايند فروپاشی اقتدارحاکم، دربستری ازگره خوردگی تصادهای گوناگون صورت می گيرد. همزمانی اين تضاد ها ومشروط شدن آن ها به يکديگرقدرت مانور حاکميت را به کمترين ميزان ممکن تقليل داده است.ازکارافتادن اهرم ضداستکباری و شعارانرژی هسته ای وهم چنين دردستورقراردادن آزادسازی قيمت ها و شوک تراپی اقتصادی آنهم دراوج بحران ازآن جمله است. دو موضوع اول، دادوستدهای رژيم درمذاکره با آمريکا و توافق اوليه حول انتقال اورانيوم ذخيره شده به خارج، نه فقط موسوی وکروبی رابه انتقاد از تسليم طلبی وباج دهی آن ها به قدرت های برزگ واداشته است، بلکه هم چنين فرياد بخش هائی از محافظه کاران همچون روحانيت مبارزو لاريجانی و باهنرو و.. را نيزدرآورده است. درمورد موضوع سوم هم آن ها نه درمخالفت بااصل شوک تراپی وآزادی قيمت ها بلکه درنحوه پيشبرد است که مخالفت هائی را با آن مطرح می کنند. سياست سازش با غرب ودولت آمريکا برای کنترل بحران-امری که با توجه به ضعف ررژيم موجب افزايش توفعات آن ها وگران ترکردن نرخ سازش شده است- البته راهی است که دولت احمدی نژاد برای کنترل موقعيت لرزان خود بکارگرفته است و رقبای وی نيزبا وجود آن که نمی توانند با آن مخالف باشند اما راضی هم نيستند که غرب با دولت کودتا به مذاکره به نشيند وبه آن مشروعيت بين المللی بدهد
*2-غيرازخود تظاهرات و شعارها و اقدامات مردمی درتظاهرات،يک نمونه گويا ازچنين فرارفتنی را می توان درمقاله ای که بابک داد اخيرا نوشت مشاهده کرد. او جنبش را به سه مرحله مبارزه اثباتی قبل ازانتخابات(درچهارچوب رژيم) وسلبی پس ازانتخابات وعليه حاکميت(رأی من کو) و بالأخره به مرحله سلبی واثباتی درتظاهرات ودرپی آن -باشعارهائی هم چون جمهوری ايرانی- تقسيم بندی کرده است. او هم چنين دراين مقاله ازتدوين قانون اساسی تازه توسط عده ای خبرداده است که برمبنای نفی نظام کنونی و تأسيس نظام تازه استواراست.


12 آبان 1388

هیچ نظری موجود نیست: