۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

پدیده سرخوردگی از سیاست

– مهمان هفته گزارشگران آزاده سپهری

آزاده سپهری عزیز خوش آمدی

گزارشگران: شما را بعنوان فعال سیاسی و وبلاگنویس میشناسیم. در صورت تمایل خود را معرفی نمائید؟

آزاده سپهری : در سال 1352 یا 1973 در ایران متولد شده ام. در سن 12 سالگی به همراه خانواده ام به آلمان آمدم. چند سالی، بین 1995 تا 1998 نشریه قاصدک را منتشر میکردم. بعد از آن در شهر کلن دو سال در رشته های جامعه شناسی، مردم شناسی و اسلام شناسی تحصیل کردم، ولی به دلیل مشکلات شخصی آن را نیمه کاره ول کردم. در سال 2001 سایت ایران جوان و وبلاگ پرواز 3000 را راه اندازی کردم که تا سال 2005 فعال بودند. بعد حدود 4 سال در انگلیس زندگی و تحصیل میکردم و از دانشگاه “وست مینستر” لندن لیسانس جامعه شناسی گرفتم. در مدتی که درس میخواندم، هر از چند گاهی مطالبی می نوشتم که در سایتهای گوناگون ایرانی منتشر میشد. در ماه جون 2009 که درسم تمام شد، دوباره به آلمان بازگشتم. از آنجا که سرم خلوت تر شده بود، وبلاگ جدیدی را به نام “وبلاگ آزاده سپهری” به راه انداختم و در اینترنت فعالتر شدم. در حال حاضر با دختر 17 ساله ام در شهر کلن زندگی میکنم و دنبال کار هستم.

گزارشگران : در یکی از مقالات شما به یاس و نامیدی و سرخوردگی سیاسی اشاره نمودید. این موضوع شاید سه دهه و در امتداد آغاز سرکوبهای گسترده توسط جمهوری اسلامی و موج مهاجرتها بعنوان پدیده ای غیر قابل انکار خود را تا به امروز همراه فعالیت سیاسی نشان داده است. علل حضور دیرپای این پدیده را چه میدانید؟

آزاده سپهری : من فکر میکنم در مورد ایرانیان، یکی از علل اصلی رواج یاس و ناامیدی، روی کار آمدن و پابرجا ماندن نظام جمهوری اسلامی بوده است. اکثریت ایرانیان فکر میکردند با فروپاشی نظام سلطنتی در ایران، روزهای بهتری در انتظارشان خواهد بود. هیچ کس فکر نمیکرد چنین رژیم وحشی و جنایتگری روی کار بیاید و این همه سال هم سر پا بماند. سالهای طولانی ست که مردم در انتظار تغییرند. بخشهایی از مردم در سالهای گذشته امید به اصلاحات در درون نظام داشتند، که تجربه حکومت خاتمی نشان داد این هم یک امید واهی بوده است. بخش بزرگی از مردم ایران شناخت درست و دقیقی از ماهیت ارتجاعی این نظام نداشته اند و فکر میکرده اند که تغییر در چهارچوب این نظام ممکن است. و هر دفعه که به میدان آمده اند، با چهره واقعی این نظام روبرو شده اند. آنها را به شدت سرکوب کرده اند و خواسته هایشان را با گلوله و زندان و شکنجه و تجاوز پاسخ داده اند. از طرف دیگر اپوزیسیون توسط رژیم تار و مار شده و نیرویی وجود ندارد که مردم امید داشته باشند که این نیرو بعد از فروپاشی جمهوری اسلامی سر کار خواهد آمد. چشم انداز روشنی برای آینده ایران وجود ندارد و هیچ کس نمیداند این کشور به چه سمتی خواهد رفت. اینها به نظر من باعث ناامیدی و سرخوردگی بخش بزرگی از مردم شده است.

گزارشگران : نقش سازمانهای سیاسی سنتی را در این مورد چگونه ارزیابی میکنید؟

آزاده سپهری : نمیدانم منظورتان از سازمانهای سیاسی سنتی چیست. فکر میکنم که اکثر سازمانهای سیاسی نیز مانند بخش بزرگی از مردم، شناخت درستی از این نظام نداشته اند. بخش قابل توجهی از اپوزیسیون به دنبال خمینی افتاد و فکر میکرد میتواند در این نظام تاثیرگذار باشد. بعدا همین ها به دنبال رفسنجانی و خاتمی و حالا به دنبال موسوی و کروبی افتاده اند. عدم شناخت میتواند باعث امیدواری کاذب بشود و بعد که انسان به دلیل اتخاذ تاکتیکهای اشتباه سرش به سنگ خورد، ناامید و سرخورده میشود.

بخش دیگری از اپوزیسیون که مرزبندی جدی با نظام و شناخت درستی از آن دارد، از جامعه و مردم ایران شناخت ندارد. برای همین هم سالهای سال است که فکر میکنند میتوانند به زودی جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و خودشان روی کار بیایند. اینها هم به دلیل عدم شناخت، تصور نادرستی از موقعیت خود و حرکت آن جامعه داشته اند و سیاستهای شان در عمل با شکست مواجه شده.

باید در نظر گرفت که نیروهای اپوزیسیون جزیی از جامعه بوده اند و تحلیل ها و موضع گیری های اشتباه آنان و شکست های پی در پی شان، به رواج ناامیدی در جامعه دامن زده است.

گزارشگران : ایا بطور کلی بشریت روندی تکاملی درپیش دارد؟ آنهم در شرایطی که در قرن بیست و یکم مکررا از خرید و فروش انسانها به انحاء مختلف میشنویم و میخوانیم؟ اگر مثالی را لازم میدانید اشاره میکنم به خرید کودکان در هندوستان و بسیاری کشورهای دیگر برای کارمزدی و زحمت در کوره پزخانه ها و غیره …. در واقع فقر و تهی دستی خانواده ها را در این کشورها مجبور میکند که فرزندان خود را برای سالها به کارفرمایان در ازای دریافت مبلغی بفروشند و نوعی از برده داری را مشروعیت ببخشند. ایا در چنین شرایطی میتوان از تکامل بشریت سخن راند؟

آزاده سپهری : من فکر میکنم اگر به تاریخ بشریت نگاهی واقع بینانه بیندازیم، می بینیم که بشر پیشرفت کرده و وضعش بسیار بهتر شده. شما در سوالتان از اصطلاح برده داری استفاده کرده اید. همان دوران برده داری را در نظر بگیرید و با دورانهای بعدی مقایسه کنید. آیا میتوان بدون فلسفه بافی، واقعا اینطور فکر کرد که بشر امروز همان شرایطی را دارد که در دوران برده داری داشت؟! حتی در آفریقا که فقیرترین قاره دنیا است، می بینیم که وضع مردم در مقایسه با گذشته ها بهتر شده. مسلما بخش بزرگی از مردم کشورهای توسعه نیافته هنوز در وضعیت وحشتناکی به سر می برند. این قابل انکار نیست. ولی اگر به طور عمومی نگاه کنیم، شاهد بهبود وضعیت جوامع دنیا در زمینه حقوق انسانی، بهداشت، تحصیل و سایر امکانات اجتماعی هستیم. در کشورهای توسعه نیافته جمعیت رشد چشمگیری داشته، و خود این یکی از نشانه های بهبود وضع مردم آن کشورهاست. یعنی تعداد مرگ و میر به دلیل بهبود وضعیت تغذیه و بهداشت کمتر شده.

مسئله ای که بسیار امیدوار کننده است، افزایش توجه مردم کشورهای ثروتمند به کشورهای فقیر است. شما فکر کنید که تا همین صد سال پیش کشورهای ثروتمند مردم کشورهای توسعه نیافته را جزو آدم حساب نمیکردند، با آنان مثل حیوان برخورد میکردند و سرنوشت شان برای آنان به هیچوجه مهم نبود. امروز می بینیم که کشورهای پیشرفته بودجه ای را به کشورهای جهان سوم اختصاص داده اند و به آنان در ساختن کشورشان و بهبود شرایطشان کمک میکنند. در کشورهای غربی در کنار کمکهای دولتی، صدها سازمان و انجمن وجود دارد که از مردم کشورشان پول جمع میکنند تا به مردم کشورهای جهان سوم کمک کنند. حالا این وضعیت را مقایسه کنید با صد سال پیش که استثمار وحشیانه کشورهای عقب مانده هم از نظر ایدئولوژیک و هم از نظر اخلاقی کاری بسیار پسندیده و مقبول بود.

وضعیت همین هندوستان را که در سوالتان به آن اشاره کرده اید، مقایسه کنید با دورانهای گذشته. در گذشته در هند نظام کاست وجود داشت که به طور وحشتناکی اقشار مختلف مردم را از یکدیگر جدا میکرد. پایین ترین کاست، کاست “نجس ها” بود که سایر کاست ها باید از هر گونه برخورد با آنان خودداری میکردند و حتی نباید دست شان به آنان میخورد. و یا وضعیت کنونی زنان هندی را مقایسه کنید با گذشته. در گذشته در مواردی زنان بیوه را زنده زنده به همراه جسد شوهرانشان می سوزاندند و این اقدام، عملی مقدس محسوب میشد. (اتفاقا این عمل وحشیانه را که به آن “ساتی” میگویند، قدرتهای استعمارگر اروپایی در هند ممنوع اعلام کردند.) چگونه میتوان ادعا کرد که وضعیت مردم هند همانی ست که دویست سال پیش بوده؟

گزارشگران : قطعا این نا امیدی سیاسی و سرخوردگی پدیده ای مفید و مطبوع نیست و در روند تحولات ناگزیر سیاسی و اجتماعی نقش بازدارنده خواهد داشت. از زاویه دید شما چگونه میتوان به بهترین شکل با این پدیده روبرو شد؟

آزاده سپهری : برای جلوگیری از ناامیدی سیاسی بهترین راه، برخورد درست با گذشته، حال و آینده است. باید سیاهی ها را دید و علیه آن مبارزه و روشنگری کرد، ولی در کنارش باید بر تحولات مثبت جوامع بشری نیز تاکید داشت. گفتن اینکه جوامع بشری پیشرفت نکرده اند و همه چیز همانطور است که بود و چه بسا بدتر، ارائه برداشتی غیرواقعی از تاریخ بشریت است و امید را در دل مردم می کشد. اگر قرار باشد هیچ چیز تغییر نکند و بهتر نشود، پس برای چه باید مبارزه کرد؟

روشنفکران و سیاسیون باید سعی کنند به شناختی واقعی از جوامع مختلف و نظامهای سیاسی حاکم برسند. تحلیل ها و موضع گیری های اشتباه میتواند سد راه مردم شود و در مبارزه آنان وقفه ایجاد کند. نیروهایی مردم را بیهوده به آینده ای امیدوار میکنند که به این زودی ها قابل تحقق نیست. از طرف دیگر هستند نیروهایی که فکر میکنند مردم ما حقشان همین است و هنوز فرهنگشان در آن حد نیست که حتی بتوانند یک سکولاریسم و دمکراسی نیم بند مثل ترکیه داشته باشند. هر دو این گروه ها بازدارنده حرکت مردم هستند. بدبینی زیاده از حد و خوش بینی زیاده از حد هر دو باعث ناامیدی میشود. تقویت افکار واقع گرایانه بهترین راه برای مقابله با ناامیدی ست.

گزارشگران : نگاه کنیم به جامعه آمریکا بعنوان مثال – مجازات اعدام – شکنجه – محرومیت میلیونها از بیمه های درمانی- تولید انبوه سلاح های مرگ آور – آپارتاید و …. چنانچه در نظر بگیریم که در اوائل قرن بیست و یکم بسر میبریم و هنوز شاهد حضور سنگین اینگونه ناهنجاریهای اجتماعی هستیم و آنهم در کشوری که باصطلاح خود را از متمدن ترین جوامع میداند ایا میتوان از تکامل جوامع بشری بطور محسوس یاد کرد؟

آزاده سپهری : من نمیدانم شما از کدام آپارتاید در آمریکا حرف میزنید. من تا به حال نشنیده بودم که در آمریکای امروزی آپارتاید وجود داشته باشد. جدا از این مسئله اگر به تاریخ آمریکا هم نگاه کنیم، می بینیم که جامعه پیشرفت کرده. تا همین پنجاه – شصت سال پیش سیاهان حتی اجازه نداشتند در اتوبوس های سفیدپوستان بنشینند. ولی امروز رییس جمهور آمریکا یک سیاه پوست است و سیاه پوستان همه جا حضور دارند. مجازات اعدام هم در بسیاری از ایالتهای آمریکا ممنوع شده. شما روی جنبه های منفی آمریکا انگشت گذاشته اید، در صورتی که من میگویم باید بدی ها و خوبی ها را با هم دید. در همین جامعه آمریکا نگاه کنید به وضعیت فقیران، زنان، کودکان، همجنسگرایان، سیاه پوستان، خارجی ها، بیماران و غیره در گذشته و در حال.

به نظر من در هیچ کجای دنیا تغییرات اجتماعی و سیاسی به شدت کشورهای غربی نبوده. تا همین صد سال پیش در این کشورها زنان حق رای نداشتند، همجنسگرایان را اخته و زندانی میکردند، طبقه کارگر در وضعیتی وحشتناک به سر می برد و غیره. همین کشور آلمان را ببینید در این شصت و خرده ای سال، از فروپاشی نازیسم تا کنون، چه تغییراتی کرده. از نظر من جوامع غربی به طور محسوس پیشرفت کرده اند و پیشرفتشان به کشورهای دیگر هم یاری رسانده، برای نمونه در مواردی چون تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر، تشکیل سازمان ملل، ترویج دمکراسی و سکولاریسم در دنیا.

یکی از پیشرفتهای مهم بشریت این است که بخش بزرگی از مردم دنیا دیگر نسبت به مسائل کشورهای بی تفاوت نیستند. اگر الان ما در سده 19 زندگی میکردیم، کشوری با قدرت آمریکا می توانست به راحتی به هر کشور غیراروپایی که میخواست حمله کند و آن را به تسخیر خود درآورد. در قرن 21 ما با یک وجدان آگاه بشری ربرو هستیم که از ابعاد جنایاتی که میتواند انجام بگیرد، می کاهد. اگر الان در دهه 1950 به سر می بردیم، چه بسا افغانستان هم به سرنوشت هیروشیما دچار شده بود. در مورد آمریکا که مثال زده اید، در دوران جنگ ویتنام و تا سالهای طولانی بعد از آن دولت آمریکا چندان تحت فشار داخلی قرار نداشت. در صورتی که در جنگ افغانستان و عراق می بینیم که مردم آمریکا بسیار مترقی تر از گذشته شده اند و جلوی نظامی گریهای دولتشان ایستاده اند. این مقاومت در حدی ست که دولت آمریکا برای اینکه هزار تا سرباز دیگر به عراق یا افغانستان بفرستد تحت فشار شدید داخلی قرار دارد و مردم آمریکا به دولتشان فشار می آورند که هر چه زودتر جنگ را تمام کند و از این کشورها خارج شود. دولت اوباما یکی از اولین قولهایی که داد این بود که زندان گوانتانامو را تعطیل کند. یعنی اینقدر برای مردم آمریکا این مسئله مهم بود. این واقعیات را نباید نادیده گرفت.

گزارشگران : ایا بنظر شما پدیده سرخوردگی سیاسی پدیده ای عام و بین المللی است؟

آزاده سپهری : بله، به نظر من سرخوردگی سیاسی پدیده ای جهانی ست، ولی در کشورهای توسعه نیافته ابعادی گسترده تر دارد که ناشی از شرایط خاصی ست که در آن قرار دارند. شاید دلیل ناامیدی و سرخوردگی در سطح بین المللی این باشد که بشر متوجه مشکلات جدیدی شده که به راحتی و به سرعت قابل حل نیستند. مسائلی مانند آلودگی و نابودی محیط زیست، افزایش تولید تسلیحات و نیروگاههای اتمی، افزایش فاصله بین کشورهای پیشرفته با کشورهای توسعه نیافته در همه زمینه ها – از اقتصاد گرفته تا فرهنگ و سیاست – ، رشد بنیادگرایی اسلامی و افزایش خطرات ناشی از آن، مهاجرتهای وسیع در سطح جهانی که موجب تنشهایی نوین شده، رشد ناسیونالیسم و قوم گرایی در بسیاری مناطق دنیا، نبود یک آلترناتیو بهتر برای نظام سرمایه داری، و مسائلی از این قبیل. یکی دیگر از دلایل اصلی سرخوردگی سیاسی فکر میکنم این باشد که ما در یک دوره سردرگمی به سر می بریم. بسیاری از تئوری ها و سیاستهای گذشته زیر سوال رفته یا منسوخ شده اند، در حالی که تئوری های کارآمد جدیدی جای آنها را نگرفته اند.

گزارشگران : لطفا در مورد وبلاگ خود – انگیزه های خود برای راه اندازی آن و آدرس آن برای ملاحظه خوانندگان توضیح دهید؟

آزاده سپهری : من در وبلاگم عمدتا به موضوعات اجتماعی و سیاسی می پردازم. در کنارش موزیک کلیپ، ویدئو کلیپ، عکس، فیلم و مطالب جالب را هم معرفی یا منتشر میکنم که این هم از نظر من یک کار فرهنگی ست. انگیزه من از راه انداختن وبلاگم این بود که بتوانم راحت تر افکارم را با دیگران در میان بگذارم. وبلاگ یک خوبی دارد که لازم نیست شما یک مقاله طولانی بنویسید تا نظرتان را بیان کنید، بلکه این امکان را دارید که فقط با دو جمله حرفتان را بزنید. و گاهی تاثیر دو جمله میتواند بیشتر از تاثیر یک مقاله باشد. از طرفی دیگر به دلیل اینکه میتوانید به طور خلاصه در قبال مسائل مختلف موضع گیری کنید، این امکان را دارید که با مسائل بیشتری برخورد کنید. من خودم اهل نوشته های طولانی نیستم و مقاله هایم هم معمولا کوتاه اند. خیلی وقتها این احساس را دارم که باید در فلان مورد اظهار نظر کنم، ولی موضوعش طوری ست که از نظرم صرف نمیکند مطلبی طولانی در موردش بنویسم. و این بهترین امکان است که وبلاگ در اختیار آدم قرار میدهد تا آدم در چند جمله نظرش را بگوید. گاهی حتی میتوان بدون اظهار نظر و فقط با انتخاب یک تیتر موضع گیری کرد، کافی ست فقط مطلب مورد نظر را نقل کنید و تیتری مانند “بدون شرح” هم بر آن بگذارید.

آدرس وبلاگ من:

www.azadeh-sepehri.blogspot.com

گزارشگران : اگر پیامی برای خوانندگان سایت دارید لطفا ابراز کنید؟

آزاده سپهری : پیام اصلی من این است که دنیا را سیاه نبینیم. سعی کنیم زیبایی های جهان را هم ببینیم و دیدی واقع گرایانه داشته باشیم. ناامیدی و سیاه دیدن همه چیز، بر زندگی شخصی ما هم تاثیرات منفی میگذارد – انرژی ما را میگیرد، باعث تضعیف روحیه مان میشود و دربسیاری موارد میتواند حتی به افسردگی منجر شود. البته زیادی خوش بین بودن هم آن روی سکه بدبینی است و میتواند لطمات زیادی به ما وارد کند.

در سی سال گذشته همه ما در دوران سیاهی به سر برده ایم. خیلی چیزها را از دست داده ایم. در انتظار روزهای بهتر ثانیه شماری کرده ایم. اما با وجود تمام زشتی های این سی ساله، زیبایی هایی هم هست که نباید از چشم ما دور بماند. و اگر این زیبایی ها را نمی بینیم، بدانیم که مشکل از ماست نه از دنیای دور و بر ما، و بدانیم که به قول سهراب سپهری “چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید”!
برای تغییر دنیای دور و بر مان کوشش کنیم و از پا ننشینیم.
گزارشگران : با سپاس از شما که به درخواست سایت پاسخ مثبت دادید
آزاده سپهری : من هم از شما متشکرم که این امکان را در اختیار من قرار دادید تا نظراتم را با خوانندگان سایت تان در میان بگذارم.

گزارشگران
www.gozareshgar.com


هیچ نظری موجود نیست: