اواسط دهه 1340 شاه كنترل قدرت را در دست داشت و پایههاى سلطه او، بر صحنه سیاسى كشور تحكیم یافته بود. ارتش، نیروهاى انتظامى و ساواك در برخورد با مخالفان، وفادارى خود را نسبت به او اثبات كرده بودند و اجراى برنامههاى رفورم، پیشرفت هاى اقتصادى را نوید مىداد.در زمینه مدرنیزه كردن ساختار اقتصادى و كشاورزى ایران، ظاهراً كارهایى صورت گرفته بود. شاه نوید مىداد كه استاندارد زندگى مردم ایران، از استاندارد زندگى مردم كشورهاى اروپاى غربى بالاتر خواهد رفت و در پایان قرن بیستم، ایران در زمره یكى از پنج كشور پیشرفته صنعتى جهان در خواهد آمد. (2)
ولى بین این وعدههاى پر سر و صدا، در مقایسه با آنچه انجام شده بود، فاصله زیادى به چشم مىخورد و این تفاوت مردمى را كه چشم امید به نتایج انقلاب شاه و مردم داشتند، رفته رفته ناامید مىساخت. در حقیقت آنچه طى یك دهه تحت عنوان مدرنیزاسیون صورت گرفت، نه پیشرفت اقتصادى و اجتماعى بود، نه مدرنیسم، بلكه شبه مدرنیسمى بود كه پشتوانه آن فقط به عواید نفت بستگى داشت. (3)
هنگامى كه كشور، طبق گفته محمد رضا شاه در آستانه دروازههاى «تمدن بزرگ» قرار داشت، وضع مسكن در تهران و بسیارى از شهرهاى بزرگ ایران به صورت یك مشكل بزرگ در آمده بود. سرویس حمل و نقل، و دیگر خدمات شهرى بسیار نامناسب بود. بخشى از سیل مهاجرین روستاها، كه براى یافتن كار به تهران و دیگر شهرها روى آورده بودند، به طور موقت در كارهاى ساختمانى جذب شده بودند، و بقیه سیگار فروشى، بلیط بخت آزمایى فروشى، نوكرى و حتى گدایى مىكردند. در استراتژى توسعه اقتصادى شاه، كمتر به تكنولوژى پیشرفته غرب و بیشتر به واردات تسلیحات و جنگ افزار توجه شده بود. كالاى عمده صادراتى ایران نفت بود و همه چیز به درآمد نفت بستگى داشت. درآمد حاصل از نفت كه در اواسط دهه 1340 حدود 500 میلیون دلار بود، در سال 1355، از 20 میلیارد (چهل برابر) تجاوز كرد. به همین ترتیب واردات كشور از 560 میلیون دلار در سال 1341، به بیش از 3 میلیارد دلار در سال 1351 و 400/18 میلیارد دلار در سال 1356 رسید. همچنین رشد درآمد نفت به سقوط سهم صادرات غیر نفتى انجامید، به طورى كه در سال 1356 سهم صادرات غیر نفتى به 2 درصد كاهش یافت. به بیان دیگر، در آستانه دروازههاى «تمدن بزرگ» صادرات كالاى كشاورزى و صنعتى ایران تنها 2 درصد كل صادرات كشور بود. (4) در زمینه بهداشت و فرهنگ، طى دهه 1343 تا 1353 نیز اقداماتى صورت گرفته بود، تعداد پزشكان سه برابر و میزان سواداندوزى از 26 درصد در سال 1343 به 42 درصد، در اوائل دهه 1350 ترقى كرده بود، همچنین اعتبار براى هزینههاى آموزش عالى از 6/7 درصد در سال 1343 به 13 درصد در سال 1349 افزایش یافته بود. (5) ولى این نكته نیز حقیقت داشت كه ایران طى یك دهه گذشته از لحاظ كمبود پزشك، كمبود امكانات بهداشتى و بیمارستانى، یكى از كشورهاى عقب مانده خاورمیانه محسوب مىشد. افزون بر این 68 درصد بزرگسالان كشور همچنان بى سواد باقى مانده بودند، كمى بیش از 40 درصد اطفال در مدارس ابتدایى درس مىخواندند. براى 290000 دیپلمه متقاضى تحصیلات عالى، سالانه 60000 صندلی در دانشگاه ها وجود داشت و حد نصاب كسانى كه تحصیلات عالى داشتند، كمتر از دیگر كشورهاى خاورمیانه بود. در مورد برنامه اصلاحات ارضى تعداد 1638000 خانوار كشاورز صاحب زمین شده بودند. شركت هاى تعاونى روستایى، تسهیلاتى براى كشاورزان فراهم كرده بودند. تعداد تراكتورها شانزده برابر شده و سطح اراضى زیر كشت، به بیست برابر رسیده بود، با این حال، كمبودهاى آشكاری به چشم مىخورد، شركت هاى تعاونى سرمایه كافى براى كمك به كشاورزان نداشتند، عمده سرمایه و امتیازات مالى و امكانات مربوط به كشاورزى در اختیار شركتهاى زراعى و كشت و صنعت قرار مىگرفت. بیش از 90 درصد روستاها، فاقد روشنایى (برق) بودند و مهمتر از اینها اكثریت كشاورزانى كه استحقاق دریافت زمین داشتند، از دریافت زمین محروم مانده بودند و یا مقدار زمینى كه به آنها واگذار شده بود به اندازهاى كه با كار در آن حداقل معاش خود را تأمین كنند نبود. كنترل قیمت محصولات كشاورزى مانند گندم، افزایش جمعیت، مهاجرت روستاییان بدون زمین به شهرها، بى توجهى دولت به مازاد محصولات كشاورزى، به عنوان منبعى براى تامین غذا و صادرات و تامین درآمد، به دلیل استفاده از درآمد نفت، از اهم مسائلى بود كه موجب پایین آمدن سطح محصولات كشاورزى گردید. در نتیجه، ایران از اواسط دهه 1350 ناگزیر از وارد كردن غله و دیگر فراوردههاى كشاورزى شد. در سال 1350 ارزش كل تولید كشاورزى ایران، بالغ بر 3/172 میلیارد ریال بود، در صورتى كه كل مصرف روستاییان 6/179 میلیارد ریال بود. به بیان دیگر، مصرف روستاییان 3/7 میلیارد ریال بیش از كل تولید كشاورزى ملكت بود! (6) در زمینه استاندارد زندگى مردم شهر نشین نیز پیشرفت هاى قابل توجهى صورت گرفته بود، ساختمان هاى جدید و آپارتمان هاى مدرن، فراوانى كالاى مورد نیاز، به خصوص یخچال، تلویزیون، اتومبیل سوارى، نشانه تغییر كیفیت زندگى شهرنشینان بود. كارگران از بیمه درمانى، بیمه بى كارى و سهیم شدن در سود كارخانجات بهره مىبردند ولى در مقابل، تعداد خانوادههایى كه فقط در یك اطاق زندگى مىكردند، طى ده سال (1346 تا 1356) افزایش یافته بود و از 36 درصد به 43 درصد رسیده بود.در سال 1356 بیش از 42 درصد ساكنان شهر تهران، محل سكونت مناسب نداشتند. تهران با بیش از 4 میلیون جمعیت از سیستم حمل و نقل شهرى مناسب در مقایسه با دیگر پایتخت هاى كشورهاى خاورمیانه، محروم بود. طبقات پایین كارگر، مانند دستفروشان، كارگران ساختمانى، وكسانى كه در كارگاههاى كوچك و نظایر آن كار مىكردند، از برنامه رفاه اجتماعى استفاده نمىكردند، زیرا واجد شرایط مقررات بیمه نبودند. بدینسان، صدها هزار تن كسانى كه از روستاها براى یافتن كار به تهران و شهرستانها روى آورده بودند، در فقر و بلاتكلیفى به سر مىبردند. طى ده سال آخر حكومت شاه، درآمد ناخالص ملى قوس صعودى داشت، ولى مردم ایران از این درآمد به نحو برابر بهرهمند نشدند. ثروتمندان به مراتب بیش از طبقات متوسط و پایین سود بردند و ثروتمندتر شدند، و فساد با ابعاد وسیعى در اركان مملكت، همگام با استبداد پیش مىرفت. برادران و خواهران شاه و وابستگان آنها، از سهامداران عمده بسیارى از شركتهاى داخلى، یا واسطه معاملات بین دولت و شركتهاى خارجى بودند و از این رهگذر، صدها میلیون دلار به جیب زدند. روزنامه نیویورك تایمز در شماره 10 ژانویه 1979 به استناد گفته یكى از منابع بانكى در آمریكا نوشت «....فقط اوراق بهادار متعلق به شخص شاه بیش از یك میلیارد دلار است و تنها طى دو سال آخر، مبلغى بین 2 تا 4 میلیارد دلار از سوى خانواده سلطنتى ایران به آمریكا منتقل شده است.» محمد رضا شاه، در سالهاى اول دهه 1350 بى اعتنا به انتقاد مخالفان و مطبوعات در رؤیاى «تمدن بزرگ» و با تكیه به پشتیبانى واشینگتن، خود را رهبر انقلاب شاه و مردم و محبوب ملت مىدانست. وى در زمستان 1353 در مصاحبه با خبرنگار روزنامه گاردین گفت: «مردم ایران، با قلب و روحشان، پشت سر پادشاه خود ایستادهاند» . (7)
جشن هاى 2500 ساله شاهنشاهىدر پاییز سال 1350 محمد رضا شاه، سالگرد 2500 ساله شاهنشاهى ایران را با شكوه كم نظیرى در محل پرسپولیس (تخت جمشید) جشن گرفت. در این جشن بیست پادشاه و امیر عرب، پنج ملكه، بیست و یك شاهزاده، شانزده رئیس جمهورى، سه نخست وزیر، چهار معاون رئیس جمهورى و دو وزیر خارجه از 69 كشور شركت كردند. از جمله مدعوین نیكلای پادگورنى رئیس جمهورى اتحاد جماهیر شوروى، مارشال تیتو از یوگسلاوى، یحیى خان از پاكستان، و.و.گیرى از هندوستان، ملك حسین پادشاه اردن و امپراتور هایل سلاسى، از اتیوپى بودند.اسپیرو آگنیو معاون ریچارد نیكسون به نمایندگى آمریکا در مراسم شركت داشت. گذشته از مقامات مزبور، دهها تن از شخصیت هاى علمى، هنرى، صنعتى، فرهنگى و نمایندگان رسانههاى خبرى جهان و نیز نخبگان ایرانى، در جشنى كه یك هفته طول كشید حضور یافته بودند.
(8)مراسم جشن در نهایت گشاده دستى و اسراف انجام گرفت و هزینه آن بیش از 200 میلیون دلار برآورد شد
(9) . شاه، با برگزارى این جشن پر سر و صدا، مرحله تازهاى از سلطنت خود را آغاز كرد. شاید این كار نشانهاى بود از بیمارى بزرگ پندارى او، زیرا در همان اوان كه میلیونها دلار صرف هزینه خرید و ارسال مشروب، گل و غذا، از اروپا شد، و هنگامى كه میهمانان در تخت جمشید، جگر غاز و خاویار مزمزه مىكردند، هزاران ایرانى در ایالات سیستان و بلوچستان، و حتى در روستاهاى فارس گرسنه بودند.
(10) در چنین شرایطى صدها تن از شخصیت هاى معروف از اكناف جهان به پرسپولیس آمده بودند تا شاهد پیشرفت هاى ایران باشند و شاه را ستایش كنند. در پرسپولیس، محمد رضا شاه، بر سر مزار كورش نطقى ایراد كرد و گفت: «....كوروش بزرگ! شاه شاهان، شاه هخامنش، شاه سرزمین ایران، من شاهنشاه ایران، از جانب خود و ملتم، بر تو درود مىگویم! ...كورش! شاه بزرگ شاهان، آزادهترین آزادگان، قهرمان تاریخ ایران و جهان! آسوده بخواب، زیرا ما بیداریم و پیوسته بیدار خواهیم ماند..» .
ولى بین این وعدههاى پر سر و صدا، در مقایسه با آنچه انجام شده بود، فاصله زیادى به چشم مىخورد و این تفاوت مردمى را كه چشم امید به نتایج انقلاب شاه و مردم داشتند، رفته رفته ناامید مىساخت. در حقیقت آنچه طى یك دهه تحت عنوان مدرنیزاسیون صورت گرفت، نه پیشرفت اقتصادى و اجتماعى بود، نه مدرنیسم، بلكه شبه مدرنیسمى بود كه پشتوانه آن فقط به عواید نفت بستگى داشت. (3)
هنگامى كه كشور، طبق گفته محمد رضا شاه در آستانه دروازههاى «تمدن بزرگ» قرار داشت، وضع مسكن در تهران و بسیارى از شهرهاى بزرگ ایران به صورت یك مشكل بزرگ در آمده بود. سرویس حمل و نقل، و دیگر خدمات شهرى بسیار نامناسب بود. بخشى از سیل مهاجرین روستاها، كه براى یافتن كار به تهران و دیگر شهرها روى آورده بودند، به طور موقت در كارهاى ساختمانى جذب شده بودند، و بقیه سیگار فروشى، بلیط بخت آزمایى فروشى، نوكرى و حتى گدایى مىكردند. در استراتژى توسعه اقتصادى شاه، كمتر به تكنولوژى پیشرفته غرب و بیشتر به واردات تسلیحات و جنگ افزار توجه شده بود. كالاى عمده صادراتى ایران نفت بود و همه چیز به درآمد نفت بستگى داشت. درآمد حاصل از نفت كه در اواسط دهه 1340 حدود 500 میلیون دلار بود، در سال 1355، از 20 میلیارد (چهل برابر) تجاوز كرد. به همین ترتیب واردات كشور از 560 میلیون دلار در سال 1341، به بیش از 3 میلیارد دلار در سال 1351 و 400/18 میلیارد دلار در سال 1356 رسید. همچنین رشد درآمد نفت به سقوط سهم صادرات غیر نفتى انجامید، به طورى كه در سال 1356 سهم صادرات غیر نفتى به 2 درصد كاهش یافت. به بیان دیگر، در آستانه دروازههاى «تمدن بزرگ» صادرات كالاى كشاورزى و صنعتى ایران تنها 2 درصد كل صادرات كشور بود. (4) در زمینه بهداشت و فرهنگ، طى دهه 1343 تا 1353 نیز اقداماتى صورت گرفته بود، تعداد پزشكان سه برابر و میزان سواداندوزى از 26 درصد در سال 1343 به 42 درصد، در اوائل دهه 1350 ترقى كرده بود، همچنین اعتبار براى هزینههاى آموزش عالى از 6/7 درصد در سال 1343 به 13 درصد در سال 1349 افزایش یافته بود. (5) ولى این نكته نیز حقیقت داشت كه ایران طى یك دهه گذشته از لحاظ كمبود پزشك، كمبود امكانات بهداشتى و بیمارستانى، یكى از كشورهاى عقب مانده خاورمیانه محسوب مىشد. افزون بر این 68 درصد بزرگسالان كشور همچنان بى سواد باقى مانده بودند، كمى بیش از 40 درصد اطفال در مدارس ابتدایى درس مىخواندند. براى 290000 دیپلمه متقاضى تحصیلات عالى، سالانه 60000 صندلی در دانشگاه ها وجود داشت و حد نصاب كسانى كه تحصیلات عالى داشتند، كمتر از دیگر كشورهاى خاورمیانه بود. در مورد برنامه اصلاحات ارضى تعداد 1638000 خانوار كشاورز صاحب زمین شده بودند. شركت هاى تعاونى روستایى، تسهیلاتى براى كشاورزان فراهم كرده بودند. تعداد تراكتورها شانزده برابر شده و سطح اراضى زیر كشت، به بیست برابر رسیده بود، با این حال، كمبودهاى آشكاری به چشم مىخورد، شركت هاى تعاونى سرمایه كافى براى كمك به كشاورزان نداشتند، عمده سرمایه و امتیازات مالى و امكانات مربوط به كشاورزى در اختیار شركتهاى زراعى و كشت و صنعت قرار مىگرفت. بیش از 90 درصد روستاها، فاقد روشنایى (برق) بودند و مهمتر از اینها اكثریت كشاورزانى كه استحقاق دریافت زمین داشتند، از دریافت زمین محروم مانده بودند و یا مقدار زمینى كه به آنها واگذار شده بود به اندازهاى كه با كار در آن حداقل معاش خود را تأمین كنند نبود. كنترل قیمت محصولات كشاورزى مانند گندم، افزایش جمعیت، مهاجرت روستاییان بدون زمین به شهرها، بى توجهى دولت به مازاد محصولات كشاورزى، به عنوان منبعى براى تامین غذا و صادرات و تامین درآمد، به دلیل استفاده از درآمد نفت، از اهم مسائلى بود كه موجب پایین آمدن سطح محصولات كشاورزى گردید. در نتیجه، ایران از اواسط دهه 1350 ناگزیر از وارد كردن غله و دیگر فراوردههاى كشاورزى شد. در سال 1350 ارزش كل تولید كشاورزى ایران، بالغ بر 3/172 میلیارد ریال بود، در صورتى كه كل مصرف روستاییان 6/179 میلیارد ریال بود. به بیان دیگر، مصرف روستاییان 3/7 میلیارد ریال بیش از كل تولید كشاورزى ملكت بود! (6) در زمینه استاندارد زندگى مردم شهر نشین نیز پیشرفت هاى قابل توجهى صورت گرفته بود، ساختمان هاى جدید و آپارتمان هاى مدرن، فراوانى كالاى مورد نیاز، به خصوص یخچال، تلویزیون، اتومبیل سوارى، نشانه تغییر كیفیت زندگى شهرنشینان بود. كارگران از بیمه درمانى، بیمه بى كارى و سهیم شدن در سود كارخانجات بهره مىبردند ولى در مقابل، تعداد خانوادههایى كه فقط در یك اطاق زندگى مىكردند، طى ده سال (1346 تا 1356) افزایش یافته بود و از 36 درصد به 43 درصد رسیده بود.در سال 1356 بیش از 42 درصد ساكنان شهر تهران، محل سكونت مناسب نداشتند. تهران با بیش از 4 میلیون جمعیت از سیستم حمل و نقل شهرى مناسب در مقایسه با دیگر پایتخت هاى كشورهاى خاورمیانه، محروم بود. طبقات پایین كارگر، مانند دستفروشان، كارگران ساختمانى، وكسانى كه در كارگاههاى كوچك و نظایر آن كار مىكردند، از برنامه رفاه اجتماعى استفاده نمىكردند، زیرا واجد شرایط مقررات بیمه نبودند. بدینسان، صدها هزار تن كسانى كه از روستاها براى یافتن كار به تهران و شهرستانها روى آورده بودند، در فقر و بلاتكلیفى به سر مىبردند. طى ده سال آخر حكومت شاه، درآمد ناخالص ملى قوس صعودى داشت، ولى مردم ایران از این درآمد به نحو برابر بهرهمند نشدند. ثروتمندان به مراتب بیش از طبقات متوسط و پایین سود بردند و ثروتمندتر شدند، و فساد با ابعاد وسیعى در اركان مملكت، همگام با استبداد پیش مىرفت. برادران و خواهران شاه و وابستگان آنها، از سهامداران عمده بسیارى از شركتهاى داخلى، یا واسطه معاملات بین دولت و شركتهاى خارجى بودند و از این رهگذر، صدها میلیون دلار به جیب زدند. روزنامه نیویورك تایمز در شماره 10 ژانویه 1979 به استناد گفته یكى از منابع بانكى در آمریكا نوشت «....فقط اوراق بهادار متعلق به شخص شاه بیش از یك میلیارد دلار است و تنها طى دو سال آخر، مبلغى بین 2 تا 4 میلیارد دلار از سوى خانواده سلطنتى ایران به آمریكا منتقل شده است.» محمد رضا شاه، در سالهاى اول دهه 1350 بى اعتنا به انتقاد مخالفان و مطبوعات در رؤیاى «تمدن بزرگ» و با تكیه به پشتیبانى واشینگتن، خود را رهبر انقلاب شاه و مردم و محبوب ملت مىدانست. وى در زمستان 1353 در مصاحبه با خبرنگار روزنامه گاردین گفت: «مردم ایران، با قلب و روحشان، پشت سر پادشاه خود ایستادهاند» . (7)
جشن هاى 2500 ساله شاهنشاهىدر پاییز سال 1350 محمد رضا شاه، سالگرد 2500 ساله شاهنشاهى ایران را با شكوه كم نظیرى در محل پرسپولیس (تخت جمشید) جشن گرفت. در این جشن بیست پادشاه و امیر عرب، پنج ملكه، بیست و یك شاهزاده، شانزده رئیس جمهورى، سه نخست وزیر، چهار معاون رئیس جمهورى و دو وزیر خارجه از 69 كشور شركت كردند. از جمله مدعوین نیكلای پادگورنى رئیس جمهورى اتحاد جماهیر شوروى، مارشال تیتو از یوگسلاوى، یحیى خان از پاكستان، و.و.گیرى از هندوستان، ملك حسین پادشاه اردن و امپراتور هایل سلاسى، از اتیوپى بودند.اسپیرو آگنیو معاون ریچارد نیكسون به نمایندگى آمریکا در مراسم شركت داشت. گذشته از مقامات مزبور، دهها تن از شخصیت هاى علمى، هنرى، صنعتى، فرهنگى و نمایندگان رسانههاى خبرى جهان و نیز نخبگان ایرانى، در جشنى كه یك هفته طول كشید حضور یافته بودند.
(8)مراسم جشن در نهایت گشاده دستى و اسراف انجام گرفت و هزینه آن بیش از 200 میلیون دلار برآورد شد
(9) . شاه، با برگزارى این جشن پر سر و صدا، مرحله تازهاى از سلطنت خود را آغاز كرد. شاید این كار نشانهاى بود از بیمارى بزرگ پندارى او، زیرا در همان اوان كه میلیونها دلار صرف هزینه خرید و ارسال مشروب، گل و غذا، از اروپا شد، و هنگامى كه میهمانان در تخت جمشید، جگر غاز و خاویار مزمزه مىكردند، هزاران ایرانى در ایالات سیستان و بلوچستان، و حتى در روستاهاى فارس گرسنه بودند.
(10) در چنین شرایطى صدها تن از شخصیت هاى معروف از اكناف جهان به پرسپولیس آمده بودند تا شاهد پیشرفت هاى ایران باشند و شاه را ستایش كنند. در پرسپولیس، محمد رضا شاه، بر سر مزار كورش نطقى ایراد كرد و گفت: «....كوروش بزرگ! شاه شاهان، شاه هخامنش، شاه سرزمین ایران، من شاهنشاه ایران، از جانب خود و ملتم، بر تو درود مىگویم! ...كورش! شاه بزرگ شاهان، آزادهترین آزادگان، قهرمان تاریخ ایران و جهان! آسوده بخواب، زیرا ما بیداریم و پیوسته بیدار خواهیم ماند..» .
(11) مدعوین جشن 2500 ساله شاهنشاهى، صدها تن میهمانان خارجى و گروهى از نخبگان مورد اعتماد دستگاه بودند ولى مردم ایران به آنجا راه نداشتند.همه راههائى كه به پرسپولیس و تخت جمشید منتهى مىشد به وسیله نیروهاى نظامى و امنیتى بسته شده بود.صدها تن زن و مرد ایرانى، كه نسبت به آنها سوء ظن مىرفت، دستگیر شده و یا تحت نظر قرار داشتند. به رغم كوشش ها و هزینه سنگینى كه براى هرچه باشكوه تر جلوه دادن جشنها به كار رفت، مطبوعات آمریكا مطالب انتقاد آمیزى پیرامون بىنظمی هاى آن نوشتند و برخى شاه و رژیم او را به باد حمله گرفتند و دنباله انتقاد به محافل و شخصیت هاى سیاسى كشیده شد. جورج بال، معاون سابق وزارت امور خارجه آمریكا گفت «چه مناظر پوچ و زنندهاى! فرزند یك سرهنگ فوج قزاق، در كشورى كه درآمد سرانه مردم آن 250 دلار در سال است، مانند یك امپراتور جشن برپا كرده و با ادعاى رفورم و نوگرایى، البسه و پوشاك دوران استبداد باستانى را به نمایش گذاشته است» . (12) محمد رضا شاه كه از انتقادات مطبوعات خارجى پیرامون بى نظمی هاى جشن ها به خشم آمده بود، در مصاحبهاى كه با خبرنگار روزنامه لوموند به عمل آورد گفت: «...اینها دیگر چه گله و شكایتى دارند؟ ما براى برخى از سران كشورها و میهمانان، دو بار ضیافت و میهمانى برگزار كردیم [....] به هر حال، این بزرگترین اجتماع كشورهاى جهان در تاریخ بود» . (13) آیت الله روح الله خمینى، طى بیانیهاى كه از تبعید (عراق) منتشر كرد، جشن شاهنشاهى را محكوم نمود و از مردم ایران خواست علیه رژیم غارتگر پهلوى تظاهرات برپا كنند. وی با اشاره به تظاهرات دانشجویان ایرانى و مضروب شدن آنها به وسیله پلیس و مامورین امنیتى گفت «تنها گناه این دانشجویان نشان دادن مخالفت با جشن هاى 2500 ساله بود. ما، به این جشنها نیاز نداریم، براى گرسنگان كارى بكنید. ما نمىخواهیم بر روى نعش ملت ما جشن برپا كنید» . (14) پىنوشتها: 1. پروفسور م.س.ایوانف، تاریخ ایران نوین، ترقیات اقتصادى و تحولات در زمینه آموزش و زندگى اجتماعى ایران، صفحات 236 تا 265.2. ROULEAU; IRAN MITH AND REALITY, THE GARDIAN, OCT.24,1966. 3. HOMA KATOUZIAN : THE POLITICAL ECONOMY OF MODERN IRAN. PP.274/94. (بخش عمده این كتاب به فارسى ترجمه شده است.) 4. همان كتاب، صفحات 240 تا 262. 5. دكتر ابراهیم گرانفر، اقتصاد در حال توسعه و برنامه ریزى نیروى انسانى، 1351، صفحه 163. 6. THE POLITICAL ECONOMY OF MODERN IRAN, P.229. 7. GARDIAN, JANUARY 14, 1974. 8 و 9. مدعوین در 3 چادر عظیم و 50 چادر بزرگ كه در خارج تهیه شده بود، پذیرایى شدند.براى تامین روشنایى محل از تهران و شیراز 6000 مایل كابل كشى و 20 مایل حلقه گل زینتى، شامل 130000 لامپ چراغ مصرف شده بود.در میهمانی هاى رسمى، 500 تن میهمان حضور داشتند.غذا شامل تخم بلدرچین با خاویار، خوراك خرچنگ، كباب بره با قارچ، طاووس بریان انباشته از جگر غاز، و دسر شامل تمشك تازه محصول فرانسه با لعاب انجیر و تمشك مخصوص بود. ماكس بلوئه، فرانسوى كه با 259 سر آشپز، آشپز و پیشخدمت، از ده روز پیش از برگزارى مراسم جشن از فرانسه آماده بود، سرپرستى پذیرایی ها را به عهده داشت. رستوران ماكسیم پاریس، غذا و مشروب، از جمله 25000 بطرى شراب مخصوص تهیه دیده بود. در مراسم جشن پرسپولیس 600 روزنامه نگار، عكاس و فیلمبردار از اكناف جهان به تخت جمشید آمده بودند، بیش از یك میلیون كلمه خبر به سراسر دنیا مخابره كردند. شبكه تلویزیونى NBC از ایالات متحده آمریكا، مراسم جشن را با استفاده از ماهواره، براى دهها میلیون بیننده آمریكایى پخش كرد. مردم ایران نیز قسمتهایى از مراسم را از تلویزیون تماشا كردند. به نقل از: (JAMES A.BILL.OP.CIT.,PP.149 -184) 10. مؤلف در سال 1353 در معیت سرلشگر میرجلالى فرمانده سپاه جنوب، در شهرستان خاش شاهد این حقیقت تلخ و شرم آور بود. میر جلالى ضمن بازدید تنها مدرسه شهر، از مدیر آن كه مرد ژنده پوشى بود پرسید، بچهها كجا هستند. مدیر جواب داد ساعت تفریح آنهاست، عدهاى براى علفخورى به صحرا رفتهاند! 11. روزنامهها، آذر 1350. 12. GEORGE W. BALL; THE PAST HAS ANOTHER PATTERN; MEMORIES, (NEW YORK; W.W. NORTON, 1982) , P.435. (سپهبد فریدون سنجر، معاون عملیاتى فرمانده نیروى هوایى كه از افسران خوشنام آن نیرو به شمار مىرود، و در مراسم جشن هاى 2500 شاهنشاهى، میهماندار یكى از سران كشورهاى مدعو بوده است، مواردى از بى تربیتىها را در آن مراسم، براى مؤلف نقل كرد. از جمله گفت در اولین روز و شب مراسم، براى میهمانداران كه حدود 50 تن افسر از درجه سرتیپ به بالا بودند، غذا و محل استراحت پیش بینى نشده بود و هیچ كس خود را مسئول این بى نظمی نمىدانست.) 13. مصاحبه با خبرنگار لوموند، به نقل از گاردین، 16 اكتبر 1971. 14. IRAN REPORT. AUTUMN, 1971,P.1. كتاب: تاریخ سیاسى بیست و پنجساله ایران، ج 1، ص 345 نویسنده: غلامرضا نجاتى
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر