۱۴۰۲ شهریور ۳, جمعه

این سوالها را با ژاله احمدی، از زندانیان دهه ۵۰ در میان می گذارم. او توصیح می دهد: این فیلم ربطی به بازدید تیم صلیب سرخ ندارد. آنها در سالهای ۵۶ و ۵۷ آمدند.

 منیره برادران



از دیروز که این فیلم را دیده ام، ( قدردان دوستی هستم که از ارادت من به ویدا خبر داشت و این فیلم را برایم فرستاد) هیجان زده هستم. از طرفی دیدن ویدای جوان در لباس زندان، همان اونیفرم و آن دمپایی ها، آن دیوارهای بند اوین مرا به خاطره های دور برد و دلتنگی ام را برای او بیشتر کرد. من در سال ۵۷ در اوین با ویدا آشنا شدم. از طرف دیگر دیدن این فیلم سوال و تردیدها به جانم انداخت. می دانستم که نمایندگان صلیب سرخ از سال ۵۶ به بعد از زندانها بازدید داشته اند و ویدا از کسانی بود که از شکنجه خودش و دیگران برای آنها گفته بود. ولی این صحنه و سوال تحریک آمیز «خبرنگار» به صلیب سرخی ها نمی خورد. صدا هم برایم ناآشنا بود. آیا این صدا ازآن ویدا است؟ ویدا همیشه صدای بمی داشت. در فیلم متوجه می شویم که ویدا وادار شده و اصلا راحت نیست، سعی می کند چهره اش را پنهان کند. نمایش این بریده فیلم خارج از بستر یک فیلم مستند چه هدفی را دنبال می کند.

این سوالها را با ژاله احمدی، از زندانیان دهه ۵۰ در میان می گذارم. او توصیح می دهد: این فیلم ربطی به بازدید تیم صلیب سرخ ندارد. آنها در سالهای ۵۶ و ۵۷ آمدند. این فیلم اوائل سال ۵۵ گرفته شده. ویدا را از قصر بردند اوین. آن موقع در اوین برای زنان بند عمومی نداشتند. سلول های انفرادی یا چند نفره بود. ما خبردار شدیم که او را برای فیلمبرداری برده و خواسته بودند مصاحبه کند. در خارج شایع شده بود که ویدا از اثر شکنجه فلج شده و از ان قبیل حرفها. بعد خود ویدا هم وقتی به زندان قصر برگردانده شد، اینها را تائید کرد ویدا مصاحبه را نپذیرفته بود. خبرنگار خارجی اورده بودند. ما از فیلم می فهمیم که یواشکی از او فیلبرداری شده. یکجا هم می بینیم که ویدا از چیزی تعجب می کند، فیلم کات می شود و صحنه عوض می شود شاید چیزی از حرفهای او را قطع کرده باشند. برای ژاله هم صدای آشنای ویدا نبود. می گوید ویدا صدای مخصوصی داشت بم خش دار. اولین باری هم که با ویدا در قصر همبندی شدم، این را از او پرسیدم. توضیح داد که بیماری خروسک داشته که خوب معالجه نشده و اثر آن است. ولی چند بار که ویدئو را گوش دادم، متوجه شدم که صدای خود ویدا است. صدا موقع هیجان و شوک تغییر می کند نازک می شود و حتی تبدیل به جیغ می شود.

از ثریا علیمحمدی، همبندی و دوست نزدیک ویدا و همبندی من در زندانهای ج.ا. می پرسم که آیا ویدا از چنین فیلمی چیزی گفته بود. او هم می گوید که ویدا همان موقع، قبل از برگشت به قصر، به طریقی قضیه فیلم را به اطلاع ما رساند. ثریا یادآوری می کند که ویدا در کتابش هم این قضیه را شرح داده و صفحه مربوط به آن را از کتاب یادها برایم می فرستد. از حواس پرتی خودم شرمنده می شوم. و از فشاری که در آن لحظه بر ویدا تحمیل کرده اند، دلم می فشرد.

سراغ جستجوگر اینترنتی می روم و به صفحه توئیتر کیوان عباسی، مدیر شبکه من و تو برمی خورم که فیلم را گذاشته. طبق گفته او این برشی از یک مستند انگلیسی به نام «ایران در جستجوی دموکراسی» محصول سال ۵۶ است. پاسخ سوال خودم را در توضیح این آقا در صفحه اش می گیرم: «وقتی خبرنگار زندانی را غافلگیر می کند "چون ممکن بود با دیدن ما خودش را به فلجی بزند"، ویدا حاجبی می گوید حالش خوب است! و به این نحو، باز هم دروغ دیگری از پرداخته های دستگاه تبلیغاتی علیه شاه، برملا می شود.»
می خواهد بگوید شکنجه در زمان شاه واقعیت نداشته. کسی که ادعای خبرنگاری دارد باید می رفت و نگاهی هم به کتاب ویدا حاجبی می انداخت که حقیقت پشت صحنه این فیلمبرداری را شرح داده، از شکنجه هایش نوشته، و از فراخواندن خود نزد پرویز ثابتی و ... این یک فاجعه برای رسانه است ولی فاجعه بارتر آنکه این مرد «خبرنگار» وطنی، مدیر من و تو، اصلا متوجه تناقض عمل آن «خبرنگار خارجی» با تعهد و مسئولیت خبرنگاری و قبح آن صحنه نیست، فیلمبرداری مخفیانه از یک زندانی و موذیانه وادار کردن او به پاسخ.


هیچ نظری موجود نیست: