۱۳۹۴ بهمن ۲۳, جمعه

رنانی سپس به شرح مفصلی از شاخص های فروپاشی اقتصادی و اجتماعی و بن بست سیاسی در جامعه ی ایرانی پرداخته و در جایی بیان می کند:

اقتصاددان وابسته به رژیم محسن رنانی، اخیرا در نامه ای

 به شورای نگهبان نقش زنگ خطر را، برای که برای او و امثال


 وی در نظر گرفته اند، ایفاء می کند.

 او در نامه ای به شورای نگهبان 



نسبت به وخامت واقعی اوضاع برای نظام مطلوبش به

 شدتهشدار داده و می گوید:



« من البته از پا ننشستم و آنچه امروز و در این نوشتار 

می‌گویم را سه ماه است در مجامع مختلف علمی،


 مدنی و صنفی به زبانهای 


مختلف گفته‌ام و اکنون نیز به گونه‌ای دیگر و خطاب به 


اعضای مهم‌ترین نهاد درگیر در انتخابات بیان می‌کنم .

 امید که اگراندکی 

صدق و ذره‌ای احتمال درستی در آن یافتید جدی بگیرید و 


مگذارید جامعه‌ی خسته و اقتصاد افسرده‌ی ما در دام تازه 

ای از بی ثباتی و زمین‌گیری گرفتار شود.»


رنانی سپس به شرح مفصلی از شاخص های فروپاشی

 اقتصادی و 

اجتماعی و بن بست سیاسی در جامعه ی ایرانی پرداخته

 و در جایی بیان می کند:



«اما نگرانی اصلی من چیست؟ به گمان من انتخابات 


اسفند ۹۴ می‌تواند به یکی از بدترین و 


خسارت¬بارترین انتخابات¬های بعد از



 انقلاب تبدیل شود. حتی اگر تنش¬های آن بسیار کمتر از 


انتخابات‌های گذشته باشد فرایند واگرایی و فضای تنش و 


بی‌ثباتی که در حال پدیداری است،

 به خاطر حساسیت شرایط امروز، هم 



آینده اقتصاد آینده ایران، هم آینده دولت یازدهم و هم آینده 

نظام 

سیاسی و حتی محتمل است که آینده ملت ایران را تحت 


تاثیر قرار دهد.»

رنانی ادامه می دهد:


« من نگران اینم که انتخابات اسفند ۹۴ نه تنها اقتصاد ایران


 را وارد گرداب فروبلعنده 

تازه‌ای از بی‌ثباتی فضای کسب‌وکار کند بلکه حتی به طور 


بالقوه می‌تواند فرآیند تکاملی


دموکراسی را در جمهوری اسلامی متوقف کند و حتی روند 


آن را معکوس کند.»


این اقتصاددان وابسته به مافیای رفسنجانی وباند اصلاح 

طلبان، که 

ماموریت یافته پیام نگرانی های برخی از جریان های درون 


نظام را به گوش «برادران قاچاقچی» برساند،

 سپس به ارائه ی سیاهه ی


 بلندی از خطرات و معضلات ساختار اقتصادی، سیاسی 


کشور می پردازد و در جایی تعارف ها


 را کنار گذاشته و برای برادران سپاهی


 شورای فرماندهی سپاه روشن می کند که:


«بزرگان کشور، شما اکنون دو راه دارید. یا تلاش کنید که به

 هر 


قیمتی از ورود مجدد رقیب به بازی سیاست جلوگیری کنید


که این 


به منزله زدن سوت یک بازی حذفی جدید در انتخاباتِ در 


پیشِ رو 


است؛ و یا این که اجازه دهید شرایط یک بازی منصفانه


 فراهم آید و 


لوازم مشارکت حداکثری جامعه را مهیا کنید و موجب شکل



 گیری یک وفاق عمومی تازه و همبستگی


 ملی برای کمک به عبور 


عقلانی کشور از بحران های در پیش رو شوید. چرا که

 تلاش برای حذف رقیب و آغاز یک بازی حذفی جدید


 می‌تواند آخرین انرژی‌ باقی مانده برای هر 



دو تیم را و برای کل جامعه را مستهلک کند و



مقدمات یک سقوط اقتصادی فراگیر را برای کشور فراهم 


آورد. کهدر این صورت هر دوجناح و کلجامعه
  

 ایران خسارت خواهد دید.»

«بزرگان کشور، این خطا را تکرار نکنید و مراقب باشید که در انتخابات اسفند ۹۴ یک بازی 

حذفی تازه را در کشور کلید نزنید که اگر چنین کنید این بازیِ تازه، خطری و خسارتی 

دهها برابر بازی حذفی پیشین خواهد داشت و آینده کشور را به

 کلی دگرگون خواهد کرد.»اما خواننده ی کنجکاو از خود می پرسد که این خطر که چنین 

هشدار شدیدی را لازم کرده 


است چیست؟ از زبان خود وی بشنویم:


] آن چه آمد[«…شرایطی را به‌وجود خواهد آورد که یک جرقه، یک حادثه، یک مرگ 

ناگهانی، یک اعتراض پیش‌بینی نشده، یک انفجار، یک اعتراض، یک تحصن، یک سخن 


نابه‌جا و یک حرکت نامعقول می‌تواند امواجی از بحران اجتماعی نظیر اعتراضات فقرا و 

حاشیه‌نشینان و پابرهنگان را برانگیزاند.»

« اگر ما با شورش پابرهنگان روبه رو شویم دو راه داریم. یا سکوت کنیم و شاهد درهم

 ریزی باشیم یا دست به سرکوب خشونت‌بار بزنیم. تفاوت اعتراضات گروههای نخبگان 

مانند روشنفکران و دانشگاهیان و حتی شورش‌های مدنی که طبقه متوسط شهری در 

آنها مشارکت دارد با شورش‌ پابرهنگان این است که دو مورد اولی رهبری پذیر است. 

یعنی آنان نوعی سازمان غیررسمی مدنی دارند و افرادی را به عنوان رهبری خود 

می‌پذیرند. پس با درخواست رهبرانشان به خانه باز می‌گردند یا وارد یک فرایند گفت و گو 

و تعامل و مصالحه می‌شوند. اما وقتی فقرا و حاشیه نشینان و پابرهنگان که وضعیتشان 

محصول ناکارایی مدیریتی ما در چهار دهه گذشته است اعتراض و شورش می‌کنند، 

رهبری پذیر و مدیریت‌بردار نیستند. آنان وقتی شورش خود را آغاز کردند یا تا دستیابی به

 نتیجه ادامه می‌دهند یا وارد فرایندی خسارت بار می‌شوند. یعنی فرایند گفت‌و‌گویی 

شکل نمی‌گیرد.»


مکانیزم ها و خصوصیات شورش های محرومان فریاد را به آسمان می رساند:

«اگر پلیس آنان را بزند آنان نیز سنگ و چوب برمی‌دارند و اگر به آنان شلیک شود آنان نیز

سلاح های سرد و گرم بیرون می‌آورند. جمهوری اسلامی یک بار در اوایل دهه هفتاد

 شمسی در اسلام شهر، اراک، قزوین و مشهد با شورش محدود پابرهنگان رو‌به‌رو شده 

است و می‌داند چقدر خسارتبار است. خسارتهای فیزیکی و اقتصادی هر یک از این 

شورش های محدود (نظیر شکستن و آتش زدن اماکن دولتی و عمومی) بسیار فراتر از 

خسارتهای کل اعتراضات مدنی سال ۸۸ بود.»


 رنانی برای یادآوری نقش تاریخی پاسداران سیاسی نظام (اصلاح طلبان) به ذکر یک 


نمونه ی شناخته شده از خدمت تاریخی آنها برای حفظ نظام مطلوبشان می پردازد:

«یادمان نرود که در سال ۱۳۷۸ فقط دانشجویان شورش کردند و چند روز بخش‌هایی از 

تهران از کنترل خارج شده بود و کل تهران ملتهب بود. با این حال دانشجویان رهبری پذیر و 

مذاکره پذیر بودند و در نهایت هم همین مذاکرات ماجرا را ختم کرد. در اعتراضات پس از 

انتخابات ۸۸ نیز طبقه متوسط شهری اعتراض کردند که چند ماه کل کشور در التهاب و 

بحران بود. با این حال آن اعتراضات نیز هم رهبری پذیر بود و هم کنترل شده و خسارتی 

متناسب با وسعتی که داشت، نداشت. اما اگر میلیون ها بیکار، حاشیه نشین و فقیر 

دست به اعتراض بزنند و شورش پابرهنگان شکل بگیرد آنان دیگر آنان نه مذاکره پذیرند و 

نه رهبری پذیر. آنان هدف روشنی نخواهند داشت آنان فقط وضع موجود را نمی‌خواهند و

 تا در‌هم ریزی وضع موجود به شورش خویش ادامه می‌دهند.»



 


هیچ نظری موجود نیست: