گمان می کنید زندگی کردن آسان است،
وقتی شهری که در آن زاده شده ای،
دیگر نیست، اما
تو به زندگی ادامه می دهی؟
وقتی شهری که در آن زاده شده ای،
دیگر نیست، اما
تو به زندگی ادامه می دهی؟
گمان می کنید به یاد آوردن آسان است،
وقتی که چاره فقط فراموش کردن است،
وقتی شهری در کار نیست، اما
تو هنوز هم آن را به یاد می آوری؟
وقتی که چاره فقط فراموش کردن است،
وقتی شهری در کار نیست، اما
تو هنوز هم آن را به یاد می آوری؟
گمان می کنید خوابیدن آسان است،
وقتی گوش هایت پُر است از جیغ و
وقتی چشم هایت پُر است از اشک؟
وقتی گوش هایت پُر است از جیغ و
وقتی چشم هایت پُر است از اشک؟
وقتی تصاویر شاد را، دیگر
تنها در خواب می توان دید،
گمان می کنید
بیدار شدن از خواب آسان است؟
تنها در خواب می توان دید،
گمان می کنید
بیدار شدن از خواب آسان است؟
«هوانس گریگوریان»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر