شباهنگ راد
در هفته های آغازین سال تحصیلی، بعضاً دانشگاههای ایران شاهد اعتراضات دانشجویان علیهی مقامات دانشگاهی – دولتی بوده است.
از دیر باز رسم بر آن بوده استکه دانشگاهها و دانشجویان در قبال تودههای ستمدیده و جنبشهای اعتراضی، وظیفهی چند گانه دارند و همواره در توضیح نابسامانیهای موجود جامعه و ارائهی درک واقعی از ماهیت سرمایهداران پیشقدماند. رسم بر آن بوده استکه مطالبات دانشجویان با مطالبات سران حاکمیت متضاد از هم میباشد و همهی تلاش دانشجوی مدافعی آزادی و منافعی مردمیست تا توطئهها و نقشههای شوم حامیان نظامهای سرمایهداری را بر ملا سازد. همهی تلاشاش بر آن بوده است تا اعتراضات مردمی را در جهت صحیح کانالیزه نماید و مانعی هر گونه انحراف مبارزات تودهای گردد. دانشجوی آزادیخواه و جنبش دانشجوئی اصیل با چنین تعیینات و پارامترهایی تعریف گردیده است و بنابرابن رسالت و وظیفهیاش، اتخاذ سیاستهای معقول و مستقل از جناحهای متفاوت حکومتی و همچنین همسوئی با جنبشهای تودهای - اجتماعیست. چرا که افق و منظر جنبش روشنفکری – دانشجوئی، با افق, مدافعین نظام و "مغلوبین" جناحهای گوناگون دولتی متفاوت است و در طول تاریخ و در عمل دانشجویان کمونیست و مبارز نشان دادهاند که راه رهائی از زیر ستم امپریالیستی، منوط به طرد سران رنگارنگ حکومتیست.
واضح استکه دانشگاههای ایران از زمان بهقدرت رسیدن رژیم جمهوری اسلامی از فراز و نشیبهای گوناگونی عبور نمودهاند. تحصن و اعتراضات متعدد و به تبع از آن بگیر و بهبندهای گستردهی دانشجویان مخالف و مبارز از جانب سرکوبگران و نهادهای وابسته به حکومتی در درون دانشگاهها بنوبهی خود نمایانگر حساسیت رژیم از میادین آموزشی از یکطرف و بی توجهی لازمهی دانشجویان نسبت به سیاستهای ریاکارانهی سران متفاوت جمهوری اسلامی از طرف دیگر میباشد. در حقیقت و منحیثالمجوع فلسفهی فعالیتی جنبش دانشجوئی قبل از حاکمیت رژیم جمهوری با فلسفهی فعالیتی "جنبش دانشجوئی" سه دههی اخیر متفاوت میباشد و چنانچه بهخواهیم با تمامی کنشها و واکنشهای چندین ساله، تصویر واقعیای از اعتراضات دانشجوئی ارائه دهیم، میتوان گفت که "جنبش دانشجوئی" همچنان اسیر سیاستهای انحرافیست و بههمین دلیل هم تاکنون نهتوانسته است با جناحهای رنگارنگِ متفاوت حکومتی، تعیین و تکلیف قطعی نماید. نقصیهای که چندین دهه است بر فضای دانشگاهها و "جنبشهای روشنفکری – دانشجوئی" حاکم گردیده است.
به عبارتی باید گفت که بروز رخدادهای گوناگون و ناتوانی نیروی روشنفکر جامعه در قبال تحرکات ضد انقلاب و همچنین فقدان نیروی فعال و زنده در درون، باعث گردیده است تا ماهیتِ "جنبشهای روشنفکری" تغییر یابد و دانشگاهها و دانشجویان نهتوانند نقش ارزندهی خود را در قبال مبارزات کارگری – تودهای ایفاء نمایند و رژیم را در تحقق سیاستهای ارتجاعیاش ناکام سازنند. در حقیقت دشمنان مردم همهی تلاششان بر آن است تا جنبشهای اعتراضی را از درون تهی نمایند و جامعه را در جهت امیال سیاسی – اقتصادی خویش سمتوسو دهند. روشن استکه وظیفهی پایهای سران حکومت در قبال مردم و دانشجویان نوشته و تعریف شده است و بیتردید تعریفِ دانشجوی معتقد به آرمانهای مردمی هم روشن میباشد. گذری کوتاه به فعالیتهای بعضاً دانشجویان کمونیست و مبارز در دوران اختناق شاهنشاهی و به تبع از آن پذیرش کار سازمانی و با برنامه، گویای چنین حقیقتیست. جنبش دانشجوئی در دوران گذشته و در عمل نشان داده استکه با اهداف و سیاستهای وابستگان به نظام سر سازگاری نهدارد؛ نشان داده استکه خواستهها و مطالبات سرمایهداران، با خواستهها و مطالبات دانشجویان همردیف نیست؛ نشان داده استکه دانشجو، سخنگوی درد و رنج مردمیست و کاری به جنگ و دعواهای منفعت طلبانهی حکومتمداران نهدارد و همواره از منظر و منفعت جنبشهای دمکراتیک – اجتماعی حرکت مینماید و بازگو کنندهی ماهیت درونی مدافعین نظام است.
اینها از زمره شالودههای فکری – فعالیتی دانشجوی متعهد به منافعی تودهها را تشکیل میدهد و متأسفانه باید اذعان نمود که تظاهرات و اعتراضات چند دهه و بویژه چند روزهی اخیر دانشجویان در درون دانشگاههای ایران دارد، از حکایتی دیگر سخن میگوید؛ دارد به اغتشاش طبقاتی دامن میزند و بعضاً – و در حقیقت اکثریت قریب به اتفاق – آنان دارند، شعار خود را با شعار "سبز" تعریف مینمایند و بر این عقیدهاند که منفعت جناحهای رقیب دولتی با منفعت دانشجویان گره خورده است؛ بدون اینکه بر این موضوع واقف گردنند که مدافعین بی چون و چرای سرمایه تحت هیچ شرایطی مدافعی آزادی و برسمیت شناختن حقوق اولیهی دانشجویان و محرومان در درون جامعهی ایران نیستند؛ بدون اینکه بر این موضوع اشراف داشته باشند که طرد شدگان جناحهای دولتی از زمره موافقان حقیقی نظام و مخالفان سر سخت تودههای محروم و دانشجویان به حساب میآیند و سازشی میان ایندو ممکنپذیر نیست.
در بستر چنین حقیقتی برافراشتن پرچم و شعارهای حمایتی از "یا حسین، میر حسین" و همچنین تفکیک آخوندهای "خوب" و "بد" و آنهم از میان مدافعین و بنیانگذاران نظام، که در چند هفتهی اخیر در اعتراضات دانشجوئی طرح گردیده است، از زمره صدای بهحق اعتراضی میلیونها انسان رنجدیده از نظام جمهوری اسلامی نیست. حاکمان توسط اعوان و انصارشان دارند، از این دست شعارها را به درون دانشگاهها میبرنند و دارند مردم و دانشجویان را با چنین شعارها و رنگهایی سرگرم مینمایند. این جانیان چندین دهه استکه دارند مردم را سر کیسه، سرکوب و اعتراضاتشانرا به کجراه میبرنند و بنابراین، حمایت و پشتیبانی از آنان بههر دلیل و بههر بهانهای، به صلاح جامعه نیست. این جانیان باید در هر لباس و شعاری به زیر کشیده شونند.
فراموش نه شده استکه چگونه دانشگاهها سه سال بهدلیل سیاستهای ارتجاعی و به بهانهی "انقلاب فرهنگی" و آنهم در دوران نخست وزیری میرحسین موسوی به تعطیلی کشانده شده است و چگونه بعد از آن، صدها دانشجوی کمونیست و مبارز در اثر سیاستهای سرکوبگرایانهی رژیم جمهوری اسلامی جان خود را از دست دادهاند. "میرحسین," مدافعی "حقوق انسانی" در دوران خود هر آنچه را که در توان داشت بهکار میبست و صدای عدالتخواهی دانشجویان را در گلو خفه میساخت تا مبادآ روزی گردونهی نظام گندیدهیاش از حرکت باز ایستد.
با این اوصاف انتظار و توقع بر آن است تا بطور عملی، سطح و نگاهِ "جنبش روشنفکری - دانشجوئی"، با سطح و نگاه جنبشهای مردمی را بهعینه مشاهده نمود؛ انتظار بر آن است تا "جنبش دانشجوئی" از بی افقی بدر آید و از منظر و منفعت جنبشهای مردمی - دمکراتیک، سیاستها و شعارهای خود را تعیین نماید؛ به دلیل اینکه دانشگاهها و دانشجویان تاریخاً و بنیاداً مبلغ توضیح حقایق و علل ریشهای هزاران بلایای سیاسی – اجتماعی در درون جامعهاند؛ بهدلیل اینکه بستر و افق جنبشهای رادیکال با افق آرمانهای مردمی گره خورده است و دانشجویان کمونیست و مبارز هم، همواره با همردیفان و همقطاران بالائیها، خط و مرز روشنی داشته و دارند.
بدون کمترین شک و شبههای باید اعلام نمود که تنها با اتخاذ سیاستهای صحیح و در اتحاد با جنبش پائینیهاست که دانشجویان قادر به کسب حقوق پایمال شدهی خویشاند؛ تنها با طرد و با دور انداختن جنایتکارانی همچون موسوی و دیگر اقمارش استکه جامعه میتواند بهمسیر آزادی و آزادگی هدایت شود. بنابراین تکیه و وصل روزانه و دائمی به جناحهای متفاوت حکومتی و آنهم از جانب "جنبشهای روشنفکری – دانشجوئی" در تخالف با منافعی تودهها قرار دارد. وقت تحرک مستقل و کنارهگیری کامل از سیاستها و افکار مدافعین نظام است و میبایست از تکرار انحرافات و دنبالهروی از سیاستهای "اصلاح طلبان" حکومتی و اینبار زیر پرچم و رنگ "سبز" دوری جست و به نیرو و آرمانهای مردمی متکی بود. شعارهای "یا حسین، میرحسین" و "الله اکبر" نه تنها تأمین کنندهی منافعی کارگران و زحمتکشان نیستند، بل از زمره شعارهای مدافعین نظام بهحساب میآیند و باید و میبایست بدورشان انداخت.
به این دلیل روشن که "میرحسین" در دوران حکومتمداریاش عهد و پیمان خویش را به مطلوبترین شکل ممکنه به نظام بهنمایش گذاشت و کمترین تعللی در سرکوب دانشجویان از خود بخرج نهداد. بنابراین وظیفهی "جنبش دانشجوئی"ست تا رهبران "جنبش سبز" را که از خود نظاماند، از صفوف خود طرد نماید و نقشههای منفعت طلبانهی آنانرا بر ملا سازد. در حقیقت مخدوش نمودن این دو منفعتِ کاملاً متضاد، چیزی جز تطهیر چهرهی مدافعین نظام و خاک پاشیدن به منفعت پایهای دانشجویان نیست. زمانِ درسگیری و تجربه اندوزی و بهموازات آنها زمان شفیت نمودن از سیاستهای انحرافی و خسرانساز، به سیاستهای اصولی و بالنده است. برگشت و حلقه زدن به دور "جنبشهای اصلاح طلبی" و اینبار در لباس "سبز"، مبین خط و خطوط و خواستههای بنیادی صدها دانشجوئی که در زیر سلطهی رژیم جمهوری اسلامی جان خود را از دست دادهاند، نیست. رسالت و منافعی دانشگاهها و دانشجویان در خلاف روند و پروسهی کنونیست و وقت رجعت به آرمانهای دانشجویان سه دههی قبل از حاکمیت رژیم جمهوری اسلامیست. تنها با برگشت و با انتخاب چنین سیاستها و شعارهاییست که "جنبش روشنفکری – دانشجوئی" قادر خواهد گردید تا جایگاه واقعی خویش را باز یابد و به روشنگری هر چه بیشتر ماهیت سران متفاوت نظام بهپردازد. افقهای جنبش دانشجوئی در بستر چنین سیاستهای دورانسازی تابناک خواهد شد.
24 مهر 1388 16 آکتبر 2009
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر