محمود طوقی: نقش روس ها در تاسیس حزب توده
در نقدی به کتاب «تاریخ مختصر حزب توده ایران» ایراد گرفته شده است که این کمترین به اسناد تازه یافته خسرو شاکری که نشان می دهد حزب توده توسط روس ها بوجود آمده است امعان نظر نداشته ام وتشکیل حزب توسط کمونیست های ایرانی محلی از اعراب ندارد.
نخست به ضرورت تشکیل حزب توده اشاره مختصری می کنم و بعد خم می شوم روی این ادعا که آیا حزب توده توسط روس ها ساخته شد یا نه.و در آخر می گویم که خسرو شاکری از چه جنمی بود.
در تاریخ ۷ مهر ۱۳۲۰حزب توده از اتحادچهار محفل بوجود آمد:
بازماندگان حزب کمونیست ایران:پیشه وری و اردشیر آوانسیان
سندیکالیست های قدیمی:منوچهر کیمرام و رضا روستا
گروه ۵۳:ایرج اسکندری و بقیه
و شخصیت های ملی:سلیمان میرزا اسکندری وعباس اسکندری
استخوان بندی حزب توسط ۵۳ نفر ریخته شد و نام و ضروت آن امری بود که در زندان رضا شاه بین ۵۳ نفر بحث شده بود .
این که چرا حزب توده نام گرفت دو علت داشت:
نخست طبق قانون سیاه ۱۳۱۰تشکیل حزب با مرام اشتراکی ممنوع بود
ودوم برای تشکیل حزب کمونیست گرفتن مجوز از کمینترن که مقر آن در مسکو بود لازم بود و با وجود جنگ جهانی دوم این سفر در آن شرایط ممکن نبود.
نام و ترکیب حزب توده هم چیزی نبود که مورد قبول کمونیست های قدیمی باشد . وقتی آدم هایی مثل اردشیر اوانسیان از زندان و تبعید آمدند به نام و ترکیب حزب اعتراض کردند و خواهان تشکیل حزب کمونیست شدند. اما به همان دو دلیل بالا ممکن نبود پس به فکر کروژوک های کمونیستی در داخل حزب افتادند تا در شرایط بعدی حزب توده را تبدیل به حزب کمونیست کنند.
جلسه هیئت موسسان حزب توده
۱-عبدالله شهبازی از اعضا سابق کمیته مرکزی حزب توده و ازمدیران موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی در مورد چگونگی تشکیل حزب توده می نویسد :
وزارت امنيت شوروي از طريق ستاد خود در تهران، و در رأس آن علي اوف، كه با پوشش كارمند سفارت شوروي فعاليت مي كرد، با كمونيست هاي سرشناس و مورد اعتماد، كه از پيش به عنوان چهره هاي اطلاعاتي دستچين شده و آموزش ديده بودند، مانند رضا روستا و سيد جعفر پيشه وري تماس برقرار كرد و تصميم كمينترن دال بر تشكيل يك حزب کمونیستی با
با پوشش ملی را به اطلاع رساند.وطی نطق غرایی در جلسه هیئت موسسان علی اوف علت تشکیل حزب را به همه آنان ابلاغ کرد .
ودر آخراضافه می کند که این علی اوف همان حیدر علی اوف معروف است؛
رهبر حزب كمونيست آذربايجان شوروي و رئیس بعدی جمهوری مستقل آذربایجان.
كه متولد۱۰ مه ۱۹۲۳در شهر نخجوان است.
۲-ایرج اسکندری در خاطراتش می نویسد که ما دکتر بهرامی را مامور کرده بودیم با علی اوف نماینده حزب کمونیست شوروی در سفارت تماس داشته باشد و این علی اوف حیدر علی اوف عضو پولیت بوروی حزب کمونیست شوروی نیست .
هرچند شهبازی اسکندری را متهم به دروغ گویی می کند اما حق بجانب اسکندر ی ست بخاطر آن که حیدر علی اوف در زمان تاسیس حزب توده ۱۸ سال بیشتر نداشت و هنوز دهانش بوی شیر می داد. او کجا و تحصیلات دانشگاهی تاریخ کجا و عضویت در گ. پ .او کجا.ودر حالی که جز زبان ترکی زبان دیگری نمی دانست تا برای ۸۰ شرکت کننده جلسه هیئت موسسان حزب سخنرانی به فارسی کند.
۳-انور خامه ای در خاطراتش می گوید در جلسه موسسان حزب رستم علی اوف نماینده حزب کمونیست شرکت داشت که در گوشه ای نشسته بود و چیزی نمی گفت.
وبعد ها در پاسخ به سئوال بابک امیر خسروی بابت موضوع شرکت حیدر علی اوف در جلسه موسسان حزب می نویسد استناد من كلاً به گفته زنده ياد مهندس تقي مكي نژاد بوده و او هم احتمالاً آن را به اتكاء سيركمونيسم درايران كمونيزم در ايران، نوشته ي سرهنگ زيبايي گفته است.
رستم علی اوف در آن روزگار پسر بچه ۱۱ ساله ای بود که دهانش بوی شیر هم نمی داد چه برسد به شرکت در جلسه هیئت موسسان حزب.
۴- شهبازی سند خود را برای شرکت حیدر علی اوف در جلسه موسسان حزب بازجویی های دکتر بهرامی از رهبران حزب می داند که در کتاب سیر کمونیزم در ایران نوشته سرهنگ زیبایی آمده است.در حالی که در زمان تاسیس حزب بهرامی هنوز از زندان آزاد نشده بود و قاعدتاً نمی توانست در جلسه حضور داشته باشد.
۵-نورالدين كيانوري نيز در كتاب خاطراتش فراخوان برای تشکیل هیئت موسسان حزب را توسط علی اوف رد می کند . وعلی اوف حاضر در جلسه را حیدر علی اوف نمی داند.
۶-سرهنگ سليوكوف در يكي از گزارشهاي خود به مقام بالادست خود در بخش اطلاعات ارتش سرخ، كميسر ايلچِف، درباره ي ديدارهايش با سليمان محسن اسكندري مي نويسد:
در ديداري كه روز ۱۹ مهر ماه صورت گرفت، سليمان ميرزا به او اطلاع داد كه حزبي ايجاد شده است، پانزده نفر به رهبري آن برگزيده شده اند، برنامه ي حزب تدوين شده است، اين برنامه را به تصميم جمعي رهبري حزب براي انتشار در اختيار سردبيران مطبوعات نهاده اند، و اقداماتي براي ثبت حزب و قانوني كردن آن صورت گرفته است.»
سرهنگ سليوكوف رئيس ركن دوم ادارهء سوم اطلاعات ارتش سرخ از هفتم مهر تا۲۲آبان ۱۳۲۰ در تهران با سليمان محسن اسكندري ديدارهايي داشت.
جلسه ي مؤسسان حزب توده ايران در طول چند روز، در فاصله ي هشتم و هيجدهم مهرماه ۱۳۲۰در خانه ي سلیمان میرزا اسکندری برگزار شد و خود او به "صدارت" حزب برگزيده شد. سرهنگ سليوكوف از شنيدن خبر تشکیل حزب شگفت زده مي شود، و در مورد انتشار برنامه حزب و قانوني كردن حزب، به سلیمان میرزا می گوید كه براي تعمق بروي آن ها به وقت بیشتری نیاز دارد.
تعجب سرهنگ سلیوکوف بخوبی نشان می دهد که در جلسه هیئت موسسان حزب روس ها شرکت نداشتند.وگرنه نیازی به شگفتی نبود.
جعل تاریخ
شگفتي سرهنگ سليوكوف از تشكيل غير منتظره حزب، انتخاب اعضاي رهبري آن، تدوين برنامه حزب و انتشار و علني شدن آن، دو چيز را به روشني ثابت مي كند:
۱-علي اوف يا حیدر علي اوف، يا رستم علی اوف يا هر نام ديگري، در جلسه هیئت مؤسسان حزب در فاصله ي هشتم تا هيجدهم مهرماه ۱۳۲۰ شركت نداشته، چه در آن صورت سرهنگ سليوكوف مي بايست از آن چه در اين جلسات گذشت آگاه مي بود و شگفت زده نمي شد؛
۲- حزب بعلت یک ضرورت تاریخی بدون دخالت روس ها و با اراده و خواست گروهي از کمونیست های ایرانی تشکیل شد.نطفه این حزب در زندان رضا شاه ریخته شد.و کلاً تشکیل حزب توده امر غریبی نبود.چپ ایران از فرقه اجتماعیون عامیون شروع کرده بود و به حزب عدالت و حزب کمونیست و گروه ۵۳ نفر که در واقع احیاء حزب کمونیست بودند رسیده بود .تشکیل حزب توده پاسخی بود بیک ضرورت و ربطی به سرهنگ سلیوکوف و ملاقاتش با سلیمان میرزا نداشت.
آنانی که تاریخ را جعل می کنند مجبور می شوند جعل تاریخ کنند.در نام ها و تاریخ ها دست ببرند تا تاریخی جعلی را سرهم بندی کنند.
یک نکته را بگویم و بگذرم نقد حزب توده از دریچه تاسیس اش توسط روس ها نمی گذرد. حزب بر خلاف منتقدین ریز و درشتش بشکل ژنتیک وابسته به شوروی نبود . باید به درستی و انصاف نگاه کرد که چرا و چگونه و کجا حزب با درک غلط نسبت به وظایف ملی و انتر ناسیونا لیستی اش از خط قرمز ها گذشت.
نقد حزب توده با مخدوش کردن و نادیده گرفتن تلاش باورمندان ایرانی به جامعه ای برابر یکی نیست.باید حزب به درستی و به انصاف نقد شود .از نقد درست حزب و هر جریانی دیگر ما راه بجایی می بریم.
سندی از بایگانی کمینترن
قبل از باز خوانی این سند به چند نکته باید توجه داشت :
۱-نخست آن که خسروشاکری این داستان را که در جلسه هیئت موسسان حزب رستم علی اوف شرکت داشته است رارد می کند و می گوید :آن زمان رستم علی اوف ۱۱ سال بیشتر نداشته است.
۲- دوم آن که شاکری می گوید تمامی سند را در کتاب دو جلدی خود خواهم آورد که معلوم می شود آن چه نشر شده است تمامی سند نیست و آن قسمتی که حذف شده است در واقع جان سند است
در گزارش ۱۹ مهر سرهنگ سلیوکوف به کمیسر ایلچف خبری را می دهد که او را شگفت زده کرده است و آن اعلام تشکیل حزب و انتشار بیانیه موجودیت حزب است.واین نشان می دهد که تشکیل حزب بدون دخالت روس ها بوده است.
۳- سوم آن که در آن روز گار رفتن به سفارت های خارجی و گرفتن کمک و مشاوره منع قانونی و اخلاقی نداشته است. ضمن آن که این امر پذیرفته شده ای بود که تشکیل حزب کمونیست بدون اجازه کمینترن که در مسکو مستقر بود محلی از اعراب نداشت.
۴-این سند در سال های ۹۳-۱۹۹۲از بایگانی کمینترن بدست شاکری می رسد.
۵-شاکری در ذیل این سند به مقاله ای اشاره می کند که درسال ۱۹۹۹ در مجله ای آکادمیک چاپ کرده است و بزودی ترجمه فارسی آن در دوجلد در باره تاریخ حزب توده تحت نام حزب توده از پس پرده اسناد ناشناخته وتاریخ نگاری چپ ایران منتشر خواهد شد.
۶- در کل شش ملاقات بین اسکندر ی و سرهنگ سلیوکوف صورت می گیرد۲۸ شهریور ،۸مهر،۱۹ مهر،۲۳ مهر،۳۰ مهر و۲۰ آبان.
اولین ملاقات
«در گزارشي كه سرهنگ سِليوكُف (رئيس ركن دوم ادارهي سوم اطلاعات ارتش سرخ) به مقام بالادستِ خود در بخش اطلاعات ارتش سرخ، كميسرِ بريگاد ايلچِف نوشت، گفته شده است كه «بنابر خواست شما» با سليمان ميرزااسكندري، دمكرات سوسياليست و با سابقه «ملاقات كردم.» اين ملاقات در ساعت شش عصر در روز ۲۸شهريور۱۳۲۰ در منزل وي صورت گرفت. سرهنگ ارتش سرخ توسط پِترُف، رايزن سفارت شوروي در تهران، به سليمان ميرزا معرفي شد. گفتوگوي فارسي و روسي كه هشتاد دقيقه طول كشيد از طريق مترجم انجام گرفت. (مذاكرات توسط شخصي به نام اِركوش ترجمه ميشد.)
پس از اداي تعارفات مرسوم، افسر ارتش سرخ سِليوكُف عقيدهي سليمان ميرزا را در مورد «رويدادهاي جاري و وضع كنوني ايران» جويا شد. پاسخ اسكندري چنين بود: در اين كشور «هيچ امر تازهاي رخ نداده است.» «ما شاهد هيچ رويداد مشابه آنچه در روسيه [در۱۹۱۷] رخ داد نبودهايم ... در اينجا شاه [ مقام سلطنت] در جاي خود باقي مانده است. مجلس و دولت، بهراستي، همانند پيشاند، و در حال حاضر بههيچ بهبودي در اوضاع دست نزدهاند. زندانيان سياسي هنوز آزاد نشدهاند.» سليمان ميرزا افزود كه رضا شاه «زير فشار روسها و ارتش سرخ ايران را ترك گفت، و به نظر ميرسيد كه او داوطلبانه از ايران خارج شده باشد [تا] فرزند او [بتواند] به جاي او بهنشيند.»
سليمان ميرزا به مخاطب شوروي خود گفت كه «ما آزاديخواهان نميتوانيم در مطبوعات چيزي بنويسيم. بسياري در تهران فكر ميكردند كه، هنگامي كه ارتش سرخ وارد ايران شود، تريبونهاي سخنراني برپا خواهند شد و ايشان خواهند توانست آزادانه در همهي زمينهها با مردم سخن بگويند و همهي لاشخورها دستگير خواهند شد. اما چنين امري اتفاق نيفتاد. ژاندارمري و شهرباني برجاي ماندهاند و دولت همچون گذشته حكومت ميراند، بهنحوي كه بسياري از مردم نااميد شده، و از فعاليت [سياسي] ميهراسند.»
در پاسخ او، سرهنگ ارتش شوروي تذكار داد كه «آزادي و انقلاب صادراتي نيستند، و مردم ايران ميتوانند و بايد نظم و برنامههاي مورد نظر خود را در كشورشان برقرار سازند.
شما، آقاي سليمان ميرزا، يك دولتمرد و فعال سياسي مهمِ ايران هستيد و خود بهتر از هر كس ديگر ميدانيد كه مردم ايران چه ميخواهند و براي بهبود وضع ايران چه بايد كرد، و چه خوب كه دست به اقدام بزنيد.
در پايان سليمان ميرزا اعلام داشت كه
۱. ما به سازماندهي خواهيم پرداخت تا بهتوانيم آزاديهاي دمكراتيك و زندهگي آسودهتري را براي مردم ايران تحصيل كنيم؛
۲. شما [شورويها] بايد در اين اقدام به ما مدد برسانيد و به آزادي و اعادهي حقوق مدني زندانيان سياسي كمك كنيد.»
سرهنگ سِليوكُف همچنين به مقام بالادست خود گزارش داد كه او و اسكندري موافقت كرده بودند كه فرداي آن روز، ۸ مهر ۱۳۲۰، در نيمروز ملاقات خواهند كرد، و در اين فاصله سليمان ميرزا به مسائلي چند خواهد انديشيد و اينكه او موافقت كرد كه با كمك ما كار كند.
دومین ملاقات
ملاقات سِليوكُف در منزل سليمان ميرزا انجام گرفت و نود دقيقه به طول انجاميد. سرهنگ ارتش سرخ به سليمان ميرزا هشدار داد كه هيچكس نبايد از ملاقات ديروز ما با خبر باشد. در پاسخ سليمان ميرزا اظهار موافقت كرد. بهعنوان مثال، او گفت كه برخي از زندانيان سياسي به او مراجعه كرده بودند و از او خواسته بودند كه او از سفارت شوروي براي آزادي آنان كمك بهطلبد، اما او جواب داده بود كه اين امر خود ما [ايرانيها]ست و سفارت شوروي نميتواند در اين مورد دخالت كند.
سرهنگ شوروي با اشاره به نكتهيي در سخن اسكندري در ملاقات روز پيش در مورد نظم واقعي در ايران اظهار داشت كه مناسب ميبود اگر شما [اسكندري] ميتوانستيد دلايل نارضايي خود را [در مورد اوضاع كنوني] و برنامهي بهبود آن را به روي كاغذ بياوريد. او همچنين به اسكندري گفت كه چون در همان روز قرار بود، در ساعت ۴ او [اسكندري] با تني چند از هواداران خود جلسهيي برگذار كند و قصد داشت همراه آنان حزبي را ايجاد كند، بايستي برنامهي حزب [پيشنهادي] خود را كتبي كنيد و نيز اينكه در آن جلسه چه ميخواهيد بكنيد.
سليمان ميرزا با همهي اينها موافقت كرد، و افزود تا ايجاد حزب، هواداران او «گروه حزبي» ناميده خواهند شد. او سپس نظر افسر ارتش سرخ را در مورد نام حزب جويا شد. افسر شوروي پاسخ داد كه در حال حاضر [و] اصولا" نام حزب اهميت زيادي ندارد، اما ما در آينده به اين موضوع باز خواهيم گشت.
سپس افسر شوروي اظهار داشت كه، در حالي كه او نسبت به دولتمردي و تواناييهاي او [سليمان ميرز] اطمينان داشت، اگر كار او به طريق مناسبي پيش رود، و با اهداف ما [شورويها] مطابقت داشته باشد، ميتوان مطمئن بود كه، در صورتي كه تغييري در وضع دولت ايجاد شود، او خواهد توانست اميد به شركت در آن را داشته باشد. سليمان ميرزا گفت كه او نميتوانست در دولت وقت فروغي شركت جويد، زيرا نميتوانست به كمكي از سوي او چشم بهدوزد. اگر دولت ديگري تشكيل شود، مطلب ديگر خواهد بود و او و هوادارانش در آن شركت خواهند كرد.
هنگامي كه افسر شوروي در مورد وضع مالي او پرسيد، اسكندري جواب داد: من در آمد كوچكي دارم كه بيش از ۲۵۰ تومان در ماه نيست. اين براي من كافي است.
در طول اين دومين ملاقات، سرهنگ سِليوكُف همچنين مؤدبانه از او خواست تا سرگذشت سياسي خود را بنويسد. در پايان ديدار، سرهنگ سِليوكُف به اسكندري يادآور شد كه بايد نكات زير را براي ملاقات بعدي به روي كاغذ بنويسد:
۱. نگرش او نسبت به اوضاع حاكم و دولت وقت در ايران؛
۲. نظرات او در بارهي تغيير اوضاع و احوالي كه ميتوانست خواستهاي مردم ايران را ارضاء كند؛
۳. برنامهي حزب و مسائلي كه او و هوادارانش در روز ۳۰ سپتامبر در منزل او به بحث گذاشته بودند؛
۴. سرگذشت خود.
سومین ملاقات
جلسهي بعدي ملاقات با سليمان ميرزا قرار بود روز ۱۴ مهرانجام گيرد، اما پنج روز بعد، روز ۱۹ مهر ماه صورت گرفت.در اين ديدار سليمان ميرزا به سرهنگ شوروي اطلاع داد كه برنامهيي كه او از طريق هوادارانش به او رسانده بود براي انتشار به سردبيران مطبوعات ارسال شده بود. هنگامي كه افسر شوروي از او پرسيد كه اين نظر شخصي خود او بود يا نظر همهي گروه، سليمان ميرزا اسكندري جواب داد كه اين نظر اجلاس و هيئت رئيسهي حزب بود كه در ضمن هنوز نامش توده نبود كه پانزده تن بودند، و در۱۸ مهر۱۳۲۰، انتخاب شده بودند.
افسر شوروي از جمله به سليمان ميرزا گفت كه پس از مطالعهي برنامهي حزب ميتواند به او بگويد كه در اساس اين برنامه مطابق با نظر ما [شوروي] و موقعيت ايران است يا نه. اما در مورد انتشار آن و قانوني كردن حزب، افسر شوروي افزود كه او براي تعمق برروي آنها به وقت بيشتري نياز دارد تا بتواند نظر خود را بيان كند. او گفت كه اين مسائل براي او «غير منتظره» بودند، چه در جلسهي پيشين سخن از اين رفته بود كه شما و تظاهراتي بعدي [شما] نياز به افزايش نيروهاي [شما]، تقويت و تربيت حزب و همچنين مطالعهي نقاط قوت و ضعف دولت و مجلس دارد.
سليمان ميرزا اشاره كرد: ما نكات برنامه پيرامون مسئلهي پليس و مليكردن [زمين] را تغيير داديم تا متهم نشويم كه خواستار بينظمي يا شورايي كردن كشور هستيم. در مورد پليس، برنامه به ترتيب زير تغيير يافته است: همهي كساني كه به آزادي تجاوز ميكنند مجازات خواهند شد. و نكتهي راجع به مليكردن زمين تقريبا" به اين شكل است: بايد به دهقانان فقير زمين داده شود. برنامهيي كه سِليوكُف به مسكو ارسال داشت نكتهي مربوط به پليس را شامل نميشد. اين نكته بايد با توصيهي شورويها حذف شده بوده باشد.
چهارمین ملاقات
جلسهي بعدي ملاقات بين افسر شوروي سِليوكُف و سليمان ميرزا اسكندري در ۲۳ مهرماه ۱۳۲۱، برگذار شد و با حضور مترجم مدت نيمساعت طول كشيد. او به مخاطب شوروي خود اطلاع داد كه از مجلس اجازهي نشر برنامه را كسب كرده بود، كه از آن هزار نسخه چاپ خواهد شد. پس از انتشار آن خواهد بود كه اجازهي نشر ارگان حزبي را خواهد خواست. او در مورد اعضاي هيئت تحريريه ارگان حزبي چيزي نگفت، اما از چند تن ياد كرد كه به عقيدهي او ميتوانند دبيري روزنامه را بهعهده بگيرند. او همچنان قصد دارد در آيندهيي نزديك محلي براي كلوب حزب تهيه كند.
افسر شوروي، سرهنگ سِليوكُف، به بالادَستان خود گزارش داد كه من خط مشي او [سليمان ميرزا اسكندري] را در مورد چاپ برنامه و قانوني كردن حزب، تهيهي يك ارگان حزب و يك كلوب حزبي تاييد كردم.
در همان ديدار افسر شوروي توجه اسكندري را به اين نكته جلب كرد كه وظيفهي حزب او اكنون عبارت بود از گرد آوردن همهي نيروهاي دمكراتيك و مبارزه باهمهي اقسام تفكرچپروانه در درون حزب، چون نظرات روستا. در مورد روستا، او افزود كه هيچ كس در سفارت [شوروي] به او اجازه نداده بود كه با حزب تماس برقرار كند چه برسد به اينكه چنين شرايط [تندرَوانه]يي را توصيه كند. سرهنگ سِليوكُف اين را هم به اسكندري توصيه كرد كه اگر سليمان ميرزا روستا را، چنانكه ميگويد، ميشناسد، و او شخص ماجراجويي است، سليمان ميرزا بايد بكوشد او را قانع كند كه نگرش و پيشنهادهاي او اشتباه آميزاند. [چه] سودمند نيست كه [افرادي كه داراي] نگرش تندروانه هستند از حزب رانده شوند.
پنجمین ملاقات
بنا بر توافق پيشاپيش، اسكندري و افسر شوروي سرهنگ سِليوكُف ديگر بار در ۳۰ مهر ۱۳۲۰، در ساعت هفت و نيم غروب ديدار كردند. مذاكره از طريق مترجمي ابراهيم نام چهل دقيقه طول كشيد. اسكندري به مخاطب شوروي خود گفت كه دو روز پيش از آن يك افسر شهرباني به ديدن او رفته بود و به او هشدار داده بود كه از تجمع برخي افراد (يعني افراد حزبي) در منزل او خبر داشت و اينكه، بهخاطر وضعيت جنگ، چنين جلساتي ممنوع بود. اسكندري افزود كه امروز فرمانداري نظامي اعلام كرد كه جلسات سياسي ممنوع هستند اعلاميهيي كه هدفش حزب من است.
اسكندري همچنين اشاره كرد كه هنوز فرصت انتشار برنامه را نيافته بودند. اگرچه اجازهيي كسب شده بود، هنوز ده نسخه چاپ نشده بود كه پليس آنها را توقيف كرد. در مورد ممنوعيت جلسات از سوي دولت، سليمان ميرزا قصد داشت اعتراضيهيي به نخست وزير بفرستد؛ وي ميخواست نظر افسر شوروي سِليوكُف را در آن مورد بداند. افسر شوروي پاسخ داد كه وضعيت حزب به پيچ بدي برخورد كرده است، اما اين بدين معنا نیست كه بايد از آن بابت اظهار تاسف كرد. ... برعكس، كار بايد با كوشش هرچه بيشتري به پيش برده شود تا بر تعداد هوادارن افزوده شود. در مورد اعتراضيه به نخست وزير، افسر شوروي گفت كه من اكنون نميتوانم در مورد محتواي آن چيزي بهگويم. به ديگر سخن، همچون موارد پيشين، او ميخواست از مقامات بالادست خود كسب تكليف كند. در اين جلسه افسر شوروي مجددا" از سليمان ميرزا خواست تا سرگذشت خود را بنويسد.
ششمین ملاقات
افسر شوروي سِليوكُف بار ديگر در روز ۲۰ آبان ۱۳۲۰، با سليمان ميرزا ملاقات كرد؛ اين ديدار ۲۰ دقيقه به طول انجاميد. سليمان ميرزا به سِليوكُف گفت كه در جلسهي پيش سخن از ضرورت مطلق در مورد تماس با سفارت شوروي رفته بود. او افزود: چون آنان [همكاران او در حزب] دربارهي رابطهي ما هيچ نميدانند، من [هم] چيزي به آنان نگفتم و اعلام كردم كه ما بايد برخود تكيه كنيم. سپس در همان ديدار سئوالي در مورد سازماندهي در مناطق زير اشغال ارتش سرخ مطرح شد. سليمان ميرزا به رابط شوروي خود گفت:
ما ميخواهيم نمايندهگان خود را به شهرهايي چون اهواز، تبريز، پهلوي [انزلي]، رشت، گرگان، مشهد و ديگر شهرهاي تحت اشغال ارتش شوروي اعزام كنيم تا شعبات حزب را بهطور قانوني ايجاد كنيم. اما هراس دارم كه از اين لحاظ مانعي در راه كار شما باشم. از اين رو خواهان توصيهي شما هستم. من قبلا دو نفر را به تبريز اعزام كردهام، و آنان از من ميپرسند چه كاري بايد بكنند، و من جواب گفتهام كه بايد صبر كنند.
بازهم در پاسخ افسر شوروي سِليوكُف، اسكندري اشاره كرد كه او در جنوب ايران چند تن را دارد و قصد دارد گروهي را در آنجا سازمان دهد. باز با لزوم پرسش در اين مورد از بالادستهاي خود، افسر شوروي به سليمان ميرزا گفت كه اين نظر جالبي است، و من خواهم توانست ظرف چند روز جواب شما را بدهم.
افسر شوروي در پايان گفتارش با اسكندري بر اين پاي فشرد كه يكي از مسائل حزب سليمان ميرزا عبارت است از افزايش تعداد هواداران آن و تربيت ايرانيان با روحيهي دمكراتيك.
پس از گزارش به مقامات بالادست خود، در بخش اطلاعات ارتش شوروي، سرهنگ سِليوكُف دو توصيه كرد:
۱ - از طريق سليمان ميرزا، ميسر است حزب واحدي را [همچون] يك جبههي ضدفاشیسم سازمان داد. [در چنين صورتي] از طريق اين حزب ما اين امكان را خواهيم داشت بر دولت و مجلس شديدا تأثير بگذاريم. اين حزب همهي احزاب و گروهها را تحت رهبري سليمان ميرزا متحد خواهد ساخت. چون دولت [وجود] حزبي را ميخواهد، ميسر خواهد بود كه پس از رفع برخي موانع يك حزب ضدفاشيسم را سازمان دهيم.
۲- گروههاي مشخص حزب سليمان ميرزا در مناطق اشغالي توسط ارتش سرخ بايستي به سازمانِ كميتهي مركزي [حزب كمونيست در آذربايجان شوروي، در ارتش سرخ] رجوع داده شود.
جمع بندی خسرو شاکری از این شش ملاقات
بدينسان، ظرف شش هفته بين ۲۹ سپتامبر و ۱۲ نوامبر ۱۹۴۱ شورويها سليمان ميرزا و همكارانش را هدايت كردند تا سازماني را ايجاد كنند، كه نه تنها به خواست بخشي از جامعهي ايران براي فعاليت سياسي در چپِ مركز پاسخ گويد، بلكه همچنين، و مهمتر از آن، ايرانياني را كه در همان جهت از نظر سياسي مستعد بودند بهنحوي شكل دهد تا بهتوان جبههي ضدفاشيستي را به وجود آورد كه در سطح سياسي در خدمت منافع جنگي شوروي باشد و، دست آخر، منافع پس از جنگ دولت شوروي را نيز ارضاء كند.
توصيههاي سرهنگ سِليوكُف به مقامات بالادستش، برنامهي «گروه حزبي،» كه در نامهي ديميتروف به استالين، مورد تأييد قرار گرفت (نگاه كنيد به زير)؛ تأييد آن توسط استالين، چنانكه در دستورالعمل ديميتروف به عُمال كمينترن در ايران - آرتاشس اُوانسيان و رضا روستا - آمده است، خط مشي «گروه حزبي» را شكل داد . گروهي كه، پيش از ارسال نامهي ديميتروف مورخ ۱۸ آذر ۱۳۲۰، به استالين، نام حزب تودهي ايران را اختيار كرد. سرانجام همهي اينها بر سرنوشت چپ و امر سياست در ايران به مدت چهار دهه تأثيري عظيم گذاشت.»
ازکاه به کوه
سند ارائه شده مذاکرات مهم و محرمانه ای را برملا نمی کند . در آن روزگار این رابطه دیپلماتیک امر پذیرفته شده ای بود برای نیروی چپ جامعه که از هر سو تحت فشار بود و هنوز زندانیانی در بند داشت از نیرویی که خودرا مهد سوسیالیسم می دانست و بخشی از کشور را در اشغال داشت.
در خواست ها هم در خواست های عجیب و غریبی نبودند حتی وقتی ضمنی سرهنگ پیشنهاد کمک مالی می دهد سلیمان میرزا می گوید در آمد کمی دارداما کافی ست. کمک ها در چار چوب بلند کردن سد هایی است که ارتجاع در جلو پای مردم وانقلاب گذاشته است .
دومین سندی که خسرو شاکری رو می کند نامه کمینترن است به اردشیر آوانسیان که از همان روز نخست با تشکیل حزبی بنام حزب توده مخالف بود و بر احیاء حزب کمونیست اصرار داشت. این داستان رازناآشکاری نیست . آوانسیان در خاطراتش به همین مسئله اشاره می کند و در آخر متقاعد می شود که کار درست در شرایط کنونی تشکیل حزب توده ایران است.
در این نامه دیمیتریف هم حرف عجیب و غریبی نمی زند مواضعی را اعلام می کند که مواضع کمینترن در آن روز گار است .
نامه دیمیتریف به اردشیر آوانسیان
در وضعيت كنوني من عقيده ندارم كه بايستي حزب كمونيست را از نو ايجاد كرد و كمونيستها[ي ايران] بايد در چارچوب حزب توده و مطابق خط مشي زير كار كنند:
- مبارزه براي دموكراتيك كردن ايران؛
- دفاع از منافع کارگران؛
-تقويت مناسبات دوستانه بين ايران و اتحاد شوروي؛
- از ميان برداشتن كامل عنصر فاشيسم در ايران و نابودكردن تبليغات ضد شوروي [در آن كشور].
كمونيستها بايد، در همراهي بااين [خطمشي]، براي تأسيس سنديكاهاي كارگري و سازمانهاي دهقاني بكوشند. من همچنين بيهوده ميدانم كه كمونيستهاي ايران نمايندهيي نزد ما [در كمينترن] بفرستند. بر عكس، ما رفيق مناسب خود را تحت پوشش قانوني مناسب اعزام خواهيم داشت. او خواهد توانست به رفقاي ايراني كمك كند اين خط [مشي] را به اجرا در آورند. من قصد دارم همين خط مشي را به رفقاي ايراني توصيه كنم، مگر آنكه دستور غير از اين به من داده شود.»
در مرحلهي كنوني، ما نبايد شعارهاي سوسياليستي يا شورايي را مطرح كنيم؛ ما نبايد چارچوب برنامهي دمكراتيك را رها كنيم. ضروري است كه تبليغات كرد، كار توضيحي با روحيهي ماركسيستي_لنينيست را انجام داد، بهويژه در ميان نسل جوان ايران، اما با دقت و محتاطانه. چند تن كمونيست فعال درستكار و كاملا" آزمايش شده، با ورود به حزب توده، بايد به يكديگر متصل شوند .اما نه علنا" تا بتوانند برنامهي طرح شده در بالا را به اجرا در آورند. ايجاد دوستانهترين مناسبات با سليمان ميرزا مطلقا" ضروري است. در حال حاضر اين را براي شما مفيد نميدانم كه نمايندهيي به اتحاد شوروي بفرستيد. چنين سفري مورد استفادهي دشمنان [ما] قرار خواهد گرفت و به كار ما ضرر خواهد زد. ما را مداوما" از وضعيت ايران و فعاليت در حزب توده باخبر نگهداريد. دريافت اين نامه را تأييد كنيد.»
مورخ ۱۵ دسامبر ۱۹۴۱
خسرو شاکری که بود
خسرو شاکری گرایشات مصدقی داشت . در کنفدراسیون فعال بود و انتشارات مزدک را تاسیس کرد که کارهای خوبی از جمله کارهای شعاعیان را منتشر کرد .
تاریخ خوانده بودو استاد تاریخ بود و مجموعه ای خوب از تاریخ جنبش کمونیستی با زحمت بسیار گرد آورده بود.که جای سپاس بسیار دارد. اما با تمام زحمت هایی که کشید تا به آخر نتوانست تاریخ را فهم کند چون فرق تاریخ و امر سیاسی را نمی فهمید . در نوشتن تاریخ موضع داشت و نمی توانست بی طرف باشد و منصفانه قضاوت کند . بخشی از اشکالاتش را در مقاله تاریخ را درست بخوانیم ودرست هم بنویسیم در نقد او و پیمان وهاب زاده که او نیز درس خوانده فرنگ است سال ها قبل نوشته ام.
شاکری موضعی خصمانه نسبت به حزب توده و چریک های فدایی خلق داشت و در بررسی هایش از جاده انصاف خارج می شد .
نکته ای دیگر در مورد شاکری بگویم و بگذرم. شاکری شخصیتی شکاک و انحصار طلب داشت .بیست و چهار جلد کتاب تاریخ جنبش کمونیستی رابه شکل میکروفیلم به دانشگاه شیکاگو به رسم امانت و به زعم بعضی در قبال پول وا گذار کرد و تا روز آخر حاضر نشداین کتاب ها را دراختیار مردم خود قرار دهد.در مورد کتاب های شعاعیان نیز همین گونه رفتار کرد.
پانويس ها
۱- حزب توده از شکل گیری تا فروپاشی : مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي
۲- خاطرات ايرج اسكندري، به كوشش بابك اميرخسروي و فريدون آذرنور،
۳- خاطرات کیانوری؛موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
۴-شیوا فرهمند راد:نشریه آرش شماره ۱۰۸؛حزب توده حیدر علی یف
۵- تاریخ مختصر حزب توده ایران ؛محمود طوقی:کتابخانه لجور
۶—تاریخ را درست بخوانیم و درست بنویسیم:محمود طوقی؛نشریه پژواک ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر