یادداشت یک ایرانی خارج از کشور: غزه آزمونی بزرگ برای شورای امنیت و دولت جدید آمریکا
۹ دی ۱۳۸۷ | admin
جامعه بینالملل در واپسین روزهای سال ۲۰۰۸ و در آستانه جشن و شادمانی میلیاردها انسان برای ورود به سال جدید میلادی یکی از خونبارترین کشتارها و فاجعههای انسانی را تجربه میکند.
شکی نیست که کشته و زخمی شدن هزاران تن از مردم غیرنظامی و تداوم آن تا نقطهای نامعلوم، مسئولیت سنگینی را بر دوش شورای امنیت که خود را طلایهدار شناسایی بحرانهای در حال شکل گیری، برقراری و حفظ صلح و امنیت در جهان و همچنین مجری مفاد منشور ملل متحد (ماده ۲۵) معرفی کرده، گذاشته است. نهادی که طی دو دهه گذشته با تصویب دهها قطعنامه خصوصاً قطعنامههای (۱۲۶۵ - ۱۲۹۶ - ۱۳۶۶ - ۱۴۶۰ - ۱۶۱۲ - ۱۶۷۴ - ۱۷۷۴ - ۱۷۷۵ - ۱۸۰۰- ۱۸۲۴ - ۱۸۳۷ و ۱۸۳۸) تلاش کرده تا سهمی را در دفاع از غیرنظامیان در طول درگیریهای مسلحانه داخلی بر عهده داشته باشد.
جامعه جهانی از یک سو شاهد تلاش شورای امنیت برای تاسیس دادگاههای کیفری اختصاصی همچون سیرالئون و رواندآ با هدف محاکمه دولتمردان جنایتکار و از سوی دیگر شاهد صدور بیانیههای تشریفاتی و تحریک بیشتر اسرائیل به تداوم و گسترش حملات به نوار غزه میباشد. نتیجه منطقی این دوگانگی چیزی جز تخریب اعتبار قطعنامههای پیشین شورای امنیت نخواهد بود.
به عبارت دیگر تداوم سکوت شورای امنیت در قبال جنایات غزه، نقض بارز تعهدات این نهاد در برابر کل جامعه بینالمللی و تعهدات موسوم به (Erga Omnes) بوده و وجدان بیدار جامعه جهانی در آینده ترتیبات جدیدی را تحت عنوان “مسئولیت بینالمللی شورای امنیت” رقم خواهد زد.
آقای اوباما نیز در این مقطع حساس مجبور و محکوم به واکنش در قبال این جنایت بوده و براساس حقوق بینالملل بشر دوستانه خصوصاً عرفی شدن مفاد چهار کنوانسیون ژنو و ماده یک آن، نمیتواند به بهانه عدم شروع دوره ریاست جمهوری با وجدانی آسوده در جزیره هاوایی تعطیلات خود را سپری کند.
این همه در حالی است که وی شعارهای زیادی را در مقام دفاع از حقوق بشر در طول مبارزات انتخاباتی خود سر داده و بی شک وقایع غزه محک مناسبی برای ارزیابی صداقت وی در حرف و عمل خصوصاً از سوی مسلمانان است.
به نظر میرسد پیام روشن آمریکا و دنیای غرب در قبال فاجعه غزه این است که “ما هرگز مسلمانان را به اسرائیل برتری نداده و حمایت از دولت صهیونیستی با قدرت در دستور کارمان قرار خواهد داشت”، شکی نیست سیاست فوق، خط قرمز آنها بوده و در این راه فرقی بین محمود عباس یا اسماعیل هنیه، وجود ندارد.
بنده به عنوان یک دانشجو و محقق معتقدم، مسلمانان خصوصاً اعراب در شرایط فعلی در بدترین شرایط تحقیر و ذلت قرار داشته و ادامه بی تفاوتی منافعی را برای آنها به همراه نخواهد آورد. ضمن آنکه عدم موفقیت اسرائیل در رسیدن به توافق با حماس به عنوان نماینده واقعی ملت فلسطین و به زعم اسرائیلیها، تندروترین تشکلات فلسطینی مساوی است با بسته شدن راه هرگونه توافق و یا فرآیند صلح سازی در فلسطین، چرا که هرگونه توافق با افرادی چون هنیه یا مشعل قطعاً با آغوش باز افرادی چون محمود عباس و همفکرانش روبرو خواهد شد، در حالی که عکس آن صادق نیست.
به نظر اینجانب اهداف زیر انگیزههای اصلی اسرائیل از حمله به غزه است:
- جبران شکست نظامی اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه در جنوب لبنان و تلاش برای زدودن خط فکری افرادی چون سید حسن نصرالله؛
- ترسیم خطوط قرمز اسرائیل برای اوباما و تلاش برای تعمیق نفرت بین مسلمانان با دستگاه حاکمه آمریکا؛
- تحقیر مسلمانان خصوصاً اعراب به عنوان سینه چاکان ظاهری فلسطین و محک زدن مجدد یافتههای خود نسبت به قدرت واقعی آنها در میدان عمل؛
- شکست خط سرخ مقاومت در فلسطین و روی کارآمدن دولتی سازشکار؛
- قدرت نمایی تحقیر و به مبارزه طلبیدن آن دسته از کشورهایی که مولفههای قدرت را در بالا رفتن صفرهای حساب دلارهای نفتی خود و یا لبخندهای ظاهری حامیان اسرائیل جستجو میکنند.
در پایان معتقدم در صورت شکسته شدن سد مقاومت در فسطین که امری بعید به نظر میرسد، قدم بعدی اسرائیل نگاه عمیقتر به ساختار سیاسی منطقه و بر هم زدن ساختار ژئوپولتیک و ژئواکونومیک آن خواهد بود. نگاهی که در صورت نیاز به حمله و کشورگشایی برای برآوردن آن قطعاً قدرت عملیاتی و ضریب شجاعت فعلی کشورهای منطقه (به استثنای ایران)، لحظهای این حمله را به تعویق نخواهد انداخت.
این همه در حالی است که مجموع توان بالقوه مسلمانان خصوصاً اعراب در مقایسه با اسرائیل نسبت به ۵۰ سال گذشته به شدت به نفع کفه مسلمانان سنگینی میکند. پس مشکل اصلی کجاست؟ دلیل این همه ذلت چیست؟ به عبارت دیگر عزت افرادی چون سید حسن نصرالله از کجا نشات گرفته است؟ چرا شخصیت وی نزد شیعه و سنی قابل احترام است؟
سؤال آخر اینکه آیا سکوت افراد و تشکلاتی چون بن لادن، القاعده و طالبان و همراهی آنها با سیاست مشابه دنیای غرب و آمریکا جای تامل و تعقل ندارد؟ مگر خلاف آن ثابت شود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر