نجف دریابندری با ناصرتقوایی و مرضیه وفامهر همسر ناصر تقوایی
نجف دریا بندری درزمستان سال۱۳۰۷ در محله حمام جرمنی بدنیا آمد حد فاصل خیابان پرویزی و بوارده جنوبی که یک محله کارمند نشین شرکت نفت بود.
در دورانی که طبقه کارگرایران در حال برخاستن از زمین های پر نفت و رنج خوزستان بود . تا دوماه بعد در جشن اول ماه مه در زیر گوش پلیس رضاخانی و ماموران خفیه انگلیسی بزرگترین اعتصاب کارگری رااستارت بزنند.
رهبران این حرکت کارگری در آن روزگار یوسف افتخاری و علی امید و رحیم حمداد بودند.
آبادان هم چنین دروازه ورود ما به دنیای مدرن بود.آمیزه ای از صنعت ،تمدن صنعتی غرب و فرهنگ انگلوساکسون ،استثمار ودیکتاتوری واستعمار بود .
از سینما و مجله و تئاتر گرفته تا اتوبوس و فوتبال تا محافل کارگری و هسته های مخفی حزب کمونیست که قرار بود بر پایه جنبش کارگری احیاء شود. .
با این همه آبادان یک شهری طبقاتی بود .طبقاتی که حول شرکت نفت شکل گرفته بود و ساروجش فکر و ایده انگلیسی ها بود،صاحبان واقعی نفت و پایشگاه .
شهر به سه طبقه تقسیم می شد.سینیور استاف که کارمندان ارشد بودند و در منطقه اعیانی نشین بریم وبوارده شمالی زندگی می کردند. جونیور استاف که کارمندان جزء بودند و در بوارده جنوبی زندگی می کردند. و لیبر ها که کارگران بودند و در منطقه بهمنشیر و احمد آباد زندگی می کردند.
واین تفکیک طبقاتی در اتوبوس های رفت وآمد و باشگاه و غذا خوری و امکانات رفاهی خودش را نشان می داد.و بالاجبار نقش و نگار خودرا بر ذهن و روح بچه های آبادان می گذاشت .
پدرش ناخدا خلف بود .پایلوت کشتی هایی که به بندر وارد می شدند نوعی ناخدا دوم و بلد راه در رودخانه که اهل چاه کوتاه بود روستایی در دل بوشهر.
تا پدر زنده بود زندگی خوشی داشتند.۷ساله بود که پدرش در گذشت و زندگیش با تنگدستی همراه شد . به همین خاطر تا کلاس نهم دبیرستان بیشتر درس نخواند وترک تحصیل کرد و به استخدام شرکت نفت در آمد . چیزی حدود سال های ۱۳۲۷.
در دوران دبیرستان نخست تحت تاثیر علی دشتی بود .و کمی بعدبا اندیشه های کسروی آشنا شد و اندیشه های کسروی اور ا بخود مشغول داشت اما با خواندن نقدی متین از یک توده ای از کسروی فاصله گرفت و به حزب توده نزدیک شد که تنها حزب عدالت خواه آن روز گار بود .
در همین زمان ها به طرف آموختن زبان انگلیسی کشیده شد . زبانی که در کلاس نهم از آن تجدید شده بود اما هرشب در سینمای نفت با آن برخورد داشت و می خواست بفهمد داستان فیلم ها که بزبان اصلی پخش می شد چیست .
زمان زیادی نگذشت که در انگلیسی استاد شد . بهمین خاطر در مجله اخبار روز شرکت خلاصه های فیلم ها را می نوشت و طرف دارانی داشت .
سن زیادی نداشت اما سرشار از اعتماد بنفس بود . بیست ساله بود که برای ترجمه به سمت فاکنر رفت.غولی در داستان ور مان و سه داستان از او ترجمه کرد .
اما ورود رسمی او به عالم ترجمه با وداع با اسلحه همینگوی بود .کتابی که او وما را با ادبیات مدرن امریکا آشنا می کرد .این کتاب را ابراهیم گلستان به او داد.
ابراهیم گلستان از او چند سالی بزرگتر بود و در عالم سیاست و نویسندگی بر او ارجحیت زمانی داشت .که این روزها در شرکت نفت کارسینما و تبلیغی می کرد و دستی در داستان داشت و بعد از انشعاب خلیل ملکی از حزب توده از سیاست فاصله گرفته بود.
نجف در این روزگار در حوالی سال های ۱۳۳۲ قدم می زد و تا بخود بیاید کودتا شده بود . کودتایی که او وحزبش آن را جدی نگرفتند و غافل شدند که چه اتفاقی افتاده است . و یکی از انتقادات بزرگ به آن حزب همین جدی نگرفتن کودتا بود.
مدت کوتاهی دستگیر و آزاد شد .اما چند ماهی بعد با لو رفتن سازمان نظامی بار دیگر به سراغ او می روند. و با پیدا کردن اسلحه در خانه مهندس آگه که توسط مهندس گرمان برای
روزمبادا جاسازی شده بود کارش بیخ پیدا می کند و به پای اعدام می رود اما با پایمردی دادستان شریف نظامی آبادان سرهنگ بزرگمهر وکیل تسخیری دکتر مصدق از اعدام نجات می یابد و حکم ابد می گیرد و در سال های بعد ابد او به ۱۵ سال و بعدتربه ۴ سال تقلیل می یابد . و در سال ۱۳۳۷ از زندان آزادمی شود .
در زندان چهره قابل احترامی از خود نشان می دهد اما از حزب توده که به باور او بعد از انشعاب ملکی به استالینیسم گرایش پیدا کرده بود فاصله می گیرد .
ترجمه تاریخ فلسفه غرب از راسل و کاری از مارک تواین حاصل دوران زندان اوست .
بعد از آزادی چند ماهی بیکارمی ماند وکمی بعد به توصیه دوستی به نزد ابراهیم گلستان می رود . در استودیوی فیلم سازی او ولی این همکاری دیری نمی پاید و بعد از مدتی بیکاری سر از انتشارات فرانکلین در می آورد که بودجه اش را آمریکایی ها می دادندو از سال ۱۹۵۲ بوجود آمده بود و در سال ۱۹۵۳ شعبه تهرانش افتتاح شده بود که مدیرش یک توده ای سابق بود بنام همایون صنعتی زاده و کارش ترجمه و گسترش فرهنگ امریکایی در جهان سوم بود اهدافی برخاسته از جنگ سرد با روس های بلشویک .
همکاری نجف با فرانکلین مدت ۱۷ سال طول می کشد تا سال ۱۳۵۴ . از فرانکلین به تلویزیون ملی می رود که در دست قطبی از اقوام فرح همسر شاه بود برای ترجمه فیلم های امریکایی تا سال ۱۳۵۷.
تحولات این دوران او را خانه نشین می کند و نجف بر می گردد به دنیای ترجمه و تالیف.کاری که برای آن خلق شده بود.
میراث نجف
براستی وجه تمایز نجف با دیگران چه بود؟
چه چیزی نجف را نجف کرد.
گفته می شود:
- – نثرش نثری پخته و ورز آمده بود
- برای هر کتاب زبان متفاوتی را انتخاب می کرد
-تلاشش این بود که ترجمه به اصل و زبان نویسنده نزدیک باشد
-زمینه های کارش متنوع بود
-زبانش شیوا و ظریف بود
-استاد نوشتن و نثر بود
-نثر فارسی را ورز داد و به شیوایی نوشت
-فرم مقاله بلند را به اوج رساند
-باعث آشنایی ایرانیان با ادبیات مدرن آمریکا شد
-صاحب نثر و صاحب فکر و نظر بود
-سعی کرد ضمن ترجمه به سبک نویسنده وفادار باشد.وخواننده احساس کند با اصل اثر روبه روست نه با ترجمه
-علاوه بر درستی متن وپالودگی زبان سعی کرد لحن نویسنده نیز حفظ شود فنی که سرقفلیش به نام او زده شد .
نجف همه این ها بود و نبود.تمامی نکاتی که دوست ودشمن به آن معترف بودند. اما بزرگی نجف و اهمیت کار نجف در جای دیگری هم بود .در داشتن فکر و نظر و هدفمند بودن ترجمه هایش.این گرانیگاه وتمامی هست و نیست نجف است .
کافی بود نجف دست رو ی یک ترجمه بگذارد تا جامعه روشنفکری گیرنده هایش حساس شود و دنبال کند که ذهن و روح جامعه را چه چیزی در خود گرفته است و چگونه باید به آن نزدیک شود .
این کار با ترجمه تاریخ فلسفه غرب شروع می شود و در سال ۶۲ به کتاب قدرت راسل می رسد که بحث اصلی این کتاب روی کاربرد بیرحمانه قدرت است که اگر چه اروپا از آن سال ها فاصله گرفته است اما برای دیگر کشور ها مسئله مبتلابه روز است .
وبعد متفکرین روس ایزابرلین و افسانه دولت ارنست کاسیرروسال ها بعد کتاب افسانه اسطوره.
برای نجف ترجمه یعنی پاسخ به مسائل روز جامعه .هرچند کار ترجمه برای او یک شغل هم بود که از طریق آن باید نان می خورد اما او بعنوان یک روشنفکر صاحب اندیشه برای خود رسالتی قائل بود. وخط مشخصی را دنبال می کرد.
بهمین خاطر وقتی از او می پرسند در ترجمه مغرضانه عمل می کند و اشاره شان به ترجمه نکردن یک فصل از کتاب قدرت راسل بود می گوید:«شکی نداشته باشید هر نوشته ای را که ترجمه می کنم بخاطر تحت تاثیر قرار دادن خوانندگان فارسی زبان است. غرض ورزی از این بالاتر نمی شود.»
نجف هم قبیله ما بود
گذار نجف از چپ بلشویک و نزدیک شدنش به سنت فلسفی انگلوساکسون که بیشتر چپ دموکرات بود قابل توجه است.عده ای این کا را روی بر گرداندن نجف از اندیشه های چپ می دانند.
نجف توده ای بود .بخاطر همین حزبی بودن چهار سال حبس کشید.خوب هم حبس کشید و با سر بلندی بیرون آمد.مثل دیگران نبود که کم بیاورد و در روزگار بعد سعی کند تاوان کم آوردنش را با فحش دادن به گذشته خود ورفقای سابقش تلافی کند.
اما در زندان به درک روشنی از توان و موقعیت خودش و وضعیت جامعه اش رسید . پس با درکی روشن از زندان بیرون آمد.
نجف در سال ۱۳۳۷ به ضرس قاطع می توان گفت دیگر توده ای نبود. اما ضد حزب توده هم نبود. کل انتقاد نجف به حزب توده این بود که گرایشات استالینیستی بعد از انشعاب ملکی در حزب قوی شده است و فیلسوفی بمعنای اخص در حزب نیست و حزب توده از آن جا که از آبشخور بلشویک تغذیه می کند مثل لنین مارکسیسم نیست . بلکه طرفدار اندیشه های انگلس است .
اما وقتی در مقابل راست افراطی قرار می گیرد آستین هایش را بالا می زند و به میدان می آید و مردانه از اندیشه چپ دفاع می کند . جدال قلمی او در نقد آگاه با عباس میلانی و منوچهر صفا بر سر ترجمه نیمروز از آرتور کستلرشاهد این داستان است . هر چند او متهم به طرفداری از استالینیسم شد. که این گونه نبود.
نجف از دگماتیسم حزبی سال ها بود که فاصله گرفته بود . به همین خاطر هم کتاب تاریخ انقلاب روسیه ای.اچ. کار را ترجمه می کند .هم کتاب متفکرین روس ایزابرلین را
که نمایشی بود از جدال دو اندیشمند در حوزه انگلوسکسون یکی دفاع از اندیشه های لیبرال و دیگری دفاع ازاندیشه های چپ سوسیالیستی.
گفته می شود که نجف در سال ۵۷ به جبهه دموکراتیک شکرالله پاکنژاد و متین دفتری پیوست که عمر این شورا بسیار کوتاه بود .
دو اندیشه دو رویکرد
از همان آغاز در نحله چپ دو اندیشه ودو رویکرد عمل کرد و هم اکنون می کند.
شاملو که در گذشت .منصور حکمت در پاسخ به این که چرا حزب کمونیست کارگری در مرگ شاملو چیزی ننوشت اعلام کرد که شاملو عضو حزب نبود وکمونیست به حساب نمی آمد و کمونیست کسی است که عضو حزب باشد . همین اندیشه ارانی را در زندان های رضا شاه در سن ۳۸ سالگی جوانمرگ کرد و همینطور به آذین و دیگران را .
نجف در مقام مترجمی اندیشه ورز در پی تاثیر گذاری بر بخش اندیشمند جامعه بود . و بدرستی نقش و جایگاه خودش را شناخته بود بر خلاف دیگران که عمری مستاجل داشتند و در طوفان حوادث چون یخ شکنی خورد و نابود شدند و از تاثیر گذار ی واماندند .
ویژه گی شخصیتی نجف
نجف صریح بود و نان به کسی قرض نمی داد .وهرچه را که درست می دانست می گفت.هر چند بعضاًحرف هایی در مورد کسانی می زد که با حقیقت هم خوانی نداشت .وباید جزء کار های غیر جدی نجف گذاشت و از کنارآن ها گذشت. با این همه در نقد شجاع و صریح بود.
ودر روابطش با دیگران مردی سرشار از انرژی و مهربانی بود.
منابع:
۱-نجف دریابندری به روایت ناصر تقوایی روزنامه انترنتی کافه لیبرال ۱۵ /۲ /۹۹
۲-گفتگو با نجف دریا بندری ؛مهدی مظفری ساوجی
۳-احمد ابوالفتحی؛مترجمی در مقام مبارز اندیشه ورز
۴- حسین مسلم یک دسته گل برای نجف؛شبکه قلم
۵- شهر نوش پارسی پور ؛رادیو زمانه۲۹ آبان ۸۹
۶-ایران آن لاین ؛خداحافظ آقای نجف دریا بندری ؛سفرت بخیر
۷- مصاحبه سیروس علی نژاد با نجف دریا بندری ؛مجله بخارا شماره۱۰۰
۸-ویکی ادبیات
۹- آرش عزیزی؛ایندیپندنت فارسی چرا نجف قلم زن کم مانند ایران بود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر