روحالله حسینیان، جنایتکاری در لباس وکیل مدافع، ایرج مصداقی
رادیو زمانه - ایرج مصداقی
نظام اسلامی به دنبال تولید فلهای حقوقدان در بنگاههای مدرکسازیاش در صدد است که بخش سرسپرده و امتحانپسداده این عده را وارد بازار کار کرده و عنان کانون وکلا و مؤسسات حقوقی را در دست بگیرد.
پس از صدور رأی دیوان عدالت اداری علیه شکایت کانون وکلا، پاسدار محمدعلی پورمختار عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس از طرح افزایش دو برابری تعداد وکلای کشور طی هشت سال خبر داد. [1]
روزنامه کیهان و روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران حکم صادره از سوی دیوان عدالت اداری را «شکست انحصار وکالت» و تغییر سازوکار پذیرش در آزمون وکالت و حذف معیار ظرفیت معرفی میکنند.
روحالله حسینیان در زمرهی وکلایی است که بر اساس تبصره ماده ۴۸ قانون دادرسی کیفری، در پروندههای جرایم امنیتی، وکلای مورد اعتماد رئیس قوه قضاییه در مرحله دادسرا هستند و اجازهی فعالیت و دسترسی به پرونده را دارند. [2] نگاهی گذرا به پروندهی این جنایتکار علیه بشریت نشان میدهد که چرا وی مورد اعتماد دستگاه قضایی و رئیس آن برای مداخله در پروندههای امنیتی است.
روحالله حسینیان در سال ۱۳۳۴ در شیراز متولد شد. او پس از اتمام تحصیلات متوسطه در روستای صغاد شهرستان آباده در ۱۵ سالگی به حوزه علمیه قم و مدرسه ولیعصر و سپس مدرسه حقانی رفت که توسط قدوسی و بهشتی و جنتی و... اداره میشد. او مدعی است در تابستان سال ۱۳۴۹ در ۱۵سالگی، برای نخستین بار به دلیل پخش اعلامیه مرجعیت خمینی در مجلس ختم آیتالله سیدمحسن حکیم در مسجد نو شیراز دستگیر و زندانی شده و ساواک وی را به عنوان فعالترین جوان مبلغ خمینی در شیراز میشناخت؛ با این حال علیرغم در اختیار داشتن اسناد ساواک، قادر به انتشار اوراق پرونده خود نیست. واقعیت این است که حسینیان تا شعلهور شدن جنبش علیه سلطنت در زمستان ۱۳۵۶ فعالیت سیاسی چندانی نداشته است.
ورود به دستگاه قضایی
روحالله حسینیان پس از تصدی دادستانی کل انقلاب توسط علی قدوسی در مرداد ۱۳۵۸ به تهران رفت و به فعالیت در دادستانی انقلاب مشغول شد و در آذرماه ۱۳۵۸ یکی از کسانی بود که به دستور قدوسی به همراه پورمحمدی برای دستگیری عباس امیرانتظام اقدام کرد.
حسینیان کارش را به عنوان مسئول روابط عمومی و بررسی مطبوعات دادستانی کل شروع کرد و سپس مسئول شهرستانهای دادستانی کل انقلاب شد.
مطالب بیشتر در سایت رادیو زمانه
او در سال ۱۳۶۲ به سمت قائم مقامی دادستانی انقلاب اسلامی مشهد منصوب شد و همراه با مصطفی پورمحمدی در سازماندهی جنایات این استان شرکت مسقیم داشت. دادستانی و ریاست دادگستری استان سیستان و بلوچستان، دادستان دادگاه ویژه روحانیت، رئیس شعبه ۴ دادگاه ویژه روحانیت، رئیس یکی از دادگاههای عمومی تهران، از دیگر پستهای وی در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی است. او در دوران وزارت ریشهری قائم مقام دادستان انقلاب اسلامی در وزارت اطلاعات بود و از این موضع در برنامهریزی کشتار ۶۷ و دیگر جنایات صورت گرفته توسط وزارت اطلاعات شرکت داشت. وی در دستگاه اطلاعاتی از نام مستعار «خسرو خوبان» استفاده میکرد.
حسینیان در باره شنود گذاشتن در دفتر آیتالله منتظری میگوید:
«در بیت آقای منتظری هم افرادی بودند که به منافقین وابستگی داشتند و در پرونده سید مهدی هم دستگیر شدند و هم آقای عزتالله سحابی یکسره آنجا بود و علیه جمهوری اسلامی با آقای منتظری مینشستند و صحبت میکردند و نسبت به امام انتقاد میکردند. گزارشها و حتی فیلمهای این جلسات در وزارت اطلاعات موجود است که نشان میدهد آقای منتظری با لیبرالها در تماس بود و علیه جمهوری اسلامی فعالیت میکردند.» [4]
نام بردن از عزتالله سحابی به عنوان عضو سازمان مجاهدین یکی از دروغهای بزرگی است که گفتن آن از افرادی چون روحالله حسینیان برمیآید.
فرماندهی اراذل و اوباش حکومتی
روحالله حسینیان که به دشمنی با آیتالله منتظری اشتهار داشت، در سال ۱۳۷۱ فرمانده نخستین حمله به بیت آیتالله منتظری بود. او در دیدار با طلاب ضمن اشاره به دستگیری هواداران آیتالله منتظری و اقداماتی که در حوزه علیه ایشان انجام میگیرد میگوید:
«پس از این مراحل با من تماس گرفتند و جلسه دادسرای ویژه و وزارت اطلاعات تشکیل شد و در نهایت تصمیم گرفته شد که نمایندهای از تهران جهت بررسی مسئله به قم برود و هرچه که تشخیص داد انجام بشود که قرعه بنام من افتاد، و ما در قم با نیروی انتظامات، سپاه، شهرداری، اطلاعات، جلسهای را تشکیل دادیم و سرانجام تصمیم گرفتیم که کار ناتمام حضرت امام (ره) را تمام کنیم، حضرت امام دیوارها را برداشته و ماهم در و پنجرهها و نردههایی که کوچهها را بسته بودند، به هرحال عملیات از ساعت ۱۰ شب شروع شد و ساعت ۳ خاتمه پیدا کرد بدون اینکه کوچکترین اتفاقی رخ دهد. حفاظت عملیات هم بعهده نیروی انتظامی بود.» [5]
آیتالله منتظری در کتاب خاطراتشان در رابطه با این حمله میگویند:
«فرستادن رجالهها برای غارت هستی من سابقه دارد. در بهمن ۱۳۷۱ نیز همین عمل را انجام دادند و هستی مرا و حتّی آرشیو چهاردهسالهی مرا بردند و پس ندادند.»
اوباشی که فرماندهیشان با حسینیان بود با همراهی نیروهای سپاه پاسداران حسینیه و بیت آیتالله منتظری را غارت کردند و همزمان برخی فرزندان و اعضای بیت ایشان از سوی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی بازداشت شده و ماهها در بازداشتگاههای مخفی و سلولهای انفرادی محبوس شدند.
حسینیان در جمع طلاب حوزه علمیه قم به نقل از یک «شاهد عادل» مطرح میکند که خمینی هنگام پس گرفتن نامه ششم فروردین ۶۸ خود، در حضور سران نظام گفته است: «آقای منتظری هم خودش فاسد است و هم شاگردی که تربیت کند فاسد تربیت میکند» [6]
این در حالی است که خمینی در نامه ۸ فروردین خود خطاب به آیتالله منتظری صریحاً نوشت:
«همه میدانند که شما حاصل عمر من بودهاید و من به شما شدیداً علاقه مندم،... من صلاح شما و انقلاب را در این میبینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند.... جنابعالی انشاءالله با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمی میبخشید.» [7]
یا خمینی شخصیتی دوگانه داشته یا روحالله حسینیان دروغ میگوید.
حسینیان در سال ۱۳۷۶ نیز به همراه حمید رسایی و قاسم روانبخش مسئول دفتر مصباح یزدی رهبری اوباش و چماقداران در حمله به منزل و حسینیه آیتالله منتظری را به عهده داشتند. آنها حکم دادگاه ویژه روحانیت را هم برای محکمکاری داشتند.
ریاست مرکز اسناد انقلاب اسلامی
حسینیان به خاطر دشمنی زایدالوصفاش با آیتالله منتظری مورد توجه خامنهای که دشمن و تهدید اصلی خود را آیتالله منتظری میدید قرار گرفت و در سال ۱۳۷۴ توسط وی به ریاست مرکز اسناد انقلاب اسلامی رسید تا سیاستهای وی را در این مرکز پیش ببرد. این انتخاب به پیشنهاد هیأت امنای مرکز اسناد انقلاب اسلامی صورت گرفت که عبارتند از خود وی و سیدحمید روحانی و مصطفی پورمحمدی.
حسینیان با توجه به جایگاهی که دارد، اسناد افراد مختلف در قبل و بعد از انقلاب را در اختیار دارد و همین به او این امکان را میدهد که بنا به منافع خود و جناحی که نمایندگی میکند کتابی درباره یک فرد یا جریان منتشر کند. گاه از اسناد این مرکز در برخی رسانههای خاص مثل کیهان و «جبهه پایداری» استفاده میشود. توانگر مسئول روابط عمومی «جبهه متحد اصولگرایان» مدعی شد که «جبهه پایداری» از اسناد و مدارک «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» و دیگر نهادهای وابسته به قدرت برای تخریب رقبای خود استفاده میکند. [8]
فساد اخلاقی حسینیان
روحالله حسینیان مانند اکثریت قریب به اتفاق چهرههای قضایی و امنیتی رژیم که دست در خون و شکنجه دارند غرق در انواع و اقسام فساد اخلاقی است.
روز ۱۶ دیماه ۱۳۹۱ سایت بولتن نیوز گزارش داد:
«چندی پیش دختر جوانی با هویت «ل.م» از یک نماینده مجلس به اتهام «تجاوز به عنف» به مقامات قضایی و امنیتی شکایت کرد و پروندهای در این خصوص تشکیل و حتی در محافل سیاسی و برخی رسانهها نیز این خبر منتشر شد. دختر جوان البته مدعی است که پس از طرح شکایتش، نماینده مذکور تمام تلاش خود را انجام داده است که با تطمیع و تهدید او را از ادامه پیگیریهایش منصرف کند اما وی زیر بار این مسئله نرفته و رسما شکایت خود را از طریق مرجع قضایی دنبال کرده است. وی در عین حال ادعا میکند که به جهت رعایت حفظ مصالح و وجهه مسئولین، از طرح شکایت کیفری از نماینده مذکور صرف نظر کرده و دادخواست حقوقی با عنوان «اثبات علقه زوجیت» را به دادگاه ارائه داده که این پرونده قرار است در ساعت ۱۰:۳۰ روز ۱۸ دی ماه در محکمه حقوقی یکی از مراکز استانها رسیدگی شود.» [9]
همزمان با برپایی دادگاه سایتهای خبری فاش کردند که نماینده مذکور کسی نیست جز روحالله حسینیان که در شهریور ۱۳۸۹ پس از افشای ماجرا دچار سکته قلبی شده و در بیمارستان بستری میشود. [10]
سایت ملی-مذهبی هم گزارش داد: «روحالله حسینیان با یک زن شوهردار ارتباط غیراخلاقی داشته است و شوهر این خانم به ریخت و پاشهای مالی همسرش مشکوک میشود و او را زیر نظر میگیرد و یک بار در میان وسایل کیف خانمش یک قطعه چک به نام روحالله حسینیان میبیند. این خانم بعد از اینکه مسئله لو میرود موضوع را به حسینیان اطلاع میدهد و بر اثر این شوک حسینیان به هم میریزد و بیمار میشود. در همین حال همسر این خانم هم شکایتی به دادگستری میبرد و هم اکنون این پرونده به صورت بی سروصدا در دادگستری در جریان است.» [11]
سایت «ایران آزاد» جزئیات بیشتری منتشر کرده و مینویسد:
زن با معرفی خانم موسوی از بنگاه کاریابی (موسوی به این طریق برای حسینیان خانم جور میکرده) به روحالله حسینیان برای کار در مرکز اسناد انقلاب اسلامی معرفی میشود. حسینیان از او خوشش میآید و به او پیشنهاد رابطهی جنسی میدهد، زن (دارای همسر و فرزند) مقابله میکند، حسینیان با گذاشتن کلت بر روی سرش او را تهدید میکند که در صورت عدم پذیرش او را میکشد و جنازهاش را توی گونی گذاشته و سر به نیست میکند. میگوید اطلاعاتی است و در بیت رهبری رفت و آمد دارد و هیچوقت بازخواست نمیشود. سعیدی و شعبانی باجناقهای حسینیان که دومی محافظ شخصی او نیز هست برای حسینیان و خودشان از طریق خانم موسوی چنین زنهایی را که برای کار به آنها مراجعه میکنند به دام میاندازند.» [12]
این سایت شعبه یازدهم دادگاه ویژه روحانیت به ریاست حجتالاسلام قدیانی را شعبه رسیدگی کننده به پرونده روحالله حسینیان معرفی کرده و از دستور خامنهای برای مختومه کردن پرونده خبر میدهد. قدیانی یکی از نزدیکان رازینی و رفقای حسینیان بود و پای خودش در پروژهی دستگیری و شکنجهی شهرداران گیر بود.
برای شناخت شیادی حسینیان همین بس که او در تابستان ۱۳۸۷ و در مجلس هشتم یکی از معترضان به اعتبارنامهی سلمان خدادادی نمایندهی ملکان بود.
خدادادی متهم بود که در دوره نمایندگی مجلس هفتم به منشی یکی از دفاتر خود در خارج از مجلس «به زور تجاوز» کرده و یکی از مراجعان در دفتر ملاقاتهای عمومی مجلس را «درآغوش کشیده است». او به دلیل این اتهامات در آخرین ماههای مجلس هفتم بازداشت و پس از چند روز آزاد شد.
سعید منتظری در نامه به خامنهای در مورد روحالله حسینیان نوشت:
«فرد مذکور متأسفانه هنوز عهده دار مسئولیتی مهم در یک مرکز تاریخ نگاری و اسنادی است و با جرأت و اطلاع کامل ادعا میکنم و همۀ توابع آن را به جان میخرم که اگر دوستان او در دادگاه ویژه روحانیت پروندۀ اخلاقی شنیع وی را فرمالیته و مختومه نکرده بودند به حکم شرع و قانون، ادامۀ حیات وی میسور نبود.» [13]
از آنجایی که وی رابطهی نزدیکی با بیت رهبری و دادگاه ویژه روحانیت و اطلاعات سپاه داشت برخلاف محمدعلی نجفی پروندهاش را مختومه کردند و نگذاشتند سروصدایش دربیاید.
دفاع روحالله حسینیان از کشتار ۶۷
حسینیان که در جریان کشتار ۶۷ در شلمچه به سر میبرد و به منطقهی عملیاتی چارزبر و اسلامآباد رفته بود و در کشتار غرب کشور پس از پایان حمله مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان مشارکت داشت در گفتوگو با برنامه "رودررو" (دقیقه ۳۸:۳۰) میگوید:
«منتهی تأسف ما امروز ازاین است که یکی از اونهایی که این امنیت را با این سختیها حفظ کردند برای کشور الان مورد سوال هستند. در جریان انتخابات یکی از ایراداتی که به آقای رئیسی میگرفتند این بود که آقای رئیسی مثلاً جزء این گروهی بودند که منافقین را اعدام کردند. خُب به آقای رئیسی باید جایزه داد. اولاً که آقای رئیسی صبح از خانهاش بیرون نیامده که بیاد، حکم صادرکند علیه منافقین. مسئول کشور امام تشخیص داده و ایشان را حکم داده و یکی از مسئولین اینکار [هیأت مرگ] قرارداده. مردم باید تشکر کنند از آقای رئیسی و نه انتقاد کنند.... یکی، نامردی رقبا [سخنان روحانی در انتخابات ۹۶] و ضد انقلاب، یکی هم رعب وحشتی که این فضای سیاسی بر ما تحمیل شده، دشمن همین را میخواهد. دشمن میخواهد ما از سوابق خودمان اظهار پشیمانی بکنیم. نه ما باید افتخار بکنیم. ما برای نظام اسلامی جنگیدیم...و برای حفظ نظام جمهوری اسلامی و نظام نوپای اسلامی هم ما بله قاطعیت نشون دادیم و باید افتخار هم بکنیم، من الان اعلام میکنم که اگر دوباره نیازمند باشیم که همون قاطعیت را به خرج بدهیم [قتل عام ۶۷]، قاطع تر، یعنی با توجه به اینکه تجربهای را پشت سرگذارندهایم و مسائلی را با چشم خود دیدهایم، قاطع تر ازپیش اقدام خواهم کرد.» [14]
ادعای حسینیان در حالی مطرح میشود که سیدابراهیم رئیسی در مراسم ۱۶ آذر ۱۳۹۷ در دانشگاه شهید بهشتی در پاسخ به پرسشی در مورد اعدامهای سال ۶۷ از اساس منکر حضور در هیأت کشتار شده و میگوید:
«... در سال ۶۷ افرادی از منافقین پرونده آنها مورد رسیدگی قرار گرفته بود و دادگاه حکم داده بود و دیوان عالی کشور نیز تأیید کرده بود، ولی فوراً نیاز نبود که حکمشان اجرا شود، مثل همین الان که بعضی پروندههای قاچاق حکم صادر و تأیید شده اما نسبت به بعضی دیگر شدت کمتری دارد اجرا نمیشود. امام خمینی گفتند آنها که حکمشان تأیید شده ولی به اجرای آن به دلایلی به تأخیر افتاده، هیئتهایی بنشینند و بررسی کنند که آیا شرایط اجرای حکم وجود دارد یا نه؟ فقط برای کسانی که جرم و حکمشان قطعی شده بود. من به دفتر نشر آثار امام گفتم مبانی فقهی حکم امام را توضیح دهند. برخورد امام در جریان نفاق، برای همیشه کشور را از لوث منافقین پاک کرد. اما برخی [حسن روحانی] برای آنکه هدف، برایشان وسیله را توجیه میکند، نسبت به من و امام و انقلاب تسویه کردند، در حالی که من هیچکدام از آن سه سمت تصریح شده را در حکم امام نداشتم. افتخار من آن است که با جریان نفاق، فساد و چپاول مبارزه کردهام، اما تعجب نسبت به کسانی[حسن روحانی] است که مدعی حقوقدانی هستند، اما بین دادستانی و قاضی فرقی نمیگذارند«[15].
دروغگوییهای شاخصِ صاحبمنصبان قضایی و امنیتی
یکی دیگر از ویژگیهای حسینیان مانند دیگر مسئولان قضایی و اطلاعاتی رژیم دروغگویی است. او که در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶ همراه با ریشهری و رازینی و... «جمعیت ارزشها» را تشکیل داده و کاندیدای ریاستجمهوریشان ریشهری بود در گفتوگو با رسانهها به دروغ مدعی میشود که به خاتمی رأی داده و وی کاندیدای مورد حمایت او بوده است!
«من ایشان را روحانی روشنفکری میدانستم که البته با ایشان اختلاف هم داشتم اما آن زمان به دلیل اینکه جناح حاکم نوعی فضای بسته بوجود آورده بود و در جامعه انحصارطلبی احساس میشد گمان کردم که وظیفه است این انحصار و بسته بودن جامعه شکسته شود لذا تنها راه رسیدن به این اهداف را حمایت از خاتمی میدانستم اما نمیدانستم که این بازشدن فضا به سوی جاری شدن سیلی میرود که نزدیک بود همه چیز را از بین ببرد. متأسفانه در این دوران از چاله درآمده و به چاه افتادیم، گفت: من بعد از آن دوران رسماً عذرخواهی کردم و گفتم که حمایت من از خاتمی اشتباه است». [16]
روحالله حسینیان در جای دیگری در ارتباط با آیتالله آذری قمی که ۱۵ ماه در حصر با بیماری پیشرفته سرطان دست به گریبان بود و همسر و فرزند بیمارش نیز به خاطر حملهی مأموران رژیم آسیب دیده بودند مینویسد:
«آیتالله آذریقمی این اواخر معترض شده بود و منزوی شد و در مقابل حضرت امام موضعگیری کرد ولی آیتالله خامنهای چنان با آیتالله آذری از در مسالمت وارد شدند و به وی محبت کردند که باید بگوییم آیتالله آذری عاقبت بخیر شد و با محبت و ولایت آیتالله خامنهای از دنیا رفت. یعنی پزشک آیتالله آذری، مشکلات مالی وی و آن چیزی که یک رهبری به آحاد مردم باید لحاظ کند، خصوصا درباره نخبگان تأثیر بسیار عمیقی در نگرش آیتالله آذری گذاشت و ایشان واقعا همان طور که عرض کردم، با محبت حضرت آقا از دنیا رفتند.»[17]
این در حالی است که به نوشته محسن کدیور «آیتالله محمد مؤمن قمی در سال ۱۳۸۵ به حجتالاسلام احمد منتظری خبر میدهد که «کمی قبل از فوت آیتالله آذری قمی [اواخر پاییز ۱۳۷۷] من به دیدار «آقا» [سیدعلی خامنهای] رفتم و از ایشان درخواست کردم اگر اجازه بفرمایند حصر بیت آیتالله آذری برداشته شود تا بلکه ایشان بتواند برای درمان بیماری حادش روانهی بیمارستان گردد که در غیر این صورت در مورد ایشان بیم جانی میرود. آقا در پاسخ خواستهی من گفتند: «به درک»! [18]
خانوادهی آذری قمی مرگ او را «شهادت گونه» مینامند. و نامههای آذری قمی در آخرین روزهای عمرش نشان میدهد هرچه که میگذرد علیرغم ضعف جسمی و پیشرفت بیماری مواضع وی علیه خامنهای تندتر میشود.
از دیگر دروغپردازیهای او مخالفتش با خشونت و «رفتار بد» در وزارت اطلاعات است. او ادعا میکند:
«فقط در زمان وزارت آقای ریشهری قائم مقام دادستان انقلاب اسلامی در وزارت اطلاعات بودم و اتفاقاً به دلیل تندروی همین جناحی که بعد به نام دوم خرداد شعار آزادی سر دادند، استعفا دادم و در همان زمان به آنها در مورد رفتار بدشان با زندانیان ۷۰ نامه نوشتم. » [19]
توقع پذیرش این ادعا که مسئولی از جنس حسینیان به دلیل مخالفت با رفتار بد مسئولان وزارت اطلاعات با متهمان استعفا داده و ۷۰ نامه نوشته توهین به عقل و شعور آدمی است.
تلاش برای بیگناه جلوه دادن آمران و عاملان قتلهای زنجیرهای
حسینیان که یکی از عناصر پشت پرده اطلاعاتی و امنیتی بود پس از افشای قتلهای زنجیرهای از تاریکخانه بیرون آمد و به یک چهرهی رسانهای تبدیل شد.
او شش روز پس از آن که وزارت اطلاعات دولت خاتمی با انتشار اطلاعیهای، نیروهای خودسر این وزارتخانه را عامل قتلهای زنجیرهای اعلام کرد در تاریخ ۲۱ دی ۱۳۷۷ از طرف صدا و سیما که توسط علی لاریجانی اداره میشد به برنامه شبانگاهی «چراغ» دعوت شد. او که به خوبی اطلاع داشت عنقریب سعید امامی و اعضای تیمهای ترور دستگیر خواهند شد در دفاع از یار غارش مصطفی پورمحمدی و دیگر جانیانی که مسئولان اصلی جنایات بودند در آن برنامه اتهاماتی را متوجه دولت خاتمی کرد و قتلهای زنجیرهای را به نیروهای هوادار دولت نسبت داد. تردیدی نبود که این سخنان در هماهنگی با بیت رهبری صورت گرفته است که صدا و سیما آن را پخش میکند. حسینیان روز بعد در گفتوگو با روزنامه کیهان که مواضع خامنهای و بیترهبری را تبلیغ میکند اتهامات قبلی را تکرار کرد و کوشید تلاش جناح خاتمی برای برخورد با این قتلها را زیر سؤال ببرد.
دو هفته بعد از حضور حسینیان در برنامه «چراغ»، سعید امامی که از نزدیکان خامنهای و بیت رهبری محسوب میشد از سوی سازمان قضائی بازداشت و بهعنوان «عامل اصلی قتلهای زنجیرهای» معرفی شد. چندی بعد و با اعلام خبر خودکشی سعید امامی در زندان، حسینیان از او با نام شهید سعید اسلامی یاد کرد، در مجلس ختم او سخنرانی کرد و در سخنرانی مفصلی که در مدرسه حقانی داشت، بار دیگر نیروهای امنیتی دولت اصلاحات را عامل قتلهای زنجیرهای و همچنین قتل سعید امامی معرفی کرد. در حالی که خودکشی وی تحت نظر نیروهای وابسته به محمد نیازی رئیس مجتمع قضایی نیروهای مسلح صورت گرفت و نیازی هیچ ربطی به دولت خاتمی نداشت و توسط شیخ محمد یزدی انتخاب شده بود و خط بیت رهبری را پیش میبرد.
حسینیان به قاتل بودن اعتراف کرده و میگوید:
«آخه باباجون، آخه ما خودمان ولله یک زمان قاتل بودیم، یک زمانی زندانبان بودیم، یک زمانی همه این چیزها را گذراندیم. تا کنون صدها نفر واجبی خوردند و نمردند.» او همچنین خبر داد که سعید امامی در بیمارستان از اینکه شکنجه شده است ناله میکرد و میگفت: «آقا به داد من برسید. پدرم را در آوردند. کشتنم، شکنجه ام میکنند.» او سپس احتمال تزریق آمپول هوا را مطرح کرده و گفت: «آخه سعید اسلامیآدمینبود که خودکشی کند.» [20]
به دنبال انتشار این سخنان، سازمان قضائی نیروهای مسلح طی اطلاعیهای اعلام کرد که از حسینیان به دادگاه ویژه روحانیت که خودش یکی از گردانندگان آن بود شکایت کرده است. همچنین این سازمان خبر داد که وی را به دادسرای نظامی احضار کرده است. لیکن روحالله حسینیان نه به دادسرای نظامیرفت و نه در دادگاه ویژه روحانیت محاکمه شد.
تلاش برای متهم کردن رقبا در انفجار نخستوزیری
هرکجا که پروندهسازی است او حاضر است. با وجودی که به دستور خمینی پروندهی انفجار نخستوزیری مختومه شد روحالله حسینیان در سخنرانی ۱۰/۶/۱۳۷۹ خود در مورد گردانندگان اطلاعات نخستوزیری که در زمرهی جناح رقیب شمرده میشدند گفت: «اینها چنان تظاهر به خط «امامی» میکردند که خط «امام» را در انحصار خودشان قرار داده بودند و گفتند که فقط ما در خط «امام» هستیم... اولین خیانتی که کردند شهادت مرحوم «شهید رجایی» و «شهید باهنر» بود، آنها اطلاعات نخستوزیری را داشتند و میدانستند «کشمیری» منافق است. با او سابقهدار و همبند بودند. او را آوردند در نخستوزیری و به پستهای بالا ارتقاء دادند... بلافاصله آمدند، یک جنازه برای «کشمیری» درست کردند... وقتی با اعتراض و آگاهی دیگران روبرو شدند، آمدند این شعار را ترفند خودشان قرار دادند که بله ما میدانستیم، میخواستیم منافقین «کشمیری» را خارج نکنند، تا دستگیرش کنیم! »
این ادعاها در حالی صورت میگیرد که کشمیری یک روز هم زندانی نبود که کسی با او همبند بوده باشد و رجایی بیشترین اعتماد را به او داشت.
انحراف پروندهی انصار حزبالله
بیت رهبری و دستهای پشت پردهای که انصار حزبالله را اداره میکردند، پس از سخنرانی حجتالاسلام پروازی در جمع «رزمندگان بسیج» و روشن شدن نقش خامنهای و بیت او در حمله و هجوم انصار حزبالله به سینماها و مراکز فرهنگی و اقدامات خشونت آمیز به تکاپو افتادند تا هرطور شده با آثار آن مقابله کند. به ویژه که این افشاگری همزمان بود با رو شدن نقش وزارت اطلاعات و تاریکخانهی نظام در قتلهای زنجیرهای.
پروازی توسط دادگاه ویژه روحانیت دستگیر و به زیر فشار برده شد. بازجویی از او زیر نظر روحالله حسینیان صورت میگرفت. طبق سناریویی که حسینیان تهیه کرد، پروازی را مجبور ساختند که گفتههایش را تکذیب کرده و آنها را سناریوی دیکته شدهی سعید حجاریان، محسن امینزاده و محسن آرمین از نزدیکان خاتمی که سابقهی امنیتی داشتند جلوه دهد.
سپس حسینیان، شخصاً به عنوان سرباز بیت رهبری به خط مقدم آمده و در جمع طلاب مدرسه علمیه شهیدین قم به به تشریح داستانی که سرهم کرده بودند پرداخت تا به زعم خود منکر نقش خامنهای و بیت رهبری در اقدامات خشونت آمیز انصار حزبالله شوند. پارادوکس قضیه اینجا بود که توضیحی نداشت چرا افراد وابسته به «انصار حزبالله» دستگیر نشده و همچنان به بیت رهبری رفت و آمد دارند.[21]
بدنامی او در جامعه تا آنجا بود که در جریان محاکمه عبدالله نوری در دادگاه ویژه روحانیت، حسینیان از اعضای هیئت منصفه دادگاه بود که در مورد دلیل عدم حضور او گفته شد به توصیه اکید مقامات از حضور در جلسه دادگاه خودداری میکند.
تلاش برای تصویب طرحهای سرکوبگرانه در مجلس شورای اسلامی
حسینیان در اردیبهشت ۱۳۸۶ مشاور سیاسی و امنیتی احمدینژاد شد. پس از آن نیز در انتخابات مجلس هشتم و نهم به عنوان نماینده تهران به مجلس رفت و رئیس کمیسیون سیاست داخلی و شوراهای مجلس شورای اسلامی و عضو هیات موسس جبهه پایداری انقلاب اسلامی شد.
حسینیان دو هفته بعد از ۲۲خرداد در مجلس گفت:« این سه نفر (موسوی، رهنورد، کروبی) را به من بدهید تا اعدامشان کنم و غائله بخوابد.» [22]
وی پس از تظاهرات گسترده مردم تهران در عاشورای ۸۸ تدوین کننده اصلی طرحی بود که به موجب آن محاربان ظرف پنج روز اعدام میشدند. علی مطهری نماینده تهران در مورد این طرح گفت:
«این طرح ناشی از روحیات افراطی و تند برخی از طراحان مخصوصاً آقای حسینیان است... آقای حسینیان کلاً علاقه خاصی به اعدام دارد» [23]
حسینیان چند روز بعد از ارائه این طرح از نمایندگی مجلس به صورت نمایشی استعفا کرد. وی نه تنها در آن مجلس باقی ماند بلکه در دورهی بعدی نیز با استفاده از رانت شورای نگهبان و نهادهای قدرت به مجلس راه یافت.
دفاع از سعید مرتضوی و جنایات او
حسینیان که چهرهای اطلاعاتی و توطئهگر بود هیاهوی استعفا را به این منظور راه انداخته بود که توجه افکار عمومی را از گزارش گروه تحقیق و تفحص مجلس در مورد بازداشتگاه کهریزک منحرف سازد، گزارشی که قاضی سعید مرتضوی دادستان وقت تهران را متهم اصلی تجاوز و شکنجه و کشتار جوانان در این بازداشتگاه معرفی میکرد.
حسنیان در نامهی استعفای خود به دفاع از مرتضوی و مأموران شکنجهگاه کهریزک برخاسته و مینویسد:
«چرا مأیوس و سرخورده نباشم. امروز بسیج و نیروهای انتظامی که در جریان فتنههای اخیر در خط مقدم علیه مزدوران آمریکایی میجنگیدند تا از امنیت مردم دفاع کنند به بهانه تخلف چند نفر (که باید هم برخورد شود) اینان با تمام وجود مورد تحقیر و ظلم دادگاههای نظامی قرار میگیرند، تمام بدنه تحت تعقیب قرار میگیرند. فرماندهان مورد اذیت و توهین قرار میگیرند؛ ولی هیچ کس دفاعی نمیکند و هیچکس نمیپرسد نیرویی که میخواهد از امنیت مردم و ارکان نظام دفاع کند با این روحیه زخم خورده چگونه و چرا؟ » [24]
هرجا که نیاز به دفاع از جانیان و اعمالشان بود حسینیان حاضر و آماده بود.
هنگامی که در طرح استیضاح وزیر کار و امور اجتماعی مجلس شورای اسلامی به جنایات مرتضوی که از سوی او به ریاست تأمین اجتماعی برگزیده شده بود اشاره گردید باز حسینیان بود که در دفاع از مرتضوی معرکه گردان شد و در صحن مجلس گفت:
«مرتضوی کیست؟ چه گناهی را مرتکب شده است؟ مرتضوی یکی از قضات انقلابی است که در مدت هشت سال حاکمیت اصلاحطلبان، مردانه در مقابل توطئهگران و روزنامههای زنجیرهای ایستاد. مرتضوی مردی است که در فتنه ٨٨ مقتدرانه و با بصیرت تمام ایستادگی کرد و بدون هیچ محافظهکاری با اخلالگران و اشرار درگیر شد. اینک باید چوب این ایستادگی را بخورد همانگونه که سوریه باید تاوان مقاومت و حمایت از مقاومت را بدهد. اتهام مرتضوی این است که در زمان دادستانی وی در اوج درگیری که یک طرف مردم مظلوم، بسیجیان عاشق و جوانان دلداده رهبری بودند و طرف دیگر آمریکا، غرب، منافقان، تودهایها، بهائیان و دنیاطلبان بودند و تعدادی از بسیجیان به شهادت رسیدند که هیچ مدعی و مدافعی ندارند، چند نفر متهم هم کشته شدهاند....» [25]
حسینیان در جریان مذاکرات هستهای و امضای «برجام» علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی را تهدید به قتل کرد. صالحی در این باره گفت: «الان یک برادر عزیزی آمده اینجا و با قسم جلاله میگوید که شما را میکشیم و در رآکتور اراک رویتان سیمان میریزیم».[26]
تملق و چاپلوسی، عامل بقای حسینیان در سیستم
تملق و چاپلوسی از دیگر ویژگیهای این مهرهی مورد اعتماد بیت رهبری و خامنهای است.
روحالله حسینیان در بازدید رفسنجانی از مرکز اسناد انقلاب اسلامی در خرداد ۱۳۸۳ در تمجید از او گفت:
«از طرف همکاران خدمت حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی خوش آمد عرض میکنم و از ایشان میخواهم که به من اجازه بدهند تا خوشحالی خودم و همکاران را از تشریففرمایی ایشان ابراز کنم.
خوشحالیم، نه فقط به خاطر اینکه شخصیتی را که از یاران خاص امام بوده، امروز در بین خود داریم، نه فقط به خاطر اینکه شخصیتی که معمار سازندگی زیرساختهای تاریخ معاصر ایران نوین است، نه فقط به خاطر اینکه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را در بین خود داریم، همه اینها برای ما مهم است، امّا مهمتر از همه برای ما و همکاران، شخصیت تاریخی حضرتعالی است.
ما مردمان تاریخی هستیم که در اینجا گرد آمدهایم و بیشک حضرتعالی یکی از بزرگترین، تأثیرگذاران، تاریخسازان و تحولسازان تاریخ معاصر هستید و ما از این جهت بسیار خوشحالیم که مرد بزرگی امروز میهمان ماست که بیش از چهار دهه از عمر شریفشان را مصروف مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی و برای برقراری حکومت الهی جهاد کردهاند و مردی که سالیان سال حقیقتاً در راه آزادی جنگیده و آزادی جزء ماهوی شخصیت ایشان شده است. ما خوشحالیم و بسیار هم خوشحال...» [27]
حسینیان ۵ سال بعد در حمله به هاشمی رفسنجانی در مشهد گفت:
«در موقعیتی که ما قرار گرفتهایم دعوایمان با افرادی مانند موسوی نیست. او کوچکتر از آن است که نظام ما بخواهد با او مقابله کند. خاتمی هم ضعیفتر و کوچکتر از آن است که حزبالله و دانشجویان دختر و پسر بخواهند در مقابل او بایستند که هنوز هم چشمش به دست غرب است. هاشمی کوچکتر از آن است که با او مبارزه کنیم؛ ما در مقابل جریان باطلی قرار گرفتهایم که ریشه در آمریکا و اروپا و بیدینی و به اصطلاح اصلاحات دارد، ما با این جریان باطل و ضد دین و ضدخدا روبهرو هستیم که باید با بصیرت در مقابل آن بایستیم؛ جریان باطلی که منشاء آن امریکا، استکبار جهانی و تفالهها و وابستههای حقیر داخلی آن است....
آقای هاشمی تو بارها آمدی، بعد از فتنه اخیر به رهبر خیانت کردی و در جلسات داخلی خود را مرید رهبر خواندی، اما در مشهد کینه خود را نشان دادی! گفتی اگر مردم نخواهند باید برویم. مردم تو را نمیخواهند و بارها با شعارهای خود نشان دادهاند که دیگر در قلوب مردم جایگاهی نداری! » [28]
حسینیان دارای ویلا در کلاردشت است و از مواهب روزگار بهره میبرد. سید رضا زوارهای رئیس سابق ثبت و اسناد در نامه خود به جنتی در مورد خدماتش در خصوص اراضی مرکز اسناد انقلاب اسلامی در کلاردشت توضیح میدهد و اینکه حسینیان میخواسته در قبال آن با هدیه یک قطعه زمین از زحمات وی تشکر کند و هم اینکه با ویلای وی همسایه شود. گویا در این کار اصرار هم میکند به نحوی که زوارهای پاسخ میدهد اصرار بر این امر، خبر از یک دام میدهد. [29]
پانویسها
[18] فراز و فرود آذری قمی، محسن کدیور، صفحهی ۲۹۹.
[20] روزنامه صبح امروز ۲۸ شهریور ۱۳۷۸.
[22] محمدرضا باهنر، سخنرانی در دانشگاه علم و صنعت، اردیبهشت ۹۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر