۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

سونامی به نام گلدستون

يوری اونری
برگردان:هاتف رحمانی



بنا به يک مثل چينی ، اگرکسی در خيابان به شما گفت که مستيد، می توانيد بخنديد. اگر شخص دومی به شما گفت که مستيد، درباره آن فکر کنيد. اگر نفر سومی همان را به شما گفت، به خانه برويد وبخوابيد تا مستی از سرتان بپرد.
رهبران سياسی ونظامی ما پيش از اين با سومين وچهارمين وپنجمين نفر مواجه شده اند.همه آنها می گويند بايد تحقيق کنند که در عمليات "مولتن ليد" چه اتفاقی افتاد.
آنها سه گزينه دارند"
- رهبری کردن تحقيقاتی واقعی
- انکار ادعا و تظاهر به آن که انگار هيچ اتفاقی نيفتاده است
- به راه انداختن يک بازجويی بدلی
* * *
رها کردن گزينه اول آسان است : اين امر کمترين شانس پذيرفته شدن ندارد.غير از متهمين هميشگی (از جمله خود من) که بسيار پيش از آن که کسی در اسرائيل چيزی در باره قاضی معروف به گلدستون شنيده باشد خواستار تحقيقاتی بودند، کسی از آن حمايت نمی کند.
در ميان تمام اعضای سازمان های سياسی ، نظامی و رسانه ای ما که اکنون در حال پيشنهاد " يک تحقيق" هستند کسی وجود ندارد- حتی يک نفر- که مراد او تحقيقات واقعی باشد. هدف فريب دادن گوييم ( ملل جهان) وخفه کردن آنهاست.
در واقع ، قانون اسرائيلی خطوط راهنمای آشکاری را برای چنين تحقيقاتی نشان می دهد . دولت برای راه اندازی کميسيون تحقيقی تصميم می گيرد. سپس رئيس دادگاه عالی اعضا کميسيون را منصوب می کند. کميسيون می تواند تمام شاهدان را مجبور به شهادت نمايد. کسانی که ممکن است از نتايج کميسيون تحقيق آسيب ببينند بايد مطلع باشد وفرصتی برای دفاع ازخودشان به آنها داده می شود. نتايج کميسيون الزام آور هستند.
اين قانون تاريخ جذابی دارد. يک زمانی در دهه 1950، داويد بن گوريون خواستار منصوب کردن "يک کميته قضايی تحقيق" شد تا مشخص شود که چه کسی دستور" رويداد امنيتی" 1954 را که به موضوع لاون هم معروف است صادر کرد . (عملياتی با پرچم دروغين که يک شبکه جاسوسی متشکل از يهوديان بومی را برای بمبگذاری در ادارات امريکايی وبريتانيايی در مصر به خاطرايجاد اصطکاک بين مصر وقدرت های غربی فعال کرد.)
درخواست بن گوريون به اين بهانه که قانونی برای چنين اقدامی وجود ندارد پذيرفته نشد. بن گوريون عصبانی از دولت استعفا داد وحزبش را ترک کرد. در يکی از نشست های پر تنش حزب ، وزير دادگستری ياکوف شيمشون شاپيرا، بن گوريون را "فاشيست" خواند.اما شاپيرا، يهودی قديمی روس ، بعدا پشيمانی خودرا از عصبانيت خود ابراز کرد.او پيش نويس قانون ويژه ای را برای تعيين کميسيون های تحقيق در آينده تهيه کرد. پس از مشورت های طولانی در کنست ( که من در آن مشارکت فعالی داشتم) قانون تصويب شد وازآن پس اجرا شده است ، به طور قابل ملاحظه ای در مورد قتل عام صبرا وشتيلا
اکنون من از صميم قلب از راه اندازی کميسيون تحقيقی مبتنی بر اين قانون حمايت می کنم.
* * *
گزينه دوم همان پيشنهاد رئيس ستاد مشترک ارتش ووزير دفاع است. در امريکا اين امر "استون والينگ" (تاکتيک تاخير انداختن � م) خوانده می شود. معنی : با آن به جهنم رفتن
فرماندهان ارتش به هرمقدار تحقيق وبررسی اعتراض دارند.انها احتمالا می دانند چرا.فراتر از همه ، آنها حقايق را می دانند.آنها می دانند که بر سر هر تصميم برای رفتن به جنگ ، برسر برنامه ريزی عمليات ، برسر دستورهای صادره برای سربازان وبر سر ده ها رفتار کوچک وبزرگ اجرا شده در اثنای عمليات سايه سياهی خوابيده است .
به نظر آنها، حتی اگر خودداری آنها بازتاب های تند بين المللی هم داشته ، نتايج هر تحقيقاتی ، حتی تحقيقاتی ساختگی ، می تواند بسيارحاد باشد .
مادامی که رئيس ستاد مشترک بر اين موضع پافشاری می کند،هيچ تحقيقی هر قدر هم که گرايش وزرا باشد خارج از ارتش وجود نخواهد داشت .رئيس ارتش که در هر همايش کابينه حضور دارد ،مهمترين شخص کابينه است. وقتی اعلام می کند که "موضع ارتش" چنين وچنان است ، هيچ نماينده سياسی نمی تواند به اين موضوع اعتراض نمايد.
در "تنها دموکراسی خاورميانه" قانون (مطرح شده در زمان مناحيم بگين ) تصريح دارد که دولت به تنهايی فرمانده نيروهای دفاعی اسرائيل است . اين فرضيه است. در عمل هيچ تصميمی در مغايرت با "موضع ارتش" هرگز پذيرفته نشده وهر گز پذيرفته نخواهد شد .
ارتش ادعا می کند که خودش تحقيق کننده باشد.ايهودباراک �خواسته يا ناخواسته- اين موضع را نمايندگی می کند. کابينه برخورد با اين مسئله را به تاخير می اندازد وبه همين خاطر است که امروز همه چيزمتوقف شده است.
* * *
در اين اوضاع ،نورافکن بايد کمترين فرد قابل رويت در اسرائيل را روشن کند:رئيس ستاد مشترک ،سپهبد گابی اشکنازي،مرد ناچسب اصلی که هيچ چيز به او نمی چسبد. در اين بحث ، مثل بحث های ديگر او فقط حضور ندارد.
همه می دانند که اشکنازی مردی محتاط ومحجوب است.او به ندرت صحبت می کند ، بندرت می نويسد يا سخنرانی می کند. در تلويزيون ، اودرپس زمينه فرو می رود.
او در افکار عمومی چنين به نظر می رسد : يک سربازدرستکار، بدون حقه بازی يا تمحيد ، کسی که وظايفش را به آرامی انجام می دهد، دستورهايش را از دولت دريافت می کند وآنهارا وفادارانه به انجام می رساند.در اين رابطه او با تقريبا تمام پيشينيان خود فرق دارد، که مغرور،ديوانه شهرت و وراج بودند. در حالی که بسياری از آنها از واحدهای نخبه معروف يا نيروی هوايی مغرور هستند، او مرد خاکستری پياده نظام است .دوک ويلينگتون ، که شاهد تشريفات عظيمی در ارتش خويش است ، وپيش از اين فريادمی زد:" سرباز بايد بجنگد ، نبايد بنويسد" می تواند اشکنازی را دوست داشته باشد.
اما واقعيت هميشه آن چيزی نيست که به نظر می رسد.اشکنازی نقش محوری در روند تصميم سازی دارد. او بعد از سلف خود گماشته شد، دان هالوتز پس از شکست های جنگ دوم لبنان بازنشسته شد. تحت رهبری اشکنازی ، دکترين های جديدی فورموله شد ودر عمليات "مولتن ليد" به اجرا در امد. من آنهارا همچون "اتلاف صفر" و "برای کشتن يک صد غيرنظامی دشمن مناسب تراست تا از دست دادن يک سرباز خودی" تعريف کردم . از آنجايی که جنگ غزه حتی منجر به دادگاه کشيدن يک سرباز هم نشد ، اشکنازی بايد مسئوليت تمام چيزهايی را که در آنجا رخ داد بعهده بگيرد.
اگراز سوی دادگاه بين المللی لاهه اعلام جرمی منتشر شده بود، احتمالا اشکنازی می توانست "متهم رديف اول" آن باشد ، شگفت آور نيست که اوآماج هر تحقيق خارجی است ، وبه مانند ايهود باراک که احتمالا جايگاه متهم رديف 2را اشغال می کند عمل می کند.
* * *
سياستمدارانی که ( حتی بی صدا) با رئيس ستاد مشترک ارتش مخالفت می کنند معتقدند که مقاومت در برابر فشار بين المللی کاملا غير ممکن است، واز اين رو نوعی از تحقيقات غير قابل اجتناب خواهد بود. از آنجايی که هيچ يک از آنها هدف برگزاری تحقيقاتی واقعی را ندارند ، مصمم هستند راه آزموده شده وقابل اطمينان اسرائيلی را ، که به طور شگفت انگيزی صدها بار در گذشته کارکرده است ، دنبال کنند: روش بدل
يک بارجويی بدلی .نتايج بدلی. وفاداری بدلی به قوانين بين المللی.کنترل بدلی غير نظاميان بر ارتش.
چيزی ساده تر از آن وجود ندارد."کميته بازجويی" ( اما نه کميسيون تحقيق منطبق بر قانون) راه اندازی خواهد شد ، به رياست قاضی مناسب وطن دوست وترکيبی از شهروندان قابل احترام به دقت برگزيده شده ای که همه انها " يکی از ما " هستند. شهادت ها پشت درهای بسته شنيده خواهند شد ( برای ملاحظات امنيتی مسير تحقيقات). وکلای ارتش اثبات خواهند کرد که همه چيز کاملا قانونی بوده است ، پروفسور آسا کاشر ، ماستمالی کننده ملي، اخلاقی ترين ارتش جهان را ستايش خواهد کرد. در پايان ژنرال ها درباره حق غير قابل انتقال ما برای دفاع از خود سخنرانی خواهند کرد ، دو يا سه افسر جزء ياافراد شخصی ممکن است مقصر " بی نظمی ها" تشخيص داده شوند.
دوستان اسرائيل در سراسر جهان سرود جمعی نشئه اوری سرخواهند داد : چه دولت قانون مندی ! چه دموکراسی ای! چه اخلاقيتی!کشورهای غربی اظهار خواهند کرد که عدالت اجرا شده است وپرونده بسته می شود. وتوی امريکا در سرانجام کار مشاهده خواهد شد .
چرا سران ارتش اين پيشنهاد را نمی پذيرند؟چون آنها می ترسند ممکن است امورکاملا به اين آرامی جريان پيدا نکند.جامعه بين المللی درخواست خواهد کردکه حداقل بخشی ازبازپرسی ها در دادگاهی باز رسيدگی شود.برای حضور ناظران بين المللی درخواستی وجود خواهد داشت. و، مهم تر از همه :هيچ راه توجيه پذيری برای بيرون کردن شاهدانی از خود غزه وجود نخواهد داشت. اوضاع پيچيده خواهد شد. دنيا نتايج جعل شده را نخواهد پذيرفت.در پايان کار ما عينا همان موقعيت را خواهيم داشت. بهتر است به هر قيمتی که ممکن است بی حرکت بمانيم وآن را با شجاعت بيرون کنيم.
* * *
در ضمن ، فشارجهانی بر اسرائيل در حال افزايش است. حتی هم اکنون به ابعاد بی سابقه ای رسيده است.
روسيه وچين به حمايت از گزارش گلدستون از سوی سازمان ملل رای داده اند. انگلستان وفرانسه " در رای گيری شرکت نکردند"، اما درخواست کردند که اسرائيل تحقيقی واقعی اجرا کند. ما با ترکيه ، متحد مهم نظامی خود تا کنون، دچار اختلاف شده ايم. ما با سوئد ، نروز، وتعدادی از کشورهای دوست درگير مباحثه ايم. وزير امور خارجه فرانسه از گذرگاه باريکه غزه منع شده بوده است وبسيار خشمگين است.صلح سرد پيشين با مصر واردن به مراتب سردتر شده است . اسرائيل به اشکال گوناگون تحريم است.افسران ارشد ارتش از سفر کردن به مرزها به خاطر احتمال دستگيری ترسيده اند.
يکبار ديگر اين سوال مطرح می شود: آيا فشار خارجی می تواند تاثيری بر اسرائيل داشته باشد؟
قطعا می تواند.اما سوال اين است : چه نوع فشاري، چه گونه تاثيری ؟
فشار در حقيقت وزرای زيادی را قانع کرده است که بايد برای گزارش گلدستون کميته بازجويی تشکيل شود.اما هيچکس در دم ودستگاه اسرائيلی �حتی يک نفر- اين سوال واقعی رامطرح نکرده است : شايد حق با گلدستون باشد؟ به جز متهمين هميشگی ، هيچ کس در رسانه ها ، پارلمان (کنست)يا دولت نپرسيده است : آيا ممکن است به راستی جنايت های جنگی واقع شده باشد؟ فشارهای خارجی طرح کردن چنين سوال هايی را اجبار نمی کنند.اين سوال ها بايد از درون بجوشند، از خود افکار عمومی .
نوعی از فشار هم بايد مورد ملاحظه قرار گيرد.گزارش گلدستون بر جهان تاثير دارد چون دقيق وهدفمند است. عملياتی ويژه ، برای چيزی که افراد ويژه ای مسئول آن هستند. اين گزارش به درخواست ويژه ای دامن می زند: تحقيقات. وبه موضوعی روشن وکاملا تعريف شده حمله می کند: جنايت های جنگی
اگر ما اين گزارش را مبنای بحث در باره تحريم اسرائيل قرار دهيم : گزارش گلدستون ممکن است باتحريم هدفمند شهرک ها وياوران آنها مورد مقايسه قرار گيرد ، نه با تحريم نا محدود دولت اسرائيل.يک تحريم هدفمند می تواند تاثيرمثبتی داشته باشد. اين تحريم می تواند فشارافکار عمومی اسرائيل به سمت بازوهای راست افراطی را بيشتر نمايد .
جدال بر سر گزارش گلدستون هم اکنون در اوج خويش است. در اورشليم ، انرژی بر خاسته از امواج می تواند آشکارا مشتعل شود. آيا اين امربر يک سونامی دلالت دارد؟

12 آبان 1388

هیچ نظری موجود نیست: