"...خانواده خيلی بزرگی داشتيم، حدود هفتاد نفر. در طی جابجايی ها شصت و يک نفرمان کشته شدند و فقط هفت هشت نفر زنده ماندند. مادرم دائم گريه می کرد و در حال گريه هم مرد. می دانست که خواهرهايم مرده اند. برادرم از گرسنگی در راه تلف شد. مادرم مجبور شد خواهرها و برادرهای ديگرم را سر راه بگذارد. من نه يا ده ساله بودم. کاملا شکسته شده بودم. دور و برم فقط و فقط مرگ بود. کمتر آدم زنده ای می ديدم. گرسنه بوديم و وضعيت رقت باری داشتيم، فقط راه می رفتيم. اگر راه نمی رفتيم ما را می زدند و می کشتند و می سوزاندند. چه ديدم؟ مرگ را ديدم..."
اينها روايات دو نفر از بازماندگان وقايعی است که در سالهای 1915 تا 1917 در شهرها و مناطق ارمنی نشين سرزمينهای شرق ترکيه امروزی رخ داد.
يکشنبه بيست و چهارم آوريل، نودمين سالگرد روزی است که ارامنه آنرا آغاز کشتار اين قوم در دوران حکومت عثمانی در جريان جنگ جهانی اول می دانند. کشتاری که پس از گذشت نود سال هنوز در مورد اينکه آيا بايد رسما آنرا قتل عام خواند يا نه اختلاف نظر وجود دارد.
جوامع ارمنی که در سراسر جهان پراکنده اند در طی اين سالها تلاش کرده اند دولتهای متبوع خود را متقاعد کنند که کشتار ارامنه در سال 1915 را رسما قتل عام اعلام کنند، به اين اميد که ترکيه نيز برای پذيرش آن تحت فشار قرار گيرد.
ماده دوم کنوانسيون سازمان ملل متحد در مورد قتل عام هر کدام از اقدامات زير که با هدف نابودی کامل و يا بخشی از يک گروه قومی، نژادی، ملی و يا مذهبی صورت گيرد، قتل عام است کشتن افراد گروه وارد آوردن صدمات شديد جسمی و روحی بر اعضای گروه فراهم آوردن شرايطی به عمد و به طور حساب شده که منجر به نابودی همه يا بخشی از اعضای گروه شود تحميل شرايطی به منظور جلوگيری از زاد و ولد در گروه انتقال کودکان آن گروه به گروهی ديگر |
تا کنون حدود پانزده کشور يا پارلمان آنها از جمله روسيه و فرانسه کشتار ارامنه را رسما "قتل عام" اعلام کرده اند.
ارامنه معتقدند که دولت وقت عثمانی با برنامه ريزی قبلی و با هدف پاکسازی کامل يک قوم، ارامنه را از محل سکونت تاريخی شان بيرون رانده و به صحرای سوريه هدايت کرد. به باور آنها در همين روند يک و نيم ميليون ارمنی در بيرحمانه ترين شرايط قتل عام شدند.
تعداد کشته شدگان به باور ترکيه بسيار کمتر بوده است.
فريدون آتا، استاد تاريخ در دانشگاه سلجوق در شهر قونيه ترکيه و پژوهشگر در زمينه ارامنه می گويد: "ادعايی که اکنون مطرح می شود و از رقمهايی همچون هشتصد هزار، يک ميليون و حتی يک و نيم ميليون به عنوان کشته شدگان ارامنه سخن می رود کاملاً ناممکن است چون اساساً اين ارقام از شمار کل ارامنه ای که آن زمان در خاک عثمانی زندگی می کردند بيشتر است و هم اينکه شمار ارامنه ای که کوچ داده شدند از پانصد هزار نفر فراتر نمی رفته است."
با وجود اين اعضای انجمن بين المللی کارشناسان قتل عام، پس از بررسی همه مدارک و متون موثق به اين نتيجه رسيدند که در حدود يک ميليون و دويست هزار ارمنی در جريان "قتل عام" کشته شدند. اين انجمن در نامه اخير خود به نخست وزير ترکيه بار ديگر بر اين رقم تاکيد کرده است.
تاکيد بر وقوع "قتل عام"
ارامنه همواره اصرار ورزيده اند که ترکيه بايد رسما به ارتکاب قتل عام اذعان کند.
اما ترکيه ادعا می کند از آنجايی که در آن زمان ارامنه ساکن شرق آناطولی به رهبران ترک پشت کرده و در کنار نيروهای مهاجم روسيه قرار گرفته بودند، قربانی جنگهای داخلی شدند.
ترک قايا آتائو، استاد روابط بين الملل در دانشگاه آنکارا، می گويد ارامنه در دوران امپراطوری عثمانی از آزادی اجتماعی و مذهبی برخوردار بودند اما به تحريک مبلغان آمريکايی و کشورهای غربی نوعی ترک ستيزی در آنها پديدار شد که باعث شد آنها با آغاز جنگ جهانی اول به امپراطوری پشت کرده و در کنار نيروهای روس قرار گيرند.
به گفته ترک قايا آتائو رفته رفته با تحريک روسيه تزاری و ديگر قدرتهای خارجی جنبشهای ملی گرايانه در جامعه عثمانی سر بر آورد. او می گويد: "در اوايل سال 1915 و حتی پيش از آن شورشهايی توسط ارامنه رخ داد و وقايعی که در مورد ارامنه اتفاق می افتاد فورا به رسانه های خارجی گزارش می شد و دولتهای غربی به آن توجه می کردند".
او معتقد است که "وقايع" آوريل 1915 با همين شورشها آغاز شد: "جريان با يک شورش مسلحانه همزمان با افزايش تعداد نفرات ارتش تزاری روسيه در جبهه شرق مخصوصا در شهر وان شروع شد که شرقی ترين نقطه آناطولی بود و تا جايی که می دانيم آنها به مناطق مسلمان نشين شهر حمله کردند که تلفاتی از ترکها داشت و آنها که زنده ماندند از آن مناطق عقب نشينی کردند. در واکنش به اين قيام تصميم گرفته شد که جمعيت ارمنی به داخل و اطراف جبهه شرقی منتقل شوند. دو طرف هم تلفاتی دادند اما تلفات ترکها و در کل مسلمانها هيچوقت به درستی در رسانه های غربی گزارش نشده است. به نظر من نوعی تبعيض عليه ما وجود داشت به اين معنی که ترکها نمی توانند قربانی باشند، بلکه در چشم اين افراد [غربی ها] تنها می توانند قربانی کنند."
اما پيتر بالاکيان، که در باره موضوع "قتل عام" ارامنه کتابی به عنوان "دجله سوزان" نوشته معتقد است که برنامه ريشه کن کردن ارامنه در امپراطوری عثمانی برنامه ای بسيار دقيق و حساب شده بود که توسط دولت مرکزی و با هدايت طلعت پاشا، وزير کشور وقت، انجام شد و حتی دفتری بنام "تشکيلات مخصوص" برای نظارت بر آن تاسيس شده بود.
او معتقد است تاسيس "تشکيلات مخصوص"، تصويب قوانين اضطراری متعدد در مورد اقليت دو و نيم ميليون نفری و غير مسلح ارمنی از جمله قانون موقت بيرون راندن ارامنه در می 1915 و قانون ضبط اموال منقول و غير منقول آنها در سپتامبر 1915 و همچنين جمع کردن و کشتار روشنفکران و شخصيتهای برجسته فرهنگی ارمنی از جمله دلايلی است که بايد "قتل عام" را از پيش برنامه ريزی شده دانست.
او در باره مورد آخر می گويد: "هدف دستگير کردن همه روزنامه نگاران، شعرا، نويسنده ها و رهبران فرهنگی بود چون می خواستند صدای فرهنگ يک ملت را ساکت کنند زبان آنرا ببرند و سرش را بزنند. شکنجه و قتل روشنفکران در قسطنطنيه شروع شد و در شهرهای ديگر ارمنی نشين آناطولی از جمله دياربکر، ارزروم و وان ادامه داشت که منجر به از ميان رفتن هزاران روشنفکر ارمنی شد و اين امری از پيش برنامه ريزی شده بود."
پيتر بالاکيان می گويد اسناد مهمی در ترکيه گواه وقايع آن زمان است از جمله شهادتهای عناصری از دولت ترکهای جوان که درسالهای 1919 و 1920 به اتهام جنايت عليه بشريت محاکمه شدند، که شامل اعترافهای بسيار جالبی است در مورد اينکه چطور بيرون راندن در واقع به معنای کشتار دسته جمعی بود و فعاليت "تشکيلات مخصوص" چه بود و غيره.
او همچنين به وجود مدارک متعددی در وزارتهای خارجه کشورهای گوناگون اشاره می کند از جمله چهار هزار صفحه سند در وزارت خارجه آمريکا که بگفته او حاوی توصيفهای بسيار دقيق و روشن اعضای هيئتهای آمريکايی است که به گفته او در قلب مناطقی که بيرون راندن ارامنه در آنها جريان داشت از جمله حلب و طرابوزان مستقر بودند. مدارک موجود در آلمان که متحد ترکيه در آن زمان بود و همچنين روايات بازماندگان، افرادی که به نجات ارامنه برخاستند و مبلغان کشورهای گوناگون نيز به عقيده آقای بالاکيان همه گويای ماجرا هستند.
تعبير قتل عام
ترکيه هرگز بيرون راندن اجباری ارامنه از سرزمينهايشان را انکار نکرده اما می گويد آنچه رخ داد قتل عام نبود.
واژه قتل عام در سال 1943 توسط رافايل لمکين، حقوقدان لهستانی ابداع شد که يهودی بود. او که در جريان جنگ جهانی دوم شاهد کشته شدن همه افراد خانواده بجز خود و برادرش بود، تلاش کرد تا قتل عام تحت قوانين بين المللی جنايت به حساب آيد.
هدف دستگير کردن همه روزنامه نگاران، شعرا، نويسنده ها و رهبران فرهنگی بود چون می خواستند صدای فرهنگ يک ملت را ساکت کنند زبان آنرا ببرند و سرش را بزنند. شکنجه و قتل روشنفکران در قسطنطنيه شروع شد و در شهرهای ديگر ارمنی نشين آناطولی از جمله دياربکر، ارزروم و وان ادامه داشت که منجر به از ميان رفتن هزاران روشنفکر ارمنی شد و اين امری از پيش برنامه ريزی شده بود |
تلاشهای او منجر به تصويب کنوانسيون قتل عام توسط سازمان ملل متحد در سال 1948 شد که از سال 1951 به مرحله اجرا رسيد.
بنا به ماده دوم اين کنوانسيون هر کدام از اقدامات زير که با هدف نابودی کامل و يا بخشی از يک گروه قومی، نژادی، ملی و يا مذهبی صورت گيرد، قتل عام تلقی می شود:
- کشتن افراد گروه
- وارد آوردن صدمات شديد جسمی و روحی بر اعضای گروه
- فراهم آوردن شرايطی به عمد و به طور حساب شده که منجر به نابودی همه يا بخشی از اعضای گروه شود
- تحميل شرايطی به منظور جلوگيری از زاد و ولد در گروه
- انتقال کودکان آن گروه به گروهی ديگر
با وجود انتقاداتی که تاکنون از اين کنوانسيون ابراز شده، بسياری معتقدند که طبق آن، حداقل سه قتل عام در تاريخ معاصر صورت گرفته است:
- کشتار ارامنه توسط ترکهای عثمانی بين سالهای 1915 و 1920
- کشتار يهوديان توسط حکومت آلمان نازی در جنگ جهانی دوم
- کشتار در رواندا که تخمين زده می شود در سال 1994 هشتصد هزار توتسی و هوتوی ميانه رو قربانی شدند
با اين حال فريدون آتا معتقد است که وقايع سال 1915 قتل عام نبوده است: " اقدام دولت عثمانی در کوچاندن ارامنه را نمی توان نسل کشی محسوب کرد چون اولاً همه ارامنه کوچانده نشدند و کوچاندن فقط در مورد آن دسته از آنها که مشکل آفرين بودند انجام شد. ثانياً، آنها را به کشور بيگانه نرانده بلکه به بخشی ديگر از سرزمينی رانده که وطن خود ارامنه نيز محسوب می شده است. اين را نمی توان مثلاً با کاری که اسپانياييها با يهوديها کردند مقايسه کرد. دولت عثمانی در آن زمان حتی به ارامنه برای دفاع از خودشان در زمان جنگ سلاح داده بود اما آنها سلاح را برداشته به اردوی روسيه پيوسته بودند."
ادعايی که اکنون مطرح می شود و از رقمهايی همچون هشتصد هزار، يک ميليون و حتی يک و نيم ميليون به عنوان کشته شدگان ارامنه سخن می رود کاملاً ناممکن است چون اساساً اين ارقام از شمار کل ارامنه ای که آن زمان در خاک عثمانی زندگی می کردند بيشتر است و هم اينکه شمار ارامنه ای که کوچ داده شدند از پانصد هزار نفر فراتر نمی رفته است |
اما هراند دينک، مدير مسئول آگوس، هفته نامه ترک زبان ارامنه استانبول، که اخيرا در پارلمان ترکيه در مورد مسئله کشتار ارامنه با نمايندگان ترک گفتگو کرده معتقد است که نبايد تنها به معنی حقوقی و لفظی قتل عام توجه کرد.
او بيرون راندن مردم از محل زندگی تاريخی شان را همانا برابر قتل عام می داند: "وقتی مردمی را از ريشه خودشان، از سرزمين آبا و اجداديشان جدا می کنيد، حتی اگر آنها را با هواپيمايی ساخته شده از طلا به جای ديگر ببريد، باز هم آنها را از ريشه شان جدا کرده ايد و اين به نظر من برابر با قتل عام است، چه آنرا قتل عام بخوانيد چه جابجايی. در طول جابجايی هم، مردم از قطحی و گرسنگی و بيماری مردند و يا مجبور شدند دين خود را عوض کنند تا زنده بمانند. بعضی هم در کشورهای ديگر پراکنده شدند. اگر فقط بخواهيد از روی تعداد کشته شده ها تصميم بگيريد که قتل عام صورت گرفته يا نه به نظر من با ديد بسته به مسئله نگاه می کنيد. بايد به کل پديده ای که رخ داد نگاه کرد. زندگی يعنی حيات فرد همراه با محيط زندگی اش. اگر ملتی را از سرمينی که چهار هزار سال در آن زندگی کرده جدا کنيد و ريشه اش را بکنيد يعنی آن ملت را از بين برده ايد."
وقايع آوريل 1915 چه رسما قتل عام اعلام شود و چه نشود، ارامنه آنرا جزو جدايی ناپذير از هويت ملی و تاريخی خود تلقی می کنند.
پيتر بالاکيان می گويد: "وقتی فاجعه ای به اين بزرگی توسط عامل آن انکار می شود، اهميت آن در ذهن جمعی فرهنگی که قربانی شده تشديد می شود. اين واقعه بخش مهمی از هويت ارامنه چه در ارمنستان و چه در خارج از آن را تشکيل می دهد. [قتل عام ارامنه] نخستين تجربه تاريخی جامعه ارمنی در گذار از عصر کهن به عصر جديد است".
فليکس کورلی محقق و نويسنده در زمينه آزادی های مذهبی و سردبير سايت خبری فوروم 18 در لندن نيز همين نظر را دارد: "ارامنه کشتار بيش از يک ميليون ارمنی را جزو اصلی هويت خود می دانند، درست مثل کشتار يهوديان (هولوکاست) برای يهوديان و کولی ها در اروپا".
در ترکيه، کشوری که غرور ملی از خصوصيات بارز آن است نيز بحث کشتار و يا قتل عام ارامنه همواره خشمی ديرينه و عميق را برانگيخته است.
فليکس کورلی، معتقد است که از زمان تاسيس ترکيه نوين حساسيت بسيار شديدی به هويت خود داشته و از قبول اين امر خودداری ورزيده که اين کشور ترکيبی از مليتهای گوناگون نه فقط ترک و ارمنی و يونانی بلکه مليتهايی است از قفقاز که به امپراطوری عثمانی مهاجرت کردند مثل گرجی ها، و همچنين عرب ها و مليتهای ديگر که به مدت چندين دهه هويتشان مورد سرکوب بوده است.
اما به گفته او با ورود به دنيای مدرن و با گسترش ارتباطات و باز شدن جامعه، روابط بين المللی به مردم ترکيه ديد بازتری از جهان داده است و ترکيه پس از سقوط اتحاد شوروی و استقلال ارمنستان متوجه شده است که بايد با اين کشور به نحوی کنار بيايد.
آقای کورلی معتقد است که در يکی دو دهه اخير تلاشهايی از سوی روشنفکران ترک برای پرداختن به اين موضوع تابو آغاز شده است.
ترکيه اخيرا پيشنهاد کرد که آماده است آرشيوهای خود را به روی مطالعه ای بيطرفانه در مورد ادعای "قتل عام" ارامنه باز کند، پيشنهادی که از سوی ارمنستان رد شد.
با اين حال بسياری پيش بينی می کنند که پس از نه دهه قهر و خصومت، و اصرار و انکار، شايد به موجب شرايط سياسی حاضر - تمايل شديد ترکيه برای احراز شرايط ورود به اتحاديه اروپا و نياز ارمنستان به خروج از انزوای جغرافيايی - روند آشتی تصورناپذير بين دو دشمن ديرينه دير يا زود آغاز شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر