منصور امان
وضعیت آیت الله خامنه ای و رژیمی که او رهبری می کُند را می توان به خوبی با بوکسوری مُقایسه کرد که زیر ضربات گیج کُننده حریف، برای جلوگیری از نقش زمین شدن با دو دست طنابهای رینگ را به کمک گرفته است. او با وجود زانوان لرزان هنوز روی کف میدان دراز نشده و این همه ی غنیمتی است که از این دم نه چندان پایدار می برد.
گویی برای مُستند ساختن همانندی بالا بود که آقای خامنه ای در ساعات پایانی روز چهارشنبه شتابزده دست به قلم بُرد تا به همدستانش تبریک بگوید و از زیردستان تشکُر کُند. او بدینوسیله پیام می داد که همچون بوکسور شُمارش گرفته گوشه ی رینگ، هنوز سرنگون نشده و این جای شُکر دارد.
اگر تنها یک واحد سنجش برای تخمین درجه شکنندگی رژیم ولایت فقیه وجود می داشت، آن را رهبرش با پیام خود ارایه کرده است. نفس صُدور بیانیه مزبور نشانگر بیم و دلشوره ای است که ولی فقیه و شُرکا با آن پا به 22 بهمن گُذاشته بودند. در پیام قدردانی آقای خامنه ای، آگاهی به بی آیندگی حُکومتی به نگارش درآمده که می تواند در هر رویارویی تازه با مُخالفان و مُعترضان، پایان کار خویش را تصور کُند و هر نبرد در خیابان را آخرین صحنه ی به میدان آمدن خود به حساب آورد.
به آیت الله خامنه ای و باند نظامی – امنیتی او باید حق داد که انتظارات به شدت مُتواضعانه ای از داده های شرایط موجود داشته باشند. نزدیک به هشت ماه پس از به کار انداختن تمام توان سرکوب حُکومت، آنها از بیشتر از هر زمان دیگری از وضعیت ایده آل خود یعنی، "کور" شدن "چشم فتنه" و "دفن" آن فاصله دارند.
22 بهمن یک بار دیگر نشان داد که جُنبش اجتماعی به مثابه یک مولفه قُدرتمند در رابطه "بالا" و "پایین" تثبیت گردیده و حذف آن نه به وسیله سرکوب سخت باند ولی فقیه و نه توسُط ترفندهای نرم مشاطه گران "نظام" مُمکن نیست. این تعیین کُننده ترین واقعیت چیره بر صحنه سیاسی امروز ایران مُستقل از هر پُرسش تاکتیکی روز است.
این واقعیت آزار دهنده را آنهایی بهتر می فهمند که مُهمترین نمایش سیاسی خود را در پناه نیروهای نظامی، امنیتی و پُلیس و با اجاره شرکت کُنندگان برگُزار می کُنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر