بخش اول
وقایع اخیر لیبیو به دنبال آن دخالت نظامی غرب و ناتو، نویسنده را بر آن داشت که با نگرشی فراتر از تبلیغات جهت دار و گمراه کننده موجود، این حمایت و نیز تعدی از قطعنامه ۱۹۷۳ و دخالت آشکار در لیبی، به انگیزه واقعیو نیز عواقب و نتایج آن بپردازد با این امید که افراد و جریانات و سازمانهای ایرانیکه نظریه مشابه و یا امید به دخالت مستقیم غرب در ایران بستهاند و سقوط رژیم و بخت ورود خود را در پشت بمباران هواپیماها و تانکهای غرب و ناتو میبینند، تاملی کرده و از زاویه دیگر درس عبرتی برای آنان باشد.
ما در جهانی زندگی میکنیم که بیش از آنکه مقولات آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی از برای کشورهای بزرگ سرمایه داری منجمله آمریکا و اتحادیه اروپا مطرح باشد نکته اول و آخر برای آنها ، در این روزگار آشفته و بحران اقتصادی، حفظ منافع استراتژیک خود حتی به قیمت چپاول و یا به راه انداختن جنگ و نابودی و کشته شدن مردم بی دفاع می باشد. آنها برای حفظ و یا سلطه نفوذ و حاکمیت خود بر منابع عظیم ثروت و منجمله منابع انرژی فسیلی در کشورهای توسعه نیافته ( به کار گیری این ترم یعنی توسعه نیافته نیز یکی از معلولهای تحت حاکمیت همین قدرتهای بزرگ میباشد ) نیازمند به حکومتهای محلی مترادف با گوسفند بی شاخ و در صورت نبودن ایدهآل، گوسفند با شاخ می باشند. در بررسی گوسفند بی شاخ و گوسفند با شاخ میبینیم که گوسفند بی شاخ حکومتهایی هستند از نوع عربستان سعودی،کویت، امارات و ... که علیرغم روابط و مناسبت عشیرتی و قبیلهای و نبود کمترین آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی و در واقع برقراری دیکتاتوریهای عصر حجر، اساساً خاکی به چشم قدرتهای بزرگ نمیپاشند و در بست تابع دستورات و مطیع آنها هستند فارغ از اینکه از حداقلهای دموکراسی و نهادهای مدنی منجمله مجلس آثاری وجود ندارد و حتی در عربستان زنان از حق رانندگی کردن نیز محروم هستند، ولی همچنان که پیش تر آمد چون در راستای هموار کردن و حفظ منافع آمریکا و چند قدرت بزرگ اروپا یعنی فرانسه و انگلیس و ... هستند لذا حقوق بشر و آزادی و دموکراسی براحتی نزد آنها ذبح میشود و طی ماههای گذشته نیز حول تظاهرات مردمی در اکثر کشورهای منطقه و شیخ نشینهای خلیج فارس به وضوح دیدیم که چطور ناجیان حقوق بشر و آزادی چشم خود را حول درخواستهای حق طلبانه مردم این کشورها منجمله بحرین بستند اما در قاموس و جهان بینی آنها گوسفند شاخ دار حکایت دیگری است و از قانون مندیهای دسته اول تبعیت نمیکند در این زمینه نمونه بارز و عینی آن حکومت سرهنگ قذافی در لیبی است که علیرغم هسته شکنی و دگر دیسی بعد از سال ۲۰۰۳ و تبدیل شدن از گرگی خطرناک به گوسفندی شاخ دار، به خاطر همان شاخ خود و نیز چند پارامتر استراتژیک دیگر که بعدا بدان خواهیم پرداخت، با دخالت نظامی شرایط سرنگونی وی را فراهم نمودند.
قذافی در طی مدت ۴۲ سال با اتخاذ وحشیانهترین روشها نه تنها به سرکوب مردم لیبی پرداخت بلکه با فریبکاری و اتخاذ سیاستهای بیمارگونه بزرگترین ضربات را بر پیکر جنبشهای منطقه و منجمله بر انقلاب و مردم فلسطین وارد ساخت. غرب با این گرگ به صورت کج دار و مریض رفتار میکرد تا سرفصل دو پارامتر مهم یعنی شروع فعالیتهای هستهای و نیز دست داشتن در اقدامات تروریستی منجمله انفجار هواپیمای بویینگ پان امرکن در لاکربی در ۲۱ دسامبر سال ۱۹۸۸که منجر به کشته شدن ۲۷۰ نفر شد، بعد از اثبات شواهد، جهان مشاهده کرد که در سال ۱۹۹۸ چطور آمریکا به طرابلس و نیز کاخ قذافی حمله هوایی کرده و حتی تعدادی از نزدیکان و خانواده منجمله دختر کوچک وی نیز در این حملات کشته شدند. در بعد از این قدرت نمایی غرب، قذافی همچون تمامی دیکتاتورها و خصیصهٔ مشترک آنها تا اوضاع را بحرانی دید بلافاصله از طریق پسر خود سیف الاسلام با زد و بند و رابطههای پشت پرده که وی با بعضی از مقامات و دست اندرکاران سیاست غرب داشت بالاخره در سال ۲۰۰۳ از گرگ خطرناک تبدیل به گوسفند شاخ دار شد و به عبارتی قذافی به یک باره ره صد ساله طی نموده و توبه نمود و جالب آب توبه را نیز تونی بلر نخست وزیر وقت انگلیس از حزب کارگر بر سر وی ریخته و غسل تعمیدش داد و در واقع قذافی با پرداخت ۱۰ میلیارد دلار غرامت حول عملیات انفجاری و سقوط هواپیمای امریکایی در اسکاتلند و نیز تعطیل کردن تمامی فعالیتهای هستهای و مهر و موم کردن تأسیسات مربوطه و دادن کلیدهای آن به بازرسین و ... رسما خروج خود را از هیبت گرگی کریه و صعود به گوسفندی شاخ د ا ر اعلان کرد. و از اینرو بود که تروریست دیروز به ناگاه سوگلی حرمسرای قدرتهای بزرگ ( البته با سوظن ) قرار گرفت و در کاخهای ریاست جمهوری و نخست وزیری پاریس و لندن و رم در زیر دماغ رئیس جمهور و نخست وزیر فرانسه و انگلیس و ... برایش خیمه معروف را زده و بساط عیش و شادی وی را فراهم میکردند. اما چه شد که نگاه این گوسفند شاخ دار بار دیگر مورد غضب میر غضبها قرار گرفت و بر او آنچه رفت که شاهد آن بودیم و امروز سرگردان و بی هویت در بیابانهای لم یزرع لیبی و یا کشور مجاور به دنبال سوراخ موش میگردد برای بررسی حوادث اخیر و لشکر کشیغرب به لیبی میبایست از بعد زمانی و وقایع امروز عبور کرد و به دلیل ریشهای آن پرداخت آری عواملی که بیشک توجه به آنها میتواند راهگشا و کارامد حول ایران خودمان نیز باشد، در راستای این بررسی از چند زاویه به مبحث میپردازم
استراتژی آمریکا
" اکنون نفت و بنزین اساس سرمایه و هسته مرکزی زندگیاقتصادی برای غرب گردیده، اکنون عصر موتور و ماشین است و دنیا در تسخیر کشتیهای جنگی، هواپیما، تراکتور، اتومبیل و .. است دیگر نفت به عنوان داروی طبی برای زنان ساده لوح نیست یک قطره نفت معادل یک قطره خون است"
سیدنی ریلی
« مشهور است که میگویند هاردینک چند ساعت بعد از انتخاب شدنش بریاست جمهوری یکراست از کاخ سفید به اراضینفت خیز اکلاهاما رفت و در آن جا گفت " صنعت نفت بزرگترین و مؤثرترین عامل تمدن و خوشبختیآمریکا است »
نگاهی گذرا بر گفتههای سیاستمداران فوق و نیزشرایط اقتصادی و منجمله صرف انتخاب صنعت اتومبیل سازی و از سوئ دیگر کاهش تولید داخلی نفت و نیاز روز افزون آمریکا به انرژی فسیلی را میتوان در بررسی کوتاه زیر مورد توجه قرار داد. و ابعاد لشکر کشیهای مستمر این ابر قدرت را دریافت.
قبل از آغاز جنگ جهانی اول تولید داخلی نفت آمریکا پاسخگوی ۱۵ درصد نیاز این کشور بود با داشتن ۱۴۳/۲۰۰ اتومبیل و واردات ۷۰۰/۰۰۰ بشکه نفت در روز .
در بحبوحه جنگ جهانی دوم تولید داخلی نفت به ۶۱ درصد رسید با داشتن حدود ۵۵ میلیون اتومبیل و واردات ۲ میلیون و ۱۰۰/۰۰۰ بشکه نفت در روز.
در سال ۱۹۶۰ واردات نفت به ۳ میلیون و ۷۶۰/۰۰۰ بشکه و در سال ۱۹۸۰ به ۷ میلیون و ۱۰۰/۰۰۰ بشکه و در سال ۲۰۰۱ واردات نفت به ۱۰ میلیون و ۹۰۰/۰۰۰ بشکه در روز میرسد با محاسبه این روند در سال ۲۰۵۰ آمریکا نیاز به واردات روزانه ۴۴ میلیون بشکه نفت در طی روز دارد .
با توجه به رشد صنایع و ضریب روز افزون اتومبیل به طور مثال در ازای هر ۱۰۰۰ شهروند امریکایی، ۸۳۴ اتومبیل وجود دارد.
میزان مصرف بنزین هر شهروند آمریکا سه برابر میزان مصرف یک شهروند ژاپنی و ۲/۵ برابر یک آلمانی و فرانسوی میباشد .
با توجه به آمار بالا (استخراج از مجله بینالمللی گاز و نفت ) به نتیجه زیر میرسیم :
در سال ۱۹۴۴ که تعداد اتومبیل در آمریکا حدود ۵۵ میلیون دستگاه بود تولید داخلی نفت ۶۱ درصد و در سال ۲۰۰۵ که آمار اتومبیل از ۲۵۰ میلیون تجاوز میکند تولید داخلی نفت در آمریکا به ۸/۸ درصد کاهش یافته است، که بیان نیاز روز افزون این کشور به منابع انرژی جهت پیشبرد صنایع عظیم خود و به طور خاص در رقابت با قدرتهای بزرگ دیگر منجمله چین میباشد
کاهش تولید داخلی نفت در آمریکا و از طرفی نیاز روز افزون صنایع به این منبع حیاتی، از دیر باز دغدغه فکری سیاستمداران آمریکا و بطور خاص از دوران تیم ریچارد نیکسون و هنری کسینجر می بود در دوران رونالد ریگان با شکل گیری اتاقهای فکر راه حل این معضل را از دفاتر سیاسی به مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی منتقل نمودند و با به خدمت گرفتن نخبگان و محققین به بررسی استراتژیهای مختلف پرداختند از آن جمله تولد استراتژی خاورمیانه بزرگ و برنامه ریزی در راستای کنترل مراکز حیاتی انرژی جهانی منجمله دو نقطه استراتژیک یعنی آسیای مرکزی با برخورداری از ۲۰ درصد انرژی جهانی و منطقه بسی مهم تر از آن یعنی خاورمیانه با پشتوانهٔ ۶۳ درصد انرژی. در راستای خنثی کردن این استراتژی بود که در دوران جنگ سرد به یکبارهِ اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله و از برای سراب کردن اهداف آمریکا این کشور را اشغال نمود. از این سرفصل جهان شاهد بود که مردم افغانستان قربانی، و این سرزمین تبدیل به میدان زور آزمایی بین دو ابر قدرت شرق و غرب شد. یکی از انگیزه روسها ایجاد کمربند ایمنی در مقابل گسترش نفوذ آمریکا و چین در منطقه و طرف مقابل نیز از برای به سلطه و کنترل درآوردن منطقه با مسلح کردن تمامی گروه و جریانات ارتجاعی و .. زارد خانه عظیمی از سلاحهای پیشرفته را در اختیار آنان قرارداد و در واقع با حمایتهای خود بنیاد و بنیان طالبان و القاعده و بن لادن را فراهم نمود و بیشک تاریخ اعطای لقب مجاهد کبیر از سوی پنتاگون به بن لادن را فراموش نخواهد کرد. ادامه وقایع بر همگان آشکار است شکست شوروی و خروج از افغانستان و حاکمیت طالبان یعنی ارتجاع در آنجا و سپس با فروپاشی دیوار برلن و بلامنازع شدن قدرت آمریکا، حمله به افغانستان و به طبع آن سیطره بر تمامی منطقه آسیای مرکزی و ایجاد پایگاههای نظامی بیشمار و به دنبال آن سرازیر شدن شرکتهای نفتی آمریکا در منطقه منجمله در آذربایجان و قزاقستان و ترکمنستان و ... مشابه همین سناریو با کمی تغییر برای عراق شکل گرفت و آمریکا با تبلیغات واهی دال بر وجود سلاحهای کشتار جمعئ و ... کنترل نفت عراق را نیز در کنار دوستان و سر سپردگان قدیم خود یعنی عربستان و کویت و امارات و ... به قیمت کشتار میلیونی مردم بی دفاع و شهروند عادی عراق در دست گرفت.
بخش دوم
چین ابر قدرت جدید وارد کارزار میشود ( استراتژی چین )
با باز گشایی اقتصاد چین از سال ۱۹۷۹ توسط رهبر وقت دنگ شیائو پینگ ، از سال ۱۹۸۰ مصرف انرژی با افزایش سالی ۵ درصد رشد صعودی داشته تا سرانجام در سال ۲۰۰۶ چین مصرف کننده ۳۸ درصد انرژی جهان بوده است که ابتدا ۵۰ درصد آن از تولید داخلی و سپس به ۳۳ درصد نزول کرده است. چین کمبود و واردات نفت خود را به ترتیب ۴۰ درصد از خاورمیانه ، ۲۱ درصد از آفریقا ، و ۲۰ درصد از آسیای مرکزی تامین مینماید .چین در زمینه تکنولوژی و بهره برداری از انرژی هستهای، فاقد توانمندی لازم و تاکنون بیشتر نیازمند به دانش و فًن آوری فرانسه بوده است ، جدول زیر نشانگر موقعیت چین در زمینه انرژی هستهای است ۱- آمریکا با ۱۰۴ راکتور هستهای ۲ - فرانسه با ۵۸ راکتور ۳ - ژاپن با ۵۰ راکتور ۴ - روسیه با ۳۲ راکتور ۵ - انگلیس با ۱۹ راکتور
۶ - آلمان با ۱۷ راکتور ۱۱ - چین با ۱۴ راکتور، لذا با توجه به این تنگنا استراتژی چین بر اساس دست یابی و سرمایه گذاری در بخش انرژی نفت و گاز در نقاط مختلف جهان و به خصوص خاورمیانه ، آسیای مرکزی و آفریقا بوده است از اینرو بی جهت نیست که پای چین را در اکثر سرمایه گذاریها و نیز نفوذ شرکتهای آن در تمامی نقاط جهان میتوان رد یابی کرد به تور مثال : - در شیلی و برزیل که به خاطر گسترش خرید زمین و منابع طبیعی ، سرانجام دولت کشورهای مزبور در مجلس ممنوعیت فروش زمین به خریداران خارجی البته بیشتر از میزان محدودی را تصویب و اجاره ۳۰ ساله زمین را مجاز نمود . - در سودان قبضه کردن صنایع نفت و گاز آن توسط شرکتهای چینی ، همچنین در سومالی ، در موریتانی ، در الجزیره ، در نیجریه ، در صحرا و بالاخره سرمایه گذاریهای نیمه مخفی در بیرمانی به طور خاص حول منابع گاز از آن جمله است .
با بر چیده شدن دیوار برلن و فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی ، دولت چین کمونیست هم با افراشتن پرچم " سرمایه خارجی ورود آزاد " رسما وارد جهان سرمایه داری و عرصهٔ رقابت بین المللی شد و در طی مدت ۲۰ سال با برخورداری از نیروی کار ارزان موفق به جذب بیشترین سرمایههای خارجی گردید ، نگاهی به آمار زیر، تصویری از چگونگی ابر قدرت شدن این کشور میدهد : رشد اقتصادی چین در سال ۲۰۰۸ معادل ۱۰ درصد و ۳۰۰ میلیون چینی از خط فقر خارج شدند ، در سال ۲۰۰۹ در لیست میلیاردرهای دنیا ، نام ۱۴ میلیاردر چینی وجود داشت ، در سال ۲۰۱۰ چین با نقدینگی معادل یک تریلون و ۳۰۰ میلیارد دلار ، تمامی قدرتهای بزرگ و منجمله ژاپن ، آلمان ، فرانسه و انگلیس را پشت سر گذاشت و در مکان دوم قدرت اقتصادی جهان بعد از آمریکا قرار گرفت . ناظرین بیطرف و کارشناسان بر این باور هستند که چین با برگزاری المپیک ۲۰۰۸ آن هم در بالاترین اشل و کیفیت و نیز درو کردن بیشترین مدالهای این المپیک در واقع اعلان رسمی و زنگ خطر ورود ابر قدرت جدید به کارزار جهانی و رقیبی جدید برای آمریکا را به صدا درآورد . از این رو بی دلیل نیست که بر نگرانی تراست و کارتلهای آمریکا افزوده و آنها را تشویق روز افزون به کنترل منابع انرژی جهان نماید.
حکومت قذافی
لیبی در سال ۱۹۴۹ از سلطه و استعمار ایتالیا خارج و در سال ۱۹۵۰ محمد ادریس ال سنوسی به نام ملک ادریس اول به سلطنت نشست سرهنگ قذافی در سال ۱۹۶۹ از طریق سازمان افسران جوان با انجام یک کودتا به سلطنت ملک ادریس ال سنوسی در لیبی خاتمه داد و خود قدرت را در تمامی زمینهها به دست گرفته و طی ۴۲ سال بر لیبی حکومت مستبدانه داشت با توجه به فضای انقلابی موجود در دهه شصت و هفتاد، قذافی از این موج عقب نیفتاد و گاه با معرفی خود به عنوان چه گوارا جهان عرب و گاه معرفی به عنوان جانشین جمال عبدل الناصر، در سالهای اولیه حکومت خود دست به یک سری اقدامات مثبت و مترقی در لیبی زد، ولی از آنجایی که هیچکدام از این اقدامات در بستر ایجاد نهادهای دموکراتیک و مدنی نبود و از طرفی نظر به بافت عشیرتی و قبیله یی در لیبی، با گذشت زمان کیش شخصیت در وی به جایی رسید که خود را حاکم بی چون و چرا جهان عرب و آفریقا میدانست، سیاست داخلی وی استوار بر ایجاد تفرقه و اختلاف میان دهها قبایل موجود جهت پیشبرد قدرت و حکومت خود بود، در سیاست خارجی نیز یکی از بانیان صدور تروریسم و بدون داشتن یک خط مشی و استراتژی مشخص، همچون سیاه مستی خواسته و نا خواسته خنجر خود را بر همگان میکشید و یکی از قربانیان این سیاست کیش محور او ، مردم و انقلاب فلسطین بودند. رابطه خوبی با روسیه و نیز اواخر با چین داشت و خریدهای تسلیحاتی سرسام آور وی از روسیه یکی از سوژههای داغ بود در جنگ ایران و عراق در کنار سوریه از نادر کشورهای عربی بود که با دادن موشکهای بالستیک اسکاد به کمک ایران آمد و کپی و گسترش همین موشکها سرآغاز تکنولوژی و صنایع موشکی بعدی ایران گردید . البته بعد از کرنش و زانو زدن قذافی در مقابل غرب، این رابطه نزدیک به تیرگی گرایید.
قذافی در قلع و قمع کردن مخالفین خود نیز هیچگونه ابایی نداشت و با خشنترین شیوه آنها را چه در داخل و چه در خارج حذف میکرد، با سقوط طرابلس و ورود خبرنگاران و باز شدن درب زندانهای مخوف، گوشههایی از ظلم و ستم و شقاوت و بیرحمی او بر مخالفین پرده بر داشته شد، قانون و نهادهای دموکراتیک در قاموس و تفکر قذافی فقط در سه جلد کتاب معروف به سبز ملغمهای از سوسیالیسم، ناسیونالیسم، پان عربیسم و گرایشهای اسلامی تعریف و خلاصه میشد و در واقع این سه جلد کتاب به مثابه ده فرمان کلیمیان و یا آیات قرآنی مسلمین، از جانب قذافی به مردم لیبی دیکته شده بود. با کنترل تمامی منابع نفت در دست قذافی و خانواده وی، ابعاد فساد مالی مرزی نمیشناخت و از طریق این ثروت باد آورده در اکثر شهرهای مهم جهان، امپراتوری عظیمی از ثروت و مکنت و کاخ و ویلا و خرید شرکتهای معتبر همچون فنک در فرانسه و ... بوجود آورده بودند. از سال ۲۰۰۳ و بعد از دگردیسی قذافی، علاقه و استقبال شرکتهای نفتی غرب و به طور خاص شرکتهای توتال، انی، شل، اکسن موبیل، شورون در سرمایه گذاری در لیبی بیسابقه و در رقابت با یکدیگر سبقت گذاشتند چرا که لیبی با قابلیت و توان تولید حدود دو میلیون بشکه نفت در روز و از طرفی:
- به خاطر مرغوبیت بالا و غلظت پائین و سبکی نفت آن بعد از نفت برنت شمال گرانترین نفت جهان است.
- حفاری در سطح زمین که بالطبع هزینه استخراج را کاهش میدهد
- وجود بنادر نفتی در کنار دریای مدیترانه که مسافت و هزینه انتقال آن را تا اروپا بسیار کم و به صرفه میکند و... همه و همه از دلایلی بود که سیل کمپانیهای نفتی را بعد از دوران تحریم به سوی لیبی سرازیر نمود و بیشک نباید فراموش نمود که تمامی پارامترهای فوق یعنی نفت مرغوب و ارزان در سرفصل شروع تظاهرات نیز ، خود انگیزه مهمی از دخالت غرب بوده است.
بخش سوم
سر آغاز تحولات، دخالت غرب و سقوط قذافی
با آغاز تحولات در جهان عرب و به طور خاص در تونس و مصر، مردم شهرهای بزرگ لیبی نیز که سالیان دراز در زیر یوغ قذافی از نعمت آزادی و دموکراسی محروم بودند، جانی گرفته و به خیابانها ریختند که با سرکوب شدید قوای قذافی مواجه و عده بیشماری دستگیر شدند، به دنبال آن در فوریه ۲۰۱۱ مردم و جوانان لیبی در مقام درخواست آزادی وکیل فتحی تاریل که به جرم دفاع از زندانیان سیاسی و بازداشت شدگان تظاهرات قبلی، در حبس به سر میبرد دست به تظاهرات مسالمت آمیز در چند شهر زدند که مجددا با حمله وحشیانه نیروهای نظامی و کشته شدن تعدادی منجر شد. به دنبال آن هستههای کوچک مسلح مردمی تشکیل گردید و سرانجام شهر بنغازی به تصرف نیروهای مخالف قذافی درامد. از این مقطع زمانی شاهد هستیم که بر خلاف غافل گیری و عقب افتادن غرب از وقایع تونس و مصر که حتی به کنار گذشته شدن وزیر امور خارجه فرانسه انجامید این بار غرب در مقام کنترل و سمت و سؤ دادن به تحولات لیبی و در راس آن فرانسه با چه سرعت و شدت وارد عمل شده و با تشکیل جلسه اضطراری شورای امنیت و ساعتها مذاکره و بده بستان با روسیه و چین، سرانجام توافق آنها و شورای امنیت را تحت قطعنامه ۱۹۷۳ در چهارچوب صرف حمایت هوایی از مردم و کنترل نیروهای قذافی بدون حضور و پیاده شدن نیرو تحت هر نامی ، کسب کردند. و در اولین گام دست به تشکیل شورای ملی انتقالی به رهبری مصطفی عبدالجلیل زدند، اکثریت غالب تشکیل دهندگان این شورا شخصیتهایی بودند که تا مدتی پیش از نزدیکان قذافی بودند
چگونگی براندازی قذافی و پوشاندن حقایق و ابهامات موجود
در طی دو دهه گذشته چند حکومت دیکتاتوری دچار سقوط و فروپاشی شده اند افغانستان ۲۰۰۱، عراق ۲۰۰۳، گرجستان ۲۰۰۳، اکراین ۲۰۰۴، قرقیزستان ۲۰۰۵، و سپس تونس و مصر و لیبی ۲۰۱۱، در بررسی سقوط آنها به چند مدل برخورد میکنیم، در افغانستان و عراق دخالت و اشغال مستقیم که با هزینه بسیار بالایی همراه بوده و هنوز میباشد؛ در کشورهای بلوک شرق سابق از طریق جنبش مردمی و نیز حمایتهای دیپلماتیک و تبلیغات و نیز تدارکات غرب به سر انجام رسید، در تونس و مصر به خاطر وابستگی ارتش و سر و سّر داشتن فرماندهان ارتش و مقامات عالی با غرب از طریق اعمال فشار بر آنها و اتخاذ موضع بیطرفی نهایتا به دیکتاتوری سالیان دراز بن علی و مبارک خاتمه داد از طرفی نباید از یاد برد که دو کشور تونس و مصر علیرغم اهمیت آنها برای غرب ولی کشورهای نفتی نبودند و ستون درامد آنها بر صنعت توریسم استوار بوده است و حتی کشوری مانند مصر سالیانه چند میلیارد دلار کمک بدون برگشت از آمریکا دریافت مینماید، در لیبی نظر به ثروت نفت آن و از طرفی بافت اجتماعی قبیلهای و عدم وجود نهادهای مدنی، و نگرانی که غرب نسبت به سیر تحولات آنجا داشت، بر خلاف کشورهای مصر و تونس، نظاره گر تحولات نشد و با تلاش زیاد توانست با برخورداری از قطعنامه ۱۹۷۳ جواز دخالت هوایی را در لیبی بدست آورد
متأسفانه سیر تحولات بعدی و گزارشات و اخباری که از رسانههای بیطرف و منابع موثق میرسد حاکی از آن است که روند حوادث و پروسه انقلاب از مسیر اصیل و مردمی آن خارج شده و به عبارتی جنبش به صورت آلت دست غرب و ناتو درآمده و به جای تکیه بر اصل گرانبهای استقلال و نیز پتانسیل مردم خود با پذیرش و تن دادن به هر راه حلی، زمینه را از برای امتیاز خواهی و سلطه و دخالت بیگانگان در سرنوشت آینده این کشور و چشم داشت به منابع آن باز گذاشته است. ذیلاً به گوشهای از اتفاقات پنهان که توسط منابع خبری منتشر شده است، پرداخته میشود :
دیلی تلگراف لندن چاپ ۲۲ آگوست : منابع دولت انگلیس افشا کردند که افسران ویژه انگلیس از ماهها قبل مشغول تسلیح و آموزش شورشیان در خاک لیبی که مغایرت با قطعنامه ۱۹۷۳ دارد، بوده اند
- نیویوک تایمز ۲۲ اگوست : طرح قیام و تصرف طرابلس به صوررت گاز انبری در ۲۰ اگوست از قبل و با برنامه ریزی و مدیریت افسران انگلیسی - فرانسوی شکل گرفته بود
- علی ابوز اکوک رئیس مؤسسهٔ توسعه سیاسی و انسانی : از شروع عملیات هوایی ناتو و نیز شورشیان مسلح بیش از ۵۵/۰۰۰ نفر کشته شده اند.
- هواپیماهای بمب افکن تورنو و نیز هواپیماهای بدون سرنشین ناتو در بسیاری موارد مردم عادی و بی دفاع را بمباران کرده و کشته اند
- آسیا تایمز : ناتو قبل از حمله به شهر طرابلس از طریق افسران خود مقادیر قابل توجهی سلاح وارد شهر کرده بود
- ناتو یک ماه بعد از آغاز حملات هوائی ، با استخدام مزدوران زیادی از قبیلههای مختلف لیبی و نیز کشورهای دیگر منجمله قطر و امارات و صحرا و ... با پرداخت حقوق، عملا آنها را به نام شورشیان و مخالفان قذافی ، جا زده و وارد نبردهای شهری کرده است
- صدها نفر از شورشیان و مزدوران توسط ناتو به صورت مخفی در کشور قطر دوره و آموزش نظامی دیده بودند - به نیروهای شورشی به طور مرتب از طریق نیروهای قطری پول و سلاح میرسد و مامورین جاسوسی آمریکا گاه به گاه جهت بالا بردن روحیه شورشیان ، مکالمات سران حکومت قذافی را برای آنها پخش میکردند
- از ماه مارس یعنی شروع حملات تا ۲۰ اگوست ، بیش از ۱۶/۰۰۰ حمله هوایی از طرف غرب و ناتو در لیبی انجام شده است
کنفرانس پاریس
بعد از سقوط طرابلس در اولین روزهای ماه سپتامبر ۲۰۱۱ ، کنفرانس پاریس با وساطت نیکلا سرکوزی و جیمز کامرون ، با یک سری اهداف آشکار و نیز اهداف پنهان ( بنا بر گفته مفسرین ) به مدت دو روز با شرکت مسئولین ۶۳ کشور و نیز تعدادی سازمانهای غیر دولتی تشکیل شد .از موارد و تصمیم گیریهای آشکار ، آزاد کردن بخشی از
اموال و داراییهای مصادره شده قذافی در خارج و انتقال به شورای ملی انتقالی میبود که بالغ بر میلیاردها دلار میگردد ، از اهداف پنهان نیز تقسیم منابع نفت و کنترل آن توسط چند شرکت بزرگ بود که بزرگترین سهم به شرکت توتال فرانسه، و سپس به شرکتهای انگلیسی و امریکأیی و ایتالیایی رسید ، و بلافاصله بعد از این تقسیم بندی، دولت چین به اعتراض بر خاست.
نتیجه گیری
با توجه به مدلهای مختلف بر اندازی و سقوط حکومتها ، متأسفانه طیف عمدهای از جریانات و افراد سیاسی اعم از گرایش راست و نیز چپ نظر به ضعف و عدم قابلیتهای خود ، منجمله قطع ارتباط با مردم و سکتاریسم موجود و یا نداشتن راه کارهای مناسب جهت سمت و سؤ دادن به اعتراضات مردمی ، راه حل سقوط حکومت موجود در ایران را مدل لیبی مدّ نظر قرار داده و در این رهگذر با بوق و کرنا تمامی امکانات خود را جهت تهییج و تشویق قدرتهای بزرگ و دست راستیترین جناحها حول حمله به ایران قرار داده اند که بتوانند در پس بمباران هواپیماهای غرب و یا توپ و تانکهای آنها ، وارد کشور مخروبه خود شده و قدرت را در دست گیرند . تجربه مداخلات نظامی در لیبی نشان داد :
- اگر روی پا ی خود نایستیم ، این خلا توسط قدرتها پر خواهد شد
- در صورت دخالت قدرت خارجی بالطبع حاکمیت ملی و مردمی ، رخت بر خواهد بست و عوامل وابسته سر کار خواهند آمد
- در صورت اتخاذ راه حل مسلحانه و خشونت ، جواب و نتیجه هم در پس آن با زور و قدرت پر خواهد شد .
علیرغم زود بودن قضاوت در مورد آینده لیبی ولی این جمله معروف از مسول شورای ملی انتقالی در کنفرانس پاریس خطاب به سران قدرتهای بزرگ را فراموش نکنیم " ما حافظ حقوق غرب هستیم و در بستن قرارداد دوستان خود را فراموش نمیکنیم "
فاضل .ن - با احترام
۵ سپتامبر ۲۰۱۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر