۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

*آنها از احتمال وقوع تظاهرات عظيم سراسری جديد عميقا دچار ترس و وحشت هستند؛







*آنها از احتمال وقوع تظاهرات عظيم سراسری جديد عميقا دچار ترس و وحشت هستند؛ ابعاد اين وحشت در حدی است که به طرز وحشيانه ای به صدور احکام سنگين و ظالمانه برای اسرای جنبش اعتراضی رو آورده اند تا از اين طريق پيشاپيش مردم و مخالفان را بترسانند.....
روشنگری: مواضع و سخنانی که تعدادی از مقامات رژيم در باره راهپيمايی 13 آبان در روزهای اخير بيان کرده اند, روشن و آشکار نشان می دهد که آنها از احتمال وقوع تظاهرات عظيم سراسری جديد عميقا دچار ترس و وحشت هستند؛ ابعاد اين وحشت در حدی است که به طرز وحشيانه ای به صدور احکام سنگين و ظالمانه برای اسرای جنبش اعتراضی رو آورده اند تا از اين طريق پيشاپيش مردم و مخالفان را بترسانند. زودتر از همه احمد جنتی بود که وحشت کودتاچيان و باند شکنجه گران و متجاوزان جنسی را در نماز جمعه تهران با هشدار در مورد "فتنه" جديد بروز داشت. احمدی مقدم فرمانده انتظامی تهران در يک اظهار نظر بی معنی در باره تجمع 13 آبان گفت:"هر کس می خواهد تجمعی داشته باشد مجوزهای لازم را بگيرد تا از حمايت های نيروی انتظامی برخوردار باشد."

مشابه همين اظهار نظر را استاندار تهران در 5 آبان مطرح کرده و گفته است:"هركس كه به دنبال برگزارى تجمع است، بايد مجوز اخذ كرده و اقدام وى مبتنى و مستند به قانون باشد."
اين اظهارنظرها و تهديدی که در باره "برخورد" با راهپيمايی های غيرمجوزدار به دنبال آنها از سوی مقامات انتظامی و دولتی مطرح می شود اگر بخواهد جدی گرفته شود فقط می تواند مايه نيشخند مردم تلقی شود. با اين نوع تاکيدات و اشاره ها قرار است حقيقتی عريان که هم مردم, هم رژيم به خوبی از آن آگاه هستند پرده پوشی شود و آن هم به شکلی بسيار ناشيانه.

آن چه برای هر دو طرف حالا ديگر مثل روز روشن است, دو مورد زير است:

يک: دولت و دستگاه ولايی و رسانه های وابسته و بلندهای تبليغاتی اش برای اين که بتوانند ادعا کنند که صدای اعتراضات برای هميشه خاموش شده و رژيم محکم سر جايش نشسته و بحرانی وجود ندارد و اوضاع عادی است نمی توانند به هيچ راهپيمايی مستقلی مجوز بدهند و مطلقا اجازه هيچ تجمع و گردهم آيی را نمی دهند. همين حالا که سرکوب شديد و نفس گير جريان دارد و مجوز هيچ نوع تجمع و گردهم آيی داده نمی شود, جلسات خود سرکوبگران به محلی برای اعتراض و پرتاپ لنگه کفش به سوی آنها و هو کردن و شعار دادن معترضان تبديل شده است. نمونه اش شعارهای دانشجويان دانشگاه گيلان در جلسه سرکوبگران و پرتاب لنگه کفش به سوی صفار هرندی در جمع چماقداران و بسيجی هاست. حتی ديگر نمايشگاه مطبوعات هم نمی توانند برگزار کنند, برای اين که معلوم شده است که می تواند بهانه حضور مستقل اعتراضی مردم را فراهم کند. و درست به همين دليل هم مجبور شدند نمايشگاه مطبوعات را پيش از موعد جمع کنند. وقتی رژيم در موقعيتی است که حتی مجبور می شود يک نمايشگاه ساده را زودتر جمع کند تا مجال و بهانه بهره برداری اعتراضی به مردم ندهد, معلوم است که مجوز برگزاری تجمع و تحصن و گردهمايی به مردم نخواهد داد.

دو: مردم درست با درک دقيق همين موضوع است که اينجا و آنجا از مراسم حکومتی بهره برداری کردند و آنها را به کابوسی برای رژيم تبديل کرده اند. اولين نمونه واقعا تکان دهنده مراسم روز قدس بود؛ مراسمی فرمايشی که هر سال خوراک تبليغاتی رژيم شکنجه و تجاوز جنسی را فراهم می ساخت و ابزار ياوه گويی بلندگوهای تبليغاتی اش بود يک باره به يک نقطه عطفی درخور توجه در حرکت ساختارشکنانه عليه کودتاچيان تبديل شد. و حالا کابوسی تازه در راه است و بن بستی که در برابر دستگاه امنيتی, انتظامی و تبليغاتی رژيم قرار گرفته است. روشن است که نيروی انتظامی به تنهايی نمی تواند يک تظاهرات حکومتی فرمايشی سالانه را مشروط به کسب مجوز کند, فرمانداری تهران هم چنين منبعی نيست. اگر حکومت برگزاری يک تظاهرات سنتی سالانه را لغو کند, آشکارا در برابر مردم دست به عقب نشينی زده است و در جنگ روانی با مردم و معترضان اين عقب نشينی يک شکست هزينه دار ديگر محسوب می شود؛ شکستی که اگر رژيم را مچاله تر می کند و حقارت و ذلت آن را بيشتر به سطح می کشد, در عوض تنها اراده مردم را برای تصرف بخش های ديگری از فضاهای مجاز و فرمايشی حکومتی و مراسم ها و سالگردها و اجتماعاتی از اين دست استوارتر می سازد. اما درست به همين دليل که دولت و دستگاه ولايی تاکنون چنين عقب نشينی آشکاری را پيش نگرفته اند, تاکيد بر لزوم دريافت مجوز برای شرکت در يک راهپيمايی حکومتی نيز مضحک است. رژيم می خواهد که در تظاهرات های حکومتی فقط اوباش و بسيجی ها و چماقداران و لباس شخصی های خودش شرکت کنند, و دستگاه تبليغاتی هم با مانور روی آنها, و "مردم" ناميدن آنها مدعی شود که مردم ايران به اصطلاح خودشان ولايت مدار هستند, اما نمی تواند اين را به صدای بلند جار بزند؛ و از آن سو نمی تواند برای شرکت در تظاهرات خودش از کسی شناسنامه بخواهد. به همين جهت دستگاه تبليغاتی رژيم دچار مخمصه عجيبی شده است: اگر بخواهد برای شرکت در يک تظاهرات فرمايشی تبليغ کند, ممکن است عملا برضد رژيم عمل کرده باشد و مردم بريزند و بساط شان را برهم بزنند, اگر سکوت کند, عملا به معنای آن است که دور بهره برداری از فوايد اين نوع اجتماعات فرمايشی حکومتی را خط کشيده است.
پس از بهره برداری مردم از فرصت راهپيمايی روز قدس و شوکی که شعارهای اعتراضی مردم بر سرکوبگران وارد ساخت, اول سعی کردند خود را به نديدن و نشنيدن بزنند, ولی بسرعت ناچار شدند واکنش نشان دهند و با وجود سانسور حقيقت عملا مجبور شدند به بهره برداری گسترده مخالفان و تبديل راهپيمايی فرمايشی روز قدس به روز محکوم سازی حکومت و سرداده شدن شعارهای ساختارشکنانه اعتراف کنند. از سوی ديگر مشروط کردن شرکت در راهپيمايی حکومتی به صدور مجوز با توجه به آزاد بودن و مجاز بودن اصل شرکت در آن بسيار مسخره است. مگر می شود از يک صف واحد راهپيمايی بخشی از آن را بی مجوز و بخشی را با مجوز اعلام کرد؟ معلوم است که شرکت توده وسيعی از مردم امکان چنين تفکيکی در يک راه پيمايی واحد را مقدور نمی سازد؛ و باز روشن است که حتی اگر بسيج و نيروی انتظامی و لباس شخصی ها بخواهند به بخشی از تظاهرکنندگان حمله ور شوند, علاوه بر اين که ممکن است "خودی" هايشان را که در ميان جمعيت هستند ضرب و شتم کنند, با اين مشکل لاينحل هم روبرو می شوند که بخش "بی مجوز" جمعيت بسرعت با بخش "با مجوز" قاطی شود. مردم که سخت مترصد بيان نفرت و اعتراض خود به رژيم هستند, تاکنون از فرصت های اعتراضی, از مترو و نمايشگاه مطبوعات و مراسم خواندن دعای کميل و حتی نماز جمعه و روز قدس گرفته تا سمينارها و جلسات محدودتر در مجامع دانشگاهی به اين منظور استفاده کرده اند. رژيمی که با شکنجه و کشتار و سرکوب جوانان مردم و با تکيه بر زور و سرنيزه بخواهد خود را بر مردم تحميل کند, سزايی جز فروپاشی ندارد. به انزوا کشاندن فزاينده سرکوبگران از طريق تصرف فضاهای تاکنون "خودی" تبليغاتی آنان و بيرون کشيدن اين فضاها از چنگ شان بخشی از همين فرايند است.

هیچ نظری موجود نیست: