۱۳۹۶ آبان ۲۵, پنجشنبه

«در حکایت و شکایت زبان فارسی!» رسانه: حسرت و افسوس!

نامه ای از لندن؛ رسانه: حسرت و افسوس!


میرزا صالح شیرازی کازرونی
Image captionتصویر میرزا صالح شیرازی کازرونی، تحصیلکردۀ انگلستان، آورندۀ اوّلین دستگاه چاپ و مؤسّس اوّلین «روزنامه» یا به گفتۀ خودش «کاغذ اخبار»

«در حکایت و شکایت زبان فارسی!»

رسانه: حسرت و افسوس!

سلام بر همۀ فارسی زبانها و فارسی دانهای سراسر دنیا، که از گذشته ها و خاطره های زبان فارسی (۱) خبر دارند و می دانند که در حدود ۱۷۹ سال پیش به همّت «میرزا صالح شیرازی»، تحصیلکردۀ انگلستان، ما ایرانیها صاحب چاپخانه و «کاغذ اخبار» (۲) شدیم، و کاغذ اخبارمان «روزنامه» شد، و روزنامه هامان کم کم زیاد شدند و بعضی از آنها مجلّه شدند، هفتگی، ماهانه، و فصلی، و یاد گرفتیم که به همۀ اینها بگوییم «مطبوعات» (۳).
و می دانید که دو دهه ای بعد از به کار افتادن ایستگاههای رادیو در اینجا و آنجای دنیا، ما هم در سال ۱۳۱۹ صاحب رادیو شدیم و یاد گرفتیم و عادت کردیم که مثلاً بگوییم: «خبر ریختن روسها به خراسان را در مطبوعات خواندیم و از رادیو هم شنیدیم.» و بعد در سال ۱۳۳۷ صاحب تلویزیون هم شدیم و مثلاً گفتیم: «خبر آمدن آیزنهاور به تهران را در مطبوعات خواندیم و از رادیو شنیدیم و در تلویزیون هم دیدیم و شنیدیم.»

وقتی که دیدیم خودِ ملّتهایی که با هوش و علاقه و فکر و همّت خودشان، خودشان را صاحب بر حقّ و شایستۀ مطبوعات و رادیو و تلویزیون کرده اند، به مجموع این وسیله های ارتباط جمعی، می گویند «مَس میدیا»، یعنی «وسایل ارتباط جمعی» (۴)، ما هم از آنها یاد گرفتیم و عادت کردیم که به مجموع روزنامه و مجلّه و رادیو و تلویزیون بگوییم «وسایل ارتباط جمعی».
در اینجا به حاشیه برویم و ببینیم چه طور شد که «مس میدیا»ی انگلیسیِ اصلش لاتینی، در زبان فارسی به صورت «وسایل ارتباط جمعی» در آمد و مردم فهمیدند که مثلاً با انتشار روزنامه یا پخش موجهای رادیویی و تلویزیونی می شود با یک جمع کوچک یا بزرگ ارتباط بر قرار کرد.
کلمۀ «مَس» (mass) انگلیسی (۵) که از زبان لاتین گرفته شده است، در اصل به معنی خمیر ورآمده، چانۀ خمیر، توده، و کلوخه بوده است و به مرور به معنی مقدار زیاد، تعداد زیاد، انبوه، تجمّع، عامّه، و جماعت به کار رفته است. کلمۀ «میدیا»(media) هم در زبان لاتین جمع کلمۀ «مدیوم» (medium) است که به معنی «وسیله» و «میانجی» به کار می رود، امّا در حالت جمع، در انگلیسی مفهوم «وسایل ارتباطی» پیدا کرده است، و با این سابقه و تحوّل، در عصر حاضر، شده است اسمی مختصر و جامع برای جمع روزنامه و مجلّه و رادیو و تلویزیون.
خوب، ما فارسی زبانها هم که سیزده، چهارده قرن است که کلمه های عربی «وسیله»، «وسایل»، «ارتباط» ، و «جمعی» را فارسی کرده ایم، از همان اوّل که گوشمان به شنیدن «مَس میدیا» روشن شد، معقول و منطقی، آن را گرفتیم و به ش گفتیم «وسایل ارتباط جمعی». این کار که بیشعوری نبود، بیسوادی نبود، بیگانه پرستی نبود، و مردم هم در یک دورۀ دراز به ش عادت کرده بودند، پس چه طور شد که یکدفعه، «گروهی» از راه «شنود!» غیبی، به ندایی جادویی لبّیک گفتند و روی «استراق سمع» (۶) خطّ کشیدند و «وسایل ارتباط جمعی» را کردند «رسانه های گروهی»؟
فرزند، کلمۀ لاتینی «میدیوم» در حدود چهار قرن در زبان انگلیسی زندگی کرده بود، و ترجمه اش که «وسیله» باشد، بیش از هزار سال در ذهن و دهن فارسی زبانها گشته بود. شما از راه نرسیده جاش را می دهید به «رسانه»؟ از سر کدام راه کج برداشته اید این رسانه (۶) را؟ حکم می کنید که همۀ فارسی زبانهای امروز در همه جا روی «وسیلۀ» عربی تبار خط بکشند و بالاش بنویسند «رسانه»؟ مثلاً «وسایل منزل» نه، «رسانه های خانه»؟ یا فقط می خواهید آن را جانشین «وسیله های رساندن» بکنید؟ که به جای پُست بگوییم رسانۀ چاپاری؟ به جای رادیو، رسانۀ آوایی؟ به جای تلویزیون، رسانۀ سیمایی؟ و به جای حدس (۷)، گمانه؟ چه گمانه ای بزنیم؟ سؤال می کنم!
زبانتان همواره دارا و دانا و توانا باد.
____________________________________________________
زیرنویسها:
۱- به عبارت دیگر، زبان «مردم» است که نسل به نسل می آیند و آنچه در عمر خود می کنند و می بینند و می شنوند، به زبان می سپارند و می روند، و زبان، موجودیت و هویت بی مرگ آنها را در خود زنده نگاه می دارد.
۲- «کاغذ اخبار» ترجمۀ تحت الّلفظی «Newspaper» است. اگر میرزا صالح شیرازی به جای انگلستان، در فرانسه تحصیل کرده بود، اسم آن را از «Journal» به «روزنامه» ترجمه می کرد.
۳- انگلیسی زبانها به مطبوعات می گویند «پرِس» (press). کلمۀ «پرس» تا اواخر قرن چهاردهم میلادی به انواع دستگاههایی گفته می شد که با فشار کارهای مختلفی انجام می داد، از آن جمله بریدن یا شکل دادن به ورقه های فلزّی، اتو کردن لباس، گرفتن شیرۀ میوه و مانند اینها، و از نیمۀ اوّل قرن شانزدهم به ماشین چاپ هم که با فشارِ کاغذ بر حروف مرکّب خورده عمل چاپ را انجام می داد، گفتند «پرس»، و از نیمۀ دوّم قرن شانزدهم این کلمه معنی عام «انتشارات» هم گرفت، و از اوایل قرن نوزدهم به روزنامه و مجلّه هم گفتند «پرس» و این معنی «پرس» بود که در فارسی به «مطبوعات» ترجمه شد. به «چاپ» در عربی «طبع» می گویند، و چیز چاپ شده «مطبوع» و «مطبوعه» است که جمع مؤنّث آن می شود «مطبوعات».
۴- «وسایل ارتباط جمعی» ترجمۀ تحت الّلفظی «مَس میدیا» (mass media) نیست. در انگلیسی هم «میدیا» که معنی اصلی آن «واسطه ها» و «وسیله ها» و «میانجیها»ست، در کاربرد معیّن معنی «وسایل ارتباط» به خود گرفته است.
۵- برای ریشه شناسی و تحوّل کلمه های «mass» و «media» می توان به «online etymology dictionary» به نشانی http://www.etymonline.com مراجعه کرد.
۶- «رسانه» در اصل کلمه ای نیست که «باز سازی کنندگان زبان فارسی از روی الگوی زبان انگلیسی» ساخته باشند. این کلمه در زبان فارسی، که آنها با آن بیگانه شده اند، و جود داشته است و مثلاً «ناصر خسرو قبادیانی»، شاعر متفکّر قرن پنجم هجری آن را در این بیت به کار برده است: «ای رُس بجز از بهر تو نگردد / این خانه ٔ رنگین پُر رسانه ». «رُس» به معنی حریص و پُر خور، و «رسانه» به معنی حسرت، افسوس، تأسّف، اندوه، غم، ناله و زاری. «رسانه»ای که خلاّقان الفاظ بی ضرورت برای خودشان در وسایل ارتباط جمعی به کار می برند، در حافظۀ کامپیوتری آنها از ریشۀ زمان حال رساندن، یعنی «رسان» به علاوۀ پسوند اسم ساز «ــِه» (é)، ساخته شده است، به معنی وسیلۀ رساندن، مثل «کوبیدن، کوب+ه = کوبه» یا «مالیدن، مال+ه = ماله». چرا خواسته اند «وسایل ارتباط» را اخراج کنند و جایِ آن را به «رسانه» بدهند و «جمعی» را اخراج کنند و جای آن را به «گروهی» بدهند؟ بروید از خودشان بپرسید!
۷- «خلاّقان الفاظ بی ضرورت» و «غلط فهمان معانی درست» فعل مرکّب «گمانه زدن» را جانشین «حدس زدن» کرده اند. تعریف گمانه از لغتنامۀ دهخدا: « چاه اولی را گویند که چاه کنان به جهت دانستن اینکه زمین آب دارد و آب آن چه مقدار دور است ، می کَنَند. (برهان قاطع)(فرهنگ جهانگیری ) (لغتنامه آنندراج ). به عربی حفیر گویند (فرهنگ رشیدی). گمانه زدن : کندن چاه تا پیدا آید که زمین آب ده است یا نه . (یادداشت مؤلف ).» دقیقی، پیشگام فردوسی در نظم شاهنامه، می گوید: «چنانکه چشمه پدید آورد گمانه ز سنگ / دل تو از کف تو کان زر پدید آرد.» و «ابن یمین»، از شاعران نکته بین نکته آموز قرن هشتم هجری می گوید: «ای بس که دلم در طلب چشمه ٔ نوشَت / در بادیه ٔ فکر فروبرد گمانه!»

هیچ نظری موجود نیست: