بامداد ديروز، رفيق مينا حق شناس (نسرين- ستاره) پس از چهار سال جدال سخت با بيماری سرطان در كشور سوئد درگذشت. جنبش كمونيستی ايران يكی از وفادارترين ياران خود و جنبش انقلابی زنان يكی از متعهدترين ياوران خود را برای هميشه از دست داد.
ما همدردی خود را با تك تك اعضای خانواده و كليه دوستان و رفقای مينا اعلام می کنيم. باشد تا با همبستگی و سر بر شانه های هم گذاشتن، غم از دست دادن مينای عزيز را تحمل كنيم و همچون او باشيم كه اندوه از دست دادن ياران بيشمارش را تبديل به عزم و اراده ی بيشتر برای ادامه مبارزه عليه جمهوری اسلامی و برافراشته نگاه داشتن پرچم رهائی بخش کمونيسم كرد.
مينا از نسل کمونيست های انقلابی دهه 1350 بود. در دوران جوانی از طريق سازمان كمونيستی شفق سرخ در شيراز با علم كمونيسم آشنا شد و در هنگامه انقلاب 1357 فعاليت های خود را در ارتباط با اين سازمان پيش برد. پخش مخفيانه اطلاعيه ها و نشريات شفق سرخ در محلات فقير نشين و همچنين در خطرناکترين مکانها مانند پادگان نظامی از جمله فعاليت های او بود. پس از فروپاشی شفق سرخ به اتحاديه كمونيستهای ايران پيوست و پس از جنگ ايران و عراق و مهاجرت عده کثيری از اهالی شهرهای جنگ زده خوزستان به شيراز، کمپ های محل اسکان موقت خانواده های کارگران نفت جنوب يکی از مراکز فعاليت سياسی اش شد.
در سال 1361 شيرازه ی تشکيلات اتحاديه کمونيست ها در نتيجه ی ضربات نظامی و امنيتی جمهوری اسلامی، از هم گسيخت و ارتباط مينا با سازمان به کلی قطع شد. او چند سال بی وقفه تلاش كرد تا ياران باقی مانده خود را بيابد، اما موفق نشد. سفرش به كردستان برای وصل شدن به سازمان نتيجه نداد. زمانی كه در اواخر دهه شصت رفقای خود را در خارج از كشور يافت، بدون لحظه ای ترديد، به عنوان يك فعال انقلابی حرفه ای تمام زندگی خود را وقف بازسازی اتحاديه كمونيستهای ايران(سربداران) و سرانجام تاسيس حزب كمونيست ايران (ماركسيست - لنينيست - مائوئيست) در سال 1380 كرد. محرك او در اين راه هدف رهائی بخش كمونيسم بود که به زندگيش معنا می داد و او در تمام فراز و نشيب ها و در اوج حملات ضد کمونيستی بورژوازی بين المللی، چشم از آن برنداشت زيرا آن را تنها راه برون رفت بشر از فاجعه ی نظام ستم و استثمار سرمايه داری می دانست.
مينا به عنوان يك زن كمونيست بر مشكلات ناشی از زندگی خانوادگی و روابط مردسالارانه حاكم بر محيط فائق آمد. عليرغم عشق بزرگ به فرزندش، او را به همسر سابق خويش سپرد و خود گام در راه سخت و پر پيچ خم مبارزه انقلابی گذاشت. چند سالی در كشور آلمان «بويژه در شهر فرانكفورت» فعاليت می کرد. مارش های اول ماه مه سرخ برلين را از دست نمی داد. حضور وی عليرغم بيماری در تظاهرات های ضد جنگ، كارزارهای مبارزاتی، آكسيون های رزمنده عليه جمهوری اسلامی به يارانش دلگرمی می داد. او از کودکی از بيماری قلبی رنج می برد و دوبار مجبور به عمل جراحی قلب شده بود. به همين دليل گاه در حين فعاليت به دليل مشكلات ناشی از بيماری در آستانه بيهوشی روانه بيمارستان می شد.
دامنه ی فعاليت انترناسيوناليستی اش ياران زيادی از گوشه و کنار دنيا برايش به ارمغان آورد: کمونيست های انقلابی آلمان، تركيه، پرو، افغانستان و ....
تجربه زندگی شخصی و ارتقای آگاهی كمونيستی و فمينيستی، او را به يك فعال رزمنده جنبش رهايی زنان بدل كرد. رفقای زنی چون مينا نقش مهمی در جلب توجه حزب ما نسبت به جايگاه پر اهميت مبارزه عليه ستم بر زن در فرآيند سرنگونی جمهوری اسلامی و بطور کلی در فرايند انقلاب کمونيستی داشتند. با گسترش فعاليت نظری و عملی حزب در اين زمينه، انرژی و ابتکار عمل مينا شکفته تر شد.
مينا در بكاربست مشی توده ای و پيوند خوردن با توده های مردم بخصوص زنان، توانا بود. او به زندگی بسياری از زنان معنا بخشيد. با گفته هايش و همچنين اشعار و سروده هايش به آنان جرئت و جسارت می داد.
مينا از بنيانگذاران سازمان زنان هشت مارس (ايران - افغانستان) بود. فعاليت هايش در بخش افغانستان اين سازمان متمركز بود. روحيه انترناسيوناليستی و تلاش های شبانه روزی اش او را به چهره محبوب بسياری از فعالين انقلابی افغانستانی در اروپا بدل كرد. او جسورانه با ديدگاه های سنتی رايج در ميان فعالين جنبش چپ ايران و افغانستان که جنبش زنان را بی مقدار دانسته و در روابط درونی آلوده به مردسالاری بودند مقابله می کرد و مروج و مبلغ نگرش و معيارهای نوين در اين زمينه بود و خوب می دانست که با ايده ها و رفتارهای كهن نمی توان برای جامعه ای نوين مبارزه کرد و آن را به ثمر رساند.
مينا برای فعاليت سياسی و سازماندهی در ميان زنان پناهجوی ايرانی در ترکيه، مدتی را در آن کشور سپری کرد. سازمان زنان هشت مارس و اهدافش را به بسياری از آنان شناساند و از تجارب زندگی شان آموخت. تداوم جنبش انقلابی زنان بدون وجود امثال مينا ميسر نبوده و نيست.
در چارچوب انجام وظايف حزبمان، او همواره داوطلب بر عهده گرفتن مسئوليتهای خطير بود. در اين زمينه رهنمود مائوتسه دون را که مينا آموزه هايش را با اشتياق به کار می بست، نقل می کرد که، هميشه داوطلب انجام سخت ترين کارها شويد. بارها با حداقل امكانات و مشكلات زياد در مسيرهای ناشناخته گام نهاد و برای تحقق وظايف انقلابی كوشيد. او از صميم قلب به توده های مردم وفا داشت و در سخت ترين شرايط به آنان تکيه می کرد و به حق از حمايت بيدريغ آنان برخوردار می شد.
حزب ما از اينكه اين زن پيشرو و کمونيست پايدار از اعضايش بود افتخار می كند. زنی كه آگاهانه و داوطلبانه زندگی خود را انتخاب كرده بود و در مکتب طولانی نبرد برای رهائی بشريت تعليم يافته بود. مينا تا آخرين دقايق زندگی از اينكه آنگونه زندگی كرد كه خود ميخواست، رضايت خاطر عظيمی داشت. زندگی پربارش را بايد جشن گرفت. باشد تا چنين زندگی معنا داری در ميان انقلابيون نسل قديم و جديد - بخصوص زنان جوان - فراگير شود.
مينا جزء آن دسته از كمونيست های نسل قبل بود كه اهميت استقامت و پافشاری بر آرمان های انقلابی و كمونيستی را می دانست. به خود به عنوان حلقه واسط ميان دو نسل و دو موج نگاه می كرد. او نه تنها اهميت حفظ ميراث انقلابی را برای نسل جديد می دانست بلكه عميقا باور داشت كه تنها بر پايه جمعبندی علمی و نقادانه از گذشته می توان گوهر صاف و زلال و درخشان جنبش کمونيستی را در اختيار نسل جديد قرار داد و موج آتی انقلاب پرولتری و آينده جامعه و جهان را رقم زد. آينده ای كه او در يكی از اشعارش اينگونه ترسيم كرده بود و همگان را بدان فراخوانده بود:
می آيم،
با كوله باری از درد،
قلبی پر از اميد
مرا در ياب
ای دوست
ای همدرد!
می خواهم،
كوله بارم پر از شادی باشد
پراز نان،
پراز دوستی،
آزادی
پر از برابری
به وسعت بی كران،
به بزرگی حرمت زن
و به سنگينی مسئوليت انسان
شانه هايمان،
توان آن را دارند، برای حمل آن
و دستهايمان،
توان آن را می يابند، برای تقسيم آن
به هر كس به اندازه، نيازش!
كمتيه مركزی حزب كمونيست ايران (ماركسيست – لنينيست – مائوئيست)
نهم ژانويه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر