به سبب همهی فعالیتها و به ویژه فعالیت سیاسیاش در ۲۷ فروردین ۱۳۶۰در مجلس ازدواجش او را دستگیر کردند و ۶۶ روز بعد در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ تن خرد شده از شکنجهاش را به جوخه اعدام سپردند
کانون نویسندگان ایران: سعید سلطانپور، شاعر، نمایشنامهنویس، منتقد، کارگردان تئاتر، فعال سیاسی و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بود.
از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ در هنرکدهی آناهیتا که خود تاسیس کرده بود به فعالیتهای هنری پرداخت. دفتر شعرهای میرا را منتشر کرد که در همان سال، انتشار مجددش ممنوع شد.
از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ در هنرکدهی آناهیتا که خود تاسیس کرده بود به فعالیتهای هنری پرداخت. دفتر شعرهای میرا را منتشر کرد که در همان سال، انتشار مجددش ممنوع شد.
در سال ۱۳۴۹ نمایشنامه آموزگاران نوشتهی محسن یلفانی را روی صحنه برد که با هجوم ماموران ساواک کارگردان و نویسنده و بازیگران دستگیر شدند.
در سال ۱۳۵۱ به جرم پخش کتاب خودش با نام « نوعی از هنر، نوعی از اندیشه» بازداشت شد.
در سال ۱۳۵۳ به جرم انتشار « آوازهای بند» دستگیر شد و تا ۱۳۵۶ در زندان بود.
در سال ۱۳۵۱ به جرم پخش کتاب خودش با نام « نوعی از هنر، نوعی از اندیشه» بازداشت شد.
در سال ۱۳۵۳ به جرم انتشار « آوازهای بند» دستگیر شد و تا ۱۳۵۶ در زندان بود.
پس از فرو ریختن نظام شاهنشاهی و برقراری آزادی در دو سه سال ابتدای انقلاب، سعید سلطانپور بسیار فعالتر از پیش ظاهر شد او گذشته از کارهای ادبی و هنری فعال سیاسی نیز بود. به سبب همهی فعالیتها و به ویژه فعالیت سیاسیاش در ۲۷ فروردین ۱۳۶۰در مجلس ازدواجش او را دستگیر کردند و ۶۶ روز بعد در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ تن خرد شده از شکنجهاش را به جوخه اعدام سپردند.
«صدای میرا»، «آوازهای بند»، «از کشتارگاه» نام برخی از دفترهای شعر اوست و «ایستگاه»، «حسنک»، «عباس آقا کارگر ایران-ناسیونال» نیز از آثار نمایشیاش.
سلطانپور در پنجمین شب از “ده شب ” سخنش را چنین آغاز کرد:
« سلام شکستگان سالهای سیاه، تشنگان آزادی ، خواهران و برادرانم سلام. عضو کانون نویسندگان ایران هستم و با حفظ استقلال اندیشه خود و پذیرش تمام مسئولیت آن، از پایگاه کانون نویسندگان ایران با شما حرف می زنم و برایتان شعر می خوانم…
« سلام شکستگان سالهای سیاه، تشنگان آزادی ، خواهران و برادرانم سلام. عضو کانون نویسندگان ایران هستم و با حفظ استقلال اندیشه خود و پذیرش تمام مسئولیت آن، از پایگاه کانون نویسندگان ایران با شما حرف می زنم و برایتان شعر می خوانم…
با کشورم چه رفته است که گلها هنوز داغدارند
با شور گردباد
آنک منم که تفتهتر از گردبادها
در خارزار بادیه میچرخم
تا آتش نهفته به خاکستر
آشفتهتر از نعره خورشیدهای «تیر»از قلب خاکهای فراموش سرکشد.
با شور گردباد
آنک منم که تفتهتر از گردبادها
در خارزار بادیه میچرخم
تا آتش نهفته به خاکستر
آشفتهتر از نعره خورشیدهای «تیر»از قلب خاکهای فراموش سرکشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر