پارسینه: شرح
دادگاه ناخدا یکم بهرام افضلی صفحات 95 تا 129 جلد دوم خاطرات محمد
ریشهری(به عنوان رییس دادگاه) را در برمیگیرد که به شرخ ذیل است:
بنده
پس از تلاوت قرآن به عنوان حاکم شرع و ریاست دادگاه انقلاب ارتش مطالبی را
که به ذهنم میرسید، به عنوان مقدمه بیان کردم. محاکمه اعضای حزب توده از
محاکمات تاریخی انقلاب اسلامی ایران و بلکه از محاکمات تاریخی جهان بود و
بنا به عللی، از تمامی محاکمات پس از انقلاب اسلامی اهمیت بیشتری داشت.
بدین علت درچند محور به مطالب ذیل اشاره کردم:
1- دستگیری
کادر رهبری و اعضای مخفی حزب توده، به رغم سازمان پیچیدهای که داشتند، از
جمله عنایات بزرگ الهی بود و میتوان آن را یکی از معجزات بزرگ این انقلاب
الهی به شمار آورد. در واقع، کشف و انهدام چنین حزب سازمانیافته و
هدایتشدهای، در عمل از عهده بزرگترین و نیرومندترین دستگاههای
ضدجاسوسی جهان نیز خارج بود اما دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی- درحالی که
چندان انسجامی نیافته بود و نیروهای آن تمام ورزیدگی و تجربه شغلی خود را
ظرف یک یا دو سال پس از انقلاب به دست آورده بودند - به کشف چنان دستگاه
جاسوسی و سازمان مخفی پیچیدهای موفق شد.
2- اعترافات
اعضای حزب پس از دستگیری از کشف شبکه مخفی آن مهمتر بود. در واقع معجزاتی
نظیر اعترافات اعضای حزب توده در مصاحبهها با مغز مادی قابل تحلیل نیست.
این در حالی بود که برخی تحلیلگران رسانههای وابسته ، همزمان تبلیغ
میکردند که دستگیرشدگان با تزریق دارو اعتراف کردهاند و با صدای افراد
دیگر روی فیلم آنها گذاشته شده است.
پس
از ذکر این نکته، به ضدانقلابیون داخلی و خارجی هشدار دادم که آگاه باشند
صاحب انقلاب اسلامی شخص دیگری است که از آن حفاظت خواهد کرد و چنانکه تا
این زمان تمامی توطئهها به لطف خداوند و توجهات خاص امام زمان - عجلاله
تعالی فرجهالشریف - خنثی شده است، پس از این نیز خنثی خواهد شد . همچنین
متذکر شدم که وابستگان به خارج از کشور در هر لباس ، موقعیت و شغل رسوا و
گرفتار دادگاه عدل الهی خواهند شد .
3- دستگیری
سران حزب توده، بارزترین تجلی شعار "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی"
بود. این نشانهها و تحقق شعار فوق، گویای رد ادعای هر دو ابرقدرت بر نقش
دیگری در تحقق انقلاب اسلامی بود ، زیرا همان دادگاهی که نوکران غرب را
محاکمه کرد، بدون هیچ ملاحظه و قایل بودن به تفاوتی ، نوکران شرق را نیز
محاکمه نمود.
4- در
دادگاه حزب توده ، یک حزب و عدهای از فعالان حزبی و سیاسی محاکمه نشدند.
بلکه - چنان که روشن شد- عدهای جاسوس که تحت عنوان حزب به فعالیت جاسوسی
میپرداختند، محاکمه گردیدند.
5- اکثریت
قریب به اتفاق اعضای سازمان مخفی حزب توده در زمره نظامیان بودند و من
لازم میدانستم از حیثیت نظامیان درمقدمه دادگاه دفاع کنم . بنابراین تاکید
کردم که شمار نظامیانی که با حزب همکاری داشتند، اندک بوده است و به رغم
تلاشهای بسیار حزب توده برای جذب افراد بیشتر از ارگانهای ارتش، در مجموع
کمتر از 200 نفر را در تمامی ارگانهای نظامی و انتظامی - اعم از
ژاندارمری، شهربانی و ارتش - جذب نموده که ما آنها را به عنوان افراد نظامی
و ارتش به رسمیت نمیشناسیم.
دراینجا
مثال مشهور مرحوم "آیتاله سیدابوالحسن اصفهانی" را ذکر کردم . مشهور است
که به ایشان اطلاع دادند که طلبهای سرقت کرده است، ایشان فرمودند:
"نگویید طلبهای مرتکب سرقت شده است، بگویید یک دزد طلبه شده است" منظورم
از ذکر این مثال تاکید بر برائت نظامیان از اقدامات مخرب حزب توده بود و
یادآوری کردم که ما این قبیل نظامیها را افراد نابابی میشناسیم که ملبس
به لباس نظامیان شدهاند اما نظامی نیستند زیرا فرد نظامی به وطن خود خیانت
نمیکند. علاوه بر این آمار اندک نظامیان نفوذی حزب توده نشان داد که بدنه
نیروهای مسلح سازمان سالم و محکمی است زیرا افراد جذب شده بسیار قلیل و
انگشتشمار بودند.
6- در
پایان این مقدمه متذکر شدم که محاکمه سران حزب توده از محاکمه سران سازمان
مخفی حزب توده آغاز میشود زیرا اولاً پرونده سران و اعضای کادر مرکزی
حزب در آن زمان تکمیل نگردیده و به دادگاه تحویل نشده بود و ثانیاً اولویت
محاکمه سران سازمان مخفی حزب توده، ناشی از ماهیت برانداز این حزب بود و
بصیرت کافی را برای محاکمات بعدی برای دادگاه فراهم میساخت به طوری که پس
از آن این امکان فراهم میآمد که محاکمه سران و اعضای کادر مرکزی آغاز شود.
پس
از این محاکمه افضلی را آغاز کردم. موضوع اتهامات علیه امنیت ملی از طریق
جاسوسی و عضویت و فعالیت در تشکیلات مخفی با هدف براندازی بود. بهرام افضلی
در سالهای 1332-33با مسایل سیاسی آشنا شده و فعالیت خود را در ارتباط با
"سازمان جوانان حزب توده" آغاز کرده بود. پس از مدتی در حین نوشتن شعار،
دستگیر و اندک زمانی بعد آزاد شده بود . بعد از آزادی، او فعالیت سیاسی
خود را قطع کرده و در پایان تحصیلات دوران متوسطه وارد ارتش شده بود و پس
از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره با حزب توده تماس گرفته و به عضویت تشکیلات
درآمده بود. وی فعالیت خود را در شبکه مخفی نظامی تشکیلاتی با نام مستعار
آرش و تحت مسوولیت "جوادی "(سیدمحمد معزز) و "خسرو"(محمدمهدی پرتوی) آغاز
کرده بود. افضلی قرارهایی را اجرا و برخی جلسات تشکیلاتی را درمنزل خود و
یکی از افراد تشکیلات مخفی همراه مسولان تشکیلاتی خود برگزار کرده بود.
همچنین اطلاعات بسیاری را درباره مسایل مختلف سیاسی محرمانه و سری از طریق
تماس با مقامات به دست میآورد و این اطلاعات را در اختیار جاسوسان شوروی
سابق- مستقر در ایران- قرار میداد. در ضمن وی یک بار با "کیانوری" نیز
دیدار کرده بود. افزون بر این، پرداخت ماهیانه 2000 تومان، حق عضویت و کمک
مالی مستقل به مبلغ 20 هزار تومان و دادن کوپن نفت و بنزین به تشکیلات از
جمله اتهامات او بود.
*ظهارات مسئول تشکیلات مخفی
پیش
از آنکه افضلی از خود دفاع کند، از محمدمهدی پرتوی (خسرو) مسئول سازمان
مخفی حزب خواستم که در باره سازمان مخفی حزب، زمان تشکیل و اهداف آن صحبت
کند.
پرتوی
(با نام مستعار خسرو) اظهارکرد که سابقه تشکیلات مخفی حزب به سالهای قبل
از پیروز انقلاب بازمیگردد . بنا به گفتههایش، او از سال 1352 به اتفاق
چندنفر- که از زندان شاه آزاد شدهبودند- درجستوجوی راهی برای مبارزه با
رژیم شاه از طریق "رادیو پیک ایران" با خط مشی حزب توده آشنا میشوند و
درجهت شعارها و روشهای پیشنهادی حزب که از طریق رادیو منتشر میشد، عمل
میکنند. بدین ترتیب بتدریج گروهی به نام "سازمان نوید" پدید میآید و در
سالهای پیش از انقلاب فعالیت خود را گسترش میدهد . مهمترین عرضه فعالیت
این گروه ظاهراً انتشار نشریه مخفی "نوید" بوده است و در عین حال ارتباطات
محدودی با مرکزیت و رهبری حزب توده در خارج از کشور نیز داشتند که عمدتاً
برای گرفتن رهنمودهای سیاسی و تبادل اسناد ونشریات حزبی صورت میگرفت و این
روال تا هنگام پیروزی انقلاب ادامه داشت.
پرتوی
اظهار کرد که پس از پیروزی انقلاب و بازگشت رهبری حزب توده به داخل کشور ،
کیانوری به این تشکیلات - که در حکم تشکیلات مخفی حزب توده فعالیت میکرد -
اعلام کرد که پلنوم شانزدهم ، در روزهای نخستین پیروزی انقلاب، در خارج از
کشور تشکیل و در آن بر مخفی ماندن تشکیلات نوید تاکید شده است زیرا
برخورداری از نیروی دخیره مخفی به علت جلوگیری از ضربات احتمالی به حزب تا
زمان تثبیت انقلاب لازم است البته به گفته "پرتوی" بعدها مشخص شد که مسله
به همان ترتیب که کیانوری به آنها منتقل کرده بود؛ نبود و این تصمیم نه در
پلنوم شانزدهم، بلکه به دستور مستقیم اربابان حزبی شوروی سابق اتخاذ شده
بود.
پرتوی
همچنین توضیح داد که پس از پیروزی انقلاب تا هنگام دستگیری گسترده اعضای
حزب توده، تشکیلات به فعالیت و عضوگیری به منظور کسب خبر از ارگانها و
نهادهای گوناگون میپرداخت. وی اعتراف کرد که کسب خبر هدف مرحلهای و کوتاه
مدت این تشکیلات و در درازمدت هدف آن ادامه کار در شرایط ایراد ضربه
احتمالی به حزب بوده است. درضمن وی به جمعآوری و اختفای سلاحهای تحت
اختیار اعضای حزب اشاره کرد. این سلاحها درجریان انقلاب، از پادگانها به
دست حزب رسیده بود. پرتوی به موارد دیگری نیز نظیر ایجاد چاپخانه مخفی،
تدارک ردههای خروج از مرز برای فرار احتمالی رهبران حزب در شرایط دشوار و
نیز ایجاد خانههای امن برای نگهداری و اختفای رهبران حزب در شرایط تعقیب
قانونی اشاره کرد.
سپس
پرتوی درباره وابستگی نیروهای نظامی حزب به تشکیلات مخفی توضیح داد. وی
سابقه این جریان را به اوایل سال 1358 مربوط دانست. در آن زمان گروهی از
افراد ارتشی که تحت تاثیر تبلیغات و شعارهای حزب قرار گرفته و هوادار حزب
بودند، به دفتر حزب مراجعه یا از طریق رابطین حزبی تقاضای عضویت
کردهبودند. از این رو "کیانوری" در سال 1358 برخی از قراردادهای ارتباط
این افراد ارتشی را بر عهده پرتوی گذاشت و او نیز مجموعه این قراردادها را
به زیرمجموعه خود محول میکرد. افضلی از جمله اشخاصی بود که تماسهایی با
حزب تماس برقرار کرد. این گونه ارتباطات درسال 1358 محدود بود و در عین حال
مسولان تشکیلات مخفی، به صورت پراکنده با ارتشیها، افسران، درجهداران،
همافران و نیروهای شهربانی و ژاندرمری ارتباط برقرار میکردند. به گفته
پرتوی در اوایل سال 1359 به دستور کیانوری قرار بر این شد که برای ازدیاد
تدریجی افراد ارتش در تشکیلات مخفی، تشکیلات جداگانهای برای آنها ایجاد
شود. به اعتراف پرتوی منظور از ایجاد تشکیلات مستقل برای ارتشیها مخفیتر
شدن فعالیتها و ضمانت بیشتر برای حفظ این نیروها بود. بدین ترتیب از آغاز
سال 1359 برخی از کادرهای با سابقه تشکیلات مخفی، که پیش از انقلاب فعالیت
میکردند، از تشکیلات مخفی جدا شدند و در یک یا دو شاخه مجزا مسئولیت
افراد ارتشی را به عهده گرفتند.
ترکیب درشاخه مجزای ارتش تحت مسئولیت عدهای از کادرهای غیرنظامی در تشکیلات مخفی تا هنگام دستگیری ادامه داشت.
در
عین حال _ چنانکه «پرتوی» توضیح داد _ از جمله وظایف اساسی و جاری بخش
ارتش تشکیلات مخفی، گسترش فعالیتها بود که از دو طریق صورت میگرفت:
الف)
از طریق انتقال افراد مراجعهکننده به دفتر حزب یا کسانی که از طریق
آشنایان خود در تشکیلات علنی حزب با حزب تماس میگرفتند، به تشکیلات مخفی
ب) از طریق اعضای ارتش شاخه مخفی که زمینههای مساعدی برای جذب نیروهای جدید داشتند.
در
ادامه، «پرتوی» مکانیسم های حفاظتی تشکیلات مخفی را در برقراری ارتباطات
تشکیلات تشریح کرد. وی اشاره کرد که رهنمودهای امنیتی خاصی برای حفظ
تشکیلات و اعضای آن داده میشد. ارتباطات تمامی اعضا به صورت انفرادی
برقرار میشد و هر عضو ارتش تحت نظر یکی از کادرهای حزبی غیرارتشی فعالیت
میکرد. ظاهراً رهنمودهای مسئولان تشکیلات مخفی به نحوه پنهان کردن عقاید
مارکسیستی و تظاهر منافقانه به اسلام مربوط بوده است؛ به طوری که نیروهای
نظامی بتوانند در محل شغلی خود موقعیتشان را تثبیت کنند و حتی موقعیتهای
تازهای به دست بیاورند. بنابراین اهداف مرحلهای و کوتاه مدت تشکیلات
مخفی، در قالب نوعی کار اطلاعاتی منظم برآورده میشد. اطلاعات موردنظر از
درون ارتش از طریق مناصب شغلی و تماس با ارتشیها یا از طریق بریخ از
مقامات سیاسی کشور - که افراد نظامی امکان تماس با آنها را داشتند _
جمعآوری میشد. طبق اعترافات «پرتوی»، وی تمامی این گونه اطلاعات را به
«کیانوری» ارایه میداد. علاوه بر این، نیروهای شوروی سابق برخی اطلاعات
نظامی خاص را نیز به طور مستقیم از حزب میخواستند که به دستور «کیانوری»،
«پرتوی» در چندین مرحله به نیروهای آنها تحویل میداد.
ادامه
صحبتهای «پرتوی» به اهداف درازمدت تشکیلات مخفی مربوط میشد. او با اشاره
به صحبتهای دادستان، درباره بخشی از مبانی ایدئولوژیک مارکسیسم صحبت کرد و
اشاره کرد که به طور کلی مارکسیسم در آن چه قانونمندیهای عینی تکامل
جامعه انسانی در مسیر نیل به سوسیالیسم از آن یاد میشود، شکست خورده است.
به عبارت دیگر، تجربه نشان داده است که این گونه قانونمندیها تخیلاتی بیش
نیستند که به دلیل اشتباهات واضح تئوریک، در بدو شکلگیری این ایدئولوژی و
نیز بعدها به دلیل مقاصد سیاسی خاصی که جنبش کمونیستی جهانی تعقیب میکرد،
به آنها تاکید شده است. «پرتوی» ذکر کرد که به دلیل عینی نبودن این
قانونمندیها و ماهیت تخیلی آنها، خود به خود در نیل به مقاصد غایی
ایدئولوژی مارکسیسم، زور جانشین قانونمندیها شده است و از جمله مهمترین
اهرمها در کاربرد زور، نیروهای مسلح است. وی تاکید مداوم کمونیستها، طی
چند دهه روی تئوری پردازی برای توجه به ارتش در کشورهای مختلف _ به ویژه در
جهان سوم _ و قایل بودن به نقش سرنوشت ساز برای ارتش را نشانه رواج این
دیدگاه در حزب کمونیست شوروی عنوان کرد.
«پرتوی»
عمل حزب توده را دنباله این سیستم فکری و در پیروی از تئوریپردازیهای
شوروی معرفی کرد و هدف درازمدت از گسترش فعالیتها در ارتش را _ مبنی بر
این دیدگاه _ ایجاد سازمانی مخفی و قدرتمند ذکر کرد که در درازمدت و در
لحظهای مناسب بتواند با واردکردن ضربهای خاص، قدرت را به دست بگیرد.
البته «پرتوی» مدعی بود که زمان مشخصی را برای انجام این عمل مدنظر
نداشتهاند و یا او اطلاع نداشته است. سپس او وضعیت ایران را با افغانستان
مقایسه کرد و چشمانداز طراحی شده از سوی شوروی سابق را مشابه آن دانست. در
عین حال یادآوری کرد که چنین شبیهسازی به فاجعهای بزرگ برای کشور منجر
میشد و در صورت وقوع، صدمات بسیاری وارد میکرد. همچنین «پرتوی» اضافه کرد
که احتمال و امکان بروز چنین حرکاتی به واسطه عمق و وسعت نفوذ انقلاب در
میان مردم وجود نداشته است؛ زیرا اول اینکه به رغم کوششهای حزب توده،
نیروهای جذب شده از ارتش، گروه اندک و ناچیزی را شامل میشدند که در عمل
قادر به براندازی نبودند و دوم این که حتی در صورت برخورداری از چنین
نیرویی در ارتش، امکان موفقیت چنین اقدامی وجود نداشت. او اذعان کرد که
اکثریت قریب به اتفاق نیروهای ارتشی در ردههای مختلف، به ویژه بدنه ارتش،
هوادار انقلاب و اسلام است و سایر نیروهای مسلح _ از جمله سپاه و بسیج _ و
به طور کلی مردم اجازه چنین اقدامی را نمیدادند. «پرتوی» این مسئله را نیز
از جمله فرضیات «ورشکستشده» مارکسیسم برشمرد که به فرض موفقیت نیز به
بهای خون میلیونها نفر از مردم مبارز که در برابر آن میایستادند، تمام
میشد.
*اظهارات نورالدین کیانوری
پس از آنکه توضیحات «پرتوی» به پایان رسید، از «کیانوری» خواستم که درباره تشکیلات مخفی توضیحاتی را ارایه دهد.
«کیانوری»
هرگونه اطلاعی را اضافه بر اطلاعات ارایه شده از سوی «پرتوی» انکار کرد و
حتی اظهار کرد که با توجه به اینکه مسئولیت سازمان مخفی با «پرتوی» بود، از
بسیاری جزئیات تا هنگام بازداشت خبر نداشت و نظر به آماری که در آبانماه
از «پرتوی» گرفته بود، حدس میزد که نیروهای ارتشی سازمان مخفی، بیش از 100
نفر نبودهاند، اما بعدها متوجه شده که بیش از این تعداد بوده است. وی
همچنین درباره اهداف سازمان مخفی و افسران ادعا کرد که در فکر او و سایر
افراد رهبری احتمال توطئه براندازی علیه جمهوری اسلامی واقعا وجود نداشته
است؛ بلکه تشکیلات مخفی فقط با این هدف شکل گرفته بود که در صورت وقوع
تحولات دامنهدار و بحرانهای اجتماعی غیر قابل پیشبینی، حزب از نیروهایی
برخوردار باشد که قادر باشد «عملی» را انجام بدهد و نیز ادعا کرد که حدود
آن عمل نیز پیشبینی نشده بود. همچنین او افزود با نیرویی که در اختیار حزب
توده بوده است، هیچ چیز قابل پیشبینی وجود نداشت و گفت: «ما با چشم
خودمان میدیدیم که روز به روز جمهوری اسلامی قوی تر و عمیقتر در جامعه
ریشه پیدا میکند.»
در
ادامه، «کیانوری» به جملهای از «استاد شهید مطهری» در کتاب «علل گرایش به
مادیگری» اشاره کرد و آن را جملهای گویا برای تمامی طرفداران مارکسیسم
ذکر کرد. آنچه «کیانوری» بدان اشاره کرد تحلیل «شهید مطهری» بود، مبنی بر
اینکه ماتریالیستهای دوران نوین دو مسئله را در ایران مورد بیتوجهی قرار
دادهاند: اول قدرت فلسفه الهی و نیروی عملی آن و دوم نفوذ عمیق مذهب در
تودههای زحمتکش مردم _ به ویژه در میان دهقانان و کارگران _ که گرایشهای
مذهبی عمیقتری دارند. «کیانوری» اعتراف کرد که ماتریالیستهای ایران این
دو مسئله را به حساب نیاوردند و بدین سبب گمان میکردند که خواهند توانست
مذهبیون را با شعارهای سیاسی _ اجتماعی از میدان به در کنند. او تحلیل شهید
«مطهری» را ارزیابی دقیقی از تاریخچه فعالیت مارکسیسم دانست و اذعان کرد
که به واسطه سابقه این گونه افکار مغشوش، حزب مجموعه تخلفات عظیمی را مرتکب
شده است که مهمترین آنها جمعآوری اطلاعات جاسوسی برای شوروی است. او حزب
توده را در مقابل جمهوری اسلامی مقصر دانست.
از «کیانوری» پرسیدم که آیا پیشینه تشکیل سازمان مخفی به زمانی پیشتر از تاریخ ذکر شده در دفاع «پرتوی» باز نمیگردد؟
«کیانوری»
اظهار داشت که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، حزب توده هیچ گونه تشکیلات
مشخصی در ایران نداشته است و به «تشکیلات تهران» حزب توده، که توسط ساواک و
به وسیله «عباس شهریاری» ایجاد شده بود، اشاره کرد. «کیانوری» معترف بود
که حزب توده در خارج از کشور مضحکه تشکیلات تهران شده بود و تصور میکرد
که واقعا سازمانی مخفی در ایران دارد؛ در حالی که تمامی جریانات تحت کنترل و
کارگردانی ساواک پیش میرفت. به گفته «کیانوری»، از سال 1356 و آغاز
فعالیت انقلابی در ایران _ و حتی گاه پیش از آن در سالهای 54 و 1353 _
افراد مختلفی با حزب تماس گرفته، تقاضای برقراری ارتباط میکردند و حزب با
توجه به تجربه تشکیلات تهران و «عباس شهریاری»، با سوءظن به این گونه موارد
برخورد میکرده است و بیشتر در صدد شناخت ارتباط گیرندگان بر میآمد.
بدین
ترتیب نخستین گروه جدی مورد اعتماد مرکزیت حزب توده گروه «نوید» بود و در
کنار آن برخی گروههای کوچک دانشجویی نیز با حزب تماس میگرفتند که برای
فعالیت به گروه «نوید» معرفی میشدند. علاوه بر گروه «نوید»، در ظاهر گروه
دیگر دارای وزن و اعتبار، گروهی منشعب از سازمان چریکهای فدایی خلق بود.
این گروه نخست با سازمان «نوید» تماس میگیرد و سپس از چریکهای فدایی خلق
منفک و به حزب توده میپیوندد. گروه مزبور، که به گفته «کیانوری» 18 _ 20
تا نفر _ از جمله «معزز» _ را شامل میشد، به طور کامل به سازمان علنی متصل
میشود.
در
این اثنا، از «پرتوی» خواستم که مسئولان شاخههای نظامی را معرفی کند.
«پرتوی» توضیح داد که در اوایل سال 1359 دو شاخه مجزای نظامی به وجود آمد
که شاخه اول تحت مسئولیت «شاهرخ جهانگیری» و شامل افراد ارتشی در نیروی
هوایی و نیروی دریایی بود و شاخه دوم تحت مسئولیت «محمد معزز» و افراد
وابسته به نیروی زمینی، شهربانی و ژاندارمری را شامل میشد. او همچنین
افزود که علاوه بر این دو نفر، چند تن از کادرهای باسابقه تشکیلات نیز زیر
مسئولیت آنها فعالیت میکردند.
*آغاز فعالیت افضلی در تشکیلات مخفی
من
درباره زمان آغاز فعالیت «افضلی» در تشکیلات مخفی و نوع فعالیتهای او از
«پرتوی» توضیح خواستم. «پرتوی» اظهار کرد که او نخستین بار، در اواسط سال
1358 با واسطه «کیانوری» با افضلی ارتباط پیدا کرده و افضلی نیز این
ارتباط را به «معزز» واگذار کرده است. تا اوایل سال 1359 «پرتوی» نیز یک یا
دو بار با وی ملاقات میکند. سپس یک مرتبه، ترتیب ملاقات «افضلی» با
«کیانوری» میبرد و «کیانوری» طی نیم ساعت، در اتومبیل درباره مسایلی نظیر
حفظ موقعیت شغلی «افضلی»، ضرورت ارایه اخبار و اطلاعاتی از محیط کار و
ارتباطات شخصی، و نیز شاید جذب افراد دیگری به حزب با «افضلی» صحبت میکند.
در
ضمن، «پرتوی» تشریح کرد که نسبت به عضویت «افضلی» در سالهای 32 و 1333 در
سازمان جوانان حزب توده _ که در کیفرخواست ذکر شده بود _ بیاطلاع بوده
است. از اوایل سال 1359، پرتوی به طور مستقیم با افضلی در تماس بوده است
ولی به علت دستگیری پرتوی این ارتباط مدتی متوقف واز دی ماه 59 با آزادی
پرتوی دوباره برقرار میشود.
با
توجه به مجموعه ابهاماتی که در گفته های کیانوری و پرتوی وجود داشت، از
پرتوی خواستم که به طور دقیق درباره نحوه ارتباط با افضلی با توجه به
موقعیت شغلی او توضیح دهد. پرتوی ابراز کرد که پیش از آنکه افضلی به مرتبه
ناخدا یکمی برسد، یکی از معاونین نیروی دریایی بود و به علت پایینتربودن
منصبش ارتباط با او آسانتر بود. وی توضیح داد که افضلی پیش از احراز پست
فرماندهی با اتومبیل خود بر سر قرار حاضر میشد، پرتوی و معزز را در یک
خیابان فرعی سوار کرده حدود نیم ساعت در خیابان گشت میزدند و اطلاعات
ارائه می شد. پس از احراز منصب فرماندهی نیروی دریایی ارتش توسط افضلی در
این ارتباطات وضع تازهای پدید آمد؛ زیرا رفت و آمدهای افضلی به وسیله
اتومبیل ارتش و همراه با محافظین ارتش صورت میپذیرفت بنابراین افضلی
ابتکاری نشان میدهد به این صورت که وی با اتومبیل مخصوص و نگهبانان به
خانه پدرزن یا خواهرزن خود می رود، سپس از آنجا خارج شده در یکی از کوچه
های فرعی سوار بر اتومبیل معزز شده به خانه مورد نظر میآید. شب هنگام نیز
در حوالی خانه اقوام یا خانه خود پیاده میشد.
در
ادامه پرتوی اشاره کرد که دیدارها به صورت هفتگی صورت میپذیرفت و در این
جلسات درباره اطلاعات یا اخبار مختلف کسب شده در طول هفته به طور شفاهی
توضیح داده می شد. پرتوی ادعا کرد که سران تشکیلات مخفی از افضلی
نمیخواستند که اطلاعات خود را مکتوب سازد. او مجموعه اطلاعات دریافتی را
درباره مسایل کاری او فعالیتها، مشکلات کاری، اطلاعات موجود در محیط نیروی
دریایی، مسایل مربوط به خلیج فارس، مشکلات نظامی موجود در خلیج فارس، عبور
کشتیها، فعالیت های نظامی عراق در خلیج فارس و مسایل دیگری از قبیل گفتگوها
و ارتباطاتی که با مقامات مختلف جمهوری اسلامی به مقتضای کار افضلی برقرار
میشد، عنوان کرد. پرتوی اطلاعات به دست آمده از ارتباطات افضلی با مقامات
جمهوری اسلامی را دارای جنبه سیاسی و مشخص کننده دیدگاه های آن مقامات
توصیف کرد که برای حزب اهمیت داشت. همچنین وی افزود که گاه اطلاعاتی از
بولتن های مختلف ادارات ذیربط به طور شفاهی داده می شد.
پرتوی
توضیح داد که پس از ارائه اطلاعات درباره آنها بحث می کردند و درباره
موارد سیاسی مهم برخی رهنمودهای عملی به افضلی می داد. در ظاهر بیشتر این
رهنمودها بر این مبنا بود که افراد ارتشی عضو حزب باید در محیط کار خود
نمونه باشند و به درستی کار کنند.البته پرتوی مدعی بود که در آن زمان خط
رهنمودهای حزبی حول حمایت از جمهوری اسلامی بود و چنین اظهار می کرد که
شکست انقلاب را به معنای بازگشت آمریکا و نیروهای راستگرا قلمداد می کردند.
وی این مسئله را دلیل رهنمودهای حزب دال بر فعالیت مجدانه نیروهای ارتشی
حزب در ارتش عنوان کرد. همچنین او به دلیل دیگری اشاره کرد که واقعیت
بیشتری داشت و آن اینکه لازم بود نیروهای نفوذی حزب در ارتش خود را هر چه
بیشتر تثبیت نمایند تا شاید بتوانند موقعیت بهتری کسب نموده در درازمدت
منویات حزب را برآورده سازند. علاوه بر این فعالیت نفوذیهای حزب در ارتش،
زمینه های بیشتری را برای کسب اطلاعات فراهم میساخت. پرتوی اظهار کرد که
عناوین اخبارو اطلاعات به دست آمده از طریق افضلی را یادداشت و طی دیدارهای
هفتگی که در خیابان انجام میشد به طور شفاهی به اطلاع کیانوری میرساند.
پرسیدم که برای تغذیه افضلی چه برنامه هایی داشتید؟
پرتوی
تغذیه افضلی را در دو بخش توضیح داد. او گفت: آنچه مربوط به فعالیت های
شغلی افضلی در محیط کار بود گاه در صورت لزوم و بروز موارد خاص، کیانوری و
در امور روزمره و جاری، خود وی تذکر میداد و گاه نیز در جلسات سه نفری
درباره آن نتیجه گیری میشد. در ابعاد ایدئولوژیک نیز افضلی با توجه به
موقعیت خود نمیتوانست نشریات و کتب حزبی را به خانه خود ببرد و از این رو
در جلسات هفتگی یک ساعت به مطالعه نشریات جاری و داخلی حزب میپرداخت. وی
افزود که یکی دو بار نیز معزز، افضلی را به منزل خود برده و امکان بیشتری
برای مطالعه نشریات فراهم آورده است.
*اظهارات معزز
در
اینجا معزز را خطاب قرار دادم و برنامه ارتباط او با افضلی را پرسیدم.
معزز چنان که پرتوی نیز اشاره کرده بود، گفت که رابطه خود را با افضلی در
سال 58 آغاز کرده است. من درباره نحوه تماس پرسش کردم و معزز پاسخ داد که
ارتباطش با افضلی به صورت قرار خیابانی یا در منزل افضلی بود.او اظهار داشت
که گاه به منزل افضلی رفته به مدت نیم ساعت تا یک ساعت رهنمودهای حزبی را
به وی ابلاغ میکرد در مقابل افضلی نیز اطلاعات خود را به معزز ارائه
میداد که از طریق معزز به پرتوی میرسید.
پس
از ارتباط چند ماهه معزز، پرتوی به طور مستقیم مسئولیت ارتباط را بر عهده
میگیرد و پس از زندانی و آزادشدن پرتوی نیز- که مقطع توقف تماس با افضلی
بود- شرح ماوقع را مطابق اظهارات پرتوی تأیید میکند.
*اظهارات بهرام افضلی
پس
از استماع گفتههای پرتوی، معزز و کیانوری، از افضلی درباره آغاز ارتباط
با حزب نحوه فعالیتهایش و گفتههای دیگران درباره وی توضیح خواستم. ناخدا
افضلی (با نام مستعار آرش) اظهارات سایرین را در باب تماس خود با حزب توده
پس از پیروزی انقلاب اسلامی تأیید کرد. وی انگیزه اصلی خود را از پیوستن به
تشکیلات مخفی حزب توده چنین عنوان کرد که در رژیم گذشته با پوست و گوشت و
استخوان خود فساد، ظلم، جور و محرومیت را در جامعه ایران احساس نموده برای
خود چنین تحلیل کرده است که برای فایق آمدن بر مشکلات و برای حرکت جامعه
ایران به سوی تعادل و قسط، وجود یک حزب چپ با انگیزه های خدمات اجتماعی
یکسان برای افراد جامعه ضروری است؛ هرچند که مارکسیستی هم نباشد. او وجود
چنین حزبی را از این رو ضروری دانست تا با مطرح کردن فشارهای مردم، اعلام
نقاط ضعف و ارائه راهکارهای برونرفت از مشکلات خدماتی را به جامعه ارائه
بدهد. افضلی این انگیزه را به دوران نوجوانی خود و پایین بودن سطح خانواده
خود مربوط دانست.
سپس
او درباره سوابق خود گفت و ابراز داشت که در دوران ملی شدن صنعت نفت
همانطور که سایر مردم با سیاست آشنا می شدند محصل سال اول و دوم دبیرستان
بود. در این زمان باشعارهای ملی شدن نفت آشنا شد و به تدریج پس از کودتای
28مرداد سمپات سازمان جوانان حزب توده گشت. وی ظاهراً در جریان ماجرای
30تیر 1332 همراه یکی از اقوام خود به نام اکبر.خ در حال شعارنویسی دستگیر
می شوند. افضلی پس از چند روز با ضمانت آشنایان و اقوام از بازداشت خارج
میشود. وی اظهار کرد که پدرش پس از آزادی وی از زندان او را به روستایی
فرستاد. پس از بازگشت محل تحصیل او را از دبیرستان حکیم نظامی به دبیرستان
رازی تغییر داد و بدین ترتیب تماس های او با آشنایان حزبی قطع شد.
افضلی
مدعی بود که عقده حقارت شخصی و احساس او نسبت به رژیم گذشته او را پس از
انقلاب به همکاری با حزب توده واداشت. پس از پیروزی انقلاب نیز ظاهرا با
اکبر.خ پس از بیست و چند سال در منزل یکی از آشنایان ملاقات و پس از چند
ماه اکبر.خ او را به همکاری با حزب دعوت میکند. افضلی فرصت میخواهد و به
گفته خودش بنا به انگیزه اصلیاش جواب مساعد به اکبر.خ میدهد. افضلی چنین
ادعا می کرد:
هدف من فقط خدمت بود و فکر میکردم که به این طریق میتوانم به مملکتم به انقلاب و به مردم ایران خدمت بکنم.
او
نسبت به وقایع درون حزب و مرکزیت و نیز گذشته آن اظهار بیاطلاعی میکرد و
اظهار میکرد که نمیدانست نام اصلی خسرو، مهدی پرتوی و نام اصلی جوادی،
محمد معزز بوده است. وی منظور خود را از ارائه اطلاعات به حزب در اختیار
گذاشتن دادهها و اطلاعات صحیح عنوان کرد؛ به طوری که حزب توده به کمک
تحلیل سیاسی صحیح، اشتباه منافقین را مرتکب نشود و مانند آنها تعداد زیادی
شهید و کشته - « که بلاخره جوانان این مملکت بودند»- به جمهوری اسلامی
تحمیل نشود.
*دفاع افضلی از اتهام جاسوسی
در
ادامه افضلی به اتهام جاسوسی پرداخت و هرگونه اتهامی را تا حوالی عید 1362
انکار کرد و اظهار داشت که در آن هنگام چند سوال طرح شده از جانب حزب شک
وی را بر میانگیزد. بنابر ادعای او پس از مصاحبه حجت اسلام موسوی تبریزی
که مسئله جاسوسی در روزنامهها و تلویزیون طرح میشود احساس کرد که از
حسننیت، آمال خوب و میل به خدمتگذاری او سوءاستفاده شده و مشی او مورد
استفاده نامشروع قرار گرفته است. او در این باره ادعا کرد که در سفر رئیس
جمهور برای بازدید از کارخانجات بندر عباس در 7 فروردین 1362 از ایشان
اجازه بازنشستگی و ترخیص از خدمت ارتش را خواسته است. البته افضلی به پاسخ
رئیس جمهور اشارهای نکرد و مشخص نکرد که چرا به مرجع رسیدگی به درخواست
بازنشستگی مراجعه نکرده است.
افضلی
اطلاعات منتقل شده به حزب را به کلی مرتبط با مسایل پس از وقوع دانست که
ارزش عملیاتی چندانی نداشتند. برای مثال او گفت هنگامی که کاروانی متشکل از
تعدادی کشتی برای حمل کالا از بوشهر به بندر امام سازماندهی شده بود،
برابر برنامه کار خود را انجام میداد و در حین رفت عراقیها از طریق سایت
موشکی خود در ساحل غربی اروندرود با هلیکوپتر یا به وسیله مین به کاروان
مذکور حمله میکردند و صدماتی بدان وارد میآوردند و او فقط موضوع صدمه را
به اطلاع حزب میرساند. وی همچنین درباره حمله هوایی عراق به خلیج فارس و
اطلاعات داده شده به حزب بر غیرسری بودن آنها اصرار داشت و مدعی بود که حتی
تلویزیون بصره نیز فیلم آنها را نمایش میداد. افضلی افزود که از ارائه
اطلاعات به حزب در دو مورد خاص و سری شانه خالی کرده است که توضیح درباره
آن را به جهت حفظ اسرار به جلسهای خصوصی با من موکول کرد. او دوباره اصرار
کرد که در طول فعالیت خود در تشکیلات مخفی حزب، اطلاعات نظامی قابل
استفاده و قابل بهرهبرداری در امر جاسوسی یا براندازی از قبیل پادگانها،
نقشه ها، طرح های عملیات و لجستیک را به حزب نداده است و مطالب ارائه شده
در جلسات از نظر مسائل سیاسی جنبه های کلی تحلیلی داشته است.
*آخرین رهنمودهای حزب به افضلی
افضلی
درباره آخرین رهنودهای حزب در سال آخر اظهار کرد که سران تشکیلات مخفی از
وی خواسته بودند با علمای قم تماس بگیرد تا دریابد که در سطوح بالای جمهوری
اسلامی چه تغییرات و تحولاتی در جریان است. او منظور حزب از این درخواست
را چنین بیان کرد که حزب قصد داشت متوجه شود که در ایران گرایش به راست
بیشتر حاکم است یا جمهوری اسلامی ایران به شعار «نه شرقی، نه غربی» پایبند
خواهد بود؟ به گفته او حزب می خواست درباره موضوع نخست وزیری آقای
عسگراولادی و تصمیماتی که نظام در مورد حزب اتخاذ میکند مطلع شود. افضلی
اظهار داشت که باتوجه به اینکه در سطح بالای تصمیم گیری نظام، مسایل بسیار
روشن و توسط شخص امام و دو سه نفر دیگر اخذ میشد به مطلب ارزشمندی دسترسی
نیافته بود. همچنین ابراز داشت که آلت دست و سوءاستفاده قرار گرفته است و
خود را مقصر میداند و از مردم و رهبران ایران ریاست محترم دادگاه و از
امام درخواست کرد که به واسطه بیش از چهار سال خدمت به نظام جمهوری اسلامی
از اشتباهتش چشم پوشی و بخشوده شود.
*طبقه بندی اطلاعات انتقال یافته از سوی افضلی
نظر
به اینکه افضلی مدعی شده بود بخش اعظم اطلاعاتی که به حزب داده است جنبه
سری نداشته است من در این باره مجدداً از او سوال کردم او تأکید کرد که
اطلاعات انتقال یافته جنبه ارزشمند نظامی نداشته است. در عین حال گفت که
نظام طبقه بندی اسناد، مکاتبات و موضوعات در ارتش، بیشتر شکل سلیقهای دارد
و گاه اطلاعات عادی در رده محرمانه، اطلاعات محرمانه در رده خیلی محرمانه،
اطلاعات خیلی محرمانه در رده سری یا اطلاعات سری در رده به کلی سری قرار
می گیرد. بدین ترتیب افضلی طبقهبندی را به نحوی زیر سوال میبرد که هر نوع
معیار قابل قبولی برای تشخیص نوع اطلاعات انتقال یافته به حزب توده و
اتحاد جماهیر شوروی سابق را مردود می شمرد. فرافکنی و پاسخ مبهم او مرا
واداشت که توضیح او را خارج از مورد سوال قلمداد کنم و دوباره تکرار کنم که
آیا کلیه اطلاعات انتقال یافته به حزب توده سری بود یا برخی سری و برخی
غیرسری بوده است؟ افضلی در پاسخ گفت نوع اطلاعاتی که در اختیار حزب می
گذاشت، متفاوت بود. پرسیدم: بنابراین اطلاعات سری را نیز به حزب می دادید؟
او پاسخ داد که تا جایی که به یاد دارد هیچگاه اطلاعات سری را منتقل نکرده و
اطلاعاتی که به حزب داده است در نهایت ردهبندی خیلی محرمانه داشته است.
من تکرار کردم بنابراین طبقه بندی شده بودند. او گفت: می توان درباره موضوع
بحث کرد.
رو
به پرتوی کردم و نظر او را درباره اطلاعات دریافتی از افضلی پرسیدم. پرتوی
نخست اظهارات افضلی را درباره ارتباط یک طرفه حزب با وی و بیاطلاعی او از
نام حقیقی پرتوی و معزز تأیید کرد.در ادامه توضیح داد که اعضای نظامی
تشکیلات مخفی فقط میدانستد که با یک تشکیلات مخفی در ارتباطند و اطلاع
نداشتند که غیر از خودشان عده بیشتری نیز با تشکیلات مخفی ارتباط دارند.
بدین ترتیب آنها متوجه نمیشدند که تشکیلات مخفی گستردهای وجود دارد بلکه
گمان میکردند که فقط خودشان با حزب تماس مخفی دارند. وی عنوان کرد که
حدسهای بعدی اعضای ارتشی تشکیلات مخفی امری جداگانه بود و تأکید کرد که به
طور رسمی اطلاعی به آنها داده نشد.
«پرتوی»
اطلاعاتی را که افضلی به حزب داده بود، دارای جنبههای متنوع توصیف کرد و
برخی از آنها را سیاسی و برخی دیگر را نظامی نامید. او اطلاعات نظامی
دریافت شده از «افضلی» را بیشتر _ چنانکه خود وی نیز اظهار کرده بود _
مربوط به وقایع رخ داده وصف کرد و این گونه اطلاعات را، با توجه به حوزه
کاری «افضلی»، بیشتر با مسایل خلیج فارس و حملات عراق به این منطقه مرتبط
دانست. در ضمن، اضافه کرد که درباره طبقهبندی اطلاعات در ارتش اطلاعی
ندارد؛ اما گمان میکند که اطلاعات دریافتی سری _ بدان معنا که امنیت کشور
را در معرض مخاطره قرار دهد _ نبوده است. وی افزود که مطالب دریافت شده
مطلقاً اطلاعاتی نبود که به کار براندازی بیاید و تاکید کرد که مسئله
براندازی، هیچ گاه، در این دوره برای حزب مطرح نبود و هدفی درازمدت برای
آینده بود. همچنین «پرتوی» مواردی را که «افضلی» میخواست خصوصی با من
درباره آنها صحبت کند، مربوط به درخواست عوامل شوروی سابق از حزب توصیف کرد
و اضافه کرد که آن گونه اطلاعات به درد حزب نمیخورد و فقط مورد نیاز
شوروی بود. در ضمن گفت که پاسخهای «افضلی» را به درخواست این اطلاعات، در
موقع لازم به من توضیح خواهد داد.
«پرتوی»
گفت: اطلاعاتی که در سایر مسایل از «افضلی» اخذ میشد، شامل اطلاعات روز
در ارتش و خارج از ارتش در سطح بالای کشور بود. ظاهرا «پرتوی» به توصیه
موکد «کیانوری» اطلاعاتی را از «افضلی» برای حزب میگرفت تا از اوضاع کشور و
موضعگیریها و گرایشهای شخصیتهای طراز اول کشور آگاه شود و تحلیلهای
حاصل از این اطلاعات در داخل حزب استفاده شود و سپس به اتحاد جماهیر شوروی
ارایه گردد. «پرتوی» همچنین تصریح کرد که «افضلی» از تحلیلهای ناشی از
اطلاعاتی که به حزب میداد، آگاهی نداشته است.
مسیر
دفاع «افضلی» و «پرتوی» به سویی متمایل بود که اطلاعات ارایه شده از سوی
«افضلی» به حزب بیارزش جلوه داده شود. بر این اساس، من به صراحت پرسیدم که
به فرض آنکه این اطلاعات به درد براندازی نمیخورد، برای روسها که کاربرد
داشته است؟ «پرتوی» در مواجهه با این پرسش دوباره درصدد نوعی فرافکنی و
کوچک کردن محدوده کاربست اطلاعات ارایه شده از سوی «افضلی» بر آمد و افزود
که فقط در دو سه مورد خاص، شوروی درخواست اطلاعات رسمی کرده و حزب بدون
اعلام کاربرد این اطلاعات، آنها را از «افضلی» درخواست کرده است؛ اما در
عین حال گفت که «افضلی» از نوع درخواست، میتوانست تشخیص دهد که آن اطلاعات
کاربرد حزبی ندارد و جنبه استراتژیک و امنیتی دارد. در ضمن، وی گفت که
خودش هم به طور دقیق نمیدانست که کدام اطلاعات به شوروی داده میشود و
«کیانوری» در این زمینه مختار و مطلع انحصاری بوده است. «کیانوری» مجموعه
اطلاعات جمعآوری شده از تشکیلات مخفی غیرارتشی و ارتشی و نیز شبکه علنی
حزب را در اختیار داشت و خود تصمیم میگرفت که کدام اطلاعات را در اختیار
عوامل شوروی قرار دهد. دست آخر دوباره گفت که اطلاعاتی که به طور اختصاصی
برای روسها اخذ شده بود، شامل اطلاعات سیاسی و سیاسی _ نظامی میشد که به
ادعای او حتی در صورت عدم وابستگی حزب به شوروی نیز میتوانست در حزب
کاربرد داشته باشد.
من
برای چندمین بار از «افضلی» پرسیدم که مسایل و اطلاعاتی که از بولتنهای
اداره دوم ارتش به دست میآورد، جنبه سری داشت یا خیر؟ او گفت: «خیلی
محرمانه بود» در واقع او واژه «سری» را که من مطرح کرده بودم، در معنای خاص
طبقه بندی اطلاعات مورد پاسخگویی قرار داد؛ حال آنکه روشن بود که منظور من
محرمانگی اطلاعات در هر رده از طبقهبندی است. من این ترفند کلامی او را
تکرار کردم: «پس بولتنهای اداره دوم سری نیست؛ خیلی محرمانه است؟!» او بار
دیگر تکرار کرد: «بله، خیلی محرمانه است.» من از آنجا که به محتوای
اطلاعات تبادل شده واقف بودم، پرسش بعدی را به محتوای یکی از این اطلاعات
ربط دادم و اشاره وار از او درباره توصیهای که به روسها درباره افغانها
کرده بود، توضیح خواستم.
«افضلی»
در پاسخ گفت که واحدهای نظامی افغانستان که در نزدیکی مرز ایران قرار
دارند، با یکدیگر در جنگ و گریزند و اداره دوم، اطلاعاتی را از طریق استراق
سمع از این واحدها جمعآوری کرده بود که در بولتن اداره دوم به محتوای
این اطلاعات _ از جمله مشخصات گردانهای درگیر، محل زد و خوردها و آمار
کشتهها، زخمی ها و دستگیرشدگان افغان _ اشاره میشد و او مجموعه این
اطلاعات را به حزب توده منتقل کرده بود. «افضلی» از طریق رابطین حزب توده
به نیروهای شوروی توصیه کرده بود که در صورت قرار دادن دستگاه ساکروفون روی
ادوات مخابراتی، پیام ها برای جمهوری اسلامی قابل دستیابی نخواهد بود.
من
از «پرتوی» نیز دراین باره توضیح خواستم و او ماوقع را چنین توصیف کرد که
«افضلی» گفته بود، مجموعه اطلاعاتی در بولتن اداره دوم درباره حرکت
واحدهای مرزی نیروهای افغانستان، ارتش افغانستان و واحدهای نظامی
جدیدالتاسیس وجود دارد که مرتبط با مجاهدین افغان است و از طریق استراق
سمع سیستم مخابراتی آنها به دست آمده است.
سپس
«افضلی» توصیه میکند که مسئله به اطلاع افغانها برسد. طبیعتاً منظور او
رساندن اطلاع به افغانها توسط شوروی بود؛ زیرا اطلاعات مذکور به افغانهای
متحد شوروی مربوط میشد.
در
مقابل، «پرتوی» به منظور پنهان ساختن رابطه حزب با شوروی به «افضلی» اظهار
میکند که حزب تماسی با شوروی ندارد و در پاسخ لبخندی از «افضلی» دریافت
میکند. پس از آن که «پرتوی» توصیه «افضلی» را با «کیانوری» در میان
میگذارد، «کیانوری» نمونهای از اطلاعات بولتن را که از طریق استراق سمع
حاصل شده بود، درخواست میکند و «افضلی» نیز چند مورد از اطلاعات را منتقل
میکند تا اطمینان عوامل شوروی جلب شود.
در
اینجا به مورد دیگری از اطلاعات تبادل شده که در پرونده، مذکور بود ارجاع
دادم و درباره نقشه برخی موشکها و ناو غرق شده حامل آنها از «افضلی» سوال
کردم.
«افضلی»
به انتقال اطلاعات ذکر شده به حزب اذعان داشت و گفت مطلبی که قصد داشت به
صورت خصوصی با من مطرح کند، همین موضوع بوده است. وی اظهار داشت که اطلاعات
انتقال یافته، اطلاعاتی است که در نیروی دریایی وجود دارد و مدعی شد که
درباره ناو اطلاعات خاصی ارایه نداده است، اما در عین حال گفت موضوع را
برای «پرتوی» بسط و درباره غرق شدن ناو مزبور و محل آن توضیح داده است و
همچنین تصریح کرد که محل غرق شدن ناو به گونهای بود که در تیررس ایران و
عراق _ هر دو _ قرار داشت و دسترسی هیچ یک از طرفین به آن ممکن نبود. او
تاکید کرد که عوامل شوروی میتوانند آن را از خلیج فارس خارج کرده به نقشه
موشک دست یابند. البته وی مدعی بود که اطلاعات انتقال یافته در اختیار
عراقیها نیز بود تا اهمیت اطلاعات یاد شده را کمتر از ارزش واقعی آن جلوه
دهد.
با
توجه به تصریح «پرتوی» نسبت به اطلاع «افضلی» از ارتباط حزب با شوروی، من
به ادعای «افضلی» اشاره کردم که در دفاع پیشین خود گفته بود که قصدی جز
خدمت نداشته است. من به وضوح از «افضلی» پرسیدم: «وقتی که شما به دوستان
حزبی خود توصیه میکنید که بروند اطلاعات را برای استفاده عوامل به شوروی
بگویند، به نظر شما جاسوسی برای شوروی خدمت به انقلاب به حساب میآید؟»
«افضلی» طفره رفت و به مسئله پیشنهاد استعفای خود به رئیس جمهور اشاره کرد و
این مسایل را مربوط به زمستان 1362 دانست.
من
تکرار کردم: من عرض میکنم که شما میدانستید؟ این عبارات خود شماست که از
آن استفاده میشود. شما نه تنها میدانستید که رابطین حزب، جاسوس شوروی
هستند، بلکه اطلاع داشتید که منبع اطلاعاتی و جاسوس شوروی هستید. این از
عبارات خودتان استخراج میشود. جواب حرفهای خودتان را بدهید! میفرمایید
که «من لااقل در مورد این دو مسئله توصیه کردم که اطلاعات را به شوروی
برسانید.»
«افضلی»
مدعی شد که فقط در این باره حدس میزد که دوستان حزبی او از اطلاعات سوء
استفاده کنند(!) و به همین سبب به جای آنکه به ایشان جواب بدهد، گفته است
که ناو در فاصله پنج شش مایلی نقطهای مشخص قرار دارد و روسها میتوانند
به آنجا رفته، اطلاعات کاملتر را به دست آورند!
«افضلی»
از ارائه پاسخهای روشن و واضح سرباز میزد و سوالات من را با عباراتی
طفره آلود و مبهم پاسخ میداد. من بار دیگر پرسیدم که پس شما میدانستید که
رابطین حزبیتان و خودتان جاسوس شوروی هستند و به رغم این آگاهی، اطلاعات
را منتقل کردهاید؟ «افضلی» پاسخ داد که در اوایل چنین اطلاعی نداشته است؛
اما در اواخر زمستان 1362 و مدت کمی پیش از بازداشت، این فکر به ذهن او
خطور کرده است که بداند چه میکند!
پرسش
خود را تکرار کردم تا بالاخره قبول کند که میدانسته اطلاعات به عوامل
شوروی میرسد؟ او گفت حدس میزد و به عنوان «یک عضو ساده حزبی» گمان میکرد
که به هر حال دو حزب کمونیست در ایران و شوروی به طریقی با یکدیگر ارتباط
دارند. سپس افزود که به هر حال، فرض کنید حزب کمونیست ایتالیا با حزب
کمونیست شوروی تماس سیاسی دارد و هر کس چنین ارتباطی را کتمان کند دروغ و
غلو بزرگی را گفته است.
*دفاع دادستان از کیفرخواست
در
اینجا دادستان به دفاع از کیفرخواست پرداخت. دادستان به عبارات «افضلی»
درباره شروع فعالیت مجدد در حزب استناد کرد. «افضلی» گفته بود: «فساد و ظلم
و جور و محرومیت را احساس و برای رفتن جامعه به سوی قسط و تعادل، لزوم یک
حزب چپ را برای مملکت ضروری تشخیص داده است». دادستان در این باره پرسید که
َیا او در آغاز فعالیت خود، نظام کمونیستی شوروی را میشناخت یا خیر؟ پاسخ
افضلی منفی بود. دادستان گفت: «اگر نمیشناختید چگونه میتوانستید فرض
کنید که حزب توده قادر است برای هدایت جامعه به سوی قسط و عدالت کاری کند و
اگر میشناختید، اطلاعات صحیحی که از جامعه شوروی در دست است، دقیقاً خلاف
این ادعا را ثابت میکند؛ زیرا هدف حزب کمونیست شوروی هرگز تامین قسط و
عدالت و آزادی نیست.» دادستان، تشریح این مطلب را خارج از وظیفه دادگاه
توصیف کرد و به انگیزه عقده حقارت و رنجهای ناشی از رژیم گذشته که توسط
«افضلی» عنوان شده بود، اشاره کرد و گفت: «آیا بعد از پیروزی انقلاب
اسلامی، سرنگونی رژیم سلطنتی و تصویب جمهوری اسلامی با رای بیش از 98 درصد
مردم چیزی از رنج رژیم گذشته باقی مانده بود؟» دادستان تحلیل مسئله را از
طریق دستاویزهایی نظیر «عقده حقارت» و مسایل روانی موجه ندانست و پرسید:
«شما چگونه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان فردی از افراد ملت مسلمان
ایران _ که رژیمهای شرق و غرب را با سرنگونی نظام سلطنتی شکست داده بود _
عقده حقارت داشتید؟» سپس افزود که تمامی مناصب حکومتی که در نظام گذشته
منفور مردم بودند، در نظام جمهوری اسلامی محبوب مردم شدند و محملهایی نظیر
جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی و تاجگذاری که موجب عقده حقارت ملت میشدند،
از بین رفتند. بدین ترتیب نتیجه گرفت که اساساً پیوستن به حزبی نظیر حزب
توده «برای عقده حقارت» در حکومتی که تمامی مردم در صحنههای آن حضور
دارند، بیمعناست.
در
ادامه، دادستان به مسئله سری بودن یا نبودن اطلاعات انتقال یافته به شوروی
اشاره کرد و مستندات حقوقی آن را توضیح داد؛ بخصوص که پرونده «افضلی»
مشحون از اطلاعات سری و خیلی محرمانهای بود که از طریق حزب توده در اختیار
شوروی قرار گرفته بود. به خلاصه مطالب دادستان اشاره میکنم. اساساً مبنای
این مسئله که خبری سری است یا نه عرف است و منبع تشخیص این عرف دادگاه
میباشد. در مشاغل اداری، سیاسی و نظامی نیز عرف هر یک از این حرفهها و در
مورد مسایل شخصی، عرف عمومی مردم ملاک است. به عنوان مثال، در ماده 106
قانون تعزیرات، اشاره شده است که اطبا، جراحان و دوا فروشان، به مناسبت
حرفه خود، باید محرم اسرار باشند. حال، به فرض چنانچه شخصی علیه یک دوافروش
به سبب افشای بیماری قند خود اقامه دعوا نماید، تشخیص عرف جامعه در این
زمینه بر عهده دادگاه است. گفته «افضلی» در این باره که مهرهای روی نامهها
مبنای قضاوت دادگاه درباره میزان محرمانگی آنها نیست درست بود؛ زیرا میزان
محرمانگی در حوزه صلاحیت تعریف میشود؛ چنانکه اطلاعات مرتبط با مسایل
شخصی نیز چنین حکمی دارد. فرضاً ساعت آمد و رفت افراد اغلب مصداق سر تلقی
نمیشود، اما همین مسئله ممکن است برای دشمن دارای اهمیت استراتژیک باشد و
در این صورت، ارایه همین اطلاع مختصر به دشمن به معنای افشای اطلاعات سری
قلمداد میگردد. در واقع در تمامی قوانین _ اعم از قوانین قدیم و نیز قانون
تعزیرات که در هنگام محاکمه اصل فرض میشد _ افشای هر خبری که برای دشمن
متضمن فایدهای باشد جاسوسی است.
همچنین
دادستان با فرض صحت گفته «پرتوی» - دال بر آنکه اطلاعات داده شده سری
بوده، ولی در عین حال خطری برای امنیت کشور نداشته است - استدلال نمود که
هر اندازه نیز اطلاعات مبادله شده به حال امنیت ملی بیخطر تلقی شود، صرف
اقرار به افشای اسرار برای اثبات عمل جاسوسی کفایت میکند. در ضمن در باب
این ادعای «افضلی» که خود را یک عضو ساده حزب به حساب میآورد و از ارتباط
خود با تشکیلات مخفی حزب مطلع نبوده است به گفتههای «پرتوی» استناد کرد
که «افضلی» - هر چند به او گفته نشده بود - میدانست با چه کسانی در ارتباط
است.
گذشته
از آنکه «افضلی» نام مستعار نیز داشته است و دست کم از همین مطلب میتوان
دریافت که او از وجود تشکیلات مخفی و تدارک برای انجام مجموعهای از
عملیاتها آگاهی داشت. دادستان در ادامه به این نکته اشاره کرد که «پرتوی»
پس از دریافت اطلاعات مربوط به افغانستان، از افضلی خواسته بود مطالب خود
را مکتوب سازد و پرسید: هیچ فکر نکردید که این نوشته برای چیست؟ در حالی که
خودتان صراحتاً بیان کردید که میدانستید این حزب با حزب کمونیست شوروی در
تماس و ارتباط است.
دادستان
نتیجه گرفت که آگاهی افضلی از وجود تشکیلات مخفی و سریبودن و مفیدبودن
اطلاعات به حال دشمن محرز است و افزود که دشمن هیچ گاه در صدد کسب اطلاعات
بیفایده بر نمیآید و این را تمامی افراد عامی نیز میتوانند دریابند؛ چه
رسد به افراد حزبی و سیاسی
*پاسخ افضلی به اظهارات دادستان
پس
از پایان سخنان دادستان، از افضلی خواستم چنان چه پاسخی دارد، بیان کند.
افضلی نخست در مقام پاسخ، عقده حقارت روانی خود را به سرکوب شدید در سن 15
- 16 سالگی مربوط دانست و این امر را از عوامل پاسخ مساعد به «اکبر-خ»
معرفی کرد. سپس اظهار داشت که با دادستان هم عقیده است که نظام جمهوری
اسلامی، نظامی متعلق به مردم، جوشیده از متن مردم و برای تحقق اهداف مردم
است. در ادامه مدعی شد که در زمان پیوستن مجدد به حزب توده آن طور که باید و
شاید جمهوری اسلامی و بخصوص خط امام را نمیشناخت و در این زمینه خود مقصر
دانست و تقاضای پوزش و بخشش نمود.
*اعتراف افضلی به تقصیر
مجموعه
فرافکنیها و پاسخهای نامربوط به اتهامات را که از «افضلی» دریافت
میکردم، موجب شد که ادعاهای او را مبنای پرسش قرار دهم. بنابراین از او
خواستم توضیح بدهد که از چه زمانی متوجه شده است نظام جمهوری اسلامی یک
نظام مردمی است. «افضلی» در پاسخ گفت تقریبا از آغاز همکاری خود با حزب،
نظام جمهوری اسلامی ایران را به عنوان نظامی صددرصد مردمی پذیرفته بود. من
پرسیدم: «پس چطور به همکاری با حزب ادامه دادید؟» افضلی پاسخ داد که خود را
در این زمینه مقصر میداند و اشتباه خود را قبول دارد.
در
اینجا سکوت حکمفرما شد. سکوت «افضلی» باعث شد تا از او بخواهیم به دفاع
خود ادامه دهد. او درباره درجه محرمانگی مدارک انتقال یافته به حزب اذعان
داشت که دارای طبقهبندیهای متنوع - و از جمله سری - بوده است. درباره
وجود تشکیلات مخفی نیز فقط گفت حدس میزده است که چنین تشکیلاتی وجود داشته
باشد و در اواخر سال 1362 از پرتوی و معزز پرسیده است، اما آنها گفتهاند
که چنین چیزی وجود ندارد. او دوباره تلاش کرد که خود را بیگناه جلوه دهد و
افزود که به طور رسمی نسبت به وجود تشکیلات مخفی آگاهی نداشته، لیکن وجود
آن را احساس میکرد.
*طفره رفتن افضلی از پذیرفتن اتهام جاسوسی
پرسیدم:
آیا قبول دارید که به جمهوری اسلامی خیانت کردهاید؟ افضلی گفت که فقط به
آن علت تقاضای عفو و بخشش کرده است که خود را گناهکار میداند و قلباً از
اعمال خود نادم و پشیمان است.
بار
دیگر به او گفتم که یکی از اتهاماتش جاسوسی است و پرسیدیم که آیا قبول
دارد به نفع اجانب جاسوسی کرده است؟ دوباره طفرهرویهای افضلی آغاز شد و
درباره تماس حزب توده با حزب کمونیست شوروی گفت فقط به عنوان شخصی که
روزنامه و کتاب خوانده و به کشورهای مختلف سفر کرده است، نتیجهگیری کرده
بود. مجدداً درباره اطلاعات مربوط به افغانستان مدعی شد که در هنگام انقلاب
اطلاعات، کوچکترین دلیلی برای آگاهی از ارتباط و تماس حزب توده با
نظامیان خارجی نداشته است و حتی یک درصد حدس نمیزد که با نظامیان یک کشور
خارجی در تماس باشد. او این گفته خود را «عین واقعیت» توصیف کرد.
افضلی
اصرار داشت که اطلاعات انتقال یافته را حایز جنبههای سیاسی ارزیابی کرده و
آنها را برای حل برخی مسایل سیاسی مثمر ثمر دانسته است. سپس اجازه خواست
که در مورد اطلاعات مربوط به تحرکات مرزی افغانستان - که به گفته او تنها
اطلاعاتی بود که به ابتکار وی به حزب داده شده بود - توضیحاتی استراتژیکی
به من بدهد. من او را به سمت پرسش اصلی هدایت کردم و گفتم: سوال من از شما
این است که آیا قبول دارید که شما به نفع اجانب جاسوسی میکردید یا نه؟ او
گفت احساس میکند مطالبی که در اعترافات رادیویی و تلویزیونی خود گفته است،
در دادگاه علیه او استفاده میشود و باز مدعی شد که در هنگام ارتکاب جرم و
تا پیش از اواخر سال 1362 خود را جاسوس نمیدانست.
*اظهارات پرتوی درباره جاسوسی حزب و افضلی
حشو
و زواید توضیحات افضلی من را واداشت که در این باره از پرتوی توضیح
بخواهم. پرتوی از من خواست که مختصری درباره سوابق فعالیتهای جاسوسی حزب
توده صحبت کند و من خواستم مطلب را هر چه فشردهتر بیان نماید. مطالبی که
پرتوی اظهار کرد به صراحت برخی از مسایل تاریخی مرتبط با مارکسیسم را در
ایران مرتفع ساخت. وی توضیح داد که حزب توده در طول 41 سال فعالیت به عنوان
شعبه با بخش ایرانی حزب کمونیست شوروی عمل میکرد و جز متابعت کورکورانه
از دستورهای مرکزیت حزبی در شوروی، ماموریتی را به انجام نرسانده است. او
از توضیح فعالیتهای قبل از انقلاب حزب توده صرفنظر کرد و اظهار داشت که
پس از پیروزی انقلاب، با بازگشت رهبری و مرکزیت حزب توده به داخل کشور، دور
تازه و گستردهای از فعالیتهای جاسوسی در ایران شروع شد.
بدین ترتیب پس از انقلاب، مسئله ارائه اطلاعات در عرصههای مختلف مملکتی به عوامل شوروی آغاز میشود.
در
این میان عوامل شوروی تحت عناوینی همچون دیپلمات، نماینده و غیره در ایران
حضور داشته، به دستور رهبری حزب تماسهای مختلفی را با اعضای حزب برقرار
میکنند. «پرتوی» اقرار کرد که خود مدتی در این باره درگیر بود و اندیشده
است. از اواسط سال 1358 که «کیانوری» سازماندهی شماری از افراد نظامی مرتبط
با تشکیلات مخفی را به «پرتوی» واگذار میکند، از وی میخواهد که اطلاعات
نظامی خاصی را - شامل کتابها، جزوات و اخبار فوقالعاده سری و دارای
اهمیت جهانی - از اعضای ارتشی حزب اخذ و تهیه کند و در اختیار عوامل شوروی
قرار دهد.
پرتوی
تاکید میکرد که این گونه اطلاعات برای نیروهای شوروی حایز اهمیت
فوقالعاده بود به طوری که برای دریافت آنها پافشاری بسیار زیادی
میکردند. او مدعی بود که در ابتدای امر (اواسط سال 1358) که با عوامل
شوروی ارتباط مستقیم نداشته است. به طور کامل نسبت به رسالت کیانوری توجیه
نبود، اما بعدها طی تماسهای مستقیم با عناصر خارجی، به طور علنی شاهد این
خیانتها بوده است. او گفت که خود در سال 1358 هنگامی که در ارتباط مستقیم
با شورویها نداشته است، از ارتشیهای زیرمجموعه خود و مسئولان آنها من
جمله افضلی - اطلاعاتی را درخواست میکند که هر فرد ناواردی به راحتی
میتواند تشخیص دهد این گونه اطلاعات قابل استفاده در حزب نیست. پرتوی
تصریح کرد: این اطلاعات قطعاً به درد شوروی میخورد و این را هر کسی
میتوانست تشخیص بدهد.
بنا
به اظهارات پرتوی، افضلی در بدو امر، دسترسی خود را به اطلاعات فوقالذکر
انکار و به راهنماییهای کلی در زمینه نحوه دسترسی به اطلاعات درخواستی
بسنده کرد. در مرحلهای نخست، این گونه اطلاعات ناواضح به «کیانوری» تحویل
میشد و بالطبع عوامل شوروی رد میکنند. پس در سال 1359 پرتوی به دستور
کیانوری با یکی از ماموران شوروی ارتباط مستقیم برقرار میکند و در حدود
چهارماه مسئولیت دریافت درخواستهای شوروی و تحویل اطلاعات را بر عهده
داشته است.
پس
از آن در سال 1359 به علت دستگیری پرتوی - به دلیلی غیرسیاسی - ارتباط وی
با عوامل شوروی قطع میشود، ولی ارتباط توسط دیگران ادامه مییابد. به هر
صورت در سال 1359 حتی در مقطع بازداشت پرتوی - تهیه و ارائه این گونه اسناد
و اطلاعات برای شوروی ادامه مییابد. آنچه از اعترافات پرتوی قابل استخراج
است، آن است که از سال 1358 تا انحلال حزب توده و کشف تشکیلات مخفی توسط
نیروهای وفادار و فداکار جمهوری اسلامی، در عمل جاسوسی حزب توده برای شوروی
استمرار داشته است. پرتوی افزود که روسها در سال 1361 لیستهای مشخصی را
برای اخذ اطلاعات ارائه میکردند که یکی از این گونه لیستها به افضلی نشان
داده میشود اما افضلی نتوانسته بود لیست درخواستی را تهیه کند.
پس
از آن پرتوی به اطلاعات مربوط به موشک غرق شده در خلیجفارس اشاره کرد. به
گفته او، این موضوع ظاهراً از جمله مسایل درخواستی عوامل شوروی بوده است و
از افضلی خواسته بودند اطلاعات درخواستی را تهیه کند. به ادعای پرتوی،
افضلی ابتدا پاسخ میدهد که چنین اسنادی وجود ندارد و گویا در جریان انقلاب
از بین رفته یا از ایران خارج شده است. به هر صورت ظاهراً در مرحله نخست،
افضلی وانمود میکند که ارائه این اطلاعات ناممکن است، اما پس از مدتی
اظهار میکند که مسئله موشک حدوداً به یک و نیم تا دو سال قبل اواخر 1360 و
اوایل 1361 باز میگردد و میتوان با مراجعه به محل غرق شدن ناو حامل
موشک، مختصات دقیق موشک را به دست آورد. افضلی با توجه به اطلاعی که از
ارتباط حزب با شوروی داشته است، به پرتوی گفته بود: آنها که امکانش را
دارند برایشان کاری ندارند و می توانند به راحتی بروند و مختصات موشک را
بردارند.
پرتوی
گفتههای افضلی را به کیانوری منتقل میکند و کیانوری پس از طرح مسئله با
عوامل شوروی مختصات دقیق محل غرق شدن ناو را درخواست میکند. افضلی در پاسخ
این درخواست مختصات دقیق آن نقطه را با گرید دریایی دقیق و مشخص در اختیار
پرتوی قرار میدهد. البته پرتوی افزود که بعدها به علت قرار داشتن منطقه
مزبور در حوزه منطقه جنگی ایران و عراق، امکان دستیابی شوروی به مختصات
موشک و ناو منتقی شد.
سپس
پرتوی به اطلاعات مربوط به تحرکات مرزی افغانستان اشاره کرد. نکته قابل
توجه اطلاعات وی آن بود که افضلی پس از ارائه اطلاعات مستخرج از بولتن
اداره دوم ارتش به پرتوی توصیه کرده بود که هر چه زودتر اطلاعات به شوروی
داده شود تا با قرار دادن صافیهای مخصوص امکان استراق سمع دستگاههای
مخابراتی خود را از سوی جمهوری اسلامی از بین ببرند. البته در ادامه هم
افزود که هیچ وقت به طور رسمی به ارتباط با شوروی اشاره نکرده و با وجود
اطلاع طرفین به روی هم نیاورده بودند. بدین ترتیب پس از طرح مسئله با
کیانوری، پرتوی نمونههایی از اطلاعات اخذ شده از سوی جمهوری اسلامی را از
افضلی میخواهد و افضلی نیز نمونه اطلاعات را به وی منتقل میکند و
درباره نحوه جلوگیری از استراق سمع به پرتوی توضیح میدهد.
اظهارات
تکاندهنده پرتوی تا حد زیادی امکان طفره رفتن و انکار را از افضلی
میگرفت. رو به افضلی کردم و پرسیدم: با توجه به مسایلی که ایشان مطرح
کردند بالاخره شما قبول دارید که برای شوروی جاسوسی میکردید یا نه؟
*اعتراف تلویحی افضلی به جاسوسی
افضلی
پاسخ داد: غیر مستقیم شاید بشود اسمش را این طور گذاشت. اصرار افضلی در
ابهام آلود کردن اعترافات و اقرارهایش رفته رفته به گرفتن وقت دادگاه منجر
میشود. من با حالتی تحکمآمیز پرسیدم: غیر مستقیم یعنی چه؟! آیا منظورتان
از غیرمستقیم این است که شما به ایشان میگفتید و آقای پرتوری هم به آقای
کیانوری و آقای کیانوری هم به جاسوسخانه، آنها هم به اربابهایشان
میگفتند؟ افضلی با این تصور که نحوه جمعبندی او در حکم دادگاه تاثیری دارد
به همان شیوه پیشین پاسخ داد: تا یک حد زیادی این طوری بود!
در
اینجا به مطالب مندرج در پرونده اشاره کردم و توضیح دادم که مروری بر
پرونده «افضلی» نشان میدهد که وی از ابتدا از ارتباط حزب با شوروی اطلاع
داشته است. علاوه بر آن، تصریحات «پرتوی» و مطالب ضمنی «افضلی» به طور کامل
نشان میداد که وی با وقوف کامل، جاسوسی کرده است؛ بخصوص که بسیاری مطالب و
اطلاعات، در پرونده موجود بود که در دادگاه به بحث گذاشته نشد و به کلی بر
اتهام جاسوسی «افضلی» دلالت داشت. سپس به قرائت فهرستی از اطلاعات ارائه
شده از سوی «افضلی» به شوروی پرداختم. این فهرست به شرح ذیل بود:
1. گزارش فروش ده موشک به نیروی دریایی، کشتیهای عبوری و میزان تلفات؛
2. گزارش اختلافات داخلی در حاکمیت در زمان «ابوالحسن بنیصدر»؛
3. گزارش تفصیلی درباره تغییر محل قرارگاههای جنگی جمهوری اسلامی ایران در جنوب کشور؛
4. گزارش نتیجه سفر به لیبی و سلاحهایی که بنا بوده است از جانب لیبی به ایران داده شود؛
5. گزارش دیدار با نخست وزیر؛
6. گزارش دیدارهای مکرر با رئیس جمهور؛
7. ارائه اطلاعاتی درباره جزیره خارک؛
8. گزارش آغاز طرح پرونده حزب توده در دادستانی انقلاب ارتش؛
9. گزارش آمار تلفات جنگ؛
10. ارائه آمار فروش نفت و ارقام ذخایر ارزی؛
11. گزارش تفصیلی درباره سمینار محرمانه سران نیروهای مسلح؛
12. گزارش ملاقات با وابسته سیاسی ایتالیا؛
13. ارائه
اطلاعات نظامی مربوط به سلسه عملیات والفجر مقدماتی، والفجر یک و والفجر
دو، و نیز اشکالات پیش آمده در روند اقدامات عملیاتی نظامی ایران (این
اطلاعات با توجه به کمکهای ابرقدرتهای شرق و غرب به عراق، جنبه کاملا
سرنوشتساز داشت)؛
14. ارائه آمار نیروهای سپاه؛
و...
مجموعه
موارد مندرج در پرونده، به صورت خلاصه تحت 25 عنوان ذکر شده بود که من از
قرائت بقیه موارد خوداری کردم و تاکید کردم که دادگاه متوجه است که موارد
مندرج در پرونده مشتی از خروار است. توضیح دادم که با توجه به موقعیت،
ارتباطات، تخصص، سواد و قرارهای مخفی «افضلی» تمام موارد مذکور در پرونده
دلالت بر آن دارد که او بر وجود تشکیلات مخفی، ارتکاب به عمل جاسوسی و
برنامه درازمدت حزب برای در دست گرفتن قدرت، وقوف کامل داشته است. در واقع
مشخص بود که «افضلی»از مسئله براندازی نظام جمهوری اسلامی به وسیله حزب
اطلاع داشت و به نحوی رفتار میکرد که در صورت در دست گرفتن قدرت توسط حزب
توده، وی نیز بینصیب نماند. در ادامه، از او خواستم که اگر پاسخی در
موارد مذکور دارد بیان کند.
*اظهارات افضلی
«افضلی»
ابراز کرد که آنچه را نوشته است و رئیس دادگاه به آن اشاره کرد، قبول
دارد؛ اما درباره گزارش سمینار محرمانه نیروهای مسلح، فقط به «پرتوی» گفته
بود که اکثر معاونین وزارتخانه درباره جنگ صحبت کردهاند! همچنین افزود که
اطلاعات مربوط به سلسله عملیات والفجر یک و دو را پس از اتمام عملیات به
«پرتوی»منتقل کرده است!
تاکید
کردم که اتمام عملیات دلیل خوبی برای ارائه اطلاعات به شوروی نیست! و
اضافه کردم که ارائه این اطلاعات به حزب توده، امکان پیشبینیهای نظامی
شوروی را درباره ایران فراهم میکرد؛ بویژه آنکه در پرونده اقرار کرده بود
که حتی نقل و انتقال نیروهای نوار مرزی شمالی و جنوبی را به «خسرو»اطلاع
داده است. «افضلی» دوباره به صحت اقرارهای ذکر شده در پرونده خود اعتراف
کرد و این بار به مسئله براندازی پرداخت ومدعی شد که با توجه به وقوف کامل
به اعتقادات مذهبی مردم و اینکه خود متولد شهر قم بوده است، حزب توده را
برای در اختیار گرفتن قدرت در ایران ناتوان میدانست. وی ادعا کرد که از
طرح حزب برای براندازی بیاطلاع بوده است و اظهار داشت: «در رابطه با
براندازی، مهمات، اسلحه و نقشه به کسی ندادم.»
پرسیدم:«این
اقلام را حزب نخواست یا اینکه خواست و شما ندادید؟» او که رفتهرفته به
درک واقعیت امر نزدیک میشد و از انکارهای بیهوده دست میکشید، گفت که به
یاد نمیآورد حزب از او چنین اقلامی را خواسته باشد و اصرار کرد که اقدامی
برای براندازی انجام نداده است. سپس مدعی شد که خدماتی نیز انجام داده است و
دادگاه فقط گناهان و تقصیرات او را مطرح میکند، در حالی که میخواهد
کارهای خوب او نیز مورد توجه قرار گیرد. او در عین حال افزود که خود را
مقصر میداند. من ازاو سؤال کردم که آیا اعتراف میکند که به جمهوری اسلامی
خیانت و برای شوروی جاسوسی کرده است؟ «افضلی» ابراز کرد که عمق مسئله را
درک نمیکرده و قصد انجام عملی را بر ضد جمهوری اسلامی نداشته است. من
پرسیدم که مگر جاسوسی، اقدامی بر ضد نظام جمهوری اسلامی نیست؟ «افضلی» در
پاسخ این سؤال سکوت کرد.
*سؤالی در مورد کمک مالی به حزب
پرسش
بعدی من از «افضلی» درباره کمکهای مالی او به حزب توده بود که در پاسخ،
کمکهای خود را در مراحل اولیه ماهیانه 500 تومان، و پس از آن ماهیانه 1000
تومان و در اواخر ماهیانه 2000 تومان ذکر کرد و این کمکها یک دهم درآمد
او بوده است. همچنین اضافه کرد که یک کمک فوقالعادهای 10 یا 20 هزار
تومانی نیز به حزب کرده است که از محل فروش زمین خود در قم به دست آورده
بود و گفت: «برداشت من این بود که چون آقایان کار و شغلی ندارند، باید به
هر حال یک جوری مخارج آنها را تامین کرد!»
*آخرین دفاع افضلی
مطالب
مبهمی برای دادگاه باقی نمانده بود و من از «افضلی» خواستم آخرین دفاع خود
را مطرح کند. او خود را مقصر و مستوجب کیفر دانست و رای صادره از جانب
دادگاه را قبول کرد. سپس افزود که به مشیت خداوند معتقد است و از دادگاه
استدعا کرد که در صورت عدم صدور حکم اعدام، ندامت او و سابقه بیست ساله
کاری و توانایی او را در تدریس دروس دانشکده فنی مدنظر قرار دهد. در پایان
نیز از امام امت عذرخواهی نموده، تقاضا کرد که وی را به عنوان یک فرزند
مقصر عفو بفرماید.
*پرسشی خارج از موضوع محاکمه
در
پایان دادگاه، رو به «افضلی» کردم و گفتم: دادگاه به پایان رسیده است؛ اما
بیندیشید که چنانچه قاضی چنین دادگاهی بود، چگونه در مورد خودش قضاوت
میکرد. به او یادآوری کردم که نظام جمهوری اسلامی فردی چون او را که - به
تعبیر خود وی - تحقیر شده بود و در نظام گذشته فاقد هرگونه موقعیت شغلی
قابل توجهی بوده است، مورد اطمینان قرار داد، تا حدی که وی را به عنوان یکی
از فرماندهان سه گانه ارتش ارتقا داد. از او خواستم درباره خود که به لطف
نظام جمهوری اسلامی از حقارت نجات یافته، امین نظام تلقی شده وامکان
دسترسی به اسرار را یافته است، قضاوت کند. به «افضلی» گفتم:
«هنگامی
که چنین کسی به نظامی صددرصد مردمی که دارد با ابرقدرت شرق و غرب میجنگد و
آن همه خوبی در حق او کرده است، خیانت کند، اگر بیاید به این نظام و به
مردم خیانت کند، شما خودتان اگر قاضی بودید در مورد او چه قضاوتی
میکردید؟» «افضلی» با سرافکندگی تمام پاسخ داد: «من چون قاضی نیستم
نمیدانم چه بگویم؛ اما چنین فردی باید تنبیه شود. من قبول دارم که مقصر
هستم.» پرسیدم که چه تنبیهی را برای چنین فردی مناسب میدانید؟ گفت:
«نمیدانم»
*توضیحات کیانوری و خاتمه دادگاه
در
خاتمه دادگاه «ناخدا یکم بهرام افضلی»، «کیانوری» به توضیح مسائلی درباره
حزب توده پرداخت. او - چنانکه در مصاحبههای تلویزیونی خود نیز گفته بود -
اظهار کرد که حزب توده از آغاز تاسیس به صورت یک حزب کاملا وابسته و تابع
اتحاد جماهیر شوروی عمل میکرد و وابستگی حزب به شوروی، اعضا و مرکزیت آن
را وادار به اقداماتی میکرد که به نحو آگاهانه خیانت به «ملت ایران» و
«انقلاب واقعی مردم ایران» بوده است. «کیانوری» تصریح کرد: حزب برای شوروی
جاسوسی میکرد و ادعا نمود که به موجب تصوراتی که نسبت به سیستم شوروی و
کشورهای نظیر آن داشتهاند، گمان میکردند از این طریق، فعالیت آنها به سود
مردم جهان تمام خواهد شد. او اذعان داشت که انقلاب اسلامی ایران جریان
جدیدی را در سراسر جهان پدید آورد؛ زیرا اغلب مبارزه با امپریالیسم غرب در
انقلابها، مصادف با نوعی وابستگی انقلاب اسلامی به بلوک شرق را به طور
عمیق درک نکرده بود. او دوباره به گفته «استاد شهید مطهری» ارجاع داد و به
صراحت گفت: «ما ایران و مردم آن را نشناختیم و توجهمان بیشتر به شوروی
بود.» سپس اضافه کرد که در زمینه فعالیتهای جاسوسی، حزب توده هر آنچه از
عهده آن بر میآمد انجام داده است و با صراحت تمام افزود که در صورت دسترسی
به اسرار بیشتر، اطمینان دارد که به طور حتم به عوامل شوروی منتقل میکرد.
«کیانوری»،
ضمن اشاره به مسئله براندازی گفت که آرزوی هر حزب سیاسی دستیابی به قدرت
است و در حزب توده نیز هر چند - به ادعای او - صحبتی از این موضوع نبوده
است، هر عمل سیاسی و تبلیغاتی و هرگونه اقدامی علیه جمهوری اسلامی برای
رسیدن به این هدف انجام میشد. او هدف حزب را دستیابی به قدرت در شرایط
بحرانی عنوان کرد و گفت: «این واقعیتی است که همه آنهایی که با کمونیسم
آشنا هستند میدانند و نمیتوانیم آن را انکار کنیم». «کیانوری» با صراحت
هرچه بیشتر ابراز کرد که اقدامات حزب برای ایجاد سازمانهای افسری، مخفی،
نفوذ در ارگانها و جاسوسی برای شوروی به منظور دستیابی به قدرت صورت گرفته
است. وی درباره زمان مورد نظر حزب برای براندازی گفت:
«خواب
و خیال و تصورات ما این بوده که در زمانی که با برخوردهای داخلی، بحرانی
به وجود آید از بحران استفاده کنیم و به قدرت برسیم. حالا که آبها از
سرمان گذشته است، میفهمیم که واقعا خام بودیم و کودکانه و احمقانه فکر
میکردیم.»
او درباره جمهوری اسلامی افزود:
« جمهوری
اسلامی نیرومندتر از این بوده و هست. ما به علت کوری ناشی از وابستگی، این
مسئله را نفهمیدیم. واقعیت این است که حالا میفهمیم در چه باتلاقی گرفتار
بودیم.»
«کیانوری»
اعتراف کرد که کادرهای حزبی توسط رهبری حزب گمراه شدهاند و افزود که
مسئولیت کادرها نسبت به رهبری کمتر است. او در خاتمه مطلب خود گفت:
«سنگینترین
مسئولیت را شخصاً میپذیرم؛ زیرا رهبر حزب توده بودم. تنها امید من این
است که رحمت اسلام و امام شامل کسانی بشود که اشتباه خود را واقعاً درک
کردهاند و میخواهند خیانتهایشان را صادقانه جبران کنند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر