مثلث اتحاد درپشت پرده دو نامه معروف خمینی به منتظری
محمد شوری
محمد شوری
احمد زید آبادی در یادداشتی،دو نامه ی معروف خمینی به آیت الله منتظری در تاریخ 6/1و8/1فروردین68 را به ناسخ و منسوخ قرآن تشبیه کرده است!!
در اینجا باکمال پوزش فراوان(از این ادبیات)،باید عرض کنم که گاهی فرد یا افرادی به حق و ناحق(با پمباژ رانت و رسانه) آنقدر بزرگ و مطرح می شوند که اگر بادی هم از معده اش خارج و شنیده شد، آن باد هم مورد تقدیس هواداران قرار می گیرد!!
و ایضا ممکن است در این فضای عصر شبکه های اجتماعی،یک جایزه ی ببن المللی هم نصیبش شود!!
اولا:جناب احمد زید آبادی با این ادعا مهر تائید بر نامهی دوم خمینی گذاشته و این از جمله همان مواردی ست که قبلا هم به آن اشاره کرده ام، و آن دگماتیسم نقاق در طیف به اصطلاح اصلاح طلبان است!
ثاتیا:با آن توصیف خدا گونه، پیامبر گونه و معصومیت امامانه که دائم از خمبنی (شفاهی و مکتوب)گفته و نوشته می شود، این نوع نگارش و نگاه در این دو نامه،به هر فرد عادی(چه رسد به اینکه خمینی ایشان را فقیه عالیقدر می دانست) نقض غرض و جمع نقیضبن است؛ که آن هم محال می باشد.
ثالثا: مگر قرار است هرچه خمینی گفته است وحی منزل باشد؟!
و آنرا اشکال و تخطئه نباشد؟
خود خمینی درپاسخ به خامنه ای نوشته اند:
"اشکال بلکه تخطئه یک موهبت الهی ست".
بنابراین، چناتچه نامه ها صحت داشته باشد که خمینی را از اعتبار و عدالت و اخلاق(آنهم توسط نزدیکان و حواریون خاص!) انداخته و بقول علی شریعتی:
"ازبد دفاع کردن تا نفی کردن راهی نیست"!
و چنانچه صحت نداشته باشد،کل اعتبار و عدالت از بین رفته است!
یعنی هم اعتبار خود خمینی و هم و ببت و اعضای دفتر ایشان و هم تائید کنندگان این دو نامه!
و ایضا کسانی که مثلا با ناسخ ومنسوخ دانستن آن دو نامه، غیر مستقیم (و یا حتی مستقیم)به نامهی دوم مهر صحت زده اند!
یک نوع مثلث اتحاد در حفظ قداست خمینی و حفظ حربم و اعتبار خودی ها(از دو جناح ثابت قدرت،اصولگرایان و اصلاح طلبان) درماجرای پشت پرده ی این دو نامه مشهود است!
محمد شوری
نویسنده و روزنامه نگار
هفتم اسفندنود وهفت
و ایضا ممکن است در این فضای عصر شبکه های اجتماعی،یک جایزه ی ببن المللی هم نصیبش شود!!
اولا:جناب احمد زید آبادی با این ادعا مهر تائید بر نامهی دوم خمینی گذاشته و این از جمله همان مواردی ست که قبلا هم به آن اشاره کرده ام، و آن دگماتیسم نقاق در طیف به اصطلاح اصلاح طلبان است!
ثاتیا:با آن توصیف خدا گونه، پیامبر گونه و معصومیت امامانه که دائم از خمبنی (شفاهی و مکتوب)گفته و نوشته می شود، این نوع نگارش و نگاه در این دو نامه،به هر فرد عادی(چه رسد به اینکه خمینی ایشان را فقیه عالیقدر می دانست) نقض غرض و جمع نقیضبن است؛ که آن هم محال می باشد.
ثالثا: مگر قرار است هرچه خمینی گفته است وحی منزل باشد؟!
و آنرا اشکال و تخطئه نباشد؟
خود خمینی درپاسخ به خامنه ای نوشته اند:
"اشکال بلکه تخطئه یک موهبت الهی ست".
بنابراین، چناتچه نامه ها صحت داشته باشد که خمینی را از اعتبار و عدالت و اخلاق(آنهم توسط نزدیکان و حواریون خاص!) انداخته و بقول علی شریعتی:
"ازبد دفاع کردن تا نفی کردن راهی نیست"!
و چنانچه صحت نداشته باشد،کل اعتبار و عدالت از بین رفته است!
یعنی هم اعتبار خود خمینی و هم و ببت و اعضای دفتر ایشان و هم تائید کنندگان این دو نامه!
و ایضا کسانی که مثلا با ناسخ ومنسوخ دانستن آن دو نامه، غیر مستقیم (و یا حتی مستقیم)به نامهی دوم مهر صحت زده اند!
یک نوع مثلث اتحاد در حفظ قداست خمینی و حفظ حربم و اعتبار خودی ها(از دو جناح ثابت قدرت،اصولگرایان و اصلاح طلبان) درماجرای پشت پرده ی این دو نامه مشهود است!
محمد شوری
نویسنده و روزنامه نگار
هفتم اسفندنود وهفت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر