۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

کلاه شرعی هسته ای خيانت است




حزب کار ايران بارها و بدون حسابگری بورژوائی نظر روشن خويش را در مورد غنی سازی اورانيوم در ايران بيان کرده است. حزب کار ايران(توفان) مدتها قبل از اينکه امپرياليستها و صهيونيستها تلاش کنند اين حق مسلم مردم ايران و نه حق مسلم جمهوری اسلامی را به زير پا بگذارند بر تحقق اين حق پافشاری کرد.
ما بر اين نظر بوديم و هستيم که در دنيای کنونی بر سر کنترل مواد انرژی زا و كسب منابع انرژی جنگ سختی ميان امپرياليستها بر سر غارت آن درگرفته است. آنها می خواهند نه تنها کنترل استخراج، توليد و توزيع نفت و گاز را در دست خود بگيرند بلکه می خواهند منابع اورانيوم و دستيابی به فن آوری هسته ای و توليد برق از طريق نيروگاههای هسته ای را نيز در چنگ خود نگاه دارند تا بدينوسيله هم در شرايط کنونی و هم در آتيه زمام اختيار جهان را در دست خود داشته باشند. کنترل انرژی در واقع در عرصه اقتصادی به عنوان کنترل جهان است. شما در زير با نمونه هائی از اين فعاليتها روبرو هستيد. امپرياليستها می کوشند با انعقاد قراردادهای استعمارگرانه شيره جان ملتها را بمکند و کشورشان را غارت کنند. آنها در حاليکه موضوع هسته ای ايران را به عنوان عامل تهديد امنيت بين الملل وانمود می کنند و با تهديد و ارعاب می خواهند مانع شوند که استقلال تامين انرژی ايران حفظ شود برای ممالک عربی خليج فارس و خارج خليج فارس برنامه های درازمدت توليد انرژی اتمی دارند. پول نفت آنها را می گيرند، دارائيهای آنها را بکار می گيرند تا برايشان نيروگاه اتمی بسازند و در کشور خود اشتغال ايجاد کنند، تجارب خويش را افزايش دهند، وابستگی اين کشورها را به نوع نيروگاههای خويش افزايش دهند، مواد معدنی اورانيوم را در حيطه تسلط خود در آورند و به اين کشورها بفروشند و پول نفتشان را بالا بکشند و تازه بعد از اينکه اين نيروها برپا شد کارشناسان آمريکائی و فرانسوی را به آنجا اعزام کرده تا کنترل کامل توليد برق را در دست داشته باشند و برای کارشناسان خود اشتغال بوجود آورده باشند و زمينه نفوذ و جاسوسی خويش را در منطقه فراهم آورند. در تبليغات آنها ايران حق توليد برق اتمی ندارد زيرا هم آفتاب دارد و هم نفت و گاز، ايران حق توليد برق اتمی ندارد زيرا محيط زيست را آلوده می کند و آب خليج فارس را گرم می کند. ولی از زمانيکه دورنمای انعقاد قراردادها پر نان و آب با ممالک عربی پيدا شده است نه از آفتاب گرم و سوزان امارات، نه از نفت و گاز آنها و نه از خطر آلودگی محيط زيست آنها از هيچکدام صحبتی نمی شود. باين گزارشات دقت کنيد:
خبرگزاری ايرنا در تاريخ 10/05/2009 نوشت: ”تهران-يک مقام ارشد امارات متحده عربی اعلام کرد، اين کشور در نظر دارد که به عنوان بخشی از برنامه 40 ميليارد دلاری انرژی اتمی اين کشور نخستين نيروگاه هسته ای در ميان کشورهای عرب خليج فارس را تا سال 2017 احداث و راه اندازی کند. به گزارش خبرگزاری رويترز از ابوظبي، ”حمد الکعبی” نماينده ی امارات در آژانس بين المللی انرژی اتمی روز گذشته(يکشنبه) به خبرنگاران گفت: ما در حال طی کردن مراحل ارزيابی پيش از اجرای اين طرح هستيم و برنامه ها برای راه اندازی اولين نيروگاه در سال 2017 به خوبی پيش می رود”...
”بر اساس اين دستور، يک هيات هشت نفره که رياست آن بر عهده ”احمد مبارک المزروعی” خواهد بود، مسئوليت اجرای طرح های هسته ای امارات را برعهده می گيرد...
همچنين دولت امارات با همکاری و مشورت کشورهای آمريکا، فرانسه، ژاپن و کره جنوبی و مطابق قوانين بين المللی برنامه های هسته ای خود را دنبال می کند...
سازمان انرژی هسته ای امارات قراردادی تا پايان امسال برای راه اندازی طرح های هسته ای با آمريکا و فرانسه امضاء می کند
گفته می شود که هزينه طرح ايجاد يک نيروگاه برق هسته ای در امارات که در سال جاری آغاز خواهد شد، بين چهار تا هشت ميليارد دلار است....
اين کشور قراردادهايی را در اين راستا با کشورهای آمريکا و فرانسه امضاء کرده است. ارزش قراردادهای اين کشور با آمريکا به منظور تاسيس نيروگاه برق هسته ای تا سال 2012 به 12 ميليارد دلار می رسد.
دولت ابوظبی همچنين به منظور بهره گيری از همکاری و مشاوره آژانس بين المللی انرژی اتمی معاهده های اين آژانس را امضاء کرده است.”
از آنجا که از همان بدو امر دول امپرياليستی زمام امور اتمی امارات متحده عربی را به کف گرفته و غنايم را ميان خود تقسيم کرده اند صدايشان در نمی آيد که توليد انرژی اتمی برای کشوری که سومين توليد کننده نفت جهان است صرف ندارد. آنها اين افسانه ها را برای مردم ايران می سازند و بخشی از اپوزيسيون ايران که با مغز خود نمی انديشد بلغور می کنند.
ايران از زمان رژيم گذشته پيمان منع گسترش سلاحهای هسته ای را امضاء کرده است و به موجب اين پيمان جهانی حق دارد که اورانيوم را در ايران غنی کرده ازمساعدت سازمان جهانی انرژی اتمی نيز برخوردار باشد. ايران حق ندارد به ساختن بمب اتم دست زند.
امپرياليستها و صهيونيستها که خودشان هم بمب اتم دارند و هم اورانيوم را غنی می سازند با قلدری و اتهام زنی و بهانه جوئی و سند سازی و تحميق افکار عمومی جهان و اپوزيسيون خود فروخته ايران تلاش می کنند که اين حق قانونی مردم ايران را لگدمال کرده و با قطعنامه های غيرقانونی ايران را به محاصره اقتصادی کشانده و از ورود تجهيزات فنی از جمله برای هواپيماهای آمريکائی که به ما در زمان شاه فروخته اند جلوگيری کرده تا هواپيماها به علت نقص فنی سقوط کنند و مردم ميهن ما را تحت فشار قرار دهند. کار آنها نمايش روشن کاری است که به مردم کوبا، کره شمالي، فلسطين، نيکاراگوئه کردند و می کنند. قلدری و زورگوئی اساس سياست امپرياليستهاست.
نيش عقرب نه از ره کين است
اقتضای طبيعتش اين است.
هر ملتی که بجای مقابله با استعمارگران به اوامر آنها تن دردهد و قلدری را بپذيرد هرگز لياقت آزادی و استقلال را ندارد. امپرياليستها به تسليم شدگان هرگز رحم نکرده و نمی کنند. آنها خودفروختگان را مورد حمايت خويش قرار می دهند ولی خلق ميليونی را غارت کرده و سرکوب می کنند. کسانيکه ماهيت امپرياليسم و صهيونيسم را نشناسند همواره اسير زنجيرهای اسارت باقی خواهند ماند.
اخيرا با روی کار آمدن اوباما و صحنه سازيهای وی در عرصه ديپلماسی و صلح جوئی و خلع سلاح اتمی برای جلب نظر دنيای اسلام و پرده پوشی بر جنايات صهيونيستها در فلسطين و کتمان کردن سياست توسعه سلاحهای هسته ای خويش و زمينه سازی برای نقض حق مسلم ايران و کره شمالی در داشتن نيروگاههای هسته ای و غنی سازی اورانيوم مذاکراتی نيز در ژنو با نمايندگان جمهوری اسلامی انجام دادند. نماينگان جمهوری اسلامی با مواضعی متزلزل که ناشی از نمايشات اعتراض مردم ايران بود به اين مذاکرات رفتند و طرفهای مقابل می دانستند که اين نمايندگان مشروعيت ندارند تا بتوانند با تکيه بر مردمشان تصميم بگيرند. اين رژيم در جنگ نخست تبليغاتی با اوباما نيز بشدت باخته بود و با دستان خالی به پای ميز مذاکره می رفت. با قطعيت و با توجه به ديپلماسی سری هنوز نمی توان گفت که اين توافقات دقيقا چيست، تا کجا حرف و تفسير و پيشنهاد است و تا کجا سياه بر سفيد بر روی کاغذ آمده است. ولی اگر بتوان به آنچه مطبوعات نوشته اند استناد کرد چنين تصويری بدست داده می شود: ايران حق دارد غنی سازی اورانيوم را ادامه دهد و باين ترتيب چهره خويش را مبنی بر اينکه ”انرژی هسته ای حق مسلم ماست” حفظ نمايد و امپرياليستها نيز کنترل توليد انرژی هسته ای را در دست می گيرند و ايران را بخود وابسته می نمايند. در حقيقت تلاش می شود يک ”راه آبرومند” برای حفظ چهره ايران در جهت تحقق خواستهای امپرياليستها پيدا کنند. راهی را که امپرياليستها ”آبرومند” می نامند بايد ”راه عوامفريب” ناميد تا موجب اعتراض مردم ميهن ما نگردد.
ايران غنی سازی اورانيوم را ادامه می دهد ولی بايد پرسيد که توافق بر سر غنی سازی اورانيوم ما را از شر وابستگی به امپرياليستها نجات می دهد؟ هدف از گرفتن حقمان برای غنی سازی اورانيوم چه بود؟ مگر نه اين بود که ما می خواستيم به عدم وابستگی از امپرياليستها دست يابيم؟ اگر وابستگی اقتصادی ما به امپرياليستها ادامه پيدا کند طبيعتا روزی وابستگی سياسی ما را بدنبال داشته و ايران را به کشور زير سلطه بدل می کند.
بر اساس گزارشات مطبوعات خارجی از جمله نيويورک تايمز اورانيوم را نخست در نطنز تا حد 5/3 درصد غنی می سازند. اين اورانيوم رقيق به روسيه ارسال می شود. در روسيه درجه غلظت اين اورانيوم رقيق را افزايش می دهند و به مرز 19 درصد می رسانند. سپس اين مواد غنی شده 75/19 درصدی را روانه فرانسه می کنند. مهندسين فرانسوی از اين مواد ميله های سوخت برای نيروگاههای هسته ای ايران می سازند که در نيروگاههای ايران برای توليد برق مصرف می شود. دولت ايران موظف می شود 1200 کيلوگرم هگزافلوريد اورانيوم خويش را که در نطنز پس از سالها توليد نگهداری می شود در اختيار روسها بگذارد تا در روندی که به آن اشاره رفت مورد استفاده قرار گيرد. باين ترتيب در انبارهای ايران ذخيره اورانيومی وجود نخواهد داشت تا برای ”اسرائيل” توليد ”خطر” کند. خبری به اين دقت را که مطبوعات جهان از آن ياد می کنند شما در خبرگزاری جمهوری اسلامی ”ايرنا”، تا زمان نگارش اين مقاله پيدا نمی کنيد.
اگر شايعاتی که گفته می شود حقايق باشند اين همان سياست ريش و قيچی است که رژيم جمهوری اسلامی بدست امپرياليستها داده است. تامين و توليد انرژی هسته ای در ايران بايد از دو سد بزرگ، سد روسيه و سد فرانسه بگذرد. اين دول استعماری هرگاه اراده کنند می توانند از تحويل، نقل و انتقال، تبديل مواد اورانيوم رقيق به غليظ در اثر غنی سازی خودداری کنند. آنها می توانند ارسال ميله های سوخت را به علل سياسی به تاخير بياندازند. تجربه اين امر را مردم ايران هم در مورد نيروگاه بوشهر دارند که نخست با فشار آمريکا آلمانها از بپايان رساندن تاسيسات آن خودداری کردند و حال روسها با بازی شل کن سفت کن و اخاذی و باجگيری از ايران آن را وسيله بده بستان در مذکراتشان با آمريکائيها نموده اند و هم اين تجربه را با شرکت فرانسوی اورديف دارند که عليرغم توافقنامه هايش با ايران حقوق ايران را بعد از انقلاب پايمال کرد.
در اين گزارشات معلوم نيست که دولت فرانسه ميله های سوخت را مستقيما به ايران تحويل می دهد و يا دوباره به روسيه ارسال کرده و روسها آنرا در ايران بکار می گيرند. بهای اين نقل وانتقالات نيز روشن نيست. اگر روسها و فرانسويها خودسرانه به افزايش بهای انتقال دست زدند تکليف ايران چه می شود؟ ما تجربه انتقال گاز روسيه به اروپا را داريم که اوکرائين با خرابکاری در آن باج طلبی می کرد و حاضر نبود بهای گاز را به قيمت جهانی بپردازد و کسی نيز حريف اوکرائين نمی شد. در اين گزارش ولی معلوم است که اورانيوم غنی شده ايران از انبارهايش برای مدت نامعلوم بيرون می رود و سالها بدان دسترسی ندارد. روز از نو روزی از نو. ايران ميلياردها دلار صرف غنی سازی اورانيومی کرده است که در اختيار امپرياليستهاست و کوچکترين تضمينی نيز برای دستيابی به آن وجود ندارد.
ما تجربه اين را داريم که مستمرا و مرتبا توافقنامه ها و قراردادهای جهانی توسط امپرياليستها و صهيونيستها به زير پا گذارده می شود و کسی حريف اسرائيل نيست تا حق مردم فلسطين را از آنها بگيرد. آنها حتی به قرار داد بی ارزش ”اسلو” نيز تن نمی دهند. اين قراردادها برای ممالکی که قدرت نظامی و نفوذ فراوان ندارند پشيزی ارزش ندارد و بدست استعمارگران مرتب نقض می شوند. باز بهترين نمونه آن حق مسلم ايران در غنی سازی اورانيوم است که عليرغم اينکه پيمان منع گسترش سلاحهای هسته ای را امضاء کرده است امپرياليستها و صهيونيستها حاضر نيستند اين حق را برسميت بشناسند. چه کسی تضمين می کند که بعد از اين، اين حق را برسميت بشناسند و ميله های سوخت را تحويل دهند؟ اگر تحويل ندادند چه می شود؟ آيا ما ايرانيها مسکو و يا پاريس را از نظر نظامی برای احقاق حقوق خود اشغال می کنيم؟
در تمام اين گزارشات اين نکات اساسی ناروشن باقی مانده است مهمتر از آن روشن نيست که چگونه استقلال ايران و عدم اتکای ايران به قدرت فن آوری امپرياليستها حفظ می شود. اگر ريش و قيچی در دست امپرياليستها باشد غنی سازی اورانيوم از جانب ايران به چه درد می خورد، کدام حق مسلم را ما توانسته ايم به کف آوريم. اين همه سرمايه گذاری ميلياری برای چه کرده ايم؟ چرا سرنوشت نسلهای آينده ايران را بدست امپرياليستها و صهيونيستها داده ايم؟
دولت ايران بنظر می رسد که با موقعيت ضعيف سياسی که داشته است بکلی تسليم شده و به خفت تن در داده است. اين مسايل اگر روشن نشود مشکوک است. سخن بر سر يک خيانت ملی است. کودتای احمدی نژاد به کودتای بيست هشت مرداد بعد از ملی کردن صنايع نفت بيشتر شباهت پيدا می کند. هدف از غنی سازی اورانيم مثلا اين نبود که 3 در صد اورانيوم در ايران غنی شود و ده در صد آن در روسيه و سپس دوازده درصد آن در ژاپن، 19 درصد در آمريکا و نصف ميله های سوخت را فرانسه توليد کرده و نصف ديگر آنرا آلمان بسازد. اين روند يعنی کلاه شرعی پيدا کردن برای اينکه ايران را به زير وابستگی اقتصادی و سپس سياسی امپرياليستها بکشانند. حتی روسيه نيز ميله های سوخت نيروگاههای ايران را مستقلا توليد نمی کند. به چه دليل؟ آيا بايد نظارت فرانسه بر روسيه باشد که با ايران در پشت پرده توافقاتی به عمل نياورد و يا اينکه تنهائی به باج خواهی از ايران نپردازد؟ آيا با اين کار پرده از روی يک همکاری جهانی مافيای غنی سازی اورانيوم در جهان برداشته نمی شود که امپرياليستها در پشت پرده مشغول تقسيم بازارها ميان خودند و از هم اکنون برای صد سال آينده برنامه ريزی می کنند؟ نباشد که خانواده های معينی از روحانيت در انحصارات غنی سازی اورانيوم در جهان سرمايه گذاری کرده اند و می خواهند ايران را با اين انحصارات وابسته کنند؟
ما از آن نوع غنی سازی حمايت می کنيم و کرده ايم که با تکيه بر اين حق مسلم مردم ايران قادر شويم بطور مستقل به توليد برق در نيروگاههای ايران موفق شويم. هدف غنی سازی اورانيوم بی نياز شدن از ”الطاف” امپرياليستها و اتکاء به نيروی خود است. در غير اين صورت آخوندها کلاه شرغی جديدی برای خيانت ملی يافته اند. غنی سازی اورانيم و توليد برق هسته ای يک روند مستقل و غير قابل تجزيه بايد باشد در غير اينصورت زمام تامين انرژی مورد نياز و مصرف نسل آينده ايران بدست امپرياليستها سپرده شده است.
در حقيقت غنی سازی اورانيوم، استفاده و تامين انرژی مورد نياز و مصرف در داخل ايران از طريق بهره برداری هسته ای صلح آميز حق مسلم مردم ايران است و بر سر نقض و يا معيوب کردن اين روند نمی شود توافق کرد.
روشی که جمهوری اسلامی ايران بر اساس گزارشات خبرگزاريها در پيش گرفته است مورد تائيد امپرياليستها و صهيونيستها و همه اپوزيسيون شبه انقلابی و تقلبی ايران است که با اين حق ايران از همان بدو امر مخالف بودند، اين حق مسلم را به مسخره می گرفتند و يا به بهانه بمب اتمی آخوندی با جنجال و پخش اکاذيب و هوچيگری آب به آسياب اسرائيليها می ريختند. روش آخوندها نظر اين اپوزيسيون تقلبی را که از همان بدو امر با اين حق ايران مخالف بوده اند تامين کرده است. اين اپوزيسيون تقلبی حالا بايد به صف شود و برای اخوندها دست بزند و برای احمدی نژاد تبريک بفرستد زيرا که نظر اين اپوزيسيون تقلبی را تامين کرده است. رژيم آخوندی خواست اين اپوزيسيون سردرگم را برآورده کرده است. اپوزيسيون تقلبی ايران حق انتقاد را از همان روز نخست از خود سلب کرد.
حال با اين سياست جمهوری اسلامی امر تامين مستقل انرژی هسته ای برای توليد برق به گور سپرده شد و از اين ببعد ايران می تواند مانند سابق نفت و گاز خود را به بازارهای امپرياليستی سرازير کند تا نفت و گاز باتمام برسد و دست گدائيش پيش امپرياليستها برای تامين انرژی دراز شود. ورود نفت و گاز ايران و عدم کاهش آنها به داخل بازارها در کاهش بهای نفت موثر است و اين عمل تنها می تواند منافع ممالک بزرگ صنعتی امپرياليستی را تامين نمايد.
رژيم جمهوری اسلامی تنها برای حفظ سلطه خود فعاليت می کند و می خواهد بهر بهاء شده سلطه روحانيت و دستگاه مافيائی سرمايه داری جمهوری اسلامی را حفظ کند. منافع ايران در پای منافع جمهوری اسلامی قربانی می شود. تا ابد نمی شود حقايق مربوط به مذاکرات پشت پرده در ژنو را پنهان کرد. اگر جمهوری اسلامی خود آنرا برملا نکند رسانه های گروهی امپرياليستی و صهيونيستی آنرا برملا خواهند کرد.
بر گرفته ازتوفان شماره 116 آبان ماه 1388 ارگان مرکزی حزب کارايران
toufan@toufan.org

12 آبان 1388

هیچ نظری موجود نیست: