فرانسه- اسرائیل. لابی، آری یا نه؟ (بخش دوم)
ژان استرن
اوریان بیست و یکم، ۱۲ ژانویه ۲۰۲۱
ترجمه بهروز عارفی
امروزه، انتقاد از اسرائیل در فرانسه، ماموریت خطرناکی است و این کار، دستِ کم به ظاهر، برای کسانی که تلاش می کنند حتی طرح هر پرسشی درباره سیاست حکومت اسرائیل را ناحق نشان دهند، پیروزی بزرگی است. ایده روشن است: به فراموشی سپردن سرنوشت فلسطینی ها به سود روابط سیاسی و اقتصادیِ نوپا. و با این همه، افکار عمومی فرانسه با این نقطه نظر سازگار نیست.
پاسخ هائی که از مخاطبان می شنوید، به قرار زیر است: «من بیش از حد وراجی کردم»، «در مورد این موضوع صحبت نمی کنم»، «می خواهید چه پاسخی به شما بدهم؟»، «حتما درک می کنید، که در زمان حال، تمایل ندارم با شما گفتگو کنم»، «شما حق دارید، اما جنگ مغلوبه شده»، و دوستانه ترین پاسخ این است: «در پژوهش تان موفق باشید». صِرفِ گفتگو با صاحبان رای، نمایندگان منتخب مردم، کارفرمایان، روزنامه نگاران و روشنفکران، درباره روابط بین اسرائیل و فرانسه یا درباره لابی احتمالی (زیرا حتی استفاده از این واژه ایجاد بحث می کند) که در دفاع از اسرائیل تلاش می کنند، مترادف با قبولِ خطرِ انزوای شدید است. برای تهیه این گزارش و بررسی، از طریق ای میل و تلفن و در فاصله فوریه و نوامبر ۲۰۲۰، با تقریبا دویست نفر تماس گرفتم. کمتر از سی نفر به پرسش های من پاسخ دادند.
یعنی، مزاحم نشوید، حرفی برای گفتن نیست.
هشتمین فروشنده اسلحه در جهان
باوجود این، روابط بین فرانسه و اسرائیل داستان درازی است که به منشاء صهیونیسم برمی گردد و با تاسیس دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸، پیشرفت تازه ای یافت. برای بسیاری از شاهدان روشن بین، سیاست کنونیِ اسرائیل تاسف آور است. رونی برومن ارزیابی می کند که «رویای صهیونیستی چه زائید؟ ماشین های زرهی کاترپیلار و سیستم مراقبتِ مخالفان».
واقعیتی که بر ارقام استوار است: برطبق آمار «انستیتوی پژوهش های بین المللیِ استکهلم» (SIPRI)، اسرائیل هشتمین فروشنده اسلحه در جهان است و سهم این کشور در این بازار دائما در حال افزایش است. به گزارش «سیپری»(International Peace Research Institute)، فروش سه شرکت تسلیحاتی کشور، «اِلبیت سیستم»(Elbit Systems)، «صنایع فضائی اسرائیل»(Israel Aerospace Industries) و «رافائل»(Rafael) در سال ۲۰۱۸ از ۷/۸ میلیارد دلار (۷ میلیارد یورو) تجاوز می کند وهر سه شرکت در فهرست صد کمپانی بزرگ تسلیحاتیِ جهان که استیتوی سوئدی تنظیم کرده، قرار دارند.
رونی برومن در سال ۱۹۵۰ در بیت المقدس متولد و بزرگ شده است. او که پزشک است، مدت ها رئیس سازمان «پزشکان بدون مرز» بود و سپس نظریه پرداز خدمات نیکوکاریِ اضطراریِ انسانی گردید ، او را وجدان بزرگ می نامند(امیدوارم که به خاطر این واژه، دلخور نشود). او مردی باز و کنجکاو است و در سال ۱۹۹۹ با همکاری ایال سیوان، فیلم برجسته مستندی درباره دادگاه آدولف آیشمن به نام «یک متخصص» با اقتباس از اثر هانا آرنت، «آیشمن در اورشلیم» ساخته اند. او توضیح می دهد: «اسرائیل تنها کشورِ راست افراطیِ آشکارا نژادپرست است که به مثابه یک دموکراسی مورد تجلیل قرار می گیرد. این امر، یک موفقیت دیپلماتیک ویژه ای برای اسرائیل است، اما موفقیتی قابل تردید: زیرا یهودیان آمریکا با سرعت زیاد از طرفداران اسرائیل دور می شوند، از پرچم اسرائیل و جمع آوری کمک مالی برای ارتش اسرائیل در کنیسه های آمریکا خبری نیست و برای شمار فزاینده ای از یهودیان در سراسر جهان، این مسئله، مخمصه ایجاد می کند».
«تروریسم» فلسطینی
و نه فقط در فرانسه و ایالات متحده. گوِندال روئییار، نماینده مجلس شهر لوریان واقع در استان موربییان، از حزب «جمهوری به پیش» می گوید: «یک احساس بی عدالتی وجود دارد که بسیاری ازنسل جوانِ عرب آن را حس می کنند و این واقعیت در این منطقه از جهان بسیار اهمیت دارد. این امر، رنجش و بُغضی ایجادکرده است. وقتی این را می گویم، تصور می کنم که که یکی از جنگجویان قدیمی هستم، درحالی که این گفتمان، حاکی از نوگرائی کامل است. با این حس بی عدالتی نسبت به حقوق فلسطینی ها، چنین درکِ غلط و چنین تحقیرهائی را ناچیز می شمریم، در حالی که نادرست است به اثرات تصمیم های سیاسی در کشورهای عربی اهمیت ندهیم. کشمکش اسرائیل-فلسطین حاشیه ای نیست، مسئله ای مرکزی است».
و باوجوداین، لابی طرفدار اسرائیل و هواداران آن هرکاری می کنند تا آن را معمولی نشان داده، به فراموشی سپرده و حلقه ای از نبردگسترده بین تروریسم اسلامیست و غرب قلمداد کرده ، و به خاکی تشبیه کنند که در آن هر گونه ای از یهودی ستیزی با پوشش ضدصهیونیسم رشد می کند – که از سوی دیگر بیهوده خواهد بود که وزنه آن را نادیده گرفت-
در طول بیست سال، جدول تجزیه و تحلیلِ غالب در مناقشه تغییر یافته است. از این پس، طرفداران اسرائیل، مبارزه خلق فلسطین علیه اشغال را به عنوان یکی از شکل های تروریسم نشان می دهند. اسرائیل سیستم های مراقبتی را که startup nation ، همان طوری که برومن می گفت، در سرزمین های اشغالی علیه فلسطینی ها آزمایش کرده است، در سراسر جهان، به کشورهائی نظیر چین و یا عربستان سعودی که حتما نمونه های دموکراتیک نیستند، خواهد فروخت.
«لابی یهودی وجود ندارد»
نباید این نکته را فراموش کرد که از پایان قرن نوزدهم، یهودیان بسیاری با صهیونیسم سیاسی به مخالفت برخاسته اند، و پیش از همه فعالان کمونیست و [سندیکای] بودند (۱)، یا مارتین بوبِر، فیلسوف بزرگ و دانشمند الهیاتِ یهودیِ آلمانی که معتقد بود که بدون عرب ها نمی توان دولتی در فلسطین ایجاد کرد و برای دولتی واحد و خیالی مبارزه می کرد که امروز، به رغم بیش از ۷۰ سال مستعمره سازی، امکان عملی شدنش می رود. بوبر که اثر عمده اش با عنوان «من و تو» مارتین لوتر کینگ را تحت تاثیر قرار داد، با شخصیت فوق العاده اش، نمی توانست صهیونیسم را بدون عدالت تصور کند و در « یک سرزمین و دو خلق » (که در سال ۱۹۸۵ انتشار مجدد یافت) با همه نیرویش می نوشت: «آن چه “کتاب مقدس” به سادگی و با قدرت به ما می آموزد، که در هیچ کتابی نمی توان آن را یادگرفت، این است که حقیقت و دروغ وجود دارند و موجود انسانی ناگزیر است جانب حقیقت را بگیرد؛ که عدالت و بی عدالتی وجود دارند و رستگاری انسانیت در گزینش عدالت و طرد بی عدالتی است».
اما کسی حق ندارد «مخمصه» ای که برومن از آن صحبت می کند (و چند نفر دیگر در فرانسه، و تعداد کسانی که حاضر به اعلام موضع درملاء عام هستند، کمتر و کمتر می شود، درست برخلاف ایالات متحده )، «بی عدالتی» که گویندال روئییار و چند نماینده دیگر مجلس را به عصیان می آورد (تعدادشان بیشتر از آن است که می توان فکرش را کرد، ولی ساکت هستند) ، را بر زبان آورد زیرا جریان مساعد با اسرائیل بر بحث های عمومی مسلط است. امروز، انتقاد از اسرائیل ماموریت خطرناکی است، و دستِ کم به ظاهر، برای کسانی که تلاش می کنند حتی حقانیت خود اصطلاح را ازآن بگیرند، موفقیت بزرگی است. برای مثال، پاسکال بونیفاس، در سال ۲۰۰۳ «آیا مجاز است از اسرائیل انتقاد کنیم؟» را منتشر کرد (انتشارات رُبر لافون). مدیر انستیتوی روابط بین المللی و استراتژیکی (IRIS) در این کتاب می نویسد: «لابی یهودی وجود ندارد، زیرا جماعت یهودیان فرانسه گونه گون است»، اما یک «لابی طرفدار اسرائیل وجود دارد، که در آن، البته یهودیان وجود دارند وهمچنین کسانی که یهودی نیستند».
پاسکال بونی فاس، هنگامی که امروز صحبت می کند، ملاحظه می کند که «هیچ چیز تغییر نکرده، اما نسبت به هفده سال پیش وضع بغرنج تر شده است. بحث ها سخت تر شده اند. من در سال ۲۰۰۳ برای انتشار “ آیا مجاز است از اسرائیل انتقاد کنیم؟” با مشکلاتی روبرو شدم، اما در سال ۲۰۱۱ برای انتشار “روشنفکران تقلبی” در سال ۲۰۱۱ دشواری های بیشتری داشتم. و آز آن زمان، برای بسیاری از رسانه ها، شخص نامطلوب به شمار می آیم».
اسلام هراسی، بهترین پروپاگاندا
سپس، طنینی وجود دارد که یک استاد دانشگاه و کارشناس آگاهِ اوضاع منطقه (با حفظ هویت) با واژه هائی ساده بازتاب می دهد: بحث و جدل درباره لائیسیته طرح لایحه درمورد «جدائی*» را تغذیه می کند که جریان های سیاسی (به ویژه «بهار جمهوری خواه»، که به آن برمی گردیم) به آن دامن زدند. «بین تهاجم علیه هواداران فلسطین در فرانسه و تهاجم علیه حجاب و مسلمانان ارتباطی وجود دارد. در نهایت، افراد واحدی هستند که اسلام هراسی را توسعه می دهند و به طور متناقضی مناقشه اسرائیل-فلسطین را به فرانسه صادر می کنند.»
پس، برای محافل نفوذ طرفدار اسرائیل، این یک موفقیتِ ارزش ها نیست، بلکه یک پیروزی دستِ کم نسبی است. با تبلیغات بی ارزش بسیاری از سایت های اینترنتی اسرائیلی فرانسوی زبانِ
، نظیر JSSNews, Le Monde Juif.info, dreuz.info که جعل خبرکرده و اخبار را تحریف می کردند، و به ستوه آوردن و دروغ متوسل می شدند، فاصله بسیار داریم. علیه «عرب» و «مسلمان»، نباید کوتاه آمد.
اما، فعالیت این سایت های زیر نفوذ جماعت فرانسه زبان اسرائیل، به طور محدودی بین خود شان انجام می شود. تقریبا ۵۰ هزار یهودی فرانسوی تبار در شهرک های مستعمره زندگی می کنند و بخشی از آن ها در خانه های دارای تهویه هوا ومحصور با تورهای سیمی سخت دلتنگ می شوند. آن ها شبکه های اجتماعی را از «خبرهای» مربوط به اسرائیل پر کرده اند، و آن ها را با لحنی آزاردهنده، به تکرار پخش می کنند. برای مثال، در سال ۲۰۱۴، شایع کرده بودند که محمد ابو خدِیر جوان را، خودِ فلسطینی ها کتک زده و زنده زنده سوزانده اند، در حالی که او را کولون ها[مستعمره نشینان] اعدام کرده بودند.
جاذبه START UP NATION
حتی بیشتر از آن، از چهارسال پیش، نمایندگان مجلس و منتخبان شوراهای شهری و استانی – از جمله آن هیدالگو شهردار پاریس (چندین بار)، از اسرائیل دیدار کرده و عکس های زیبائی که گواه عشق آن ها نسبت به مکان های مورد بازدید است در سایت های خودشان یا روزنامه های تبلیغاتی انتخاباتی منتشر می کنند ، یا سفر گروه های خبرنگار که با توجه به نفوذ غیرقابل انکارشان انتخاب شده اند، که بعدا خواهیم دید، و شاید و به ویژه مدیران شرکت ها نشان می دهند که روابط فرانسه – اسرائیل در حال تغییر است. مسلم است که بحران بهداشتی، به طور موقت بر این ماموریت های اطلاعاتی و سفرهای اکتشافی نقطه پایان زده است. مثلا، قراربود در بهار ۲۰۲۰، یک هیئت از مدیران کمپانی های شرق فرانسه را همراهی کنم که سفر به بعد موکول شده است. اما، در اکتبر ۲۰۱۸، ۱۸۵ کارفرمای استان برُتانی برای سفری اکتشافی که اتحادیه شرکت های استان «ایل و ویلِن» [در غرب فرانسه] سازماندهی کرده بود، وارد تل آویو شد. روزنامه «غرب فرانسه» نوشت که «اسرائیل آن ها را شیفته کرد. در این دیدار از سرمایه گذاری، بازار و نیز جنگ و مناقشه صحبت شد». یکی از کارفرمایان برُتانی تعریف می کرد «من در آغاز، کمی نگران بودم، فکر می کردم آن جا کم و بیش جنگ است». چشم اندازها او را شیفته کرده بود، مخاطبان خوش برخورد و هتل ها دلچسب بودند.
بازار اسرائیل کوچک ولی پویاست و حضور اقتصادی فرانسه در آن ناچیز است. هِلِن لو گال، سفیر وقت فرانسه در اسرائیل، که تبارش به خانواده ای از موربیان می رسد، از کارفرمایان برتانی در باغ محل سکونتش پذیرائی کرده و آن ها را تشویق کرد که نمونه startup nation را دنبال کرده و دراستان برتانی، «منطقه استارت آپ» بسازند. در برنامه، نه خبری از سیاست است و نه از فلسطین، یا برحسب اتفاق، ارتباطی بین دادوستد و محیط زیست. در سال ۲۰۱۹، همچنین هیئتی از مدیران کمپانی های بزرگ فرانسوی، از جمله رهبران گروه غول پیکر بوئیگ (در قلبِ بازرگانی و قدرت، شرکت ساختمانی، ارتباطات و رسانه ها) از آن جا دیدار کرد. همه از سفر پاگشائی در زیر و بم استارت آپ نیشن مجذوب برگشتند.
در تل آویو، دیپلماسی اقتصادی کارش را انجام می دهد. شعبه محلی Business France وابسته به وزارت امور اقتصادی ماموریت دارد سرمایه گذاری فرانسه در خارج را همراهی کند، امری که برای امانوئل ماکرون بسیار عزیز است،. این اداره مخاطب شرکت هائی است که علاقمندند در اسرائیل توسعه یابند.
از یکی از مدیران شرکت های فرانسوی که سال هاست در اسرائیل فعالیت دارد، در صحبتِ تلفنی در مورد فلسطین پرسیدم، پاسخ نداد. سوال خود را تکرار کردم. به سکوت ادامه داد. برای سومین بار سوال را تکرار کردم و سپس فهمیدم. او نسبت به این مسئله بی تفاوت است. کمی بعد در گفتگو مسئله را تائید کرد «اقتصاد را سیاست رهبری نمی کند، اسرائیلی هائی هستند که به تجارت مشغولند، فلسطینی هائی هم هستند که به تجارت مشغولند، آن ها کاری با نتانیاهو ندارند، آن ها فقط خواستارند با هم دیگر کار کنند.». از یک نماینده مجلس از حزب «جمهوری به پیش» در مورد موضع حزب شان درباره مناقشه اسرائیل-فلسطین سوال کردم، زیرا به نظر می رسد که بین مواضع همکارا ن او نظیر سیلوَن مایار، که در «باشگاه اتحادیه متفق» در پاریس در کنار نمایندگان «شهرک های مستعمره» با لبخند ظاهر می شود، و گوندال روئییار که با استواری با گسترش این شهرک ها مخالفت می کند، تفاوت فاحش وجود دارد. او نیز سکوت اختیار کرد. من سوال خود را دوبار تکرار کردم. او با تکرا ر «سه نقطه کوچک» … عدم پاسخ خود را توجیه کرد.
«نمی توان با آنتی سمیتیسم بازی کرد»
این سکوت ها به دیگر نشانه های پیروزی طرفداران اسرائیل در فرانسه شبیه است. کلِمانتین اُوتَن، نماینده اهالی سِن سَن دُنی از حزب «فرانسه نافرمان» با خشم می گوید: «به نظر می رسد که فلسطین آرمانی است از دست رفته، با درگیرشدن در آن، می ترسی که به یهودی ستیزی (آنتی سمیتیسم) متهم شوی. این اصلا درست نیست، این کار یک جائیش اشکال دارد». باوجود این، افکار عمومی با این ایده توافق ندارد و بر پشتیبانی از فلسطین پافشاری می کند. به موجب یک نظر سنجی موسسه ایفوپ در ماه مه ۲۰۱۸ به سفارش «اتحادیه دانشجویان یهودی در فرانسه»، ۷۱% فرانسویان معتقدند «که اسرائیل در عدم وجود مذاکرات با فلسطینی ها، مسئولیت سنگینی دارند». این نکته را کمتر اعلام می کنند ولی ۵۷% آن ها «تصویری بد» از اسرائیل داشته و به عقیده ۶۹%، صهیونیسم «ایدئولوژی ای است که به اسرائیل امکان می دهد سیاست اشغال وادامه شهرک سازی در سرزمین های فلسطینی خود را توجیه کند». اما، آن ها در مورد این موضوع، کمتر کُنِش نشان می دهند، شاید به خاطر هراس از این ملغمه ای است که بین ضدصهیونیسم و انتی سمیتیسم ایجاد کرده اند و در اذهان بسیار وجود دارد. در واقع برای ۵۴% از فرانسویان، «ضدصهیونیسم شکلی ازآنتی سمیتیسم (یهودی ستیزی) است».
وانگهی، در این مورد نیز، چنین ترفندی با موفقیت آشکاری روبرو نشده است. «لایحه ی مایار» با الهام از «International Holocaust Remembrance Alliance» (اتحاد بین المللی برای یادمان هولوکاست)، ضدصهیونیسم را بر تعریف آنتی سمی تیسم افزود و لایحه با ۱۵۴ رای موافق در مقابل ۷۲ و ۴۳ رای ممتنع از مجموع ۵۷۷ نماینده به تصویب مجلس فرانسه رسید. ۳۰۰ نماینده که بیشترشان از حزب رئیس جمهور بودند، در رای گیری شرکت نکردند و این کار، نشانه شکاف واقعی در بین آن هاست، به آن خواهم پرداخت. استِر بِنباسا، سناتور گروه «اروپا اکولوژی سبزها» می نویسد «نمی توان با آنتی سمیتیسم بازی کرد. انتقاد از اسرائیل را از چنگال تبلیغاتی حکومت کنونی اسرائیل درآوریم. یک انتقاد سیاسی، نه به هیچ وجه آنتی سمیت».
اما، نویسنده «یهودی بودن پس از غزه» (سال ۲۰۰۹) که آن زمان در سُنَت و میراثِ بوبر از خود می پرسید، چگونه «این یهودیان با اسرائیلی شدن چنان دچار فراموشی شده اند که نخستین اصول اخلاقی، ستون یهودی بودن را فراموش کنند؟»، گاهی خود را منزوی حس می کند. تابستان گذشته ، او به روزنامه هآرتس گفت « این نکته که من از آرمان فلسطین پشتیبانی می کنم، به این معنی است که محبوب ترین فرد برای یهودیان فرانسه نیستم». استر بنباسا، تاریخ دان، همان قدر از افزایش نژادپرستی در اسرائیل و فرانسه نگران است که از پیشرفت یهودی ستیزی در کشور ما. این که افرادِ ضعیف النفسی که سال هاست از آبشخور وحشیگری های تجدیدنظرطلبانه ی فعالِ راست افراطی آلن سورال یا همقطار او، دیُو دونه، هنرپیشه کمدی پیشین، اشباع شده اند، بر روی شبکه های اینترنتی و گاهی در خیابان، از ضدصهیونیسمی سخن می گویند که نمی تواند عورت بی ارادگی ضدیهودی آنان را بپوشاند، یک امر بدیهی است.
اما، نکته اشکار دیگری نیز وجود دارد: هرگز، هواداران اسرائیل تا این حد در نهاد ها و فضای عمومی فعال نبودند. می توان آن را «لابی» نامید یا واژه «محفل های نفوذی» را ترجیح داد، بحث بر سر یک مسئله معناشناختی نیست، بحث کاملا سیاسی است. به نظر نمی رسد که تندروی فعالیت عمیق «طرفدار اسرائیلی» را در اعماق مجلس شورای ملی یا سنا، یا در شوراهای شهرداری پاریس یا نیس یا شهرهای بزرگ دیگر، اتاق های بازرگانی و تحریریه مطبوعات را خوب سنجیده باشند شده باشد.
پاورقی
۱ – بوند، BUND
اتحادیه عمومی کارگران یهودی لیتوانی، لهستان و روسیه (بوند) در سال ۱۸۹۷ در ویلینیوس تاسیس شد. این سندیکا ضدصهیونیست، لائیک و سوسیالیست بود و در بین دو جنگ جهانی، نقش مهمی در لهستان ایفا کرد.
برای اطلاع بیشتر، می توانید به کتاب زیر مراجعه کنید:
Le Yiddishland révolutionnaire, d’Alain Brossat et Sylvia Glinberg, Syllepses, Paris, 2009.
توضیح مترجم:
Bas du formulaire
.* اشاره به لایحه موسوم به «جدائی » از جمهوریت است. دولت فرانسه هدف از تهیه این لایحه را مبارزه با جداشدن جماعت ها و فرقه های مذهبی و تعرض به شهروندی اعلام کرده است. دولت فرانسه می گوید که این لایحه قانونی جهت پاسخ به انزوای جماعتی و توسعه اسلامیسم رادیکال و تحکیم احترام به اصول جمهوی خواهی و تغییر قوانین کیش ها در فرانسه تدوین شده است. این لایحه با اعتراض زیادی از جمله از طرف احزاب چپ مواجه شده و هنوز به تصویب نرسیده است.
فرانسه – اسرائیل، لابی، آری یا نه؟ (بخش سوم)
افتخارات مخفی لابی نظامی-صنعتی در سال های دهه ۱۹۵۰
ژان استرن، jean EStern
ترجمه از فرانسه: بهروز عارفی
۲۰ ژانویه ۲۰۲۱، اوریان بیست و یکم
بررسی: منشاء لابی طرفدار اسرائیل در فرانسه، ابتدا نظامی-صنعتی بود: فروش هواپیما، تانک و مهمات و نیز طراحی و ساخت مرکز هسته ای دیمونا به طور کاملا محرمانه، که به اسرائیل امکان داد بمب اتمی بسازد. ژنرال دوگل به محض کسب قدرت، به تجارت پرثمری پایان داد که در سال های دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، فرانسه را به نخستین فروشنده اسلحه به ارتش اسرائیل تبدیل کرده بود.
بازگشت به منشاء لابی طرفدار اسرائیل در فرانسه، در نهایت کارساده ای است، کافی است بوی باروت را دنبال کنید. در سال های دهه ۱۹۵۰، کارِ عمده ی سازمان های یهودی فرانسوی که به اسرائیل توجه می کردند، نیکوکارانه بود، گرچه عمیقا در طرح صهیونیستی غرق بودند (این امر در مورد «شورای نمایندگی نهادهای یهودی فرانسه – کریف» صدق نمی کند، که پس از جنگ جهانی [دوم]، هنگامی تاسیس شد که حزب کمونیست فرانسه نفوذ داشت). این سازمان ها، بی سروصدا بوده و با مردم کاری نداشتند و حتی با رسانه ها کمتر از آن، و تلاش می کردند یهودیان فرانسه را بسیج کنند و محصولات کیبوتس ها را به آنان می فروختند. لابی طرفدار اسرائیل در پاریس، ابتدا نظامی-صنعتی بود و ماهیتی سوسیال-دموکرات داشت. در میان آن ها موریس بورژِس-مونوری، سیاستمداررادیکال-سوسیالیست که همراه با رئیس دفترش، آبل توما شیفته دولت یهودی شد، یا مارسل داسو، صاحب صنایع هواپیماسازی که جنگنده «میستر ۴» آن، گل سرسبد صنایع هواپیمائی فرانسه بود، و همچنین چند افسر عالی مقام مثل ژنرال پُل اِلی، رئیس ستاد، سرهنگ لوئی مانژَن و ژنرال پییِر-سیریل لاوُ از دست اندرکاران فروش تسلیحات دیده می شدند.
اسرائیل هر چیزی می خرد: مثل هواپیماهای شکاری میستِر ۴ و اوراگان، تانک آاِم ایکس، موشک، مهمات … ، اما دست بالا را هدف گرفت، یعنی سلاح اتمی که در آن زمان، فرانسه به طور جدی در حال تهیه اش بود و برای نخستین بار در فوریه ۱۹۶۰ در صحرا، باحضور مهندسان اسرائیل، آن را آزمایش کرد. وَنسان نوزیی آن را در «تاریخ محرمانه، فرانسه-اسرائیل، ۲۰۱۸-۱۹۴۸ به تفصیل تعریف می کند (انتشارات les Liens qui Libèrent، ۲۰۱۸) .
«دیمونا، جای عالی…»
در ژانویه ۲۰۱۱، استِفان اِسِل پس از مصاحبه با آبراهام سِگال برای مجله «سویِ دیگر»، پس از انتشار کتاب کوچکش «برآشوبیم»، با کلماتی سخت اوضاع غزه را که از آن جا بازدید هم کرده بود، نکوهش کرد و موجب حملات خشونت آمیزی به او شد. او تعریف می کرد که چگونه فرانسه ی سال های دهه ۱۹۵۰ به اسرائیل کمک کرد تا بمب اتمی بسازد.او در آن هنگام، دیپلمات بود و با چند رهبر جمهوری چهارم از جمله گی موله، پییِر مندس-فرانس و کریستیان پینو دوستی داشت. اسل [۲۰۱۳- ۱۹۱۷] آن زمان تعریف می کرد «این کار به منزله چیزی تلقی شد که ما موظفیم انجام دهیم، یعنی به اسرائیل مدیونیم که دولتی است که ما ایجاد کرده ایم، ما دوست داریم و ما پشتیبانی می کنیم. ما باید به آن کمک کنیم چراکه جهان خطرناک عرب آنرا محاصره کرده ، جهان عربیِ که ما را نگران ساخته است. از نگاه ما، این یک سلاح دفاعی برای اسرائیل بود، همان طوری که فکر می کردیم برای فرانسه یک سلاح دفاعی است. ما فکر نمی کردیم که سلاج هسته ای ، اسلحه تهاجمی است و در این حالت، به اسرائیل اعتماد داشتیم و می گفتیم :آری، دیمونا، خوب است».
از سال ۱۹۵۴، پژوهشگران اسرائیلی با کمیساریای انرژی اتمی فرانسه CEA کار می کردند، و از نزدیک ساخت نیروگاه هسته ای «مارکول» نزدیکی شهر آوینیون [جنوب فرانسه] را که قرار بود پلوتونیوم فرانسه را تولید کند، دنبال می کردند. سپس، به رغمِ اطلاع آمریکائیان، ۷۰۰ تکنسین و مهندس فرانسوی CEA و بخش هسته ای شرکت سَن گوبُن (۱) و نیز آلِستوم و تامسون، از سال ۱۹۵۸ در نهایت خفا در بِئِرشِوا حوالی نِگِو مستقر شدند (داوید بن گوریون و گولدا مایِر از اطلاع دادن به آمریکائی ها خودداری کردند، اما ماموران سیا دولت واشنگتن را در جریان می گذاشتند). آن ها در کار ساختِ یک رِآکتور و یک کارخانه جداسازی پلوتونیوم، ضروری برای تولید یک بمب اتمی در دیمونا، که مکانی پرت بود و در آن زمان دسترسی به آن بسیار دشوار، شرکت کردند. فرانسوی های مشغول به کار در محل ساختمان، برای ایزگم کردن کارت هویت جعلی داشتند و نامه های آن ها پس از توقفی در آمریکای لاتین به دست شان می رسید. این، یک پیروزی برای لابی اسرائیلی در پاریس بود، ولی موفقیتی بسیار محرمانه « top-secret » برای عملیاتی بود که شیمون پِرِز (از حزبّ کارگر اسرائیل) با یاری کسانی که عمدتا سوسیالیست بودند، هدایت می کرد.
هوبر وِدرین، وزیرخارجه پیشین فرانسه توضیح می دهد: «در زمان جمهوری چهارم فرانسه، پشتیبانی از اسرائیل عمومی و منظم بود، و خود این جمهوری در چندمناقشه استعماری در کشورهای عرب درگیر بود. همکاری نظامی با اسرائیل بسیار تنگاتنگ بود، به طوری که شیمون پرز، دارای یک دفترکار در وزارت دفاع [فرانسه] بود». او که در آن زمان، همکار نزدیک بن گوریون بود و بعدها رهبر حزب کارگر، چندبار وزیر و رئیس جمهور شد، درواقع دفتری در هتل بریئِن، در کوچه سَن دومینیک در پاریس داشت، مکانی که بخشی از کله گنده های یراق دار جمهوری و نیز دفتر وزارت دفاع در آن جا قرار دارد.
حکومت اسرائیل به پِرِز ماموریت داده بود که تسلیحات فرانسوی خریده و شبکه ای موثر و بسیار حرف نگهدار و تودار ایجادکند. فرِدِریک شیلو، تاریخ دان توضیح می دهد «روابط بین فرانسه و اسرائیل همواره پرشور بود و در آن هنگام، این رابطه بر روابط خصوصی متکی بود، و همان گونه که پرز در سال های دهه ۱۹۵۰ با ایجاد شبکه های متکی بر پیوندهای قوی و صمیمانه انجام داده بود، کارائی داشت. شیفتگی متقابل زیادی وجود داشت، بهویژه در شبکه های SFIO (2) [بخش فرانسوی انترناسیونال دوم]. اما برعکس، شبکه های ناشی از مقاومت یهودی فراحزبی بوده، صهیونیست نبودند و به یهودیتی جمهوری خواه باور داشتند که عمیقا در جمهوری ریشه داشت». تاریخ دان نتیجه می گیرد ، پس دراین صورت، از ایده لابی بسیار دور بودند. (۳)
ائتلاف نبرد علیه ناصر
داستان عاشقانه بین استفان اِسِل و اسرائیل اندکی بعد به پایان رسید. او در سال ۲۰۱۱ می گفت «از سال ۱۹۶۷، اسرائیلی ها دیوانه شدند». اما داستان عاشقانه بین لابی نظامی-صنعتی قدرتمند فرانسوی و بخش کوچکی از کشور که می گفت برای دفاع از خود نیاز مبرم به اسلحه دارد، ادامه داشت. از نقطه نظر اسرائیل، رابطه با فرانسه پیش از هر چیزی برپایه نیاز تسلیحاتی شکل گرفته بود، و بنا بر اصطلاحی که فردیک شیلو f . schillo ساخته، «ائتلافِ نبرد» بود. فرانسه، مدت های طولانی اولین فروشنده اسلحه به اسرائیل بود، و به کمک فرانسه و با تکیه بر میراژهای ساخت داسو بود که اسرائیل در جنگ ژوئن ۱۹۶۷ برنده شد.
چند نفر از کارمندان عالی مقام و افسران ارشدی که با تسهیل دستیابی اسرائیل به اسلحه، در این کار درگیرشدند، این کار را کمتر برای ایدئولوژیِ و بیشتر به دلائل ژئوپولیتیکی انجام دادند. گرچه آن ها به طور محرمانه کار می کردند، اما به طبقه سیاسی سال های دهه ۱۹۵۰ تکیه داشتند. فردریک آنسِل، مدرس دانشگاه و طرفدارِ فعال اسرائیل اظهار داشت: «فرانسه ی لائیکِ چپ همه وزنه خود را برای پشتیبانی از اسرائیل و شناسائی دولت در سال ۱۹۷۹ به کاربست و شخصیت هائی چون رامادیه، بلوم و بیشتر رهبران SFIO درآن شرکت داشتند. فرانسه در منطقه “شام”، امپراتوری وحضور دائم دارد و وزارت امورخارجه در این مورد بسیار فعال است. سپس، در موقعیت آن زمان، این رابطه به ویژه بر ائتلاف نبرد علیه ناصر تکیه می کرد. و این امر، سه دلیل داشت: الجزایر، الجزایر، الجزایر».
درواقع، فرانسه به اسرائیل اسلحه می فروخت تا در وهله نخست، جمال عبدالناصر، رئیس جمهوری مصر را بِشکَنَد، چراکه رهبران فرانسه فکر می کردند نخستین پشتیبان FLN [جبهه آزادی بخش ملی (الجزایر)] ناصر است و او را «هیتلر جدید» می خواندند.
مدت های زیاد، افکار عمومی فرانسه از مسئله فلسطین بی اطلاع بودند. هر طور که شده باید به اسرائیلی ها کمک کرد ، حتی هنگامی که فلسطینیان را اخراج می کند. این کار در اثر لابی مشخصی نیست، بلکه بیشتر به خاطر منافع مشترکی است که به آن، خوب پی برده اند، و ابتدا به خاطر مخالفت با ناصر و ناسیونالیسم عرب، سپس برای دفاع از منافع لابی نظامی-صنعتی. از سال ۱۹۵۹، دوگل خواست به آن پایان دهد، ولی فایده ای نداشت. یک مامور مخفی قدیمی توضیح می دهد: «دوگل به نظامیان گفت: با اسرائیلی ها، یک گام کمتر قدم بر می داریم، آرام آرام».
«سیاست عربی» ژنرال دوگل
تا سال ۱۹۶۷، همکاری فرانسه و اسرائیل، به ویژه نظامی بود. مامور مخفی فرانسوی می گوید: «فرانسوی ها بودند که اسرائیلی ها را آموزش دادند، دیمونا یک مدل فرانسوی است و شبیه به نیروگاه مارکول. اما از سال ۱۹۶۱، ژنرال دوگل به همکاری فرانسوی ها در ساختمان دیمونا پایان داد و کار ساخت آن، در سال ۱۹۶۳ تمام شد». فردریک شیلو اضافه می کند که «دوگل تصمیم گرفت به این وضع خاتمه دهد، و رابطه را عادی سازد. او معتقد بود که پیوندها خیلی قوی است. او می خواست استراتژی “شرقی” را توسعه دهد، با جهان مدیترانه ای و جهان عرب دوباره پیوند برقرار کند. باوجود این، شکاف ۱۹۶۷ غیرقابل انتظار بود، ولی کاملا موجب شگفتی نشد».
فرانسیس کالیفا، رئیس کریف از سال ۲۰۱۶ توضیح می دهد:«فرانسه، از هنگام جنگ استقلال در ۱۹۴۸، همواره شریکی تعیین کننده برای دولت اسرائیل بود، به گروه هاگانا اسلحه می داد، سپس بعدها، چتربازان فرانسوی در جنگ سوئز شرکت کردند، و قراردادهای تسلیحاتی ادامه یافت، و غیره. دستِ کم تا سال ۱۹۶۷، و جنگ شش روزه، چنین بود تا این که با تحریم تسلیحات و جمله وحشتناک ژنرال دوگل گسست ایجاد شد. تا پایان دوره ریاست جمهوری والری ژیسکاردِستَن، روابط سرد حفظ شد. فرانسه دوستی اش نسبت به اسرائیل را کمتر نشان می داد، در حالی که ظهور و سپس حضور دائمی مسئله فلسطین در فرانسه بیشتر در ذهن ها مطرح شد».
ژنرال دوگل در کنفرانس مطبوعاتی مشهورش در نوامبر سال ۱۹۶۷ که با گفتن «قوم یهود، مطمئن از خود و سلطه طلب» کمی نیش زده بود، به صورتی هشداردهنده افزود که اسرائیل «در سرزمین هائی که تسخیر کرده، اشغال اِعمال می کند که نمی تواند بدون ظلم، سرکوب و اخراج باشد و علیه خودش مقاومتی برمی انگیزد که به نوبه خود، تروریسم می نامد».
دوگل یک خطِ فرانسوی قوی علیه اشغال تعیین کرد، که جانشنینان او کم یا بیش و کم با پشتیبانی از ایجاد یک دولت فلسطینی ادامه اش دادند. هوبر ودرین یکی از بازیگران عمده دیپلماسی فرانسه در طول بیست سال، در کاخ الیزه در دوره ریاست جمهوری فرانسوآ میتِران و سپس دروزارت امورخارجه در دوران دولت ژاک شیراک با نخست وزیری لیونل ژوسپَن بود، توضیح می دهد که «پس از ۱۹۶۷، در یک کنفرانس مشهور، دوگل برخی جنبه های سیاست اسرائیل را مورد انتقاد قرارداد. در چند تبادل نظر با بن گوریون، در این باره توضیح داده است. سپس [ژُرژ] پُمپیدو و [پی یر] مِسمِر یک “سیاست عربی” دنبال کردند که هم دیپلماتیک و بازرگانی و هم در مورد انرژی بود».
باوجود این، داوید بن گوریون ، جمله دوگل را که در گفتگوی خصوصی آن را «اشتباه لپی» می خواند، زیاد به دل نگرفت. در نامه ای، بن گوریون در ۵ دسامبر ۱۹۶۷ (که دوباره نماینده مجلس شده بود) به دوگل نوشت: «من از پیوستن به انتقاد نادرستی که افراد متعددی در فرانسه و اسرائیل و کشورهای دیگر فرموله کردند، خودداری کردم، زیرا به عقیده من، سخنان شما را با جدیت لازم بررسی نکرده اند» و بن گوریون با آگاهی کامل به موضوع، می افزاید: «من که در دوران جمهوری چهارم [فرانسه]، نخست وزیر اسرائیل بودم، می دانم که روابط دوستانه با فرانسه، از زمان نوزائی دولت اسرائیل، در دوران جمهوری پنجم نیز ادامه یافته و من به دوستی وفادارانه تر و صمیمی تر از دوستی شما، هیچ نیازی ندارم».
دوگل تلاش کرد تا تحریم فروش اسلحه اجرا شود، از جمله فروش قطعات یدکی برای هواپیماهای فرانسویِ [ارتش اسرائیل]. به خاطر این موضع، مطبوعات فرانسه از او سخت انتقاد کردند، و از جمله واکنش طرفدارانِ آشکارِ اسرائیل را برانگیخت. در ژانویه ۱۹۶۹، پس از شورای وزیران که دستورکار آن تحکیم تحریم فروش اسلحه بود، سخنگوی دوگل پاسخ او به مطبوعات را چنین بازتاب داد: «شایان توجه است که ملاحظه می کنیم نفوذ اسرائیل به نوعی در محافل نزدیک به امور خبری احساس می شود». آری، آن موقع نیز صحبت از وزنه لابی در رسانه هاست.
لابی طرفدار اسرائیل از مخفی گاه بیرون می آید
در دسامبر ۱۹۶۹، سرویس های مخفی اسرائیل، در بندر شربورگ، زیر گوش و چشمِ مقامات فرانسوی، البته با همدستی برخی از نظامیان فرانسه، چهار قایق گشتی را دزدیدند. «ماجرای قایق های گشتی شربورگ» موجب خشم رئیس جمهوری جدید، ژرژ پمپیدو شد. از سوی دیگر، در دوران ریاست او بود که اوضاع بین فرانسه و اسرائیل کِدِر شد. در جریان سفر پمپیدو به شیکاگو در سال ۱۹۷۰، سازمان های یهودی رئیس جمهوری فرانسه را به خاطر تحریم فروش اسلحه به اسرائیل و وعده فروش جنگنده های میراژ به سرهنگ معمر قذافی که تازه قدرت را در لیبی به دست گرفته بود، هو کردند. پمپیدو که بیشتر نسبت به اسرائیل سمپاتی داشت و برای بانک روچیلد کار کرده بود، از این که اورا آنتی سمیت خواندند، بسیار آشفته شد. یکی از نزدیکان او، میشل ژوبر، دبیرکل کاخ الیزه و بعدها وزیرامورخارجه در سال های ۷۴-۱۹۷۳، هنگام آغاز جنگ موسوم به کیپور در اکتبر ۱۹۷۳، پس از این که اعلام کرد: «آیا تلاش برای قدم گذاشتن در خانه خود، اجبارا یک تجاوز پیش بینی شده تلقی می شود؟»، سخت مورد انتقاد قرار گرفت. کاریکاتوریست مجله تایم، او را به صورت نعلینی نشان داد که پرچم اسرائیل را لگدمال می کند، و میشل ژوبر که مرتبا او را یهودی ستیز می نامیدند، بعدها به میتران پیوست.
با این که پومپیدو در شیکاگو موجب خشم لابی طرفدار اسرائیل شده بود، در پاریس وضع طور دیگری بود. کریف در آن زمان سازمانی ناشناخته بود و دفاع از اسرائیل را هنوز یک داو سیاسی ملی نکرده بود. این سازمان در صحنه عمومی حضور چندانی نداشت، و ضیافت شام سالانه خود را بعدها در سال ۱۹۸۳ آغاز کرد. نه میتران و نه شیراک، در آن شرکت نکردند و اولین رئیس جمهوری که در این مهمانی شرکت کرد، نیکلا سارکوزی در سال ۲۰۰۸ بود.
یکی از مسئولان پیشین سرویس مخفی فرانسه می گوید: «در فرانسه ی آن دوران، کریف هنوزخیلی کم درگیر مسئله اسرائیل شده بود و “نوزائی یهودی” Le Renouveau juif که در دوره ریاست ژیسکاردستن ایجاد شد، بیشتر پیشرو بود و با حمایت از لیکود در فرانسه در مورد مسئله فلسطین، مخالفت می کرد. اما، در آن دوران، نفوذ هر یک از این دو جریان نسبتا محدود بود». در واقع، Le Renouveau juif بود که بسیج برای اسرائیل را در دوران ریاست ژیسکار با همکاری دوبرادر، هانری و سِرژ هایدنبِرگ سازماندهی می کرد. اینان در سال ۱۹۸۱ رادیو j را تاسیس کردند که امروز نیز یکی از چهار رادیوی جماعت یهودیِ کشور است.
فردریک آنسل با طعنه می گوید «آن ها زندگی را برای ژیسکار سخت کردند، چرا که وی کلمه ای برای شادباش گوئی به سه طرف پیمان کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ بر زبان نیاورد. آن ها پوستری کوبنده منتشر کردند که در آن ژیسکار در حالی که در اردن قراردارد، با دوربین به اسرائیل می نگرد». خودِ آنسل سال هاست که کارزاری پرهیاهو علیه پاسکال بونی فاس، رئیس انستیتوی روابط بین المللی و استراتژیکی IRIS به پیش می برد و او را بدون هیچ پایه ای به آنتی سمیتیسم متهم می کند، و بدین ترتیب، آتش نفرت نسبت به این پژوهشگر را تندتر می کند.
این پوسترها، شاید نخستین تظاهر علنی لابی طرفدار اسرائیل در فضای عمومی است. یک سیاستمدار مشهور را، به نام دفاع از اسرائیل هدف گرفته اند.
سوءقصد کوچه کوپرنیک
سپس در سال ۱۹۸۱، برادران هایدنبرگ، کارزاری علیه ژیسکار به راه انداختند، که همچنین از یاری کریف برخوردار شدند. باوجود این، چندین شخصیت نزدیک به رئیس جمهور به نفع اسرائیل فعالیت می کردند. دوست قدیمی او، میشل پُنیاتووسکی، وزیر کشور، عضوِ انجمن «اتحاد فرانسه-اسرائیل» بود که سال های طولانی، ژنرال کونیگ، یکی از چهره های مرکزی فروش تسلیحات به اسرائیل در سال های دهه ۱۹۵۰، رئیس آن بود.
میشل اُرنانو، شهردار شهر دوویل، گردشگاه مورد علاقه بخشی از جماعت یهودی استان «ایل دو فرانس» [پاریس و حومه بزرگ آن]، عادت داشت که در شهرداری خود با دیپلمات های اسرائیلی دیدار کرده و در هتل های مجلل این شهر ساحلی از آنان پذیرائی کند. ژیسکار، ژاک دومیناتی (که دستیار پارلمانی اش، آبِل توما، یکی از بانیان دیمونا بود) را مامور کرده بود که پس از جمله شرم آورِ رِمون بار نخست وزیر، از جماعت یهودی دلجوئی کند. رمون بار ، شب سوءقصد علیه کنیسه ی کوچه کوپرنیک در سوم اکتبر ۱۹۸۰ در پاریس، گفته بود: «هدف این سوءقصد هولناک، ضربه زدن به کلیمیانی بود که به کنیسه می رفتند، [اما] به فرانسویان بیگناهی که از کوچه می گذشتند، ضربه زدند».
در اولین گردهم آئی، روز بعد از این سوء قصد آنتی سمیت، «جنبش علیه نژادپرستی و برای دوستی بین خلق ها» MRAP و «نوزائی یهودی» دست در دست شرکت کردند. چند سال بعد، کریف، همراه با آرنو کلارسفِلد و ژیل-ویلیام گولدناژِل به جرم افترا محکوم شدند، زیرا MRAP را که از فلسطین حمایت می کرد، به آنتی سمیتیسم متهم کرده بودند. در این جا نیز، زمان تغییر کرده بود.
اما، نه رِمون بار. اندکی پیش از مرگش در اوت ۲۰۰۷، با یادآوری از سوءقصد کوچه کوپرنیک، کارزار اعتراضی «لابی یهودی وابسته به چپ» را افشا می کرد. چپ و یهودیان، دو مشغله ذهنی رمون بار بودند. برخی اطمینان دارند که نخست وزیر پیشین و شهردار اسبق لیون آنتی سمیت بود، در حالی که یک دیپلمات بازنشسته او را «ناآگاه» ارزیابی می کند. به هر شکل، رِمون بار آخرین سیاستمدار مهم بود که از واژه «لابی یهودی» به صورتی مبهم استفاده کرد.
ادامه دارد…
پاورقی ها:
۱ – نام کمپانی «سن گوبن هسته ای»، بعدها به «کمپانی همگانی معدن ها (کوژِما)» Compagnie general des mines (CoGEMA) و پس از ان آرِوا areva و اینک اورانو ornano تبدیل شده است.
۲ - بخش فرانسوی انترناسیونال دوم (۱۹۶۹-۱۹۰۵) که بعدها به حزب سوسیالیست تبدیل شد.
۳ – نویسنده کتاب La politique française à l’égard d’Israël (1946-1959), André Versaille, 2012
فرانسه-اسرائیل، لابی، آری یا نه ؟ (بخش چهارم)
اِلنِت. اسرائیل، شهرک های مستعمره و تکنولوژی مراقبتیِ آن را بشناسید …
ژان استرن،
اوریان بیست و یکم، ۲۶ژانویه ۲۰۲۱
ترجمه: بهروز عارفی
بررسی.
النت (Elnet, european leadership Network) شبکه فعالی است که در پاریس، بروکسل، لندن، برلین، مادرید و ورشو مستقر است و برای تحکیم پیوندهای بین فرانسه و اسرائیل تلاش می کند و رهبران، کارفرمایان و نمایندگان مردم را جلب می کند. ساختار این تشکیلات محرمانه است و هدف آن فروش کالائی است به نام اسرائیل، استارت آپ های آن و شهرک های آن در کشور فرانسه از طریقِ ایجاد و حفظ شبکه ای از تصمیم گیرندگانِ طرفدار اسرائیل.
در فرانسه، سازمانی با نامی بسیار بی طرف ایفای نقش لابی طرفدار اسرائیل را به عهده دارد: النت یعنی European leadership network و هدف خود را چنین توضیح می دهد: «تلاش برای تحکیم روابط دوجانبه بین اسرائیل و فرانسه». پییِر داراس، رئیس سِرنگهدار النت، یک لابی گر مقیم سوئیس است و در مرکز زنجیره ای از بنیادهای مدِروز در مورد «رهبران جوان» و «گفتگوی استراتژیکی» قرار دارد که النت یکی از آن هاست. عمده ترین آن ها، the house of rising stars (خانه ستارگان فروزان، با اول صفی ها طرفید)، مستقر در ژنو است، که دوست و آشنای بسیاری دارد و از جمله آن ها «انستیتو آموزش عالی دفاع ملی در فرانسه» است. می دانیم که نظامیان فرانسه همیشه علاقه خاصی به اسرائیل داشتند…
النت دفاتر متعددی در پاریس، بروکسل، لندن، مادرید و ورشو دارد و خود را بسیار اروپائی می شمرد و همچنین یک انجمن دوستداران نیز دارد (Friends of Elnet)، که در نیویورک و لس انجلس فعالیت می کند و وظیفه اش جمع آوری کمک مالی در ایالات متحده آمریکاست. در یک مهمانی مَجازی در ۱۵ نوامبر ۲۰۲۰ برای «تحکیم پیوندهای هواداری از اسرائیل» و جمع آوری کمک مالی با این هدف ، النت بشردوستان طرفدار اسرائیل را حول رُوِن ریولین، رئیس جمهوری اسرائیل، گابی اشکِنازی، وزیر امورخارجه و یعیر لاپید، وزیر پیشین از جناح «چپِ میانه» که خود را رهبر اپوزیسیون می داند، سازماندهی کرد. ایشان تنها سیاستمدار اسرائیلی است که ماکرون علاقه دارد با او معاشرت کند. در آوریل ۲۰۱۹، در آستانه چندمین وچند کارزار انتخاباتی در اسرائیل، در کاخ الیزه، صمیمانه از لاپید استقبال کردند.
یکی از شخصیت هائی که از النت مراقبت می کند، برونو تِرترِه، نماینده برجسته امور پژوهشی خصوصی در فرانسه است. ترتره، معاون بنیاد پژوهش های استراتژیکیِ وابسته به انستیتو مونتِین، کارشناس مسائل دفاعی که در گذشته همکار ناتو و Rand Corporation بود، مدتی عضو حزب سوسیالیست و بنیاد تِررا نُوا و سپس مشاور ماکرون در امور «استراتژیکی» در دوران کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری نیز بود.
گر بخواهیم خودمانی حرف بزنیم، ایشان آدم باتجربه ای هست. در جریان یک سمینار اینترنتی در ژوئن ۲۰۲۰، ترتره «از النت که امکان داده همه رویه ها و همه واقعیت های جامعه اسرائیل را بشناسیم، تجلیل کرد». او که همکار مجله «اکسپرس» است، مرتبا در رسانه های دیگرنیز نوشته و در رادیووتلویزیون ها ظاهر می شود، و به طرزی غیرعادی به یک لابی نیاز دارد که در مورد شناخت از جامعه اسرائیل پرده پوشی نمی کند.
تغییردادنِ موضع فرانسه
درواقع، برای النت، که افکار عمومی شناخت زیادی از آن ندارند، واقعیت های جامعه تَرَک برداشته اسرائیل، که به رغم بحران بهداشتی، هر هفته هزاران اسرائیلی علیه سیاست نتانیاهوی فاسد تظاهرات می کنند، اهمیت چندانی ندارد.
توجه این سازمان، بیشتر به «روابط استراتژیکی»، به تهاجم علیه ایران و مبارزه با «بایکوت-عدم سرمایه گذاری-مجازات» (BDS) و نیز حمایت از شهرک های مستعمره معطوف است. موضوعات متنوعی که آشکارا در مرکز کاربردی نخست وزیر اسرائیل قرار دارند.
به گفتهی آری بِنسِمهون، رئیس النت در فرانسه، در مورد نقش این انجمن ابهامی وجود ندارد، «حتی اگر از لحاظ فنی، النت یک لابی نیست، ما چیزی برای فروش نداریم». مگر منظور، سیاست حکومت اسرائیلی نباشد. او توضیح می دهد، النت فرانسه می خواهد «میز مربوط به مواضع فرانسه را بر سرِ آن چه مناقشه اسرائیل-فلسطین می خوانند، واژگون کند. ما در سال ۱۹۶۷ نیستیم، حتی اکنون، اسلو نیز بسیار دور است. باید تناسب قوا در محل، تحولات جهان عرب و همچنین طرح ترامپ را در نظرگرفت، البته نه برای پذیرفتن این آخری در کلیت آن، بلکه به این دلیل که نکته جدید و یک نقطه آغاز است».
آری بنسمهون مایل است که «گفتمان [فرانسه] تغییریابد». او موضع جدید «روشن و دقیق» مطالبه می کند «که از شناسائی اورشلیم (بیت المقدس) به عنوان پایتخت اسرائیل می گذرد». در واقع، مواضع بنسمهون روشن و دقیق است. بسیار بیشتر از ده ها متخصص، روشنفکر، نماینده و منتخب مردم که او با تامین هزینه راهی اسرائیل می کند و سپس به خوانندگان شان، دانشجویان شان، و مخاطبان شان، زبانی کاملا پرداخته شده ارائه می دهند، مثل خانم اورور بِرژه و هم قطارانش در مجلس ملی فرانسه، نظیر سیلوَن مایار و مِیِر حبیب و نیز برونو ترتره، و ژرار رابینوویچ، جامعه شناس و بسیاری دیگر. آری بنسمهون توضیح می دهد «در مقوله سیاست خارجی، دوست وجود ندارد، فقط رابطه وجود دارد. رابطه سیاسی فرانسه-اسرائیل، عشق دیوانه وار نیست، بلکه رابطه متعادل، مثبت، سازنده با همکای فراوان است: نظیر پژوهش علمی، ابداعات، مشارکت در موسسات، و روابط و تبادل اطلاعات در مورد مسائل استراتژیکی، نظامی و مبارزه با تروریسم».
النت فرانسه در مورد همه این مسئله ها فعالیت می کند. همان گونه که ژان-داوید بِنیشو، ارباب صنایع « پیشرفته» High-Tech و عضو هیئت مدیره می گوید، بایستی «بی اعتمادی دوجانبه را برای استقرار اعتماد متقابل از بین برد، نمایندگان ملت را همراهی و شرایط گفتگو را فراهم کرد». آری بنسمهون می افزاید «النت یک انجمن درچارچوب حقوق فرانسه، غیردولتی و غیرجماعتی است که در دفتر انجمن ها ثبت شده است، ما یک اندیشکده (Think thank) هستیم. ما ماموریت هائی سازماندهی می کنیم، هیئت هائی اعزام می کنیم و سمینار برگزار می کنیم. منبع مالی ما را کمک خصوصی بنیادها، شرکت ها و افراد تامین می کنند. النت هیچ پولی از دولت دریافت نمی کند».
مسلم است که در زمینه لابی گری، اولویت اسرائیل عمدتا ایالات متحده، تامین کننده اصلی تسلیحاتی آن است، و در درجه بعدی، اتحادیه اروپا است. زیرا اسرائیل عضو سازمان های اروپائی متعدد است، که برخی نظیر یوروویژیون و مسابقه مشهور آواز آن یا مسابقات فوتبال اروپائی برای مردم شناخته شده است. اما به ویژه به این دلیل که اسرائیل با چندین برنامه اروپائی همکاری می کند که شرکت های اسرائیلی سود می برند، مثل طرح گسترده ایمنی سازی خط لوله گاز اروپائی که شرکت «اِلبیت سیستم»، یکی از سه گروه بزرگ دفاعی اسرائیل در آن سهیم است. داو امنیتی چنان برای اسرائیل اهمیت داردکه همکاری با اروپائی ها برای این کشور اساسی است و در واقعیت، اسرائیل موقعیتی شبیه به عضو دارد که هیچ کدام از شریکان اروپا ندارد. از سوی دیگر، دفتر النت در بروکسل، همچنین شامل ناتو نیز می شود و به قول یکی از ناظران «کار کلاسیک لابی گری به نفع کشورش انجام می دهد. از طرف دیگر، من در ابتدا فکر کردم که این یک موسسه دولتی اسرائیلی است».
«جلسه های توجیهی استراتژیکی» در پاریس
اما فرانسه، قدرتی جهانی، عضو شورای امنیت سازمان ملل و به طور ضمنی سومین صادرکننده اسلحه در جهان، به هرحال هدفِ جالبی برای النت می باشد. یک دیپلمات اسرائیل مامور در پاریس معتقد است که «در جهان، صدای فرانسه اهمیت دارد». برای او، «النت جنبشی است که درمورد درکِ اسرائیل کار می کند، ولی آن چه برخی از سازمان ها می توانند انجام دهند، برای ما چندان اهمیت ندارد، در فرانسه یک صدای اسرائیل وجود دارد و آن هم سفارت است. النت یک بازوی سفارت نیست.»
مطمئنا، از نظر ساختاری چنین نیست، اما النت، ابتدا ارزش اسرائیل را در فرانسه بالا می برد، و حتما سفارت از این جهت ناراضی نیست. هنگامی که سرتیپ رونِن مانِلیس، سخنگوی نیروهای مسلح اسرائیل در ژوئیه ۲۰۱۸ از پاریس دیدار می کند، النت برنامه را می چرخاند و برای او «جلسه های توجیهی استراتژیکی» با مخاطبان مشخص برگزارمی کند. حتی، کمیسیون امورخارجه مجلس ملی، روز سوم ژوئه ۲۰۱۸، از او در اونیفورم نظامی در مجلس استقبال می کند که وی آن را «تاریخی» و «استثنائی» می نامد و البته خوب می فهمیم چرا. ژنرال مانلیس با لباس نظامی برتن، توضیح می دهد «ما کوشش می کنیم وجدان ها را تحت تاثیر قرار دهیم، این بخشی از مناقشه، نبرد با دشمن است».
رونن مانلیس در حضور نمایندگان فرانسوی می گوید که ارتش او ماموریت دارد «همراه با کشورهای آزاد با ظلمات نبرد کند» و با سازمان های تروریستی و حماس که «به طور باورنکردنی ستمگر» است به جنگ پردازد. باوجوداین، مارییِل دوسارنِز، رئیس کمیسیون (که ۱۳ ژانویه ۲۰۲۱ درگذشت) به ژنرال گوشزد کرد که «غره زندانی با سقفی باز است، شما نمی توانید و نباید از بخشی از مسئولیت ها درباره آن چه درآن جا می گذرد، خود را معاف کنید». آلَن داوید، نماینده سوسیالیست از استان ژیروند (بردو) در مورد ضدحمله ارتش اسرائیل در برابر راه پیمائی های جمعه ها در بهار ۲۰۱۸ در غزه می گوید: «شما عملیات برقراری نظم را به مثابه عملیات جنگی انجام داده اید، ما این کشتار را محکوم می کنیم». دیگر نمایندگان نیز همسو با او موضع گرفتند به استثنای مِیِر حبیب، نماینده بخش هشتم فرانسویان خارج از فرانسه که به روش همیشگی اش درباره «خشونت آنتی سمیت که پیش از هرچیزی از نفرت نسبت به اسرائیل تغذیه می کند» سخن راند و گفت «سیاستمداران و رسانه ها روی اسرائیل متمرکز می شوند».
ژنرال مانلیس با خوشحالی از گفت و شنود، از مجلس ملی فرانسه برای «افتخار بزرگ» که نصیب او شده، سپاسگزاری کرد. یک ژنرال اسرائیل با اونیفورم نظامی در پارلمان جمهوری فرانسه که رسما سرکوب در غزه را محکوم می کند، زیاد معمول نیست و من مطمئن نیستم که این امر افتخاری برای فرانسه باشد.
چه سفرهای دلپذیری
ماموریت اصلی النت آوردن اسرائیلی های بانفوذ به پاریس و به ویژه فرستادن فرانسوی ها به اسرائیل است. آری بنسِمهون با اظهار رضایت می گوید «بسیاری به اسرائیل سفر می کنند و النت با اعزام نمایندگان، بازرگانان، هیئت های استانی و محلی در این کار شرکت می کند. با بازدید از محل، با درک بغرنجی ها، نگاه ها تغییر می کنند. چون فرانسه با رادیکالیسم اسلامی و تروریسم مواجه است، این کار فرانسوی ها را کمتر پرتکبر و کمتر پدرمآب می کند». برخی از این که این سفرهای «اکتشافی» اهمیت زیادی کسب کرده اند، ناخشنودند. یک سفیر پیشین فرانسه می گوید «اسرائیلی ها همیشه تلاش می کنند، بازدیدکنندگان را به جولان و شهرک های مستعمره ببرند. چرا نه، ولی همه سندهای بین المللی که ما امضا کرده ایم، خلاف آن را می گویند. آیا سیاست فرانسه تغییر کرده است؟ در زمان حاضر، دولت نگفته که “ما کولونی ها (شهرک ها) را دوست داریم”».
برونو ژونکور، نماینده سَن بریو با کنایه می گوید، بدین صورت، ۳۷ نماینده از جناح های مختلف «اتفاق نظر دارند که در سال ۲۰۱۸ سفر خوبی به اسرائیل داشتند». البته این سفر را که بزرگترین هیئت پارلمانی فرانسه را از زمان تاسیس دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ به این کشور برده بود، النت سازماندهی کرده بود. نمایندگان از محله مورد مشاجره موسوم به داوید در سیوان که محله ای فلسطینی در بیت المقدس بوده و مقامات فرانسوی |«اشغال شده» می دانند، بازدید کرده، با نتانیاهو ملاقات کرده و با امیر اوهانا، وزیر دادگستری و کارمند پیشین شین بِت، راست گرا و عضو حزب لیکود و از سال ۲۰۲۰ وزیر کنونی امنیت عمومی، شام خوردند. برونو ژانکور ادامه می دهد «آن ها سنگ تمام گذاشتند. این بخشی از استراتژی حکومت اسرائیل است، و نشانه اراده او که به سیاست اش که از سوی دیگر رضایت بخش نیست، وجهه ای بخشد». گوِندال رویار، نماینده شهر لوریان (غرب فرانسه) می افزاید «سفارت اسرائیل در فرانسه، همیشه از نمایندگان مجلس فرانسه درخواست هائی داشته اند، ولی بیست سال است که فشار سازمان های طرفدار اسرائیل بسیار قوی تر شده است. تاثیرات این سفرها به اسرائیل، پیامدهائی دارند، به ویژه که آن ها سَمت گیری مشخصی دارند. من این فشارها را در دوران ریاست اولاند و نیز ریاست جمهوی کنونی مشاهده کرده ام. اما، اگر النت از من دعوت کند، نخواهم رفت، نقش این لابی را می دانم و مایل نیستم درآن شرکت کنم».
هنگامی که امام حسن شالقومی همراه با چهل جوان فرانسوی و بلژیکی در ژوئن ۲۰۱۹ از اسرائیل دیدار کرد، این سفر را نیز النت سازمان داده و هزینه اش را پرداخته بود. النت نه منبع مالی کم دارد و نه با کمبود ایده روبروست.
رسواکردن مدافعان حقوق فلسطینیان
در مورد فرانسه چنین نیست. چندماه پس از سفر رسمی ژنرال مانلیس ، جمهوری فرانسه در دسامبر ۲۰۱۸ «جایزه حقوق بشر» را که در سال ۱۹۸۸ ایجاد شده، به دو سازمان دفاع از حقوق انسانی که در سرزمین های اشغالی فلسطین فعال اند، اعطا کرد: سازمان اسرائیلی بت سِلِم و الحق فلسطینی. قرار بود نیکولا بِلوبه، وزیر دادگستری فرانسه، جایزه ها را در سالن وزارت دادگستری در میدان واندوم به مسئولان دو انجمن، حاگی العاد و شوان جبارین که به این منظور به پاریس آمده بودند، اهدا کند. اما، سفارت اسرائیل، مِیِر حبیب (نماینده مجلس) و «شورای نمایندگی سازمان های یهودی در فرانسه» (کریف) کارزاری همراه با سخنانی توهین آمیز، در راستای سخنان یک وزیر اسرائیلی علیه اهدای این جایزه ها به راه انداختند. او خشمگین بود که فرانسه به دو سازمان که «اسرائیل را متهم به آپارتاید کرده و “ما” را در صحنه جهانی ناحق نشان می دهند، از تروریسم دفاع و از BDS حمایت می کنند، جایزه بدهد».
کریف همچنین بر روی سایت اینترنتی خود، «شعارهای سیاسی» علیه دو سازمان غیردولتی به امضای ان جی او مونیتور، «یک ضدسازمان غیردولتی» اسرائیل منتشر می کند که در آن فعالیت های سازمان های نیکوکار را در فلسطین و اسرائیل افشا می کند و ادعا می کند که فعالیت آن ها به ویژه بت سلم و الحق «به صورت شدیدی تحریف آمیز» است.
نزدیک به صدنفر، در سالن منتظر بودیم تا بلوبه به نام جمهوری فرانسه به افتخار بت سلم و الحق سخنرانی کند. زمان می گذشت و انتظار ما به پایان نمی رسید. اما، وزیر به بهانه یک جلسه اضطراری خودی نشان داد و رد شد. ما شرمنده شدیم. یک ژنرال می توانست در لباس نظامی در مجلس فرانسه رژه رود، اما با دو رهبر سازمان های دفاع از حقوق انسانی، چنین رفتار می کنند. هاگی اِلعاد، که یکی از کابوس های نتانیاهو بود، دلسرد شد اما، شگفت زده نشد. چند هفته پیش از آن، او در شورای امنیت سازمان ملل متحد سخنرانی کرده بود و راست گرایان اسرائیل او را به خاطر سخنان صریحش، زیر دشنام گرفته بودند. «به نتانیاهو، نخست وزیر می گویم، ما را هرگز نمی توانید خفه کنید – نه ما را و نه صدهاهزار اسرائیلی را که وضعیت کنونی را که برپایه برتری و سرکوب ایجاد شده، رد می کنند و برای آینده ای بر پایه برابری، آزادی و حقوق انسانی درگیر شده اند. من نه یک خائنم و نه یک قهرمان. قهرمانان واقعی فلسطینی ها هستند که این اشغال را با شجاعت تحمل می کنند؛ که در نیمه های شب، سربازانی که سرزده وارد خانه های شان شده، بیدارشان می کنند، که می دانند اگر یکی از خویشان شان کشته شود، مسئولان قتل از مجازات مصون خواهند ماند؛ که بر روی زمین های شان می مانند، با این که می دانند، زمانی نخواهد گذشت که بولدُزرها از راه خواهند رسید.»
میر حبیب، نماینده مجلس، آلیزا بین-نون، سفیر اسرائیل و فرانسیس کالیفا، رئیس کریف، در اطلاعیه های خود، تویت های خود وبیانیه های خود خط مشترکی را دنبال می کردند. آن چه را که وزیر امور استراتژیکی در اورشلیم تعیین کرده و NGO Monitor پخش کرده و النت به طور روزمره، آن رهنمودها را در پاریس پیاده می کرد: یعنی نباید گذاشت که اتفاقی بیافتد. می توان در پاریس، از یک ژنرال اسرائیلی تجلیل کرد، اما نه از مدافعان حقوق انسانی اسرائیلی و فلسطینی. یک پیروزی بزرگ و مهم.
*********
Bas du formulaire
لینک های مقاله در سایت اوریان بیست و یکم:
https://orientxxi.info/magazine/france-israel-lobby-or-not-lobby,4404
https://orientxxi.info/magazine/articles-en-persan/article4446
https://orientxxi.info/magazine/articles-en-persan/article4458
https://orientxxi.info/magazine/articles-en-persan/article4473
https://orientxxi.info/magazine/articles-en-persan/article4506
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر