|
|
خبرگزاری هرانا - قتل های ناموسی از آن دست جنایاتی است که در آن پژوهشگر به سبب آن چه دفاع از آبروی خانوادگی خانواده می شود مجال بررسی دقیق ندارد. قتل ناموسی به مثابه میراث فرهنگی غلط بر جای مانده در لایههای زیرین بسیاری از مردم مناطق مختلف ایران، به عنوان تهدیدی نه فقط علیه زنان که علیه تمام جامعه عمل می کند. این قتلها از مصادیق عریان خشونت علیه زنان است که آمارهای غیر رسمی از میزان بسیار بالای این جرایم در ایران حکایت میکند.
برای ریشه یابی قتلهای ناموسی و نقش عوامل مختلف بر وقوع این جنایت، ماهنامه خط صلح گفتگویی اختصاصی با خانم پروین بختیارنژاد داشته است.
پروین بختیارنژاد پژوهشگر، روزنامه نگار، نویسنده و از کنشگران پر سابقهء جنبش زنان است که کتاب های زنان خودسوخته و فاجعه خاموش از جمله آثار اوست.
متن این گفتگو در پی می آید.
به چه قتلهایی قتل ناموسی میگویند؟
قتل ناموسی به قتلهایی گفته میشود که در آن موضوعی به نام شرف و ناموس محوریت دارد و عموما قربانیان این قتلها زنان هستند.
زمانی فرد مرتکب قتل میشود که از نگاه او عمل مجرمانهای از سوی زن سر زده است. عملی که از سوی فرهنگ آنها، جرم تلقی میشود. قتلها در واقع برآمده از حس مالکیتی است که مردان نسبت به زنان دارند و زن را جزء مایملک خودشان تلقی میکنند.
مسئله دیگر اینکه در این نوع قتلها، با توجه به پژوهشی که من انجام دادم الزاما این گونه نیست که آن زن یا دختر عمل خلاف اخلاق مرتکب شده است. گاهی رفتارهایی که با فرهنگ آن منطقه هم خوانی نداشته باشد، مشمول قتل ناموسی میشود. مثلا دختری که قصد طلاق از همسر خود را داشت توسط پدرش کشته شد. یا دختر بچهای ۷ ساله که در اهواز مورد سوءظن پدرش قرار میگیرد نیز به قتل میرسد.
و یا به عنوان مثالی دیگر، خدیجه دختر آبادانی که من درکتابم ماجرای آن را آوردم، به خاطر اینکه قصد طلاق از شوهر معتاد خود را داشته است توسط عموهایش با یک کارد میوه خوری سر بریده میشود. در این موارد زنان کار خلافی انجام ندادهاند اما جامعه از رفتار آنها تلقی کار هنجارشکنانه دارد.
شما در مناطق مختلف ایران بر روی قتلهای ناموسی مطالعه داشتید، به نظر شما ریشه قتل ناموسی در کجاست؟
ریشههای اصلی این قتلها اول نگاه سوءظن و تردید نسبت به زنان است، در بیشتر مناطق ایران زنان همواره در معرض اتهام زنی و برچسب خوردن قرار دارند که این بحث ریشهای و مهمی است. مسئله دیگر، قتلهای ناموسی در مناطقی بیشتر دیده میشود که دچار انسداد فرهنگی شدهاند. آن فرهنگ، پالایش نشده و عناصر آن مورد بازخوانی و تجدید نظر قرار نگرفته است و با زندگی امروز زنان و مردان جامعه ما همخوانی ندارد. در این نوع فرهنگها قتلهای ناموسی، خودسوزی زنان، فرار دختران بیشتر مشاهده میشود. به نظر من باید روی چند مورد بیشتر کار کنیم. چرا در برخی مناطق رفتارها و آداب و رسوم افراد مربوط به نسلهای بسیار دور است و این فرهنگ نتوانسته است خود را به روز کرده و با پیشرفت بشر هماهنگ کند. ما قتلهای ناموسی را در میان قومیتهای حاشیهای بیشتر میبینیم تا در مناطق مرکزی ایران. برای مثال در شمال ایران این قبیل قتلها کمتر اتفاق میافتد چرا که آنها خود را در معرض افکار و ایدهها و روشهای نوین زندگی قرار دادهاند. اما در مناطقی که شاهد فراوانی قتلهای ناموسی هستیم، نوعی موضع گیری و واکنش نسبت به افکار و ایدههای مدرن دیده میشود. وقتی که سنتها و هنجارهایی که به گذشتههای بسیار دور تعلق دارد، با هنجارهای جامعه امروزی مواجه میشود و زمانی که این دو مقابل هم قرار میگیرند ما شاهد هستیم که زنان و کودکان به شدت قربانی خشونت میشوند که اتفاقا خشونتهای پنهانی نیست بلکه به شکلی عریان روی میدهد.
در تمام مدتی که بر روی قتلهای ناموسی در کشور مطالعه میکردید، آیا آمار درستی از این قتلها در ایران وجود داشت؟
همانگونه که میدانید آمار درستی وجود ندارد. در برخی مناطق روسای پلیس یا مسئولین بهزیستی یا پزشکی قانونی آمار و ارقامی را مطرح میکنند اما در عین حال وقتی که در آن مناطق حاضر میشویم و با مردم صحبت میکنیم مردم از آمار بالای قتلهای ناموسی حکایت میکنند. وقتی آمار دقیقی از این قتلها ارایه نمیشود هرگز به این معنا نیست که این قتلها وجود ندارد و یا تعداد آنها انگشت شمار است بلکه وجود دارد و رشد فزایندهای در آن دیده میشود. کافی است در این یک سال گذشته صفحه حوادث روزنامهها را ورق زده باشید هر هفته حداقل یک قتل ناموسی گزارش میشود. قتلهایی که دیگر خاص مناطق دورافتاده نیست بلکه در شهرهایی مانند تهران نیز شاهد آن هستیم.
ما در مورد آسیبهای اجتماعی آمار مشخصی نداریم به این دلیل که مراکز مرتبط با آمار این گونه مسایل، آمارهای خود را مخفی نگه میدارند.
دلیل پنهان کردن این آمار چیست؟
شاید مربوط باشد به اینکه مسئولین تصور میکنند با طرح شفاف آمارها، به مشکلات جامعه اضافه میشود در حالی که در هر کشوری که مشکلات اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی را به طور شفاف مطرح میکند، روند حل آن بحرانها از دل طرح مسئله بیرون میآید. ولی ما متاسفانه چون مسئولینمان به این مسئله آگاه نیستند، تنها پاک کردن صورت مسئله را در دستور کار خود قرار میدهند و از این روی نه تنها با کاهش جنایاتی از این دست روبرو نیستیم که هر روز فراگیر شدن آن را نظاره میکنیم. مسئولین در ایران از طرح آسیبهای اجتماعی هراس دارند در نتیجه آمارهای ما هیچ وقت دقیق نیست.
همانطور که شما هم در ابتدای گفتگو اشاره داشتید، گاهی قتل به دنبال یک ارتباط جنسی روی نمیدهد، بلکه تنها به دلیل شک و ظن به برقراری رابطه جنسی چنین جنایتی اتفاق میافتد، چه دلایلی میتواند تا این اندازه سوق دهندهء فرد به سمت ارتکاب قتل آن هم فقط به دلیل سوءظن باشد؟
ما بحث نظارت اجتماعی را در جامعهشناسی داریم. نظارت اجتماعی بحث بسیار مهمی است که در یک جامعه افراد چگونه بر هم نظارت میکنند. در مناطقی که ما با آمار بالای قتلهای ناموسی در آن مواجه هستیم، بحث نظارت اجتماعی به افراطیترین شکل ممکن وجود دارد. افراد به شدت یکدیگر را زیر نظر دارند، در حوزههای عمومی و خصوصی هم دخالت میکنند. اصلا حوزه خصوصی، به ویژه برای زنان در این مناطق معنا ندارد. افراد به راحتی به خود اجازه میدهند در مورد یکدیگر اظهار نظر کنند، به یکدیگر تهمت بزنند.
مسئله دیگر این است که در بحث نظارت اجتماعی، زمانی که افراد بخواهند نظارت خود را به حداکثر برسانند از طریق شایعه پراکنی و اتهام زنی این کار را انجام میدهند.
در این مناطق افراد گویی در یک آکواریوم زندگی میکنند در واقع همه اعمال و رفتارشان توسط دیگران تحت نظر است. بنابراین در ارتباط با هم اظهار نظر و مشکلاتی در روابط افراد ایجاد میکنند. من برای پژوهش در مسئله قتلهای ناموسی به استانهای زیادی در ایران سفر کردم، با خود میاندیشیدم که آیا در این مناطق زنان زیادی هنجارشکنی و ارتکاب به عمل خلاف دارند؟ اتفاقا با این مسئله مواجه شدم که در آنجا پوششها بسیار سختگیرانهتر و روابط با مردان خیلی محدودتر است. برای من سوال بود که این همه سوءظن به خاطر چیست؟ جوابی که برای این سوال یافتم این بود که در این مناطق آنق در نظارت افراد و فشار اجتماعی زیاد است که مردان خود را ملزم میبینند مانند سربازی از زنان محافظت کنند و هر لحظه هراس این را داشته باشند که از سوی جامعه با اتهامی مواجه شوند بنابراین هر لحظه نسبت به زنان سوءظن دارند. مردان در این مناطق اگر در مورد زنان، دختران و مادرانشان اتهاماتی را بشنوند احساس میکنند به ورطهء نابودی کشیده شدند و از این جهت هر لحظه خود را در وضعیت آماده باش میبینند.
مشکل اصلی، در فرهنگ آن مناطق است. در واقع نه تنها زنان که مردان نیز به شدت تحت نظارت و فشار اجتماعی هستند و آنها نیز به شدت آسیب میبینند.
مسئله دیگر در مورد سوءظن به زنان این است که جامعه ما گرفتار نوعی بیاعتمادی شده است، ما باید این بیاعتمادی در سطح جامعه را ریشه یابی کنیم و در پی مهارش باشیم.
آیا شهرنشینی میتواندکاهش جنایاتی از این دست را به دنبال داشته باشد؟ این مسئله خاص روستاها نیست. برای مثال در شهر اهواز سالانه بین سی تا چهل مورد قتل ناموسی گزارش میشود. شهرنشینی به تنهایی نمیتواند نقش بازدارنده برای این مسئله داشته باشد. ما شهرهایی داریم که به لحاظ فرهنگی و توسعه یافتگی، روستا-شهر محسوب میشوند، شهرنشینی تا حدی میتواند به کاهش قتلهای ناموسی کمک کند اما زمانی میتواند نقش موثری داشته باشد که به دنبال آن شهروندی نیز گسترش یافته باشد. در شهرهای مهاجرپذیری که در آن مهاجران همچنان با همان الگوهای سنتی خودشان در شهر زندگی میکنند، صرف شهرنشینی نمیتواند کمکی بکند.
در بیشتر قتلهای ناموسی، نوع ارتکاب به قتل، شکلی فجیع (نظیر بریدن سر، مثله کردن بدن، آتش زدن و...) دارد، آیا شکل ارتکاب جرم با نوع قتل (که ناموسی است) ارتباط دارد؟
در واقع این مسئله حقیقت دارد که شکل اینگونه قتلها بسیار فجیع است و علتش این است که این قتلها بیشتر حالت انتقام جویانه دارد چون فردی که به دلایل ناموسی دست به این عمل میزند، فکر میکند که از زندگی ساقط شده و اعتبار اجتماعی خود را از دست داده است و چون حسش اینگونه است میخواهد با روشهای سخت گیرانه و وحشیانهتر این کار را انجام بدهد.
شما جایگاه قانون را در وقوع قتل ناموسی چگونه میبینید؟ آیا قوانین فعلی و عملکرد دستگاه قضایی ایران توانسته است نقشی بازدارنده در وقوع قتل ناموسی داشته باشد؟
دستگاه قضایی اگر یک دستگاه قانونمند باشد و قوانین خود را بر اساس وضعیت روز تغییر بدهد بسیاری از مشکلات حل میشود؛ در حالی که در کتاب قانون مجازات اسلامی مواردی داریم که عنوان میکند که اگر مردی زنش را در کنار مرد دیگر ببیند میتواند بدون حکم قضایی مستقیما وارد عمل بشود و دست به قتل بزند و در واقع قانون این اجازه را به او داده است. یا مثلا در مواردی که پدر ولی دم است و میتواند خودش حکم قتل دخترش را صادر کند، وقتی که قانون، چتر حمایتی خود را از سر زنان بر میدارد افراد بدون اینکه ترسی از قانون داشته باشند دست به جنایت میزنند. من در کتاب خود (فاجعه خاموش) نقل قول از آقای جعفری دولت آبادی که سالها رییس دادگستری استان خوزستان بود آوردم، آقای دولت آبادی خودش پیشنهاد تغییر قوانین را مطرح کرده است. متاسفانه قانونگذاران ما در این رابطه چشمشان را به روی همه این جنایتها میبندند.
آیا میتوان با تکیه بر مجازات سنگین برای عاملان قتلهای ناموسی، شاهد کاهش وقوع این جرایم باشیم؟
قانون و فرهنگ باید همسان با هم حرکت کنند، وقتی که قانون عملی را مجرمانه تلقی کند در واقع یک گام به سمت فرهنگ سازی و تغییرات فرهنگی برداشته است. تغییر قوانین میتواند جامعه را دستخوش تغییر و تحول بکند. زمانی که قانونگذار بر روی خشونت علیه زنان حساسیت نشان بدهد، این میتواند سرآغاز تغییر فرهنگ باشد.
با توجه به اینکه قوانین اسلامی تا حد زیادی مالکیت زن را در اختیار مرد (شوهر، پدر و یا برادر) قرار داده است و ضمن اینکه نمیتوان انکار کرد که بخش اعظم جامعه ایرانی (خصوصا در مناطق سنتی) هنوز ریشههای دینی و مذهبی را یدک میکشند، آیا میتوان با علم به این مسئله، راهکاری را برای کاهش وقوع قتل ناموسی در ایران ارایه داد؟
ما حتی اگر بخواهیم قوانین مبتنی بر دین هم داشته باشیم، در متون دینی بارها از احترام به زنان و حقوق آنها یاد شده است اما متاسفانه به استناد چند حدیث، قوانینی را مینویسیم که نه تنها نقش بازدارنده در وقوع برخی جرایم ندارد که به طور مستقیم مجوز ارتکاب جرم را صادر میکند مثلا همین که پدر ولی دم دختر است تنها به استناد یک حدیث عنوان شده است. طبق آماری که به تازگی منتشر شده است ما در سال گذشته ۷ هزار مورد کودک آزاری و ۸ هزار مورد خشونت علیه زنان داشتیم و تمام اینها به استناد احادیثی است که صحت و سقم آنها مشخص نیست.
در واقع برداشتها و خوانشهای نادرست از متون دینی خود میتواند منجر به تصویب قوانینی بشود که عملا مجوز بسیاری از خشونتها را صادر میکند.
نقش NGOها در جلوگیری از قتلهای ناموسی در جامعه به چه صورت است؟ NGOها میتوانند در کنترل و مهار بسیاری از خشونتها نقش زیادی داشته باشند، NGOها در آگاهی بخشی و رابطه با مسئولین به عنوان حلقه واسط، جایگاه مهمی دارند. متاسفانه پس از روی کار آمدن آقای احمدینژاد، فعالیت NGOها بسیار محدود شده است. من در سفری که برای پژوهش در زمینه قتلهای ناموسی به کرمانشاه داشتم از بسیاری از فعالین این سازمانها شنیدم که این NGOها به استانداری فراخوانده شدند و علی رغم اینکه مجوز فعالیت داشتند، به آنها اعلام شده است که دیگر نمیتوانند هیچ گونه فعالیتی داشته باشند. زمانی که سازمانهای غیردولتی و مردم نهاد نتوانند فعالیت کنند مشکلات و آسیبهای اجتماعی نیز افزایش مییابد.
رسانهها چه جایگاهی در کاهش وقوع قتل ناموسی دارند؟
رسانههای رسمی و دولتی تا به حال اقدامی مبنی بر طرح این موضوعات و پخش برنامههای آموزنده و کارشناسی در این زمینه انجام ندادهاند. مطبوعات و سایتها در حد توان خودشان این مسئله را مطرح کردهاند. اما کار اصلی را مطبوعات انجام میدهند که متاسفانه در سالهای اخیر فعالیت آنها بسیار محدود شده است و نمیتوانند روی هر موضوعی بنویسند و کار کنند. حتی به تازگی در صفحه حوادث روزنامهها دیگر امکان طرح هر مطلبی وجود ندارد و این مسئله باعث میشود که مشکلات جامعه پیچیدهتر بشود.
ما باید این مسئله را آموزش بدهیم که افراد به دور از قومیت و جنسیت، دارای حقوق فردی هستند، ما باید آموزش دهیم که برخی از این رفتارها، هنجارهای دیروز بوده است و به درد زندگی امروز نمیخورد |
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر