امروز که حرفهای حجت الاسلام کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران را خواندم یاد حرفهای ارتشبد غلامرضا ازهاری در سال پنجاه و هفت افتادم.
سی و یک سال پیش در اوج انقلاب (که متاسفانه به علت ناآگاهی توده ها توسط روحانیون دزدیده شد) غلامرضا ازهاری که نخست وزیر دولت نظامی شاه بود در چنین روزهایی در مجلس سنای رژیم سلطنتی حاضر و در اظهاراتی که مایه نشاط و انبساط خاطر میلیونها ایرانی شد و گفت: این خرابکاران می خواهند کشور را به آشوب بکشند و با توطئه وانمود کنند که دولت بر اوضاع تسلطی ندارد، در جوب های آب مرکرکورم میریزند که بگویند در خیابانها خون راه افتاده، شب ها روی پشت بام ها نوار میگذارند. من با خانمام یک شب رفتیم روی پشت بام هر چقدر چشم انداختیم کسی را روی پشت بام ندیدیم، با دوربین نگاه کردیم، از این دوربینهای مخصوص دید در شب باز هم کسی نبود، خانمام هم نگاه کرد کسی روی پشت بام نبود.
فردای آن روز میلیونها ایرانی در سراسر کشور با شعار: «ازهاری گوساله بازم بگو نواره، نوار که پا نداره!» پاسخ این ژنرال چهارستاره شاه را دادند، پاسخی که در تاریخ ثبت شد اما برای ما این سخنان ازهاری در میانه هیچان انقلاب بسیار مفرح بود و تا آنجا که یادم هست با توجه به استقبال فوق العاده مردم بچه های تلویزیون حداقل دو بار دیگر همین سخنان را پخش کردند.
آن روز شاید کمتر کسی فکر میکرد که این همه بلاهت چطور ممکن است، اما اگر قرار بود نخست وزیر رژیمی که پادشاهش تا یک ماه قبل از فرارش صدای انقلاب را انکار کند به چنین اشتباهی گرفتار نمیآید که اصولا نیازی به انقلاب و هزاران کشته و مجروح و نه ماه جنگ و گریز با «نیرومندترین ارتش خاورمیانه» در خیابانهای تهران و شهرستانها نبود.
سخنان امروز امام جمعه منصوب ولی فقیه جمهوری اسلامی هم دست کمی در به خطا افتاد و در عین حال مفرح بودن از سخنان سی و یک سال پیش ژنرال ازهاری ندارد، حجتالاسلام صدیقی(که نمیدانم این بار هم مسئولان پخش تلویزیون ناچار شدهاند باز حرفهای عوضیاش را ادیت کنند یا نه) امروز گفت: در روز عاشورا یک فرد «افغانی» را که خیلی هم به نفع یک کاندیدا شعار می داده میگیرند و او میگوید که در ازای دویست هزار تومان به این کار گمارده شده است و فرد دیگری که در سوی دیگر ناظر کار او است در برابر هر شعار باید پنجاه هزار تومان به او بدهد. (۱) و (۲)
به این ترتیب امام جمعه به نمازگزاران میگوید که مردم معترضی که در برابر مسلسل، تک تیراندازها، باتوم برقی، چماق، زنجیر و چاقوی انواع نیروهای امنیتی و نظامی دست خالی به خیابان میآیند به خاطر پول این همه خطر را به جان میخرند و نرخ هر شعار علیه رژیم را هم پنجاه هزار تومان تعیین میکند!
درست مانند همان متنی که ازهاری برای اقناع نمانیدگان سنا به کار برد:«گروهی آشوبگر که از بیگانه دستور میگیرند می خواهند مملکت را به آشوب بکشند».
در این میان کیهان دیروز در میان کشفیات خود یک وانت پر از انواع سلاحهای پیشرفته جنگی در حوالی میدان ولیعصر در روز عاشورا را نیز کشف کرد که شامل سلاح های دور زن هم می شده است! (۳)
این کشف که بی شباهت به داستان مرکرکورم ازهاری نیست اما بار دیگر بلاهت ذاتی دیکتاتورها را به رخ میکشد اگر ازهاری در زمانهای در برابر گروهی سناتور کهن سال سخن می گفت که نه مطبوعات آزادی در کار بود و نه رادیو و تلویزیونی (بی بی سی هم مرغ عروسی و عزا بود)، کیهان و امام جمعه در زمانه ای سخن میگویند که امکان مهر خاموشی زدن بر دهان هفتاد میلیون ایرانی از شق القمر هم بعیدتر به نظر می رسد. (۴)
کارل مارکس می گوید: رخدادهای تاریخی همواره دوبار تکرار میشود یک بار به صورت تراژیک و بار دوم به صورت کمدی سخیف (نقل به مضمون) اکنون به نظر میرسد که حتی نسلی که شاهد انقلاب سال پنجاه و هفت نبوده نیز برخی شباهتهای رفتاری دو رژیم دیکتاتوری را که در سراشیب سقوط چارهای جز پناه بردن به کشتار وحشیانه مردم نیافتند و دست آخر جایی بهتر از زباله دان تاریخ نمییابند را دریافته است. (۵)
اگر رژیم شاه در حقیقت در روز هفدهم شهریورماه سال پنجاه و هفت به پایان رسید، رژیم جمهوری اسلامی نیز در سی خرداد ۸۸ ، روزی که به دستور مستقیم ولی فقیهاش به روی مردم رگبار بستند به پایان رسیده است.
بچه که بودم در خرم آباد (پدرم چون افسر دادگاه نظامی بود و از تهران به خرم آباد منتقل شده بودیم) به یاد دارم که در روز بیست و یک آذر ماه هر سال که شاه آن را خودش روز نجات آذربایجان نامگذاری کرده بود، ارتش در شهر رژه میرفت طبعا ما هم در جایگاه ویژه جایی داشتیم، ساواک چند مینی بوس و کامیون روستایی از روستاهای اطراف میآورد تا به عنوان تماشاگر بالقوه با تمثالهای شاه و خاندان سلطنتی جاوید شاه بگویند و ابراز احساسات کنند زیرا آن نمایش بیرونق در خرم آباد که آن سالها در تلاطم مبارزه چریکی بود مشتری نداشت و من هنوز چهره افسران ارتش در جایگاه ویژه را به خاطر دارم که با تمسخر و کنایه به این تماشاگران وارداتی که برای پنج تومان و یک ناهار مجانی به شهر آورده شده بودند مینگریستند. (۶)
حال جمهوری اسلامی نیز درسش را خوب یاد گرفته، راهپیمایی دولتی با شرکت کنندگان وارداتی و اجباری راه می اندازد به صرف کیک ، ساندیس و ساندویچ و البته پاداش برای اعضای بسیج آن میان هم چند زن بدحجاب میگذارد که جمعیت یکدست سیاه نباشد و عکاسهایش را حواله میدهد به اینها که لابد رادان باید آنها را به اتهام تحریک مومنان می گرفت.
این نمایش که دیگر از فرط تکرار نخ نما شده و دیگر مضحک هم نیست اما یک چیز را ثابت میکند و آن خطاهای بی پایان دیکتاتورهاست، آنها هیچ وقت از تاریخ نمیآموزند، هیچ وقت فکر نمیکنند که روزی هم خواهد رسید که یا مانند شاه با چشم گریان فرار را بر قرار ترجیح دهند یا برای جانشان به التماس بیافتند.
اما چرخ تاریخ از حرکت نمیایستد حالا بگذار این جماعت چند روزی بر صحنه برقصند، پایههای این صحنه نمایش درحال ریزش است و روزی میرسد که همچون سلف خود که مانند برف آب شد، چنان نیست و واژگون شود که گویی اصلا هیچ گاه وجود نداشته است، آن روز دور نیست.
۱-ایلنا ۱۸ دی ماه ۱۳۸۸
۲-من بابت این بلاهت این امام جمعه از برادران و خواهران شریف افغان م پوزش می خواهم!
۳-کیهان ۱۷ دی ماه ۱۳۸۸
۴- دولت ازهاری که پس از رخدادهای خونین سیزده آبان به روی کار آمد سانسور شدیدی در مطبوعات و رادیو تلویزیون اعمال کرد تا سرانجام عدو سبب خیر شد و روزنامه نگاران و کارمندان صدا و سیما دست به اعتصابی تاریخی زدند و رژیم را مستاصل کردند.
۵- هجدهم برومر لوئی بناپارت، کارل مارکس
۶- حجت الاسلام کروبی یکی از موکل های پدرم بود که به یاد دارم خانواده ش یکی دو باری برای تشکر به خاطر کمک های پدرم در دادگاه نظامی به در خانه ما آمدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر