دو خطای بزرگ تاریخ عباس میرزا که هرگز جبران نشد - بخش سوم
يکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰ - ۲۱ نوامبر ۲۰۲۱
خطای دوم عباس میرزا:
درخواست حمایت نایب السلطنه برای تضمین پادشاهی خود و فرزندان بلافصلش، از دو ابر قدرت روس و انگلیس
به طوری که گذشت، قوای ایران – که علیرغم تلاش ولیعهد – توان برابری با نیروهای مدرن و منضبط روسیه را نداشت، بالاخره از نفس افتاد و بنا به درخواست ایران و با میانجیگری دولت انگلیس طی قراردادی معروف به گلستان (در ۲۰ مهر ۱۱۹۲ش/۱۲ اکتبر ۱۸۱۳م) به مصالحۀ تحقیر آمیزی تن در داد و مناطق قابل توجهی از سرزمین کشور را به دشمن واگذار کرد. به دنبال این شکست خفت بار، (حتی مدت ها قبل از شکست های فوق) دسیسه هائی به وسیلۀ برادران و درباریان بر علیه عباس میرزا در شرف انجام بود. به همین دلیل او برای تثبیت ولایت عهدی خود، دست به دامن بیگانگان و دشمنان وطن شد و بدون شک این عمل، دومین خطای جبران ناپذیر او به شمار می رود!
درخواست حمایت از دولت انگلستان
یک سال و نیم قبل از انعقاد قرارداد گلستان، عباس میرزا «احتمالآ» به خوبی از موضع ضعیف خویش در نتیجۀ این جنگها (و دسیسۀ برادران برعلیه خویش) آگاه بود و لذا در قراردادی که با انگلستان بست (۲۳ اسفند ۱۱۹۰/ ۱۴ مارس ۱۸۱۲) از آن کشور درخواست کرد تا از ولایتعهدی او در برابر برادران و درباریان حمایت کند. و لذا در قسمتی از فصل یازدهم آن قرارداد، مطلبی به شرح زیر گنجانده شد:
« ... و هرگاه ولیعهدِ یکی از دولتین علیتین محتاج به اعانت جدیدی از دولت دیگر گردد... مضایقه و کوتاهی در امداد و اعانت ننماید و اعانت و امدادی که الحال از قرار تفصیلِ فصولِ سابقه در این عهدنامۀ میمونه مشخص شده است، باید با ولیعهد نیز مستمرّ و برقرار باشد.»[۱]
درخواست حمایت از روسیه در قرارداد گلستان
در جریان عقد قرارداد گلستان نیز عباس میرزا در آن عهدنامه، حمایت روسیه را از ولیعهدی خود گنجانید. در قسمتی از قصل چهارم آن قرارداد آمده است:
« اعلی حضرت خورشید رأیت ایمپراطور والاشوکت ممالک روسیه ... از خود و از ولیعهدان عظام اقرار می نماید که هریک ار فرزندان عظام ایشان که به ولی عهدی دولت ایران تعیین می گردد، هرگاه محتاج به اعانت و یا امدادی از دولت علّیّۀ روسیه باشند، مضایقت ننمایند، تا از خارج کسی نتواند دخل و تصرف در مملکت ایران نماید و به امداد و اعانت دولت روس، دولت ایران مستقزّ و مستحکم گردد و اگر در سر امور داخلۀ مملکتِ ایران، فی ما بین شاهزادگان مناقشتی روی نماید، دولت علیۀ روس را در آن میانه کاری نیست، تا پادشاه وقت خواهش نماید.»[۲]
پس از امضای قرارداد فوق، فرماندۀ قوای روسیه ( ژنرال رتیشیچوف ) نیز ولی عهدی عباس میرزا را به صورت رسمی شناخت.[۳]
بنظر می رسد که عباس میرزا به قرار داد فوق و ژنرال مذکور اطمینان نداشته است و مستقیمآ حمایت تزار و دربار او را خواستار بوده است. فتح الله عبدالله یف مورخ روسی در این مورد می نویسد:
« ... در اواخر سال ۱۸۱۸م عباس میرزا مأمور خود – محمد حسن خان – را به پترزبورگ اعزام داشت... در عمل قصد او آن بود که شناسائی روسیه را نسبت به ولیعهدی عباس میرزا کسب نماید... [پس از ملاقات ها ] ... امپراطور در یادداشت های جوابیۀ خود به عنوان شاه، عباس میرزا را به عنوان نایب السلطنۀ ایران به رسمیت شناخت»[۴]
مولّف ادامه می دهد:
« در پاسخ سفارت محمدحسن خان، «مازاروویچ »[۵]، در رأس سفارتی به همراه نامۀ رسمی مربوط به اینکه روسیه عباس میرزا را به عنوان نایب السلطنۀ ایران به رسمیت شناخته است، عازم این کشور گردید.»[۶]
درخواست دوم عباس میرزا جهت حمایت انگلستان
حدود یک سال و دوماه بعد از قرارداد گلستان ( در تاریخ ۴ آذر ۱۱۹۳ش/۲۵ نوامبر ۱۸۱۴م ) کشور ایران قرارداد سومی با انگلستان بسته است. در قسمتی از فصل دوم این قرارداد نیز پادشاه انگلستان از « ولیعهد و احفاد » او حمایت کرده است:
« چون این عهد خجسته، که در میان دو دولت ابد مدت، بدست صدق و راستی بسته اند، امید چنانست که ... پیوند موافقت و مواحدت در میان این دو پادشاه ... و ولیعهد و فرزندان و احفاد و امجاد ایشان و وزرا و امرا و ولات و حکام ولایات و سرحدات مملکتی ابدالآباد برقرار و استوار باشد ... »[7]
سعید نفیسی از نامه ای به خط پادشاه انگلستان در این مورد سخن گفته است[۸].
قرارداد ترکمانچای:
در تاریخ ۲۸ مهر ۱۲۰۷ش/۲۱ اکتبر ۱۸۲۸م با سقوط شهرستان مرند به دست سپاهیلن روسی، بلوای جنگ های ایران روس عملآ به پایان رسید. به دنبال آن تبریز تسلیم شد:
بامداد روز ۱ آبان /۲۵ اکتبر، لشگریان روسی به ساحل چپ رودخانۀ تلخ رود رسیدند و:
« ... در این موقع عدۀ کثیری از روحانیان شهر با گروهی از مردم به پیشباز آمدند و هلهله کردند و استحکامات شهر تبریز و انبارهای اسلحه و کارخانه های اسلحه سازی را روس ها فورآ تصرف کردند و چند ساعت بعد، همۀ آن سپاهیان با موزیک وارد شهر شدند ... »[۹]
با پیروزی دشمن، همه چیز به نایب السلطنه پایان یافته بود.
یک ماه بعد ( ۳۰ آبان ۱۲۰۶ش/۲۱ دسامبر ۱۸۲۷م)، در دهخوارگان، جلسه ای تشکیل دادند تا در مورد کیفیت قرارداد گفتگو کنند. عباس میرزا ناگزیز به تمام شرایط دشمن تن در داد لیکن از فرماندۀ فاتح تقاضا کرد در عهدنامه ماده ای گنجانده شود که بر طبق آن، کشور روسیه ولیعهدی او را تضمین کند. « پاسکویچ » با تعجب و با صداقت به او گفت:
« دخالت در کارهای داخلی ایران را نمی توان در یک عهدنامۀ بین المللی وارد کرد و هر گفتگوئی در این زمینه را نمی پذیرد »[۱۰]
اما عباس میرزا ناگزیر از اصرار بود. زیرا هم جنگ را باخته بود و هم اعتبار و شخصیتش در بین پدر و برادران و بویژه مردم کشور پاک بی رنگ شده بود. عباس میرزا پس از این شکست، از زندگانی خود نیز بیمناک شده بود تا آنجا که با التماس و تواضع از نمایندۀ پاسکویچ ( ژنرال شوستلن ) اجازه خواست که هزار نفر از سربازان خود را برای حفظ امنیت جانی همراه داشته باشد[۱۱]. به هر ترتیبی مه بود او بالاخره پاسکویچ را قانع کرد مه در این قرارداد ولیعهدی او و انتقال آن به فرزندان بلافصلش مورد ضمانت جکومت فاتح قرار بگیرد.
پاسکویچ در این باره می نویسد:
« پذیرفته شد و به عنوان توجه شاهانه اعلی حضرت امپراطور به او اعطا شد.»[۱۲]
روز دوم اسفند ۱۲۰۶ش/۲۲ فوریۀ ۱۸۲۸م قرارداد ترکمان چای در خانۀ « مشهدی محمد »[۱۳] به امضاء دو کشور رسید. در مادۀ هفتم آن چنین نوشتند:
« چون اعلیحضرت شاه ایران مناسب دیده است پسر والامقام، شاهزاده عباس میرزا را به جانشینی ولایت عهد خود بگمارد، امپراطور همۀ روسیه برای آنکه به روابط دوستانۀ خود آشکارا گواهی بدهد و مایل به شرکت در استحکام این سلسله از جانشینان است، به عهده می گیرد از امروز شخص والامقام والاحضرت شاهی شاهراده عباس میرزا را جانشین ولیعهد تاج و تخت ایران بشناسد و از آغاز جلوس، او را فرمانروای مشروع کشور شاهی بداند.»
با این قراردادهائی که ولیعهد به کشورش ارزانی داشت، تا ابد زنجیر اجنبی را بر گردن این مردم بدبخت فروبست. از این تاریخ به بعد، حکومت روسیه انتخاب پادشاه ایران را از حقوق رسمی خویشتن می دانست. معنی این عمل آن است که شاه ایران به عنون دست نشاندۀ روسیه تلقی می شد.
طولی نکشید که عباس میرزا در سن چهل و هفت سالگی دنیا را گذاشت و گذشت. فرزنددش محمد میرزا از همین حق بهره مند شد و به کمک روسیه[۱۴] برتخت سلطنت نشست. پس از مرگ وی، فرزندش ناصرالدین شاه نیز از همان قرارداد «دست نشاندگی»! استفاده کرد و به وسیلۀ روس ها بر رقبای خویش چیره شد و به تخت سلطنت نشست. مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه نیز مهر دست نشاندگی! بر پیشانی زدند. صدمۀ این قرارداد تا آنجا ادامه یافت که حتی بمباران و ویرانی مجلس شورای ملی نیز با اراده و کمک روسیه و عوامل وی انجام گردید. زیرا که قانون مشروطه بر انتخاب پادشاه به وسیلۀ روسیه خط بطلان کشید و روسیه از این بابت مشروطیت را مخالف منویات خویش می دانست.
__________________________
[1] - نفیسی، همان بالا، ج2، ص18.
[2] - نفیسی، همان گذشته، ج1، ص258.
[3] - همان بالا، ج2، ص81.
[4] - فتح الله عبدالله یف، گوشه ای از تاریخ ایران، صص121-120.
[5] - تأکید از ماست.
[6] - فتح الله یف، همان گذشته، ص 121.
[7] - رضا قلیخان هدایت، تاریخ روضة الصفای ناصری، ج9، ص 510.
[8] - او می نویسد:
« آقای محمود فرهاد معتمد در طهران اصل نامه ای را که ژرژ سوم ( 1738 – 1820م ) پادشاه انگلستان به امضای خود به عباس میرزا نوشته است، دارد. در این نامه پادشاه انگلستان رسمی شدن ولایت عهدی را شناخته و به او تبریک گفته است » ( ن – ک: ج2، ص 81 و نیز ص 100)
[9]- نفیسی، همان بالا، ج2، ص142.
[10]- همان گذشته، ح2، ص 157.
[11] - عباس میرزا گفت: « من چه باید بکنم؟ و از شوستلن خواست اجازه از پاسکویچ بگیرد، هزار تن سپاهی و دو توپ برای خود نگاه دارد ... سپس صادقانه به او گفت: می دانید این هزار تن را برای جنگ کردن با پاسکویچ لازم ندارم اما همینکه ایشان آنجا نباشند مال مرا تاراج می کنند و شاید مرا بکشند. » ( همان گذشته، ص 159.
[12] - همان، ص 157.
[13] - اعتمادالسلطنه در خاطرات مسافرت خود به تبریز ( در رکاب ناصرالدین شاه ) می نویسد: « ... صبح که از ترکمنچای عبور کردم، خانه ای که نایب السلطنۀ مرحومبا پسکویچ سردار روس در شصب و پنج سال قبل از این، عهدنامۀ ترکمنچای را بسته بود، دیدم. خانۀ مشهدی محمد نام بوده ولی حالا خراب و بی سفف است. آنچه از آثار باقی است، محوطۀ بسیار کوچک است. در طرف قبله سه قسمتی محقزی دارد. تمام بدبختی های ایران در این خانه بنایش گذاشته شد.» ( صص 637 – 636)
درخواست حمایت نایب السلطنه برای تضمین پادشاهی خود و فرزندان بلافصلش، از دو ابر قدرت روس و انگلیس
به طوری که گذشت، قوای ایران – که علیرغم تلاش ولیعهد – توان برابری با نیروهای مدرن و منضبط روسیه را نداشت، بالاخره از نفس افتاد و بنا به درخواست ایران و با میانجیگری دولت انگلیس طی قراردادی معروف به گلستان (در ۲۰ مهر ۱۱۹۲ش/۱۲ اکتبر ۱۸۱۳م) به مصالحۀ تحقیر آمیزی تن در داد و مناطق قابل توجهی از سرزمین کشور را به دشمن واگذار کرد. به دنبال این شکست خفت بار، (حتی مدت ها قبل از شکست های فوق) دسیسه هائی به وسیلۀ برادران و درباریان بر علیه عباس میرزا در شرف انجام بود. به همین دلیل او برای تثبیت ولایت عهدی خود، دست به دامن بیگانگان و دشمنان وطن شد و بدون شک این عمل، دومین خطای جبران ناپذیر او به شمار می رود!
درخواست حمایت از دولت انگلستان
یک سال و نیم قبل از انعقاد قرارداد گلستان، عباس میرزا «احتمالآ» به خوبی از موضع ضعیف خویش در نتیجۀ این جنگها (و دسیسۀ برادران برعلیه خویش) آگاه بود و لذا در قراردادی که با انگلستان بست (۲۳ اسفند ۱۱۹۰/ ۱۴ مارس ۱۸۱۲) از آن کشور درخواست کرد تا از ولایتعهدی او در برابر برادران و درباریان حمایت کند. و لذا در قسمتی از فصل یازدهم آن قرارداد، مطلبی به شرح زیر گنجانده شد:
« ... و هرگاه ولیعهدِ یکی از دولتین علیتین محتاج به اعانت جدیدی از دولت دیگر گردد... مضایقه و کوتاهی در امداد و اعانت ننماید و اعانت و امدادی که الحال از قرار تفصیلِ فصولِ سابقه در این عهدنامۀ میمونه مشخص شده است، باید با ولیعهد نیز مستمرّ و برقرار باشد.»[۱]
درخواست حمایت از روسیه در قرارداد گلستان
در جریان عقد قرارداد گلستان نیز عباس میرزا در آن عهدنامه، حمایت روسیه را از ولیعهدی خود گنجانید. در قسمتی از قصل چهارم آن قرارداد آمده است:
« اعلی حضرت خورشید رأیت ایمپراطور والاشوکت ممالک روسیه ... از خود و از ولیعهدان عظام اقرار می نماید که هریک ار فرزندان عظام ایشان که به ولی عهدی دولت ایران تعیین می گردد، هرگاه محتاج به اعانت و یا امدادی از دولت علّیّۀ روسیه باشند، مضایقت ننمایند، تا از خارج کسی نتواند دخل و تصرف در مملکت ایران نماید و به امداد و اعانت دولت روس، دولت ایران مستقزّ و مستحکم گردد و اگر در سر امور داخلۀ مملکتِ ایران، فی ما بین شاهزادگان مناقشتی روی نماید، دولت علیۀ روس را در آن میانه کاری نیست، تا پادشاه وقت خواهش نماید.»[۲]
پس از امضای قرارداد فوق، فرماندۀ قوای روسیه ( ژنرال رتیشیچوف ) نیز ولی عهدی عباس میرزا را به صورت رسمی شناخت.[۳]
بنظر می رسد که عباس میرزا به قرار داد فوق و ژنرال مذکور اطمینان نداشته است و مستقیمآ حمایت تزار و دربار او را خواستار بوده است. فتح الله عبدالله یف مورخ روسی در این مورد می نویسد:
« ... در اواخر سال ۱۸۱۸م عباس میرزا مأمور خود – محمد حسن خان – را به پترزبورگ اعزام داشت... در عمل قصد او آن بود که شناسائی روسیه را نسبت به ولیعهدی عباس میرزا کسب نماید... [پس از ملاقات ها ] ... امپراطور در یادداشت های جوابیۀ خود به عنوان شاه، عباس میرزا را به عنوان نایب السلطنۀ ایران به رسمیت شناخت»[۴]
مولّف ادامه می دهد:
« در پاسخ سفارت محمدحسن خان، «مازاروویچ »[۵]، در رأس سفارتی به همراه نامۀ رسمی مربوط به اینکه روسیه عباس میرزا را به عنوان نایب السلطنۀ ایران به رسمیت شناخته است، عازم این کشور گردید.»[۶]
درخواست دوم عباس میرزا جهت حمایت انگلستان
حدود یک سال و دوماه بعد از قرارداد گلستان ( در تاریخ ۴ آذر ۱۱۹۳ش/۲۵ نوامبر ۱۸۱۴م ) کشور ایران قرارداد سومی با انگلستان بسته است. در قسمتی از فصل دوم این قرارداد نیز پادشاه انگلستان از « ولیعهد و احفاد » او حمایت کرده است:
« چون این عهد خجسته، که در میان دو دولت ابد مدت، بدست صدق و راستی بسته اند، امید چنانست که ... پیوند موافقت و مواحدت در میان این دو پادشاه ... و ولیعهد و فرزندان و احفاد و امجاد ایشان و وزرا و امرا و ولات و حکام ولایات و سرحدات مملکتی ابدالآباد برقرار و استوار باشد ... »[7]
سعید نفیسی از نامه ای به خط پادشاه انگلستان در این مورد سخن گفته است[۸].
قرارداد ترکمانچای:
در تاریخ ۲۸ مهر ۱۲۰۷ش/۲۱ اکتبر ۱۸۲۸م با سقوط شهرستان مرند به دست سپاهیلن روسی، بلوای جنگ های ایران روس عملآ به پایان رسید. به دنبال آن تبریز تسلیم شد:
بامداد روز ۱ آبان /۲۵ اکتبر، لشگریان روسی به ساحل چپ رودخانۀ تلخ رود رسیدند و:
« ... در این موقع عدۀ کثیری از روحانیان شهر با گروهی از مردم به پیشباز آمدند و هلهله کردند و استحکامات شهر تبریز و انبارهای اسلحه و کارخانه های اسلحه سازی را روس ها فورآ تصرف کردند و چند ساعت بعد، همۀ آن سپاهیان با موزیک وارد شهر شدند ... »[۹]
با پیروزی دشمن، همه چیز به نایب السلطنه پایان یافته بود.
یک ماه بعد ( ۳۰ آبان ۱۲۰۶ش/۲۱ دسامبر ۱۸۲۷م)، در دهخوارگان، جلسه ای تشکیل دادند تا در مورد کیفیت قرارداد گفتگو کنند. عباس میرزا ناگزیز به تمام شرایط دشمن تن در داد لیکن از فرماندۀ فاتح تقاضا کرد در عهدنامه ماده ای گنجانده شود که بر طبق آن، کشور روسیه ولیعهدی او را تضمین کند. « پاسکویچ » با تعجب و با صداقت به او گفت:
« دخالت در کارهای داخلی ایران را نمی توان در یک عهدنامۀ بین المللی وارد کرد و هر گفتگوئی در این زمینه را نمی پذیرد »[۱۰]
اما عباس میرزا ناگزیر از اصرار بود. زیرا هم جنگ را باخته بود و هم اعتبار و شخصیتش در بین پدر و برادران و بویژه مردم کشور پاک بی رنگ شده بود. عباس میرزا پس از این شکست، از زندگانی خود نیز بیمناک شده بود تا آنجا که با التماس و تواضع از نمایندۀ پاسکویچ ( ژنرال شوستلن ) اجازه خواست که هزار نفر از سربازان خود را برای حفظ امنیت جانی همراه داشته باشد[۱۱]. به هر ترتیبی مه بود او بالاخره پاسکویچ را قانع کرد مه در این قرارداد ولیعهدی او و انتقال آن به فرزندان بلافصلش مورد ضمانت جکومت فاتح قرار بگیرد.
پاسکویچ در این باره می نویسد:
« پذیرفته شد و به عنوان توجه شاهانه اعلی حضرت امپراطور به او اعطا شد.»[۱۲]
روز دوم اسفند ۱۲۰۶ش/۲۲ فوریۀ ۱۸۲۸م قرارداد ترکمان چای در خانۀ « مشهدی محمد »[۱۳] به امضاء دو کشور رسید. در مادۀ هفتم آن چنین نوشتند:
« چون اعلیحضرت شاه ایران مناسب دیده است پسر والامقام، شاهزاده عباس میرزا را به جانشینی ولایت عهد خود بگمارد، امپراطور همۀ روسیه برای آنکه به روابط دوستانۀ خود آشکارا گواهی بدهد و مایل به شرکت در استحکام این سلسله از جانشینان است، به عهده می گیرد از امروز شخص والامقام والاحضرت شاهی شاهراده عباس میرزا را جانشین ولیعهد تاج و تخت ایران بشناسد و از آغاز جلوس، او را فرمانروای مشروع کشور شاهی بداند.»
با این قراردادهائی که ولیعهد به کشورش ارزانی داشت، تا ابد زنجیر اجنبی را بر گردن این مردم بدبخت فروبست. از این تاریخ به بعد، حکومت روسیه انتخاب پادشاه ایران را از حقوق رسمی خویشتن می دانست. معنی این عمل آن است که شاه ایران به عنون دست نشاندۀ روسیه تلقی می شد.
طولی نکشید که عباس میرزا در سن چهل و هفت سالگی دنیا را گذاشت و گذشت. فرزنددش محمد میرزا از همین حق بهره مند شد و به کمک روسیه[۱۴] برتخت سلطنت نشست. پس از مرگ وی، فرزندش ناصرالدین شاه نیز از همان قرارداد «دست نشاندگی»! استفاده کرد و به وسیلۀ روس ها بر رقبای خویش چیره شد و به تخت سلطنت نشست. مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه نیز مهر دست نشاندگی! بر پیشانی زدند. صدمۀ این قرارداد تا آنجا ادامه یافت که حتی بمباران و ویرانی مجلس شورای ملی نیز با اراده و کمک روسیه و عوامل وی انجام گردید. زیرا که قانون مشروطه بر انتخاب پادشاه به وسیلۀ روسیه خط بطلان کشید و روسیه از این بابت مشروطیت را مخالف منویات خویش می دانست.
__________________________
[1] - نفیسی، همان بالا، ج2، ص18.
[2] - نفیسی، همان گذشته، ج1، ص258.
[3] - همان بالا، ج2، ص81.
[4] - فتح الله عبدالله یف، گوشه ای از تاریخ ایران، صص121-120.
[5] - تأکید از ماست.
[6] - فتح الله یف، همان گذشته، ص 121.
[7] - رضا قلیخان هدایت، تاریخ روضة الصفای ناصری، ج9، ص 510.
[8] - او می نویسد:
« آقای محمود فرهاد معتمد در طهران اصل نامه ای را که ژرژ سوم ( 1738 – 1820م ) پادشاه انگلستان به امضای خود به عباس میرزا نوشته است، دارد. در این نامه پادشاه انگلستان رسمی شدن ولایت عهدی را شناخته و به او تبریک گفته است » ( ن – ک: ج2، ص 81 و نیز ص 100)
[9]- نفیسی، همان بالا، ج2، ص142.
[10]- همان گذشته، ح2، ص 157.
[11] - عباس میرزا گفت: « من چه باید بکنم؟ و از شوستلن خواست اجازه از پاسکویچ بگیرد، هزار تن سپاهی و دو توپ برای خود نگاه دارد ... سپس صادقانه به او گفت: می دانید این هزار تن را برای جنگ کردن با پاسکویچ لازم ندارم اما همینکه ایشان آنجا نباشند مال مرا تاراج می کنند و شاید مرا بکشند. » ( همان گذشته، ص 159.
[12] - همان، ص 157.
[13] - اعتمادالسلطنه در خاطرات مسافرت خود به تبریز ( در رکاب ناصرالدین شاه ) می نویسد: « ... صبح که از ترکمنچای عبور کردم، خانه ای که نایب السلطنۀ مرحومبا پسکویچ سردار روس در شصب و پنج سال قبل از این، عهدنامۀ ترکمنچای را بسته بود، دیدم. خانۀ مشهدی محمد نام بوده ولی حالا خراب و بی سفف است. آنچه از آثار باقی است، محوطۀ بسیار کوچک است. در طرف قبله سه قسمتی محقزی دارد. تمام بدبختی های ایران در این خانه بنایش گذاشته شد.» ( صص 637 – 636)
[14] - نفیسی، همان، ج2، ص81.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر