آشنایی با فرهنگ اصطلاحات سیاسی/حقوقی « منافع ملی؛ National Interest»
نیره انصاری
نیره انصاری
در این باره میتوان گفت که عنصر «مصلحت» در متون دینی و اسلامی بر معنای منفعت دلالت می نماید.
پس از بهمن (57) «امت گرایی» به عنوان یکی از اهداف دولت جمهوری اسلامی در سیاست خارجی مطرح گردید که بر اساس آن، حوزه ی مسئولیت جمهوری اسلامی؛ «حوزه جهان اسلام» شده و در نتیجه منافع ملی تحت الشعاعِ «منافع جهان اسلام» قرار گرفته است!
منفعت ملی
- امت گرایی، ملت گرایی و منافع ملی
«امت» در لغت به جامعه ی انسانی که قصد و نظر مشترک داشته باشند اطلاق میگردد و به حیث اسلامی، مرز جامعه «عقیده و ایمان است که با مرزهای جغرافیایی قابل مقایسه نمی باشد!»؛ « دارالسلام» شناخته میشود و مرز آنان؛ مرز اسلام و دارالکفر» است.
در این باره یکی از دیدگاهها و نظریههای معروف که در این زمینه مطرح نظر قرار گرفت؛ نظریه ی «اُمُ القری» بود. با توجه به اینکه این نظریه در مقایسه با برخی نظریات پیشین، نظریهای تعدیل شده محسوب می گردید؛ اما هدف اصلی آن، این
بود که «امت گرایی» را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی تئوریزه نماید.»
- امت گرایی، ملت گرایی و منافع ملی
«امت» در لغت به جامعه ی انسانی که قصد و نظر مشترک داشته باشند اطلاق میگردد و به حیث اسلامی، مرز جامعه «عقیده و ایمان است که با مرزهای جغرافیایی قابل مقایسه نمی باشد!»؛ « دارالسلام» شناخته میشود و مرز آنان؛ مرز اسلام و دارالکفر» است.
در این باره یکی از دیدگاهها و نظریههای معروف که در این زمینه مطرح نظر قرار گرفت؛ نظریه ی «اُمُ القری» بود. با توجه به اینکه این نظریه در مقایسه با برخی نظریات پیشین، نظریهای تعدیل شده محسوب می گردید؛ اما هدف اصلی آن، این
بود که «امت گرایی» را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی تئوریزه نماید.»
مبانی نظری
تعریفها و مفاهیم
تعریفها و مفاهیم
منافع ملی مفهوم رایجی در روابط بینالملل و علوم سیاسی است که همه سیاستمداران رفتارها و تصمیمات خود را به نام آن توجیه و صاحبنظران نیز تأمین آن را هدف سیاستهای داخلی و خارجی اعلام می کنند.
در جامعه بینالمللی نشان میدهد که در نظم نوین حقوق بینالمللی توسل به منافع ملی حیاتیِ دولتها تنها در سایه رعایت موازین حقوق بین الملل است که وجاهت حقوقی دارد و میتواند مبنایی برای مشروعیت عملکرد دولت باشد و باید محدود به رعایت مصالح جمعی باشد که در بستر تحولات و مقتضیات جامعه بینالمللی و در قالب موازین حقوق شکل گرفته باشد.
در خصوص تعریف «منافع ملی» در میان صاحب نظران در کشورهای مختلف، اختلافاتی وجود دارد، اما میتوان گفت که منافع ملی، معیاری در سیاست گذاری و تجزیه و تحلیل سیاست خارجی است که سیاستمداران بر اساس آن اقدام میکنند و صاحب نظران نیز کُنش ها و واکنشهای سیاست خارجی را مورد ارزیابی قرار می دهند.
در خصوص تعریف «منافع ملی» در میان صاحب نظران در کشورهای مختلف، اختلافاتی وجود دارد، اما میتوان گفت که منافع ملی، معیاری در سیاست گذاری و تجزیه و تحلیل سیاست خارجی است که سیاستمداران بر اساس آن اقدام میکنند و صاحب نظران نیز کُنش ها و واکنشهای سیاست خارجی را مورد ارزیابی قرار می دهند.
تاریخچه منافع ملی
باور به منافع و ضرورت تعقیب آن از سوی حکومت ها، نظرگاهی دیرین در اندیشه و سیاست بشری بشمار می آید.
نخستین کاربرد «منافع ملی» تحت عنوان منفعت عمومی را میتوان در میان اندیشمندان یونانی مانند:« دیوتوس و توسیدید» مشاهده نمود. «توسیدید، تاریخ نگار برجسته یونانی»، «منفعت» را «موقعیت دولت به حیث قدرت» تعبیر می کند.
اما آنچه تحت عنوان «منافع ملی» مطرح می گردد، حاصل تاسیس واحدهای ملی است که «منافع» را در قالب «ملی» به هدف اصلی سیاست خارجی دولت ها بدل ساخته است.
ار آغاز تشکیل دولت های ملی در اروپا( پس از قرارداد وستفالیا) منافع کشورها از ماهیت فردی به ماهیت ملی تغییر یافت.
در حقیقت تشکیل دولت ملی نه تنها شکل سنتی حکومت را سلطنتی یا امپراطوری از میان برد، بل، ماهیت قدرت را نیز دگرگون ساخت و منبع قدرت سیاسی را حاکمیت ملی قرار داد که تعقیب منافع ملی، نیز نتیجه همین دگرگونی است.
به حیث نظری، نخستین بار «چارلز بیرد» مفهوم منافع ملی را در متون تخصصی روابط بین الملل وارد نمود و از آن زمان تجزیه و تحلیلِ نظری این مفهوم، آغاز شد. این مفهوم در نظریههای «هانس مورگنتا» در تحلیل سیاست خارجی جایگاه کلیدی یافت و پس از آن همواره در متون نظری و سیاست عملی دولت های اروپایی اروپایی و امریکایی مورد استفاده واقع شده است.
باور به منافع و ضرورت تعقیب آن از سوی حکومت ها، نظرگاهی دیرین در اندیشه و سیاست بشری بشمار می آید.
نخستین کاربرد «منافع ملی» تحت عنوان منفعت عمومی را میتوان در میان اندیشمندان یونانی مانند:« دیوتوس و توسیدید» مشاهده نمود. «توسیدید، تاریخ نگار برجسته یونانی»، «منفعت» را «موقعیت دولت به حیث قدرت» تعبیر می کند.
اما آنچه تحت عنوان «منافع ملی» مطرح می گردد، حاصل تاسیس واحدهای ملی است که «منافع» را در قالب «ملی» به هدف اصلی سیاست خارجی دولت ها بدل ساخته است.
ار آغاز تشکیل دولت های ملی در اروپا( پس از قرارداد وستفالیا) منافع کشورها از ماهیت فردی به ماهیت ملی تغییر یافت.
در حقیقت تشکیل دولت ملی نه تنها شکل سنتی حکومت را سلطنتی یا امپراطوری از میان برد، بل، ماهیت قدرت را نیز دگرگون ساخت و منبع قدرت سیاسی را حاکمیت ملی قرار داد که تعقیب منافع ملی، نیز نتیجه همین دگرگونی است.
به حیث نظری، نخستین بار «چارلز بیرد» مفهوم منافع ملی را در متون تخصصی روابط بین الملل وارد نمود و از آن زمان تجزیه و تحلیلِ نظری این مفهوم، آغاز شد. این مفهوم در نظریههای «هانس مورگنتا» در تحلیل سیاست خارجی جایگاه کلیدی یافت و پس از آن همواره در متون نظری و سیاست عملی دولت های اروپایی اروپایی و امریکایی مورد استفاده واقع شده است.
مفهوم منافع ملی
- معنای منفعت
- در غرب حوزه ی فردی و حوزه ی جمعی از یکدیگر جدا و متمایز است.
در حوزه ی فردی، منافع فردی اولویت دارد و در حوزه ی جمعی، قدرمتیقن، منافع جمعی مقدم است.
دولت نیز به عنوان «مظهر منافع عمومی»؛ مصالح عمومی را در سیاستهای خود دنبال می کند. با این حال این جمع بین منافع فردی و منافع جمعی در قالب «یک ملت» همواره دارای ابهامات اساسی است!
بر این اساس هر دولتی در چهارچوب سرزمینی خاص و با ملتی تحت حاکمیت خود در پی تأمین منافع خود است که رویکردهای مختلفی در تعریف منافع ملی وجود دارد:
- واقع گرایان عینی گرا
- واقع گرایان ذهنی گرا
- واقع گرایان مخالف منافع ملی
به حیث کلی، اعم از عینی گرا یا ذهنی گرا؛ در خصوص ارتباط منافع ملی و بین المللی، دارای نگرش تعارضی هستند. آنان بر این باورند که بین منافع ملی و منافع بینالمللی تعارض وجود دارد.
عینی گرایان، منافع ملی را واقعیتی عینی میدانند که دارای عناصر عینی و شاخص های قابل اندازهگیری است.«هانس مورگنتا» یکی از برجستهترین واقع گرایان است.
در مقابلِ عینی گرایان، واقع گرایانِ ذهنی گرا با توجه به اینکه از منظر مبانی واقعگرایی سیاست بین الملل را تحلیل می کنند، اما منافع ملی را بیشتر پدیدهای ذهنی میدانند و بر نقش تصمیم گیرندگان و الگوی ذهنی آنان تأکید می ورزند. در حقیقت برداشت ذهنی گرایان دارای نارساییهای عمدهای است؛ زیرا که بر اساس تبیین ذهنی گرایان از منافع کلی، هر اقدامی در سیاست خارجی و داخلی میتواند در راستای منافع ملی توجیه گردد!
اگر چه مفهوم «منافع ملی» از سوی برخی از واقع گرایان مورد نقد واقع شده است؛ اما برخی از آنها مانند «ریموند آرون» منافع ملی را مفهومی پوچ و فاقد ارزش قلمداد می کنند.
- معنای منفعت
- در غرب حوزه ی فردی و حوزه ی جمعی از یکدیگر جدا و متمایز است.
در حوزه ی فردی، منافع فردی اولویت دارد و در حوزه ی جمعی، قدرمتیقن، منافع جمعی مقدم است.
دولت نیز به عنوان «مظهر منافع عمومی»؛ مصالح عمومی را در سیاستهای خود دنبال می کند. با این حال این جمع بین منافع فردی و منافع جمعی در قالب «یک ملت» همواره دارای ابهامات اساسی است!
بر این اساس هر دولتی در چهارچوب سرزمینی خاص و با ملتی تحت حاکمیت خود در پی تأمین منافع خود است که رویکردهای مختلفی در تعریف منافع ملی وجود دارد:
- واقع گرایان عینی گرا
- واقع گرایان ذهنی گرا
- واقع گرایان مخالف منافع ملی
به حیث کلی، اعم از عینی گرا یا ذهنی گرا؛ در خصوص ارتباط منافع ملی و بین المللی، دارای نگرش تعارضی هستند. آنان بر این باورند که بین منافع ملی و منافع بینالمللی تعارض وجود دارد.
عینی گرایان، منافع ملی را واقعیتی عینی میدانند که دارای عناصر عینی و شاخص های قابل اندازهگیری است.«هانس مورگنتا» یکی از برجستهترین واقع گرایان است.
در مقابلِ عینی گرایان، واقع گرایانِ ذهنی گرا با توجه به اینکه از منظر مبانی واقعگرایی سیاست بین الملل را تحلیل می کنند، اما منافع ملی را بیشتر پدیدهای ذهنی میدانند و بر نقش تصمیم گیرندگان و الگوی ذهنی آنان تأکید می ورزند. در حقیقت برداشت ذهنی گرایان دارای نارساییهای عمدهای است؛ زیرا که بر اساس تبیین ذهنی گرایان از منافع کلی، هر اقدامی در سیاست خارجی و داخلی میتواند در راستای منافع ملی توجیه گردد!
اگر چه مفهوم «منافع ملی» از سوی برخی از واقع گرایان مورد نقد واقع شده است؛ اما برخی از آنها مانند «ریموند آرون» منافع ملی را مفهومی پوچ و فاقد ارزش قلمداد می کنند.
منتقدین از منافع ملی
- منفعت ملی مفهوم غیر دموکراتیک
- غیرعقلانی بودن منفعت ملی
- انحصارگرایانه بودن مفهوم منفعت ملی
- انتقاد از مکتب واقعگرایی نسبت به برخی از انتقادها از منافع ملی به اساس مکتب واقعگرایی بازمی گردد که منافع ملی را بالاتر از سایر اصول اخلاقی میداند و « اخلاق شناس؛Amoral » یا حتی «اخلاق نشناس و (Immoral) و یا اخلاق ستیزخوانده می شود.
- منفعت ملی مفهوم غیر دموکراتیک
- غیرعقلانی بودن منفعت ملی
- انحصارگرایانه بودن مفهوم منفعت ملی
- انتقاد از مکتب واقعگرایی نسبت به برخی از انتقادها از منافع ملی به اساس مکتب واقعگرایی بازمی گردد که منافع ملی را بالاتر از سایر اصول اخلاقی میداند و « اخلاق شناس؛Amoral » یا حتی «اخلاق نشناس و (Immoral) و یا اخلاق ستیزخوانده می شود.
منافع ملی از منظری دیگر
این منافع هدف اساسی و تعیین کننده نهایی در جریان تصمیم گیری سیاست خارجی یک کشور محسوب می شود. منافع ملی یک مفهوم کلی از عناصری است که مهمترین احتیاجات حیاتی کشور را تشکیل می دهد. این عناصر عبارتند از:« حفظ موجودیت، استقلال، تمامیت ارضی، امنیت نظامی و رفاه اقتصادی».
هنگامی که منافع ملی کشورها هماهنگ باشد، این کشورها به طور مشترک برای حل مشکلات فعالیت می کنند، اما اگر منافع ملی آنها مغایر یکدیگر باشد، رقابت، تشنج، هراس و سرانجام جنگ می آفریند. روشهایی که دولت ها برای حل و فصل اختلافات مربوط به منافع خود ابداع کرده اند؛ شامل توسل به دیپلماسی، تسویه مسالمت آمیز اختلافات، حقوق بین الملل، سازمان های منطقه ای و بینالمللی می گردد.
این منافع هدف اساسی و تعیین کننده نهایی در جریان تصمیم گیری سیاست خارجی یک کشور محسوب می شود. منافع ملی یک مفهوم کلی از عناصری است که مهمترین احتیاجات حیاتی کشور را تشکیل می دهد. این عناصر عبارتند از:« حفظ موجودیت، استقلال، تمامیت ارضی، امنیت نظامی و رفاه اقتصادی».
هنگامی که منافع ملی کشورها هماهنگ باشد، این کشورها به طور مشترک برای حل مشکلات فعالیت می کنند، اما اگر منافع ملی آنها مغایر یکدیگر باشد، رقابت، تشنج، هراس و سرانجام جنگ می آفریند. روشهایی که دولت ها برای حل و فصل اختلافات مربوط به منافع خود ابداع کرده اند؛ شامل توسل به دیپلماسی، تسویه مسالمت آمیز اختلافات، حقوق بین الملل، سازمان های منطقه ای و بینالمللی می گردد.
انواع منافع ملی: منافع موازی، منافع متعارض، منافع مشترک و منافع اختلاف زا.
در روابط بین الملل، همانگونه که در بالا بیان شد، گروهی منافع ملی را در قالبهای عینی و بر اساس رهیافت علمی مورد بررسی قرار می دهند، حال آنکه گروه دیگر آن را بر پایه مبارزه بین دیدگاههای ذهنی و تقدم ها تحلیل کرده و ضمن برشمردن منافع ملی به صورت پیامدها (داده ها)ی سیاسی آن را در هیأت هنر مطرح می نمایند.
به هر روی، این مفهوم را می باید بر اساس سنتزی از دو رهیافت عینی و ذهنی مورد تفخص قرار داد.
واقع گرایان قدرت را امری ضروری برای تأمین دولت ها تلقی می کنند. به رغم آنکه واحدهای سیاسی هدفهای دیگری را در سیاست خارجی خود دنبال می کنند، اما بر اساس این نظریه «قدرت» تمام هدفهای مزبور را تحت الشعاع قرار می دهد. مکتب مزبور بر ناموزون و ناهمگون بودن منافع دولت ها استوار است. ازمنظر «هانس مورگنتا» حداقل خواست یک دولت حفظ و حراست هویت فیزیک (تمامیت ارضی)، سیاسی (حفظ رژیم) و فرهنگی( حفظ هویت ارزشی و هنجارهای تاریخی) است که در سایه برخورداری از تواناییها و قدرت لازم میتوان به آن جامه عمل پوشاند.
البته نظریه «مورگنتا» به جهت عدم دقت در به کار بردن دو مفهوم انتزاعی قدرت و منافع، مورد انتقاد شدید مکتب «علم گرایی» در روابط بین الملل قرار گرفته است. اما در برابر این انتقادها، او باور نداشت که این مفاهیم ماهیتاً دارای خصلت انتزاعی بوده و نباید آنها را بر اساس مقیاس های کمی توضیح داد. در درازای زمان، پرسش هایی چند در خصوص منافع ملی مطرح شده و مسائلی را پیرامون آن عنوان کردهاند از جمله:
1- کاربرد مفهوم منافع ملی که متضمن نوعی مشروعیت بخشیدن به عملکرد نظام سیاسی است. بدین معنا که از دوران تشکیل حکومت های ملی(نیمه دوم مائه هجدهم در اروپا) کلیه نخبگان سیاسی بدون توجه به ساختار حکومتی آنها، رفتار سیاست خارجی خود را بر پایه منافع ملی توجیه کرده اند؛ هر چند تحلیل دقیق پارهای از نظام های سیاسی به حیث کاربردی و ساختاری نشانگر مرجع بودن منافع فردی و گروهی بر منافع ملی است.
2- مفهوم منافع ملی دارای بارِ ارزشی است؛ زیرا هر یک از دولت ها دارای برداشت خاصی از منافع ملی است، معنا اینکه امکان دارد تأمین منافع دولتِ (الف) به منزله خدشه وارد شدن بر منافع دولتِ(ب) تلقی گردد (بازی با حاصل جمعِ صفر).
3- رابطه مستقیمی میان حوزه اطلاقِ منافع ملی و میزان برخورداری دولت ها از قدرت و توانایی وجود دارد. در این روند، با افزایش قابلیتهای نظام امکان دارد تا تعریف دوباره ای از هدفها و منافع ملی به عمل آید.
4- منافع ملی بر اساس ویژگیهای ساختاری و مختصات نظام ایدئولوژیک تعبیر و تفسیر میگردد ( مانند جمهوری اسلامی)!
افزون بر این موارد سیاست خارجی دنباله سیاست داخلی است. بر این اساس مختصات نظام سیاسی به حیث ساختاری و رفتاری میتواند نقش موثری در شیوه ی تبیین منافع، استراتژی ها و هدفها ایفاء نماید.
در روابط بین الملل، همانگونه که در بالا بیان شد، گروهی منافع ملی را در قالبهای عینی و بر اساس رهیافت علمی مورد بررسی قرار می دهند، حال آنکه گروه دیگر آن را بر پایه مبارزه بین دیدگاههای ذهنی و تقدم ها تحلیل کرده و ضمن برشمردن منافع ملی به صورت پیامدها (داده ها)ی سیاسی آن را در هیأت هنر مطرح می نمایند.
به هر روی، این مفهوم را می باید بر اساس سنتزی از دو رهیافت عینی و ذهنی مورد تفخص قرار داد.
واقع گرایان قدرت را امری ضروری برای تأمین دولت ها تلقی می کنند. به رغم آنکه واحدهای سیاسی هدفهای دیگری را در سیاست خارجی خود دنبال می کنند، اما بر اساس این نظریه «قدرت» تمام هدفهای مزبور را تحت الشعاع قرار می دهد. مکتب مزبور بر ناموزون و ناهمگون بودن منافع دولت ها استوار است. ازمنظر «هانس مورگنتا» حداقل خواست یک دولت حفظ و حراست هویت فیزیک (تمامیت ارضی)، سیاسی (حفظ رژیم) و فرهنگی( حفظ هویت ارزشی و هنجارهای تاریخی) است که در سایه برخورداری از تواناییها و قدرت لازم میتوان به آن جامه عمل پوشاند.
البته نظریه «مورگنتا» به جهت عدم دقت در به کار بردن دو مفهوم انتزاعی قدرت و منافع، مورد انتقاد شدید مکتب «علم گرایی» در روابط بین الملل قرار گرفته است. اما در برابر این انتقادها، او باور نداشت که این مفاهیم ماهیتاً دارای خصلت انتزاعی بوده و نباید آنها را بر اساس مقیاس های کمی توضیح داد. در درازای زمان، پرسش هایی چند در خصوص منافع ملی مطرح شده و مسائلی را پیرامون آن عنوان کردهاند از جمله:
1- کاربرد مفهوم منافع ملی که متضمن نوعی مشروعیت بخشیدن به عملکرد نظام سیاسی است. بدین معنا که از دوران تشکیل حکومت های ملی(نیمه دوم مائه هجدهم در اروپا) کلیه نخبگان سیاسی بدون توجه به ساختار حکومتی آنها، رفتار سیاست خارجی خود را بر پایه منافع ملی توجیه کرده اند؛ هر چند تحلیل دقیق پارهای از نظام های سیاسی به حیث کاربردی و ساختاری نشانگر مرجع بودن منافع فردی و گروهی بر منافع ملی است.
2- مفهوم منافع ملی دارای بارِ ارزشی است؛ زیرا هر یک از دولت ها دارای برداشت خاصی از منافع ملی است، معنا اینکه امکان دارد تأمین منافع دولتِ (الف) به منزله خدشه وارد شدن بر منافع دولتِ(ب) تلقی گردد (بازی با حاصل جمعِ صفر).
3- رابطه مستقیمی میان حوزه اطلاقِ منافع ملی و میزان برخورداری دولت ها از قدرت و توانایی وجود دارد. در این روند، با افزایش قابلیتهای نظام امکان دارد تا تعریف دوباره ای از هدفها و منافع ملی به عمل آید.
4- منافع ملی بر اساس ویژگیهای ساختاری و مختصات نظام ایدئولوژیک تعبیر و تفسیر میگردد ( مانند جمهوری اسلامی)!
افزون بر این موارد سیاست خارجی دنباله سیاست داخلی است. بر این اساس مختصات نظام سیاسی به حیث ساختاری و رفتاری میتواند نقش موثری در شیوه ی تبیین منافع، استراتژی ها و هدفها ایفاء نماید.
تبیین مفهوم منافع ملی
- منفعت
در این باره میتوان گفت که عنصر «مصلحت» در متون دینی و اسلامی بر معنای منفعت دلالت می نماید.
منفعت ملی
- امت گرایی، ملت گرایی و منافع ملی
«امت» در لغت به جامعه ی انسانی که قصد و نظر مشترک داشته باشند اطلاق میگردد و به حیث اسلامی، مرز جامعه «عقیده و ایمان است که با مرزهای جغرافیایی قابل مقایسه نمی باشد!»؛ « دارالسلام» شناخته میشود و مرز آنان؛ مرز اسلام و دارالکفر» است.
تصوری از منافع ملی و رابطه آن با جهان اسلام
برخی بر این باورند که اساساًدر سیاست خارجی؛ اهداف« فراملی» در راستای «منافع ملی» است و «مصالح اسلامی» مساله ای «فرعی» بشمار می آید. براین پایه جمهوری اسلامی بر این تصور است که اهداف «فراملی» را تعقیب می کند؛ و این اهداف خود در راستای منافع ملی است و همین که منافع مسلمانان و مصالح امت اسلامی تأمین گردد؛ خودبخود در راستای منافع ملی نیز هستند و در این زمینه پیوند ناگسستنی وجود دارد!
بدین اعتبار تعقیب منافع ملی نیز بر این اساس و در چهارچوب دولت ملی و جمهوری کاملاً ممکن به نظرشان می رسد.
- منفعت
در این باره میتوان گفت که عنصر «مصلحت» در متون دینی و اسلامی بر معنای منفعت دلالت می نماید.
منفعت ملی
- امت گرایی، ملت گرایی و منافع ملی
«امت» در لغت به جامعه ی انسانی که قصد و نظر مشترک داشته باشند اطلاق میگردد و به حیث اسلامی، مرز جامعه «عقیده و ایمان است که با مرزهای جغرافیایی قابل مقایسه نمی باشد!»؛ « دارالسلام» شناخته میشود و مرز آنان؛ مرز اسلام و دارالکفر» است.
تصوری از منافع ملی و رابطه آن با جهان اسلام
برخی بر این باورند که اساساًدر سیاست خارجی؛ اهداف« فراملی» در راستای «منافع ملی» است و «مصالح اسلامی» مساله ای «فرعی» بشمار می آید. براین پایه جمهوری اسلامی بر این تصور است که اهداف «فراملی» را تعقیب می کند؛ و این اهداف خود در راستای منافع ملی است و همین که منافع مسلمانان و مصالح امت اسلامی تأمین گردد؛ خودبخود در راستای منافع ملی نیز هستند و در این زمینه پیوند ناگسستنی وجود دارد!
بدین اعتبار تعقیب منافع ملی نیز بر این اساس و در چهارچوب دولت ملی و جمهوری کاملاً ممکن به نظرشان می رسد.
حال آنکه دولت ملی در قالب سرزمین خاص و محدود نماینده ی منافع تمام شهروندانی است که در آنجا ساکن اند. دولتی که بتواند رفاه اقتصادی نسبی را در جامعه فراهم آورد؛ دولتی مشروع خواهد بود که شکاف های هویتی را به تدریج در جامعه مستحیل خواهد ساخت.
فراتر از این مشکل اصلی نه در عدم یکپارچگی اقوام؛ بل، در فقدان حاکمیت ملی به مفهوم واقعی آن است. در جامعهای که قدرت بر اراده ی ملی استوار نباشد؛ حکومت فاقد مشروعیت خواهد بود و در نتیجه نه توان تأمین منافع ملی را خواهد داشت و نه توانایی حل بحران هویت را دارد.
دولت ملیِ واقعی با اتکاء به نهادهای دموکراتیک به آسانی میتواند در داخل، نماینده ی هویتهای مختلف قومی ( در قالب شهروندان) و در نظام بینالمللی نیز میتواند منافع ملی آن جامعه را تعقیب و تأمین نماید. همچنین دولت های غیردوموکراتیک حتی اگر مشکل هویتهای چندگانه را نداشته باشند، قادر به تأمین «منافعِ خود» در عرصه ی جهانی نخواهند بود!
فراتر از این مشکل اصلی نه در عدم یکپارچگی اقوام؛ بل، در فقدان حاکمیت ملی به مفهوم واقعی آن است. در جامعهای که قدرت بر اراده ی ملی استوار نباشد؛ حکومت فاقد مشروعیت خواهد بود و در نتیجه نه توان تأمین منافع ملی را خواهد داشت و نه توانایی حل بحران هویت را دارد.
دولت ملیِ واقعی با اتکاء به نهادهای دموکراتیک به آسانی میتواند در داخل، نماینده ی هویتهای مختلف قومی ( در قالب شهروندان) و در نظام بینالمللی نیز میتواند منافع ملی آن جامعه را تعقیب و تأمین نماید. همچنین دولت های غیردوموکراتیک حتی اگر مشکل هویتهای چندگانه را نداشته باشند، قادر به تأمین «منافعِ خود» در عرصه ی جهانی نخواهند بود!
منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی
در یک نظام سیاسیِ اقتدارگرا، معمولاً حفظ منافع نخبگانِ حاکم، به نام منافع ملی صورت می گیرد!
در نظام های ایدئولوژیک نیز حفظ منافع ملی، تحت الشعاع روایت های ایدئولوژیک از قدرت و سیاست داخلی و خارجی قرار می گیرد.
اما در یک نظام سیاسیِ دموکراتیک، منافع ملی تنها مربوط به «امنیتِ قدرت حاکم » نیست؛ بل، به مفهوم تأمین منافع عموم و یا خیر عمومی است.
در یک نظام سیاسیِ اقتدارگرا، معمولاً حفظ منافع نخبگانِ حاکم، به نام منافع ملی صورت می گیرد!
در نظام های ایدئولوژیک نیز حفظ منافع ملی، تحت الشعاع روایت های ایدئولوژیک از قدرت و سیاست داخلی و خارجی قرار می گیرد.
اما در یک نظام سیاسیِ دموکراتیک، منافع ملی تنها مربوط به «امنیتِ قدرت حاکم » نیست؛ بل، به مفهوم تأمین منافع عموم و یا خیر عمومی است.
جایگاه حقوقی منافع ملی
قانون اساسی جمهوری اسلامی دو محور اصلی را در این زمینه مشخص می نماید:
1- سیاستهای کلان و خطوط اصلی سیاستهای داخلی و خارجی کشور در راستای منافع ملی
2- ساختارهای تصمیم گیرنده در عرصه منافع ملی
و این در حالی است که تا زمانی که تناقضات حقوقی مربوط به سیاست خارجی در جمهوری اسلامی در ارتباط با چگونگی حلقه های وصل میان ابعاد ایدئولوژیک و ابعاد فراملی حل و فصل نشوند، طراحی نظری و کاربردی استراتژیِ ملی و ایجاد ترکیب های فراملی امکانپذیر نخواهد بود.
قانون اساسی جمهوری اسلامی دو محور اصلی را در این زمینه مشخص می نماید:
1- سیاستهای کلان و خطوط اصلی سیاستهای داخلی و خارجی کشور در راستای منافع ملی
2- ساختارهای تصمیم گیرنده در عرصه منافع ملی
و این در حالی است که تا زمانی که تناقضات حقوقی مربوط به سیاست خارجی در جمهوری اسلامی در ارتباط با چگونگی حلقه های وصل میان ابعاد ایدئولوژیک و ابعاد فراملی حل و فصل نشوند، طراحی نظری و کاربردی استراتژیِ ملی و ایجاد ترکیب های فراملی امکانپذیر نخواهد بود.
جهانی شدن و منافع ملی در جمهوری اسلامی
شاید مهمترین وجه جهانی شدن، «تحدید حاکمیت ملی» است که در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود را بر دیگر دولت های ملی تحمیل می نماید!
که با وجود روند قدرتمند و فزاینده جهانی شدن دولت های ملی، هنوز کارکرد پیشین و اصلی خود را ادامه میدهند و در عین حال برخی از صاحب نظران بر این باورند که دولت های ملی با توجه به اینکه در برخی حوزه ها صلاحیت تام خود را از دست می دهند؛ اما به هر روی آیندهای قابل پیشبینی هنوز بازیگر اصلی باقی خواهند ماند.
شاید مهمترین وجه جهانی شدن، «تحدید حاکمیت ملی» است که در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود را بر دیگر دولت های ملی تحمیل می نماید!
که با وجود روند قدرتمند و فزاینده جهانی شدن دولت های ملی، هنوز کارکرد پیشین و اصلی خود را ادامه میدهند و در عین حال برخی از صاحب نظران بر این باورند که دولت های ملی با توجه به اینکه در برخی حوزه ها صلاحیت تام خود را از دست می دهند؛ اما به هر روی آیندهای قابل پیشبینی هنوز بازیگر اصلی باقی خواهند ماند.
عقلانیت و منافع ملی
از دهه ی دومِ استقرار جمهوری اسلامی و در مباحث تحلیلی در زمینه ی سیاست خارجی، واژههای «عقلانیت» و «منافع ملی» به صورت توأمان به کار گرفته شده است. بدین معنا که بیشتر صاحب نظران و تحلیلگران گرایش به عقلانیت در سیاست خارجی را زمینهساز توجه به منافع ملی می دانند.
نظرگاه برخی از صاحب نظران بر این پایه استوار است که عقلانیت در بستر «علم گرایی» می روید؛ حال آنکه در سیاست خارجی در حال توسعه؛ علم «جایگاهی» ندارد. بر این اساس میتوان گفت که عقلانیت و منافع ملی به حیث عملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تنها به لحاظ نظری ملازمت آنها مورد تأکید است؛ زیرا «علم جایگاهی» ندارد!
از دهه ی دومِ استقرار جمهوری اسلامی و در مباحث تحلیلی در زمینه ی سیاست خارجی، واژههای «عقلانیت» و «منافع ملی» به صورت توأمان به کار گرفته شده است. بدین معنا که بیشتر صاحب نظران و تحلیلگران گرایش به عقلانیت در سیاست خارجی را زمینهساز توجه به منافع ملی می دانند.
نظرگاه برخی از صاحب نظران بر این پایه استوار است که عقلانیت در بستر «علم گرایی» می روید؛ حال آنکه در سیاست خارجی در حال توسعه؛ علم «جایگاهی» ندارد. بر این اساس میتوان گفت که عقلانیت و منافع ملی به حیث عملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تنها به لحاظ نظری ملازمت آنها مورد تأکید است؛ زیرا «علم جایگاهی» ندارد!
نظام بینالمللی و منافع ملی
نظام بین الملل قواعد خود را بر رفتار واحدهای ملی تحمیل می نماید. در حال حاضر اصل در نظام بین الملل تعقیب و تأمین منافع ملی است و در این نظام همه ی دولت های جهان دارای منافعی هستند که در جهت تأمین منافع خود تلاش می کنند.
به باور این قلم:«کشوری که نسبت به قواعدِ محیطِ بیرونیِ خود بی توجه باشد( چون جمهوری اسلامی)، طبیعتاً کوشش خواهد کرد تا روشی به رغم رویه غالب در محیط بین الملل تبعیت کند که در حقیقت این امر بیانگر این است که از منطق عقلانی لازم به منظور اتخاذ در تصمیم های حیاتی خود بهره نمی گیرد!»
نظام بین الملل قواعد خود را بر رفتار واحدهای ملی تحمیل می نماید. در حال حاضر اصل در نظام بین الملل تعقیب و تأمین منافع ملی است و در این نظام همه ی دولت های جهان دارای منافعی هستند که در جهت تأمین منافع خود تلاش می کنند.
به باور این قلم:«کشوری که نسبت به قواعدِ محیطِ بیرونیِ خود بی توجه باشد( چون جمهوری اسلامی)، طبیعتاً کوشش خواهد کرد تا روشی به رغم رویه غالب در محیط بین الملل تبعیت کند که در حقیقت این امر بیانگر این است که از منطق عقلانی لازم به منظور اتخاذ در تصمیم های حیاتی خود بهره نمی گیرد!»
پایان سخن
نظر به آنچه پیش گفته؛ منافع ملی در سیاست خارجی از لوازم ذاتیِ واقعگرایی است؛ و تنها از راه واقعگرایی میتوان در سیاست خارجی برحسب منافع ملی عمل کرد. همچنین پارادایم واقعگرایی؛ تعقیب منافع ملی را به یک ضرورت حیاتی بدل می کند.
افزون بر این بررسی و تفحصِ «منافع ملی» در آثار اسلامی به دلیل نوین بودن این مفهوم صحیح نیست. و در کتابهایی مانند: سیاست خارجی جمهوری اسلامی، اصول و مسائل آن، از منوچهر محمدی و کتاب اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی، احمدبخشایشی؛ کمتر به مفهوم منافع ملی پرداخته شده است نیز در کتاب سیاست خارجی جمهوری اسلامی؛ بیژن ایزدی؛ اگرچه به منافع ملی پرداخته است اما راهکار آن را به «متخصصین دین!» موکول کرده و از این بیش در کتاب منافع ملی و مسئولیت های فراملی، سید صادق حقیقت؛ منافع ملی را در حکومت اسلامی همان منافع فراملی قلمداد نموده است!
در حقیقت بررسی آثار یاد شده بیانگر این است که در این زمینه «خلاء نظری جدی» را مشاهده می کنیم. که همین امر در بروز تعارضات علمی و ناکارآمدی دستگاه سیاست خارجی مؤثر بوده است. بدین اعتبار تلاش گسترده به منظور تکمیل نمودن این «خلاء نظری» میتواند راهگشا باشد.
نظر به آنچه پیش گفته؛ منافع ملی در سیاست خارجی از لوازم ذاتیِ واقعگرایی است؛ و تنها از راه واقعگرایی میتوان در سیاست خارجی برحسب منافع ملی عمل کرد. همچنین پارادایم واقعگرایی؛ تعقیب منافع ملی را به یک ضرورت حیاتی بدل می کند.
افزون بر این بررسی و تفحصِ «منافع ملی» در آثار اسلامی به دلیل نوین بودن این مفهوم صحیح نیست. و در کتابهایی مانند: سیاست خارجی جمهوری اسلامی، اصول و مسائل آن، از منوچهر محمدی و کتاب اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی، احمدبخشایشی؛ کمتر به مفهوم منافع ملی پرداخته شده است نیز در کتاب سیاست خارجی جمهوری اسلامی؛ بیژن ایزدی؛ اگرچه به منافع ملی پرداخته است اما راهکار آن را به «متخصصین دین!» موکول کرده و از این بیش در کتاب منافع ملی و مسئولیت های فراملی، سید صادق حقیقت؛ منافع ملی را در حکومت اسلامی همان منافع فراملی قلمداد نموده است!
در حقیقت بررسی آثار یاد شده بیانگر این است که در این زمینه «خلاء نظری جدی» را مشاهده می کنیم. که همین امر در بروز تعارضات علمی و ناکارآمدی دستگاه سیاست خارجی مؤثر بوده است. بدین اعتبار تلاش گسترده به منظور تکمیل نمودن این «خلاء نظری» میتواند راهگشا باشد.
نیره انصاری، متخصص حقوق بین الملل، نویسنده، پژوهشگر وکوشنده حقوق بشر
11،7،2020
21،4،1399
11،7،2020
21،4،1399
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر