۱۳۹۲ مهر ۹, سه‌شنبه

قاسم نورمحمدی-سند تاریخی: گزارش نشست دانشجویان ایرانی مقیم برلین در سال 1926 در اعتراض به تاجگذاری رضا شاه


 RezaShah 130930۱۳۹۲/۰۷/۰۸- سندی که پیش روی شماست، گزارش نشستی است که از سوی دانشجویان ایرانی مقیم برلین در سال 1926 و در اعتراض به مراسم تاجگذاری رضا شاه پهلوی، در این شهر برگزار گردید. این گزارش را مأمور وزارت کشور رایش آلمان برای «کمیسر رایش برای نظارت نظم عمومی در برلین» تنظیم کرده بود. گزارشگری که شوربختانه اطلاع چندانی از مسائل ایران نداشت و بسیاری از مسائل این جلسه را آن‌گونه که باید، منعکس نکرده است. اما این گزارش با تمام نارسایی‌هایش، زوایای ناشناختة دیگری از فعالیت گروهی را نشان می دهد که بعدها در ایران به «گروه ارانی» معروف شد.
هرچند که در این گزارش، از نشست دانشجویان ایرانی مقیم برلین سخن رفته است اما برگزارکنندگان این نشست اعضای مخفی «فرقة جمهوری‌خواهان ایران» بودند. مأمور وزارت کشور آلمان، ایرانی‌ها را می‌شناخت و دقیقأ می‌دانست که از جمع 56 نفرة شرکت‌کننده در این نشست، 12 نفر ایرانی بودند. اما متأسفانه از بیان اسامی شرکت‌کنندگان ایرانی احتراز جسته و تنها از پوررضا به عنوان رئیس  و احمد اسدف به عنوان سخنران جلسه نام برده است.  به‌راحتی می‌توان تصور کرد که اعضا و طرفداران فرقة جمهوری‌خواهان ایران چون تقی ارانی، احمد فرهاد، شاهزاده منصور رکنی، علی اردلان، فروهر، ابراهیم مهدوی و ... نیز در این جلسه شرکت داشته‌اند.
سخنران اصلی این نشست احمد اسدف بود. نام واقعی او به احتمال زیاد احمد اسدزاده بوده است که در نوجوانی به شهر برلین آلمان رفت، دیپلم آلمانی گرفت و در همین شهر هم در رشتة بازرگانی تحصیل کرد.  اسدف زبان آلمانی را بهتر از دیگران صحبت می‌کرد. او چهرة علنی فرقه بود. در جلسات علنی، در مقام سخنگوی فرقه ظاهر می شد و به همراه دیگر رهبران فرقه در مجامع بین‌المللی شرکت می کرد. مدارک وزارت خارجه آلمان اسدف را «مسئول فرقة جمهوری‌خواهان ایران – حوزة آلمان» معرفی می‌کند. اسدف در عین حال عضو شورای عمومی «جامعة بین‌المللی علیه امپریالیسم و سرکوب استعماری»[1] بود. سازمانی که یکی از ارگان‌های توده‌ای وابسته به حزب کمونیست آلمان (KPD) محسوب می‌شد.
دولت ایران اما با وجود آگاهی از عضویت حداقل چهار نفر یعنی پوررضا، اسدف، شاهزاده رکنی و مرتضی علوی در فرقة جمهوری‌خواهان ایران، تنها بر اخراج اسدف از آلمان پافشاری می‌کرد. شاید ظاهر شدن اسدف در انظار عمومی بود که حساسیت دولت ایران و به تأسی از آن، وزارت خارجة آلمان را بر می‌انگیخت.
به باور دولت ایران، اسدف نویسندة اعلامیه‌ای بود که به هنگام مسافرت تیمورتاش به آلمان در نیمة دوم ماه یولی 1928، به طور وسیع در مجامع سیاسی آلمان پخش شد. این اعلامیه، که خطاب به «تودةزحمتکشان و منورالفکرهای آلمان» بود، تیمورتاش را شخصیتی «جلاد» و «منفور» و رضا شاه را «دست نشاندة انگلیس» و «خائن پست فطرت» معرفی کرده بود. علاوه بر آن دولت ایران اسدف را نویسندة «هجونامه»ای می‌دانست که به طور وسیع در برخی از کشورهای اروپایی و نیز در ایران پخش شده بود و اصرار داشت که این نوشته‌ها در چاپخانه‌ای در برلین به چاپ رسیده است.  
فشارهای دولت ایران بر وزارت خارجة آلمان برای اخراج اسدف از آن کشور، به‌رغم مخالفت جامعة روشنفکری آلمان، سرانجام به اخراج وی در ماه دسامبر 1929 انجامید. چندی بعد دولت آلمان قانون تازه‌ای برای تسهیل اخراج خارجی‌هایی که «مصالح آلمان» را به خطر می‌اندازند وضع کرد. اسدف از آلمان به شوروی گریخت. وزارت خارجة آلمان برای محکم‌کاری، طی بخشامه‌ای به نمایندگی‌های خود در اتحاد جماهیر شوروی دستور داد تا از اعطای روادید آلمان به اسدف خودداری کنند.
از دوران اقامت اسدف در شوروی و این که او کِی و چگونه توانست به ایران بازگردد اطلاعی دقیقی در دست نیست. آن‌چه مسلم است اسدف در ایران دستگیر نشد و توانست در ادارة مالیات مشهد، شغلی پیدا کند. اما مرتضی علوی، رفیق و همرزم سابق اسدف و از دیگر رهبران فرقة جمهوری‌خواهان ایران که دو سال بعد از وی از آلمان اخراج شد، سرنوشت تلخی داشت. او نیز چون اکثریت قریب به اتفاق رهبران و کادرهای حزب کمونیست ایران، در اتحاد جماهیر شوروی سر به نیست شد.

برلین، 29 آوریل 1926
به کمیسر رایش برای نظارت نظم عمومی در برلین
گزارشی[2] از نشست دانشجویان ایرانی در برلین
در روز یکشنبه، بیست و پنجم ماه آوریل 1926، نشستی از سوی دانشجویان ایرانی مقیم شهر برلین در سالن تالار آینة یوهان گئورگ، واقع در منطقة ویلمرس‌دورف شهر برلین، خیابان یوهان گئورگ، شمارة 19، برگزار گردید.
در این نشست که در ساعت 20:30 آغاز و در ساعت 21:45 پایان یافت، 56 نفر شرکت داشتند که 12 نفرشان ایرانی، 4 نفر چینی، 1 نفر ژاپنی و بقیة شرکت‌کنندگان روسی و آلمانی بودند. پوررضا، دانشجوی ساکن برلین، خیابان گرول‌من، شمارة 52، واقع در منطقة شارلتون بورگ که ریاست جلسه را به عهده داشت، نشست را با خوش‌آمدگویی به حاضران و به زبان فارسی آغازکرد.
[احمد] اسدف ساکن برلین، خیابان کنه‌زه‌برگ، شمارة 76، واقع در منطقة شارلتون بورگ، خوش‌آمدگویی پوررضا را به آلمانی ترجمه و آن‌گاه سخنرانی خود را [به زبان آلمانی] در بارة وضعیت ایران آغاز کرد. او در این سخنرانی به وضعیت نابسامان سیاسی و اقتصادی کشور پرداخت. اسدف اظهار داشت که در ایران جادة ماشین‌رو و راه آهن در سطح بسیار محدودی وجود دارد و [اضافه کرد که] تعمدأ از رشد توده‌های مردم جلوگیری می‌شود. بی‌دلیل نیست که در ایران مدرسه و دانشگاهی وجود ندارد. صنعت و پیشه در وضعیت اسفباری به سر می‌برد و از بهره‌برداری از وسایل تکنیکی هیچ خبری نیست. پیشه‌وران نیز چون دهقانان خرده‌پا کاملأ وابسته به زمینداران ثروتمند‌اند و غالبأ آن چنان مقروض‌اند که برای امرار معاش، چاره‌ای جز کار در تأسیسات نفتی روسیه برایشان باقی نمی‌ماند. سرمایه‌های روسی و انگلیسی کارخانجات [؟] و چاه‌های نفت کشور[؟] را می‌خرند و آن‌ها را بدون استفاده رها می‌کنند و بدین ترتیب به طور سیستماتیک برای مردم ایران فقر و تنگدستی به ارمغان می‌آورند.
اکنون اما، کسی پیدا شده که این تاج ننگ را بر سر گذاشته است. او شاه جدید ایران، رضاخان است که با کمک انگلیسی‌ها در سال‌های 1921/1922 [؟] دست به کشتار مردم زد. او در آن زمان حکومت وحشت را بنا نهاد، قانون‌مداری در کشور را از میان برداشت و هر گونه مقاومت را سرکوب کرد. شاه یک و نیم میلیون [؟] دریافت کرد و 13 میلیون [؟] صرف مخارج ارتش شد، حال آن‌که مردم ایران گرسنگی می‌کشند. [تنها] امید مردم ایران پشتیبانی پرولتاریای بین‌المللی است که به ستمدیگان جهان کمک می‌کند.
[پس از سخنرانی اسدف] یک چینی که نامش نامفهوم بود سخنان خود را با [عبارتِ] «رفقای انقلابی» آغاز کرد و اظهار داشت که درست همان وضعیت غم‌انگیز [ایران] در چین نیز حکمفرماست. او نیز بر این نکته تأکید داشت که تنها وحدت پرولتاریا است که به داد ستم‌دیدگان خواهد رسید.
ایرانیِ دیگری که نامش نامفهوم بود، سخنانی چون اسدف ایراد کرد.
سخنرانی آلمانی به نام شولتس که خود را وابسته به حزب سوسیال دمکرات آلمان معرفی کرد، اظهار داشت که اگر چه در آلمان قانون حکمفرماست، اما در آلمان همچون ایران، در بر همان پاشنه می‌چرخد. او در این خصوص، از به تعویق انداختن همه‌پرسی در خصوص پرداخت خسارت به شاهزاده‌ها[3] به اشاره یاد کرد.
دانشجوی کمونیست دیگری نیز از ضرورت وحدت پرولتاریای جهان سخن گفت.
سخنران بعدی به نام بنجامین از مستعمرات سخن گفت و [اظهار داشت] کسانی که معتقدند آلمان باید مستعمره داشته باشد، سخت در اشتباه‌اند. [او در ادامه افزود] مستعمره‌ای در اختیار ما گذاشته خواهد شد، اما با وجود سرمایه‌گذاری کلان، هیچ بهره‌ای نصیب ما نخواهد شد. [و در ادامه گفت که کشورهای سرمایه‌داری] به بسیاری از کشورها نگاهی استعمارگرایانه دارند، غافل از آن که در این مستعمرات هم انسان‌های آزاد زندگی می‌کنند. انسان‌هایی که به زور به اسارت کشانده شده‌اند. این خلق‌ها هم باید [از اسارت استعمارگران] آزاد گردند.
آنگاه نماینده ای از روسیة شوروی دربارة وضعیت آن کشور سخن گفت [و اظهار داشت که] در روسیه، پرولتاریا به قدرت رسیده است و هرگز حاضر به از کف دادن دستاوردهای خود نخواهد بود.
قطعنامة زیر پس از سخنرانی نمایندة «جامعة ستمدیدگان» به تصویب رسید:
« نشست دانشجویان ایرانی در بیست و پنجم آوریل 1926 در تالار آینه واقع در برلین، خیابان یوهان گئورگ، شمارة 19، انزجار خود را از سرکوب توده های مردم ایران و تاجگذاری [رضا خان] ابراز کرده و مخالفت خود را علیه اعمال قهر اعلام می‌کند. دانشجویان [ایرانی] و دوستانی که در این‌جا گرد آمده‌اند با تمام توان حمایت خود را از ستمدیگان [جهان] اعلام کرده و به یگانگی پرولتاریای جهان یاری خواهند رساند.»
در طول و پس از این نشست هیچ اتفاق غیرعادی‌ای به وقوع نپیوست.
این نشست را باید به مثابه اعتراض به مراسم جشنی دید که در همان روز در سفارت ایران به مناسبت تاجگذاری [رضاشاه] در برلین، خیابان تیرگارتن، شمارة 33، برگزار گردید.
[1]. Internationale Liga gegen den Imperialismus und koloniale Unterdrückung
رهبر و دبیرکل این سازمان ویلی مونتسنبرگ (Willi Münzenberg)، نمایندة کمونیست پارلمان رایش آلمان بود. همان کسی که فرقة جمهوری‌خواهان ایران از طریق وی با بخش شرقی کمینترن تماس گرفته و از آن‌ها تقاضای «رابطة مستمر» برای «آرمان مشترک» کرده بود. این سازمان علاوه بر آن، دوره‌هایی آموزشی برای دانشجویان خارجی برگزار می‌کرد. در نوشته‌ای که در سال 1931 بدین منظور تهیه شده بود، نام و تابعیت دانشجویانی ذکر شده است که تحت آموزش آن سازمان قرارگرفته‌اند. در مورد دانشجویان ایرانی اما آمده است که «ما با دانشجویان ایرانی رابطة مستقیمی نداریم. رفیق مرتضی علوی به همراه دو رفیق ایرانی دیگر با آن‌ها کار می‌کنند».
 [2].  از آرشیو وزارت کشور رایش آلمان (Reichministerium des Inneren) به شماره R 1501/113335
[3]. با انقلاب آلمان (1918-1919) کشمکش بر سر ثروت شاهزاده‌های آلمانی که دیگر قدرت سیاسی را از دست کف داده بودند آغاز شد. این کشمکش‌ها سرانجام با انجام یک همه پرسی در سال 1926 به سلب مالکیت آن‌ها انجامید.

منبع: سایت انسان شناسی و فرهنگ» - این مطلب در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و مجله جهان کتاب منتشر می شود.

هیچ نظری موجود نیست: